ردیف: کنند همه
۲۹ – عــاشـقان، جــان فشــان کننـد همــه
شــاهــدان، کـــار جـــان کننــد همــه
واژگان: شاهد: مرد خوب روی، محبوب، معشوق. (معین)
معنی و مفهوم: عاشقان همواره در حال جان افشانی به پای معشوق خود هستند و معشوقان زیبارو، مانند جان به عاشقان حرکت و هستی می‌بخشند.
۳۰ – در قـــماری کــــه بـــا مـــلامتیــان
داو عشــــرت روان کننـــــد همــــــه
واژگان: قمار: هر بازی که در آن به طور غالب شرط شود که برنده چیزی را از بازنده بگیرد. (دهخدا) ملامتیان: آن دسته از صوفیه که به جهت رعایت کمال اخلاص، نیکی خود را از خلق پنهان می‌کردند و بدی خود را مخفی نمی‌داشتند. ( دهخدا )توضیحات. داو: نوبت بازی، نوبت قمار. (معین)
معنی و مفهوم: عاشقان بزم صبوح، با باده نوشان قلندر صفت، مشغول شادی و عشرت هستند.
آرایه‌‌های ادبی: قمار و داو با هم تناسب دارند. داو عشرت اضافه‌ی تشبیهی است. ملامتیان کنایه از باده نوشان است.
توضیحات:
ملامتیان: اینان پیروان ابو صالح حمدون ابن احمد قصارند و قصاریه و قصاریان نیز نامیده می‌شوند. او می‌گفت: «الملامهُ ترکُ السلامهِ». ملامت دست بداشتن سلامت بود. و چون کسی قصداً به ترک سلامت خود بگوید و مر بلاها را میان اندر بندد و از مألوفات و راحت جمله تبرا کند، مر امید کشف جلال و طلب مآل را تا به رد خلق از خلق نومید گردد و طبعش الفت خود از ایشان بگسلد. هر چند از ایشان گسسته تر بود به حق پیوسته‌تر بود. پس آن‌چه روی همه‌ی خلق بدان بود -و آن سلامت است- مر اهل ملامت را پشت بدان بود. (هجویری، ۱۳۸۹: ۹۱)
۳۱ – جـــرعــه ریـــزنــد بـــر سـلامتیـان
کـــه صبــوح از نهـــان کننــد همـــــه
واژگان: سلامتیان: طایفه‌ای که ظاهر و باطنشان آراسته به صلاح و تقواست. (دهخدا)
معنی و مفهوم: قلندران ملامتی بزم شراب، بر اهل سلامت و زهد که ظاهراً اهل صلاح هستند و در پنهان باده‌ی صبحگاهی می‌نوشند، جرعه‌هایی از باده می‌ریزند.(آن‌ها را تحقیر می‌کنند)
۳۲ – ور کســی تـــوبـــه بــر زبــان رانــد
خــاکــش انــدر دهــان کننــد همــــه
معنی و مفهوم: اگر کسی نام توبه را بر زبان بیاورد (توبه کند) اهل بزم، خاک در دهان او می‌ریزند و او را پشیمان می‌کنند.
آرایه‌های ادبی: خاک در دهان کردن کنایه از پشیمان گردانیدن.
۳۳ – بــر ســر تخـتِ نـــرد چــون طــفلان
لعبـــت از استـــخوان کننــــد همــــه
واژگان: لعبت: عروسک. (معین)
معنی و مفهوم: مقامران نرد باز، بر روی تخته‌ی نرد، همانند کودکان که با عروسک بازی می‌کنند، با کعبتین‌هایی از جنس استخوان بازی می‌کنند.
آرایه‌های ادبی: نرد بازان به طفلان و کعبتین نرد به لعبت کودکان تشبیه شده است.
۳۴ – کعبتیـن بـــر مثـــال پـرویــن اســت
کــه بــر او شـش نشــان کننــد همــــه
واژگان: کعبتین: دو طاس بازی نرد. (دهخدا) پروین: شش ستاره است به یکدیگر خزیده مانند خوشه‌ی انگور. (دهخدا)
معنی و مفهوم: طاس در صفحه‌ی نرد، همانند پروین در صفحه‌ی آسمان است، به همین دلیل طاس را شش پره می‌سازند.
آرایه‌های ادبی: کعبتین در داشتن شش پره به پروین ماننده شده است.
۳۵ – بـــدرنـــد از ســماع، دخـمه‌ی چــرخ
سُــخره بـــر دخــمه بــان کننـد همـــه
واژگان: دخمه: سردابه‌ی مردگان. (برهان) سُخره: آن که بر او استهزا و خنده کنند یعنی مسخره. (غیاث)
معنی و مفهوم: عاشقان بزم صبوح، از آواز و شور و غوغایی که در سماع به پا می‌کنند، آسمان گور مانند را از هم می‌درند و روزگار را که نگهبان آسمان است، به سُخره می‌گیرند.
آرایه‌های ادبی: دخمه‌ی چرخ اضافه‌ی تشبیهی است. دخمه بان کنایه از روزگار است.
۳۶ – مطــربـــان از زبـــان بــربــط گنـگ
زخمــه را تـــرجمـــان کننـــد همــــه
واژگان: بربط: یکی از مهم‌ترین و متداول‌ترین سازهای دوره‌های گذشته‌ی تاریخ ایران و عرب، در ساختمان این ساز و جنس چوب و اوتار آن دقّت فراوان می‌شده و آن طنبور مانندی است کاسه بزرگ و دسته کوتاه، عود. (معین) زخمه: آلتی کوچک و فلزی که بدان ساز نوازند، مضراب. (معین) ترجمان: آن که زبانی را به زبان دیگر بیان کند. (ناظم)
معنی و مفهوم: مطربان بزم، با آواهایی که با بربط می‌نوازند، معنی و مفهوم ضربه‌هایی را که به تارهای سیم می‌زنند، به حاضران می‌رسانند و وقتی که مطرب سازی را می‌نوازد، عیناً گویی که خواننده‌ای در حال خواندن است و همراه با آهنگ ساز، اشعار در ذهن شنوندگان مرور می‌شود.
آرایه‌های ادبی: زبان و گنگی نوعی تضّاد ایجاد کرده است. زبان بربط اضافه‌ی استعاری است. بربط گنگ اشاره به شکل ظاهری بربط است که بی زبان به نظر می‌رسد.
۳۷ – چنــگ را بـــا همــه بــرهنـه ســری
پـــای گیســـوکشـــان کننــد همــــه
معنی و مفهوم: چنگ اگر‌چه بر اساس شکل ظاهری‌اش دارای سری برهنه (کاسه‌ی چنگ) است؛ امّا مطربان بزم به وسیله‌ی تارهای چنگ برای او گیسوانی ساخته‌اند که تا پشت پایش آویزان است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

آرایه‌های ادبی: سر چنگ استعاره از کاسه‌ی چنگ و گیسو استعاره از تارهای چنگ است.
۳۸ – پـس بــه افسـون گــری ز صـورت نـای
افـــعی بـــی زبــان کننـــد همـــــه
واژگان: نای: نی باشد که مطربان نوازند و به عربی مزمار خوانند. (برهان)
افعی: نوعی از مار سیاه که به غایت زهرناک و بزرگ باشد. (آنندراج)
معنی و مفهوم: مطربان بزم صبوح، با افسون و جادوگری از ظاهر نای که سیاه رنگ است، افعی بی زبانی می‌سازند که به هیچ کس آسیبی نمی‌رساند.
آرایه‌های ادبی: نای در سیاهی رنگ به افعی مانند شده است.
۳۹ – در بـــر دف، هـــر آن‌چـــه حیـواننــد
یـــاد شـــاه اخســتان کننــد همــــه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...