آنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست

اگر از خمر بهشت است و اگر باده مست
راهرو گر صد هنر داد توکل بایدش

۴- فرزند زمان خود بودن، نوشیدن جان حیات در لحظه، درک و دریافت حالات و آنات حقیقی زندگی
که در کمینگه عمرند قاطعان طریق.

فرصت شمار و صحبت کز این دو راهه منزل

چون بگذریم دیگر نتوان بهم رسیدن

انتظار و طلب موعود
انتظار رسیدن به فضایی آرمانی از مفاهیم عمیقی است که در سراسر دیوان حافظ به صورت آشکار و پنهان وجود دارد، حافظ گاه به زبان رمز و سمبل و گاه به استعاره و کنایه در طلب موعود آرمانی است. اصلاح و اعتراض، شعر حافظ را سرشار از خواسته‌ها و نیازهای متعالی بشر کرده است:

مژده‌ای دل که مسیحا نفسی می‌آید
ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

که از انفاس خوشش بوی کسی می‌آید
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند

۳-۵. تحلیلی از عرفان
ریشه عرفان را، که دارای دو جنبه نظری و عملی است، باید در اعماق جان وسّر وجود انسان جستجو کردعرفان از انسان موجودی برتر، وجودی والامنبعی پر خیر متحرکّی توانا، سالکی خالـص، رزمنـده‌ای پر توان بوجـود می‌آورد، عرفان جوهره حیات انسانی، صراط مستقیم الهی، و حرارت روحی و عشق درونی و گرمترین شعله محبّت آدمی به خدای جهان آفرین است، عرفان راه خدا، مسلک اَنبیاء و مایه جان اولیاءِ و طریق اصفیاء ومدرسه پر قدرت امامان (ع) است.
عرفان به معنای شهودعظمت حق تعالی از طریق بینائی دل است و این بینائی حاصل معرفت انسان به حقّ است، این معرفت جز از طریق شناخت انبیاءِ و امامان و قرآن و پیروی از آنان به دست نمی‌آید، و عبادت بدون عرفان برنامه‌ای است خشک و اعمالی است کم ارزش، عرفان آزادی از خود پرستی، رهایی از زندان مادیّت ومقیّد شدن به قیدبندگی حق ومنوّر شدن جان به نورالله وصبغه الهی بر خود زدن است! صَبْغَتهَ الله وَمَنْاَحْسَنُ مِنَ اللهِ صِبْغَتهً اهل عرفان با توجه به مکتب الهی معتقدند:برای رسیدن به حقّ و حقیقت بایستی مراحلی را طی کرد، تا نفس بتواند از حقّ و حقیقت بر طبق استعداد خود آگاهی حاصل نماید و تفاوت اینان با حکما (فلاسفه) این است که تنها گرو استدلال عقلی نمی‌گردند، بلکه با وجود تصدیق آن، به یک مرحله‌ای که فوق آن است قایل هستند وآن را مرحله مشهود می‌نامند و می‌گویند پس از آنکه نفس از مقام حسّ وعقل و برهان صعود کند، می‌تواند با ممارست معنوی و معراج روحانی به مقام بالاتری ترقّی نماید وحقایقی را بدون یاری برهان و حسّ دریابد ومشاهده کند و بطور کلّی از مر حله دانش، به مرحله بینش برسدواین چنین دانشی که در برابر حکمت استدلالی، عرفان نا میده می‌شود (رحیمی، ۱۳۷۱: ۲۱۸).

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۳-۶. اندیشه‌های عرفانی احمد غزالی
تصاویر نمادین عرفانی در زبان فارسی از اوایل قرن هفتم هجری تقریبا تثبیت شده بود و مجازهای زبان صوفیانه در ادبیات عرفانی برای همگان کاملا آشنا و شناخته بود. بسیاری از این نمادها چنان که پیشتر اشاره کردیم از سنت شعر تغزلی اقتباس شد. صوفیان و شاعران عارف دوره‌ی اول همچون عین القضات و سنایی و غزالی آن‌ رمزها را ابداع کردند و سپس دیگر صوفیان و شاعران آنها را در کلام خود تثبیت نمودند. بگونه‌ای که تصویرهای نمادین شعر عرفانی به صورت قراردادهای شعری در‌آمد. سنت شعر صوفیانه، در قرن ۷ و۸ سرشار از تصاویر مجازی تقریباً قراردادی است (زمانی، ۱۳۸۶: ۴۴).
امام محمد غزالی می‌گوید: اگر در تو شوق معرفت خداوند تعالی و جلال و عظمت او قویتر از شوق و شهوت طعام خوردن و صحبت کردن استی تو مر بهشت معرفت را و تماشا کردن در بوستان‌های وی بر بهشت جسمانی که در آن قضای شهوت شکم و فرج است بگزینی ومنکر مشو که در کسی این شهوت شکم و فرج است بگزینی و منکر مشو که در کسی این شهوت نبود که در عارف شهوت معرفت قوی‌تر از آن است که در تو شهوت‌های دیگر چنا نکه در تو شهوت جاه است و شهوت مقصور است بر بازی چوگان. به نظر عارف راستین این جهان پندار است و مردمان همگی به دنبال پندارند، پس بدان که، جمله دنیا نزد عارف همچون بازی کودکان است و عارف از تو تعجب می‌کند که در طلب جاه مانده‌ای و لذت عارف به قدر معرفت وی بود و لذت معرفت را هیچ نسبت نبود با لذت جسمی، که لذت معرفت را زوال نبود و ملالت را به وی راه، بلکه هر لحظه آن لذت بر زیادت بود و بر دوام بود به خلاف شهوت‌های دیگر الا آنکه شهوت معرفت در آدمی آنگاه آفریده شود که به حد بلوغ و مردی رسید (زمانی، ۱۳۸۶: ۴۴).
از منظر غزالی، در حقیقت سخن از عشق الهی از وی شروع شده و وقتی به احمد غزالی می‌رسد به اوج، خود رسیده است و احمد غزالی از جمله عارفان عاشقی است که سیر و سلوک خود را در این راستا قرار داد، سخنان بسیاری که در مورد عشق مطرح نموده و کتاب سوانح وی حاکی از آن است که او عاشق، معشوق ازلی است. عشق پرستی روش صوفیانه برای پالایش دل به شمار می‌آمد. عشق اساس راه به سوی «خداوند است و بنابراین آن را بالاتر از معرفت قرار م یدهد منظورش آن عشق صادقانه است که صوفی می‌تواند از آن همچون پلی برای دست یابی به قلمرو عشق روحانی استفاده کند.
بزرگان مکتب عرفانی عاشقانه، به دلیل اینکه در دریای بیکران الهی مستغرق گشته و از هستی خود فانی و رها شده‌اند احساس قرب بیشتری نسبت به حق تعالی پیدا می‌کنند و زمانی که دم از عشق می‌زنند عشق الهی است و یا سخنانی که در آن لحظات جاری می‌نمایند به جهت آنکه در دریای عشق الهی غوطه‌ور شده‌اند شاید درک آنها برای دیگران دشوار باشد ولی باید گفت که نور الهی در وجود آنان تجلی یافته و بر عقل آنان چیره شده و بدین گونه غوغایی و شوری را برمی انگیزد که قابل وصف نیست و آن عشقی که این گروه از آن سخن گفته‌اند عشق خالص و ناب و عشق کامل و تمام است.
یکی از حالات ارباب طریقت سکر است. سکر حیرت و دهش و وله وهیمان است که در مشاهده جمال محبوب فجاه به سر محب می‌رسد، چون سر مالک به مشاهده جمال محبوب رسید به واسطه دوری از تفرقه و بعد در باطن وی فرح و نشاط و انبساط به نوعی درآمد که حواس او از محسوسات غافل شد و عقلش مغلوب گشت و تمییز از ما بین مرتفع شد و از غایب بیخودی نمی‌داند که چه می‌گوید و این حالت را سکر به جهت آن گفته‌اند که در اوصاف مذکور و به سکر ظاهری می‌ماند، در حالت سکر چون نمی‌داند چه می‌گوید چنانچه مست صوری را معذور می‌دارند.
احمد غزالی عارف عاشقی است که طریقتش بر پایه سکر و عشق بنا شده است او صاحب چنین مکتبی است و اندیشه‌های او همگی از عشق او به معشوق ازلی سرچشمه گرفته است و یکی از ویژگی‌های تصوف این است که بین عشق و معرفت تعادل ایجاد می‌کند.

عشق به کمال و دلربائی به جمال
زین نادره‌تر کجا بود هرگز حال

دل پر سخن و زبان زگفتن شده لال
مزلانل تشنه و پیش من روان آب زلال

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...