این حدیث براساس جناس لفظ “واژه مَرْصَدٍ در آیه و أرصد در حدیث” بیان شده است ودرصدد تفسیرآیه مورد نظر نیست،کمینی که در حدیث آمده است،بیانی مجازی نیز دارد برای کسی که واجباتی که توسط سنت به ما رسیده است؛را انجام ندهد؛ودر حق آن کوتاهی وسهل انگاری کند، رصد هم در آیه به معنای کمین گاه است ،وهم درحدیث با این تفاوت که در آیه مجاز نیست، وبه مسلمین دستور داده شده است،که در کمین مشرکین بنشینند.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲-۲-۱۲-صعد

طریحی بیان داشته،که واژه صعید به معنای خا­ک پاک است.[۱۹۸] آیه­ای که در این قسمت آورده شده،عبارت است، از:« فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُورا» (نسا/۴۳)«آبى­نیابید­با­خاک­پاک،صورت و دستهایتان را­مسح­کنید،­که­خداوند بخشاینده و آمرزنده است». هم چنین آیه­ی دیگری نیزدراین باب آمده است،که عبارت است از:« مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعاً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»(فاطر /۱۰)«هر­که براى خود عزّت می خواهد، همه عزّتها از آن خداست، سخنان پاک بسوى خدا بالا می رود،و عمل شایسته سخنان پاکیزه را بالا می برد.»
حدیثی­که در ذیل آیه بیان شده،عبارت است از: عن أبی حمزه الثمالی عن علی بن الحسین(علیه السلام) قال سمعته یقول‏ إذا کان یوم القیامه جمع الله تبارک و تعالى الأولین و الآخرین‏فی صعید واحد ثم ینادی مناد أین أهل الفضل- قال فیقوم عنق من الناس‏ فتلقاهم الملائکه فیقولون و ما کان فضلکم فیقولون کنا نصل من قطعنا و نعطی من حرمنا و نعفو عمن ظلمنا قال فیقال لهم صدقتم ادخلوا الجنه.[۱۹۹] على بن حسین (علیه السّلام) فرمود:چون روز قیامت شود،خداى تبارک و تعالى پیشینیان و پسینیان را در یک سرزمین گرد آورد، سپس یک­­ منادى فریاد­­کشد، اهل­ فضل کجایند؟جماعتى از مردم برخیزند،فرشتگان ایشان را استقبال کنند،وگویند:فضل شما چه بود؟گویند:ما به کسى که از ما می برید،می­پیوستیم؛ و به آن که ما را محروم می کرد،عطا می­کردیم؛و از کسى که به ما ستم می نمود،درمی- گذشتیم، سپس به آنها گویندراست گفتید،داخل بهشت شوید.
راغب براین باور است،که صعد وصعید و صعود،در اصل به یک معنا هستند،ولی­ صعد وصعودبه فرجام و عاقبت کار دشوار وسخت گفته می­ شود،ولی­به طور استعاره برای هر سختی بکار می روند،ولی صعید به معنای سطح ورویه زمین گفته می­ شود.[۲۰۰]
در مجمع البیان مولف، درذیل آیه­ی(فاطر/۱۰)بر این باوراست،که صعودبه معنای قبول اعمال وپذیرفتن آن است،وهرعملی که خدا طاعت آن را قبول کند،آن را به صعود توصیف می کند،چرا که فرشتگان آن را بالا می­برند.[۲۰۱]و در مورد صعید گفته است،که صعید سطح زمین بدون گیاه و درخت است، و وجه تسمیه آن این است،که اگر از باطن زمین به سطح آن صعود کنیم، سطح زمین پایان این صعود است.[۲۰۲]
علامه بیان کرده است،که صعود کلم طیب به سوی خدا،عبارت از تقرب آن به سوی خدا که آن عمل اعتلا یافته،چون خداوند رفیع الدرجات است، واین که گفته­اند،صعود عمل به معنای قبول عمل است، این صحیح نمی باشد،و از لوازم معنای آن می باشد.[۲۰۳]
این حدیث بر اساس جناس لفظ واژه یصعد، درآیه وصعیددر حدیث بیان شده است.

۲-۲-۱۳-صلد

مولف­براین باور است،که صلد به معنای سنگ سخت است.[۲۰۴] آیه ای که برای شاهد مثال آورده شده، عبارت است از: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏ کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَیْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً لا یَقْدِرُونَ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِین» (بقره /۲۶۴)« اى کسانى که ایمان آورده‏اید، همانند آن کس که اموال خود را از روى ریا و خودنمایى انفاق مى‏کند، و به خدا و روز قیامت ایمان ندارد،صدقه‏هاى خویش را به منّت نهادن و آزار رسانیدن باطل مکنید؛ مثَل او مثَل سنگ صافى است،که بر روى آن خاک نشسته باشد،به ناگاه بارانى تند فرو بارد،و آن سنگ را هم چنان کشت ناپذیر باقى گذارد،چنین کسان از آنچه کرده‏اند، سودى نمى‏برند،که خدا کافران را هدایت نمى‏کند.
این حدیث که براساس جناس لفظ بیان شده،از امام علی (علیه السلام )در باب صفات مومن آورده شده ،که عبارت است از:کَثِیرٌ عِلْمُهُ عَظِیمٌ حِلْمُهُ کَثِیرُ الرَّحْمَهِ لَا یَبْخَلُ وَ لَا یَعْجَلُ وَ لَا یَضْجَرُ وَ لَا یَبْطَرُ وَ لَا یَحِیفُ فِی حُکْمِهِ وَ لَا یَجُورُ فِی عِلْمِهِ نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ وَ مُکَادَحَتُهُ أَحْلَى مِنَ الشَّهْدِ.[۲۰۵]-دانشش بسیار و بردباریش بزرگ، و مهربانیش زیاد است،بخل نورزدو شتاب نکند،دلتنگى­نکند،و مستى­ننماید،در قضاوت خلاف حق نگوید،و درعملش بیراهه نرود،ازسنگ خارا محکم تراست،ودر­کسب و کارازعسل شیرین‏تر.
طبرسی براین باور است،که صلد به معنای سخت است، و زمین صلد آن زمینی است که چیزی در آن نمی روید.[۲۰۶]
علامه در ذیل این آیه بیا ن می­داردکه،حال­کسی که در انفاقش ریا می­ کند،مانند سنگ صافی است،که مختصر خاکی روی آن با شد،که به وسیله آن تزیین شده باشد،و همین که باران تندی بر آن ببارد،این بارانی که مایع سرسبزی خاک است،روی آن اثر ندارد، آن یک کم خا­ک به وسیله باران شسته می­ شود، وفقط سنگ صاف می ماند،و هر­چندکه باران از اسباب رشد ونمو است، وخاک هم سبب دیگری، اما وقتی محل این آب وخاک سنگ باشد عمل این دو سبب نیز باطل می شود.[۲۰۷]
طریحی این حدیث رابراساس جناس لفظ واژه“صَلْداً درآیه و الصَّلْدِ“درحدیث بیان کرده است،تشبیه آورده شده برای بیان ایمان مومن که در راسخ بودن هم چون سنگ سختی است، که هیچ عمل باطلی در آن اثر نکرده، که باعث تزلزل آن شود،و ایمان وی را کاهش دهد،آب وباران که از اسباب حیاتند،در این سنگ بی اثر است، با این تفاوت که در این حدیث امور نفوذ کننده، اسبابی غیر حق و باطل هستند،و ایمان مومن هم چون سنگ سخت وصاف در برابرهر سببی که بخواهد در ایمان وی اثر کند، بی تاثیر است.

۲-۲-۱۴-صید

درباب دال مولف بیان کرده است،که واژه صید به معنای شکاری است،که از آن کسی نباشد،وخوردنش حلال باشد.[۲۰۸] آیه­ی آورده شده دراین قسمت، عبارت است از:« أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ وَطَعامُهُ مَتاعاً لَکُمْ وَ لِلسَّیَّارَهِ وَحُرِّمَ عَلَیْکُمْ صَیْدُ الْبَرِّ ما دُمْتُمْ حُرُماًوَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ»(مائده/۹۶)«شکار دریایى و خوردن آن به جهت بهره‏مند شدن­تان از آن، بر شماو مسافران حلال شده است، و شکار صحرایى تا هنگامى که در احرام هستید،بر شما حرام شده، از خداوندى که به نزد او گرد آورده مى‏شوید، بترسید.»
حدیثی که در ذیل آیه­ی بالا آورده شده، عبارت است از: قَالَ یَا مُحَمَّدُ ادْنُ مِنْ صَادٍ فَاغْسِلْ مَسَاجِدَکَ وَ طَهِّرْهَا وَ صَلِّ لِرَبِّکَ.[۲۰۹] اى محمّد نزدیک صاد­ شو و مساجد (مواضعى که در سجودروى زمین قرار مى‏گیرد.) خود را بشوى، و طاهر نما و سپس براى پروردگارت نماز کن.
راغب در مفردات،بر این نظر است که “الصیدان” به معنای دیگ های سنگی است، وهم چنین بیان داشته که، آن را صاد نیز گویند.[۲۱۰]
طریحی این حدیث را بر­اساس جناس لفظ، واژه صید درآیه و صاد،در حدیث بیان کرده است، وحدیث ارتباطی به آیه ندارد،چرا که صید درآیه به معنای شکارو صاد درحدیث به معنای چشمه است.

۲-۲-۱۵-بتر

مولف براین باوراست،که واژه بتربه معنای قطع ازخیراست.[۲۱۱] آیه­ی آورده شده، در ذیل این واژه عبارت است از: «إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَر»(کوثر/۳)« بی گمان دشمن و خصم تو ابتر و بدون عقب خواهد بود.»
حدیثی که، طریحی در ذیل واژه بیان داشته است، عبارت است از:سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یَقُولُ‏ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَا یَدَّعِیهِ غَیْرُ صَاحِبِهِ إِلَّا بَتَرَ اللَّهُ عُمُرَه‏.[۲۱۲] امام صادق (علیه السلام) می فرمود: این امر (امامت) را غیر صاحبش ادعا نکند، جز اینکه خدا عمرش را قطع کند.
مولف­ معجم مقاییس اللغه بیان کرده،که بتر به معنای قطع شدن قبل از تمام شدن است.[۲۱۳] درتفسیر مجمع البیان مولف براین نظراست،که دشمن تو که واصل بن وائل است منقطع از خیر است.[۲۱۴]
علامه بیان می دارد،که ابتر در آیه به معنای اجاق کور است.[۲۱۵] راغب در مفردات بیان داشته است،که بتر مانند کلمه بتک به معنای بریدن و قطع کردن است، بااین تفاوت که کلمه بتردرمورد بریدن دم بکارمی­رود، و سپس به کسانی که فرزندی از آنان باقی نمی- ماند، و کلمه ابتربه معنای کسی است،که یاد خیر از وی منقطع است.[۲۱۶]
این حدیث بر­اساس جناس لفظ واژه­ابتر،درآیه و­ بتردرحدیث بیان شده­است، وشخصی که ادعای امامت کند، خداوند وی را مورد بتر قرار می­دهد، و عمرش را قطع می کند؛یعنی عمرش را کوتاه می­ کند، و ازجهتی دیگر نیز می­توان گفت، شحصی که خدا عمرش را کوتاه کند، در واقع خیری را از وی را قطع کرده است،چرا که یکی از نعمت ها­ی خیری که خداوند به انسان می دهد،عمر طولانی است.

۲-۲-۱۶-تبر

مولف در باب راء،کلمه تبر را به معنای هلاکت معنا کرده است. [۲۱۷] آیه­ی آورده شده، در این قسمت عبارت است از: « إِنَّ هؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُمْ فِیهِ وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ »(اعراف /۱۳۹)«آنچه اینان در آنند، نابود شونده، و کارى که مى‏کنند، باطل است.»
حدیثی که ذیل آیه­ی بالا آمده، عبارت است از:مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَدِیدٍ عَنْ جَمِیلٍ عَنْ بَعْضِ‏أَصْحَابِنَا أَنَّهُ قَالَ‏ لَیْسَ فِی التِّبْرِ زَکَاهٌ إِنَّمَا هِیَ عَلَى الدَّنَانِیرِ وَ الدَّرَاهِم[۲۱۸].‏
طریحی بیان می دارد،که تبر در حدیث به معنای طلای غیرضرب شده، است.[۲۱۹]
در آیه تبر به معنای هلاکت است، اما طریحی این حدیث را بر اساس جناس لفظ واژه “مُتَبَّرٌ درآیه و التِّبْرِ در حدیث” بیان داشته است، وتبردرحدیث به معنای طلا از سکه و درهم است.

۲-۲-۱۷-خرر

واژه خررکه، مولف براین باور است،به معنای سقوط کردن است.[۲۲۰] آیه­ای که در این قسمت بیان شده، عبارت است از: «وَ الَّذِینَ إِذا ذُکِّرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْها صُمًّا وَ عُمْیاناً»(فرقان /۷۳)« وکسانى که چون به آیه‏هاى پروردگارشان اندرزشان دهند،کر و کور بر آن ننگرند».
حدیثی که در ذیل آیه­ی بالا آمده،عبارت است از:عَنْ زِیَادِ بْنِ أَبِی رَجَاءٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ‏ مَا عَلِمْتُمْ فَقُولُوا وَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَقُولُوا اللَّهُ أَعْلَمُ إِنَّ الرَّجُلَ لَیَنْتَزِعُ الْآیَهَ مِنَ الْقُرْآنِ یَخِرُّ فِیهَا أَبْعَدَ مَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْض‏[۲۲۱].– ابو جعفر باقر (علیه السلام) گفت: آنچه را مى‏دانید،پاسخ بدهید،و آنچه را نمى‏دانیدپاسخ مدهید، بگویید:خدا داناتر است؛ مبلّغ دین یک آیه از قرآن مى‏رباید، تا مدعاى خود را به کرسى بنشاند، اما تا آن حد از جاده حقیقت منحرف مى‏شود، که گویا از آسمان به زمین سقوط کرده است.
مولف در معجم مقایس اللغه براین باور است،که خرر به معنای اضطراب وسقوط همراه با صوت بیان است.[۲۲۲]
علامه بیان داشته است،که خرور بر زمین،به معنای سقوط بر زمین است، و در تفسیر آیه­آورده،که کنایه است، از ملازمت گرفتن چیزی به این صورت که، روی آن بیفتند و آیات الهی رابا تفکر و بصیرت و از روی عقل آن را می پذیرند،نه کورکورانه و بدون تفکر.[۲۲۳]
این حدیث که بر اساس جناس لفظ “واژه یَخِرُّوا “و یَخِرُّ “بیان شده است،کسانی را که برای تثبیت جایگاه وموقعیت خود، نظرات وادعا­های خود را به قرآن تحمیل می کنند؛ به کسی که از آسمان به زمین سقوط کند، تشبیه کرده، و از آنجا که فاصله آسمان وزمین خیلی زیاد است، خواسته است دوری این افراد از معارف قرآنی رابه تصویر بکشد،و هم چنین تفاوت اشخاصی که، آیات الهی را کور کورانه نمی پذیرند، با این افراد رابیان دارد، که این افراد آیات را بدون تفکر وتعقل پذیرش کرده اند.

۲-۲-۱۸-سعر

مولف بیان کرده، که کلمه سعربه معنای آتش و لهیب آن است.[۲۲۴] آیه­ی آورده شده در ذیل­ این واژه عبارت است، از:
« فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ کَفى‏ بِجَهَنَّمَ سَعِیراً»(نساء /۵۵)«بعضى بدان ایمان آوردند،و بعضى از آن اعراض کردند؛دوزخ آن آتش افروخته ایشان را بس».
حدیثی که در ذیل آیه بیان شده،عبارت است از:وَ قِیلَ لِلنَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) لَوْ سَعَّرْتَ لَنَا سِعْراً فَإِنَّ الْأَسْعَارَ تَزِیدُ وَ تَنْقُصُ فَقَالَ (علیه السلام) مَا کُنْتُ لِأَلْقَى اللَّهَ تَعَالَى بِبِدْعَهٍ لَمْ یُحَدِّثْ إِلَیَّ فِیهَا شَیْئاً فَدَعُوا عِبَادَ اللَّهِ یَأْکُلُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ وَ إِذَا اسْتُنْصِحْتُمْ فَانْصَحُوا.[۲۲۵]-به رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) گفتند: اى کاش براى اجناس قیمت مى‏گذاردى، زیرا مرتّب نرخ هازیاد و کم مى‏شود، فرمود:من نمى‏خواهم، در حالى خدا را ملاقات کنم (از دنیا بروم) که بدعتى گذارده باشم، و دستورى بر آن به من نرسیده باشد؛مردم را رها کنید، از یک دیگر استفاده برند، وهر گاه از شما سعر (نرخ) وقت راخواستند، اخلاص ورزید، و راست بگویید (و اگر نپرسیدند، شما آنها را رها کنید).
در تفسیر مجمع البیان­آمده است،که سعیر از ماده سعربه معنای افروختن آتش است وبه طور استعاره به معنای کلمات شر،جنگ،آتش بکار رفته است؛و سعر متاع، به معنای قیمت متاع است، و علت آن این است، که در موقع معامله بازار به حرارت متاع، پر حرارت وگرم می شود.[۲۲۶]
در مفردات مولف براین باور است، کهسعر فی السوق، به معنای افزایش نرخ معامله است، که تشبیه به بالا رفتن شعله آتش شده است.[۲۲۷]
در این حدیث که، براساس جناس لفظ واژه”سَعِیراً درآیه و سِعْراً“در حدیث بیان شده است، استعاره آورده شده، برای قیمت گذاری اجناس که کم وزیاد شدن نرخ اجناس باعث تورم و تغییر بازارمی­شود؛وهم بیان این امر که، اگر این تغییرات مبتنی بر یک دستور یا امر از جانب خداوند واسلام نباشد؛ بدعت به شمار می آید،وهم چنین بیان یک فضیلت اخلاقی که اگر پرسش در مورد قیمت اجناس شد، اخلاص باید ورزید.

۲-۲-۱۹-عثر

باب راءکلمه عثر،که به معنای اطلاع بیان شده است.[۲۲۸] آیه­ایی­که،دراین باب آمده است عبارت است از: « فَإِنْ عُثِرَ عَلى‏ أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثماً» (مائده/۱۰۷)«پس اگر­بر­احوال آن دو شاهد اطلاعى حاصل شد،که مرتکب گناهى شده‏اند.»
حدیث آورده شده، در ذیل آیه بالا عبارت است از:اضْرِبُوهَا عَلَى الْعِثَارِ وَ لَا تَضْرِبُوهَا عَلَى النِّفَارِ فَإِنَّهَا تَرَى مَا لَا تَرَوْن‏.[۲۲۹]-و روایت شده است که، آن حضرت گفت: اسب را بعلّت سر سم‏زدن بزنید، و بعلّت رمیدن مزنید، زیرا که او چیزهایى مى‏بیند، که شما نمى‏بینید.
طبرسی بر این باور است،که عثر از عثور به معنای اطلاع یافتن بر چیزی است.[۲۳۰]وهم چنین علامه بر این عقیده است، که به معنای اطلاع بر هر چیز ویافتن آن­ چیز است.[۲۳۱]
این حدیث بر اساس جناس لفظ، واژه عثر در آیه و عثار درحدیث بیان شده است.

۲-۲-۲۰-رفف

طریحی بیان داشته است،که کلمه رفف به معنای گسترده وپراکنده است، وبیان داشته است،که رفرف الطایر، یعنی پرنده بال­هایش را باز کرد.[۲۳۲]
آیه­ی آورده شده، دراین عبارت است از: « مُتَّکِئِینَ عَلى‏ رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِیٍّ حِسانٍ» (رحمن/۷۶) «بر بالش سبز و فرش نیکو تکیه زده‏اند.»
راغب اصفهانی بیان کرده است،که آیه بالا به معنای نوعی جامعه سبز شبیه به باغ سبز است.[۲۳۳] مولف تفسیر­جوامع الجامع آورده است، که بر نوعی بالش و فرش تکیه داده­اند.[۲۳۴]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...