کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



معنی و مفهوم: بوهای خوشی که هنگام صبح فضا را معطّر می‌کند، مانند آن است که صبحدم مشک و عنبر و کافور را با هم ترکیب کرده و مثلث عطری ساخته است که آن را می‌سوزاند.
آرایه‌های ادبی: بوی خوش ومعطّرهنگام صبح، به مثلث عطری مانند شده است. کافور و مشک و عنبر با هم تناسب دارند. دست صبح اضافه‌ی استعاری است. کافور استعاره از سپیده‌ی صبح و عنبر و مشک استعاره از تیرگی باقیمانده‌ی شب است.
توضیحات:
عنبر: رطوبتی است که مانند مومیایی است و از جزایر دریای عمان و بحر مغرب و چین در وقت جزر و مدّ دریا، داخل دریا می‌گردد، بهترین آن اشهب مایل به سفیدی است و خوشبوی باشد و بعد از آن مایل به ازرقی و زردی و بعد از آن مایل به سبزی و زبون‌ترین آن‌ها سیاه است که ماهی او را فرو برده و به جهت، رد کرده باشد. حافظ ارواح و قوّت‌ها و به غایت مفرّح و محرّک اشتها می‌باشد. (حسینی طبیب، ۱۳۷۳: ۱۸۵)
۱۶ – ســاغـر از یــاقــوت و مــرواریــد و زر
صــد مــــفرّح در زمــــان آمیـــــخته
واژگان: یاقوت: نام جوهری است مشهور و آن سرخ و کبود و زرد می‌باشد (برهان) توضیحات. مفرّح: شادی آورنده. (ناظم).
معنی و مفهوم: از ترکیب شراب سرخ که همچون مروارید و یاقوت است با جام زرّین، گویی صد مادّه‌ی شادی بخش تولید شده است (شراب مانند مفرّح شادی آور است).
آرایه‌های ادبی: یاقوت و مروارید استعاره از شراب سرخ و زر استعاره از جام زرّین است. بیت به ساختن مادّه‌ای شادی آور از ترکیب احجار کریمه (مروارید، یاقوت و …) اشاره دارد.
توضیحات:
یاقوت: نام جوهری مشهور و آن رنگ‌های سرخ و کبود و زرد می‌باشد. گرم و خشک است، آتش او را ضایع نمی‌کند و با خود داشتن آن، دفع علّت طاعون می‌کند. خواجه نصیر طوسی می‌نویسد: بدان که شریف‌تر و عزیزتر و نفیس‌تر جواهر یاقوت است، از روی طبیعت و متانت صورت و فایده‌ی خاصیّت و بقا حسیّت و زیادتی قیمت، باری تعالی فرماید: در تشبیه حوران بهشت «کانهُنَّ الیاقوت و المرجان» و علّت آن که یاقوت با آتش مقاومت می‌تواند کرد و اجزای او را متفتّش نتواند کرد آن است که رطوبت او با یبوست او اختلاطی کامل یافته است و ثباتی تمام پذیرفته و صورت مزاجی او را استحکامی حاصل شده… . (خرّمشاهی، ۱۳۷۵: ۷۴۵)
۱۷ – در دل خُــم خــون شــده جــان پــری
بــا تــن مــردم چـــو جـــان آمیـــخته
معنی و مفهوم: شراب سرخ روح فزا، در لطافت، گویی جان پری است که آن را در خم ریخته‌اند و تبدیل به خون شده و با جان مردم آمیخته شده است.
آرایه‌های ادبی: جان پری استعاره از شراب است که در لطافت به جان پری مانند گردیده است و هم‌چنین شراب به جان مانند شده که با تن مردم درآمیخته و جزیی از آن شده است. دل خم اضافه‌ی استعاری است.
۱۸ – در ســــفال خــــم نگــر زرّاب مـــی
آتـــش انــــدر ضیــــمران آمیــــخته
واژگان: ضیمران: سپرغم که آن را ریحان و نازبو نیز گویند. (غیاث)
معنی و مفهوم: شراب زرد رنگ که همچون زر آب شده، در خم سفالی (سبز رنگ) ریخته شده، همانند آن است که آتش در ریحان ریخته باشند.
آرایه‌های ادبی: آب زر و آتش هر دو استعاره از شراب است. ضیمران استعاره از سفال خم است که رنگش سبز بوده است.
۱۹ – آن مــی و نــارنـج را گــر کــس نـدیـد
بــا شفـــق صبــح آن چــنان آمیـــخته
معنی و مفهوم: اگر کسی ترکیب می و پوست نارنج را که در خم ریخته شده بود، ندیده است، اکنون زردی پرتوهای صبح، همچون شرابی است که با شفق نارنج گون درآمیخته است.
آرایه‌های ادبی: آمیخته شدن شراب با پوست نارنج را به ترکیب پرتوهای صبح با سرخی شفق مانند کرده است.
توضیحات:
می و نارنج: گویا پوست نارنج را که سرشت آن گرم و خشک شمرده می‌شده و ارزش درمانی و دارویی داشته است، در باده می‌افکنده‌اند، تا از سردی و گرانی باده بکاهند. (کزازی، ۱۳۷۴: ۶۲۲)
۲۰ – از پـی تعــویــذ جــان‌هــا، ســاقــیان
آب مُشــــک و زعفــــران آمیـــــخته
واژگان: تعویذ: آن‌چه از عزایم و آیات قرآنی و جز آن نوشته و جهت حصول مقصد و دفع بلاها با خود دارند. (منتهی الارب)
معنی و مفهوم: ساقیان بزم، گویی به وسیله‌ی شراب که به ترکیبی از مشک و زعفران می‌ماند، برای حفظ جان‌ها از چشم زخم، تعویذ و نُشره ساخته‌اند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

آرایه‌های ادبی: آب مُشک و زعفران استعاره از شراب است. بیت به این رسم اشاره دارد که تعویذ را با مشک و زعفران برکاغذ می‌نوشته‌اند.
توضیحات:
تعویذ: اسماء و ادعیّه و کلمات که برای رفع قضا و دفع چشم زخم و آفات بر کاغذ یا پوست نویسند و به بازو یا گردن حمایل کنند. تعویذ به زعم رمّالان و دعا نویسان برای جلوگیری از جن و جن زدگی نیز نافع است. به تعویذ، حرز نیز می‌گفتند.
ای دوســت دســت حافظ تعویذ چشـم زخم است
یـارب ببینــم آن را در گــردنـــت حمـــایــل (شمیسا، ۱۳۸۷: ۳۸۷- ۳۸۶)
۲۱ – روی و مــوی شـاهــدان چــون آبنــوس
روز و شـــب در یــک مــکان آمیــــخته
واژگان: آبنوس: چوبی سیاه رنگ و سخت و سنگین و گران بها از درختی به همین نام. (دهخدا)
معنی و مفهوم: روی سپید و موی سیاه زیبا رویان که همچون آبنوسی دو رنگ است، به این می‌ماند که شب و روز هم زمان در یک جا با هم جمع شده باشند.
آرایه‌های ادبی: ترکیب روی و موی شاهدان از یک طرف به آبنوس مانند شده است (گونه‌ای از آبنوس که دورنگ است) و از طرف دیگر بیت دارای لف و نشر مرتّب است. روی با روز و موی با شب ارتباط دارد.
۲۲ – از نثـــار جـــام زر بــر فـــرق خــاک
جـرعــه بیـن بــا خـاک جـان آمیـــخته
معنی و مفهوم: از جرعه افشانی جام زرّین شراب بر روی خاک، جرعه‌های شراب را می‌بینی که تمام جان و وجودشان با خاک آمیخته شده است.
آرایه‌های ادبی: فرق خاک اضافه‌ی استعاری است. جرعه‌ی شراب نیز در استعاره‌ی مکنیه از نوع تشخیص دارای جان فرض شده است.
۲۳ – جـام مـی چـون لـوح طفـلان سـرخ و زرد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 03:26:00 ق.ظ ]




۱۲۶ – آنچــه نخّـــاس ارز یــوســـف کــرد
ارز گفـــــتار خــــــام او زیبــــــــد
واژگان: نخّاس: برده فروش. (منتهی الارب) ارز: نرخ، ثمن. (دهخدا)
معنی و مفهوم: بهایی که برده فروش در بازار مصر، برای خرید یوسف مشخص کرد، شایسته است که قیمت سخنان خام و غیر جدّی شاه باشد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

آرایه‌های ادبی: بیت تلمیح به ماجرای زندگی یوسف (ع) و آیه‌ی ۲۰ سوره‌ی یوسف« وَ شَرَوهُ بِثَمَنِ بَخسِ دَراهِمَ مَعدودَهٍ » دارد. آن چه نخّاس ارز یوسف کرد کنایه از بهای بسیار اندک است.
۱۲۷ – نســـر طــایــــر بیفکَـــنَد شهـــپر
کــه پــرش بـــر ســــهام او زیبـــــد
واژگان: نسر طایر: صورت دهم از صور نوزده‌گانه‌ی شمالی. (دهخدا)توضیحات. شهپر: پر اوّلین بال جانور پرنده را گویند. (برهان) سهام: جمع سهم به معنی تیر. (غیاث)
معنی و مفهوم: صورت فلکی نسر طایر، در آسمان، پرهای بزرگ خود را می‌ریزد؛ زیرا پرهای آن شایسته است که بر تیر شاه اخستان قرار بگیرد.
توضیحات:
نسر طایر: صورت عقاب و یازدهمین ستاره‌ی درخشان آسمان است، با قدر ۸۹ / ۰ و فاصله‌ی آن از منظومه‌ی شمسی، شانزده سال نوری می‌باشد و عوام آن را شاهین ترازو گفته‌اند… . ستارگان نسر طایر جمعاً پانزده است ، ۹ ستاره در داخل صورت و ۶ ستاره در خارج صورت. (مصفّی، ۱۳۶۶: ۷۹۱- ۷۹۰)
۱۲۸ – مـــاه منجـــوق گــوهـــر ســلجوق
در ظــــــلال حســــام او زیبـــــــد
واژگان: منجوق: گوی و قبّه‌ای که بر سر علم (رایت) نصب کنند، ماهچه‌ی علم. (معین) سلجوق: نام یکی از اجداد سلجوقیه بود که نسب او به افراسیاب می‌رسیده است. (دهخدا) ظلال: سایه بان. (معین) حسام: شمشیر برّان، شمشیر تیز. (معین)
معنی و مفهوم: زیبنده است که ماهچه‌ی علم نژاد سلجوقیان، زیر سایه و پناه شمشیر شاه اخستان باشد (شاه بر سلجوقیان نیز حکومت کند).
۱۲۹ – مــــدد بــــــَأس دوده‌ی عبّــــاس
ســــایـــــه‌ی احتشــــام او زیبـــــد
واژگان: بأس: قوّت، دلیری، خشم. (معین) دوده: دودمان، خانواده. (معین) احتشام: شأن و شوکت. (غیاث) عبّاس: عبّاس بن عبدالملک بن هاشم بن عبدالمناف، از بزرگان قریش در عصر جاهلیت بود و جدّ خلفای عباسی است. (دهخدا)
معنی و مفهوم: شایسته است که سایه‌ی حشمت و شوکت شاه، یاور سطوت و قدرت خاندان عباس (عباسیان) باشد و خلفای عباسی را یاری دهد.
آرایه‌های ادبی: سایه‌ی احتشام اضافه‌ی استعاری است. دوده‌ی عباس استعاره از خلفای عباسی است.
۱۳۰ – صــورت عــدل تنــگ قـافیـه‌ای اسـت
کـــــه ردیــــــف دوام او زیبـــــــد
واژگان: تنگ قافیه: قافیه‌ی تنگ، نادر و دشوار. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: بقا و جاودانگی شاه، همانند شعری است که عدل، با این که قافیه‌ای دشوار است؛ امّا شایسته است که هم ردیف (همراه) جاودانگی شاه باشد (عدل پیوسته با بقای او همراه باشد).
آرایه‌های ادبی: بقا به شعر و عدل به قافیه‌ای تنگ تشبیه شده است.
۱۳۱ – آســمان گــرنــه سـرنگــون خیــزد
درع بــــــالای تــــــام او زیبــــــد
واژگان: درع: جامه‌ی جنگی که از حلقه‌های آهنی سازند، زره. (معین) تام: تمام، کامل. (معین)
معنی و مفهوم: آسمان، اگر با حالت وارونگی و سرنگونی برنمی‌خاست، شایسته بود که برای قد و بالای به کمال رسیده و رشید شاه، از آن زرهی بسازند.
۱۳۲ – فــرّخ آن شــاهبــاز، کــز پـی صیــد
ســاعــــد شـــه، مـــقام او زیبـــــد
واژگان: شاهباز: شهبازی باشد سفید و بزرگ و پادشاهان با آن شکار کنند. (برهان)
معنی و مفهوم: چقدر خوش بخت و سعادتمند است آن بازی که برای صید، شایسته‌ی آن می‌گردد که بر دست شاه اخستان بنشیند.
۱۳۳ – بـخ بـخ آن بُختـی‌ای کــه کتـف رسـول
جــــایـــــگاه زمـــــام او زیبــــــد
واژگان: بخ بخ: به به، خوشا، آفرین. (دهخدا) بُختی: شتر قوی هیکل دو کوهانه. (معین)
معنی و مفهوم: خوش به حال شتری که شایسته‌ی آن می‌گردد، که افسارش روی دوش پیامبر اکرم قرار بگیرد.
۱۳۴ – دولــتِ تیــز، مــرغ تیـز پـــر اســت
عــدل شــــه، پــــایـــدام او زیبــــد
واژگان: دولت: اقبال، نیک بختی. (معین) پایدام: دام، تله، دام پای جانوران. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: بخت و اقبال، همانند مرغی تیز پرواز است که شایسته است، عدل شاه مانند دامی آن را در بر بگیرد.
آرایه‌های ادبی: بخت و اقبال به مرغی تیز پر و عدل شاه به دامی که این مرغ را اسیر می‌کند، تشبیه شده است.
۱۳۵ – چنبــر کــوس او خــم فلــک اســت
ســاقـی کــاس او صــف ملــک اسـت
معنی و مفهوم: خمیدگی آسمان، به منزله‌ی چنبر و خمیدگی طبل نوبتی شاه اخستان است و فرشتگان برای ساقی‌گری شاه صف کشیده‌اند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:26:00 ق.ظ ]




مخالفت با فلسفه در شعر شاعران این روزگار به چشم می‌خورد و سردمدار این فلسفه ستیزی، سنایی و پس از آن خاقانی می‌باشد. به سبب رواج عرفان در قرن ششم بسیاری از شاعران دید عرفانی می‌یابند.
« شاعران این دوره در شعر خود به علوم مختلف از جمله: نجوم، طب، تفسیر، فقه، قرآن، حدیث و مسائل کلامی و فلسفی اشارات فراوان دارند.در اشعار برخی از شاعران به دلیل ضعف احساسات ملّی، مسائلی همچون مخالفت با تاریخ پیش از اسلام و شاهان عجم و طعن در شاهنامه به چشم می‌خورد و از سوی دیگر وطن دوستی و عشق به میهن در اشعار شاعرانی چون خاقانی و نظامی موج می‌زند. گله و شکایت از ممدوح و تلمیحات تاریخی و مذهبی و شکایت از کسادی بازار فضل و پنهان ماندن قدر و منزلت شاعر و تعصّب در دین و اعتقاد به جبر و هجو شاعران از یکدیگر و انتقادات اجتماعی از جمله مختصات فکری این دوره بوده است.» (همان، ۱۸۰ـ۱۷۷)
۲-۵-۳- سطح ادبی:
از لحاظ تعداد شاعران و تنوع مضامین، این دوره یکی از پربارترین دوران شعر فارسی است. چون اکثر شاعران این قرن درس خوانده و مطلع به علوم زمان خویش بوده‌اند و به همین دلیل آرایه‌های ادبی فراوانی در اشعارشان دیده می‌شود.
« در این دوره‌ی غنی و پربار ادبی اکثر قالب‌های شعری به اوج می‌رسد: نظامی در مثنوی، انوری در قطعه، خاقانی و انوری در قصیده از بقیه سرآمد بوده‌اند و مخصوصاً قالب قصیده در این دوره به اوج خود می‌رسد. در این دوره انواع شعر از جمله عرفانی، حبسیّه، هجو و هجا و داستان سرایی مورد استفاده قرار گرفته‌اند؛ امّا از شعر حماسی در این دوره خبری نیست. به کار گرفتن ردیف‌های طولانی و مشکل، وفور مبالغه و اغراق در مدح، رشد و پیدایش غزل در کنار قصیده و توجه به صنایع بدیعی و بیانی و تجدید مطلع در قصیده مخصوصاً به وسیله‌ی خاقانی از ویژگی‌های مهم ادبی این دوره است.» (شمیسا، ۱۳۸۲:۱۸)
۲-۶- سبک شعری خاقانی
خاقانی از آن دسته شاعران صاحب سبکی است که سبک مخصوص و ویژه‌ای برای خود دارد؛ اگر‌چه در پاره‌ای موارد به شعر شاعران سبک خراسانی توجه داشته است؛ امّا در ابداع ترکیبات تازه وتشبیهات خاص و به کارگیری الفاظ بکر وتازه سبکی نو پدید آورده است. خود او نیز بارها در اشعارش به این معنی اشاره کرده است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

هســت طـــریـق غـــریـــب ایــــن کـــه مـــن آورده‌اماهـــل سخــن را ســزد گفتــه‌ی مــن پیــشوا(خاقانی، ۱۳۸۸: پنجاه و دو )او در جای جای دیوان، فریاد نوآوری سر می‌دهد و خود را به مریم و اشعارش را به عیسی تشبیه کرده است.روزه کـردم نـذر چـون مـریم، کــه هم مریـم صفاســت
خـاطــر روح القــدس پیـونــد عیـسی زای مــن
«خاقانی شاعری است مبتکر و صاحب سبک که از نصیبه‌ی هنر نیز برخوردار است. هیچ‌گاه نمی‌تواند خود را در چارچوب‌های معهود فکری و هنری گرفتار ببیند و درباره‌ی طبیعت و جهان ذهنی خویش بدان گونه بیندیشد که دیگران اندیشیده‌اند؛ بلکه برعکس، علیه‌ی همه‌ی نظام‌های موجود و تمام اندیشه‌های جاری و پسندیده به ویژه در عرصه‌ی تخیّل عصیان می‌کند و برای خود روابط و جهت‌های تازه و ابتکاری می‌جوید.» (اردلان جوان، ۱۳۷۳: ۶)« اصرار فراوان به آوردن مضامین جدید و معانی نو و ترکیبات بی‌سابقه و ایراد لغات و ترکیبات عربی بسیار و التزام ردیف‌های دشوار و استعاره‌ی نامحدود از افکار علمی و اطلاعات زمان خود از خصایص خاقانی است.» (رزمجو، ۱۳۷۲: ۷۴)
خاقانی برای ساختن تصاویر شعر خود از ریزترین جزئیّات اطراف خویش کمک می‌گیرد و با وصف این جزئیّات با کمک قوّه‌ی تخیّل و ذهن فعّال و خارق‌العاده‌ی خود، زیباترین صحنه‌های وصفی را ارائه می‌دهد؛ اگر‌چه پیچیدگی در کلام یکی از معایب سخن به شمار می‌آید؛ امّا پیچ و تاب سخن خاقانی از آن نوعی است که قابل گشایش است و هنگامی که از آن گره‌گشایی می‌شود لذّتی لطیف و مرموز سراسر وجود مخاطب را فرامی‌گیرد و در مقابل این همه عظمت و شگفتی درمی‌ماند.
« محسوس‌ترین خصوصیت زبان خاقانی پیچیدگی است، به حدّی که بسیاری از ابیات وی دیرفهم و دشوار می‌شود، هرچند این خصوصیت از شأن شعر می‌کاهد زیرا مخل جزالت و فصاحت و عایق دریافت معنی است؛ ولی اگر در مصدر و علل قضیه جستجو کنیم شأن خاقانی به شکل دیگری بالا می‌رود.
این پیچیدگی زبان را بعضی از اهل نظر بر این حمل می‌کنند که پارسی، زبان مادری او نبوده و به قوّه‌ی فرورفتن در کتب لغت و ادب و کثرت مراجعه به استادان پیشین، این تسلّط کم نظیر برای وی حاصل شده است.»(دشتی، ۱۳۶۴: ۲۰ـ ۱۹)از لحاظ زیبایی شناسی و توجه به صور خیال نیز خاقانی در اوج قرار دارد، او می‌کوشد تا به زیباترین نحو ممکن کلام خود را از حالت سادگی و بی‌پیرایگی بیرون بیاورد و آن را با عناصر خیال بیاراید. در جایی از اشعار خود نیز اشاره می‌کند که سخن زیور و پیرایه‌ای کهنه است که طبع من آن را می‌آراید:سخــن پیـرایـه‌ کهنـه اسـت و طبـع مـن مطـراگــرمـرا بنـمای استـادی کـز این سـان کهـنه پیر آید(خاقانی، ۱۳۸۸: ۴۵۰)بهره برداری از ترفندهای کلامی در شعر خاقانی حد و مرز مشخصی ندارد، او می‌کوشد تا به هر نحوی کلام خود را با آرایه‌های ادبی جواهرنشان کند. در میان آرایه‌های ادبی بیش از همه به استعاره توجه دارد و از میان انواع استعاره به استعاره‌ی مصرّحه و آشکار علاقه نشان داده است. بعد از استعاره بیشترین عنایت شاعر به ساختن تشبیه است.نگاه تیزبین و ذهن خلاق موجب شده است تا ریزترین جزئیات اطراف نیز از نگاه او دور نماند و با بیان تمام جزئیات کوشیده است تا حقیقت تشبیه را به مخاطب بنمایاند. بعد از تشبیه کنایه مورد توجه خاقانی قرار گرفته است، خاقانی با اشراف بر علوم مختلف کوشیده است تا با کنایات رمزی و دیریاب، سخن خود را بیاراید و مخاطب را به تلاش ذهنی برای کشف این کنایه‌ها وادار کند و سخن را از حالت کلیشه‌واری خارج کند. آرایه‌های دیگر نیز به تناسب، در شعر سخن سرای بزرگ شروانی مورد استفاده قرار گرفته است.خاقانی گنجینه‌ای سرشار از لغات است که با قدرت خارق‌العاده‌ی خود و به اقتضای مضمون از آن گنجینه، لغاتی برمی‌گزیند و همین وفور لغات، دیوان خاقانی را به دیوانی سرشار از لغات و تعبیرات جدید کرده است. او یکی از پر نبوغ‌ترین شاعران زمان خود و با اندک جرأت کل دوران زبان فارسی است. مهارت او تا حدّی است که گاه در دیوان او به لغات و الفاظی برمی‌خوریم که تصور این که شاعری بتواند این الفاظ را در شعر خود جای دهد در ذهن نمی‌گنجد.خاقانی مایل است که اشعارش متفاوت از شاعران دیگر باشد و شاید به همین دلیل است که دشوارگویی را شیوه‌ی خود ساخته است؛ البتّه شاید دلیل دیگر دشوارگویی خاقانی، مخاطب باشد؛ زیرا مخاطبان او افرادی همچون سلاطین، وزرا و دانشمندان زمان خود هستند.خاقانی در اشعار خویش به خودستایی دست زده و خود را بر شاعران عرب و عجم برتر نهاده است.خــاقــانیـــم نــه والله، خــاقــان نظـــم و نثـــرمگـوینــدگــان عــالــم، پیشــم عیــال و مضــطر(خاقانی،۱۳۸۸:۱۹۴)مالـک الملــک سخـن خـاقـانیــم کــز گنــج نطــقدخــل صد خـاقـان بــود یــک نکتـه‌ی غرّای من
(خاقانی، ۱۳۸۸: ۳۲۳)
۲-۷- مضامین و موضوعات شعر خاقانی
تنوع و گستردگی مضامین و موضوعاتی که خاقانی در اشعار خود به کار برده است نیز از نکات قابل توجه به شمارمی‌رود. خاقانی درتمام مضامین مختلف قصیده طبع‌آزمایی کرده است، مهم‌ترین مضامین عبارتند از: مدح، هجو، مرثیه، وعظ و حکمت، مفاخره، نعت پیامبر و ستایش کعبه، فلسفه ستیزی، حبسیّات، پرهیز از می‌پرستی، وطن دوستی و توجه به اساطیر، جلوه‌های طبیعت و صحنه‌های فلک، نجوم، طب و داروها، اشاره به باورها و اعتقادات، اشاره به معارف قرآن و علوم دینی، اشاره به اصطلاحات بازی نرد و شطرنج، بازی‌های کودکانه، اشاره به آیین ترسایی و مسیحیّت، موسیقی و آلات آن، توصیفات گوناگون و اطلاعات عمومی پراکنده که در این جا به خلاصه‌ای از آن‌ها اشاره می‌شود.
۲-۷-۱- وطن دوستیبا وجود این که قرن ششم دوران ضعف اعتقادات ملی است و شاهد بی‌توجهی سخنوران به مفاخر و اساطیر ایرانی در زمان شاعر هستیم، بر خلاف بسیاری از معاصران خود، هرگز تمدن و گذشته‌ی درخشان و پرشکوه کشور را به باد فراموشی نسپرده است و در جای جای اشعارش تفاخر به ایران و اساطیر آن موج می‌زند.ســــــام کیـــخسرو مکــــان در شــــرق و غـــــربخضـــر اسکنـــدر نشـــان در شــرق و غـــربدر کـمیـــــــــــن شـــــــــرق زال زر هنــــــــوزپـــــر عنـــقا دیـــدبـــان بنمــــود صبـــــح(۵/۱۱-۱۴)در بیت زیر شاعر ممدوح خود را به رستم که کمان آرش دارد تشبیه کرده است.
حیـــــدر آتـــــش سنــــــان آمــــــد بــــــه رزم
رستـــــم آرش کمــــــان آمـــــد بـــــه رزم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:26:00 ق.ظ ]




۵۹ – وز مـــزاج مـــی، درون خــــاصــگان
صـــد دواج رایــگان پـــوشــیده‌انــــد
معنی و مفهوم: از تأثیر طبیعی شراب بر خاصگان بزم، چنان درونشان گرم شده است که گویی آن‌ها را با صد لحاف پوشیده‌اند.
آرایه‌های ادبی: گرمای حاصل از شراب را به لحاف مانند کرده است.
۶۰ – آن تنـــوره پیش‌تـر کــش، کـــز تفـش
در بنفــشه، ارغـــوان پـــوشــیده‌انــــد
معنی و مفهوم: آتش را در تنوره افزون کن، آن آتشی که از حرارت آن و تأثیرش بر زغال سیاه، به آن می‌ماند که گل بنفشه را از گل ارغوان پوشانده باشی.
آرایه‌های ادبی: تنوره مجاز از آتش به علاقه‌ی حال و محل است. بنفشه استعاره از زغال و ارغوان استعاره از آتش است.
۶۱ – خَیــل زنــگی را چــو شــد در پنــجره
شَــعرِ چیـنی در زمــان پــوشـیده‌انــــد
واژگان: زنگی: منسوب به زنگ، منسوب به قبایل سیاه پوست ساکن افریقای شرقی. (دهخدا) پنجره: تنگه‌ی آهنی پر سوراخ.(معین) شَعر: موی انسان و جانور. (معین)
معنی و مفهوم: هنگامی که زغال‌های سیاه، همچون سپاه زنگ وارد تنوره‌ی مشبّک شدند؛ انگار که در همان لحظه بر آنان پارچه‌های رنگارنگ چینی پوشیدند (آتش آن‌ها را فرا گرفت).
آرایه‌های ادبی: خیل زنگی کنایه از زغال. پنجره، استعاره از تنوره‌ی مشبّک و شعر چینی استعاره از آتش است.
۶۲ – خِـــلعت اســــکندر رومــــی مـــگر
در شـــه هنـدوســتان پــوشــیده‌انـــد
معنی و مفهوم: پوشیده شدن زغال سیاه به وسیله‌ی آتش، به آن می‌ماند که خلعتی رنگین، از جانب اسکندر مقدونی برای پادشاه سیاه پوست هند فرستاده و بر آن پوشانده باشند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

آرایه‌های ادبی: خلعت اسکندر استعاره از آتش و پادشاه هند، استعاره از زغال است. بیت تلمیحی نیز به داستان اسکندر و شاه هندوستان دارد، شاه هندوستان در نبرد با اسکندر درمانده گردید و از روی ناچاری دختر و پسر خود را نزد او فرستاد تا دل وی را با خود نرم سازد. (گویا رنگ خلعت اسکندر نیز سرخ بوده است.)
۶۳ – زعفـران در شــب شــود رنگــین و بـاز
شـب به رنــگ زعـفران پــوشــیده‌انــــد
معنی و مفهوم: همان‌گونه که زعفران در شب رنگین می‌شود (رنگ می‌گیرد) آتش نیز در شب رنگش آشکارتر می‌شود و زغال سیاه همچون شب هم به وسیله‌ی آتش به رنگ زعفران درآمده است.
آرایه‌های ادبی: زعفران استعاره از آتش و شب استعاره از زغال است. تکرار زعفران آرایه‌ی رد صدر الی العجز ایجاد کرده است.
۶۴ – در زحـــل گـــویــی شــعاع آفـــتاب
از کـف شـاه اخسـتان پــوشـــیده‌انــــد
معنی و مفهوم: آتشی که زغال سیاه را در بر گرفته است به آن می‌ماند که از دست آفتاب‌گون شاه اخستان، پرتویی تابیده باشد و سیاره‌ی سیاه رنگ زحل را در برگرفته باشد.
آرایه‌های ادبی: زحل استعاره از زغال سیاه و آفتاب استعاره از آتش است. دست شاه به آفتاب تشبیه شده است.
۶۵ – مصطـفی عـزم و عـلی رزمی کـه هسـت
ذوالفقـــارش پـــاســـبان ممـــلکت
معنی و مفهوم: شاه اخستان در عزم و اراده، همچون پیامبر(ص) و در شجاعت و رزم‌آوری مانند علی (ع) است و شمشیر ذوالفقارگونش نگهبان مملکت می‌باشد.
آرایه‌های ادبی: شاه در عزم و اراده به پیامبر(ص) و در شجاعت و رزم‌آوری به علی(ع) مانند شده است. ذوالفقار در مصراع دوم استعاره از شمشیر ممدوح است.
بند ششم:
کلمات قافیه: عاشقان، جان، فشان و …
حروف اصلی قافیه: ان
حرف روی: ن
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: کرد آفتاب
۶۶ – خیــل دی مــاهـی نهــان کــرد آفتـاب
چشـمه بــر مــاهـی روان کــرد آفتـــاب
معنی و مفهوم: ابرهای تیره که مانند سپاهیانی برای زمستان هستند آفتاب را در پشت خود پنهان کردند و آفتاب روانه‌ی برج ماهی (برج حوت، اسفند ماه) شد.
آرایه‌های ادبی: خیل دی‌ماهی استعاره از ابرهاست. دی‌ماه مجاز از زمستان است به علاقه‌ی جز و کل. چشمه استعاره از آفتاب است. در «چشمه بر ماهی روان شدن» نوعی عکس وجود دارد؛ زیرا معمولاً ماهی بر چشمه روان می‌شود.
۶۷ – یــوسـف‌آسـا چـون به دلو از چـاه رسـت
تخــت شـاهــی را مــکان کــرد آفتـــاب
واژگان: دلو: یازدهمین برج از بروج دوازده‌گانه. (معین) ظرفی فلزی یا چرمی که به وسیله‌ی آن از چاه آب کشند. (معین)
معنی و مفهوم: خورشید همانند یوسف(ع) به کمک دلو از چاه زمستان نجات یافت و تخت پادشاهی را به عنوان جایگاه خود برگزید (منظور از تخت شاهی برج حمل است که شرف آفتاب است).
آرایه‌های ادبی: خورشید به حضرت یوسف(ع) تشبیه شده است که به کمک دلو از چاه نجات یافت. دلو دارای استخدام است؛ در ارتباط با خورشید برج دلو (بهمن ماه) و در رابطه با یوسف همان دلو و آبریز چاه است.
۶۸ – افعــی دی را هــمه تـــن زهــر دیـــد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:26:00 ق.ظ ]




توضیحات:
زمزم: نام چاهی مقدّس و مبارک در مکّه که معروف است آب آن را اگر بیمار بخورد شفا یابد. اگر گرسنه خورد سیر شود و اگر تشنه خورد سیراب گردد. وقتی اسماعیل با مادر خود، هاجر در سرزمین مکّه تشنه ماندند، هاجر به طلب آب رفت و میان دو کوه صفا و مروه می‌دوید. اسماعیل از تشنگی می‌گریست و پاشنه‌ی پا بر زمین می‌زد که از ردّ پای او، چشمه‌ای برجوشید و به همین جهت آن را زمزم خواندند و برخی گفته‌اند چون بر خدا توکل کردند، جبرئیل آب زمزم را بر ایشان فرستاد و هاجر چون گریه‌ی کودک شنید، بازگشت و آب را دید که بر روی زمین همی رفت، خاک بر گرد آن کرد تا بر جای ایستاد. آن گاه نرم نرم آب فروتر رفت تا چاه گشت. (یاحقی، ۱۳۷۵: ۲۲۹)
۱۱۴ – برده مهنـدس بقا زان سـوی خط نه فـلک
خنـدق حصـن ملـک را حـد سـرای شــاه را
واژگان: خندق: گودی که گرداگرد شهری یا لشکرگاهی کنند منع سیل یا عدو را. (دهخدا) حصن: جای استوار که به درون آن نتوان رسید، دژ، قلعه. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: خداوند بزرگ که مهندس و ترسیم کننده‌ی نقشه‌ی این جهان ماندگار است، خندقی را که به دور قلعه‌ی مملکت و فرمانروایی شاه اخستان کشیده، تا فراز نه فلک امتداد داده و تمام زمین و آسمان‌ها را جزء ملک جاودان وی قرار داده است .
آرایه‌های ادبی: مهندس بقا استعاره از خداوند است. حصن ملک اضافه‌ی تشبیهی است.
۱۱۵ – چون ز سـواد شـابران سـوی خزر گذر کند
روس و الان نهـند سـر، خدمـت پـای شــاه را
واژگان: سواد: حوالی شهر. (غیاث) شابران: نام شهری و دربندی است از ولایت شروان. (دهخدا) الان: نام ولایتی از ترکستان و بعضی گویند نام شهری است. (برهان)
معنی و مفهوم: هنگامی که شاه اخستان، از نواحی شروان به سمت خزر حرکت می‌کند، مردم سرزمین روس و الان، تسلیم و آماده‌ی خدمت‌گزاری به شاه می‌شوند و در مقابل پای او سجده می‌کنند.
آرایه‌های ادبی: سر نهادن کنایه از تسلیم شدن، آماده‌ی خدمت شدن، سر و پای با هم تناسب دارند. روس و الان به علاقه‌ی حال و محل مجاز از مردم روس و الان است.
توضیحات:
شابران: (اسم خاص) در نزهت القلوب نوشته: انوشیروان عادل ساخت، هوایش گرم است و آبش ناگوارنده، حاصلش غله و دیگر حبوبات باشد و در حدود العالم این طور نوشته: شاوران، قصبه‌ی شیروان است به دریا نزدیک و با نعمت بسیارو سنگ محک به همه جهان از آن جا برند. (فرهنگ لغات به نقل از حدود العالم)
روس: اسم مردمی است که روسیه از آن نام گرفته است. این لفظ ظاهراً با نورمان مترادف است و بالاخص به وارگ‌هایی که مملکت «کیف» را تأسیس کردند، اطلاق می‌شده است ولی در همان اوایل هجوم وارگ‌ها به روسیه، لفظ روس اسلاوهای شرقی را نیز فراگرفت و اسم عمومی سرزمین مسکونی آنان گردید. در قرون وسطی مملکت روس (به اصطلاح ما روسیه) به ممالک اسلاوی واقع در جنوب روسیه که عمده‌ترین آنها مملکت «کیف» بود، گفته می‌شد و سپس این نام به قلمرو دولت مسکو تعلق گرفت. (ذزفولیان ، ۱۳۸۷: ۷۱۴)
الان: ارّان، اقلیمی است در کشور آذربایجان، همان جا که امروز مجازاً (به علاقه‌ی جزء به کل) بدانجا نام آذربایجان داده‌اند. صاحب برهان قاطع گوید: ولایتی است از آذربایجان که گنجه و بردع اطراف آن است؛ گفته‌اند ولایتی است کثیرالاطراف در شمال غربی رود ارس و آن که این سوی رود ارس باشد مقابل ارّان ابخاز نامند … این شهر به دست سلمان ابن ربیعه الباهلی در سال ۲۵ ﻫ فتح شد. (همان: ۵۲)
۱۱۶ – ور به سـریر بگـذرد رایـت شـاه، صاحبـش
تـاج و سـریـر خـود نـهد، نعـل بهای شــاه را
واژگان: سریر: کشور وسیعی است بین الان و باب الابواب. (فرهنگ لغات)توضیحات، تخت و تخت گاه. (معین) نعل بها: مالی که پادشاه در وقت عبور از موضعی از صاحب آن می‌گیرد به بهای نعل اسب خود که از آن جا عبورکرده است. (معین)
معنی و مفهوم: اگر علم شاه از سرزمین سریر گذر کند، حاکم سرزمین سریر، تاج و تخت خود را به عنوان هدیه‌ی نعل بها، به شاه اخستان خواهد داد (فرمانروایی ملک را به او واگذار خواهد کرد).
آرایه‌های ادبی: سریر و سریر جناس تام دارند .
توضیحات:
سریر: مملکتی است میان بلاد الان و باب الابواب و او را پادشاهی است بر سر خود و دینی و ملّتی جداگانه (منتهی الارب). ناحیه‌ی سریر مشرق و جنوب وی حدود ارمنیه است و مغرب وی حدود روم است، با نعمت سخت بسیار، کوهی است و دشتی و گویند که اندر کوه‌های آن پشه باشد هر یکی چند کبکی … ولایت سریر از خزر تا آن جا دوازده فرسنگ است. (دزفولیان، ۱۳۸۷: ۸۱۰)
۱۱۷ – هود هدایت اسـت شاه، اهل سـریر، عادیـان
صَـرصَـر رستخـیز دان، قـــوّت رای شـــاه را
واژگان: صَرصَر: تند باد. (غیاث) رستخیز: برخاستن مردگان،رستاخیز، قیامت. (دهخدا)
معنی و مفهوم: شاه همانند هود (ع) هدایت‌گر و راهنماست و مردم سرزمین سریر، مانند قوم عاد هستند. رای و اندیشه‌ی شاه همچون باد تندی است که خداوند به وسیله‌ی آن عادیان را هلاک کرد (شاه می‌تواند اهل سریر را نابود کند).
آرایه‌های ادبی: ممدوح را به حضرت هود مانند کرده و مردم اهل سریر را همچون عادیان دانسته است. رای و اندیشه‌ی شاه را در توانمندی همچون باد صرصر دانسته که عادیان را هلاک کرد. بیت تلمیح به داستان حضرت هود و هلاک عادیان به وسیله‌ی باد صرصر دارد .
توضیحات:
هود: به موجب قرآن مجید پیغمبری به نام هود بر قبیله‌ی عاد مبعوث می‌گردد و آنان را به پرستش خدای یگانه دعوت می کند. فقط عدّه‌ی کمی به او می‌گروند و باقی سر از فرمان هود باز می‌زنند. در قرآن مجید مذکور است که قوم عاد از نیروی جسمانی و طول متمتع بوده‌اند و قصر و ابنیه‌ی محکم بنیان داشته‌اند. خداوند به واسطه‌ی نافرمانی، آنان را دچار عذاب می‌سازد. هفت روز باد صرصر بر ایشان می‌وزد و همه‌ی افراد قبیله‌ی عاد جز هود و پیروانش هلاک می‌شوند. (خزائلی، ۱۳۷۱: ۴۲۶)
۱۱۸ – چرخ چو باز ازرق است، این شب و روز چون دو سگ
باز و سـگ اند نامـزد، صیـد و هــوای شــاه را
واژگان: باز: نام طایر شکاری. (غیاث) ازرق: نیلگون، کبود.(غیاث) نامزد: مخصوص. (آنندراج)
معنی و مفهوم: آسمان همانند بازی کبود و شب و روز مانند دو سگ شکاری هستند که این سه، به شکار کردن برای شاه و دوستداری او منسوب شده‌اند .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

آرایه‌های ادبی: آسمان به بازی کبود و شب و روز به دو سگ تشبیه شده‌اند.
۱۱۹ – مـرغ که آبـکی خورد، سر سوی آسمان کند
گـویی اشـارتی اسـت آن، بـهر دعـای شــاه را
معنی و مفهوم: مرغ هنگامی که آب می‌خورد سر خود را به سمت آسمان بلند می‌کند، گویی دلیل این سربلند کردن مرغ، اشاره‌ای به دعا کردن برای شاه اخستان می‌باشد (مرغ مشغول دعا برای شاه است).
آرایه‌های ادبی: بیت دارای حسن تعلیل است، دلیل سر بلند کردن مرغ بعد از خوردن آب را دعا برای ممدوح دانسته است.
۱۲۰ – دهر شکست پشت من، نیست به رویش آب شرم
ارنـه چنیـن نـداشتـی، مـدح‌سـرای شــاه را
معنی و مفهوم: روزگار کمر مرا شکست و از این کار خجالت زده و شرمگین نشد، انگار اصلاً شرم و حیا ندارد؛ زیرا اگر شرم و حیایی داشت ستایشگر شاه را این گونه کمر شکسته و عاجز نمی‌کرد.
آرایه‌های ادبی: آب شرم اضافه‌ی تشبیهی است. بیت در حرف «ش» و «س» واج‌آرایی دارد.
۱۲۱ – چرخ چرا به خـاک زد، گوهر شـب چراغ من
کـه افسـر گـوهـران کـنم، درّ ثــنای شــاه را

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:26:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم