۱۹. مرکز شهر به عنوان کانون تجاری و اداری اصلی شهر.

    1. کانون فعالیت ها و عملکردهای متنوع و متفاوت.

۲۱. تجلی گر کیفیت بارز یک فضای شهری به عنوان نمود وسمبلی از کل شهر.

    1. سازمان بخش فضاها و مکانهای عمومی و جمعی در پیرامون خود.

ملاحظه می شود که اهمیت مرکز شهر ناشی از قدرت جاذبه ان است. که بیش از هر چیز به امکانات ارتباطی و چند عملکردی بودن آن وابسته است. بر این اساس، شاید بتوان مرکز شهر را به علت تمرکز و تجمع بخش عمده ای از منابع انسانی، اجتماعی، اقتصادی، تاریخی، فرهنگی و کالبدی و فعالیتی شهر در فضای محدود آن، قلب تپنده توسعه شهردانست (شکیبا منش:۱۳۸۷،۳۸)
۲-۲-۶- شناخت مرزهای بخش مرکزی شهرها
مطالعه عوامل و شرایط زیر در تعیین مرزهای بخش مرکزی شهرها، به ویژه در کشور ما ضروری به نظر می‌رسد:
۱. تراکم جمعیت در پیاده روهای بخش مرکزی شهرها بسیار چشمگیر است.
۲. در شهر تبریز، کوچه ها و معابر اطراف بخش مرکزی، بخش هایی که هنوز خیابان کشی نشده است، بسیار تنگ، باریک و محقر می نماید.
۳. توسعه کارکردهای بخش مرکزی، در برابر موانع طبیعی، انسانی و فرهنگی متوقف می شود؛ مانند مسیر عبور رودخانه، سراشیب های تند، گتوهای قومی و مذهبی،….
۴. زمانی که خیابان اصلی، مرزهای بخش مرکزی شهرها را قطع می کند، معابر وسیع و مغازه های لوکس، زیبا و پررونق با مشتریان و خریداران کاملا مشخص و متمایز از دیگر مرزهای بخش مرکزی، جایگزین وضع فقیرانه و محقر سابق می شود.
۵. به تدریج که از مرزهای بخش مرکزی شهرها دور شویم، واحدهای مسکونی افزایش می یابد و از تعداد مؤسسات و سازما ن های دولتی کاسته می شود.
۶. عد ه ای از محققان در تعیین مرزهای بخش مرکزی شهرها تفاوت قیمت زمین ها و مغازه های آن را با نقاط مجاور در نظر می گیرند.
۷. در مرزهای بخش مرکزی شهرها یا در مجاورت آن، مدارس قدیمی، دانشگاه ها، کالج ها، فعالیت های هنری و فرهنگی، کتا بفروشی ها و چاپخانه ها افزایش می یابد.(شکوئی،۱۳۸۵،۹۰)
۲-۳-۱- مفهوم حاشیه‏نشینی
با توجه به اشکال مختلف حاشیه نشینی و تنوع عوامل تشکیل دهنده‏ی آن ، تعاریف مختلفی نیز ارائه شده است که به بررسی کوتاه آنها می‏پردازیم ؛ لیکن قبلاً باید اشاره کنیم که اصولاً اصطلاح حاشیه نشینی خاص کشورهای در حال توسعه است. کشورهای توسعه یافته بدلیل تحولات اجتماعی – اقتصادی متفاوتی که پشت سر گذاشته‏اند ، به طور عمده دارای محله‏های فقیرنشین (به عوض حاشیه‏نشین) می‏باشند. این محله‏ها، به لحاظ مکانی ، معمولاً در مناطق مرکزی شهرهای بزرگ قرار دارند ، یعنی جایی که در سال‏های پس از انقلاب صنعتی ، به دلیل استقرار کارخانجات و کارگاه‏های تولیدی ، و سکونت کارگران و اقشار کم درآمد در مجاورت آن ها ، مرغوبیت خود را از دست دادند و به محله‏های کارگری و فقیرنشین تبدیل شدند. این در حالی است که مکان گزینی مناطق فقیرنشین ، در کشورهای در حال توسعه ، اغلب در حاشیه‏ی شهرهای بزرگ صورت گرفته است. آنتونی گیدنز در این باره می‏نویسد: در شهرهای غربی ، تازه واردان بیشتر ممکن است در مجاورت قسمت‏های مرکزی شهر سکونت اختیار کنند ، اما در کشورهای جهان سوم معمولاً عکس آن اتفاق می‏افتد و مهاجرت در جایی که حاشیه‏ی گندابی (Septic Fring) نواحی شهری نامیده شده است ، ساکن می‏شوند( آنتونی گیدنز ، ۱۳۷۶ ، ۶۱۳)
از حاشیه نشینی تعاریف گوناگونی شده است که به برخی از آنها اشاره می‏کنیم:
۱) حاشیه نشین ، به مفهوم کلی ، به کسی گفته می‏شود که در شهر سکونت دارد ، ولی به علل گوناگون نتوانسته است جذب نظام اقتصادی – اجتماعی شهر شود و از خدمات شهری استفاده کند ( عابدین درکوش، ۱۳۷۲ ، ۱۲۱ )
۲) افرادی که در مناطق حاشیه نشین زندگی می‏کنند از ساخت قدرت و سیاست عمومی جامعه جدایی یافته‏اند و به عنوان گروه پست اجتماعی تلقی می‏شوند… حاشیه نشینان از نظر اجتماعی دارای موقعیتی ضعیف بوده و در طبقه‏ی پایین تماع قرار دارند ( زاهد زاهدانی ، ۱۳۶۹ ، ۹ )
۳) خانواده‏های تهیدست و غالباً مهاجر که به تعبیر اسکار لوئیس (Oscar Lewis) در نوعی فرهنگ فقر زندگی می‏کنند. «آنان به طور کامل جذب شیوه‏ی جدید زندگی شهری نشده و در حاشیه‏ی آن به زندگی ادامه می‏دهند». ( دراکالیکس ، ۱۳۷۷ ، ۱۲۱ )
۴) سرپناه‏های خلق الساعه برپا شده بر زمین متعلق به دیگران ، واقع در حاشیه شهرها ( حاتمی نژاد ، ۲۱ )
تفاوت میان تعاریف ذکر شده ، ناشی از نگرش‏های متفاوت به این پدیده است کمااینکه تعاریف فوق‏الذکر به ترتیب تحت تأثیر دیدگاه‏های اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و کالبدی قرار داشته است.
سیمون چپمن (Simon Chapman) هشت ویژگی برای مناطق حاشیه نشین و موارد مشابه آن ، به شرح زیر، برمی‏شمارد:

۱) عموماً غیرقانونی هستند.
۲) غالباً خلق الساعه هستند و از مواد و مصالح مختلف ساخته شده‏اند.
۳) معمولاً به وسیله‏ی خود ساکنان احداث شده‏اند.
۴) فاقد خدمات شهری مانند راه آسفالته ، برق و سیستم دفع فاضلاب هستند.
۵) توسعه‏ی آنها بدون برنامه‏ ریزی و اغلب به صورت اتفاقی صورت می‏گیرد.
۶) مکان گزینی آنها اغلب در لبه‏های شهری ، حواشی خطوط آهن و بزرگراه‏ها و یا زمین‏های خالی از سکنه‏ای که در مجاورت مناطق مرکزی شهرها قرار دارند ، صورت می‏گیرد.
۷) معمولاً در مناطق نامناسب شهری (مانند: زمین‏های ناهموار ، حواشی کارخانجات ، در مجاورت زمین‏های رها شده و بلااستفاده) تشکیل می‏شوند.
۸) جمعیت متراکم دارند که از خانواده‏های پرجمعیت تشکیل شده است ( احمدیان ، ۱۳۸۲ ،۲۸۱ )
حاشیه نشینی: در جستجوی معنی و مفهوم
حاشیه نشینی به نوعی شیوهء زندگی اطلاق‏ می‏شود که نسبت به سه شیوه رایج زندگی یعنی‏ شهری ، روستائی و ایلاتی متفاوت بوده با ویژگی های اجتماعی و اقتصادی مخصوص بخود بافت فیزیکی معینی را بوجود آورد.
حاشیه‏نشین به کسی گفته می‏شود که در شهر سکونت دارد ولی به عللی گوناگون نتوانسته‏ است جذب نظام اقتصادی شهر شود و از خدمات‏ شهری استفاده کند ( عابدین درکوش ، ۱۳۷۲ ، ۱۳۷ )
به نظر بعضی از محققین حاشیه نشینی‏ عبارتست از وضع زندگی تمام کسانی که در جامعه شهری ساکنند ولی از نظر درآمد ، بهره‏گیری‏ از امکانات و خدمات در شرایط نامطلوبی بسر می برند. در واقع کلیه ی کسانی که از حالت تولیدی‏ گذشته ی خود بیرون آمده و بصورت مازاد نیروی‏ انسانی در حاشیه ی شهرها سکنی می‏گزینند ، دارای‏ یک زندگی حاشیه‏ای هستند. بگفته‏ Marshall Clinard حاشیه فرهنگ‏ مخصوص بخود را دارد و این فرهنگ یک شیوه‏ زندگی است. نوع معیشت رایج در حاشیه از نسلی‏ به نسل دیگر منتقل می‏شود و معمولا دارای منطق‏ مخصوص بخود است. فرهنگ حاشیه نشینی‏ بازتاب شیوه ی زندگی طبقات پائین اجتماع است که‏ معمولا بعنوان فرهنگ فقر شناخته می‏شود. تاکنون‏ تعاریف مختلفی در مورد حاشیه نشینی ارائه شده‏ است که در اغلب موارد منظور استعمال کلمه ی Slum بوده است. Slum به مفهوم محله یا کوچه‏ های کثیف یک شهر یا مسکن انحطاط یافته و غیر معمولی در نظر گرفته می‏شود (حسین زاده‏ دلیر ، ۱۳۶۱ ، ۵)
به نظر CharlesAbramsکلمه ی Slum به معنی مساکن فقیر از هر نوع است و به‏ محیط خاصی اطلاق می‏شود. حاشیه نشینی‏ اگرچه تاریخی دیرینه داشته و تقریبا اکثر کشورهای جهان اعم از پیشرفته و یا عقب‏ نگه داشته شده دوره‏هائی از حاشیه نشینی را در شهرهای خود تجربه کرده‏اند ، اما مشکل اصلی در جهان عقب افتاده نهفته است. چرا که گستردگی‏ مسئله در کشورهای جهان سوم موضوع را بشکل‏ حادتری عرضه می‏دارد. مثلا در هند جمعیت‏ زاغه‏نشین شهرهای این کشور چیزی بین ۳۰ تا ۵۰ درصد کل ساکنین آنهاست، (Rangwala,1983) و یا اینکه بیش از ۲۴۰۰۰ واحد مسکونی روبه ویران در نواحی حاشیه نشین Gececondu شهرهای ترکیه وجود دارد. در حدود ۵۴ درصد جمعیت شهر آنکارا در مناطق حاشیه‏ای‏ شهر با استاندارد بسیار پائین زندگی می‏کنند. شهر بغداد در حدود ۶۰ هزار نفر و شهر بصره‏ ۲۰ هزار نفر حاشیه نشین دارند ، CharlesAbrams قسمت اعظم‏ جمعیت شهر مکزیکو(اکنون بزرگترین شهر جهان) در مناطق حاشیه‏ای زندگی می‏کنند. هزاران هزار مساکن حاشیه‏ای یک طبقه‏ دارای واحدهای یک اطاقه در نزدیکی مرکز شهر بوجود آمده‏اند. کلبه‏های کوچک‏ ساخته شده از مواد تکه پاره درهمه زمین های بایر شهرها بخصوص در حومه و نزدیکی کارخانه‏ها یافت می‏شوند.
دکتر حسین شکوئی(۱۳۵۴ ، ۱)مناطق‏ حاشیه‏نشین را چنین به تصویر می‏کشد:
۱) منطقه ی واحدهای مسکونی روبه ویران ، فرسوده‏ و با تجهیزات ناقص در حاشیهء شهرها
۲) تسلط فرهنگ فقر در منطقه
۳) جدائی گزینی توده‏ای از مردم روستائی از جامعهء شهری
۴) شهرک های چسبیده به شهر با مواد و مصالح کم‏ دوام ساختمانی
۵) گوشه گیری مردم منطقه از زندگی شهری‏
۶) مهاجرت و سکونت بخشی از مردم روستاها در حاشیه شهرها
شرایط فوق فضائی را بوجود می آورد که در آن‏ بسیاری از رفتارهائی که در فرهنگ حاکم جامعه‏ ناهنجار و یا غیر عادی تلقی می‏شود در این مکانها عادی است.
اصطلاحات مرتبط با حاشیه نشینی
در فارسی اصطلاحات متعددی در ارتباط با حاشیه‏نشینی مورد استفاده قرار می‏گیرد ،
از جمله آنها عبارتند از: زاغه نشینی ، آلونک نشینی ، حلبی‏آباد و غیره ، که هر کدام مفهوم خاص خود را دارند. در سایر زبان‏ها و فرهنگ‏های جهان نیز اصطلاحات متفاوتی ، در این مورد ، وجود دارد ، مانند:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...