نگارش پایان نامه با موضوع : بررسی محتوایی قصههای کتاب «فرهنگ ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
– غار
غار از دیگر پدیده های اساطیری است که برای انسانهای بدوی نقش گوناگون داشته از جمله محل گنج، آب حیات و محلی امن برای نیایش و زندگی بودهاست.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
غار الگوی ازلی رحم مادر است که در اسطورههای آفرینش و اسطورههای بازتولد بسیاری از جوامع دیدهشدهاست. شباهت صوری و معنایی غار و زهدان مادر به یکدیگر باعث میشود که در نمادپردازی تولد از نماد غار استفاده شود؛ اما انسانی که درون غار میشود انسانی است که یک بار متولد شده و این برای بار دوم است که با بازگشت به بطن مادر زمین خواستار تولدی دوباره است (حسینی،۱۳۸۸: ۳۷).
در این قصه نیز آب حیات، آبی که جوانی و جاودانگی میبخشد و در واقع نوعی ولادت مجدد است، در غار ظلمات وجود دارد.
■ عناصر اجتماعی
¨طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
در این قصه، دو طبقهی اجتماعی دیده میشود. اسکندر نمایندهی طبقهی حاکم و غلام حبشی نمایندهی طبقهی فرودست جامعه؛ روابط بین این دو، رابطه خادم و مخدومی است. هر چند از ظاهر داستان چنین برمیآید که طبقهی فرودست با نوشیدن آب حیات به برتری برطبقهی حاکم دست یافته؛ اما تبدیل شدن غلام حبشی به بختک و زندگی سراسر شوم و نژند وی تا ابد نوعی جهانبینی را تأیید میکند و آن اینکه:
زندگی و سرنوشت انسان بهسان موجودی میرا با تواناییها و سزاواریهای مشخص و محدودیتهای معین، آنچنانکه درآغاز کائنات مقدر شده، حکمتی معقول دارد. از اینرو هرگونه تشبثی یاوه برای برهم زدن این سامان ازلی و کیهانی حتی اگر به ظاهر نیز مطابق امیال و خواستههای نهفتهی جان آدمی باشد، سرانجام به شومی و نژندی منجر میشود و رسیدن به انوشگی و عمر ابد مایهی خوشبختی انسان نمیشود (سرکاراتی،۱۳۷۸: ۲۹۵).
خواه آن انسان اسکندر، پادشاه سرزمینهای شرق و غرب، باشد خواه یک غلام حبشی.
¨ آداب و رسوم
________
¨ وضیعت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
_________________
■ عناصر روانشناسی
برطبق روانشناسی یونگ، در این قصه سفر اسکندر نوعی سفر به درون است، در واقع رفتن به سوی کشف ناخودآگاه و خویشتن شناسی است.
غار نماد محلی است که در آن همذاتپنداری با خود صورت میگیرد؛ یعنی نشانهی فرایندی است که طی آن، روان، دورنی میشود و به این ترتیب شخص به خود میآید و به بلوغ و پختگی میرسد. برای این کار باید کل دنیایی را که بر او اثر میگذارند، با وجود مخاطرهی خلل و اغتشاش درآن، یکپارچه کند و فرآوردهها و تولیدات آن را با نیروهای خاص خود ادغام کند به ترتیبی که بتواند شخصیت واقعی خود را بسازد و شخصیت مطابق با دنیای محیط را سازماندهی کند. سازماندهی من درونی و ارتباط آن با دنیای بیرون همپا و همراه است (حسینی،۱۳۸۸: ۴۰).
در اسطورهها، افسانهها و قصههای عامیانه غارها محلی برای یافتن گنج است و قهرمان با رنج ومشقت به این گنج دست مییابد. یونگ ادعا میکند «گنجی که هر قهرمان با تلاشهای رنجآور بدست میآورد، همان تولد دوبارهی او در غار است که با درونگرایی در غار حاصل شده است» (سرلو، ۵۸۲:۱۳۸۹).
از لحاظ روانشناسی، ذهن آدمی در سه سطح نهاد، من و فرامن قابل توضیح است. این فرامن همان مرتبهی ناخودآگاه است؛ حال اگر سفر اسکندر را سفری به درون تعبیر کنیم، هدف این سفرکشف ناخوداگاه یا فرامن خواهد بود، بنابراین میتوان آب حیات را، به «فرامن» تعبیر کرد. در روانشناسی فرامن یا ناخودآگاه در حکم قوهی کنترلکننده بر من و نهاد است، این دو قوه جایگاهی برای کسب لذات بدون آنکه قید و بندی برای آن تصور شود، است. وجود صفاتی که آدمی را به سمت بیشترخواهی سوق میدهد، در نهاد جای دارند. به این دلیل میتوان گفت که حرص و خودخواهی اسکندر نیز ریشه در نهاد وی دارد. حال اگر فرض را بر این بگذاریم که آب حیات فرامن یا ناخودآگاه باشد، اسکندر برای یافتنِ این ناخودآگاه باید نهاد را تحت کنترل درآورد؛ اما از آنجا که اسکندر موفق به از بین بردن یا کنترل نهاد خود نمیشود، در نتیجه نمیتواند به آب حیات یا همان فرامن دست یابد.
«دنبالهروی اسبان نر در ورود به غار از اسبان ماده» نیز از لحاظ روانشناسی یونگ قابل بحث و بررسی است. غار و مادیانها نماد ناخودآگاه و اسبان نر نماد خوداگاه هستند. «مادر مثالی مانند هر صورت مثالی دیگری در صور مختلف تقریبا نامتناهی تجلی میکند. بسیاری از حیوانات مانند گاو، خرگوش صحرایی و کلا حیوانات مفید به این فهرست اضافه میشوند» (یونگ،۱۳۹۰: ۲۳). اسبان ماده نیز در اینجا حکم همان مادر مثالی را دارد- که البته با غار به عنوان نماد ناخودآگاه ارتباطی تنگاتنگ دارد – دنبالهروی اسبان نر از آنها در ورود به غار را مطابق روانشناسی مادر مثالی میتوان چنین بیان کرد که
«تصویر ذهنی مادر برای مرد حاکی از چیزی بیگانه است که باید آن را تجربه کند، چیزی که از تصویر ذهنی نهان در ناخودآگاه لبریز است. برای مرد، مادر، در وهلهی اول قطعا معنای نمادی دارد و احتمالا علت تمایل شدید او تصور کمال مطلوبی است که برای مادر قائل است. تصور کمال مطلوب پناه جستنی پنهانی است. کمال مطلوب هنگامی تصور میشود که آدم میخواهد وحشتی نهانی را براند، موجب وحشت، ضمیر ناخودآگاه و نفوذ جادویی آن است» (همان، ۴۹).
در این قصه هم اسبان نر از ورود به غار وحشت دارند و امتناع آنها برای ورود نیز به همین دلیل است؛ اما هنگامی که مادیانها مابین آنها و غار قرار میگیرند به نوعی اطمینان دست مییابند و به راحتی وارد غار میشوند.
■ باورهای عامیانه و خرافی
– بختک
وجود بختک یا آل از باورهای عامیانه است، در باور عوام این موجود زشترو و هراسناک است.
آل یا بختک، مادر آل، ام صبیان و … موجودی زیانکار است که معمولا به صورت زنی با دست و پای لاغر و چهرهای سرخ فام و بینی از خاک رس بر زن زائو ظاهر میشود. مفهوم آل یا بختک در باورهای عامه گاهی از این هم وسیعتر است. او که دیو شب هم نامیدهشده، هنگام خواب به سراغ انسان میآید، روی سینهاش مینشیند و او را خفه میکند یا به حالت احتلام میاندازد. بختکها دو نوع اند: مادینه و نرینه که اولی مردان و دومی زنان را در خواب دچار وسوسه میکند. در ایران و ارمنستان گویا آل یا بختک دوجنسی است و فرقی میان نرینه و مادینهی آن دیده نمیشود (یاحقی،۱۳۸۶: ۵۷).
از جمله باورهایی که پیرامون بختک شکل گرفته و در قصه هم به آن اشاره شده «تنها نخوابیدن جوان است» که هنوز این اعتقاد بین مردم رواج دارد.
– توجیه عمر طولانی کلاغ
کلاغ از جمله حیواناتی است که به داشتن عمر طولانی مشهور است؛ «غراب، زاغ و کلاغ در عبری به معنی سیاه و پرندهای مردارخوار است که هزار سال عمر میکند» (یاحقی: ۱۳۸۶، ۶۰۲). اما در باور عوام این موهبت بهخاطر نوشیدن آب حیات نصیب کلاغ شدهاست.
■ سایر عناصر
اهمیت مشورت با دیگران و مذمت حرص و حریص از نکات اخلاقی موجود در قصه است. در این قصه، اسکندر و همراهانش تنها زمانی موفق به ورود به غار میشوند که از راهنماییهای پدر پیر اسکندر بهره میگیرند. این امر اهمیت مشورت با بزرگان را بیان میکند، همچنین جملهی پایانی قصه که میگوید: «اسکندر حریص هیچ چیز گیرش نیامد و گرفتار مرگ شد تا خاک گور چشمش را پر کند» از مواردی است که حرص و فرد حریص را به طور غیر مستقیم مذمت میکند.
۳-۲- آجیل مشکلگشا
* خلاصهی قصه
خارکن فقیری با زن و دخترش در خانهی گلی زندگی میکرد. روزی، دختر خارکن به خانهی همسایه رفت و در آنجا در آماده کردن آجیل مشکلگشا به همسایهها کمک کرد؛ در نتیجه سهمی هم به او تعلق گرفت. دختر از آن آجیل به پدرش داد. چند روز بعد، خارکن در صحرا به زیرزمینی پر از طلا دست یافت و با آن زندگی خود را سروسامان داد و قصری برای زندگی ساخت. حاکم شهر که در مورد قصهی خارکن حکایتها شنیده بود، به دیدار خارکن رفت و این آغاز رابطه دختران خارکن و حاکم شد. از قضا روزی، دختر خارکن و دختر حاکم برای آبتنی رفتند. مادر دختر خارکن از او خواست که مقداری آجیل مشکلگشا بخرد؛ اما دختر از این کار امتناع کرد، در نتیجه کلاغی گردن بند دختر حاکم را برداشت و دختر حاکم، دختر خارکن را به دزدی متهم کرد و پدر و دختر را به زندان انداختند. در زندان دختر خارکن خواب مرد نورانی را دید که او را تشویق به ادای نذرش کرد. بعد از این که دختر نذرش را ادا کرد، کلاغ گردنبند را پس آورد و دختر و خارکن از زندان نجات یافتند.
■ عناصر اساطیری
¨شخصیتهای اساطیری
___________
¨کنشهای اساطیری
– نذرکردن
در لغتنامهی دهخدا نذر به معنی عهد و پیمان، چیزی یا کاری برخویشتن واجب کردن، نقدی یا جنسی که به نیت حاجتروا شدن به زاهدی یا روحانی پیشکش کنند، آورده شده است.
در ایران باستان نیز نذر و وقف ریشهای دیرینه دارد و از زمان ورود آریاییها به فلات ایران و هندوستان، نذورات و موقوفات معابد و زیارتگاهها وجود داشته است. در «اوستا» از نذر و نیاز صحبت شده است. « از شایست و ناشایست برمیآید که هنگام نذر کردن و خواستن مراد و حاجت به ایزدان متوسل میشدهاند و هنگام رسیدن به مراد، موبدان در برگزاری آداب آن نقش داشتهاند. به مجموع اینها استوفرید ایزدان میگفتند»(مزداپور، ۱۳۸۳: ۱۵۹). این نذرها در طول تاریخ اشکال مختلفی داشته: از قربانیهای انسانی و حیوانی گرفته تا پختن غذاهای نذری، سفرهها و آجیلهای نذری.
یکی از انواع نذرهای رایج در ایران که ریشهای تاریخی و باستانی دارد، آجیل مشکلگشا است که به دلیل ارزان بودن و ساده بودن تهیهی آن بین عامهی مردم رواج فراوانی دارد. در ایران باستان رسم بر این بود که برای فروهرها و امشاسپندان هدایایی تهیه شود تا موجب خشنودی آنان گردد، این هدایا لرک یا آجیل گاهنبار نامیده میشد.
در این مراسم پس از تطهیر و وضو ساختن، دعای کشتی را میخواندند سپس دو موبد مراسم را برگزار میکردند و در آتشدان، چوبهای خوشبو و عود میسوزاندند. ظرفهای لرک( آجیل هفت مغز) و میوه و آشامیدنی و شمعهای روشن از لوازم این مراسم بوده است. در زمانی که دو موبد اوستا خوانی میکردند، موبدیار میوه ها را پاره میکرده تا متبرک شوند و پس از پایان تلاوت، همهی حاضران از لرک و میوه میخوردند تا بهرهمند شوند. مجالس شش گاهنبار بسیار قدیمی و پیدایش آن را مربوط به زمان جمشید میدانند.( نقل به تلخیص، امیدیانی، بیتا:۴۹).
کتایون مزداپور نیز در مقالهی خود « تداوم آداب کهن در رسمهای معاصر» به رسم آجیل مشکلگشا اشاره کرده است.
امروزه به جای استوفرید ایزدان و خواندن نیایش به نظر میرسد که یکی از شیوه های زیر مرسوم است، به یکی از ایزدان یا به آتش بهرام یا به یکی از پیرون مثل پیر سبز متوسل میشوند یا نذر میکنند که سفره بکشند؛ مثل سفرهی دختر شاه پریان، بیبی سهشنبه، بهمن امشاسپند و مشکلگشا. نذر نخود مشکلگشاهم از جمله نذرهای رایج بوده است و اینک هم هنوز گویا هست.( مزداپور،۱۳۸۳: ۱۵۹)
¨ موجودات اساطیری
___________
■ عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
دو طبقهی اجتماعی در این قصه دیده میشود، خارکن که نمایانگر مردم فقیر و محروم است و شغل او از مشاغل پست به شمار میرود. این شخصیت جزء شخصیتهای اصلی قصههای ایرانی است. در مقابل شخصیت حاکم وجود دارد که نمایانگر مردم ثروتمند و مرفه جامعه و از مشاغل عالی به شمار میرود. شخصیتهای اصلی این قصه خارکن و دخترش، حاکم و دخترش، پیرزنی که ادای نذر را به عهده میگیرد، هستند. رابطه خارکن و حاکم و به تبع آن دختران آنها تنها زمانی شکل میگیرد که خارکن به ثروت و مکنت رسیده و قصری همتای قصر حاکم برای خود ساخته، در واقع در نظام طبقاتی ایران آنچه موجب نزدیکی طبقات اجتماعی به هم میشود، ثروت و مکنت است.
اما شخصیت پیرزن، نقشی اندک در قصه دارد. او تنها کسی است که حاضر به ادای نذر دختر میشود، دلیل این امر را میتوان چنین بیان کردکه زنان بیش از مردان با امور دینی و اعتقادی پیوستگی دارند. علاوه بر آن نذر کردن، اعمال عبادی و دینی، برای زنان به نوعی کسب هویت اجتماعی است.
«نذر برای زنان دو کارکرد اصلی دارد: اولا امری معنایی و دینی است که موجب تقویت و اتصال شخص به قدرت مافوق میشود، ثانیا موجب تشخص و تمایز اجتماعی نیز میشود. زنان با انجام نذر به نوعی تشخص طبقاتی و فرهنگی دست مییابند» (بهار،۱۳۸۳ :۱۲۱).
¨آداب ورسوم
نذر آجیل مشکلگشا همانگونه که ذکر شد یکی از آیینهای باستانی ایران است که پیرامون آن باورها و رسوم خاصی شکل گرفته است، نقل قصهی مربوط به آجیل مشکل گشا و تکرار نذر از جملهی آنهاست. هدایت در این باره میگوید: « برای برآمدن حاجتها و دفع بلاها، ماهی یکبار تا هفت مرتبه آجیل مشکل گشا باید گرفت و قصهاش را هم نقل کرد» (هدایت،۱۳۴۲: ۵۹). در این قصه نیز مادر دختر بعد از گشوده شدن گره از زندگیشان باز هم از دختر میخواهد که آجیل مشکلگشا بخرد، که نشاندهندهی تکرار نذر است.
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
در این قصه همانگونه که پیشتر گفته شد، خارکن که نمایانگر مردم فقیر است تنها زمانی میتواند با مراکز قدرت و ثروت رابطه برقرار کند که به ثروتی دست یابد؛ اما دست یافتن به ثروت نیز نمیتواند او را از خطر همراهی با کانون قدرت حفظ کند. آنجا که گردنبند دختر حاکم گم میشود، انگشت اتهام اول بار به سوی خارکن و دخترش نشانه میرود، بنابراین ثروت بدست آمده هم نمیتواند کمکی در ارتقای مرتبهی او در نظام طبقاتی داشته باشد.
■ عناصر روانشناسی
روانشناسان هنر و ادبیات را چون گریزگاهی میدانند که هنرمند به وسیلهی آن خود را از تنگناهای موجود در زندگی و جامعهاش میرهاند. قصه نیز به عنوان یکی از انواع ادبیات همین نقش را دارد، به علاوهی اینکه قصههای عامیانه، ساخته و پرداختهی مردمی هستند که هیچ ابزاری جز تخیل برای کاستن از فشارها و تنگناهای زندگی نداشتهاند، لذا رویاها و قصهها منعکس کنندهی خواستها، اشتیاقها و آرزوهای افراد هستند. قصهها فضای مناسبی را در اختیار مردم قرار میدهد تا با فرافکنی خواستها و آرزوهای خود را جامهی عمل بپوشانند. آنجا که فقر و تنگدستی مردم را میآزرد، قهرمان قصه به یاری نیرویی که معمولا نیرویی مافوق طبیعی است به گنج دست مییابد و همین امر موجب بهبود زندگی وی میشود. در این قصه خارکن بعد از خوردن آجیل مشکل گشا، نذری که در ایران باستان برای سروش غیبی و امشاسپندان و بعد از اسلام به نام حضرت علی(ع) انجام میشد، به ثروت وگنجی دست مییابد که حس کنجکاوی حاکم را برمیانگیزد. البته دستیابی بدون تلاش و کوشش به گنج، نوعی «دست یابی به لذات دنیوی و آرزوهای حسی» (سرلو،۱۳۸۹: ۶۶۱) است.
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 04:18:00 ق.ظ ]
|