تقوا و ترس از خدا، داروى بیماری‌هاى قلوب، بینائى دلها، شفاى آلام جسمانى، صلاح و مرهم زخمهاى جانها، پاکیزه کننده آلودگى ارواح، جلاى نابینایى چشمها، امنیت در برابر نا آرامی ها و اضطراب‏ها و روشنایى تیرگی هاى شما است.
در این سخن امام به خوبی بر آثار و نتایج تقوای الهی که گوهر دین داری است تأکید کرده‌اند. تقوای الهی نوعی ارتباط عاشقانه – خائفانه با خداست که آثار و نتایج و کارکردهای زیر را در پی دارد:
درمان دردهای قلبی و درونی؛
بیناکردن دیده‌های قلب و نجات از کوری دل‌ها؛
رهایی و نجات از تنهایی؛
اصلاح سینه‌های فاسد و معیوب؛
پاکیزه کردن جان‌های آلوده؛
رهایی از ترس و دلهره وجودی و امنیت بخشیدن به وجود انسان.[۶۵۹]
امام از تقوا به عنوان عامل نجات بخش در نهج البلاغه بسیار یاد می‌کنند. در این بخش خطبه، “شدائد” که از مفاهیم جانشین ألم می‌باشد در تقابل جزوی با تقوا قرار گرفته بدان صورت که انسان با تقوا راهی به رهایی از سختی‌ها و تلخی‌ها دارد.
۲ـ « فَمَنْ أَخَذَ بِالتَّقْوَى عَزَبَتْ عَنْهُ الشَّدَائِدُ بَعْدَ دُنُوِّهَا وَ احْلَوْلَتْ لَهُ الْأُمُورُ بَعْدَ مَرَارَتِهَا وَانْفَرَجَتْ عَنْهُ الْأَمْوَاجُ بَعْدَ تَرَاکُمِهَا وَأَسْهَلَتْ لَهُ الصِّعَابُ بَعْدَ إِنْصَابِهَا»[۶۶۰]؛
آن کس که دست به دامن تقوا زند، شدائد و سختى‏ها از وى دور گردند، تلخی‌ها، شیرین؛ امواج ناراحتی‌هاى متراکم از هم گشوده، مشکلات پى در پى و خسته کننده، آسان.[۶۶۱]
تقوا در نهج البلاغه و در عبارات یادشده به عنوان عاملی برای مواجهه درست جهت مقابله با رنج به کار رفته و در موارد بسیار مورد توجه قرار گرفته است.از این نظر تقوا در نجات انسان از آلام مختلف، نقش بسزایی ایفا می‌کند و می‌توان از آن با عنوان نعمتی بزرگ یادکرد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۳ـ « أَلَا وَ إِنَّ مِنَ الْبَلَاءِ الْفَاقَهَ- وَ أَشَدُّ مِنَ الْفَاقَهِ مَرَضُ الْبَدَنِ- وَ أَشَدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْبِ- أَلَا وَ إِنَّ مِنَ النِّعَمِ سَعَهَ الْمَالِ- وَ أَفْضَلُ مِنْ سَعَهِ الْمَالِ صِحَّهُ الْبَدَنِ-[۶۶۲] وَ أَفْضَلُ مِنْ صِحَّهِ الْبَدَنِ تَقْوَى الْقَلْبِ»[۶۶۳] ؛
بدانید که از جمله گرفتاری‌ها بى‏چیزى است، و سختتر از بى‏چیزى بیمارى تن است، و سختتر از بیمارى تن بیمارى دل است (چون لازمه آن از دست دادن نیک‏بختیهاى آخرت مى‏باشد(
و بدانید که از جمله نعمتها دارائى فراوان است، و بهتر از دارائى فراوان تندرستى است، و بهتر از تندرستى پرهیز دل است (چون سبب بدست آوردن نیک‏بختی‌هاى همیشگى مى‏باشد).[۶۶۴]
“مرض البدن” در برابر “صحه البدن” و “مرض القلب” با تقوی القلب و” فاقه” با “سعه المال” در تقابل است. امام تقوای قلب را از نعمت‌ها دانسته که در تقابل با بلاء است. البته امام فقر و و مریضی و بیماری قلب را بلاء و گرفتاری آدمی می‌داند که با توجه به معنای بلاء، می‌تواند ضرر و یا نفع را برای انسان به همراه داشته باشد.
۵ – « فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ مِفْتَاحُ سَدَادٍ وَ ذَخِیرَهُ مَعَادٍ وَ عِتْقٌ مِنْ کُلِّ مَلَکَهٍ وَ نَجَاهٌ مِنْ کُلِّ هَلَکَهٍ بِهَا یَنْجَحُ الطَّالِبُ وَ یَنْجُو الْهَارِبُ وَ تُنَالُ الرَّغَائِبُ»[۶۶۵] ؛
تقوا و ترس از خدا کلید گشایش هر درى است و ذخیره رستاخیز و سبب آزادى از هر گونه بردگى (شیطان) و نجات از هر گونه هلاکت. در پرتو تقوا، طالبان پیروز، و فرار کنندگان رهایى مى‏یابند و با آن به هر هدف و آرزوئى مى‏توان رسید. [۶۶۶]
در عبارات بالا تقوا به عنوان عاملی برای نجات انسان از هلاکت و پناهگاه او درموقعیت های خطرناک برشمرده شده است. و مبدأ و منشأ آزادی است. تقوا به انسان آزادی معنوی می‌دهد و او را از اسارت و بندگی هوی و هوس آزاد می‌کند.[۶۶۷]

    1. ۱. ۵. قرآن

امام در بسیاری از موارد قرآن را داروی شفابخش معرفی نموده و به نقش درمانگری آن اشاره کرده و توصیه می‌کنند تا مردم بهبودی و سلامتی خود را از این کتاب آسمانی طلب کنند.[۶۶۸]
۱ـ « ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ یَنْطِقَ وَ لَکِنْ أُخْبِرُکُمْ عَنْهُ أَلَا إِنَّ فِیهِ عِلْمَ مَا یَأْتِی وَ الْحَدِیثَ عَنِ الْمَاضِی وَ دَوَاءَ دَائِکُمْ وَ نَظْمَ مَا بَیْنَکُمْ »[۶۶۹]؛
این نور همان قرآن است آن را به سخن آرید اگر چه هرگز (با زبان عادى) سخن نمى‏گوید. اما من از جانب او شما را آگاهى مى‏دهم: بدانید در قرآن علوم آینده، و اخبار گذشته، داروى بیماری‌ها و نظم حیات اجتماعى شما است.[۶۷۰]
امام قرآن را داروخانه دردها و رنج‌های بشری، معرفی می‌کند که با این نوع نگرش کاربردی به قرآن، برای رفع مشکلات و بحران‌های زندگی انسان معاصر، می‌توان از آن مدد جست.
و یا در جایی دیگر آمده است:
۲ـ « ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْهِ الْکِتَابَ نُوراً لَا تُطْفَأُ مَصَابِیحُهُ وَ سِرَاجاً لَا یَخْبُو تَوَقُّدُهُ وَ بَحْراً لَا یُدْرَکُ قَعْرُهُ وَ مِنْهَاجاً لَا یُضِلُّ نَهْجُهُ وَ شُعَاعاً لَا یُظْلِمُ ضَوْءُهُ وَ فُرْقَاناً لَا یُخْمَدُ بُرْهَانُهُ وَ تِبْیَاناً لَا تُهْدَمُ أَرْکَانُهُ وَ شِفَاءً لَا تُخْشَى أَسْقَامُهُ وَ عِزّاً لَا تُهْزَمُ أَنْصَارُهُ وَ حَقّاً لَا تُخْذَلُ أَعْوَانُهُ »[۶۷۱] ؛
نورى که خاموشى ندارد، چراغى که افروختگى آن زوال نپذیرد، دریائى که اعماقش را درک نتوان نمود، راهى که گمراهى در آن وجود ندارد، شعاعى که روشنى آن تیرگى نگیرد، فرقان و جدا کننده حق از باطلى که درخشش دلیلش به خاموشى نگراید، بنیانى که ارکان آن منهدم نگردد، بهبودى بخشى که با وجود آن، بیماری‌ها وحشت نیاورد، قدرتى که یاورانش شکست ندارند و حقى که مددکارانش خذلان نبینند.[۶۷۲]
در این بخش خطبه، قرآن راهبر انسان در دوراهی‌ها و درمان بخش بیماری‌ها و راه نجات و رهایی انسان سرگشته است. امام با اطمینان بیان می‌کند اگر کسی از قرآن شفاجوید درمانی به او داده خواهد شدکه هرگز دردی او را تهدید نخواهد کرد. نگرش درمان‌گرایانه امام به قرآن در نهج البلاغه کاملاً مشهود است.[۶۷۳]
امام در خطبه همام اهل تقوا را این‌گونه توصیف می‌کند:
۳ـ « أَمَّا اللَّیْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِینَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلًا یُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ»[۶۷۴]
(پرهیزکاران) در شب همواره بر پا ایستاده‏اند، قرآن را شمرده و با تدبر تلاوت مى‏کنند، با آن جان خویش را محزون مى‏سازند و داروى درد خود را از آن مى‏گیرند.[۶۷۵]
داء که از مفاهیم جانشین ألم است با قرآن همنشین شده است و اشاره می‌کند به این‌که متقین، داروی دردهای خویش را ازقرآن می‌گیرند.
امام قرآن را داروی دردهای بزرگ روحی می‌داند :
۴ـ « فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِکُمْ وَ اسْتَعِینُوا بِهِ عَلَى لَأْوَائِکُمْ فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ أَکْبَرِ الدَّاءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفَاقُ وَ الْغَیُّ وَ الضَّلَال‏»[۶۷۶] ؛
بنا براین از قرآن براى بیمارى‏هاى خود شفا و بهبودى بطلبید، و براى پیروزى بر شدائد و مشکلات از آن استعانت جویید؛ زیرا در قرآن شفاى بزرگترین بیماری‌ها یعنى کفر و نفاق و گمراهى و ضلالت است .[۶۷۷]
در اینجا قرآن، با داء در یک حوزه معنایی آمده است و همچنین درمانگر دردهای روحی و شفادهنده ازبیماری‌هاست.
نمودار۵ـ ۱ـ ۴ درمانگری قرآن در نهج البلاغه
در جمله فوق، رضایت به عنوان یکی از مفاهیم متقابل با ألم به کار رفته است و می‌تواند حدود معنایی آن را تا اندازه‌ای روشن کند. قذی نیز یکی از مفاهیم همنشین ألم است که ما در فصل چهارم به آن پرداختیم.عبارت «أغض علی القذی» که کنایه از چشم پوشی است در تقابل جزوی با ألم قرار گرفته است.

    1. ۱. ۵. زهد

زهد از دیگر واژگان کلیدی نهج البلاغه است که حوزه معنایی وسیعی را در برمی‌گیرد. این واژه با مشتقاتش ۲۸ بار در نهج البلاغه آمده است. زهد در لغت به معنای بى‏اعتنائى و اعراض از شى‏ء به جهت حقیر شمردن آن است.[۶۷۸] منظور از زهد اعراض قلبی از متاع دنیا و لذت‌های خوب آن است. این واژه در رابطه تقابلی دوسویه با ألم است، چنانچه امام در حکمت ۳۱ یکی از ارکان صبر را، زهد بیان می‌کنند:
« مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا اسْتَهَانَ بِالْمُصِیبَاتِ» [۶۷۹] ؛
کسى که در دنیا زاهد باشد مصیبتها را ناچیز مى‏شمرد.
و فایده زهد، هموار شدن بلاها و گرفتاری‌های انسان در زندگی است،کسی که در دنیا رغبت و میل خود را به آنچه دیگران راغب آن هستند، از دست بدهد و چیزی که دیگران غرق در آن شده‌اند، ازآن فرار کند، مصایب این جهان برایش هموار می‌گردد.[۶۸۰]
در واقع زهد عاملی برای پذیرش و تحمل نمودن درد و رنج ناشی از مصیبت‌های دنیا است از این جهت می‌توان از آن به عنوان یکی از مفاهیم متقابل ألم یاد کرد با این توضیح که یکی از مفاهیم جانشین ألم، مصیبت است و چون زهد در برابر این مفهوم قرار گرفته، می‌توان نتیجه گرفت که با کلمه ألم هم در تقابل است.
در خطبه همام امام در وصف متقین می‌فرمایند:
« بُعْدُهُ عَمَّنْ تَبَاعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزَاهَهٌ وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنَا مِنْهُ لِینٌ وَ رَحْمَهٌ لَیْسَ تَبَاعُدُهُ بِکِبْرٍ وَ عَظَمَهٍ وَ لَا دُنُوُّهُ بِمَکْرٍ وَ خَدِیعَهٍ»[۶۸۱]؛
کناره‏گیرى او(انسان باتقوا) از کسانى که دورى مى‏کند، از روى زهد و به خاطر پاک ماندن است و معاشرتش با آنان که نزدیکى دارد، توأم با مهربانى و نرمش است، دو‏اش از وى تکبر و خود برتر بینى نیست، و نزدیکیش بخاطر مکر و خدعه نخواهد بود.[۶۸۲]
اشاره کردیم که زهد از مفاهیم متقابل مصیبت به شمار می‌آید و مصیبت هم از مفاهیم جانشین ألم است؛ بنابراین زهد در اینجا در برابر مصیبت قرار گرفته و به عنوان مفهوم متقابل با آن عمل کرده، در برابر ألم هم قرار می‌گیرد و در مورد آن نیز به عنوان مفهوم متقابل عمل می‌کند. در نتیجه می‌توان استنباط کرد که زهدورزی می‌تواند یکی از عوامل نجات انسان از هلاکت در نظر گرفته شود.

    1. ۱. ۵.صدقه

۱-« وَ الصَّدَقَهُ دَوَاءٌ مُنْجِحٌ وَ أَعْمَالُ الْعِبَادِ فِی عَاجِلِهِمْ نُصْبُ أَعْیُنِهِمْ فِی آجَالِهِمْ»[۶۸۳]؛
«صدقه» و کمک به نیازمندان داروى مؤثرى است. و اعمال بندگان در این دنیا نصب العین آنها در آخرت خواهد بود. [۶۸۴]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...