فصل دوّم : گونه شناسی کارگزاران امیرالمؤمنین۷
مقدمه
بر اساس نگرش اسلامی، معیار واگذاری مسئولیّتها، لیاقت و توانایی‌های افراد است. در حکومت حضرت امیر۷ که نمونه‌ی بارز حکومت اسلامی است، کارگزاران حکومتی، بر اساس اصل شایسته سالاری انتخاب می‌شدند به گونه‌ای که حتّی استانداران حضرت، وظایف و اختیارات یکسانی نداشتند. آن عدّه از یاران حضرت که کاملاً مورد اعتماد بوده و از لحاظ توانایی‌های فکری و اجرایی در سطح بالایی بودند، به سِمَت استانداری مناطق حسّاس و وسیع‌تر، منصوب می‌شدند و حضرت، تقریباً تمام اختیارات خویش را به عنوان ولیّ امر مسلمین، در آن مناطق به ایشان تفویض می‌کرد و لذا کلیّه‌ی امور مربوط به نظام اداری، قضایی، اقتصادی، نظامی و حتّی بیان امور دینی، در اختیار ایشان بود. بقیّه‌ی کارگزاران بر اساس امور محوّله، از اختیارات کمتری بهره‌مند بودند و حتّی گاهی برای کمک به استاندار یک منطقه، به عنوان قاضی، فرمانده‌ی ارتش و مأمور جمع آوری مالیات و… جداگانه از سوی حضرت، منصوب می‌شدند.

بنابر این حضرت امیر۷ در مرحله‌ی انتخاب کارگزاران، دقّت لازم را داشته است و ـ با توجّه به شرایط آن زمان ـ شایسته ترین افراد را به عنوان کارگزار خود انتخاب، و با توجّه به توانائیها و ظرفیتهای افراد، مناصب گوناگون سیاسی، نظامی، مالی، قضایی و دیگر مناصب را به آنان واگذار می‌کرده است. امّا از آنجایی که دگرگونی روزگار، گوهر شخصیّت انسانها را می‌نمایاند[۲۳]، مشاهده می‌شود که برخی از کارگزاران حضرت به خاطر بروز پاره‌ای از مسائل، در اداره کردن منطقه‌ی مأموریت خود، ضعیف عمل کرده‌اند و برخی نیز وقتی خود را در برابر مقام و منصب دیدند، خودباخته شدند و مرتکب برخی از تخلّفات و به ویژه تخلّفات اقتصادی شدند.
با توجّه به مطالبی که گفته شد بدیهی است که کارگزاران حضرت، در یک سطح نبوده‌اند و به لحاظ مدیریت، تعهّد، تخصّص، تدین، فضیلت و معرفت نسبت به اسلام و امام، با هم متفاوت بوده‌اند لذا در این فصل با مطالعه و بررسی زندگی کارگزاران حضرت امیر۷ و بررسی عملکرد آنها در هنگام تصدّی مسئولیت، به طبقه بندی و تقسیم بندی کارگزاران حضرت می‌پردازیم و قبل از آن اشاره‌ای به کارگزاران حضرت خواهیم داشت.
۲.۱. کارگزاران امیرالمؤمنین۷
در برخی از کتب و پایان نامه‌هایی که درباره‌ی کارگزاران امیرالمؤمنین۷ نوشته شده است، به تعداد قابل توجّهی از کارگزاران حضرت اشاره شده است امّا در هیچکدام از این تألیفات، تعداد کارگزاران حضرت به طور کامل و دقیق بیان نشده است و صاحبان این آثار نیز چنین ادّعایی نکرده‌اند. از اینرو این پژوهش نیز ـ به دلیل گستردگی و پراکندگی منابع تاریخی ـ نتوانسته است به طور دقیق و کامل، کارگزاران امیرالمؤمنین۷ را جمع آوری کند؛ و به دنبال چنین هدفی نیز نبوده است زیرا موضوع این پژوهش، بررسی نحوه‌ی برخوردهای امیرالمؤمنین۷ با کارگزاران متخلّف است و هدف از نوشتن این فصل، طبقه بندی و تقسیم بندی کارگزاران امیرالمؤمنین۷ به لحاظ تعهّد و تخصّص در مسئولیت محوّله و برخی تقسیم بندیهای دیگر است که این هدف، با ذکر نمونه‌هایی از کارگزاران حضرت محقّق خواهد؛ امّا با تمام این حرفها سعی شده است که به تمام و یا اکثر افرادی که به عنوان کارگزار امیرالمؤمنین۷ در این آثار و تألیفات ذکر شده است، و یا در جستجوهای به عمل آمده در منابع تاریخی به آنها دست یافته شده است اشاره شود.
در فصل اوّل (بخش مفاهیم) گفته شد که کارگزار به معنای مأموری است که از سوی حاکم، مسئولیتی را در امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و نظامی عهده‏دار می‏شود؛ امّا باید دانست که در هر زمانی و با توجّه به نیازهای جامعه، پستها و مناصب حکومتی نیز متعدّد خواهند شد. به عنوان مثال، امروزه با افزایش جمعیت و گسترش جوامع بشری و در پی پیشرفت صنعت و تکنولوژی، پستها و مشاغل دولتی نیز به موازات این پیشرفتها، افزایش یافته است. حال با توجّه به شرایط و نیاز جامعه‌ی زمان حضرت امیر۷ می‌توان پستها و مناصب کارگزاران امیرالمؤمنین۷ را تقسیم بندی کرد و بر اساس بررسیهای به عمل آمده می‌توان کارگزاران امیرالمؤمنین۷ را به لحاظ نوع مسئولیت به ۱۲ گروه تقسیم کرد، هر چند که اطلاق پست و منصبِ حکومتی به برخی از این گروه ها ـ مثل نمایندگان اعزامی ـ قابل تردید است همچنان که اطلاق کارگزار به برخی از این افراد نیز قابل تردید است؛ مثل ابو ثروان که اسم او را جزو کاتبان حضرت امیر۷ ثبت کرده‌اند در صورتی که بر اساس گزارشات تاریخی فقط یک نامه از طرف حضرت امیر۷ نوشته است که آن هم در جنگ صفین بوده است.
گروه‌های ۱۲ گانه‌ی کارگزاران عبارتند از :
۱ـ استانداران و فرمانداران.
۲ـ کاتبان و دبیران.
۳ـ کارگزاران زکات (صدقات).
۴ـ کارگزاران خراج (مالیات).
۵ـ کارگزاران بیت المال.
۶ـ بازرسان.
۷ـ قضات.
۸ـ نیروهای انتظامی و نظامی و شرطه الخمیس.
۹ـ امیران حجّ.
۱۰ـ نمایندگان اعزامی.
۱۱ـ حاجبان و دربانان.
۱۲ـ نیروهای اطّلاعاتی.
۲.۱.۱. استانداران و فرمانداران
تمام و یا اکثر کشورها به چند منطقه‌ی کوچک و بزرگ تقسیم شده‌اند که از این مناطق با عناوینی از قبیل استان، شهر، بخش، روستا و عناوینی از این قبیل تعبیر می‌شود و مسئولیت اداره‌ی هر منطقه به شخص و یا اشخاصی واگذار می‌شود که از این اشخاص ـ به حسب وسعت منطقه‌ی مأموریت ـ با عناوینی از قبیل استاندار، فرماندار، بخشدار، دهیار و عناوینی از این قبیل تعبیر می‌شود.
در تقسیمات کشوری، هر استانی از به هم پیوستن چند شهرستان همجوار با توجّه به موقعیتهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و طبیعی تشکیل می‌شود[۲۴] که به وسیله‌ی یک نفر ـ که از آن با عنوان استاندار تعبیر می‌شود ـ اداره می‌شود.[۲۵] مسئولیت اداره‌ی هر کدام از این شهرها نیز به یک نفر واگذار می‌شود که اصطلاحاً به آن فرماندار گفته می‌شود.[۲۶] فرماندار، زیر نظر استاندار کار می‌کند و اختیارات استانداران، به مراتب بیشتر از اختیارات فرمانداران و بخشداران است.
در حکومت حضرت امیر۷ نیز چنین وضعیتی وجود داشته است و مسئولیت اداره‌ی مناطق بزرگ و حسّاس و یا حتّی چند منطقه، به یک نفر واگذار می‌شده است که می‌توان از آن با عنوان استاندار تعبیر کرد و نیز می‌توان از مسئول اداره‌ی مناطق کوچک، با عنوان فرماندار و یا حتّی با عنوان بخشدار تعبیر کرد.
حال که این مطلب دانسته شد می‌گوییم، ما در این بخش، صرفاً در صدد برشمردن افرادی هستیم که از طرف حضرت امیر۷ به عنوان والی و حاکم مناطق گوناگون منصوب می‌شده‌اند و در صدد تفکیک استانداران و فرمانداران امیرالمؤمنین۷ و محدوده‌ی اختیارات آنها نیستیم، از اینرو از تمام استانداران و فرمانداران حضرت، با عنوان فرماندار به معنای عام آن که همان حاکم است[۲۷] تعبیر می‌کنیم و مباحث مربوط به اقسام امارت و محدوده‌ی اختیارات استانداران و فرمانداران را به کتابهای مفصّل مثل کتاب احکام السلطانیه ماوردی و احکام السلطانیه ابویعلی واگذار می‌کنیم.
۲.۱.۱.۱. فرمانداران مکّه و طائف
۱ـ خالد بن عاص بن هشام : از طرف عثمان فرماندار مکه بود[۲۸] و حضرت امیر۷ طی نامه‌ای او را بر امارت مکه ابقا کرد. (به نقل بلاذری).[۲۹]
۲ـ ابوقتاده انصاری : فرماندار مکّه.[۳۰]
هنگامی که حضرت امیر۷ به خلافت رسید، خالد بن عاص بن هشام را که از سوی عثمان والی مکه بود، عزل کرد و ابوقتاده‌ی انصاری را به جای او منصوب کرد.[۳۱]
در اینکه نام او چیست اختلاف وجود دارد[۳۲] همچنین در نسب او نیز اختلاف وجود دارد؛ اما بنا بر مشهور[۳۳] نام او «حارث[۳۴] بن ربعی[۳۵] بن بلدمه»[۳۶] است، ولی نامهای دیگری مثل «عمرو[۳۷] بن ربعی»[۳۸] و «نعمان[۳۹] بن ربعی»[۴۰] و برخی نامهای دیگر برای او ذکر شده است.[۴۱]
شیخ طوسی در رجال، وی را یک بار با عنوان «الحارث بن ربعی، أبو قتاده الأنصاری»[۴۲] جزو اصحاب پیامبر۶ معرفی کرده است و دو بار با عناوین «النعمان بن قتاده بن ربعی»[۴۳] و «أبو قتاده الأنصاری»[۴۴] جزو اصحاب حضرت امیر۷ معرفی کرده است.
به نظر می‌رسد آنچه که شیخ طوسی۱ تحت عنوان «النعمان بن قتاده بن ربعی» نقل کرده است، اشتباه باشد و یا اشتباه به وسیله‌ی نسّاخ به وجود آمده باشد زیرا بر اساس جستجوهای انجام گرفته، در هیچ یک از منابع رجالی و تاریخی، چنین نامی وجود ندارد. بنابراین به نظر می‌رسد که اصل آن چنین بوده است : «النعمان ابوقتاده بن ربعی». زیرا از طرفی در برخی از منابع، نام ابوقتاده را «نعمان» ذکر کرده‌اند و از طرفی عنوان «ابوقتاده بن ربعی»[۴۵] نیز در برخی از منابع ذکر شده است.
۳ـ قثم بن عباس : فرماندار مکّه[۴۶] و به قولی به طور همزمان فرماندار طائف و مکّه[۴۷] و مناطق متّصل به مکّه[۴۸] بوده است.
۲.۱.۱.۲. فرمانداران مدینه
۱ـ قثم بن عباس : به قولی فرماندار مدینه،[۴۹] و به قولی به طور همزمان فرماندار مکّه و مدینه بوده است.[۵۰]
۲ـ تمیم بن عمرو : فرماندار مدینه.[۵۱]
نام او تمیم بن عمرو[۵۲] است. برخی گفته‌اند نام او تمیم بن عبد عمرو[۵۳] است. کنیه‌ی او ابوالحسن المازنی[۵۴] و یا ابو حسن انصاری[۵۵] و یا أبوحسن الأنصاری المازنی است.[۵۶] امّا برخی گفته‌اند اسم او همان کنیه‌ی او یعنی ابوالحسن مازنی است و اسمی غیر از این ندارد.[۵۷]
برخی گفته‌اند کنیه‌ی او أبوحنش[۵۸] و یا أبوحبش[۵۹] و یا أبوحبیش[۶۰] و یا أبوجیش[۶۱] می‌باشد. البته تردیدی نیست که یکی از اینها صحیح است و به خاطر شباهت، تصحیف رخ داده است.[۶۲]
۳ـ سهل بن حنیف : فرماندار مدینه.[۶۳]
۴ـ تمّام بن عبّاس : فرماندار مدینه.[۶۴]
۵ـ ابو ایّوب انصاری : فرماندار مدینه.[۶۵] نام او خالد بن زید[۶۶] بن کلیب[۶۷] است.
۶ـ حارث بن ربیع : فرماندار مدینه.[۶۸] کنیه‌ی او ابو زیاد است.[۶۹]
۲.۱.۱.۳. فرمانداران شام
۱ـ معاویه بن ابی سفیان
معاویه از طرف عمر و عثمان فرماندار شام بود.[۷۰] وقتی حضرت امیر۷ به خلافت رسید تصمیم به عزل معاویه گرفت امّا به جهت طغیان و سرکشی معاویه، منطقه‌ی شام به قلمروی حکومت امیرالمؤمنین۷ نپیوست و علی‌رغم تلاش حضرت برای برکناری معاویه و الحاق شام به قلمروی حکومت خود، این امر تحقّق نیافت و شام در تصرّف معاویه باقی ماند.
۲ـ سهل بن حنیف
امیرالمؤمنین۷ وی را به امارت شام منصوب کرد امّا از ورود او به شام جلوگیری شد و لذا به نزد حضرت برگشت.[۷۱]
۲.۱.۱.۴. فرمانداران فارس
۱ـ سهل بن حنیف
در برخی از منابع تاریخی آمده است که سهل بن حنیف از طرف امیرالمؤمنین۷ فرماندار فارس بوده است[۷۲] امّا بعد از کشته شدن ابن حضرمی[۷۳] در بصره، مردم دچار اختلاف و کشاکش شده بودند و بعضی هم بر ضدّ امیرالمؤمنین۷ شورش کردند. اهل فارس و کرمان نیز به طمع افتادند که مالیّات و خراج را نپردازند. اهل هر شهر و ناحیه، والی خود را از میان خود اخراج و طرد کردند. اهل فارس نیز سهل بن حنیف، والی امیرالمؤمنین۷ را از آنجا طرد کردند. حضرت پس از مشورت با مردم و به پیشنهاد عبدالله بن عبّاس و یا جاریه بن قدامه، زیاد بن ابیه را که مردی سیاستمدار بود به امارت فارس برگزید و او توانست تمام فارس و همچنین کرمان را تحت سیطره‌ی خود درآورد.[۷۴]
امّا گزارشاتی که درباره‌ی امارت سهل بن حنیف بر فارس وجود دارد با هم سازگاری ندارند :
۱ـ در برخی از منابع آمده است که سهل بن حنیف در جنگ صفین (سال ۳۷)[۷۵] شرکت کرده است و سپس حضرت امیر۷ او را به کارگزاری فارس گمارده است و در سال ۳۸ از دنیا رفته است.[۷۶]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...