۲-۱-۶-۳- فلسفه/ آرمان/ منشور:

برنامه­ ریزی استراتژیک یک نوع روش هوشمندانه معمول در برنامه­ ریزی و تمرکز به عمل با ذهنیت ناظر به آینده است. برنامه­ ریزی استراتژیک یک فرایند فکری و یک اقدام آگاهانه بوده و به کاربرد مکانیکی رویه­ ها، روش­ها و شیوه ­ها محدود نمی­ شود. برای اینکه برنامه­ ریزی استراتژیک در سازمان با موفقیت پیاده و اجرا شود، ضرورت دارد که مدیر سازمان، فلسفه، آرمان و یا منشور مناسبی را که تجلی باورهای مشترک مدیریت و کارکنان است، به عنوان محور تفکر عمومی انتخاب، و تمام استعدادهای موجود را حول این محور فکری مناسب بسیج نماید.

۲-۱-۶-۴- ساختار:

برنامه­ ریزی استراتژیک محل تلاقی سه مجموعه بسیار مهم و اساسی سازمان به شرح زیر است:

۱- برنامه­ ریزی استراتژیک

۲- برنامه ­های میان مدت

۳- برنامه ­های عملیاتی کوتاه مدت و بودجه

با هدف حفظ یکپارچگی این سه مجموعه و تسهیل امور برنامه­ ریزی و ارتباطات منطقی آن ها، پیاده شدن ساختار سازماین مناسب الزامی است. ‌بنابرین‏ یکی از پیش­نیازهای اساسی برنامه­ ریزی استراتژیک، ایجاد ساختار سازمانی مناسب است (شانی، ۱۳۸۳، صص ۲۳-۲۵). البته آلفرد چندلر[۲۰]، استاد برجسته تاریخ کسب و کار در بخش تحصیلات تکمیلی مدیریت بازرگانی دانشگاه هاروارد معتقد است که ساختار سازمانی از استراتژی تبعیت می­ کند و استراتژی در نتیجه تغییرات محیطی تغییر می­ کند (رحمان سرشت، ۱۳۸۳، ص ۴۰). ریچارد روملت[۲۱] نیز که دیدگاه خود را ‌در مورد رابطه استراتژی و ساختار از چندلر اقتباس ‌کرده‌است در سال ۱۹۸۶ تحقیقی انتشار داد که به بیان او مضمون غالب در این تحقیق آن است که «ساختار از استراتژی پیروی می­ کند» (رحمان سرشت، ۱۳۸۳، ص ۱۷۳).

۲-۱-۷- تفاوت برنامه­ ریزی بلندمدت و مدیریت استراتژیک

اغلب برنامه­ ریزی استراتژیک را با برنامه­ ریزی بلندمدت برابر می­انگارند در حالی که این دو نوع برنامه­ ریزی در عین حال که هر دو متوجه آینده بوده، به عبارت دیگر آینده­نگر هستند، دارای تفاوت­های اصولی و ساختاری هستند. در برنامه­ ریزی بلندمدت، محیط نسبتاً ثابت و آینده، تداوم روندهای گذشته است. در حالی که در برنامه­ ریزی استراتژیک، اساساً برنامه­ ریزی با بررسی محیط بیرونی آغاز می­گردد، محیط، پویا و متغیر (متحول) انگاشته می­ شود و این تغییرات، از ویژگی­های پیچیدگی و جهشی بودن برخوردارند.

مگ گیون تفاوت­ها و تمایزات دو نوع برنامه­ ریزی استراتژیک و برنامه­ ریزی دراز مدت را به شرح زیر (جدول ۱) خلاصه نموده است:

جدول ۲-۱ تفاوت برنامه­ ریزی استراتژیک و برنامه

عوامل

برنامه ریزی استراتژیک

برنامه ریزی دراز مدت

فرضیات

سیستم باز است و همان‌ طور که جامعه تغییر می‌کند سازمان نیز تغییر می‌کند

سیستم بسته است و برنامه های کوتاه مدت و طرح ها در داخل آن سیستم تدوین و توسعه می‌یابند

تمرکز

(بر روی )

فرایند برنامه ریزی،تعیین مأموریت‌ ، رسالت ، محیط خارجی و ظرفیت سازمانی است وآموزش کارکنان جامعه است

طرح نهایی برنامه و تحلیل داخلی آن است

برنامه ریزی (توسط)

گروه کوچکی از برنامه ریزان و شکت وسیع افراد ذینفع صورت می‌گیرد

اداره، بخش، برنامه ریزیا افراد متخصص و حرفه ای صورت می‌گیرد

تأکید

(بر روی )

تغییرات برون سازمانی،ارزش های سازمانی و اقدامات پیش گامانه است

تغییرات درون سازمانی، روش های برنامه ریزی وبرنامه ریزی درون سازمانی و برون سازمانی

تصمیم گیری

بر اساس تمایلات و روندهای جاری و مشخص صورت می‌گیرد

‌بر اساس اطاعات موجود صورت

می‌گیرد

آینده نگری

سوال می‌کند چه تصمیماتی بر اساس درک موقعیت پنج سال آینده متناسب با وضعیت حال شود

بر اهداف درازمدت و کوتاه مدت از حال تا پنج سال آینده تمرکز دارد

استوار است (بر اساس )

تصمیم گیری خلاق و بصیرت آمیز، این که چگونه سازمان را بر اساس محیط در حال تغییر آینده هدایت کرد و کدام فرآیندسازمانی قادربه اتخاذ بهترین تصمیم و پیش‌بینی آینده است و می‌تواند بر اساس توفق همگانی عمل کند

مجموعه ای از اطلاعات مرتبط به هم و مفصل سازمانی و برنامه واحدهای مختلف سازمانی و نمایندگی های مربوط و توانایی نمایندگی های مربوط و توانایی بودجه های جاری

انسف (۱۹۹۰) در خصوص تمایز برنامه­ ریزی استراتژیک و برنامه­ ریزی بلندمدت چنین می­گوید:

«تمایز اساسی برنامه­ ریزی بلندمدت و برنامه­ ریزی استراتژیک در دیدگاه­ های آن ها نسبت به آینده است. در برنامه­ ریزی بلندمدت تصور آن است که آینده، تسری تجربه سنتی رشد اقتصادی قابل پیش ­بینی است. در این نوع برنامه­ ریزی مدیریت عالی، طبق فرض حرکت می­ کند که عملکرد آینده می ­تواند و باید بهتر از گذشته باشد و لذا ‌در مورد اهداف مهمتر و پیشرفته­تر با مدیران سایر رده­ ها مذاکره می­ کند. عموماً نتیجه کار، تعیین اهداف خوش­بینانه­ای است که هیچگاه تماماً به واقعیت نمی­پیوندند. البته در سازمان­هایی که از مدیریت شایسته­ای برخوردارند، معمولاً دستاوردهای نهایی بالاتر از پیش ­بینی­های مبتنی بر گذشته است» (انسف، مک دانل؛ مترجم زندیه، ۱۳۷۵، ص ۵۶).

لکن در سازمان­ های با مدیریت ضعیف، نتیجه نهایی پایین­تر از پیش ­بینی بـراساس تجربـه سنـتـی است. در برنامه­ ریزی استراتژیک، لزوماًً نه انتظار می­رود که آینده بهتر از گذشته باشد و نه اینکه تجربه تاریخی را بتوان به آینده تسری داد. ‌بنابرین‏ اولین گامی که برداشته می­ شود تحلیل چشم­اندازهایی است که سازمان در پیش رو دارد و در این تحلیل گرایش­ها، خطرها، فرصت­ها و وقایع بی­سابقه­ای که روندهای تاریخی را دستخوش دگرگونی می­سازد، شناسایی می­ شود.

۲-۱-۸- مفاهیم مرتبط با برنامه­ ریزی استراتژیک

۲-۱-۸-۱- استراتژیست­ها:

افرادی هستند که مسئول موفقیت و یا شکست سازمان می­باشند (دیوید، مترجمان؛ پارساییان، اعرابی، ۱۳۸۰، ص ۳۱). این افراد سه مسئولیت اساسی به شرح زیر را بر عهده دارند:

– ایجاد یک بستر برای تغییر

– ایجاد تعهد و احساس مالکیت

– ایجاد توازن بین ثبات و نوآوری

۲-۱-۸-۲- بیانیه مأموریت:

سندی است که مقاصد اصلی سازمان را منطبق با ارزش­ها و باورهای پذیرفته شده سازمان به همراه فلسفه وجودی نشان می­دهد (هانگر، مترجمان؛ اعرابی، ایزدی، ۱۳۸۱، ص ۱۵).

۲-۱-۸-۳- فرصت و تهدیدات خارجی:

رویدادها و روندهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، بوم­شناسی، محیطی، سیاسی، قانونی، دولتی، فناوری و رقابتی است که می ­توانند به میزان زیادی درآینده به سازمان منفعت یا زیان رسانند. ودرحدبسیارزیادازکنترل سازمان خارج­اند (دیـویـد، مترجمان؛ پارساییان، اعرابـی، ۱۳۸۰، ص ۳۵).

۲-۱-۸-۴- نقاط قوت و ضعف داخلی:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...