در مدل آنها چندین نوع محصول در یک مرکز تولید منفرد تولید می­ شود و توسط یک ناوگان از وسایل نقلیه از مرکز تولید به خرده­فروش­هایی که در مناطق مختلف واقع شده ­اند ارسال می­ شود. در این مدل تقاضا برای هر محصول در یک دوره در هر خرده­فروشی کاملاً مشخص است. آنها در مدل خود تابع هدف را حداقل کردن هزینه­ های کلی در نظر گرفته­اند که شامل هزینه­ های راه ­اندازی تولید، حمل و نقل محصولات تولیدی به خرده­فروشان و هزینه­ های موجودی­ها است (کیچن، ۲۰۰۷، ۵۷۳).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۵-۶- مدل آرنتزن[۱۰۳] ، براون[۱۰۴] ، هاریسون[۱۰۵] و ترافتون[۱۰۶]
آرنتزن و همکارانش(۱۹۹۵) یک مدل از نوع برنامه­ ریزی عدد صحیح مختلط ارائه دادند که آن را مدل جهانی زنجیره عرضه[۱۰۷] نامیدند. این مدل شبکه هماهنگ تولید، توزیع و خرید را در شرکت دیجیتال اکویپمنت[۱۰۸] مورد بررسی قرار می­دهد. مدل مذکور می ­تواند محصولات چندگانه، تسهیلات و مراکز تولید، مراحل ( سطوح )، پریودهای زمانی و حمل و نقل را با یکدیگر تطبیق دهد.
به طور دقیق­تر، این مدل یک تابع مرکب از ( ۱) روزهای فعالیت، (۲) هزینه ( متغیر یا ثابت­) کل محصولات، موجودی­ها، جابه جایی مواد، سربار و هزینه حمل و نقل را حداقل می­ کند.
محدودیتهای مدل آنها برآورده ساختن تقاضاهای پیش ­بینی­شده، محدودیتهای محلی مناطق مختلف­، ظرفیتهای تولید در دوره های زمانی مختلف و …. است.
ورودیهای موردنیاز مدل، صورت مواد، حجم تقاضا، هزینه­ها و مالیاتها و روزهای کاری مورد نیاز و …. است.
خروجی­هایی که این مدل ارائه می­ کند عبارتند از­:
– تعداد و مکان مراکز توزیع
– تخصیص مراکز توزیع به مشتریان
– تعداد سطوح ( میزان ادغام عمودی )
– تخصیص محصولات به کارخانه
از خصوصیات مهم مدل ارائه شده توسط آنها، حداقل کردن عوارض گمرکی ناشی از بازگشت محصولات و مواد اولیه بین مناطق مختلف ناشی از اشتباهات برنامه­ ریزی است (کیارا، ۲۰۰۳، ۲۶۳).
۲-۵-۷- مدل صبری و بیمون[۱۰۹]
صبری و بیمون(۲۰۰۰) یک مدل یکپارچه چند­هدفه برای برنامه­ ریزی همزمان استراتژیکی و عملیاتی در زنجیره عرضه ارائه کردند. در تحقیق آنها­، ساختار زنجیره عرضه شامل چهار مرحله­: (۱)­عرضه­کنندگان، (۲)­کارخانه­ها، (۳)­مراکز توزیع و (۴)­نواحی مشتریان است و هر مرحله از زنجیره عرضه مجموعه ­ای از پارامترهای کنترلی دارد که بر عملکرد سایر مولفه­ها تاثیر می­ گذارد. عملکرد هر مرحله بصورت همزمان در دو سطح از برنامه­ ریزی، بوسیله استفاده از زیرمدلهای استراتژیکی و عملیاتی بهینه می­گردد.
مدل سطح استراتژیک جریان مواد را در سراسر زنجیره عرضه بهینه می­ کند، تعداد بهینه و مکانهای کارخانه­ها و مراکز توزیع را تعیین می­ کند و همچنین بهترین تخصیص مراکز توزیع به نواحی مشتریان را ارائه می­ کند.
در مدل سطح عملیاتی، آنها سعی نمودند با بهره گرفتن از فرمولهای تعیین مقیاسهای اقتصادی، مقدار خرید مواد اولیه و توزیع را مشخص کنند.
یکی از نوآوری­های این مدل توجه نویسندگان به انعطاف­پذیری است. این انعطاف­پذیری در دو بعد تحویل و حجم تولید مورد توجه آنها بوده است. بدین منظور جهت حداکثر کردن میزان انعطاف­پذیری در زنجیره عرضه، محدودیتی را در مدل در نظر گرفته­اند. به زعم صبری و بیمون، این مدل به مدیران در جهت (۱)­طراحی سیستم­های زنجیره عرضه کارا­، موثر و انعطاف­پذیر و (۲)­ارزیابی شایستگی­های شبکه زنجیره عرضه، کمک خواهد کرد.
تابع هدف این مدل که یک تابع خطی عدد صحیح مختلط است، هزینه­ های ثابت و متغیر کل را حداقل می­ کند و به ۴ جزء تقسیم می­گردد: (۱)­قیمت خرید مواد اولیه و هزینه حمل و نقل از فروشندگان به کارخانه ها، (۲)­هزینه­ های ثابت و متغیر مرتبط با عملیات کارخانه، (۳) هزینه متغیر جابجایی و موجودی محصولات در مراکز توزیع و (۴)­هزینه حمل و نقل از مراکز توزیع به نواحی مشتریان (کیم، ۲۰۰۷، ۳۲۳).
۲-۵-۸- مدل پایک[۱۱۰] و کوهن
پایک و کوهن(۱۹۹۱) یک مدل برنامه­ ریزی ریاضی با زیرمدلهای احتمالی را برای یک زنجیره عرضه جامع ارائه دادند. آنها یک زنجیره عرضه ۳ مرحله­ ای، شامل یک محصول، یک تسهیلات تولیدی، یک تسهیلات انبارداری و یک خرده فروش را در نظر گرفتند.
مدل مذکور سعی در حداقل کردن هزینه­ های کل با توجه به محدودیتهای سطح سرویس و زمان های راه ­اندازی، زمان های پردازش و … دارد. این مدل فواصل سفارش مجدد اقتصادی (­حداقل هزینه­)، اندازه دسته­های ذخیره­سازی مجدد و سطح محصول موردتقاضا (­برای خرده­فروشان­) را برای یک شبکه تولید مشخص ارائه می­ کند.
پایک و کوهن در سال ۱۹۹۴ مدل مذکور را برای یک شبکه تولید پیچیده­تر توسعه دادند. آنها مجدداً یک زنجیره عرضه جامع با یک تسهیلات تولیدی، یک انبار و یک خرده­فروش را در نظر گرفتند اما در این مدل محصولات چندگانه را به جای یک محصول در نظر گرفتند. مدل جدید خروجی­های مشابه مدل پیشین ارائه می­ کند، گرچه متغیرهای تصمیم کلیدی برای هر نوع محصول را نیز تعیین می­ کند. تابع هدف در مدل آنها کاهش هزینه­ های ناشی از تولید و توزیع است و محدودیتها نیز مربوط به تقاضا و ظرفیت مراکز است. آنها سپس با تخمین توزیع دقیق متغیرهای تصادفی سعی در ارائه یک جواب نزدیک به بهینه برای متغیرهای تصمیم می­ کنند. متغیرهای تصمیم عبارتند از­: اندازه دسته­های اقتصادی سفارش مجدد برای خرده فروش و انبار، موجودیهای انباشته در انبار و موجودی خرده­فروش(لامبرت، ۱۹۹۶، ۱).
۲-۵-۹- مدل زافستاس[۱۱۱] و کپسیوتیس[۱۱۲]
آنها از یک رویکرد برنامه­ ریزی ریاضی قطعی برای بهینه­سازی یک زنجیره عرضه استفاده کردند­. سپس از تکنیکهای شبیه­سازی برای تحلیل یک مثال عددی از مدل بهینه­سازی­شان استفاده کردند. در این کار­، آنها بهینه­سازی را تحت ۳ سناریوی مختلف انجام دادند­:
۱- بهینه­سازی تسهیلات تولیدی­: تحت این سناریو، هدف حداقل کردن هزینه­ های صورت­ گرفته توسط تسهیلات تولیدی است و هزینه­هایی که توسط سایر تسهیلات رخ می­ دهند نادیده گرفته می­شوند.
۲- بهینه­سازی زنجیره عرضه جهانی­: این سناریو فرض می­ کند که روابط همکارانه­ای بین تمام مراحل زنجیره عرضه وجود دارد و در نتیجه سعی دارد تا هزینه­ های عملیاتی کل را در زنجیره عرضه به صورت کلی حداقل نماید.
۳- بهینه­سازی غیر­متمرکز­: این سناریو هر کدام از اجزای زنجیره عرضه را بصورت جداگانه بهینه می­سازد و بنابراین هزینه­ های اتفاق افتاده در هر مرحله را بصورت جداگانه در نظر گرفته و حداقل می­نماید.
زافستاس و کپسیوتیس مشاهده کردند که برای مثال انتخابیشان، اختلافها در هزینه­ های کل میان ۳ سناریو چندان معنادار نیست )جانسون، ۱۹۹۹، ۴۵).
۲-۵-۱۰- مدل ژو[۱۱۳] و همکاران
ژو و همکارانش(۲۰۰۰) با ارائه یک مدل از نوع برنامه­ ریزی آرمانی برای صنایع با فرایندهای پیوسته در راستای بهینه­سازی کل زنجیره عرضه از مرحله خرید مواد اولیه تا توزیع تلاش نمودند. در مدل آنها ۴ هدف وجود دارد که به ترتیب عبارتند از­:
الف) هدف اقتصادی که همان بهینه کردن سود حاصله از کل زنجیره است و از تفاضل هزینه­ های زنجیره از درآمدها به دست می ­آید. هزینه­ها شامل خرید، انرژی، فروش، مدیریت، حمل و نقل، موجودی، استهلاک و مالیاتها است.
ب­) هدف اجتماعی که همان برآورده ساختن نیازهای مشتریان است.
ج) هدف مرتبط با منابع، این هدف شامل ۳ زیرهدف می­ شود که عبارتند از­:
۱- حداقل ساختن مصرف مواد اولیه
۲- حداقل ساختن مصرف انرژی
۳- حداکثر ساختن استفاده از ظرفیت مراکز تولید، توزیع و انبارها
د­) هدف مرتبط با محیط، این هدف شامل حداقل ساختن ضایعات ناشی از تولید و توزیع و کشف راههایی جهت تبدیل آن به مواد اولیه قابل استفاده یا انرژی است.
محدودیت­های مدل آنها عبارت است از­:
– محدودیت مرتبط با ظرفیت عرضه­کنندگان­: که مقدار مواد اولیه دریافتی از هر عرضه­کننده بایستی کمتر از ظرفیت تولید هر عرضه­کننده باشد.
– محدودیت در دسترس بودن مواد اولیه­: مواد اولیه جهت تولید محصولات مختلف به مقدار کافی در دسترس باشد و در ضمن از یک حد معینی بالاتر نرود.
– محدودیت ظرفیت­: که ظرفیت محدود حمل و نقل، انبارها جهت نگهداری محصولات و مواد اولیه و همچنین ظرفیت محدود تولید بایستی رعایت شود.
– محدودیتهای توازن مواد اولیه و محصولات در هر کدام از اجزای زنجیره عرضه­: بدین معنا که جمع خروجی­ها و موجودی­های یک مرکز بایستی مساوی با مقدار ورودی به آن مرکز باشد.
آنها جهت وزن­دهی به هرکدام از آرمانهای تعیین شده از تکنیک تحلیل سلسله مراتبی استفاده و مدل مذکور را به صورت یک برنامه­ ریزی خطی حل نمودند. آنها مدل خود را در یک مجتمع پتروشیمی تست نمودند. نتایج حاصل از مدل وضعیت بهتری را نسبت به وضعیت موجود ارئه نمود (لامبرت، ۲۰۰۰، ۶۵).
۲-۵-۱۱- مدل چریستی[۱۱۴] و گرانت[۱۱۵]
چریستی و گرانت(۱۹۹۱) یک مدل اقتصادی را توسعه دادند. مدل مذکور براساس یک چارچوب مبتنی بر تئوری بازیها برای مدلسازی روابط خریدار-عرضه کننده در یک زنجیره عرضه می­باشد. اساس این کار یک ماتریس روابط زنجیره عرضه ۲*۲ است که ممکن است برای تعیین شرایط موجود بر هرگونه از روابط موردنظر بکار رود.
دامنه این شرایط خاص بودن فرایند از زیاد به کم و خاص بودن محصول از زیاد به کم را در بر می­گیرد. بنابراین ریسکهای مرتبط با خریدار و عرضه­کننده در درون این ماتریس به آنها اختصاص می­یابد. برای مثال اگر خاص بودن فرایند کم باشد­، خریدار با ریسک روبرو است و اگر خاص بودن محصول کم باشد، آنگاه این عرضه­کننده است که با ریسک مواجه می­ شود.
برای هرکدم از این ۴ طبقه ریسک، چریستی و گرانت، تکنیکهای مناسب برای مدلسازی روابط خریدار – عرضه کننده ارائه کرده ­اند (لی، ۱۹۹۷، ۱۹۱).
۲-۵-۱۲- مدل تاویل[۱۱۶] و نعیم[۱۱۷] و ویکنر[۱۱۸]
یکی از مدلهایی که از تکنیکهای شبیه­سازی سود برده است، مدل تاویل و نعیم و ویکنر(۱۹۹۴) است. آنها از تکنیکهای شبیه­سازی برای ارزیابی اثرات استراتژی­ های مختلف زنجیره عرضه بر روی توسعه تقاضا استفاده کردند. استراتژی­ های مورد نظر آنها عبارتند از­:
۱- حذف مرحله توزیع از زنجیره عرضه بوسیله الحاق وظیفه توزیع به مرحله تولید
۲- یکپارچه کردن جریان اطلاعات در سرتاسر زنجیره عرضه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...