گرچه قیام محمد بن عبدالله بن حسن، در اول رجب سال ۱۴۵ هـ. . ق به وقوع پیوست، اما اختلافات و درگیری های پنهانی فرزندان محمد بن عبدالله بن حسن با عباسیان، ریشه در سالها، بیش از این داشت. عدم بیعت محمد و ابراهیم فرزندان عبدالله بن حسن با منصور موجبات نگرانی شدید وی را فراهم کرد ( پیشوایی، ۱۳۹۰: ۱۲۱-۱۲۲).
منصور از این می ترسید که مبادا او و خلافتش نیز دچار سرنوشتی نظیر بنی امیه شوند و لذا تمام تلاش خود را انجام داد تا به آن روز دچار نشود ( امیرعلی، ۲۲۶:۱۳۶۶ ).
منصور ابتداء تلاش کرد از در مدارا با مخالفان علوی و حسنی خویش بر آید و لذا با ارسال نامه هایی به محمد که مخفی شده بود، امانش داد و در ضمن خلافت را حق خود دانست،اما محمد بن عبدالله به شدت این تقاضای وی راردنمود(طبری، ۱۳۸۵، ج۴۸۱۳:۱۱-۴۸۰۵ ).
شیوه ی دیگر منصور برای مقابله و حذفحسنیان، بویژه محمد بن عبدالله، استفاده از جاسوسان در میان قبایل عرب حجاز بود، تا رفتار و کارهای ایشان را زیر نظر بگیرند و به خلیفه گزارش دهند ( ابن خلدون، ۱۳۸۳، ج۳۴۵:۲ و شریف قرشی، ۱۳۶۸، ج۴۳۶:۲ ).

همچنین او از زبان شیعیان، نامه های به محمد بن عبدالله نوشت که در آنها اظهار اطاعت شده و شتاب در قیام درخواست شده بود ( ابن خلدون، ۱۳۸۳، ج۳۴۵:۲ ). حتی به والیان خود نیز دستور داده بود تا چنین نمایند و برای به دام انداختن محمد نسبت به او اظهار اطاعت کنند، تا نهضتش را زودتر اعلام کند و منصور بتواند آن را سرکوب نماید. شاید به همین جهت، روز موعود، تعداد بیعت کنندگان با محمد بسیار کمتر از آن چیزی بود که پیش از آن قول یاریش داده بودند ( شریف قرشی، ۱۳۶۸، ج۳۵۳:۱ – ۳۵۴ ) .
به هر حال منصور لحظه ای از خیال رقیب آرام نداشت و به همین جهت شاید یکی از آخرین و کارآمدترین تیرهایش برای مقابله با محمد بن عبدالله دستگیری، زندانی و شکنجه کردن بسیاری از بزرگان حسنی در مدینه و انتقال آنان به کوفه بود. تا محمد را وادار نماید از نهانگاه خویش بیرون آید تا صید منصور شود ( اصفهانی، ۱۹۹:۱۳۸۷ و آربری، ۱۶۶، ۱۳۸۸).
در همان ایامی که منصور تلاش های زیادی برای مقابله با فرزندان عبدالله حسن می نمود، آنان نیز بر فعالیت های پنهانی و سیاسی خویش افزودند، در نتیجه عده زیادی از مردم مدینه، کوفه، بصره و حتی بزرگان دینی آنان از جمله، مالک بن انس و ابو حنیفه با او بیعت نموده، یا از وی حمایت کردند ( الهی زاده، ۱۵۲:۱۳۸۵). مورخان نقش فتواهای مالک بن انس در شکستن بیعت مردم مدینه با منصور و یاری محمد بن عبدالله را بسیار مهم و کار ساز می دانند ( ابن اثیر، ۱۳۸۰، ج۳۰۴۰۸:۸ و طبری، ۱۳۸۵، ج۴۷۹۶:۱۱ ).
به هر حال، فشارها از سوی منصور بر فرزندان عبدالله بن حسن آنقدر سنگین به نظر می رسید، تا آنجا که روز انتقال خاندان بنی الحسن از مدینه به عراق ( زندان هاشمیه ) پسران وی، محمد و ابراهیم مخفیانه و محرمانه از پدرشان اجازه قیام خواستند، که عبدالله آن دو را به صبر و استقامت دعوت نمود و بنا به تعبیر ابن اثیر بهایشان چنین گفت : « اگر ابو جعفر منصور نمی گذارد که آزادانه زندگی کنید، نمی تواند بازتان دارد که مردانه بمیرید » (طبری، ۱۳۸۵، ج۴۷۷۱:۱۱ ).
۵-۱-۲- اهداف قیام
از شواهد تاریخی چنین بر می آید، که دلایل و اهداف محمد بن عبدالله از قیام علیه عباسیان متعدد، متفاوت و گاهی دارای ظاهری متناقض بود. سوء استفاده عباسیان و بدست گرفتن خلافت پس از سقوط امویان، سیاست های ضد اسلامی منصور، دستگیری و بدرفتاری با علویان توسط وی و ادای امر به معروف و نهی از منکر می توانند از جمله دلایل مخالفت و جنبش محمد بن عبدالله محسوب گردند.
با روی کار آمدن عباسیان، مشکلات جامعه ی اسلامی پا بر جا بود و به اصطلاح دردی دوا نشد. وضع عمومی اجتماعی بصورتی نا مطلوب تر و نارواتر خود نمایی کردند (طباطبایی،۲۰:۱۳۶۰ ). طبری نقل می کند که خود محمد بن عبدالله در فراز منبر مسجد مدینه در این ارتباط گفته بود : « اینان ] بنی عباس [ حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام کرده اند و کسی را که خدا بیم داده امان داده و امان خدا داده را بیم داده اند » ( طبری، ۱۳۸۵، ج۱۱ :۴۷۹۴ ). یا در روز قیامش ۲۸ جمادی الثانی ۱۴۵ ق . در یک خطبه مهمی از مردم مدینه، طبق کتاب خدا و سنت رسول (ص) و رویه اجدادش تقاضای بیعت نمود ( تشید، ۹۷:۱۳۸۵ ) او در همین خطبه منصور را به فرعون تشبیه کرد و وی را دشمن خدا و طغیانگر خواند ( الهی زاده، ۱۳۴:۱۳۸۵ ) . طبری از زبان محمد بن خالد قسری نقل می کند که وی از محمد بن عبدالله شنیده بود که می گفت:« این دعوت حق است، به خدا، به خاطر خدا و در راه آن کوششی نیکو خواهیم کرد» ( طبری، ۱۳۸۵، ج۱۱ : ۴۷۹۷ ).
از نامه هایی نیز که بین منصور و محمد رد و بدل شد، می توان تا حدودی به افکار و اندیشه های نفس زکیه پی برد. او نامه ی خود را با کلام خدا یعنی: ط. س. م. آغاز، منصور را با فرعون مقایسه، جانشینی را حق فرزندان پیامبر ( از نسل علی و فاطمه ) می دانست و نقش سابقه و پیشتازی در ایمان را به منصور تذکر می داد. ( طبری، ۱۳۸۵، ج۱۱: ۴۸۰۶-۴۸۰۸).
احتمالاً رفتارهای توهین آمیز منصور با علویان ( به ویژه حسنیان ) یکی دیگر از محرک های قیام محمد بن عبدالله بود. منصور نیز همچون یزید در کربلا، غل و زنجیر بر پا و گردن علویان حسنی انداخت، آنان را شبانه از مدینه به ربذه و سپس زندان هاشمیه منتقل نمود
( مغنیه،۲۷۵:۱۳۹۰ ). که بزرگانی از این خاندان، از جمله: عبدالله بن حسن، ابراهیم بن حسن و … در بین آنان بودند ( مسعودی، ۱۳۷۸، ج۲ :۳۰۲ ). بسیاری از این زندانیان بر اثر شکنجه و فشار های منصور و عمال وی از جمله رباح بن عثمان، حاکم مدینه، که فردی بسیار خشن بود، در سیاه چال های زندان کشته شدند ( ابن طقطقی، ۲۲۱:۱۳۸۹).
۵-۱-۳- پیکار محمد با سپاه منصور
مورخان می نویسند، خروج محمد بن عبدالله که در رمضان یا رجب سال ۱۴۵ هـ . ق . روی داد، پیش از آن موعد مقرری بود که با برادر خود ابراهیم قرار گذاشته بود. برخی فشار پیروانش به او، علت خروج زودهنگام وی می دانند ( ابن اثیر، ۱۳۸۰، ج۳۴۰۶:۸ و طبری، ۱۳۸۵، ج۴۷۸۶:۱۱ ). در هر صورت، احتمالاً فشار سیاست های منصور عباسی، نهایتاً باعث قیام زودرس محمد بن عبدالله در سال ۱۴۵ ق گردید.
روایت شده، محمد بن عبدالله شبانگاهان با یاران خویش که تعداد آنان به دویست و پنجاه نفر می رسید از ناحیه مذاد مدینه خروج کردند و تکبیر گویان وارد شهر شدند و اولین اقدام آنان آزادی زندانیان از زندان مدینه بود و سپس بر بیت المال دست یافتند ( طبری، ۱۳۸۵، ج۴۷۹۲:۱۱ و ۴۷۹۰ ). آنان پس از آن به محل اختفای ریاح بن عثمان، حمله و تعدادی از همراهانش را دستگیر و زندانی کردند.
روایت شده، محمد بن عبدالله دائم در شب هجوم، یاران خود را به عدم کشتن مخالفان توصیه می نمود ( اصفهانی، ۱۳۸۷ : ۲۷۰). به هر حال محمد پس از تصرف دار الحکومه و ایراد خطبه معروفش در مسجد مدینه، عثمان بن محمد بن خالد بن زبیر را به فرمانداری مدینه گماشت و عبدالعزیز بن مطلب را بر ریاست دادگستری منصوب نمود (ابن اثیر، ۱۳۸۰، ج۸: ۳۴۰۷).
اما پس از نه روز خبر قیام محمد از مدینه به منصور عباسی رسید. منصور پس از دریافت این خبر، از یک طرف دچار ترس و نگرانی شد، و از طرفی چون به قول خودش محمد را از سوراخش در آورده بود خوشحال بود، که اولین گام نابودی او برداشته است ( طبری، ۱۳۸۵، ج۱۱: ۴۸۰۲ و اصفهانی، ۲۷۱:۱۳۸۷ ).
منصور برای سرکوبی محمد، عیسی بن موسی و حمید بن قحطبه را با تعدادی سپاه به ظرفیت چهار هزار نفر، به سوی مدینه گسیل داشت که در میان آنان تعدادی از بنی هاشم نیز بوند و از منصور روایت کرده اند که گفت:« اهمیت نمی دهم که کدام یکشان ]عیسی بن موسی یا محمد بن عبدالله [ دیگری را بکشد» ( ابن خلدون، ۱۳۸۳،ج۳ : ۸ و طبری، ۱۳۸۵،ج۱۱: ۴۸۲۰).
منصور همزمان به اعزام سپاه، نامه ای به محمد بن عبدالله نوشت و او را دعوت به تسلیم کرد، اما محمد در پاسخ، او را فرعون و مفسد خواند و بر بی اعتباری نامه و امان او، تاکید نمود( الهی زاده، ۱۶۸:۱۳۸۵ – ۱۶۹).
از آن طرف محمد نیز، برای مقابله، چاره اندیشی کرد و دستور داد تا چون صدر اسلام، در برخی از محله ها و اطراف مدینه خندق حفر نمایند ( اصفهانی، ۱۳۸۷ :۲۷۴). سر انجام دو سپاه در چهارده رمضان سال ۱۴۵ ق. با هم درگیر شده جنگ خونینی به مدت سه روز در گرفت ( حقیقت، ۲۹:۱۳۸۸). نقش لشکریان خراسانی منصور، در این جنگ بسیار موثر افتاد و شاید عامل اصلی پیروزی وی بر محمد بود (اصفهانی، ۲۷۶:۱۳۸۷ ). سرانجام و در بحبوبه نبرد بود، که بسیاری از یاران محمد از اطراف او پراکنده شدند و یاران او به حداقل ممکن، بنا به روایتی سیصد نفر رسیدند، اما خود او به با تمام توان جنگید و سرانجام نیز در احجاز الزیت مدینه به قتل رسید. و با قتل او نخستین قیام علویان در زمان عباسیان در خون نشست و ناکام ماند ( ابن اثیر،۱۳۸۰،ج۸: ۳۴۲۶). از زمانی که محمد خروج نمود، تا روزی که به قتل رسید در مجموع بیش از دو ماه و نیم طول کشید ( علیدوست خراسانی، ۱۸۶:۱۳۸۷ ).
۵-۱-۴- بررسی و نقد قیام
اگر بخواهیم از یک نگاه مقایسه ای به روند عملکرد محمد بن عبدالله و منصور عباسی، کارنامه سیاسی- نظامی آنان در این برخورد و پیکار تحلیل و بررسی نماییم، به نظر می رسد که در مجموع شیوه و سیاست منصور از خطا و اشتباهات کمتری نسبت به محمد برخوردار بود. وی بسیار ظریفانه و با تدبیر با مشکل پیش آمده تعامل و برخورد نمود، که در ادامه به آن اشاره خواهد شد. اما محمد بن عبدالله خواسته یا ناخواسته، گرفتارچالش هایی شد که نتوانست به شکل مطلوب و دلخواه از آنان بیرون آید. در عین حال هیچ از آن حقی که احساس می کرد، مربوط به خاندان علوی است و عباسیان زیرکانه آن را ربوده اند کوتاه نیامد.
گفته می شود، خروج زود هنگام محمد بن عبدالله اولین قدم ناکامی وی محسوب می شد و این همان چیزی بود که منصور ماه ها و شاید سالها برای آن نقشه و برنامه داشت، این نیز نبود مگر با فشار و تحریک اصحاب و یارانش ( ابن خلدون، ۱۳۸۳، ج ۲ :۳۴۹ ). همین موضوع باعث شد تا منصور بتواند به راحتی به طور جداگانه و در دو زمان متفاوت قیام دو برادر را دفع و سرکوب نماید. زمانی که چنین اتفاقی افتاد گفت:« اگر این خبر راست باشد، به خدا که او را کشته ام!» ( ابن اثیر، ۱۳۸۰،ج۸ :۳۴۰۹ ).
منصور دشمن قوی و خطرناکی بود، کوچک شمردن آن از سوی محمد و عدم برآورد درست از سپاه وی، تقسیم سپاه و امکانات محمد بین شهرهای مکه، مدینه، شام و یمن، گزینش شیوه قلعه نشینی و صدور مجوز خروج برای مردم مدینه، خیانت و فرصت طلبی و سستی برخی از قبایل و همراهان محمد در بحبوبه جنگ از دیگر نقاط ضعف اردوگاه محمد بن عبدالله بود و در ناکامی او بسیار موثر افتاد( طبری، ۱۳۸۵،ج۱۱ :۴۸۴۰).
همچنین ارسال نامه برای محمد و دعوت او به تسلیم، توزیع پول بین سپاهیان خویش، محاصره کوفه شیعه نشین، فرستادن ریاح بن عثمان به ولایت مدینه و دادن اختیارات زیاد به وی، تشویق مصنوعی و دروغین محمد به قیام به طور غیر مستقیم، انتخاب عیسی بن موسی به عنوان فرمانده سپاه خویش که به دلایلی در صدد حذف فیزیکی وی از جمله روش های حساب شده منصور در برابر محمد بن عبدالله بود ( ابن خلدون، ۳۵۱:۱۳۸۳ و یعقوبی، ۱۳۷۴،ج۳۶۶:۲).
البته که محمد و سپاهش دارای امتیازاتی هم بودند، حمایت اولیه ی بسیاری از اهالی مدینه، مکه، بصره و همچنین فقهای بزرگ عراق از محمد بن عبدالله، استفاده و تمسک او به شعارهای صدر اسلام در جنگ، حضور چندین تن از اولاد حسین بن علی (ع) در هنگام خروج وی از جمله حسین بن زید و عبدالله بن جعفر، پا فشاری خود او بر حقی که احساس می کرد غصب شده،بخشی از آن امتیازات بود (مدرسی،۱۵۸:۱۳۸۷).
در هر حال جنبش محمد با وجود همه نقایص و ایراداتی که احتمالاً بر آن وارد است، همین که در برابر حکام غاصب قدرت « نه » گفتن را داشت و امت را تحریک به ایستادگی در برابر انحرافات نمود از اهمیت برخوردار است. به علاوه، به نظر می رسد که، مخالفت و مقابله فرزندان عبدالله بن حسن با عباسیان، بیشتر یک نوع مقابله دفاعی بود و دفاع نیز از جنس مقدس ترین ارزش هاست، بویژه اگر دفاع جنبه ی انسانی داشته باشد، از مقدس ترین هاست و لذا شاید بتوان گفت که دفاع محمد بن عبدالله تا حدودی از این نوع مقوله دفاع ها محسوب می گردید.
۵-۲- قیام ابراهیم بن عبدالله(قتیل با خمری)
ابراهیم، یکی دیگر از فرزندان عبدالله بن حسن بود، که تقریباً همزمان با قیام برادرش در مدینه، در بصره دست به قیام زد. وی در سال ۹۷ هـ.ق. در مدینه متولد شد. کنیه اش ابوالحسن و دوران زندگی او ۴۸ سال طول کشید ( الهی زاده، ۱۷۹:۱۳۸۵ ). وی مانند برادرش محمد، عالم، زاهد، شجاع و با استقامت بود ( اصفهانی،۳۱۴:۱۳۸۷ ).
ابراهیم مانند برادرش محمد، مدتها در خفا از شهری به شهری رفت و در تشریح مظالم عباسیان بیشترین بهره را برد. حیطه و میدان فعالیت ابراهیم مناطق و شهرهای مختلفی چون: موصل، انبار، مداین، واسط، بصره و یمن بوده است. در همان حال جاسوسان عباسی لحظه ایی از تعقیب او دست برنداشتند ( کاظمی پوران،۱۳۲:۱۳۸۰) .گزارش شده که ابراهیم بن عبدالله در طول پنج سال، در هیچ سرزمینی آرام نگرفت و منصور در پی او به این و آن شهر روان بود
( ابن اثیر،۱۳۸۰،ج/۸ :۳۴۴۳ ). طبری نیز می نویسد : « ابو جعفر منصور در جستجوی وی
( ابراهیم ) نهایت تلاش کرد، اما کار ابراهیم از او نهان ماند » (طبری، ۱۳۸۵،ج۱۱: ۴۸۸۰).
۵-۲-۱- زمینه ها و مقدمات قیام
دومین قیامی که در عصر منصور عباسی از سوی علویان ( حسنیان ) به وقوع پیوست، خروج ابراهیم بن عبدالله بن حسن، در رمضان سال ۱۴۵ هـ. ق. و در بصره بود ( طبری، ۱۳۸۵،ج۱۱: ۴۸۹۳). قیام ابراهیم در واقع امتداد حرکت کلی سادات حسنی بویژه برادرش محمد بن عبدالله بود . چون محمد در مدینه خروج کرد، به ابراهیم نیز پیغام داد که از نهانگاه بیرون آید و کار خود را آشکار کند ( ابن اثیر، ۱۳۸۰،ج۸: ۳۴۴۶ ). ابراهیم بن عبدالله (ظاهراً با کمی تاخیر ) در اول رمضان سال ۱۴۵ ه. ق. به بصره رسید و بلافاصله قیام خویش را شروع کرد(طبری، ۱۳۸۵، ج۱۱ : ۴۸۹۳). برخی را عقیده بر این است که، قیام ابراهیم نسبت به محمد با حدود دو ماه تاخیر آغاز شد و علت آنرا نیز مریضی و کسالت ابراهیم می دانند (کاظمی پوران، ۱۳۳:۱۳۸۰). بهرحال با خروج ابراهیم تعدادی از مردم و بزرگان بصره از جمله ابو حنیفه به وی پیوسته یا از قیام وی حمایت نمودند و بر این تعداد، روز به روز اضافه می شد.(خضری،۳۸:۱۳۸۸ ).
ابراهیم و یارانش، پس از خروج در بصره، به سوی کاخ فرمانداری رفته و سفیان بن معاویه عامل آن جا را به همراه تعدادی از فرمانده وی را گرفته و به زندان انداختند ( ابن اثیر، ۱۳۸۰،ج۸: ۳۴۴۶ ). اما عقیده طبری در این زمینه کمی متفاوت از ابن اثیر است، وی می نویسد:« زمانی که ابراهیم در بصره دست به قیام زد، سفیان بن معاویه با ابراهیم بن عبدالله درباره کارش همدل بود و برای یار خویش نیکخواهی نمی کرد » (طبری،۱۳۸۵،ج۱۱: ۴۸۹۳).
در هر حال، فاتحان پس از تسلط بر کاخ حکومتی، زندان بصره را نیز گشودند و زندانیان را آزاد ساختند، آنگاه بر بیت المال دست یافتند و مبالغی که تا دو میلیون درهم نوشته اند را به چنگ آوردند (شهیدی، ۲۸۵:۱۳۸۸ ).
ابراهیم پس از تسلط بر بصره، نمایندگانی را نیز به دیگر شهرها از جمله اهواز، فارس و واسط فرستاد و عده ای زیاد از اهالی آن مناطق نیز با وی بیعت کردند و همچنان کار او بالا می گرفت (یعقوبی،۱۳۷۴،ج۲: ۲۷۰ و مسعودی، ۱۳۷۸،ج۲: ۳۰۰ ).
۵-۲-۲-اهداف قیام
قیام ابراهیم بن عبدالله، هر چند قیام مستقلی بود، اما در حقیقت حرکت و خروج وی در امتداد حرکت کلی سادات حسنی و برادرش محمد، محسوب می شد. بویژه آنکه قیام هر دو برادر، در یک سال و با یک بهانه شروع و انجام گردید. لذا به نظر می رسد، آن دو دارای اهداف مشترکی نیز بوده باشند. پس می توان همان اهداف محمد را در قیام ابراهیم نیز جستجو کرد.
به روایت طبری، در گفت و گوی غیر مستقیمی که بین ابراهیم بن عبدالله و نصر بن اسحاق صورت گرفت و سخن از دشمنی و ناسازگاری پیشینیان رفته بود، ابراهیم به نصر اظهار داشت که:«روش و طرق نیاکان را بگذار، این کار دین است و من تو را به سوی حق می خوانم»(طبری،۱۳۸۵،ج۱۱: ۴۸۸۵). یا از سخنان خود ابراهیم در بالای منبر است که تمام خیر و خوبی های مردم را نزد خدا می جوید و آن را در سه چیز (گفتار همراه با ذکر حق، سکوت همراه با تفکر و نگاه همراه با عبرت و پند) خلاصه می کند(اصفهانی،۳۲۲:۱۳۸۷). نگاهی به یاران ابراهیم در بصره نیز که تعداد زیادی از آنان را مستضعفان و طبقات فقیر و محروم جامعه، تشکیل می دادند، می توان به اهداف او از این طریق نیز تا حدی پی برد (طقوش، ۵۱:۱۳۸۷).
یعقوبی از زبان حسن بن زید، روایت کرده که وی نزد منصور عباسی خطاب به وی چنین گفت که :« ای امیر مومنان به خدا قسم او را کشتی، در حالی که بسیار روزه دار و شب زنده دار بود » (یعقوبی، ۱۳۷۴،ج۲: ۳۷۲). همه ی این مستندات و شواهد تاریخی مبین یک هدف بلند و در همان راستای هدف کلی همه قیام کنندگان علوی، یعنی امر به معروف ونهی از منکر و مبارزه با حکومت ظلم احقاق حق مظلوم بود.
۵-۲-۳- پیکار نهایی با سپاه منصور
روایت شده، هنوز چندی روزی از پیروزی های ابراهیم در بصره نگذشته بود که خبر شکست و کشته شدن برادرش محمد به او رسید و او را بسیار نگران و غمگین نمود، لذا سپاه خود را جهت جنگ با منصور آماده عزیمت به کوفه کرد. سپاهی ده هزار نفری، که بسیار نیز نامتجانس، از زیدیان گرفته تا معتزلیان، شیعیان و عده ای مزدور که خیلی از آنان بدون ساز و برگ کافی بودند (مسعودی، ۱۳۷۸: ۳۰۰-۳۰۱ ).
منصور از این تصمیم ابراهیم فوق العاده نگران شد، بویژه اینکه وی در این زمان بیش از ششصد نفر سپاهی زیر فرمان نداشت – چرا که بقیه در حال ماموریت بودند – ولی به سرعت به کمک دو تن از فرماندهان خود،عیسی بن موسی و مسلم بن قتیبه توانست سپاهی انبوه فراهم و آماده مقابله با سپاه ابراهیم بن عبدالله شود (ابن اثیر، ۱۳۸۰،ج۸: ۳۴۴۸-۳۴۵۰).
سرانجام دو سپاه در محلی نزدیک کوفه بنام با خمری با هم تلاقی کردند و جنگی بسیار سخت بین طرفین در گرفت که در اوایل جنگ پیروزی با سپاه ابراهیم بود اما استقامت و پایداری عیسی بن موسی و پیوستن نیرو های کمکی محمد و جعفر بن سلیمان به سپاه عیسی، بهم خوردن آرایش سپاه ابراهیم و بویژه کشته شدن وی در بحبوبه جنگ، همه چیز را عوض نمود و سپاه شکست خورده منصور عباسی را احیاء و بالاخره آنان را غالب نهایی نبرد با خمری کرد (یعقوبی، ۱۳۷۴،ج/۲: ۲۷). بنا به روایت طبری، ابراهیم بن عبدالله، در سال صدو چهل و پنجم هجری که کشته شد چهل و هشت سال سن داشت و از ابتدای قیام تا وقتی که به قتل رسید،۸۵ روز طول کشید (طبری، ۱۳۸۹، ج۱۱ : ۴۹۱۱).
۵-۲-۴- بررسی و نقد قیام
به گواهی تاریخ، قیام ابراهیم بن عبدالله یکی از گسترده ترین حرکت های دوران منصور عباسی بود. تسلط وی بر بصره و مناطق وسیع و ثروتمند دیگر آن روز، حمایت و صدور فتوی از سوی فقها و بزرگان در حمایت از قیام ابراهیم، پشتیبانی عده ی کثیری از مردم شهرها و صحرانشینان از وی که عدد آنان را تا به صد هزار نوشته اند، از بستر ها و زمینه های مثبت و قابل توجه قیام ابراهیم بود (طقوش، ۵۱:۱۳۸۷ و عسکری، ۱۳۸۹، ج۲: ۹۲).
در عین حال قیام ابراهیم نیز سرانجامی بهتر از قیام برادرش محمد نداشت و به همان سرنوشت و ناکامی دچار شد. ریشه ها و علل این ناکامی چه بود و چرا ابراهیم نتوانست از آن همه شرایط بالقوه، استفاده مطلوب ببرد؟ باید به چند نکته کلیدی توجه نمود: بیشتر کسانی که به حمایت از ابراهیم آمده بودند، حمایتشان احساسی و عاطفی و با در نظر گرفتن منافع شخصی بود (الهی زاده، ۱۹۲:۱۳۸۵). همچنین وجود اختلافات عمیق بر سر نحوه جنگیدن با سپاه منصور میان سپاه ابراهیم، نیز چون محمد از خویش سیاست و تدبیری شایسته و به موقع از نشان نداد و در حمله به کوفه تعلل کرد تا منصور آماده شد و فرصت را باز یافت (برو کلمان، ۱۵۱:۱۳۴۶) خروج اولیه ابراهیم سریع، در عین حال بدون هماهنگی کامل با سایرمناطق دور دست مانند: مصر خراسان، مصر و غیره بود(مدرسی،۱۵۷:۱۳۸۷). اعتماد و خوش بینی بیش از حد ابراهیم نسبت به مردم مدینه که او را در هجوم به کوفه تنها نخواهند گذاشت، اما چون به کوفه رسید از یاری اهل مدینه خبری نبود (یعقوبی، ۱۳۷۴،ج۲: ۳۶۹).
نفوذ جاسوسان خلافت عباسی در قلب صفوف یاران ابراهیم، یکی دیگر از علل ناکامی او محسوب می شود (مدرسی، ۱۵۸:۱۳۸۷). به هر حال، با شکست محمد و ابراهیم شدت عمل عباسیان در حق علویان و ائمه (ع) به شدت افزایش یافت و لذا حکام را بیشتر،از دشمنان علوی و اهل بیت انتخاب می کردند، تا بر آنان سخت بگیرند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...