منابع کارشناسی ارشد در مورد بررسی تطبیقی تناسخ از دیدگاه … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
«استیونسن»، مواردی را جمع آوری کرده که در آنها بچههای عموماً بین ۲ تا ۴ سال درباره زندگیهای قبلیشان و حتی مرگ قبلیشان سخن میگویند، …
در موارد متعددی اشخاصی را که بچهها ادعا میکنند در زندگی پیشین همانا بودهاند واقعاً وجود داشتهاند و بسیاری از توضیحاتی که این بچهها ارائه میدهند درست است.
استیونسن احتمال شیادی را به این علت که انگیزهای برای آن نمی دید، رد میکرد امّا «یان ویلسون» خاطر نشان کرده است که بسیاری از این بچهها، ادعا کردهاند به یک طبقه اجتماعی بالاتری تعلق داشتهاند که در اینجا انگیزه برخورداری از شرایط زندگی بهتر مشهود است و حتی در موردی بچهای، یک سوم از زمین متعلق به پدر زندگی قبلیاش را طلب میکرد.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
«استیونسن» شخصی به نام «دیوید برکر» را که در حال انجام تحقیق مربوط به پایان نامهاش درباره مردم شناسی در هند بود به کمک گرفت تا درباره برخی از نمونههای مورد پژوهش تحلیلی ارائه دهند.
«برکر» دریافت که هیچ دلیل متقاعد کنندهای برای وجود عاملی فرا هنجاری یافت نمیشود.
«استیونسن» از «چامپ رانسون» نیز که حقوق دان بود برای تحلیل برخی موارد کمکی خواست، نتیجهای که «رانسون» به آن دست یافت این بود که نمونههای مورد استشهاد «استیونسن» حتی دلیل نسبتاً مناسبی هم به حساب نمیآیند. از میان حدود ۱۱۱۱ مورد ادّعای تولد مجدد تنها در یازده مورد پیش از شروع تحقیقات هیچ رابطه و تماسی بین دو خانواده وجود نداشته است از این یازده مورد، هفت مورد از برخی جنبهها جداً مخدوش بود یعنی در بیشتر این موارد و خانواده سالها پیش از آن که تحقیقات آغاز شود با یکدیگر آشنایی و ملاقات داشتهاند و احتمال بیطرفانه بودن گواهیها بسیار ضعیف است.
این موارد تولد مجدد دلائلی افواهی و شبه داستان پردازی آن هم از ضعیفترین نوعش میباشد. اکنون به سراغ آخرین مورد از این ادعاها میرویم، کتابهای فراوانی وجود دارند که مواردی را به عنوان شاهدان قطعی برای تولد دوباره ذکر کردهاند، امّا اغلب به لحاظ علمی قابل اعتماد نیستند و ظاهراً آنچه نسبتاً بیشتر قابل اعتماد است کتابی تحت عنوان “موارد تناسخ” وجود دارد که در سه جلد منتشر شده است که در آن در جلد اول ۱۰ مورد در هند، در جلد دوم ۱۰ مورد در سریلانکا، و در جلد سوم ۱۲ مورد در لبنان و ترکیه گزارش شده است.
این موارد به این صورت هستند که، مثلاً خانمی در سال ۱۹۰۲ در قسمتی از هند بدنیا آمد و پس از آن که وفات یافت در سال ۱۹۲۶ فردی در هند بدنیا آمد که تجربیّاتی از مردم و حوادث داشت یا ادعا میکرد که دارد که همان تجربیات آن خانم بود.
گفته شده است بسیاری از پژوهشگران بیطرف گفتههای آنها را تأیید کردهاند، به نظر میرسد که این ابهام آمیزترین موارد تناسخ است، دراینجا ابتدا پاسخ “جان هیک” به این استدلال را ذکر میکنیم سپس پاسخهای دیگر را که میتوان به این پاسخ افزود برخواهیم شمرد. البته بسیار از این پاسخها نه تنها این شواهد را نقض میکنند بلکه خود مستقلاً پاسخی هستند در محال بودن تناسخ.
الف- استدلال جان هیک (نقد چگونگی این همانی)
وی بحث را از اینجا آغاز میکند که خود وی را در دو سالگی و در ۶۰ سالگی در نظر بگیرید و ببیند چه چیز باعث شدتا ما «جان هیک» ۶۰ ساله را اهمان «جان هیک: دو ساله بدانیم آیا این ملاک وحدت در مورد ادعای تناسخ نیز وجود دارد یا خیر؟
خود وجود سه استمرار است:
۱-رشته اتصال خاطره
۲-استمرار جسمانی که در عین این که اتمها و سلولها عوض میشوند امّا وجود نوعی ارگانیسم که مستمراً در حال دگرگونی است، مشهود میباشد.
۳-استمرار روان شناختی، الگویی از گرایشهای ذهنی یعنی ویژگیهای روانی انسان همانند غرور و تکبر و تیز هوشی و گرایشهای هنری و امثال اینها.
در مورد تناسخ، دو مرود اول که مسلماً وجود ندارد.
در مورد اول به این دلیل که در بسیاری از این موارد ادعا شده است که فرد امروزی، فردی است که مثلاً پانصد سال قبل میزیسته است و کسی راجع به او اطلاعاتی ندارد.
مورد دوم، یعنی عدم استمرار جسمانی هم که معلوم است، لذا تنها رشته اتصالی که باقی میماند، گرایشهای روانی است. امّا این نیز دلیل نمیشود، زیرا اولاً در بسیاری از موارد ادعا شده تناسخ گرایشهای روانی متفاوت بوده است، ثانیاً ما هیچگاه بر اساس وجود گرایشهای روانی مشابه در دو نفر حکم نمیکنیم که «اینها یک نفر هستند».
مثلاً آیا دو نفر که متکبّر باشند و در عین حال تیز هوش، یک نفرند؟ به عبارت دیگر، باید بین دو نفر چه تعداد گرایش روانی واحد وجود داشته باشد تا بتوان آنها را یک نفر دانست؟ چند نفر از نسل قبل از من همان خصوصیت عام روانی را دارد که من دارم؟ و آنگاه آیا میتوان حکم کرد که من همه آنهاییم؟
(فلاسفه مسلمان، ملاک وحدت و این همانی را، نفس یا روح دانستهاند).
ب- استدلال “عدم یاد آوری از جانب اکثر انسانها و عدم یادآوری مکرر از جانب مدعیان”
اگر تناسخ صحیح باشد دو اشکال پیش میآید:
یکی چرا این که از میان این همه انسانها، تنها عدّه بسیار قلیلی (۳۲ نفر از چند میلیارد نفر) این حادثه تولد دوباره را به یاد میآورند؟ یعنی این بحث از مواردی است که قلّت و کثرت قائلین به آن، باعث پذیرش رأی میشود.
مثلاً فرض کنید من و شما در یک طرف دیوار ایستادهایم و من ادعا میکنم که فردی پشت دیوار است، شما راهی برای دیدن آن فرد ندارید. از عدّهای که میتوانند پشت دیوار را ببینند، میپرسید عدّهای میگویند: که هست وعدهای میگویند که نیست، با صرف این حرفها، معلوم نمیشود که من صادقم یا کاذب، مگر این که قرائنی باشد که حرف یک طرف، قول قویتری باشد.
شاید بگوئید قرینه این است که ببینیم این افراد که خبر میدهند، قبلاً راستگو بودهاند یا دروغگو؟
امّا این قرینه مناسبی نیست، زیرا هر انسانی اولین دروغی که میگوید، اولین دروغ او است.
امّا قرینه دیگر، قلّت و کثرت شدید است، یعنی در چنین موردی وقتی تعداد بسیاری این را تأیید کنند و تعداد بسیار کمی، این را تکذیب کنند، مؤیدی میشود برای صحت آن، در اینجا ۳۲ نفر در قرن ما گفتهاند که ما دیدهایم و چند میلیارد نفر خلاف این را گفتهاند.
در این گونه موارد، ما حکم میکنیم که اگر اینها واقعاً به لحاظ اخلاقی صادق بودهاند لااقل به لحاظ منطقی و معرفت شناختی در اشتباه بوده، و به تعبیری دچار جهل مرکب شدهاند و باید یک تئوری داد که بتواند این جهل مرکب را حتّی برای خود آنها توجیه کرد.
مثلاً در مورد این که آنها مدعی هستند خودشان آن کارها را قبلاً در جسمی دیگر انجام میدادهاند، میتوان گفت، گاه میشود و احتمالاً شبیه به این برای خود شما هم رخ داده است که انسان همراه کس دیگر است و آن شخص عملی را انجام میدهد که انسان دوست دارد خودش انجام دهد بعد از مدتی این به ضمیر ناخود آگاه منتقل میشود و در این خاطره انسان دخل و تصرفی به عمل میآورد و فکر میکند خودش این کار را انجام داده است.
پس انسان میتواند در استفاده فعل شخص دیگر به خودش خطا کند.
امّا در پاسخ این که چطور این تعداد خاطره مشابه بین فرد مدعی تناسخ و فرد رحلت کرده وجود دارد میتوان گفت:
اولاً خاطرات مشترک بین هر یک از ما و مثلاً همسر یا والدین ما کمتر از این مقدار نیست.
ثانیاً مطابق تعبیر «کرپتومنسیا» که اندکی قبل توضیح داده شد این خاطرات میتواند اطلاعات رانده شده و مخفی در ضمیر ناخودآگاه بوده باشد که بطور اتفاقی در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند و بعید نیست که از هر چند میلیارد نفر ۳۰ نفر پیدا شوند که نحوه کنار هم گذاشتن تعدادی از اطلاعات مخفی شدهشان، مشابه نحوه زندگی ۳۰ نفر دیگر باشد. (جان هیک، ۱۳۷۲، صص۲۸۴-۲۷۲)
۱-۴-۲-۲-عدم ثبات تعداد انسانها
اگر نظریه تناسخ به نحوی که بیان شده است درست باشد لازم میآید که تعداد انسانهای جهان ثابت بماند، زیرا هیچ روح جدیدی ایجاد نمیشود و هر روحی که میرود برمیگردد.
در اینجا شاید چنین پاسخ دهند که تناسخ فقط بین انسانها نیست بلکه بین انسانها و حیوانات و جمادات هم هست امّا باید گفت در مورد جمادات اصلاً نمیتوان این مطلب را پذیرفت، زیرا روحی ندارد که بخواهند از آنها به انسان و حیوان منتقل شوند و بالعکس. در واقع هیچ ملاکی برای این همانی یک سنگ و یک انسان امروزی وجود ندارد.
در مورد تناسخ متقابل انسان و حیوان هم دو مشکل هست. یکی از حیث تعداد و دیگری از حیث کیفیت.
اگر تناسخ متقابل بین انسان و حیوان ممکن شود لازم میآید که جمعیت انسانها به طور وحشتناکی زیاد شود زیرا این قول منشأ همه حیوانات را هم انسان میداند و مطابق آن انسانی که به حیوان تبدیل میشود پس از یک یا چند دوره حیوان بودنش مجازاتش تمام میشود و دوباره انسان میشود. در واقع فرصت تکامل به وی داده میشود.
حال با توجه به تنوع بسیار زیاد جانوران خصوصاً حشرات اگر فقط قرار باشد فقط یکی از هر نوع حیوانی در هر سال به انسان تبدیل شود لازم میآید که سالانه میلیاردها نفر به جمعیت اضافه شود در حالی که تنها در چند سال اخیر است که رشد نسبتاً زیاد جمعیت را در جهان آن هم نه اینقدر زیاد شاهد هستیم. امّا از حیث کیفیت قائلین به تناسخ معتقدند، مطابق قانون کرمه هر انسانی به حیوانی تبدیل میشود که خلق و خوی آن را دارد. مثلاً شخص حریص، مورچه، … میگردد. حال، آدمی که هم شدیداً حریص و هم شدیداً شهوتران آن وقت چه میشود؟
هر کدام که بشود ترجیح بلا مرحج است. اگر اشکال گرفته شود ه در احادیث معادآمده است که انسانها مطابق باطنشان ظاهر میشوند پاسخ میدهیم در همان احادیث اشاره شده است که امکان دارد مثلاً یک نفر سرش مانند سر گرگ و بدنش مانند حیوان دیگر. امّا در جهان دنیوی ما چنین موجودی سراغ نداریم. (سوزنچی، ۱۳۷۹، ص۳۰)
فصل دوم:
شیخ اشراق و تناسخ
مقدمه
بحث تناسخ یکی از مباحث قدیمی علم النفس فلسفی است؛ موضوعی که در طول تاریخ، فکر بشر را به خود معطوف داشته، به گونهای که اعتقاد به تناسخ در میان ملل و اقوام زیادی از مسلّمات شمرده شده است. در مغرب زمین، جزء اعتقادات مردم و دانشمندان یونان باستان بوده است و امروزه مشرق زمین نیز نحلههای زیادی از جمله هندوها، بوداییها و نحلههای دیگر به آن اعتقاد راسخ دارند.
اندیشمندان مسلمان نیز به فراخور توان خویش، در این بحث میدان داری کردهاند.
بیشتر اندیشمندان با براهین عقلی بر امتناع آن پافشاری می کنند. در مقابل، گروهی بر امکان آن پای فشردند. شیخ اشراق نیز به عنوان یک فیلسوف، نمی تواند از کنار آن به راحتی بگذرد. از این رو، در آثار خویش، از تناسخ نیز سخن گفته و به طور گسترده، دلایل طرفین را مورد توجه قرار داده است. بررسی دیدگاه شیخ اشراق از این لحاظ اهمیت دارد که وی فیلسوفی مسلمان است و دغدغه های دینی زیادی دارد، به گونه ای که در تثبیت نظام فلسفی خویش، به وفور از آیات و روایات بهره گرفته است.
موضوع تناسخ نیز آموزهای است که به سرنوشت انسان ها بستگی دارد که نه دین نسبت به آن بی تفاوت است و نه فیلسوف مسلمان. با توجه به اینکه اعتقاد به تناسخ در متون دینی برابر با کفر دانسته شده، این پرسش مطرح می شود که آیا شیخ اشراق به عنوان یک اندیشمند مسلمان، به تناسخ باور دارد یا بسان دیگر اندیشمندان مسلمان، تناسخ را انکار می کند و یا هیچ کدام از دو نظر، وی را قانع نساخته، به دیدگاه دیگری باور دارد؟ در اینکه آموزه تناسخ به معنای انتقال دایمی ارواح به ابدان، در ادیان توحیدی وجود دارد یا نه، تردید جدی وجود دارد؛ ولی برخی از حکیمان آن را به شیث نبی u اسناد داده اند.(قیصری رومی، ۱۳۷۵، ص۴۸۹)
عباراتی نیز در متون دینی وجود دارند که برخی با استناد به آنها، تناسخ را جزو آموزه های دینی دانسته اند؛ مثلاً ، برخی از تناسخیان ادعا کردند در کتاب” کابالا” (kabala)، که یکی از کتابهای مقدس یهودیان است، چنین آمده: «… بر تو حکم شده که بارها به زندگی ات برگردی». (کمال عثمان بک، ص۱۹)
و یا عبارتی در انجیل وجود دارد که به حضرت عیسی علیه السلام گفتند: « در تورات نوشته شده که ایلیای نبی دوباره به عالم بر می گردد، پس چه زمانی بر می گردد؟ حضرت عیسی در جواب فرمود: او به دنیا بازگشت، ولی او را نشناخته و به قتل رساندند… او همان یحیی بود.» (همان)
برخی از تناسخیان با استناد به آیاتی از قرآن کریم، اسلام را طرفدار تناسخ دانسته، از آیات مزبور دلایل به ظاهر محکمی برای دیدگاه خود ساخته اند که در کلمات شیخ اشراق نیز آمده است.
البته آموزه تناسخ کم و بیش در برخی از فرقه های اسلامی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می شود؛ مثلاً، «اهل حق» معتقدند: ارواح انبیا در بدن بزرگان آنها وارد شده است.
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 04:55:00 ق.ظ ]
|