1. تحقیقات تیره شناسان ، اهمیت تاثیر محیط اطراف فرد را در بروز رفتار پرخاشگرانه نشان داده است . آن ها نه تنها پرخاشگرانه را در کودکان نفی نمی کنند بلکه معلوم می‌سازند که رفتارهای پرخاشگرانه تابع صورت های ویژه ای از ساخت شخصیت فرد می‌باشد .

پرخاشگری در حیوانات :

پرخاشگری در حیوانات برای دفاع از قلمرو و یا حفظ مقام و نقش طبقاتی دردرون یک گروه اتفاق می افتد . دارا بودن یک قلمرو موجب بروز رفتار پرخاشگرانه می شود واگر حیوان ا زقلمرو خود دور شود پرخاشگری نیز کاهش می‌یابد .

همچنین پرخاشگری واقعی میان یک تیره از حیوانات برای تصاحب قلمرو و یا ماده ها برای دفاع از آ”شیانه ، غذا ، یا گروهی از حیوانات همنوع بروز می‌کند ، در حیوانات « خود داری » همراه با رفتار پرخاشگرانه دیده می شود : خود داری مادران در برابر فرزندان ، بزرگتر ها در برابر کوچکترها و …

داده های فیزیولوژی درباره پرخاشگری :

کارلی [۱] می نویسد : فیزیولوژیستها درباره چیزی بنام « غریزه پرخاشگری » مطالعه نمی کنند ، بلکه سلوکهای پرخاشگرانه را بررسی می نمایند .

آمادگیهای فیزیولوژیکی می‌تواند در حیوان عکس العملهای شبه عاطفی با تظاهرات هیجانی ایجاد کند ، این عکس العمل ها در حالتی که کرتکس صدمه دیده شود دوام بیشتری دارد ، پذیرفته شده که منطقه قدامی هیپوتالاموس برای ایجاد چنین پدیده ای ضروری است . بحران‌های هیجانی شبه خشم[۲] در حیواناتی که مخ آن ها برداشته شده باشد دیده نمی شود . تحریک الکتریکی منطقه قدامی هیپوتالاموس در حیوانات سالم تظاهرات شبه عاطفی ، مشابه آنچه که در حیوان عاری از کرتکس دیده شده به وجود می آورد .

کارلی ،دخالت هیپوتالاموس در رفتار پر خاشگرانه و (عادت شده )را می پذیرد . اما می‌گوید ورود آن رفتار ئر ساخت روانی و یا به کارگیری آن در یک حادثه وابسته به سیستم لمبیک است .

هسته‌های درونی هیپوتالاموس نقش بازدارنده در رفتار پرخاشگرانه را دارد . پرخاشگری پدیده ای اجتماعی است .بررسی آن در افراد به تنهایی با مشگلاتی همراه است و نمی تواند اطلاع درستی به دست دهد .تعبیر و تفسیر جامعه شناسی یا مردم شناسی رفتار پرخاشگرانهع به تنهایی نتیجه ای دو پهلو و غیر قابل اطمینان خواهد داشت ،تجربه نشان داده بدون تعارض های اجتماعی ،با تحریک التریکی مغز می توان ‌تغییراتی در چهره ،حرکات بد ن ایجاد کرد ،معادل آنچه تعارضات

اجتماعی به وجود می آورد .

پژوهشگرانی مانند دلگادو [۳]در منطقه زیرین کرتکس و لمبیک نقاطی را پیدا کرده‌اند که تقویت کننده پرخاشگری هستند و نقاط دیگری یافته اند که موجب کاهش و حذف پرخاشگری می شود . –در انسان قسمت پهن بخش پیشین پیشانی [۴]و بخشی ا زقسمت بالایی آن موجب کاهش پرخاشگری می شود ، اعمال جراحی که در قسمت هایی از تالاموس ، پیشانی ، هیپوتالاموس . قسمت زیرین مغز انجام شده است با کاهش عکس العملهای پرخاشگرانه در انسان همراه بوده است .

‌در سال‌ ۱۹۶۶ سانو [۵]و عده ای دیگر از جراحان ژاپنی ، برای کنترل رفتار حمله و پرخاش درکودکانی که ناراحتی مغزی داشتند قسمت عقب هیپوتالاموس را به مقدار کمی برداشتند و ملاحظه کردند که عمل جراحی آنان مفید بود وهمین عمل در منطقه میانی هیپوتالاموس نیز مفید بود .

  1. برونسون [۶]نقش هورمونها را د ر فیزیولوژی پرخاشگری بررسی ‌کرده‌است و نشان می‌دهد که تراشحات تستوسترون در رفتار جنگجویانه به افراد بزرگ سال مؤثر است .. نبرد کردن در تمام ترشحات غده داخلی تغیر ایجاد می‌کند .

-اثر داروها نیز در ایجادرفتار پرخاشگرانه مؤثر است ، مصرف آمفتامینها با سایر داروها در حیوانات جونده ایجاد خشم شدید می‌کند ولی دوام ندارد . یا مشخصات رفتار پرخاشگرانه حیوانات را در بر نمی گیرد ، مصرف کلر و دپازپوزین موجب تقلیل پرخاشگری می شود ( پرخاشگری وناکامی ص ۱۳)

  1. به طور کلی در افراد بهنجار تعداد دفعاتی که در آن ها رفتار پرخاشگرانه تجلی می‌کند و صورتهایی که این رفتار به خود می‌گیرد . و موقعیت هایی که در آن بروز می‌کند همه تا حدود زیادی تابع یادگیری و تاثیرات اجتماعی است .

دیدگاه های مختلف ‌در مورد پرخاشگری :

    1. پرخاشگری به عنوان یک سائق : فروید پرخاشگری را به عنوان یک غریزه اساسی می نگریست نیروی غرایز مرگ ، در درون جاندار انباشته می شود و سرانجام به حدی می‌رسد که باید تخلیه شود ، خواه روبه بیرون وبه شکل پرخاشگری آشکار و خواه روبه درو و به صورت اعمال خود تخریبی ، اعتماد به وجود سائق پرخاشگری بسیار رواج دارد ، زیرا خشونت را معمولا نوعی رفتار غیر منطقی ، ناگهانی و انفجاری تلقی می‌کنند ، چنانچه گویی نوعی نیروی پرخاشگری انباشته شده است و باید مفری پیدا کند ، نحوه انعکاس جنایات در جراید ، تلویزیون نیز معمولا مشوق چنین دیدگاهی است .

  1. پرخاشگری به ‌عنوان یک پاسخ آموخته شده : بر اساس نظریه یادگیری اجتماعی ، پرخاشگری هیچ فرقی با پاسخهای آموخته شده ندارد و پرخاشگری می‌تواند از طریق مشاهده یا تقلید ، آ”موخته شود ( مشاهده رفتار دیگران ، تقلید از رفتارها ی پرخاشگرانه ) و هر چه بیشتر تقویت شود احتمال وقوع آن بیشتر است . بندورا[۷] در آزمایش‌های که انجام داد نشان می‌دهد که تقلید کردن عامل مهمی در مدل‌های پرخاشگری کودکان است . او شباهت قابل توجه رفتار کودکانه و رفتار والدین آن ها را مورد تأکید قرار می‌دهد .

نتیجه :

پرخاشگری به عنوان یک فعالیت دفاعی در وجود انسان سازمان ویژه ای برای چگونگی بروز پیدا می‌کند ، این سازمان با تغییرات بیوشیمیایی و هورمونی فعال می شود . عوامل اجتماعی موجب تغییر و جهت دادن به پرخاشگری می‌گردند و پرخاشگری درفرد می‌تواند با والاگرایی همراه باشد و به صورتی مفید در آید .

مزلو[۸]می نویسد : در انواع حیوانات پرخاشگری به طور فطری برا ی دفاع است . اما در انسان فطری نیست ، بلکه حاصل اختلال در سازمان نیروهای بی اختیاری است که به دو عوامل درونی و بیرونی فرد و همچنین به کمبود فرهنگ و قدرت کنترل او وابسته است .

بندر[۹]معتقد است : کودک در انتظار آن است که بزرگتری او را در برابر حملات خصمانه محافظت کنند و می‌خواهد با او صحبت نمایند . غذا بدهند و لباس بپوشانند . ‌در مقابل‌ مزلو معتقد است که پرخاشگری به منزله پاسخ به ‌ناکامی‌های مانند گرسنگی ، کمبود عاطفی ، کمبود ارتباط با دیگران ، ضعف ارضاء جنسی و پذیرفته نشدن از طرف دیگران است . اگر پرخاشگری را به صورت واکنشی د رنظر بگیریم می پذیریم که پرخاشگری عکس العملی در برابر اعمال پرخاش دیگران است و وابسته به تربیت خانوادگی و کمبود های عاطفی است . (روف کاربالو)[۱۰]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...