کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



کان تیر آتـش پاش زد، بدرید خفتان صبــح را
واژگان: نامزد: نام برده، مشخص و معین شده(برای کاری و شغلی )(معین) خفتان: درع، زره، نوعی از جامه‌ی روز جنگ باشد که آن را قزاکند گویند و ترکی خوانند.(برهان)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

معنی و مفهوم: یا این که از آه عاشق تیری برای صبح مشخص شده بود که آن تیر آتش پاشنده (پرتوهای خورشید) بر زره صبح زد و زره صبح را درید .
آرایه‌های ادبی: خفتان صبح اضافه‌ی استعاری. پرتوهای خورشید را به آه عاشق تشبیه کرده است .
۵ -کو ساقی دریاکشان؟ کو سـاغر کشتی نشـان؟
کز عکس آن، گوهرفشان بینی صدف سان صبـح را
واژگان: دریاکشان: افراد بسیار شراب خوار.( فرهنگ لغات ) ساغر کشتی نشان: ساغر بزرگ. (فرهنگ لغات)
شاهد: دریــا کشان کــوه جــگر بــاده‌ای بــه کــف
کـــز تــــف بـــه کــوه لــرزه‌ی دریــا بـــرافکـــند
(خاقانی، ۱۳۸۸: ۱۳۳)
معنی و مفهوم: ساقی شراب خواران و جام شراب بزرگ کشتی گونش کجاست که از انعکاس پرتوهای آن جام، صبح به مانند صدفی گردد و پرتوهای زرین جام را در خود جای دهد.
آرایه‌های ادبی: صبح را به صدف و پرتوهای جام می را به گوهر تشبیه کرده است . گوهرنشان ، استعاره از جام شراب .
۶ – دریاب عیش صبـح دم تا نگذرد، بگـذر ز غم
کانگه به عمری نیم دم، دریافت نتوان صبــح را
معنی و مفهوم: زندگانی و عشرت صبحدم را دریاب و از آن بهره ببر قبل از آن که تمام شود. از غم و اندوه بگذر زیرا شاید با این عمر اندک دیگر فرصت آن را پیدا نکنی که دوباره صبح و عیش و عشرت آن را دریابی.
آرایه‌های ادبی: عمر نیم دم کنایه از بسیار اندک و زودگذر . دم و دم جناس تام.
۷ – مرد از دو رنگی طاق به، این رنگ‌ها برطاق نه
هم دور خور هم جورده و انصاف بستان صبح را
واژگان: دورنگی: نفاق، ریاکاری، مکّاری. (فرهنگ لغات) طاق: مقابل جفت، معزب، تک، تنها، یکتا .( فرهنگ لغات ) برطاق نهادن: به دور داشتن و فراموش کردن. (آنندراج) جور دادن: جور خوراندن ، شراب تا خط جور دادن .( فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: انسان هر چه از نفاق و دورنگی فرد باشد بهتر است . تمام دورنگی‌ها را فراموش کن . هم از دور شراب بخور هم به دیگران تا خطّ جور ساغر، شراب بنوشان و از عیش و عشرت صبح به تمام و کمال استفاده کن .
آرایه‌های ادبی: طاق و طاق جناس تام دارند. برطاق نهادن کنایه از فراموش کردن است . جور دادن ایهام ایجاد کرده است با دور خوردن، یکی به معنی ظلم و ستم کردن (معنی دور) دیگری به معنی تا خط جور ساغر شراب دادن (معنی نزدیک) است. دور و جور جناس اختلاف دارند .
۸ – با صبح خوش درکش عنان، درجه رکاب می‌ستان
کز کم حیاتی در جهان، تنگ است میدان صبح را
واژگان: عنان درکشیدن: متوقّف شدن، نگه داشتن اسب از حرکت، باز ایستانیدن. (فرهنگ لغات) رکاب: پیاله‌ی هشت پهلو و دراز. (فرهنگ لغات) جه: جهیدن، سخت تیز رفتن.(آنندراج)
معنی و مفهوم: پا به پای صبح حرکت کن و همراه با صبح متوقّف شو (جلوتر حرکت نکن) بشتاب و پیاله‌ی شراب را بگیر (و بنوش) زیرا عمر صبح بسیار کوتاه است و خیلی فرصت جولان ندارد .
آرایه‌های ادبی: میدان صبح اضافه‌ی استعاری. تنگ میدان بودن کنایه از فرصت اندک داشتن، قدرت جولان نداشتن. رکاب به معنی حلقه‌ی زین با عنان ایهام تناسب دارد .
۹ – بر روی صبح از ژاله خوی، خوی سرد بین بر روی وی
گویی زدش زنبور دی، چون دید عریان صبح را
واژگان: خوی: عرق، آب، رطوبت که از مسامات جلد انسان و دیگر حیوانات خارج شود.(فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: قطرات شبنم صبحگاهی همانند قطرات عرق بر صفحه‌ی رخسار صبح قرار گرفته‌اند و این دانه‌های برجسته‌ی شبنم مثل این است که در پاییز کسی را زنبور گزیده و عرق سردی بر وی نشسته باشد.
آرایه‌های ادبی: قطرات شبنم بر صفحه‌ی صبح را به جای نیش زنبور بر بدن تشبیه کرده است . بیت دارای تشبیه مرکب است. عرق بر رخسار صبح آرایه‌ی تشخیص دارد.
۱۰ – بستان ز ساقی جام زر، هم بر رخ ساقی بخور
وقت دو صبح آن لعل تر، در ده سه گردان صبح را
واژگان: دو صبح : صبح کاذب و صبح صادق یکی سرخ رنگ و دیگری سپید رنگ. (فرهنگ لغات) لعل تر: کنایه از شراب. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم : جام زرین را از ساقی بگیر و بر رخ (به سلامتی رخ) ساقی شراب بنوش و در هنگام هر دو صبح (کاذب و صادق) شراب لعل گون به مجلسیان ده و با این شراب درخشان دو صبح را تبدیل به سه صبح کن .
آرایه‌های ادبی: جام مجاز از شراب است به علاقه‌ی حال و محل (به قرینه‌ی خوردن) . لعل استعاره از شراب .
۱۱ – کیخسروانه جام می، خون سیاوش رنگ وی
چون آتـش کـاوس‌کـی،کرده زرافشان صبـح را
واژگان:کیخسروانه جام: جام کیخسرو، جام کیخسروی.(فرهنگ لغات) خون سیاوش: در اصل نام دارویی است سرخ رنگ، گویند چون افراسیاب سیاوش را کشت در جایی که خون او ریخته شد این گیاه، در آن زمین رویید و بعضی چوب بقم را گفته‌اند که بدان چیزها رنگ کنند و کنایه از شراب لعلی هم هست.(برهان) آتش کاوس‌کی: ظاهراً آتش زرتشتی یا شراب. (فرهنگ لغات)
شاهد: کیخسروانــه جــام ز خــون سیــاوشــان
گنـــج فــراسیــاب بـــــه سیمـــا بــــرافکـــند
(خاقانی، ۱۳۸۸: ۱۳۳)
معنی و مفهوم: آن جام می کیخسروی (همچون جام جم آگاهی بخش) از شراب سرخ رنگ همچون خون سیاوش (گیاه یا خون سیاوش) لبریز است و مانند آتش روشن زرتشتیان، صبح را زرافشان و نورانی کرده است.
آرایه‌های ادبی: خون سیاوش استعاره از سرخی شراب. پرتوهای شراب و جام زرینی که شراب در آن قرار دارد را به آتش زرتشتی تشبیه کرده است. کیخسرو با سیاوش و کاوس تناسب دارد و از جهت دیگر با خون سیاوش ایهام تناسب دارد .
توضیحات :
کیخسرو: پسر سیاوش و نوه‌ی کاووس از بافرّترین پادشاهان کیانی است که بنا بر روایات کهن عمر خود را وقف انتقام خون پدر کرد. فرنگیس، دخت افراسیاب پس از آن که شویش کشته شد پسری آورد به نام کیخسرو، که افراسیاب از بیم آن که او از نژاد خود آگاه شود و به کین خواهی پدر برخیزد، دستور داد وی به شبانان بسپرند. چون چندی برآمد پیران ویسه او را به نزد خود آورد و به مهر بپرورد. آن گاه با اشارت افراسیاب وی را با مادرش فرنگیس به گنگ دژ فرستاد، تا این که سرانجام گیو پس از هفت سال جستجو او را بیافت و با مادرش به ایران آورد. چون بر سر جانشینی کاووس اختلاف بروز کرد، قرار بر آن گذاشتند که هر کس دژ بهمن را بگشاید تاج و تخت او را باشد و کیخسرو با این فتح صاحب تاج و تخت شد و به اشارت کاووس به کین خواهی پدر برخاست و پس از جنگ‌های دراز و خونین، گرسیوز و افراسیاب را بکشت و رسماً پادشاه ایران شد.( یاحقی، ۱۳۷۵: ۳۵۶)
جام کیخسرو : درشاهنامه جام گیتی نما به کیخسرو نسبت داده شده و در سرگذشت جمشید ذکری از آن نرفته است. ضمن داستان « بیژن و منیژه » تحت عنوان « دیدن کیخسرو بیژن را در جام گیتی نمای » آمده است؛ یکـی جـام بــر کـف نهــاده نبیــد بـدو انــدرون هــفت کشــور بــدیـد
( یاحقی، ۱۳۷۵: ۱۵۷)
۱۲ – آن جرعه ریز شاه بین، برخاک عقد عنبریـن
گویی بدان عنبر، زمیـن آلـود دامــان صبــح را
واژگان: عقد: گردن بند، رشته‌ مروارید. (معین) عنبرین: آلوده به عنبر، خوش بو و یا مشکی و سیاه چون عنبر.(دهخدا) جرعه ریز: جامی باشد ناوچه‌دار و آن دو قسم بود ، کوچک و بزرگ . به معنی جرعه ریختن نیز آمده است.(دهخدا)
معنی و مفهوم : به جرعه‌های شرابی که از جام شاه اخستان ، بر زمین ریخته است ، نگاه کن که به طوقی از عنبر زرد و معطّر می‌ماند. گویی زمین به وسیله‌ی همین قطرات شراب است که به صبح روشنی و بوی خوش داده است .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 03:27:00 ق.ظ ]




آرایه‌های ادبی: بیت دارای حسن تعلیل است، دلیل سرخی آسمان هنگام طلوع خورشید را اشک خونین صبحدم در وداع با شب دانسته است.
۴ – جـام فـرعـونـی خبــر ده تــا کجــاسـت
کــاتـش مــوسـی عیــان بنمــود صبــح
واژگان: جام فرعونی: جام منسوب به فرعون، کنایه از جام بسیار کلان، پیاله‌ی بزرگ. (فرهنگ لغات) عیان: دیدن به چشم، آشکار. (غیاث)
شاهد: جـــام فـــرعـــونــی انـــدر آر کـــه صبـــح
دســـــت مــــــوســــی برآرد از کهســـــــــار
(خاقانی، ۱۳۸۸: ۱۹۵)
معنی و مفهوم: آن جام شراب بزرگ همچون جام فرعون کجاست که صبح، آفتاب را مانند آتش موسی آشکار ساخت.
آرایه‌های ادبی: جام فرعونی استعاره از جام بزرگ و آتش موسی، استعاره از خورشید است. فرعون و موسی با هم تناسب دارند.
توضیحات:
آتش موسی: به موجب قرآن، موسی در اثنای بازگشت از خدمت شعیب، هنگامی که برای تهیّه‌ی هیزم آتش در وادی «طوی» به دامنه‌ی کوهستان، به خلع نعلین مأمور گردید (طه:۱۲) در درختی نور حق تجلّی کرد و ندایی از درخت برآمد و موسی را مکلّف ساخت به مصر برود و فرعون را به پرستش خدای یگانه و آزاد ساختن بنی اسرائیل دعوت کند و در آن درخت سبز، آتشی پیدا شد که به آتش موسی معروف است. (یاحقی، ۱۳۷۵: ۴۰۱)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۵ – مـرغ تیـز آهنـگ لخــتی پــر فشــانــد
چــون عمـــود زرفشـــان بنمـــود صبــح
واژگان: مرغ تیز آهنگ: مرغ بلند آهنگ، مرغ تیز خوان، مقصود خروس است. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: هنگامی که پرتوهای زرّین عمود مانند خورشید، از کرانه‌های افق آشکار شد و کم کم جهان روشن گردید، خروس نیز به نشانه‌ی آمدن صبح، پرهایش را به هم کوفت و بانگ سر دارد.
آرایه‌های ادبی: مرغ تیز آهنگ استعاره از خروس است. عمود زرفشان استعاره از پرتوهای خورشید هنگام طلوع آفتاب است.
۶ – قفـل رومــی بــرگــرفــت از دُرج صبــح
چــون کلــید هنـــدوان بنمـــود صبـــح
واژگان: قفل رومی: قفل منسوب به روم که در روم ساخته می‌شد، این قفل ظاهراً در استحکام معروف بوده است. (فرهنگ لغات) دُرج: صندوقچه هندوان. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: صبحدم با نشان دادن هلال ماه که همچون کلید هندوان خمیده است، قفل استوار و محکمی (شب) را که بر صندوقچه‌ی روز زده بودند گشود و روز را به عالم عرضه کرد.
آرایه‌های ادبی: قفل رومی کنایه از قفل محکم و استوار است. کلید هندوان استعاره از هلال ماه و دُرج روز اضافه‌ی تشبیهی است. روز به صندوقچه‌ای مانند شده است که قفل محکمی بر آن زده‌اند و صبحدم به وسیله‌ی ماه نو که شکل کلید هندوان است آن را می‌گشاید.
۷ – نــافـه‌ی شــب را چــو زد سیمـین کلـید
مشـک تـــر در پــرنیــان بنــمود صبـــح
واژگان: نافه: کیسه‌ی مشک. (دهخدا) پرنیان: حریر. (دهخدا)
معنی و مفهوم: ماه نو که مانند کلید نقره‌ای است، بر شب سیاه که همچون نافه‌ای از مشک می‌باشد ضربه زد و آن را برید و گویی صبح مشک را جمع کرده و در پارچه‌ی پرنیان پیچید.
آرایه‌های ادبی‌: نافه‌ی شب اضافه‌ی استعاری، سیمین کلید استعاره از هلال ماه و پرنیان استعاره از آسمان است. شب به نافه‌ای پر مشک مانند شده و ماه نو به کلید نقره‌ای تشبیه شده است.
توضیح: در گذشته مشک را در پارچه‌ی ابریشمی(حریر) می‌کرده‌اند. نظامی می‌گوید:
نخـــرد گـــر کســــی عبیـر مــرا مشــک من مایه بــس حــریــر مـــرا
(هفت پیکر، ۱۳۹۰: ۲۰)
۸ – بــر سمـاع کـوس و بــر رقــص خــروس
خــرقــه بــازی در نهــان بنــمود صبـــح
واژگان: خرقه بازی: دست افشانی و پای کوبی کردن در حال وجد و حال. (آنندراج)
معنی و مفهوم: با به صدا درآمدن طبل نوبتی هنگام صبح و رقص و آواز خوانی خروس، صبحدم نیز مانند صوفی شوریده حالی، شروع به رقص و پای کوبی کرد.
آرایه‌های ادبی: صبح به صوفی شوریده حالی مانند شده که هنگام صبح از شنیدن صدای طبل و رقص و آواز خروس، از خود بی خود گردیده و به رقص و پای کوبی می‌پردازد.
۹ – بــر محـک شـب سپیـدی شــد پــدیــد
چـــون عیـــار آســمان بنمـــود صبــــح
واژگان: محک: سنگی که به وسیله‌ی آن عیار زر و سیم را معین کنند. (معین) عیار: اندازه کردن، چاشنی زر و سیم. (معین)
معنی و مفهوم: هنگامی که صبحدم آسمان سفید و روشن را عرضه کرد، این سفیدی و روشنی مانند عیار طلا و نقره که بر سنگ محک آشکار می‌شود، بر سیاهی شب نمایان شد.
آرایه‌های ادبی: محک شب اضافه‌ی تشبیهی و عیار آسمان اضافه‌ی استعاری است. محک و عیار با هم تناسب دارند.
۱۰ – تـا بــر آرد یــوســفی از چـــاه شـــب
دلـــو سیـمین ریســمان بنمـــود صبــــح
معنی و مفهوم: صبحدم همانند قافله سالار مصری که یوسف را از چاه بیرون کشید، برای بیرون آوردن خورشید که همچون یوسف در چاه سیاه شب افتاده است، دلوی به نمایش می‌گذارد که ریسمان‌هایش از جنس پرتوهای خورشید و نقره فام است.
آرایه‌های ادبی: یوسف استعاره از خورشید و چاه شب اضافه‌ی تشبیهی است. سیمین ریسمان استعاره‌ی مصرحه از پرتوهای خورشید است.
۱۱ – در کمیـــــن شــــرق، زال زر هنــــوز
پــرّ عنــقا دیـــدبـــان بنــمود صبــــح

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:27:00 ق.ظ ]




ردیف: کنند همه
۲۹ – عــاشـقان، جــان فشــان کننـد همــه
شــاهــدان، کـــار جـــان کننــد همــه
واژگان: شاهد: مرد خوب روی، محبوب، معشوق. (معین)
معنی و مفهوم: عاشقان همواره در حال جان افشانی به پای معشوق خود هستند و معشوقان زیبارو، مانند جان به عاشقان حرکت و هستی می‌بخشند.
۳۰ – در قـــماری کــــه بـــا مـــلامتیــان
داو عشــــرت روان کننـــــد همــــــه
واژگان: قمار: هر بازی که در آن به طور غالب شرط شود که برنده چیزی را از بازنده بگیرد. (دهخدا) ملامتیان: آن دسته از صوفیه که به جهت رعایت کمال اخلاص، نیکی خود را از خلق پنهان می‌کردند و بدی خود را مخفی نمی‌داشتند. ( دهخدا )توضیحات. داو: نوبت بازی، نوبت قمار. (معین)
معنی و مفهوم: عاشقان بزم صبوح، با باده نوشان قلندر صفت، مشغول شادی و عشرت هستند.
آرایه‌‌های ادبی: قمار و داو با هم تناسب دارند. داو عشرت اضافه‌ی تشبیهی است. ملامتیان کنایه از باده نوشان است.
توضیحات:
ملامتیان: اینان پیروان ابو صالح حمدون ابن احمد قصارند و قصاریه و قصاریان نیز نامیده می‌شوند. او می‌گفت: «الملامهُ ترکُ السلامهِ». ملامت دست بداشتن سلامت بود. و چون کسی قصداً به ترک سلامت خود بگوید و مر بلاها را میان اندر بندد و از مألوفات و راحت جمله تبرا کند، مر امید کشف جلال و طلب مآل را تا به رد خلق از خلق نومید گردد و طبعش الفت خود از ایشان بگسلد. هر چند از ایشان گسسته تر بود به حق پیوسته‌تر بود. پس آن‌چه روی همه‌ی خلق بدان بود -و آن سلامت است- مر اهل ملامت را پشت بدان بود. (هجویری، ۱۳۸۹: ۹۱)
۳۱ – جـــرعــه ریـــزنــد بـــر سـلامتیـان
کـــه صبــوح از نهـــان کننــد همـــــه
واژگان: سلامتیان: طایفه‌ای که ظاهر و باطنشان آراسته به صلاح و تقواست. (دهخدا)
معنی و مفهوم: قلندران ملامتی بزم شراب، بر اهل سلامت و زهد که ظاهراً اهل صلاح هستند و در پنهان باده‌ی صبحگاهی می‌نوشند، جرعه‌هایی از باده می‌ریزند.(آن‌ها را تحقیر می‌کنند)
۳۲ – ور کســی تـــوبـــه بــر زبــان رانــد
خــاکــش انــدر دهــان کننــد همــــه
معنی و مفهوم: اگر کسی نام توبه را بر زبان بیاورد (توبه کند) اهل بزم، خاک در دهان او می‌ریزند و او را پشیمان می‌کنند.
آرایه‌های ادبی: خاک در دهان کردن کنایه از پشیمان گردانیدن.
۳۳ – بــر ســر تخـتِ نـــرد چــون طــفلان
لعبـــت از استـــخوان کننــــد همــــه
واژگان: لعبت: عروسک. (معین)
معنی و مفهوم: مقامران نرد باز، بر روی تخته‌ی نرد، همانند کودکان که با عروسک بازی می‌کنند، با کعبتین‌هایی از جنس استخوان بازی می‌کنند.
آرایه‌های ادبی: نرد بازان به طفلان و کعبتین نرد به لعبت کودکان تشبیه شده است.
۳۴ – کعبتیـن بـــر مثـــال پـرویــن اســت
کــه بــر او شـش نشــان کننــد همــــه
واژگان: کعبتین: دو طاس بازی نرد. (دهخدا) پروین: شش ستاره است به یکدیگر خزیده مانند خوشه‌ی انگور. (دهخدا)
معنی و مفهوم: طاس در صفحه‌ی نرد، همانند پروین در صفحه‌ی آسمان است، به همین دلیل طاس را شش پره می‌سازند.
آرایه‌های ادبی: کعبتین در داشتن شش پره به پروین ماننده شده است.
۳۵ – بـــدرنـــد از ســماع، دخـمه‌ی چــرخ
سُــخره بـــر دخــمه بــان کننـد همـــه
واژگان: دخمه: سردابه‌ی مردگان. (برهان) سُخره: آن که بر او استهزا و خنده کنند یعنی مسخره. (غیاث)
معنی و مفهوم: عاشقان بزم صبوح، از آواز و شور و غوغایی که در سماع به پا می‌کنند، آسمان گور مانند را از هم می‌درند و روزگار را که نگهبان آسمان است، به سُخره می‌گیرند.
آرایه‌های ادبی: دخمه‌ی چرخ اضافه‌ی تشبیهی است. دخمه بان کنایه از روزگار است.
۳۶ – مطــربـــان از زبـــان بــربــط گنـگ
زخمــه را تـــرجمـــان کننـــد همــــه
واژگان: بربط: یکی از مهم‌ترین و متداول‌ترین سازهای دوره‌های گذشته‌ی تاریخ ایران و عرب، در ساختمان این ساز و جنس چوب و اوتار آن دقّت فراوان می‌شده و آن طنبور مانندی است کاسه بزرگ و دسته کوتاه، عود. (معین) زخمه: آلتی کوچک و فلزی که بدان ساز نوازند، مضراب. (معین) ترجمان: آن که زبانی را به زبان دیگر بیان کند. (ناظم)
معنی و مفهوم: مطربان بزم، با آواهایی که با بربط می‌نوازند، معنی و مفهوم ضربه‌هایی را که به تارهای سیم می‌زنند، به حاضران می‌رسانند و وقتی که مطرب سازی را می‌نوازد، عیناً گویی که خواننده‌ای در حال خواندن است و همراه با آهنگ ساز، اشعار در ذهن شنوندگان مرور می‌شود.
آرایه‌های ادبی: زبان و گنگی نوعی تضّاد ایجاد کرده است. زبان بربط اضافه‌ی استعاری است. بربط گنگ اشاره به شکل ظاهری بربط است که بی زبان به نظر می‌رسد.
۳۷ – چنــگ را بـــا همــه بــرهنـه ســری
پـــای گیســـوکشـــان کننــد همــــه
معنی و مفهوم: چنگ اگر‌چه بر اساس شکل ظاهری‌اش دارای سری برهنه (کاسه‌ی چنگ) است؛ امّا مطربان بزم به وسیله‌ی تارهای چنگ برای او گیسوانی ساخته‌اند که تا پشت پایش آویزان است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

آرایه‌های ادبی: سر چنگ استعاره از کاسه‌ی چنگ و گیسو استعاره از تارهای چنگ است.
۳۸ – پـس بــه افسـون گــری ز صـورت نـای
افـــعی بـــی زبــان کننـــد همـــــه
واژگان: نای: نی باشد که مطربان نوازند و به عربی مزمار خوانند. (برهان)
افعی: نوعی از مار سیاه که به غایت زهرناک و بزرگ باشد. (آنندراج)
معنی و مفهوم: مطربان بزم صبوح، با افسون و جادوگری از ظاهر نای که سیاه رنگ است، افعی بی زبانی می‌سازند که به هیچ کس آسیبی نمی‌رساند.
آرایه‌های ادبی: نای در سیاهی رنگ به افعی مانند شده است.
۳۹ – در بـــر دف، هـــر آن‌چـــه حیـواننــد
یـــاد شـــاه اخســتان کننــد همــــه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:27:00 ق.ظ ]




آرایه‌های ادبی: کعبه، محرم و زمزم با هم تناسب دارند .
۸۶ – گر دیریم خـوانی نـیم، ور کعبه ای دانی نیم
مشغـول خاقانـی نـیم، مقبول خاقـان نیسـتم
واژگان: دیر: خانه‌ای که راهبان در آن عبادت کنند و غالباً از شهرها دور است. (فرهنگ لغات) خاقان: لقب پادشاهان ترک و پادشاهان چین. (فرهنگ لغات( توضیحات(۱/۱۰)
معنی و مفهوم: اگر مرا راهب مسیحی اهل دیر بخوانی نیستم و اگر مرا از اهل کعبه(مسلمان) بدانی آن هم نیستم . مشغول سلطنت و پادشاهی و نیز مورد قبول سلطان نیز نیستم .
آرایه های ادبی : واج آرایی حرف « آ» .
۸۷ – یاد جلال الدّین کنم تا سنـگ حیوان گـرددم
خاک درش بالین کنـم تا چوب ثعبان گـرددم
واژگان: ثعبان: مار بزرگ، اژدها. (معین) ، تبدیل شدن چوب به اژدها توضیحات: (۱/۲۳)
معنی و مفهوم: از جلال الدّین اخستان یاد می‌کنم تا با یاد او قدرت معجزه‌گری پیدا کنم؛ به گونه‌ای که مانند پیامبر(ص) سنگ برایم جان بگیرد و خدمتکار درگاهش می‌شوم تا همچون موسی(ع) چوب در دستانم تبدیل به اژدها شود .

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

آرایه‌های ادبی: در مصراع اول تلمیح به ماجرای سخن گفتن سنگ در دستان پیامبر(ص) دارد و مصراع دوم تلمیحی است به ماجرای تبدیل شدن عصای حضرت موسی(ع) به مار .
بند هفتم:
کلمات قافیه: خندان ، دندان ، گریبان و …
حروف اصلی قافیه: ا ن
حرف روی : ن
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: بینمش
۸۸ – گردون علم برخوانمش، انجم، سپه ران بینمش
طاس از مه نو دانمـش، پرچم ز کیوان بینمش
واژگان: علم: نشان لشکر، درفش، رایت، بیرق. (معین) سپه ران: راننده‌ی سپاه، فرمانده‌ی سپاه. (فرهنگ لغات) طاس: قبه مانندی از فلز در گردن نیزه که پرچم را در آن آویزند. (معین) پرچم: دسته‌ه ای مو یا ریشه و منگله‌ای سیاهرنگ که بر نیزه و علم آویزند. (معین) کیوان: نام کوکب زحل است که در فلک هفتم می‌باشد و از همه‌ی کواکب اعلی و اعظم است. (دهخدا)
معنی و مفهوم: سلطان جلال الدّین اخستان را آسمان رایت می‌خوانم (آسمان در بزرگی به منزله‌ی علم اوست) و ستارگان را به عنوان فرماندهان سپاه او می‌بینم . ماه نو را به منزله‌ی طاس نیزه‌ی او و سیّاره‌ی زحل را منگله‌ها و پرچم‌هایی تیره رنگ، برای نیزه و علم او می‌دانم (به دلیل تیرگی رنگ سیّاره‌ی کیوان، منگله‌های علم پادشاه را از جنس کیوان در نظرگرفته است).
توضیح: مصراع اول این بیت را با خوانش متفاوت می‌توان این گونه معنی کرد:
آسمان علم و بیرق او را حمل می‌کند و ستارگان سپاهدار و سپاه‌ران او هستند.
آرایه‌های ادبی: گردون علم اضافه‌ی تشبیهی. گردون ، انجم ، مه نو و کیوان با هم مراعات نظیر دارند. هم چنین علم ، سپه ران، طاس و پرچم نیز دارای مراعات نظیر است . سراسر بیت دارای اغراق است .
۸۹ – ضرغام زَهره گوهرش ، بهرام دهره لشکرش
بینام بهره زاختـرش، فتحی کـه توران بینمـش
واژگان: ضرغام: شیر بیشه، شیر درنده، اسد. (معین) زهره: پوستی است کیسه مانند، چسبیده به کبد و محتوی زردآب (صفرا) ، دلیری، شجاعت، مردانگی. (معین) بهرام دهره: با حربه و دهره‌ی بهرام (مریخ). (فرهنگ لغات) دهره: حربه‌ی دسته دار مردم گیلان و مازندران که دسته‌اش از آهن و سرش مانند داس و درغایت تیزی است، شمشیر کوچک دو دمه. (فرهنگ لغات) توران: نام ولایتی است بر آن طرف آب آموی، یعنی ماوراء‌ النهر، چون این ملک را فریدون به تور، پسر بزرگ خود داده بود به توران موسوم شد. (برهان)
معنی و مفهوم: اصل و نژاد اخستان همچون شیر شجاع، دلیر و با جرأت است و سپاهیانش همه شجاع و دلاور هستند و گویی حربه‌ی سیّاره‌ی مریخ (نماد جنگاوری) در دست دارند. امیدوارم از بخت اخستان فتح توران در طالعش باشد .
آرایه‌های ادبی: ضرغام زهره و بهرام دهره اضافه‌ی تشبیهی . زهره و دهره جناس مضارع دارند .
۹۰ – نپسندم از بخت این قدر، کز دولت او ماحضر
زیر نگین و خطبـه در، بلغـار و خزران بینمـش
واژگان: ماحضر: آن‌چه حاضر شده، آن‌چه آماده و حاضر است، غذای حاضری( غذای اندک). (فرهنگ لغات) نگین: گوهر و سنگ قیمتی که بر انگشتری یا زیور دیگر کار گذارند. (معین) خطبه: کلام که در ستایش خدا و نعت نبی و موعظه‌ی خلق باشد.(ناظم الاطباء) ، کلام خطیب که در ستایش خدا و موعظت باشد (آنندراج)، بر سر منابر دعا و ثنای خیر برای سلطان یا امیر یا خلیفتی در روز عید یا روز جمعه خواندن. (دهخدا)
معنی و مفهوم: اگر برای مدّتی اندک و به صورت ماحضر، بلغار و خزران تحت سیطره‌ی اخستان نباشد از بخت و دولت او پسندیده نیست ، باید این دو سرزمین نیز جزء متصرّفات وی باشد . ( بلغار و خزران را هم به عنوان ماحضر و غذای اندک برای او مناسب نمی‌بینم)
توضیحات:
بُلغار: شهر صقالبه در شمال، بسیار سردسیر است، فاصله ی آن از راه بیابان تا آتل که شهر خزر است حدود یک ماه و از بلغار تا ابتدای مرز روم حدود ده منزل است. پادشاه و اهالی بلغار در زمان المقتدر بالله عباسی ایمان آوردند. ( فرهنگ لغات )
خزران : توضیحات (۲/۳۲)
۹۱ – خواهم ز بخت یک دلش، کز عرش بینم منزلش
زرّادخـانه بابلـش، مَربَط خراســان بینمـش
واژگان: زرّادخانه: سلاح خانه، محل اسلحه و مهمّات و ذخایر نظامی. (فرهنگ لغات) مَربَط: جای بستن حیوان، اسطبل. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: از بخت یک دل و مطمئن اخستان می‌خواهم که منزل شاه را در عرش و بالاترین نقطه‌ی رفعت ببینم و در منزلت به درجه‌ای برسد که سرزمین بابل به عنوان اسلحه خانه‌ی او و سرزمین خراسان نیز انبار غذا و اسطبل اسبان سپاهیان او باشد .
توضیحات :
بابل : در سرزمینی به مسافت پنج میل از محل کنونی شهر حله در کرانه‌ی فرات بوده و این شهر در روزگار آبادی و عزّت خود مهم‌ترین، ثروت‌مندترین و نیرومندترین جای آسیا بوده و مورّخین آن را در اعداد عجایب هفت‌گانه‌ی جهان نهاده‌اند . عظمت این شهر به پایه‌ای بوده است که نام آن بر تمام مملکت اطلاق شده و به این مناسبت آن را کشور بابل نامیده‌اند. ( بلاغی ، ۱۳۶۰: ۳۲۵ )
خراسان : خراسان، خورآسان، خوروران ناحیه و ولایت تاریخی « آسیا » در قسمت شرقی ایران، مشتمل بر سرزمین‌های واقع در جنوب آمو دریا « جیحون » و شمال هندوکش که از جنبه‌ی سیاسی ماوراء النهر و سجستان و قهستان نیز جزء آن به شمار آمده است … خراسان دوره‌ی اسلامی چهار شهر عمده – نیشابور ، مرو ، هرات و بلخ داشته است که در زمان‌های مختلف جداگانه یا مشترکاً پایتخت خراسان بوده‌اند. ( دزفولیان ، ۱۳۸۷: ۵۵۵ )
۹۲ – لفظم کند گوهر فشان، کز فتح شه یابم نشان
چون گردن گردنکشان، در طوق فرمان بینمش
واژگان: طوق: زیوری که گرد گردن برآرند، گردن بند. (معین)
معنی و مفهوم: هنگامی که خبر و نشانه‌ای از پیروزی اخستان می‌شنوم و گردن بزرگان و سران را در زیر حلقه‌ی فرمان برداری شاه می‌بینم سخنان من گوهر می‌افشاند (چون در باره‌ی فتح شاه سخن می‌گویم) .
آرایه‌های ادبی: واج آرایی حرف « ش » .
۹۳ – چون کاسه‌ی یوزش جهان، حلقه به گوش آمد چنان
کز تاج شیر سیستان، نعلیـن سگبـان بینمـش
واژگان: کاسه‌ی یوز: کاسه‌ی گدایی. (فرهنگ لغات) نعلین: تثنیه‌ی نعل، یک جفت کفش. (معین)
معنی و مفهوم: تمام عالم همچون کاسه‌ی گدایی که حلقه‌ای بر خود دارد، حلقه به گوش و غلام اخستان شدند، به گونه‌ای که می‌بینم از تاج رستم دستان (شیر سیستان) برای نگهبان سگ سلطان، کفش ساخته‌اند .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:27:00 ق.ظ ]




واژگان: شب چراغ: گوهر آب‌دار و درخشنده. (ناظم)
معنی و مفهوم: چرا این روزگار ناسازگار، وجود همچون گوهر شب چراغ مرا به زمین زد و خرد و نابود گردانید و نگذاشت که من ثنا و ستایش شاه را که مانند مرواریدی با ارزش است، تاج سر همه‌ی جواهرات با ارزش عالم (ستایش‌های دیگران) کنم.
آرایه‌های ادبی: گوهر شب چراغ من و دُرّ ثنا اضافه‌ی تشبیهی است. گوهران استعاره از سخنان و اشعاری است که دیگر شاعران در مدح شاه سروده‌اند .
۱۲۲ – دیده‌ی شرق و غرب را، این سخنم نظر برد
آه کـه نیسـت ایـن نظر ، عین رضـای شــاه را
واژگان: عین: چشم، دیده. (معین)
معنی و مفهوم: چشم تمام مردم مشرق و مغرب (کل عالم)، متحیّر عظمت و زیبایی این سخن و شعر من است که در مدح شاه سروده‌ام. افسوس که شاه به دیده‌ی رضا و لطف به سخن من نمی‌نگرد.
آرایه‌های ادبی: شرق و غرب به علاقه‌ی حال و محل مجاز از مردم شرق و غرب است .
۱۲۳ – دزد بیـان من بوَد، هر که سـخن وری کند
شـاه سخن وران منم، شـاه ستای راستین
معنی و مفهوم: هر کس که به سخن وری می‌پردازد، سخن خویش را از من می‌دزدد. من سرور سخن وران و ستایش‌گر حقیقی شاه هستم.
بند یازدهم:
کلمات قافیه: نوای ، صفای، قفای و …
حروف اصلی قافیه: ا
حرف روی: ا
حروف الحاقی: ی
ردیف: ایزدی
۱۲۴ – بـاد مثـال شـاه را، حکـم قضـای ایـزدی
بـر سـر هـر مثــال او، مُـهر رضـای ایــزدی
واژگان: مثال: حکم، فرمان. (معین)
معنی و مفهوم: امیدوارم که اوامر و دستورهای شاه، پیوسته همچون حکم قضای خداوند اجرا شود (فرمانش پیوسته نافذ باشد) و همه‌ی اوامر او مورد تأیید و رضایت خداوند باشد .
آرایه‌های ادبی: مُهر رضا اضافه‌ی تشبیهی است .
۱۲۵ – هفـت فلک به خدمتش یکدل و تـا ابد زده
چـار ملـک سـه نوبتـش، در دو سرای ایــزدی
واژگان: هفت فلک: هفت سپهر، هفت آسمان. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: هفت آسمان باید در خدمت‌گزاری شاه اخستان با هم متحد و یکدل باشند. چهار فرشته‌ی مقرّب (جبرئیل، عزرائیل، میکائیل و اسرافیل) تا ابد در هر دو جهان به عنوان اعلام سلطنت او، هر روز سه نوبت طبل بزنند.
آرایه‌های ادبی: هفت، چهار، سه و دو سیاقه الاعداد در بیت به وجود آورده‌اند. فلک و ملک جناس اختلاف در آغاز دارند.
۱۲۶ – رخنه زده است هیبتش، ناخن شـیر آسمان
ناخـن دسـت همـتش، بــحر عطــای ایــزدی
واژگان: شیر آسمان: برج اسد و صورت فلکی شیر. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: از شکوه و هیبت شاه اخستان، ناخن صورت فلکی اسد (شیر) در آسمان شکافته است. یک ناخن از همت و اراده‌ی او دریای بذل و بخشش خداوند است که برای عالمیان قرار داده شده است .

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

آرایه‌های ادبی: شیر آسمان استعاره از صورت فلکی اسد است. دست همت اضافه استعاری از نوع تشخیص است. بیت دارای غلو می‌باشد.
توضیحات:
شیر آسمان: اسد، صورت شمالی منطقه البروج با بعد ۱۰ ساعت و ۳۰ دقیقه و میل ۱۵ درجه ی شمالی، ستارگان آلفای آن به نام قلب الاسد از قدر اوّل است در نجوم احکامی، اسد برجی است ثابت و نر، ربیعی، شمالی، آتشی و گرم و خشک و روزی، خانه‌ی شمس و شریک زحل و وبال زحل است. رب روز اسد شمس و رب شب او مشتری است و علامت اسد در تقویم حرف (د) و طالع او پنج طاس و پنجاه دقیقه می‌باشد … اسد خداوند ضرّابان و صیّادان است. (مصفّی، ۱۳۶۶: ۳۹)
۱۲۷ – بـاد دل جهـانـیان، والـه‌ نــور طلعتــش
چـون نـظر بهشـتیان، مسـت لقــای ایـــزدی
واژگان: واله: شیفته. (معین) لقا: دیدار، روی، چهره. (دهخدا)
معنی و مفهوم: امیدوارم همان گونه که نگاه اهل بهشت از دیدار خداوند مست و سرخوش است، دل اهل عالم نیز سرمست و شیدای فروغ طلعت شاه اخستان باشد.
آرایه‌های ادبی: بیت دارای تشبیه مرکب است، مست بودن مردم عالم از نور طلعت شاه را به مست بودن بهشتیان از دیدار خداوند تشبیه کرده است. مصراع دوم تلمیح به آیه‌های ۲۲ و ۲۳ سوره ی قیامت دارد . « وجوهٌ یومَئذٍ ناضِرهٌ الی رَبِّها ناظِرَهٌ »
۱۲۸ – قوت روان خسروان، شمّه‌ی خاک درگهـش
چـون غـذاء مـلائکـه، بـــاد ثــنای ایــزدی
واژگان: شمّه: واحد شم، یک بار بوییدن. (دهخدا)
معنی و مفهوم: همان‌گونه که غذای فرشتگان، دم حمد و ثنای خدواند است، طعام روح پادشاهان عالم نیز باید اندک مایه‌ بوی خاک درگاه شاه اخستان ‌باشد.
آرایه‌های ادبی: مصراع دوم اشاره به مجرد بودن ملائکه از مادّه دارد. باد ثنا اضافه‌ی تشبیهی است از آن جا که ثنا گفتن به همراه دم و نفس زدن است.
۱۲۹ – بـاد چـو بـاد عیسـوی، گَـرد سـم براق او

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:26:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم