آخوندی (۱۳۹۰) در پژوهشی تحت عنوان: «فرهنگ تشبیهات غزلیات فیاض لاهیجی» به بررسی تشبیهات غزلیات وی پرداخته است. در این پژوهش، اکثر تشبیهات غزلیات فیاض از لحاظ طرفین تشبیه و ساختار، مورد بررسی قرار گرفته‌است. اغلب تشبیهات فیاض از نوع حسی به حسی است و تشبیهات مؤکّد نسبت به تشبیهات مرسل، از بسامد بیشتری برخوردار می‌باشد و از لحاظ شکل ظاهری، بسامد تشبیه مضمر بیشتر از تشبیهات دیگر است.
نوریان (۱۳۹۰) در تحقیقی با عنوان: «فرهنگ تلمیحات غزلیات فیاض لاهیجی» درباره فیاض و تلمیحات اشعار او می‌گوید که وی از معدود دانشمندان و فلاسفه‌ای است که شعر را به طور جدی دنبال کرده‌ و کثرت تلمیحات، خصوصاً تلمیحات عرفانی، از ویژگی غزل‌های اوست و تقریباً از تمام گونه‌های تلمیح استفاده‌ کرده‌است.
صادقی حسن‌آبادی و عطایی‌نظری (۱۳۹۱) در تحقیقی با عنوان: «ملاک‌ها و ویژگی‌های مکتب کلام فلسفی در شیعه (با رویکرد به آثار فیاض لاهیجی» پس از ارائه تعریفی دقیق و جامع از کلام فلسفی، ملاک‌ها و ویژگی‌های آن را بازشناسی و معرفی کرده ‌است، سپس آراء و اندیشه‌های کلامی فیاض را مورد بحث قرار داده ‌‌‌است.
همچنین تاکنون پایان‌نامه‌ها، کتاب‌ها و مقالات بسیاری در مورد بدیع نوشته‌ شده ‌است، اما بحث زیادی در مورد بدیع از دیدگاه زیبایی‌شناختی نشده‌ است. از جمله کتاب‌ها و مقالاتی‌ که در این زمینه نوشته شده‌ است، می‌توان به موارد ذیل اشاره‌ کرد.
شمیسا (۱۳۷۸) در کتابی به نام: «نگاهی تازه به بدیع»کوشیده ‌است تا مباحث بدیع را با دیدی نو و جدید بیان‌کند و صنایع لفظی، از نظر موازین آواشناسی و چگونگی قرارگرفتن حروف صامت و مصوت در کلمه را مورد بررسی قرار دهد و همچنین در برخی موارد، عامل زیباتر شدن صناعات ادبی را بیان کرده ‌است، نظیر آرایه تکرار که زیبایی آن ناشی از موسیقی و نظم میان کلمات می‌باشد.
وحیدیان کامیار (۱۳۷۹) در کتاب: «بدیع از دیدگاه زیبایی‌شناسی» ابتدا هر ترفند بدیعی را مورد تحلیل و بررسی قرار داده و سپس درباره عامل و یا عوامل زیبایی و اهمیّت آن در ادب گذشته و امروز، سخن گفته ‌است و در این کتاب، همه ترفندهای ادبی بر اساس شش عامل زیبایی‌آفرین (تکرار، تناسب، غیرمنتظره بودن، بزرگ‌نمایی، چند بعدی بودن و استدلال) تنظیم گردیده ‌است و از نخستین کتاب‌هایی است که تا به حال بر پایه اصول زیبایی‌شناختی تدوین یافته ‌است.
محبّتی (۱۳۸۰) در کتاب: «بدیع نو، هنر ساخت و آرایش سخن» درباره خاستگاه بدیع و عوامل پیدایش آن سخن‌ گفته و آرایه‌های سنّتی بدیع، نظیر سجع، جناس، ترصیع و… را مورد مطالعه قرار داده‌ است و در پایان مباحث تازه بدیع، از جمله زیبایی‌شناسی را با آوردن غزلی از حافظ، مطرح نموده ‌است و بیان می‌کند که یکی از مهم‌ترین و ضروری‌ترین میدان‌ها برای کشیدن منظره‌ها و روش‌های تازه، مجموعه علوم و فنون زیبایی‌شناختی در گسترده زبان و ادبیات فارسی از آغاز تا به امروز است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

اشرف‌زاده (۱۳۸۰) در پژوهشی تحت عنوان: «کند و کاو زیبایی ‌شناسانه در مورد جناس» زیبایی‌های دوگانه جناس را نشان داده‌ و تقسیم‌بندی تازه‌ای از آن کرده ‌است. نویسنده برای جناس دو بُعد اساسی قایل شده‌ است. یکی بُعد لفظی، که همجنسی حروف در کلمات متجانس است و دیگری بُعد معنایی، که اختلاف معنایی میان کلمات است و به این نتیجه رسیده‌ که زیبایی جناس، در تداعی معانی، کشف ابهام شگفت‌انگیز و غرابت واژه‌های متجانس است که شعر را موسیقیایی‌تر و نثر را منسجم‌تر می‌کند.
راستگو (۱۳۸۴) در کتابی‌ تحت‌ عنوان: «هنر سخن‌آرایی (فن بدیع)» به بخش‌بندی متفاوتی از آرایه‌های ادبی پرداخته‌ و در مواردی زیبایی هر صنعت بدیعی را توضیح داده‌ است. نظیر واج‌آرایی که زیبایی‌‌ آن به جهت ایجاد موسیقی گوش‌نواز آن است.
حسام پور و حسن‌لی (۱۳۸۴) در مقاله‌ای با عنوان: «زیبایی‌شناسی شعر خیام- پیوند هنری اجزای کلام» صنایع بدیعی نظیر تکرار، تأکید و تناسب را از جمله زیبایی شعر خیام می‌دانند و این آرایه‌ها را از لحاظ زیبایی‌شناسی بررسی کرده‌اند و معتقد هستند که تناسب و تکرار، سبب انسجام متن می‌گردد و این صنایع، هنگامی‌ زیبا هستند که در آنها ایهام هنری وجود داشته ‌باشد و نیز پیوند صورت و معنا و تلفیق پنهان این دو، باعث زیبایی اشعار خیام شده‌ است.
صادقیان (۱۳۸۸) در کتابی به نام: «زیور سخن در بدیع فارسی» که حاوی مباحث و آرایه‌های بدیعی، اعم از لفظی و معنوی می‌باشد، سعی کرده ‌است، از آرایه‌هایی سخن بگوید که به سبب لطافت و زیبایی، شاعران و نویسندگان توجّه خاصّی بدان‌ها داشته‌اند و در آثار خود از آنها بهره برده‌اند و در برخی موارد زیبایی صنایع بدیعی را مطرح کرده ‌است، مانند ارسال‌المثل که زیبایی‌اش با رایج بودن و حکمت‌آمیز بودن جلوه می‌کند.
با توجه به سابقه تحقیق، مشخّص‌گردید که در زمینه بررسی صنایع بدیعی از دیدگاه زیبایی‌شناختی در دیوان فیاض لاهیجی، تا کنون پژوهش مستقلی انجام نشده ‌است و لذا به منظور شناخت هر چه بیشتر قدرت و مهارت فیاض لاهیجی در استفاده از شگردهای بلاغی برای بیان افکار و اندیشه‌های عرفانی وی و میزان تأثیرگذاری شعر او بر مخاطب، انجام این تحقیق امری ضروری می کند.
۳-۱ ساختار پژوهش
در نگارش این پایان‌نامه، ملاک کار کتاب بدیع از دیدگاه زیبایی‌شناسی، تألیف وحیدیان کامیار و کتاب نگاهی تازه به بدیع، اثر شمیسا بوده‌ و استخراج و دسته‌بندی صنایع و همچنین فصل‌بندی تحقیق بر اساس این دو کتاب صورت گرفته‌ است. علاوه بر این، هر جا مقاله یا کتاب و هر نوع پژوهشی دیگر در این خصوص وجود داشته، مورد مطالعه قرار گرفته است.
این تحقیق در سه فصل گردآوری و ارائه شده‌ است.
فصل اول: مقدمه و کلیات، شامل بیان مسأله و سوالات تحقیق، پیشینه، ساختار پژوهش، فرضیات، اهداف، روش کار، تعریف بدیع از دیدگاه بلاغت سنّتی و جدید و تعریف زیبایی‌شناسی از دیدگاه اندیشمندان می‌باشد.
فصل دوم: بررسی و تحلیل صنایع لفظی زیبایی‌آفرین بدیعی در دیوان فیاض لاهیجی است.
فصل سوم: بررسی و تحلیل صنایع معنوی زیبایی‌آفرین بدیعی در اشعار فیاض لاهیجی می‌باشد و جداول، نمودارهای بسامد و نتیجه تحقیق را شامل می‌شود.
۴-۱ فرضیه‌های پژوهش
– عوامل زیبایی‌آفرین صنایع بدیعی در دیوان فیاض لاهیجی شامل مقوله‌های تکرار، تناسب، بزرگ‌نمایی و چند بُعدی بودن می‌باشد.
– پرکاربردترین عامل زیبایی‌آفرین بدیعی در شعر فیاض لاهیجی، مربوط به مقوله تناسب است.
۵-۱ اهداف پژوهش
۱- بررسی عوامل زیبایی‌‌آفرین بدیعی در دیوان فیاض لاهیجی.
۲- تعیین میزان کاربرد صنایع بدیعی در شعر فیاض لاهیجی.
۶-۱ روش کار
نخست به منظور دستیابی به چارچوب نظری‌ تحقیق، کتاب‌های بلاغت سنتی و جدید (معاصر) مورد مطالعه و فیش‌ برداری قرار گرفته، سپس نمونه‌های صنعت بدیع در شعر فیاض، استخراج و دسته‌بندی شده و از لحاظ زیبایی‌شناسی، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است و در پایان نتایج به دست آمده، ارائه شده است.
۷-۱ تعریف بدیع از دیدگاه بلاغت سنّتی و جدید
آنگاه که گوینده بخواهد سخنش در شنونده تأثیر بیشتری داشته باشد، باید از علوم بلاغت آگاه باشد تا بتواند سخن فصیح و بلیغ بر زبان براند و بدیهی‌است که چنین سخن بلیغی هم ابزار تنذیر است و بیم دادن و هم دست‌مایه موعظه‌ و پند دادن‌. «علوم بلاغت از قرآن مجید منشأ گرفته‌ است، این علوم در آغاز عنوان مستقلی نداشت و در دل علوم دیگر پراکنده بود. ایرانیان تا قرن چهار هجری گرایشی به بلاغت نداشتند، اما امروزه این دانش چه در زبان عربی و چه در زبان فارسی گسترش بسیار چشم‌گیری یافته ‌است»(طبیبیان،۹:۱۳۸۸). فنون بلاغت از جمله علوم و صناعاتی است که بعد از اسلام تألیف و تدوین شد. در ابتدا معانی، بیان و بدیع به هم آمیخته بود اما تدریجاً از هم جدا گشته و هر کدام به عنوان فنی مخصوص نامیده شد.
اهمیّت دانش بدیع یا زیبایی‌شناسی سخن، بر دوستداران شعر و ادب پوشیده نیست، زیرا شناخت زیبایی‌های کلام ادبی و آرایه‌های بدیعی موجب می‌شود تا خواننده پی به ریزه‌‌کاری‌‌های سخن برده، از آثار ادبی لذّت برد و ذوق و استعداد وی نیز پرورش یابد. از این گذشته، بخش زیادی از شهرت و محبوبیت شاعران نامور و گویندگان توانا در کاربرد صحیح و به موقع آرایه‌های لفظی و معنوی بوده ‌است. همین امور موجب شده ادیبان و سخن شناسان به تدوین و تألیف کتاب‌های زیادی در زمینه بدیع بپردازند و هر کدام بر گسترش دامنه این دانش که موجب رونق و زیبایی هر چه بیشتر کلام می‌گردد، اهتمام ورزند.
آرایه‌های بدیعی هنگامی دارای اهمیّت و درخور توجّه‌اند که سخن در درجه اول به زیور فصاحت آراسته باشد، یعنی سخن فصیح و به مقتضای حال شنونده بیان شود. در غیر این‌صورت صنایع بدیعی لطفی نخواهد داشت. «از این روست که علمای بلاغت، محسّناتی را که کلام از طریق قواعد بلاغی، یعنی معانی و بیان به دست می‌آورد “محسنات ذاتی” و آنهایی را که از راه صنایع بدیعی کسب می‌کند، “محسنات عرضی” نامیده‌اند و بعضی نیز معانی و بیان را اصل و بدیع را فرع علم بلاغت به شمار آورده‌اند»(صادقیان،۵:۱۳۸۸).
در تعاریفی که قدما از بدیع ارائه داده‌اند، غالباً همین معنی یاد شده‌ است و بدیع را راهی برای زیباسازی سخن می‌دانند. «بعض العلماء یشبهُ الطائی فی البدیع بصالح بن عبدالقدّوس فی الأمثال و یقول لو أنّ صالحاً نثر أمثاله فی شعره و جعل بینها فصولاً من کلامه لسبق أهل زمانه و غلب علی مدّ میدانه و هذا أعدلُ کلام سمعته فی هذا المعنی»(ابن معتز،۱:۱۹۴۵). یعنی برخی از دانشمندان، طائی را در بدیع مانند صالح بن عبدالقدوس در امثال می‌دانند و می‌گویند همانا اگر نثر، مانند امثال و حکم در شعر، معتبر بود و برای پیشبرد سخن مردم و گسترش حوزه آن، میانشان فصل‌هایی قرار می‌گرفت، این منصفانه‌ترین سخنی است که در این باره شنیدم.
نویسنده کتاب انوارالربیع در تعریف علم بدیع می‌گوید: «وَ حُدَّ بِاَنَّهُ عِلمُ یُعرفُ بِهِ وجوهُ تحسینِ کلامِ، بعدَ رعایهِ المطابقهِ وَ وضوحِ الدّلاله»(مدنی،بی‌تا:۲). یعنی دانشی‌است که شیوه‌های زیبا ساختن سخن، پس از رعایت حال شنونده و روشنی دلالت بدان شناخته می‌شود.
السیوطی (ف ۸۷۸ ه.ق) نیز در تعریف بدیع می‌گوید:
«علمُ البدیعِ ما به قَد عُرفا وجوهُ تحسینِ الکلامِ اِنً وَفی
مطـابقـاً و قَصـدُهُ جَلِـیُّ وَ مـِنـهُ لفـظـیُّ و مـعنــویُّ»(سیوطی،بی‌تا:۳۶).
یعنی بدیع دانشی‌است که وجوه تحسین کلام با آن شناخته می‌شود، به شرط آنکه سخن مطابق با حال شنونده و مفهوم آن روشن باشد و آن را به دو دسته لفظی و معنوی تقسیم نموده‌اند. صاحب کتاب جواهر البلاغه بدیع را مانند لباسی زیبا می‌داند که بر سخن پوشانده می‌شود. «علم الذی یصیفُ إلی جمالها و مزدهر رداء خطاب یعطی المجد و الإزدهار، بعد أن تحدث مع إنکار و التنسیق و آثارها اللفظیه و الروحیه واضحه عن ما هو علیه إراده»(هاشمی،۲۳۶:۱۳۸۳).
یعنی علمی‌است که بر زیبایی و خرّمی سخن می‌افزاید و به آن جامه شکوه و رونق می‌بخشد، پس از هماهنگی سخن با مقتضای حال و آشکار بودن دلالت لفظی و معنوی آن بر آنچه از آن اراده شده ‌است.
«و هو علم یعرف به وجوه تحسین الکلام أی یتصور به معانیها و یعلّم اعدادها و تفاصیلها بقدر الطاعه و المراد بالوجوه ما مر فی قوله و تتبعها وجوه آخر تورث الکلام حسنا و قبولا»(تفتازانی،۲۶۵:۱۴۰۷). یعنی بدیع دانشی است که وجوه زیبایی‌ کلام را می‌شناساند و یا معانی را به تصویر می‌کشد و بر می‌شمارد و به اندازه آنچه که انسان در سخنش می‌گوید، شرح می‌دهد و به تبع آن کلام خوب و قابل پذیرشی به وجود می‌آید.
در کتاب‌های بلاغت معاصر نیز تعریف بدیع تقریباً مشابه تعریف بلاغت نویسان سنّتی است. نکته‌ای که در همه این تعریف‌ها جلب توّجه می‌کند و تا حدودی بین همه آنها مشترک است، آن است که بدیع علمی است که از وجوه تحسین کلام بحث می‌کند. برخی بر این باورند که کتاب‌های بدیع سنّتی، صنایع را به نحوی مطرح کرده‌اند که گویی هیچ ارتباطی بین آنها وجود ندارد و هر صنعت، پدیده‌ای مجزا و مجرد است و تنها به دنبال نظم و نسقی بوده‌اند که صنایع را به ترتیب حروف الفبا مطرح کنند، در حالی که «بدیع مجموعه شگردهایی است که کلام عادی را کم و بیش تبدیل به کلام ادبی می‌کند و یا کلام ادبی را به سطح والاتری تعالی می‌بخشد»(شمیسا،۱۱:۱۳۷۸). و یا به عبارت دیگر «بدیع، ترفندها و آرایه‌های ادبی هستند که زبان را به شعر تبدیل می‌کند»(وحیدیان کامیار،۱۳:۱۳۷۹).
۸-۱ تعریف زیبایی‌شناسی از دیدگاه اندیشمندان
زیبایی واژه‌ای است که افراد مختلف متناسب با معیارهایی که خود تعیین کرده‌اند به کار می‌برند، به گونه‌ای که بنا به گفته ولک (ف ۱۷۰۳م) اگر «از وزغی بپرسید زیبایی چیست؟ پاسخ خواهد داد جفتم»(ولک،۷۹:۱۳۷۷). از سوی دیگر، زیبایی و زیبایی‌شناسی با آنکه مورد توجه هنرمندان و فلاسفه و زیبایی‌شناسان بوده، هنوز تعریفی که مورد پذیرش همگان باشد، پیدا نکرده‌ است. در حالی که برخی از دانشمندان زیبایی‌شناس تعریف‌هایی را برای زیبایی ارائه کرده‌اند و گروهی دیگر زیبایی را غیرقابل تعریف دانسته‌اند. برخی نیز وجود ارکان یا معیارهای زیبایی را انکار کرده، گفته‌اند: «زیبایی‌شناسی بر چیزی محکم، استوار نیست. کاخی‌است پا در هوا»(همان:۴۲).
مشکل عمده آن است که سلیقه‌های شخصی، عقاید مکتبی- فلسفی، فرهنگ ملی و جایگاه تاریخی هر شخص و گروهی، در راه شناخت و تعیین ارکان زیبایی بسیار مؤثر و موجب بروز اختلاف در بین مدعیان زیبایی‌شناسی بوده‌ است و البته این یک امر طبیعی است. زیبایی و زیبایی‌شناسی، با عناوین مختلف از زمان ارسطو (ف ۳۲۲ ق.م) و حتی قبل از آن، نزد فیلسوفان هندی و چینی مورد بحث بوده ‌است و هر کدام از زیبایی‌شناسان تعریفی از آن ارائه کرده‌‌اند. «در میان فلاسفه قدیم یونان، مفهوم زیبایی از نظر افلاطون مترادف است با مفاهیم منظم و هماهنگ، و کار هنری، آفرینش نظم و قاعده‌ای خاص است»(احمدی،۲۷:۱۳۸۰).
ارسطو (ف ۳۲۲ ق.م) هماهنگی، نظم و اندازه‌ای مناسب را از اوصاف امر زیبا می‌داند و آن را در وحدت اجزاء شعر و درام می‌جوید و با توجه به ارتباط بین کردار و نمایش، مسأله خیر را هم با مسأله زیبا همعنان می‌کند(ارسطو،۱۰۴:۱۳۵۷).
فلوطین (ف ۲۷۰م) که پیرو مشرب نو افلاطونیان و حلقه پیوند میان فیلسوفان سده‌های میانی است، درباره زیبایی اعتقاد دارد: «الوهیت سرچشمه زیبایی است. عقل و هرچه از عقل فیضان می‌یابد زیبایی اصیل روح است، نه ناشی از امور بیگانه و بدین جهت است که می‌گویند روحی که نیک و زیبا شود، همانند خدا می‌گردد. زیرا خدا، منشأ بخش و بهتر و زیباتر هستی و به عبارت بهتر، منشأ خود هستی یعنی زیبایی است»(فلوطین،۱۱۸:۱۳۶۶).
«پیشینه زیبایی‌شناسی به عنوان علمی مستقل به نیمه اول قرن هجدهم و حدود سال‌های ۱۷۳۵ الی ۱۷۵۸ میلادی می‌رسد که فیلسوفی آلمانی به نام الکساندر باوم گارتن (ف۲۹۰ ق.م)، واژه “استتیک” را که قبلاً به معنای “نظریه حساسیت” بود در کتابی به همین نام برای این رشته برگزید»(کیانوش،۳۶:۱۳۸۶). باوم گارتن که سودای بنیان علمی تازه در سر داشت زیبایی‌شناسی را به عنوان “علم معرفت حسی” تعریف کرد و مکتب زیبایی‌شناسی متافیزیکی را پدید آورد. پس از او تلاش علمی و فلسفی بزرگانی چون کانت (ف ۱۸۰۴م) و هگل (ف ۱۸۳۷م)، موجب گسترش و اثبات دانش زیبایی‌شناسی به عنوان یکی از شاخه‌های دانش بشر در فلسفه هنر گردید(دانشور،۶۹:۱۳۷۵).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...