ابراهام و کارم[۴۹] (۲۰۰۶). نتایج تحقیق وی نشان داد افراد با هوش هیجانی بالا به احتمال زیاد به تجربه سلامت روانی در سطح بالاتری نسبت به افرادی هستند که در هوش هیجانی پایین هستند. . این مطالعه با هدف بررسی رابطه بین هوش هیجانی و چهار جنبه‌های سلامت روانی پذیرش، رضایت از زندگی، شکایت جسمانی و اعتماد به نفس است. ارتباط بین اجزای هوش هیجانی و سلامت روانی مثبت – اعتماد به نفس، رضایت از زندگی، و پذیرش خود معنا دار بود.

پژوهش ساندرا [۵۰] (۲۰۰۳). نشان داد که هوش معنوی با رضایت از زندگی در زنان افریقایی همبستگی مثبت داشتو معنویت به عنوان متغیری بود که در رضایت از زندگی زنان نقش دارد.

نیکولا و جسی(۲۰۰۷). رابطه هوش اجتماعی و هیجانی با سلامت روانشناختی تجزیه و تحلیل متا از ۴۴ اندازه بر اساس پاسخ های ۷۸۹۸ شرکت کننده نشان داد که هوش هیجانی و هوش اجتماعی بالا با بهزیستی روانشناختی ارتباط دارد . هوش هیجانی ارتباط با سلامت روانشناختی داشته است. هوش هیجانی اندازه گیری شد و به عنوان یک صفت به شدت با سلامت روان در ارتباط بود. و از هوش هیجانی به عنوان یک توانایی اندازه گیری شده است. همچنین نتایج نشان داد نقش هوش هیجانی در ارتباط با سلامت روان به طور قابل توجهی قوی تر از دیگر اقدامات است.

در پژوهشی دنس و اندرسون[۵۱] (۲۰۰۲). به نقش هوش هیجانی در تعدیل استرس و سلامت روانی پرداختند . نتایج نشان داد که هوش هیجانی رابطه میان استرس و متغیر های بهداشت روانی را تعدیل می‌کند در ضمن افراد با هوش هیجانی بالا تاثیرات کمتری از استرس داشته اند و سبک زندگی خود را طوری ترتیب می‌دهند که پیامد های منفی کمتری را تجربه کنند.

کوئینگ (۲۰۰۷). در تحقیقی نشان داده است که سلامت روانی و جسمانی انسان با زندگی معنوی او رابطه مثبت دارد و افرادی که اعتقاد مذهبی قوی تری دارند، سازگاری بهتری با موقعیتهای زندگی دارند.

دسروسیروس و میلر (۲۰۰۷ص۱۰۳۴ ). در پژوهشی روی نمونه ۶۱۵نفری از دختران جوان انجام شد نتایج نشان ‌دادند که کسانی که از اعتقادات مذهبی قوی برخوردارند نسبت به مقابله با فشارهای روانی ، شخصی ، تحصیلی،وغیره از نیروی بیشتری ‌برخوردارند و کمتر دچار بیماری می‌شوند و در واقع از سلامت روان بالاتری برخوردارند.

آی و و همکاران[۵۲] (۲۰۰۷). در پژوهشی که به بررسی ۳۰۹ بیمار قلبی در مرکز پزشکی دانشگاه میشیگان انجام دادند به نتایج قابل توجهی ‌در مورد اهمیت و نقش مثبت اعتقادات معنوی دست یافتند . تایج پژ پژوهش آن ها نشان داد که بیمارانی که اعتقادات مذهبی قوی تری دارند در زندگی روزانه خود از روش های مقابله ای مثبت مانند عفو، بخشش، جستجو برای ارتباط معنوی با خدا ، ودستی با افراد مذهبی ، دریافت حمایت معنوی-اجتماعی ، امید داشتن ، شناخت خدا به عنوان خیر خواه استفاده می‌کنند سریع تر بهبود می‌یابند و سلامت روان بالاتری دارند . وی دریافت از آنجا که مقابله های معنوی، منبع حمایت عاطفی –اجتماعی و امید هستند ،افرادی که از این مقابله ها در زندگی روزانه خود استفاده می‌کنند افسردگی و اضطراب کمتری دارند و سریعتر بهبود می‌یابند.

الیس[۵۳] (۱۹۸۱). در گزارش هایی درباره معنویت ادعا می کرد که افراد مذهبی دارای اغتشاش های هیجانی بیشتری در مقایسه با افراد غیر مذهبی اند و تأکید داشت که مناسب ترین راه های درمان در حل مشکلات هیجانی ، فقط روش های غیر مذهبی است . وی معتقد بود که مذهبی بودن افراطی به طور قابل توجهی با اغتشاش های هیجانی رابطه دارد. الیس (۱۹۸۱). در پاسخ به نظریه الیس ، برگین[۵۴] (۱۹۸۳). به بررسی فراتحلیلی تمام پژوهش های انجام شده درباره نقش مذهب تا سال ۱۹۷۹ پرداخت . او درصدد بود که با این بررسی ، نقش مذهبی بودن و تاثیر و ایجاد نوع اختلالات روانی را آزمون کند . وی در جمع بندی نهایی خود ۳۰ تاثیر به دست آورد : در ۲۳محور تاثیر معناداری مشاهده نشد ، در ۵ محور اثر مثبت مشاهده شد و در ۲ مورد اثر منفی بین معنویت و علایم آسیب شناختی به دست آمد . وی اعلام کرد که شواهد به دست آمده ، فرضیه الیس را تأیید نمی کند و همچنین شواهد اندکی وجود دارد که نقش مثبت مذهب در درمان را نشان دهد (برگین (۱۹۸۳). نتیجه ی(۱۹۸۱)پژوهش حاضر دقیقاً مخالف با نظر الیس است. وی معتقد است که افراد مذهبی دارای اغتشاش های هیجانی بیشتری هستند. دلیل این نظر می‌تواند به عقیده ی الیس ‌در مورد راهکارهای درمان مرتبط باشد و اینکه نمونه یمورد نظر وی نمونه ای محدود بوده است. برگین به منظور رفع این اشکالات فراتحلیلی انجام داده و نشان داد که مذهب باعث به وجود آمدن اختلالات روانی مدنظر الیس، نمی شود.

در تحقیقات انجام شده از دهه ی ۸۰ به بعد نیز نتایجی با نتایج پژوهش حاضر به دست آمده است که البته به صورت اختصاصی مؤلفه های مختلف روانی را مورد بررسی قرار داده‌اند. به طور مثال، در تحقیق برگین و همکاران (۱۹۸۸). این نتیجه به دست آمد که دانشجویان مذهبی، اغلب در دامنه ی بهنجار مقیاس اضطراب، افسردگی و سایر مؤلفه های شخصیت و درکل سلامت روانی قرار می گیرند. این نتایج نیز در راستای تحقیقاتی نظیر؛ برگین (۱۹۸۲). برگین (۱۹۸۲). تحقیق بیکر و گورساچ (۱۹۸۸). برگین و همکاران (۱۹۸۸). است که جهت گیری دینی و گرایش به مذهب ، از بروز اختلالات و یا رفتارهای نابهنجار پیشگیری می‌کند.

تحقیقاتی که در ایران انجام شده نیز این رابطه را نشان می‌دهد. به طور مثال بهرامی ، (۱۳۸۰)میان جهت گیری مذهبی و عزت نفس دانشجویان همبستگی مثبت به دست آورد . بهرامی احسان((۱۳۸۰) ص۶۷). در پژوهش های بهرامی مشعوف (۱۳۷۳). اسلامی (۱۳۷۶). نیز وجود همبستگی میان نگرش مذهبی و مذهبی بودن، با افسردگی واضطراب بررسی شده و نتایج، وجود رابطه ی منفی را اثبات می‌کنند.

دایان (۲۰۰۸). در مطالعه خود ‌در مورد ارتباط هوش معنوی و هوش هیجانی با بهزیستی روانی به ارتباط قابل توجهی رسیدند.

فرانک [۵۵](۲۰۰۴). در تحقیقی تحت عنوان پذیرش روانی با هوش معنوی و هیجانی بود که نتایج نشان داد که همبستگی معناداری وجود دارد.

نتایج تحقیقات انجام شده (تحقیقات داخلی و خارجی) مرتبط با عنوان پژوهش یا عنوان های نزدیک به موضوع نشان داد که در اکثر پژوهش ها بین هوش هیجانی و بهزیستی روانشناختی رابطه معنادار وجود دارد. همچنین در پژوهش های دیگر با عنوان رابطه هوش معنوی و هوش اجتماعی با بهزیستی روانشناختی رابطه معنا دار و این مؤلفه‌ ها در افزایش کیفیت زندگی و بهزیستی تاثیر بسزایی داشته اند. ضمن اینکه نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که هر کدام از این مؤلفه‌ ها تا چه اندازه می‌توانند متغیر ملاک را پیش‌بینی کنند. و متغیر های پیش بین تاثیری در بهزیستی روانشناختی دارند.

فصل سوم

روش تحقیق

۳-۱-: روش تحقیق

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...