دانلود پایان نامه و مقاله – فرضیه تضاد منافع: – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
مالکان نهادی با بهره گرفتن از تخصص و دانش خود در زمینه فناوری های تولیدی به شرکتها برای دستیابی به حداکثر کارایی کمک میکنند. مطالعات تجربی نشان داده اند که حاکمیت شرکتی رابطهای مثبت با کارایی و اثربخشی عملکرد شرکت دارد. همچنین سرمایه گذاران تمایل دارند تا بهای بالاتری را برای سهام شرکتهایی با حاکمیت شرکتی مناسب پرداخت نمایند(مهرانی، فعّال قیّومی، مرادی، ۱۳۹۱). اگر درصد سهام مالکان نهادی زیاد باشند، قابلیت فروش آن کاهش خواهد یافت و طبعاً برای مدت زمان بیشتری نگهداری می شود. در چنین وضعیتی مالکان نهادی انگیزه بیشتری جهت جمع آوری اطلاعات، نظارت بر عملکرد مدیریت و ایجاد فشار جهت دستیابی به عملکرد بهتر خواهند داشت. به علاوه آن ها در وضعیت فوق علاقهمند به سودآوری اصولی شرکت هستند و نسبت به مدیریت سود و پنهانکاری عملکرد واقعی مدیریت محتاط خواهند بود(چانگ و همکاران[۱۸]، ۲۰۰۲).
یکی از ساز و کارهای کنترل بیرونی مؤثر بر حاکمیت شرکتی که دارای اهمیت فزایندهای بوده، ظهور سرمایه گذاران نهادی است. سهامداران نهادی نقش اصلی را در شکل گیری بسیاری از تغییرات در سیستمهای حاکمیت شرکتی دارند. این گروه از سهامداران با توجه به مالکیت بخش درخور توجهی از سهام شرکتها از نفوذ قابل ملاحظهای در این شرکتها برخوردار بوده، می توانند رویه های آن ها (شامل رویه های حسابداری و گزارشگری مالی) را تحت تأثیر قرار دهند. همچنین، از آنجا که مالکان نهادی بزرگترین گروه از سهامداران را تشکیل می دهند، نقش آن ها در نظارت بر رویه های اتخاذ شده از سوی مدیران از اهمیت بالایی برخوردار است و انتظار میرود حضور این مالکان در ترکیب سهامداران بر رویه های شرکت مؤثر باشد (گیلان و استارکس،۲۰۰۳). بر اساس شواهد حاصل از تحقیقات پیشین نظیر نویسی و نایکر(۲۰۰۶)، کرنت و همکاران(۲۰۰۷) تأثیر سرمایه گذاران نهادی بر رویه های اتخاذ شده شرکت مشابه هم نبوده، انگیزه های یکسانی برای نظارت بر این رویه ها ندارند. بر این اساس، سرمایه گذاران نهادی را میتوان به دو دسته منفعل و فعال تقسیم کرد.
سرمایه گذاران نهادی منفعل دارای گردش پرتفوی بالایی بوده و استراتژی معاملاتی لحظهای دارند. برای مثال، با یک خبر خوب سهام میخرند و با خبر بد سهام را میفروشند. برای این مالکان، قیمت جاری سهام بسیار مهم بوده، دارای دیدگاه کوتاهمدت و گذرا هستند و عملکرد جاری را به عملکرد بلندمدت شرکت ترجیح می دهند. بنابرین، انگیزه زیادی برای نظارت بر مدیریت و داشتن نمایندهای در هیات مدیره شرکتهای سرمایه پذیر ندارند، زیرا بعید است که منافع این نظارت در کوتاهمدت نصیب آن ها شود. تمرکز بیش از حد این سهامداران بر عملکرد و سود جاری، ممکن است انگیزههایی را برای خوش بینی مدیریت در ارائه سود حسابداری جهت نیل به اهداف کوتاهمدت، فراهم آورد(مهرانی، مرادی و اسکندر، ۱۳۸۹).
سرمایه گذاران نهادی فعال، دیدگاه بلندمدت داشته، عملکرد بلند مدت شرکت را مد نظر دارند. بنابرین، انگیزه زیادی برای داشتن نماینده در هیات مدیره شرکتهای سرمایه پذیر دارند.گردش پایین سبد سهام سرمایه گذاران بزرگ بیانگر انگیزه این سهامداران برای نگهداری سهام و تشویق مدیران به بهبود عملیات و افزایش ثروت سهامداران است. این سهامداران با نظارت فعالانه بر مدیریت و تصمیمات وی، انگیزههایی را برای مسئولیت پذیری بیشتر مدیریت فراهم می آورند(مهرانی، مرادی و اسکندر، ۱۳۸۹).
در مورد رابطه مالکیت نهادی با عملکرد شرکت سه فرضیه وجود دارد:
فرضیه نظارت کارآ: بیانگر این است که یک نهاد به علت ملاحظات ریسک خود، بیشتر متقاضی نظارت بر مدیران است. منطق این فرضیه این است که به علت بالا بودن هزینه نظارت، فقط سهامداران بزرگ نظیر سرمایه گذاران نهادی می توانند به مزایای کافی دست یابند تا انگیزه نظارت را داشته باشند. در واقع، سرمایه گذاران نهادی بزرگ، فرصت، منابع، تخصص و توانایی نظارت و تأثیرگذاری بر مدیران را دارند(کورنت و همکاران[۱۹]، ۲۰۰۷). به هر حال، اینکه آیا نهادها از توانایی خود برای تأثیرگذاری بر تصمیمات شرکت استفاده میکنند یا نه، تابعی از سهام متعلق به آن ها است. اگر سهام متعلق به سرمایه گذاران نهادی زیاد باشد، این سهام کمتر قابل داد و ستد است و بنابرین برای دوره های طولانیتری نگهداشته می شود(مک کونل و سروائس،۱۹۹۰). این دسته، سرمایه گذاران نهادی پایا (بلندمدت) هستند. آن ها به احتمال زیادی در امر نظارت شرکت میکنند؛ زیرا زمان طولانیتری برای یادگیری در مورد شرکتها و همچنین فرصتهای بیشتری برای تأثیرگذاری بر مدیریت دارند(الیاسیانی و ژن ژیا[۲۰]، ۲۰۰۸). اما زمانی که سرمایه گذاران نهادی تعداد سهام به طور نسبی کمی در شرکت دارند، می توانند در صورت ضعیف بودن عملکرد شرکت به راحتی سرمایه گذاریهای خود را نقد کنند و در نتیجه انگیزه کمی برای نظارت دارند(مک کونل و سروائس، ۱۹۹۰). این ها سرمایه گذاران نهادی ناپایا(کوتاه مدت) هستند؛ زیرا تمایل به انجام معاملات مکرر بر اساس اطلاعات دارند و بر سودهای تجاری کوتاه مدت تأکید میکنند(الیاسیانی و ژن ژیا، ۲۰۰۸).
سرمایه گذاران نهادی پایا میتوانند از سه راه عملکرد شرکت را بهبود ببخشند؛ اول: آن ها به دلیل ارتباط نزدیک خود با بازار سرمایه و فعالیت نظارت می توانند مسایل نمایندگی و عدم تقارن اطلاعات را کاهش بدهند، مسایلی که عملکرد ضعیف و سرمایه گذاری کمتر را ترغیب می کند. دوم: آن ها مسئله نزدیک بینی مدیریت را تعدیل میکنند به گونه ای که برای مدیران امکان سرمایه گذاری در پروژه های سودآور بلندمدتتر را فراهم می کند. سوم: آن ها از طریق افزایش درجه انگیزش، پاداش مدیران و منافع آنها با سهامداران را بهتر همسو میکنند و به اینگونه عملکرد شرکت را بهبود میبخشند(الیاسیانی و ژن ژیا، ۲۰۰۸).
فرضیه تضاد منافع: این فرضیه بیان می کند که سرمایه گذاران نهادی به علت تضاد منافع به مدیریت کنونی رأی می دهند. این رفتار از ساختار مقررات کنونی سرچشمه میگیرد. در این ساختار، مدیران شرکتهای سرمایه گذاری نهادی در رأی دهی یا افشا آرای خود در قبال سهامداران خویش هیچ مسئولیتی بر عهده ندارند، اما مدیریت شرکت سرمایهپذیر از آرای هر یک از سهامداران اطلاع دارد. با وجود این قوانین، مدیران مذبور در رأیدهی تحت سلطه روابط تجاری جاری با مدیریت کنونی قرار دارند(نمازی، حلاج و ابراهیمی، ۱۳۸۸).
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 11:23:00 ق.ظ ]
|