1. بزرگ‌نمایی و کوچک‌نمایی: انسان‌ها گاهی اشکالات را بزرگ و نقاط قوت را ناچیز جلوه می‌دهند.

  1. شخصی کردن: رویدادی را که به ما ربطی ندارد به خودمان ربط می‌دهیم (شارف،۲۰۰۶: ترجمه فیروزبخت، ۱۳۸۶).

د) دیدگاه آرون بک در ارتباط با مشکلات زناشویی

اصول شناختی که در بسیاری از مشکلات زناشویی به زوجین کمک می‌کند عبارتند از:

    1. درک دقیق ذهنیت دیگران (طرز تلقی، افکار، احساسات) غیرممکن است.

    1. در فرایند اطلاع از طرز تلقی‌ها و خواسته‌های دیگران، متکی به علامت ها و اشارات اغلب مبهم و دو پهلو هستیم.

    1. در تفسیر این علامت ها و اشارات به منطقی متکی هستیم که لزوماًً درست نیست.

    1. با توجه به برداشت ذهنی خود، در هر لحظه این احتمال وجود دارد که رفتار دیگران را بر خلاف آنچه هست توجیه کنیم.

  1. اندازه باوری که نسبت به درک صحیح انگیزه ها و طرز تلقی‌های دیگران داریم، رابطه‌ای با دقت حقیقی باور ما ندارد.

با بهره گرفتن از اصول ساده شناخت‌درمانی زن و شوهر می‌توانند در برابر قضاوت‌های بی‌مورد بایستند و تصاویر مخدوش را از میان بردارند. به کمک این اصول، زن و شوهر می‌توانند با نتیجه‌گیری های دقیق و منطقی‌تر دایره سوءتفاهمی را که به خصومت در زندگی مشترک می‌ انجامد پاره کنند. شناخت‌درمانی ثابت کرده زن و شوهر می‌توانند با اتخاذ رفتاری متواضع‌تر و با تجدیدنظر در ذهن‌خوانی بی‌مورد و لاجرم اجتناب از نتایج منفی حاصل از آن و با بررسی بیشتر برداشت های ذهنی و با در نظر گرفتن توضیحات و تبیینات دیگری برای آنچه شریک زندگیشان انجام می‌دهد، رفتار منطقی‌تری داشته باشند. شناخت‌درمانی به برداشتها، سوءبرداشتها و بی‌توجهی‌های زوجها نسبت به یکدیگر و طرز برقراری ارتباط آن ها با هم (چه درست باشد چه غلط) و یا اصولاً به برقرار نشدن آن توجه دارد. جوهر شناخت‌درمانی در زندگی زناشویی را بررسی انتظارات غیر واقع‌بینانه و طرز تلقی‌های مخرب و توجیهات منفی بی‌مورد و نتیجه‌گیری‌های غیرمنطقی تشکیل می‌دهد. شناخت‌درمانی با تأکید بر ارتباط صحیح میان زن و شوهر و با اصلاح طرز نتیجه‌گیری آن ها در قبال یکدیگر، با کاستن از شدت خصومت ها روابط منطقی‌تری میان خانواده ها ایجاد ‌کرده‌است (آرون بک،۱۹۸۸: ترجمه قراچه‌داغی، ۱۳۸۶). از جمله تحقیقاتی که پیرامون عوامل شناختی مؤثر در کیفیت زندگی زناشویی انجام شده می‌توان به تحقیق الکرنوی[۱۵۲] و ویزل[۱۵۳] (۱۹۹۹) اشاره کرد. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که بین نگرش مثبت نسبت به زندگی و کیفیت زندگی زناشویی ارتباط مثبت معنی‌داری وجود دارد (الکرنوی و ویزل، ۱۹۹۹).

بررسی باورهای ارتباطی از دیدگاه نظریه عقلانی-عاطفی-رفتاری و نظریه شناخت درمانی

    1. باور تخریب کنندگی مخالفت: ریشه این باور به باورهای وحشتناکی، ناشکیبایی و تأیید دیگران که توسط الیس مطرح شده بر می‌گردد. در توصیف باور ناشکیبایی الیس (۱۹۸۹) می نویسد زوجین به طور غیرمنطقی خود را متقاعد کرده‌اند که نمی توانند مشکلاتی را که در روابط تجربه یا پیش‌بینی می‌کنند، تحمل کنند. ریشه این ترس از این اعتقاد ناشی می شود که احساسات نامطلوب واقعاً غیر قابل تحمل است و اینکه نباید چنین احساساتی وجود داشته باشد و زوجین با این حکم که رابطه باید آرام و بدون مشکل باشد دچار مشکل می‌شوند. این افراد فکر می‌کنند که قدرت کافی برای تحمل مشکل ندارند و در نتیجه سعی می‌کنند که از بروز مشکل و اختلاف در روابط زناشویی جلو گیری کنند .

    1. باور وحشتناکی: در باور وحشتناکی، الیس (۱۹۸۹) معتقد است که زن و شوهر با اعتقاد ‌به این مسأله که امور و رویدادها در رابطه باید به سبک خاصی باشد، باعث می‌شوند که هرگاه واقعیت مطابق انتظارشان نبود، این مسئله فاجعه تلقی شود مثلا اگر رفتار یکی از همسران آیده ال نبود و یا در رابطه مشکلی به وجود آمد، در ناگواری موقعیت مبالغه می‌کنند و آن را فاجعه می دانند و این مسئله باعث افزایش درماندگی زوجین می شود.

    1. باور تأیید دیگران: در باور تأیید دیگران، به نظر الیس، زن و شوهر معتقدند که برای داشتن زندگی شاد و داشتن احساسات خوب از خود، لازم است که همیشه از طرف همسرشان محبت کاملی دریافت کنند تا ارزشمند باشند و برای این که این محبت و ارزشمندی را حفظ کنند از بروز هر نوع مخالفتی در روابط خودداری می‌کنند. با توجه به دیدگاه بک، در باور تخریب کنندگی مخالفت، باورهای زوجین تحت تاثیر تحریف شناختی فاجعه انگیزی و بزرگ نمایی قرار می‌گیرد و در بروز و یا احتمال بروز اختلاف در روابط زناشویی اغراق می شود به طوری که نتیجه ای جز افسردگی و بیمناکی برای همسران ندارد (الیس،۱۹۸۹).

    1. باور توقع ذهن خوانی: منشأ این باور را در باور حکم کنندگی الیس می توان یافت. الیس (۱۹۸۹) این‌طور عنوان می‌کند که عقاید غیر منطقی در رابطه، از فلسفه الزام در مقابل تمایل به وجود می‌آیند. هر گاه شما به گونه ای آمرانه از شریک‌تان ویژگی یا رفتار خاصی متوقع باشید؛ مثلاً «همسرم باید نسبت به خواسته های من حساس باشد»، با ناکام شدن این الزامات شما احساس خشم و شکست خواهید کرد یا نسبت به خود احساس ترحم خواهید داشت. به نظر بک زن و شوهر به علت وابستگی عمیق‌شان نسبت به یکدیگر و باورهایی که نسبت به نقش های زن و شوهری در روابط زناشویی دارند معتقدند که همسرشان باید قادر باشد خلق و نیازهای دیگری را درک کند در واقع باید بتوانند ذهن خوانی کنند.

    1. باور عدم تغییر پذیری همسر: این باور از باور غیر منطقی وحشتناکی الیس نشأت می‌گیرد. وقتی یکی از زوجین رفتار ایده آلی نداشته باشد، زوج دیگر می پندارد که وضع وحشتناک است و هیچ گاه تغییرات مثبتی در رابطه زناشویی شان رخ نمی دهد. با بررسی این باور در نظریه بک می توان دریافت که زوجین با بزرگ نمایی هر گونه اشکال در رابطه شان را اغراق می‌کنند، با شخصی سازی مشکلات موجود در تعامل شان را به همسرشان نسبت می‌دهند و با پیشگویی منفی نتیجه گیری می‌کنند که تغییرات مطلوبی در روابطشان به وجود نمی آید (الیس،۱۹۸۹).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...