احتیاجات اولیه؛

بهداشت روانی مستلزم دانستن و ارزش دادن به احتیاجات اولیه بشر است. احتیاج یعنی کششی که فرد را به عملی وادار کند. بعضی از این احتیاجات جسمانی مانند: احتیاج به غذا، آب و استراحت و بعضی دیگر از این احتیاجات روانی می‌باشد مانند احتیاج به پیشرفت. ‌بنابرین‏ اگر احتیاج شدید باشد حالت روانی نیز شدت پیدا می‌کند. هنگامی که احتیاج ارضا شود تنش کم شده حالت عاطفی آرامی، جانشین غلیان قلبی می‌گردد. اگر احتیاج برآورده نشود حالت شدید هیجان روانی ادامه پیدا می‌کند و این هیجانات تأثیرات متقابلی روی دستگاه های عضوی دارد. بشر ذاتاً تحت تأثیر این نیازها است و به نسبت محرومیت و یا ارضای آن ها رفتار می‌کند. ‌بنابرین‏ زندگی او هیچوقت در حالت سکون مطلق نیست بلکه دائماً در حال کشمکش و تلاش برای به دست آوردن موقعیت اجتماعی و امنیت جسمی و روانی است.

شخصی که این اصول را فهمیده و می پذیرد می‌تواند با واقع بینی با مشکلات زندگی مقابله کند و از تلاش برای از بین بردن موانع و مشکلات از پای در نمی آید زیرا می‌داند که زندگی یعنی کشمکش با عوامل مختلف و بر این اساس است که سعی می‌کند در برآوردن احتیاجات خود واقع بین باشد او می پذیرد که تعارض روانی اغلب اتفاق می افتد و برای مقابله با آن خود را آماده می‌کند. این شخص در زندگی ‌هدف‌های‌ معینی دارد و برای رسیدن به آن ها سعی وافی خواهد کرد. چهار تن از محققین مشهور بنام «لوین، دمبر، فستینگر، سیوز» معنی واقع بین بودن را بر اساس چهار اصل زیر قرار می‌دهند[۸]:

    1. واقع بینی در فرد بیشتر خواهد بود، اگر از خود بپرسد که انتظارش از زندگی چیست نه اینکه آرزویش چه می‌باشد.

    1. واقع بینی در شغل و حرفه بیشتر باشد تا در بازی و تفریح و فعالیت‌های لذتبخش دیگر.

    1. افراد واقع بین زودتر و سریعتر و آسان تر با مشکلات روبرو می‌شوند تا اشخاص غیرواقع بین.

  1. موفقیت اگر به تدریج حاصل شود، کمتر ایجاد هیجانات عاطفی می‌کند تا شکست.

اضطراب و هیجان و حساسیت باعث ایجاد طرز فکر غیرواقع بینانه خواهد شد ‌بنابرین‏ امکان زیادی دارد که طرز فکر غیرواقع بینانه بیشتر نتیجه شکست مداوم باشد تا موفقیت دائمی.

اضطراب؛

اضطراب و تشویق زائیدۀ ترس است، تشویق به ترس شبیه است ولی در تشویق معمولاً طبیعت و نوع خطر آشکار نیست.

به طور کلی ترس پدیده ای است زودگذر و وابسته به عوامل و حوادث خارجی، در حالی که اضطراب هنگامی که سازمان شخصیت فرد مورد تهدید و خطر قرار گیرد ایجاد می شود و چون بیشتر ناشی از مسائل دیرپای روانی است غالباً مزمن می شود و مقابله با آن بسیار مشکل می‌گردد. با ناکامی بستگی زیادی دارد و در این حالت به جای اینکه فرد به اتفاقات کنونی واکنش نشان دهد نگران وضع آینده می شود.

هرگاه شخص تصور ناکامی در آینده خویش را داشته باشد دچار اضطراب می شود و چون آینده قابل پیش‌بینی نیست همیشه عدم اطمینان از پیشامدهای آینده وجود دارد، ‌بنابرین‏ اضطراب نیز به طور طبیعی موجود است اضطراب ملایم خود می‌تواند انگیزه ای برای پیشبرد کارهای آینده باشد.

اصطلاح اضطراب بکرّات توسط روان شناسان مشاور یا شاغل در سازمان‌ها و مؤسسات مختلف به کار گرفته می شود و دلیل این کاربرد وسیع نیز نقشی است که این هیجان در عملکرد مدیریت و کارکنان سازمان‌ها ایفا می‌کند.

همه ما در طول حیات خود به دفعات کم و بیش زیاد، هیجان اضطراب را تجربه کرده ایم. اما حرفه معلمی دارای آنچنان ماهیتی است که بیش از بعضی از مشاغل دیگر با هیجان اضطراب سرو کار دارد. در مواردی که اضطراب متعادل و سازنده است، نقش مهمی را در زندگی معلمان بازی می‌کند. اگر قرار است معلم در کلاس درس ‌هدف‌های‌ آموزشی را محقق سازد هیجان اضطراب باعث می شود معلم به فعالیت بپردازد و موجباتی را فراهم سازد تا این هدفها تحقق یابند. اما در صورتی که سطوح اضطراب او از حد معینی بالاتر رفت، تغییراتی در همه ابعاد تفکر و عملکرد معلم ایجاد می شود. و آثار منفی این تغییرات در همه ابعاد قابل مشاهده خواهد شد.

هر چند همه اضطرابهای آدمی مربوط به ترس است. اما مفهوم اضطراب با مفهوم ترس تفاوت دارد. اصطلاحات معادل اضطراب احساساتی نظیر دل نگرانی وحشت، بیم و ناراحتی است.

تعبیر و تفسیر اضطراب؛

اضطراب را می توان حالت نامطلوب تنکار شناختی (فیزیولوژیک) یا تنش روان شناختی تعریف کرد که از احساس تهدید ایمنی یا عزت نفس ناشی می شود. اکثر روان شناسان اضطراب را پاسخی به خطر ناآشکار (مبهم) یا پاسخی به خطر خاص در محیط می دانند. دانشمندانی که اضطراب را مورد مطالعه قرار می‌دهند معمولاً به جنبه‌های خاصی از آن مانند: جنبه زیست شناختی، یا جنبه انفعالی (عاطفی) بیشتر می پردازند.

فروید سه نوع اضطراب را نام می‌برد[۹]:

الف) اضطراب واقع گرایانه- که پاسخ به خطرات واقعی زندگی است.

ب) اضطراب روان رنجوری (نوروتیک)- که نتیجه ترس از غرایز است به عبارت دیگر این اضطراب در جنبه نهادی ابتدایی، و ناخودآگاه شخصیت ریشه دارد که ارضای فوری غرایز را می طلبد، این اضطراب در کودکی آغاز می شود که کودک از کینه و سرزنش می ترسد و در بزرگسالی غالباً اینگونه اضطراب، هنگامی پیدا می شود که شخص از خود غرایز جنسی یا پرخاشگری می ترسد.

پ) اضطراب اخلاقی- هنگامی پیدا می شود که شخص به سبب تخلف از دستور (فراخود) یا (وجدان) احساس گناه و شرمساری می‌کند.

مؤلفه های اضطراب؛

به نظر روان شناسان، اضطراب از چند جزء یا مؤلفه متفاوت تشکیل شده است که مهمترین آن ها، عبارتند از:

    1. احساس ذهنی ترس؛

    1. انگیختگی تنکار شناختی (فیزیولوژیک)؛

  1. علائم رفتاری اضطراب.

افسردگی؛

افسردگی زمانی پدید می‌آید که روحیه ما افت می‌کند شماری عبارتهای عامیانه وجود دارند و به کار گرفته می‌شوند تا این احساس «افت روحیه» را توصیف کنند[۱۰]:

بیزاری، ملول، خنک بودن، دلتنگی، غرق در خیالات، دمق بودن، غم زدگی، احساس درماندگی-احساس کسالت، محزون بودن، بی حالی- بی عزمی و … هنگامی که واژه افسردگی به حالتی از خلق گفته می شود، با همه کلمات رایچ در یک معنا مشترک است: بی روحیه بودن، بی توان احساس فقدان، نومیدی و عاطل بودن، از بدبینی و بی رغبتی حکایت می‌کند. افسردگی درجات و انواعی دارد و از عوامل متعددی ممکن است ناشی شود مانند: سرشت طبیعی، وراثت، اختلال در فعالیت‌های شیمیایی و هورمونی بدن، تجارب خانوادگی- از دست دادن والدین، نداشتن روابط اجتماعی نزدیک با افراد قابل اعتماد، برخوردار نبودن از حمایت اجتماعی کافی و بالاخره نداشتن یا از دست دادن احساس احترام، اعتماد به خود و … می‌گردد.

به عقیده بک (۱۹۷۶) افسردگی بالینی را می توان به عنوان نوعی (اختلال مرضی) تعریف کرد که شامل تغییراتی در پنج حوزه رفتاری عمده می شود. (علائم مرضی) این تغییرات ممکن است هر یک از تظاهرات زیر را در برگیرد[۱۱]؛

    1. عواطف منفی: معمولاً شامل غم، احساس گناه، حساسی (بی حوصلگی) شدید یا عاطفی.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...