عضو پیوسته

۰۸۸.

۱۱۵.

۱۶۸.

۲۲۳.

استاد مدعو

۱۲۰.

۱۲۸.

۲۰۶.

۲۵۰.

بی. فریمن آینده این روند را چنین پیش بینی می کند که: «مدیران و ثروتمندان (مانند هر کس دیگری) در پی منفعت شخصی‌اند، مشوق و ابزار و قدرت بیشتری برای به دست آوردن آنچه می‌خواهند، دارند.این پدیده منجر به شکل گیری انسان اقتصادی در جوامع سرمایه داری با ویژگی خواهد شد:

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

انسان طمع کار که طمع خود را درست می داند و معتقد است که این طمع او خوب است و در سیر تکامل اقتصادی او اتفاقا خوب هم عمل می کند و برای او سودآوری فراوانی دارد. لذا این طمع او منجر به بحران در جامعه سرمایه داری می گردد و زیاده خواهی انسان های اقتصادی نابرابری را در تمام ابعاد برای سایر مردم به ارمغان خواهد آورد.
۲-۴-۵-۲. کنترل و نظارت سیاسی
ریچارد بی. فریمن در خصوص حرکت جامعه سرمایه داری به سوی نو فئودالیزم معتقد است که پتانسیل افزایش فاجعه آمیز قدرت نابجا در نظام سرمایه داری وجود دارد و باقی خواهد ماند. تنها، هوشمندی شهروندان می‌تواند قدرت مقابله و توازن قوا را فراهم آورد و رونق و منفعت همه‌ی کشور را تضمین کند.
امید به رونق گرفتن گفتمان عمومی، از طریق رسانه‌ای عمومی ایدئولوژیک کنترل می‌شود و تأمین هزینه‌ی تحقیقات توسط سازمان‌های حمایت شده از طرف اقلیتِ ثروتمند انجام می‌پذیرد. لذا سیاست عمومی از سوی عده‌ی محدودی از نخبگان کنترل می‌شود که حفظ وضع موجود و نابرابری را به نفع خود می‌دانند و آنرا وضع مطلوب برای کشور و ملت هم معرفی می‌کنند. (بی فریمن،۲۰۱۲)
بی. فریمن می افزاید: «سرمایه‌داران نقشی اساسی در ایجاد بحران ایفا می‌کنند و با حمایت تلویحی از دولت، قمار بزرگی را شکل می‌دهند و برای جلوگیری از اصلاحات اعمال نفوذ بسیار می‌کنند. رفت و آمد اشخاص بین وال استریت به عنوان “نماد سرمایه داری و بورس بازی” و واشنگتن به عنوان “نماد قدرت” یکی از مسیرهای این اعمال نفوذ است.»
ریچارد بی. فریمن در این باره به دیدگاه “راگورمن راجان” اشاره می کند که گفته است: «شاید بزرگترین انحراف زمانی باشد که مقامات نظارتی و سیاست‌مدار تصور کنند که موسسات خصوصی آن‌قدر نظام‌مندند که سقوط نمی‌کنند؛ این موسسات می توانند بدون واهمه به کار خود ادامه دهند چرا که یقین دارند در زمان نیاز، مقامات به‌کمک آن‌ ها خواهند شتافت. نتایج، طبق مشاهدات دقیقا مانند نظام سرمایه سالاری خواهد بود. دو دسته قانون وجود دارد، یکی برای آن‌هایی که برای نظام مهم هستند و دیگری برای بقیه‌ی ما».
ریچارد بی. فریمن درباره نهادهای نظارتی به دیدگاه “جی کی گالبریت” استناد می کند که گفته است: «نهادهای نظارتی در آغاز نیرومند و سلطه‌جو هستند؛ سپس به تدریج ملایم‌تر می‌شوند و پس از ده تا پانزده سال، آن‌ ها به شاخه‌ای از صنعتی که ناظرش هستند، تبدیل می‌شوند یا از کار افتاده می‌شوند.»
بی. فریمن در خصوص نحوه تسلط حاکمان شبه فئودال چنین می گوید: «در سال ۲۰۰۵ ، آمریکا حدود ۳۵۰۰۰ لابیست کنگره‌ی لابی‌گری را به کار گماشت تا سنا، مجلس و مجلس قانونگذاری ایالتی را هدف قرار دهند. آن‌ ها در معاملات با فدرال‌ها، ایالت‌ها یا نهاد‌ها و دادگاه‌های محلی، نماینده‌ی منافع مشتریان یا سازمان‌های خود هستند. لابیست‌ها گاهی قانون گذاری نیز انجام می‌دهند.
از سال ۱۹۹۸، %۴۳ از ۱۹۸ عضو کنگره که دولت را به قصد زندگی خصوصی ترک کردند، به لابی پیوستند. بدین ترتیب قانون‌گذاران سابق به دلیل رابطه با همکاران قدیمی و ارتباطات دیگر، به عنوان لابیست استخدام شدند.
در سال ۲۰۰۶، ۲۷۳ عضو سابق کنگره یا روسای سابق آژانس فدرال، لابیست بودند.
در سال ۲۰۰۷ ، ۲۹۹۶ لابیست در واشنگتن وجود داشت.»
ریچارد بی. فریمن مثالی را از نوع مواجهه لابیست ها با نمایندگان کنگره ذکر می کند:
«سلام، نماینده. کمیته‌ی عمل سیاسی ما به اندازه‌ی دو برابر پولی که سال پیش، هنگام حمایت از شما داشتیم، پول دارد. ما خیلی مایلیم اصلاحیه‌ای جدید در لایحه‌ی مالیات/ نظارتی قرار بگیرد. این هم اصلاحیه: ما امیدواریم بتوانیم باز هم از شما حمایت کنیم. ما مطمئنیم کسی در منطقه‌ی شما نامزد شده که با اصلاحیه‌ی ما موافق است.من هرگز از نخست وزیری درخواستی نکرده‌ام. من، در این ۱۰ سالی که تونی بلر در مقام قدرت است، هیچ درخواستی نکرده و چیزی هم دریافت نکرده‌ام.»
بی. فریمن از قول “جاستیس براندیس” بیان می دارد: «ما می‌توانیم دموکراسی داشته باشیم، یا می‌توانیم ثروت را در دست عده‌ی محدودی متمرکز کنیم، اما نمی‌توانیم همزمان هر دوی اینها را داشته باشیم.»
بی. فریدمن همچنین به دیدگاه گوردون اشاره می کند که گفته بود: «ما قواعدی به وجود آورده‌ایم، اما رفیق … تو اینقدر ساده‌لوح نیستی که فکر کنی در دموکراسی زندگی می‌کنیم … اگر جزیی از ما نیستی، پس بیرون از بازی قرار می‌گیری.»
۲-۴-۵-۳ معاملات قماری
ریچارد بی. فریمن در ادامه بحث خود به معاملات قماری در بازار سرمایه داری و خطرات آن در عرصه های اقتصادی، سیاسی و فکری جامعه می پردازد و اظهار می دارد: (بی فریمن،۲۰۱۲)
«نابرابری بیش از حد و فزاینده خطرات بسیاری در حوزه‌های زیر به همراه دارد:

  • تهدید سلامت اقتصادی از طریق تشویق افراد به ارتکاب جرایم مالی، فریب، رانت جویی و رباخواری
  • تهدید سلامت سیاسی با تطمیع سیاستمداران از سوی صاحبان سرمایه برای تغییر سیاست‌ها به منظور حفظ یا افزایش هر چه بیشتر سطح نابرابری و در نهایت نابرابری ← بدهکاری افراد ← بی‌ثباتی را به ارمغان خواهد آورد.
  • تهدید سلامت فکری از طریق تشویق محققان به پیوستن به یک حزب یا گروه خاص.

در این شرایط جرایم مالی و حیله‌گری افزایش می‌یابد در حالی که میزان جرایم «معمولی» کاهش می‌یابد.
تکیه بر اقتصاد قمارخانه ای در ازای زمین داری
نظام سرمایه‌داری، که اینک به نظام سرمایه‌سالاری تبدیل شده ، در کنار روش‌های توسل به جنگ و اشغالگری، برده‌داری و فئودالیزم مدرن و دیگر شیوه‌های به غایت خشن، از روش های نکوهیده رباخواری و قماربازی نیز برای تصاحب اندک دارایی‌های باقی مانده برای زندگی مردم، به صورت گسترده‌ای استفاده کرد.
نظام سرمایه داری در فرایند تکاملی خود، هر چه بیشتر بر اقتصاد قمارخانه ای تکیه کرد و با بکارگیری اشکال و شیوه های جدید، قمار و قماربازی را به مهمترین و اصلی ترین منبع تأمین سود سرمایه داران تبدیل کرد.
تئوریسین‌ها و مجریان نظام سرمایه‌داری در کنار کازینوها و تولید انواع مختلف ابزار و دستگاه‌های قماربازی، نظام بانک و بانکداری و بازارهای بورس را بر اساس قواعد قمارخانه‌ای، تأسیس و تکمیل کردند و بدین ترتیب، بخش اعظم اقتصاد جهان را از بخش تولیدی به سوی سرمایه انگلی مالی سوق دادند که شروع بحران‌های اجتماعی- اقتصادی دائمی، حاصل و نتیجه طبیعی آن بود.
کشورهای سرمایه‌داری، طی «معاهده برتون وودز» صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی را طبق موازین قمارخانه‌ای تأسیس و کشورهای حاشیه‌ای را به بازی و باخت اجباری در این قمارخانه‌ها ملزم ساختند. طبق مقررات، همین قمارخانه‌ها برای ادامه بازی، وام‌هایی را به «بازندگان» تحمیل می‌کنند که اولا امکان برد آنها برابر صفر است و ثانیا حتی در صورت بردِ فرضی نیز بازنده نمی‌تواند در زیر بار سنگین آن کمر راست کند.
نقش درجه اول قمارخانه‌های مدرن (بازارهای بورس) در بروز بحران مالی که امروز گریبان بشریت را گرفته قابل تردید یا انکار نیست. بازارهای بورس(قمارخانه های مدرن)، بدون اینکه کمترین نقشی در تولید کالاها(منقول یا غیر منقول) داشته باشند، بدون اینکه تغییری در کالاها بدهند، به روال موازین قمارخانه‌ای، قیمت آنها را پایین- بالا می‌کنند و با نوسان دادن دائمی «ارزش سهام» کالاها، همه روز میلیاردها ثروت بشری را به صورت سرمایه مالی به جیب‌های پر ناشدنی صاحبان قمارخانه‌ها سرازیر می‌کنند.
گردانندگان بازارهای بورس، بدون هیچ حساب و کتاب منطقی و معقول با عزل و نصب یک مقام دولتی، به سبک قمارخانه‌ها که با ورود یا خروج یک بازیگر، شرط بازی تغییر داده می‌شود، ارزش سهام را بالا- پایین کرده و بدین ترتیب، میلیاردها ثروت بشر را جابجا می‌کنند. نظام اجتماعی- اقتصادی سرمایه‌داری، بخش‌های اعظمی از عرصه‌های زندگی اجتماعی را به قمار گذاشته است. در همین رابطه فقط کافی است، ورزش و مسابقات ورزشی مورد توجه قرار گیرد که چگونه باشگاه‌ها و میادین ورزشی، به طور تمام و کمال به قمارخانه تبدیل شده‌اند و ورزشکاران به قمار گذاشته می‌شوند.
××××××××××××
در این نظریه بر اساس این سه مفهوم فریمن نتیجه می گیرد که نظام سرمایه داری در شرایط فعلی هشدار آدام اسمیت را فراموش کرده است. آدام اسمیت گفته بود: «گفته شده که به ندرت از اتحاد ارباب‌ها چیزی می‌شنویم، اگر چه از اتحاد کارگرها زیاد می‌شنویم. ولی هر کس با خواندن این گزارش فکر کند که ارباب‌ها اصلا متحد نمی‌شوند به همان اندازه از موضوع بی‌اطلاع است که از جهان.» (اسمیت،ثروت ملل)
بی. فریمن بحثی را هم در خصوص رعیت ها مطرح می کند: «رعیت‌ها برای کشور کار نمی‌کردند، آن‌ ها برای ارباب‌های ثروتمندی کار می‌کردند که آنها کشور را اداره می‌کردند.»
در نهایت وی به دیدگاه ماکیاولی درباره “استبداد سرمایه سالاری” اشاره می کند که گفته بود: «آن کسی که طلا دارد، حکمرانی می‌کند. آن کس که حکمرانی می‌کند طلا به دست می‌آورد.»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...