فصل دوم: پیشینه پژوهش

راضی‌ترند. تحقیقات بر این امر دلالت دارند که همسران در نگرش‌ها، ارزش‌ها، علایق و اسنادهای دیگر مشابه هم هستند. نتایج تحقیقات ترمن در دهه ۱۹۳۰ این بود که افراد تمایل دارند با شخصی ازدواج کنند که مشابه آن ها باشد. یافته دوم و قطعی‌تر این بود که شباهت / عدم شباهت و یا خوشبخت بودن در ازدواج ارتباط دارد (بلومنتال، ترجمه سلطانی، ۱۳۸۴).

۲ـ جذابیت جسمانی: مشخص شده است که افراد جذاب صرفاً بر اساس جذابیتشان به عنوان افرادی که ویژگی‌های قابل قبول دارند شناخته می‌شوند، حتی اگر آن ویژگی‌ها با جذابیت ربطی نداشته باشد. هر چند نمی‌توان مسائل ظاهری، زیبایی‌ها و جذابیت‌های جسمانی را خصوصاًً در سنین جوانی نادیده گرفت.

۳ـ تحصیلات: در بیشتر مواقع دیدگاه و بینش فرد تحصیل کرده نسبت به محیط خانوادگی مسائل و مشکلات واقع‌بینانه‌تر و منطقی‌تر می‌باشند. اختلاف سطح تحصیلی بین زن و شوهر، درک متقابل بین آن ها را کم می‌کند و این زمینه مناسبی برای اختلاف و درگیری‌های زندگی زناشویی است. ‌بنابرین‏ می‌توان نتیجه گرفت که هر چه اختلاف سطح تحصیلات کمتر باشد، احتمال بروز اختلاف نیز کمتر می‌شود.

۴ـ عوامل اقتصادی و درآمد: از دیدگاه گروهی بالا بودن سطح درآمد و داشتن امکانات رفاهی از ضرورت‌های نخستین ازدواج است در حالی که تأمین چنین امکاناتی تقریباً در حال حاضر برای اکثریت غیر ممکن است. درمورد مسائل اقتصادی، همچون سایر عوامل هر چه تفاوت و فاصله خانواده زن و شوهر کمتر باشد، می‌توان بیشتر امیدوار بود که در زندگی آینده تنش و اصطکاک کمتری به وجود آید.

۵ـ عامل سن: ازدواج با فاصله سنی بسیار زیاد اصولاً مناسب نیست، چرا که در این حالت تمام نیازها، خواستها، علایق و محدودیت‌های زن و شوهر دارای تفاوت‌های چشمگیری است. و همین تفاوت‌ها می‌توانند منشاء اختلاف و کشمکش‌های جدی و اصولی باشند.

تحقیقات نشان داده‌اند که ازدواج‌هایی که در آن همسران کمتر از ۲۰ سال دارند، نسبت به ازدواج‌های سایر همسران به احتمال زیاد به شکست منتهی می‌شود (بلومنتال، ترجمه سلطانی، ۱۳۸۴).

نزدیکی محل سکونت و شباهت پاره‌ای ویژگی‌های تن مانند رنگ پوست و اندازه قد، آنچنان کافی نیستند که دو فرد را پیوند زناشویی وا دارد گو اینکه در این میان متغیرهای دیگری نیز وجود دارد اما نزدیکی سن یکی از بنیادی‌ترین آن ها است. آلن ژیرا می‌نویسد: آگاهی‌های جمعیت ‌شناسانه درباره سن همسران به هنگام زندگی زناشویی آموزنده است و

فصل دوم: پیشینه پژوهش

می‌دانیم که بیشتر اوقات افرادی با هم پیوند زناشویی می‌بندند که از لحاظ سنی به هم نزدیک باشند. از این رو همسانی سنی را باید به عنوان یک ضریب مهم همسان همسری که در جوامع باختری از اهمیت بالاتری برخوردار است در نظر بگیریم.

۶ـ همجواری جغرافیایی و عوامل فرهنگی: عامل جغرافیا با تلفیق و پیوند عوامل دیگر بر ازدواج تأثیر می‌گذارد. یکی از دانشمندان با پذیرش نظریه همجواری می‌گوید: ازدواج در میان افرادی که از نظر مکان به یکدیگر نزدیک می‌باشند، بیشتر انجام می‌گیرد. زیرا کسانی که به هم نزدیک هستند صفات و عادات همگون بیشتری دارند. ازدواج‌هایی که ریشه فرهنگی همگونی ندارد، کم‌دوام‌تر و آسیب‌پذیرتر است و هر چه زوجین از نظر فرهنگی و اجتماعی به هم نزدیک‌تر باشند، سازگاری آن ها پس از ازدواج آسانتر و بیشتر خواهد شد.

۷ـ اعتقادات و باورها: شاید بتوان گفت یکی از مهمترین عوامل در انتخاب همسر مسأله اعتقادات و باورهای زوجین می‌باشد. طبیعی است هر چه زن و شوهر در باورها، ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها نزدیکی و مشابهت بیشتری با یکدیگر داشته باشند کمتر دچار بحران و درگیری در زندگی مشترک خواهند شد.

۸ـ اشتغال: اشتغال از جمله عواملی است که بر جریان حیات خانواده تأثیر می‌گذارد و روابط زن و شوهر و فرزندان را دگرگون می‌سازد(عطاری و همکاران، ۱۳۸۸).

درمورد تأثیر اشتغال بر سازگاری زناشویی هنوز یک یافته مشخصی به دست نیامده است علی‌رغم این عقیده که درگیری‌های شغلی افراطی یا تجارب منفی وابسته به کار تأثیر زیان‌آوری بر ارتباطات زناشویی دارد، هیچ داده تجربی قاطعی از این فرض حمایت نمی‌کند. وضعیت ارتباط بین تجربه شغلی و رضایت از زندگی زناشویی مبهم باقی مانده است.

برگ و ویر (۱۹۷۶) دریافتند که شوهران زنان شاغل در زندگی خود نسبت به شوهران زنان غیر شاغل رضایت کمتری دارند. بر اساس نظر یوجیو (۱۹۸۲) در محیطی که از زن انتظار می‌رود که شاغل باشد و این مسأله پسندیده است، اشتغال زن می‌تواند تأثیر مثبتی بر خوشبختی و سازگاری رضایتمندی از زندگی داشته باشد. چند محقق پیشنهاد کرده‌اند که سطح تعهد و درجات درگیری در نقش‌های حرفه‌ای ممکن است برای فهم تأثیر اشتغال بر روابط زندگی زناشویی عامل قطعی و مشخصی باشد. سطح تعهد شغلی زن‌ها (نه شوهرها) تأثیر منفی بر سازگاری از زندگی زن و مرد ایجاد می‌کند. این یافته با تحقیق بوت (۱۹۸۴) مبنی بر اینکه درگیری شغلی زیاد زن‌ها (یعنی تعداد ساعات کار هفتگی) به طور منفی بر سازگار زناشویی تأثیر می‌گذارد، هماهنگ است (بلومنتال، ترجمه سلطانی، ۱۳۸۴).

۹ـ ویژگی‌های فرزندان: تولد کودک نشانه یک تغییر بنیادی در سازمان خانواده است. وقتی کودکی متولد می‌شود باید نقش‌های تازه‌ای ظاهر شود، باید عملکرد واحد زن و شوهری،

فصل دوم: پیشینه پژوهش

برای ‌پاسخ‌گویی‌ به وظایف پدری و مادری تغییر کند.‌در مورد تأثیر سن فرزندان بر سازگاری زناشویی، ابوت و برادی (۱۹۸۵) دریافتند که سطوح پایین و خوشبختی زندگی زناشویی در میان زنان قفقازی با داشتن فرزند زیر شش سال ارتباط دارد.

میلر (۱۹۷۶) دریافت که ارتباط بین تعداد فرزندان و رضایت از زندگی زناشویی رابطه عکس وجود دارد و مطالعات دیگر نتیجه گرفتند که افزایش اندازه خانواده ممکن است مدت زمان یا فرصت‌هایی را که همسران با هم دارند کاهش بدهد و این ممکن است بر سازگاری زناشویی تأثیر بگذارد. در زمینه تأثیر جنس فرزندان بر سازگاری زناشویی همسران، تحقیقات گزارش داده‌اند که مادران پسربچه‌های پیش‌دبستانی بیش از مادران دختربچه‌های پیش‌دبستانی فشار روانی تجربه می‌کنند. این موضوع به میزان فعالیت و شلوغی پسربچه‌ها نسبت داده شده است.

به علاوه، پسرها مقاومت بیشتری برای آموزش یادگیری از والدین دارند و به احتمال زیاد پسر بچه ها نسبت به دختر بچه ها تقاضای متقابل بیشتری دارند و چنین به نظر می‌رسد، که تربیت پسر بجه‌ها نسبت به دختر بچه ها فشار روانی بیشتری را بر مادر وارد می‌کند. ‌بنابرین‏، اگر این درست باشد که افزایش فشار روانی والدین ارتباطات زناشویی را مختل می‌کند، پس زنانی که پسر بچه های کوچکی دارند به احتمال زیاد باید سطوح نسبتاً بالاتری از عدم رضایت از زندگی زناشویی تجربه کنند (بلومنتال، ترجمه سلطانی، ۱۳۸۴).

۱۰- اعتماد و صداقت: زن و شوهر برای وصول اعتماد و اطمینان کامل نسبت به یکدیگر، در درجه اول هر دو موظف هستند از انجام هر نوع رفتاری که موجب سوءتفاهم می‌گردد، شدیداًً اجتناب کنند و همچنین از ابزار کلمه یا جمله‌ای که در طرف مقابل شک و تردید ایجاد می‌کند، پرهیز کنند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...