کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



متغیر سن
متغیر سابقه کار موئسسات مطبوعاتی
متغیر سابقه کار در روزنامه همشهری
متغیر تعداد فرزندان

رضایت شغلی
همبستگی پیرسون
.۳۰۲(**)
.۳۱۶(**)
.۳۰۱(**)
.۲۳۱(**)

سطح معنی داری
( sig)
.۰۰۰
.۰۰۰
.۰۰۰
.۰۰۰

فراوانی
۱۵۵
۱۵۵
۱۵۵
۱۵۵

** Correlation is significant at the 0.01 level (2-tailed).
*سطح معنی داری(sig) کمتر از ۰.۰۵ مورد قبول است و سطح اطمینان بیش از ۹۵ درصد را نشان می دهد.
*نمره همبستگی پیرسون ۰تا ۱+ و یا ۰ تا۱- متغیر است.
همانطور که جدول فوق نشان می دهد سطح معنی داری متغیر سن- ( sig )- عدد صفر را نشان می دهد . بنابراین رابطه بین متغیر سن و رضایت شغلی کارکنان تأییـد می شود و معناداری این رابطه را برای کل جامعه آماری نشان می دهد. همبستگی بین این متغیر و رضایت شغلی مستقیم و مثبت است و نشان می دهد که افزایش در نمره این متغیر باعث افزایش در نمره رضایت شغلی می گردد. با توجه به آنکه همبستگی عدد ۰.۳۰۲ را نشان می دهد این همبستگی ضعیف است .

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

همانطور که جدول فوق نشان می دهد سطح معنی داری متغیر همکاران- ( sig )- عدد صفر را نشان می دهد . بنابراین رابطه بین متغیر سابقه کار در موئسسات مطبوعاتی و رضایت شغلی کارکنان تأیید می شود و معناداری این رابطه را برای کل جامعه آماری نشان می دهد. همبستگی بین این متغیر و رضایت شغلی مستقیم و مثبت است و نشان می دهد که افزایش در نمره این متغیر باعث افزایش در نمره رضایت شغلی می گردد. با توجه به آنکه همبستگی عدد ۰.۳۱۶ را نشان می دهد این همبستگی ضعیف است .
همانطور که جدول فوق نشان می دهد سطح معنی داری متغیر سابقه کار در روزنامه همشهری – ( sig )- عدد صفر را نشان می دهد . بنابراین رابطه بین متغیر همکاران و رضایت شغلی کارکنان تأیید می شود و معناداری این رابطه را برای کل جامعه آماری نشان می دهد. همبستگی بین این متغیر و رضایت شغلی مستقیم و مثبت است و نشان می دهد که افزایش در نمره این متغیر باعث افزایش در نمره رضایت شغلی می گردد. با توجه به آنکه همبستگی عدد ۰.۳۰۱ را نشان می دهد این همبستگی ضعیف است .
همـانطور که جــدول فوق نشان می دهد سطح معنــی داری متـــغیر تعداد فرزندان – (sig )- عدد صفر را نشان می دهد . بنابراین رابطه بین متغیر همکاران و رضایت شغلی کارکنان تأیید می شود و معناداری این رابطه را برای کل جامعه آماری نشــان می دهد. همبستـگی بین این متغیر و رضایت شغلی مستـقیم و مثبت است و نشــان می دهد که افزایش در نمره این متغیر باعث افزایش در نمره رضایت شغلی می گردد. با توجه به آنکه همبستگی عدد ۰.۲۳۱ را نشان می دهد این همبستگی ضعیف است .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 02:19:00 ق.ظ ]




۴ سال و بیشتر

۶۷

۳۳.۵

۱۰۰.۰

کل

۲۰۰

۱۰۰.۰

نمودار۶.۴: نمودار توزیع فراوانی آزمودنیها بر حسب مدت زمان استفاده از بیمه نامه بدنه اتومبیل
۲.۴آمار استباطی
مراحل عمومی آزمون فرض آماری
مرحله اول: تعریف فرضیه‌های آماری H0 و H1 : براساس قاعده‌ای که بیان خواهد شد چنان‌چه فرضیه پژوهشی مرز مشخصی داشته‌باشد، H0 نشان‌دهنده ادعا خواهد بود، در غیر این صورت نقیض آن در H1 تعریف شده و فرضیه پژوهشی در قالب نماد آماری H1 قرار خواهد گرفت. آنچه مسلم است فرض H0 و H1 مکمل یکدیگر هستند.
مرحله دوم: تعیین توزیع نمونه‌گیری آماره و نوع آماره آزمون: توزیع نمونه‌گیری به شرایط تخمین پارامتر مورد ادعا بستگی دارد. بسته به این که فرض پژوهشی چه نوع پارامتری را بیان می‌کند، توزیع نمونه‌گیری، آماره و آماره آزمون تغییر خواهدکرد.
مرحله سوم: تعیین سطح زیرمنحنی H0 و H1 و محاسبه مقدار بحرانی: سطح زیر نمودار منحنی H0 و H1 به توزیع نمونه‌گیری و مقدار α بستگی دارد. یک دنباله یا دو دنباله بودن آزمون نیز بر سطح زیر منحنی فرضیه‌‌های آماری تأثیر مستقیم دارد. قاعده این است که H0 دربرگیرنده سطح اطمینان و H1 سطحی برابر α خواهد داشت. محاسبه مقدار استانداردی که تفکیک‌کننده H0 و H1 به‌صورت عددی می‌باشد از دیگر موارد ضروری در این مرحله است. مقدار استاندارد براساس نوع آزمون و مقدار α از جدول آماری موجود استخراج می‌شود این مقدار با توجه به علامت آن «مقدار بحرانی» نامیده می‌شود. مقدار استاندارد و جدول آماری موردنیاز برای استخراج آن براساس آماره تعیین می‌شود.

مرحله چهارم: مرحله تصمیم‌گیری: در این مرحله مقدار آماره آزمون محاسبه شده در مرحله دوم با مقدار بحرانی در مرحله سوم مقایسه می‌شود، چنانچه آماره آزمون در ناحیه پذیرش H0 قرارگیرد، گفته می‌شود در سطح اطمینان موردنظر دلیل کافی برای پذیرش H0 وجود دارد. در غیر این صورت H0 رد می‌شود و H1 در سطح خطای α درصد پذیرفته می‌شود. به طور کلی آزمون فرضیه هیچگاه به اثبات فرضیه نمی‌انجامد. بلکه تنها در این نکته دخالت دارند که فرضیه‌ها تأیید یا رد می‌شوند. بنابراین اگر فرضیه رد نشود، دلیل آن نیست که این فرضیه، فرضیه درستی است. بلکه می‌توان گفت که در حال حاضر امکان صحت این فرضیه وجود دارد.
پس از تأیید یا رد H0 تحلیل‌گر باید به طور مشخص بیان کند که آیا فرضیه پژوهش پذیرفته یا رد شده است و محقق هیچگاه ادعای اثبات فرضیه پژوهشی یا فرضیه‌های آماری را ندارد بلکه در تحلیل خود به لحاظ استقراء، رعایت احتیاط را خواهد کرد (آذر، مومنی، ۱۳۸۳، ص۱۰۰-۹۹).
۱-۲-۴آزمون های نرمالیتی (آزمون کولموگروف – اسمیرنوف)
این آزمون جهت بررسی ادعای مطرح شده در مورد توزیع داده های یک متغیر کمی مورد استفاده قرار می گیرد. این آزمون روش نا پارامتری ساده ای است برای تعیین همگونی اطلاعات تجربی با توزیع های اماری منتخب.
پیش از انجام آزمون های آماری باید مشخص کنیم که آیا داده ها از یک جامعه نرمال بدست آمده اند یا خیر. اگر متغیرها دارای توزیع نرمال باشند آنگاه با آزمون های مطرح شده در آمار پارامتری مانند تی-استیودنت می توان آزمون میانگین ها را انجام داد اما اگر متغیرها از جامعه ای غیر نرمال باشند باید از آزمون های ناپارامتری مانند آزمون ویلکاکسون و علامت و نیز دو جمله ای استفاده نمود.
۱-۱-۲-۴ آزمون نرمالیتی متغیر وفاداری به برند
آزمون آماری به شکل زیر مطرح می شود:

داده های متغیر وفاداری به برند نرمال هستند ( داده ها از جامعه نرمال آمده اند)

داده های متغیر وفاداری به برند نرمال نیستند ( داده ها از جامعه نرمال نیامده اند)

اگر مقدار سطح معنی داری کوچک باشد (کمتر از مقدار خطا) فرض صفر یعنی نرمالیتی رد می شود و در غیر اینصورت فرض صفر رد نمی شود.
جدول شماره ۴-۱۱: نتایج آزمون نرمالیتی متغیر وفاداری به برند

متغیر

مقدار آماره
کولموگروف – اسمیرنوف

سطح
معنی داری

مقدار خطا

نتیجه آزمون

وفاداری به برند

۴.۳۰۹

۰.۰۰۰

۰.۰۵

رد فرض صفر

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:19:00 ق.ظ ]




وسعت خود مختاری و مقتدر سازی (محققی کمال، ۱۳۸۶: ۲۵)
هورنکوئیست(۱۹۸۵) یکی از جامع‌ترین و کامل‌ترین تعاریف کیفیت زندگی را ارائه نموده است. وی کیفیت زندگی را بر اساس مطالعات خود و یافته‌های سایرین بعنوان نیاز بیان شده و رضایت عملی در یک تعداد از ابعاد اصلی زندگی با تمرکز خاص بر احساس خوب بودن تعریف می کند به عقیده وی اندازه گیری کیفیت زندگی به وسیله بررسی ابعاد پنج گانه زیر از زندگی افراد امکان پذیر است.
قلمرو فیزیکی شامل سلامت بدن و فشار ناشی از بیماری خاص
قلمرو روانی و عاطفی شامل احساس رضایت از زندگی، احساس خوب بودن و عملکرد فکری و عقلانی و اعتقادات
قلمرو اجتماعی شامل تماس اجتماعی و ارتباط مناسب با دیگران بطور عموم و با خانواده و همسر به طور ویژه
قلمرو رفتاری: فعالیتی شامل ظرفیت پذیرش مراقبت از خود و انجام کار و فعالیت و حرکت
قلمرو مادی، شامل وضعیت اقتصادی و مالی فرد و بطور کلی درک فرد از رضایت مندی در زندگی (زارعی، ۱۳۸۷: ۴۴)
بر اساس نظریه اوستانزا[۳۹]: مطالعات اخیر در زمینه کیفیت زندگی بر دو روش اندازه گیری اصلی متمرکز است. روش اول از شاخص‌های اجتماعی واقتصادی قابل سنجش برای انعکاس میزان تامین نیاز‌های انسانی استفاده می‌کند وروش دوم سطح رضایت ابراز شده توسط افراد وگروه‌ها را که اصطلاحا بهزیستی ذهنی نامیده می‌شود، ارزیابی می‌کند. بطور کلی سنجش عینی کیفیت زندگی بر شاخص‌های اجتماعی، اقتصادی و سلامت متمرکز است ولی بیشتر ابزارهای سنجش ذهنی کیفیت زندگی بر گزارشات شخصی از تجربه زندگی متکی است که مکمل متغیر‌های اجتماعی، اقتصادی وسلامت می‌باشد ومیزان رضایت افراد وگروه‌ها از تامین نیاز‌هایشان (مانند رضایت کلی از زندگی و شاخص بهزیستی فردی) را مورد ارزیابی قرار می‌دهد(رضوانی وهمکاران، ۱۳۸۷).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در نظریه فیلیپس[۴۰] کیفیت زندگی مفهومی چند وجهی است که هم در سطح خرد وهم در سطح کلان اجتماعی بکار می‌رود، به عقیده این محقق مطالعه این مفهوم نیاز به اخذ رویکردی میان رشته‌ای دارد ونیز این مفهوم ترکیبی از شرایط عینی وذهنی زندگی را دربردارد. جنبه ذهنی آن به احساس رضایت بطور عام اشاره دارد وجنبه عینی آن به پاسخ گویی به تقاضا‌های فرهنگی واجتماعی برای ثروت مادی، و به پایگاه اجتماعی وبهزیستی جسمانی برمی گردد (گروسی، ۱۳۸۷).
مدل‌های ادراکی برای تحقیقات کیفیت زندگی
مدل ادراکی کیفیت زندگی فرانس
نمودار ۱ نمودار مدل ادراکی کیفیت زندگی فرانس
او در این مدل چهار حیطه را مشخص کرده است: حیطه خانوادگی، حیطه روانی- اجتماعی، حیطه اقتصادی- اجتماعی و حیطه عملکردی- بهداشتی، که این چهار حیطه ۳۵ جنبه از زندگی را دربر می‌گیرد(فرانس، ۱۹۹۸)
مدل ادراکی کیفیت زندگی ران
ران، ابعاد کیفیت زندگی را به صورت رضایت از زندگی، مفهومی از خود، فاکتورهای بهداشتی- عملکردی و اقتصادی اجتماعی مطرح می‌کند. بر اساس این نوع مدل زمینه‌های شخصی هر فرد، بهداشت، وضعیت اجتماعی، فرهنگ، محیط و سن بر کیفیت زندگی تأثیر دارد. مفهوم درک شده از کیفیت زندگی، اثر متقابل بین شخص و محیط او ایجاد می‌کند(بلداجی، ۱۳۸۷: ۷۴)
نمودار ۲ نمودار کیفیت زندگی (مدل ران)
مدل ادراکی سازمان جهانی بهداشت
سازمان جهانی بهداشت چهار حیطه را مشخص کرده است:
سلامت فیزیکی: فعالیت‌های روزمره زندگی، وابستگی به مواد دارویی و کمک‌های پزشکی، قدرت، خستگی، درد و ناراحتی، تحرک، خواب، طریق انجام کار و…
سلامت روانی: تصویر از خود و ظاهر بدنی، احساسات مثبت و منفی، اطمینان به نفس، حالات مذهبی، تفکر و یادگیری، حافظه و تمرکز.
روابط اجتماعی: ارتباط شخصی، حمایت اجتماعی و فعالیت‌های جنسی
محیط: منابع مالی و مادی، آزادی و ایمنی، مراقبت‌های بهداشتی و درمانی (دردسترس بودن و کیفیت)، فرصت‌ها برای بدست آوردن اطلاعات و مهارت‌های جدید، مشارکت در فعالیت‌های اوقات فراغت و تفریح، محیط فیزیکی (آلودگی، سر و صدا، آب و هوا)، حمل و نقل و مسافرت، محیط خانه(فرگوهر، ۱۹۸۳)
نمودار ۳ مدل کیفیت زندگی بهداشت جهانی
رویکردهای مربوط به ناتوانی
نظریه اجتماعی مدلی را در مخالفت با جدا سازی افراد دارای کم توانی جایگزین مدل پزشکی نمود که بنام مدل اجتماعی ناتوانی شناخته شده است. در این مدل ناتوانی دیگر چیزی نیست که فرد دارد بلکه تبدیل به چیزی می‌شود که بر او تحمیل می‌گردد. در این تعریف ناتوانی شکلی از ستم اجتماعی است که از طریق محدودیت فعالیت‌ها، زندگی افراد دارای اختلال وکم توانی را تحت تاثیر قرار می دهد. واز نظر اجتماعی موجب تضعیف آسایش روانی – هیجانی آنها می‌شود(توماس، ۱۹۹۹)
تفسیر سنتی اصطلاح «توانبخشی» بر ایجاد تغییر در فرد کم توان، برای متناسب کردن یا هماهنگ کردن عملکرد او (با محیط) تاکید می‌کند، این امر بازتابی است از یک رویکرد پزشکی/ فردی، که به عنوان تنها استراتژی منحصر به فرد نه تنها برای افراد کم توان بلکه برای بسیاری از ارائه دهندگان خدمات بسیار قابل قبول دانسته شده است. در حالی که الگوی اجتماعی، خواستار ایجاد تغییر در جامعه و محیط است.
به عبارت دیگر، دگرگونی و تحول عظیم فکری و حرکت از الگوی پزشکی فردی، که در آن فرد کم توان مجبور به سازگار کردن خود با هنجارهای زندگی افراد سالم بوده، به الگوی اجتماعی که در آن جامعه باید خود را با نیازها و حقوق افراد کم توان سازگار کند، رخ داده است. در دهه ۱۹۷۰ مدل برنامه ریزی برای افراد کم توان مدل توانبخشی پزشکی بود. در این مدل فرد کم توان به عنوان یک دریافت کننده منفعل خدمات مراقبتی در نظر گرفته می‌شد که قادر به مشارکت کامل در جامعه و محل سکونت خود مانند سایر افراد نبود. افراد کم توان در انزوای موسسات توانبخشی ویژه، و یا در خانه‌های شان جایی که درمان‌های توانبخشی برای آنان فراهم می‌شد، بسر می‌بردند. موسسات نگهداری ویژه افراد کم توان را از جامعه خود مجزا می‌کردند. هدف اصلی مدل پزشکی برای توانبخشی جسمانی کمک به فردکم توان برای تطابق با محدودیت‌های جسمانی در زندگی روزمره بود. این رویکرد به طور ناخواسته به دلیل نگه داشتن آنان در حالت انزوا، محروم سازی را تشویق می‌کرد. افراد کم توان احساس طرد شدگی و عدم توانایی در مشارکت به دلیل موانع نگرشی و محیطی، می‌کردند.
الگوی اجتماعی به محیط پیرامون افراد دارای کم توانی توجه می کند محققان الگوی اجتماعی را در برابر الگوی فردی یا الگوی پزشکی قرار می‌دهند. زیرا الگوی اخیر بر مضرات وتاثیر نامطلوب نواقص فیزیکی یا ذهنی تاکید می‌کنند نه بر محیطی که آنها در آن عمل می‌کنند.در الگوی اچتماعی براین موضوع تاکید می‌شود که ناتوانی نتیجه تعامل میان محیط زندگی وموقعیت‌های اجتماعی افراد دارای نقص وناتوانی است.وبعنوان یک مشکل اجتماعی در متن جامعه‌ای که دارای ویژگی‌های خاص اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، هنجارهای حاکم، معماری و…است، باید مورد بررسی قرار گیرد، در واقع ناتوانی نوعی واکنش جامعه به واقعیت‌های بیولوژیکی افراد است(حسینی ، ۱۳۸۷: ۲۶۸).
اولیور، ۱۹۹۰ روت چایلد، ۱۹۷۰ رایت، ۱۹۸۵، معتقدند “محرومیتی که یک فرد دارای کم توانی تجربه می‌کند از کاستی‌های محیط اجتماعی ساختار یافته برای مطابقت با نیاز‌ها و خواست‌های شهروندان دارای کم توانی ناشی می‌شود تااز مشکلات فردی برای سازگاری با نیاز‌های جامعه. متخصصان ناتوانی سال‌ها در این مورد بحث کرده اند در واقع معلولیت ویژگی‌های مربوط به یک شخص نیست، بلکه مجموعه پیچیده‌ای از شرایط، روابط و فعالیت‌هاست که در آن ناتوانی از زاویه مفهوم و ساخت اجتماعی دیده می‌شود”.
با مرورتعاریف جدید می توان نظریه‌های مربوط به ناتوانی را در دو گروه قرار داد که منعکس کننده تکامل تدریجی این مفاهیم است. این طبقه بندی در جدول زیر خلاصه شده است:
جدول ۳ مدل‌های ناتوانی

گروه اول: فرد به مثابه واحد تجزیه تحلیل

گروه دوم: جامعه به مثابه واحد تجزیه تحلیل

مدل بیومدیکال یا پزشکی

مدل عملکردی یا توانبخشی

مدل محیطی

مدل حقوق بشری

تاکید بر ویژگی‌های فرد

تاکید بر ارتقاء یا باز گرداندن کامل عملکرد فرد

توجه به موانع محیطی: موانع اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و قانونی که منجر به ناتوانی می‌شود.

توجه به حقوقی که تمام افراد بشر از جمله افراد دارای کم توانی باید داشته باشند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:19:00 ق.ظ ]




“هرسی و بلانچارد[۲۱] در مطالعات خود در سال ۱۹۸۸ دریافتند که بین سبک های رهبری( دستور دهی ، تفهیم نمودن ، مشارکتی و واگذاری مسئولیت ) و رضایت شغلی معلمان رابطه مثبت وجود دارد . ۱۴۲ نفر از ۳۳۹ معلم در مورد رضایت از شغل خود پاسخ دادند که از شغل خود رضایت دارند . آن ها دریافتند که معلمن کمتر به وسیله حقوق و مزایا خشنود می شوند . در این پژوهش رضایت شغلی معلمان با سبک رهبری همبستگی معناداری نداشت .”(پاول و بلانچارد ،۱۳۷۱،۱۵۳).
“دان[۲۲] نیز در تحقیقات خود به چهار عامل مستقل اشاره می کندکه مبین رضایت کارکنان است :
۱- سودمندی و مؤثر بودن وظیفه
۲- رضایت از سازمان و از شرایط کاری و عملیات دستگاه
۳-رضایت از شایستگی سرپرستان در نقش متخصصان و رهبران
۴- عناصر معینی از وظیفه که سودمندی متقابل دارد ، مانند :
– رضایت از ارزش مادی شغل ، حقوق کنونی و حقوقی آینده آن
– رضایت از کار ، جالب توجه و مورد علاقه بودن شغل و میزان منزلتی که برای دارنده آن فراهم می سازد .” ( ۲۳ ۱۹۸۶: Dunn,).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

وروم[۲۳] در تحقیقاتی که در سال ۱۹۸۸ به عمل آورده است روابط زیر بین رضایت شغلی و عوامل دیگر را حاصل نموده است:
۱- بین رضایت شغلی و احتمال استعفاء از کار رابطه منفی وجود دارد،‌ یعنی کسی که از شغلش راضی است کمتر احتمال دارد از شغلش استعفاء بدهد.
۲-بین رضایت شغلی و غیبت از کار نیز رابطه منفی وجود دارد یعنی کسی که از شغلش راضی است کمتر احتمال دارد که از حضور در سر کارش خودداری نماید
۳-بین رضایت شغلی و میزان تصادفات و سوانح کار رابطه منفی وجود دارد یعنی کسی که از شغلش رضایت دارد کمتر دچار سوانح و تصادفات در محیط کارش خواهد گردید
۴-بین رضایت شغلی و میزان کارآیی رابطه مثبت وجود دارد یعنی رضایت شغلی افزایش کارآیی را باعث می گردد”(رابینز ،۴۲:۱۳۸۴.)
“لاک[۲۴] در سال ۱۹۷۶ نیز گزارش تقریبا مشابهى ارائه داد. وی مهم‏ترین عوامل مؤثر بر رضایت‏شغلى را چنین خلاصه مى‏کند:
۱.کار پر مخاطره ذهنى که فرد مى‏تواند با موفقیت ‏با آن سازگار شود (موفقیت در سازگارى با کار) .

    1. علاقه فردى به خود شغل که هر قدر علاقه فرد به شغل بیش‏تر باشد میزان رضایت او بیش‏تر خواهد بود
    1. کارى که از نظر جسمانى بیش از حد خسته‏کننده نباشد (هر قدر فرد بیش‏تر خسته شود، رضایتش کم‏تر خواهد بود و هر قدر کم‏تر خسته شود میزان رضایتش بیش‏تر خواهد بود)
    1. پاداش براى عملکرد، منصفانه، آموزنده و منطبق با خواست فرد باشد
    1. شرایط کار که با نیازهاى فیزیکى سازگار باشد و به اهداف شغلى کمک کند
    1. احساس احترام به نفس از سوى شاغل، او هر قدر از سوى دیگران نسبت ‏به خود بیش‏تر احساس احترام کند، میزان رضایتش بیش‏تر خواهد بود
    1. عواملى که در محیط کار، نیاز به ارزش‏هاى شغلى را تسهیل مى‏کند از قبیل افزایش حقوق و ترفیع.

انصاف و عدالت در پرداخت نیز با رضایت‏شغلى ارتباط دارد. هر قدر انصاف و عدالت در پرداخت ‏بیش‏تر و بهتر رعایت‏شود، میزان رضایت‏شغلى بالاتر است و هر قدر میزان رضایت‏ بیش‏تر باشد، عملکرد کارگر و کارمند نیز بالاتر مى‏رود. همچنین رضایت‏شغلى به وسیله پرداخت پاداش و تشویق کردن نیز بالا مى‏رود. نگرش‏هاى فرهنگى، خدمات درمانى و تسهیلات رفاهى در بالا بردن میزان رضایت‏شغلى دخالت دارند ” (۲۳-۲۷ ۲۰۰۹: Suosa – Poza,).
“دیوید مک کللند[۲۵] در سال ۱۹۷۱ به گسترده ترین پژوهش ها در زمینه انگیزه و نیاز به موفقیت دست زده است. او نیاز به پیشرفت را با علامت اختصاری[۲۶] نشان می دهد . مک کللند در تحقیقات خود از جمله تصویر مبهمی را به پاسخگویان مورد مطالعه نشان می دهد و از آنان می خواهد ، برداشت خود را از تصویر مورد نظر ، به صورت داستانی بیان کنند . به عقیده وی ، فرد مورد پرسش معمولاً نیازها و انگیزه های ناخوداگاه خود را در داستان تخیلی خود منعکس می کند؛که براین اساس باتوجه به شاخص های موجود می توان میزان نیاز به موفقیت و یا پیشرفت فرد و اعتماد به او را دریافت .
به عقیده مک کللند ، میزان نیاز به موقعیت در همه افراد ، گروه ها ، ملت ها ، مذاهب و طبقات اجتماعی یکسان نیست ؛ قابل ذکر در این زمینه اینکه ، مک کللند در پاسخ به این پرسش که علت تفاوت در انگیزه نیاز به موفقیت چیست ، معتقد است که هر چند انگیزه موفقیت نیاز روانی و پدیده ایست که با شخصیت افراد سروکار دارد ؛ ولی در حقیقت پدیده ای کاملاً روانی نیست ؛ بلکه منشأ این پدیده را بعضی شرایط اجتماعی تشکیل می دهد که باعث ایجاد درجات متفاوتی از این انگیزه در افراد می گردد . به عقیده مک کللند ، برخی از مهمترین عوامل و شرایط اجتماعی که بر میزان موفقیت اثر می گذارند عبارتند از :
آموزش در خانواده ، طبقه اجتماعی ، والدین ، تحرک اجتماعی ، ایدئولوژی ، محرومیت ، ضرورت خارجی، دگرگونی اجتماعی و تحول ساخت های سیاسی و نظایر آن . به عقیده مک کللند ، تحرک اجتماعی خود از عوامل مهم در افزایش یا کاهش میزان موفقیت می تواند باشد . به عقیده او ، در افراد و گروههایی که گرایش شدیدی به تحرک اجتماعی دارند ، انگیزه موفقیت بیشتری مشاهده می شود . این اشخاص و گروه ها ، بلند پروازی های شدیدی در مورد اصلاح وضعیت خود داشته و امیدوار به داشتن فرصتهایی برای تغییر واقعی بوده اند .
به گفته لاولر[۲۷]،” بین رضایت شغلی و انگیزش تفاوت عمـده ای وجود دارد که در برخی از مقیاس های اندازه گیری رضایت شغلی نادیده گرفته شده است. به نظر وی انگیزش تحت نفوذ ادراک های آینده نگر قرار دارد، ادراک هایی که بیشتر با رابطه میان عملکرد و پاداش سر و کار دارد. در حالی که رضایت با احساسات افراد نسبــت به پـاداش هایی که دریافت می کنند ارتباط پــیدا می کند. از این رو رضایت پیامد رویدادها و اتفاقات گذشته و انگیزش نتیجه انتظارات از آینده است” (هومن، ۱۳۸۱: ۳) .
“وودمن[۲۸] و هل ریجل[۲۹] در کتاب خود، در بحث عوامل مؤثر بر رضایت شغلی، به این عوامل اشاره می کنند: صفات کارگر و کارمند، نوع کار، محیط کار، و روابط انسانی کار. “(یعقوبی ،پیشین :۶۹).
“شرتزر[۳۰] عوامل ذیل را در رضایت مندی شغلی مؤثر می داند: حقوق، امنیت کاری و ثبات شغلی، شرایط کاری خوب، امکان پیشرفت و ترقی، و روابط انسانی”(شرتزر ،۷۵:۱۳۶۹).
“کورمن[۳۱] این عوامل مؤثر را به دو دسته تقسیم می کند:
ا-عوامل محیطی مثل سطح شغل، محتوای شغل، رهبری ملاحظه کار، دست مزد و فرصت های ترفیع
۲-عوامل شخصی مثل سن، سطح تحصیلات و جنسیت
هر قدر شغل از لحاظ سطح، مسؤولیت، استقلال و تنوع بالاتر باشد، مطلوب تر است، هر چند به نسبتی که فرد در سطح بالاتری قرار داشته باشد (بر حسب تحصیلات، توانایی ها و مانند آن) ، سطح لازم این خصوصیات برای کسب خشنودی باید بالاتر باشد” . (گلشن ، پیشین :۵۸)
“شولر[۳۲] در پژوهش های خود درباره نقش تفاوت های فردی در ضایت شغلی، دریافت که زنان کارگر بیش از مردان به داشتن همکاران خشنود بها می دهند، در حالی که کارگران مرد بیش از زنان برای فرصت مشورت با دیگران و تاثیر بر تصمیمات مهم ارزش قایل اند.در این مطالعات، هم چنین معلوم شد که مردان بیش از زنان به خط مشیء های بلندمدت و مربوط به آینده توجه دارند” . (پاول و بلانچارد ،پیشین:۴۲ )
۲-۲: مروری بر تحقیقات انجام شده در داخل کشور :
حسین عطار در سال ۱۳۷۴ در یک بررسی تحت عنوان رابطه استرس شغلی یا خشنودی شغلی و سلامت روان کارکنان یک مجتمع صنعتی که در یکی از جزایر خلیج فارس روی ۳۰۳ نفر از کارکنان که بصورت اقماری کار می‌کردند انجام داد به نتایج زیر دست یافت:
۱- استرس شغلی با اختلال در سلامت روان کارکنان رابطه معنادار داشت .
۲- کارکنان نوبتکار شاغل در طرح اقماری در مقایسه با کارکنان روز کار در طرح مذکور خشنودی شغلی کمتری داشتند (۸۵.۵۷درصد در مقایسه با ۶۷.۳۱ درصد ) .
۳- کارکنان نوبتکار در مقایسه با کارکنان روزکار (هر دوشاغل در طرح اقماری) از سلامت روان کمتری برخوردار بودند. (میانگین ۱۵.۹۸ درصد در مقایسه با ۲۷.۶۱ درصد ).
سلیمان نژاد تحقیقی با عنوان ” بررسی رابطه بین استرس حرفه ای و رضایت شغلی در کارکنان سازمان های دولتی شهر ایلام، سال ۱۳۸۰ ” انجام داده است. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط بیـن پاره ای از متغیرهای دموگرافیک با رضایت شغلی و استرس حرفه ای در سال ۱۳۸۰ انجام گردید.این مطالعه به صورت توصیفی- تحلیلی بوده که در آن ۴۲۰ آزمودنی از طریق نمونه گیری طبقه ای تصــادفی انتخاب شدند. به منظور بررسی رابطه استــرس با رضایــت شغلی از دو پرسشنامه رضایت شغلی فیلدوروث و شرایط پرفشار استفاده شد. اعتبار صوری پرسشنامه ها مجددا کسب و پایایی نیز از طریق بازآزمایی محاسبه شد. جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون، کای دو استفاده گردید.در بررسی توصیفی گزاره ها بیش از ۷۰ درصد افراد نمونه به طور نسبی از شـغل خود راضی بودند و ۴۹ درصــد افراد شغــل خود را خسته کــننده گزارش کـردند و نیز ۵/۲۸ درصد افراد فاقد رضایت شغلی بودند، هم‌چنین ۶۶ درصد افراد تعارض بین نقشهای سازمانی و آکادمیک را نشان دادند. یافته ها نشان داد که بین استرس شغلی و رضایت شغلی رابطه منفی (r=-0.43) وجود دارد. همبستگی بین رضایت شغلی و استرس شغلی با نوع سازمان از نظر آماری معنی دار بود. هم‌چنین نتیجه پژوهش نشان داد که تفاوت معنی داری میان رضایت شغلی زنان و مردان وجود ندارد و نیز رابطه معنی داری بین رضایت شغلی و وضعیت تحصیلی کارکنان به دست آمد. با توجه به یافته های این مطالعه به نظر می‌رسد منابع استرس حرفه ای و مولفه های رضایتمندی شغلی در محیط‌ های کاری متفاوت ودر جهـت افزایش رضایتمندی شغلی، بـــهره‌وری شغــلی و در نهایت رضایتمندی از زندگی شناسایی شود. آموزش مدیران و کارکنان با هدف شناخت، کنترل و پیش بینی عوامل استرس زا در این زمینه ضروری به نظر می‌رسد.
در پایان نامه محمد پرتوی با عنوان بررسی رابطه بین ماهیت شغلی و رضایت شغلی پرسنل (سرپرستان ،‌ مهندسین، مدیران میانی،‌کارگران) ‌شرکت ذوب آهن اصفهان در سال ۱۳۸۱بر خی نتایج به دست آمده چنین است:
بین ارزش کار و رضایت شغلی رابطه معنادار و مثبت (در سطح ۰۵/۰) بوده و بیشترین رابطه به مدیران میانی(۴۳/۰) تعلق داشت.
۲- بین خود استقلالی و رضایت شغلی در بین ۴ گروه کاری رابطه معنادار ومثبت (در سطح ۰۵/۰) بود و هرچه عامل خود استقلالی در فرایند کار بیشتر باشد، رضایت شغلی ۴ گروه کاری بالاتر بوده است.
۳- بین بازخورد و رضایت شغلی در بین ۴ گروه کاری رابطه معنادار و مثبت(در سطح ۰۵/۰) بوده و هرچه قدر بازخورد در بین کارکنان بالاتر باشد، رضایت شغلی آنها بالاتربوده است.
۴- بین فرصت های شغلی و رضایت شغلی بین ۴ گروه کاری رابطه معنادار و مثبت (در سطح ۰۵/۰) بوده و بیشترین رابطه به مدیران میانی(۵۳/۰) تعلق داشت.
۵- بین امکـانات شغــلی و رضایــت شغلی در بیـن گـروه کـاری رابطـــه معـنادار ومثبــت
(در سطح ۰۵/۰) بوده و هرچه قدر امکانات شغلی مطلوب تر باشد، رضایت شغلی ۴ گروه کاری بیشتر بوده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:19:00 ق.ظ ]




ارتباط بین فقرو کم توانی
WHO وUNESCO وILO (2004) مشاهده کردند که یک رابطه قوی دو جانبه بین فقر و کم توانی وجود دارد. فقر باعث کم توانی شدیدتر و کم توانی باعث فقر بیشترمیشود.
در سال ۲۰۰۰ اعضاء UN اهداف توسعه هزاره (MDG) را برنامه ریزی کرده اند که در آن براندازی فقر در صدر لیست این اهداف بوده است. اثر فقر بر افراد دارای کم توانی به طور غیرقابل تصوری بزرگ و نابودگر است. بر طبق آمار سازمان بین المللی توسعه[۵] در سال۲۰۰۰، حدود ۵۰ درصد از افراد دارای کم توانی مستقیماً با فقر دست و پنجه نرم می‌کنند. ناریان و پتیچه[۶] (۲۰۰۲) مشاهده کردند که فقر، حقوق اساسی افراد ناتوان را نقض می‌کند و آن‌ها را از نیازهای اولیه زندگی مانند آب سالم، غذا، سرپناه، پوشاک، بهداشت و آموزش محروم می‌کند.
در جهان امروز بحث اصلی در توسعه، حق محور[۷] بودن آن است. مشخص شده که فقر تنها به معنای بی پولی نیست، بلکه به معنای انکار حقوق اولیه واصول زندگی محترمانه اعم از حق برخورداری از سلامت، آموزش کرامت، حق انتخاب و داشتن فرصت است. فقر به معنی نادیده انگاشتن این امکانات اولیه برای فرد است، هر فردی که تمامی این امکانات را داشته باشد فقیر نیست. حتی اگر ثروتمند نباشد.(هارتلی، ۲۰۰۴: ۵۹). بحث درباره حقوق و به واقعیت رسیدن آن، از طریق دسترسی برابر به خدمات و فرصت‌هاست. اثر فقر بر افراد کم توان، به طور غیرقابل تصوری وسیع و تخریب کننده است. تلاقی کم توانی وجنسیت می‌تواند این محرومیت‌ها تشدید کند. برغم اینکه بخش عظیمی از زنان دارای کم توانی در کشورهای در حال توسعه زندگی می‌کنند، تحقیقات کمی بر روی موضوعات مربوط به آنان در این کشورها بعمل آمده است. آثار منتشره موجود درباره زنان دارای کم توانی در کشورهای در حال توسعه، اغلب حاکی از آن است که این زنان با تبعیض چند گانه ناشی از کم توانی، جنسیت و وضعیت اجتماعی دنیای در حال توسعه مواجه هستند. با توجه به نگرشهای سنتی و عادات فرهنگی- اجتماعی جامعه، برابری جنسیتی یکی از موضوعات قابل توجه اغلب زنان کشورهای در حال توسعه است. از این رو بسیاری از موضوعاتی که زنان معمولاً در جامعه مرد سالار با آن مواجه هستند عبارتند از، محدودیت دسترسی به آموزش و اشتغال، و مشکلات برخاسته از عادات فرهنگی و سنتی که باعث دور ماندن زنان از زندگی عادی و نظیر آن می‌شود. این عوامل تاثیر بیشتری بر زنان دارای کم توانی دارد. اگر چه کم توانی به نابرابری و انزوای زنان و مردان منجر می‌شود، اما افراد دارای کم توانی از هر دو جنس یک گروه متجانس را تشکیل نمی‌دهند. زنان دارای کم توانی در کشورهای در حال توسعه در مقایسه با مردان دارای کم توانی در معرض برخی چالش‌های خاص هستند. فقر در بسیاری از کشورهای در حال توسعه می‌تواند چالش‌های محدودیت دسترسی به منابع و خدمات توانبخشی را تشدید نماید.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

تجربه نشان می‌دهد که بخش عظیمی از افراد کم توان بیکارند و حتی اگر توانایی‌های لازم برای انجام فعالیت‌های کاری داشته باشد، اغلب از فرصت‌های استخدامی محروم می‌شوند. در نتیجه، هیچ در آمد ثابتی ندارند و به همین خاطر باید همیشه نیازمند بخشش خیرین و گروه‌های خیریه برای تأمین معاش خود باشند. اسناد بین المللی از قبیل کنوانسیون حقوق بشر و حقوق کودک، بند ۱۵۹ معاهده ILO در مورد سیاست‌های ملی برای استخدام افراد کم توان و نقش قوانین استاندارد سازمان ملل در برابری فرصت‌ها برای افراد کم توان، به وسیله بیشتر دولت‌ها نادیده گرفته شده است. دازیه (۱۹۸۴) و اموبین(۲۰۰۲) خاطر نشان کردند. که این نگرش‌های منفی که توسط افراد کم توان تحمل می‌گردد اغلب باعث ایجاد حس عداوت، به وجود آمدن نارضایتی و سرکوبی ابتکار و خلاقیت آنان می‌شود.
یافته‌های اخیر در خصوص مطالعه «تأثیر خدمات ارائه شده به افراد دارای آسیب‌های نخاعی[۸] بر مشارکت اقتصادی آنها» نشان می‌دهد که افراد کم توان با موانع مختلفی در زمینه‌های دسترسی به فرصت‌های استخدامی، شغل مناسب، پایداری فرصت شغلی، دریافت دستمزد مناسب، نگرش تبعیضی، مهارت‌های مناسب، فقدان کیفیت آموزشی، محیط و حمل و نقل غیرقابل دسترس و… مواجه هستند. WHO معتقد است که ارائه خدمات بهتر، راهی برای خروج از چرخه فقر بوجود می‌آورد یکی از گروههایی که در هر کشور بشدت نادیده گرفته می‌شوند، افراد کم توان هستند که حتی در فراز و نشیب فرایند توسعه هم دخالت داده نمی‌شوند. زیرا این گروه اغلب در زیر خط انتهایی قرار دارند. (هارتلی، ۲۰۰۴: ۲۴)
لازم است که استراتژیهای ملی برای پرداختن به اهداف توسعه وکاهش فقر مقیاس‌هایی را برای تضمین مشارکت افراد دارای کم توانی در نظر داشته باشند. تلاش در سطح جامعه در جهت تضمین فرصتهای برابر برای افراد دارای کم توانی در زمینه تحصیل، اشتغال ومشارکت اجتماعی و…باید درراستای استراتژیها و سیاستهای کشوری برای توسعه و رشد یافتگی باشد. ساختار مدیریتی، حمایت وزارتخانه‌های مختلف دولتی، سازمانهای غیر دولتی و دیگر عوامل مداخله گر نیز معمولاً مورد نیاز است. سازمانها ونهاد‌هایی که در جهت کاهش فقر فعالیت می‌کنند، اهمیت برنامه‌های خاص را برای مشارکت زنان ونقشی که در امور مربوط به سلامت، تحصیل و رفاه دارند را دریافته اند. ولی این برنامه‌ها بنا به عادت، شامل زنان دارای کم توانی نمی‌شود.برنامه‌ها ی توسعه‌ای باید در ارتقاء «یکپارچه سازی» زنان دارای کم توانی در برنامه‌های معطوف به کاهش فقر که در میان کل زنان اجرا می‌شود، مؤثر باشند.
ضرورت شامل شدن افراد کم توان در جریان توسعه جهانی کاملا روشن است. این امربه علت این است که عدم دستیابی به مراقبت‌های بهداشتی و توانبخشی، تحصیل، آموزش مهارتها و شغل چرخه معیوب فقر و کم توانی را به وجود می‌آورد. بدون مشارکت افراد دارای کم توانی کاهش میزان فقر و گرسنگی به نصف تا سال ۲۰۱۵ به ویژه با توجه‌ای که در اهداف توسعه هزاره (MDG)[9] بدان شده است. امکان پذیر نمی‌باشد. (منشور مشترک ۲۰۰۴).
در سال ۲۰۰۰ میلادی کشورهای عضو سازمان ملل متحد، بیانیه هزاره سوم را بین خود تصویب نموده و برای هدایت اجرای بیانیه، ۸ هدف توسعه هزاره مقرر کردند (که ۳ هدف به طور خاص برای افراد دارای کم توانی و خانواده شان در نظر گرفته شده بود که عبارتند از: ریشه کنی فقر و گرسنگی شدید، دستیابی به تحصیلات ابتدایی در سطح جهان، ارتقاء برابری جنسی و توانمند سازی زنان.
هدف ۱: ریشه کن کردن فقر شدید و گرسنگی
فقر علت کم توانی: بیش از ۵۰ درصد از کم توانی ها قابل پیشگیری هستند که مستقیماً به فقر مربوطند. علی الخصوص این یک واقعیت است که کم توانی از سوتغذیه، مادران و بیماری‌های عفونی ایجاد می‌شود.
کم توانی بعنوان عامل خطر برای ایجاد فقر است. بیش از ۸۵ درصد از افراد دارای کم توانی با فقر زندگی می‌کنند.
هدف۲: دسترسی به آموزش ابتدایی همگانی
تخمین زده میشود که ۹۸ درصد از کودکان دارای کم توانی در کشورهای در حال توسعه به مدرسه نمی‌روند.
هدف ۳: ترویج برابری جنسیتی و توانمند سازی زنان
مکرراً تایید شده که زنان دارای کم توانی بطور مضاعف از مزایای اجتماعی محرومند. آنها بدلیل مونث بودن و هم بدلیل کم توانی شان از فعالیتهای گوناگون محروم شده اند
زنان دارای کم توانی نسبت به زنان دیگر دو برابر بیشتر قربانی سوء استفاده‌های فیزیکی و جنسی هستند.
وضعیت زنان دارای کم توانی
در حالی که در جهان زنان برای برابری با مردان مبارزه می‌کنند. زنان دارای کم توانی تلاش می‌کنند تا ابتدا بعنوان یک فرد وسپس یک زن در جامعه هویت پیدا کنند. مرور منابع و مطالعات انجام شده در کشورهای مختلف جهان در خصوص زنان و دختران دارای کم توانی نشان دهنده این واقعیت است که آنان محرومیت مضاعفی را درجوامع خود تجربه می‌کنند، زن بودن و کم توان بودن. با وجود آنکه تعداد دختران و زنان دارای کم توانی در جهان بسیار قابل توجه است. ولی بویژه در کشورهای در حال توسعه منطقه ی آسیا و اقیانوسیه اسکاپ[۱۰] به مشکلات آنان توجهی نمی‌شود. این بی توجهی باعث شده است که آنان قدرت پیدا نکنند تا صدای خود را به گوش سایرین برسانند در سراسر منطقه اسکاپ چه در مناطق روستایی و چه شهری زنان و دختران دارای کم توانی گرفتار وضعیت دشواری هستند که متأثر از داشتن کم توانی، زن بودن و فقر می‌باشد. که هر یک از این عوامل بشدت تحت تأثیر تعصبات حاکم در جامعه قرار دارد. بنابر این در منطقه آسیا و اقیانوسیه دختران و زنان دارای کم توانی جزء فقیر‌ترین افراد هستند که سلامتی شان را پیوسته خطرهای بیشتری تهدید می‌کند. (سازمان ملل ۱۹۹۵: بنقل ازکوشا) جامعه‌های فقیر‌تر به ویژه در کشورهای در حال توسعه در مقابل آنچه باعث کم توانی می‌شود آسیب پذیرتر هستند. تحقیقی که در سال ۱۹۸۹ از طرف سازمان جهانی کار (ILO)در ۶ کشور منطقه آسیا و اقیانوسیه انجام شد نشان داد که بروز کم توانی در زنان ۴۹-۱۵ سال بنابر دلایلی مانند بارداری‌های متعدد، عدم دسترسی به مراقبت‌های بهداشتی بعد از زایمان، مراقبت‌های پزشکی و تغذیه نامناسب بیشترمی باشد و با این شرایط آنان در معرض از دست دادن سلامتی خود و خطر ناتوان شدن قرار می‌گیرند. این که تعداد زنان دارای کم توانی کمتر از مردان دارای کم توانی است با توجه به این واقعیت که طول عمر زنان در مجموع از طول عمر مردان بیشتر است ثابت می‌کند که زنان دارای کم توانی در مقایسه با مردان دارای کم توانی از مراقبت‌ها و پشتیبانی‌های کمتری برخوردار می‌باشند که این موضوع باعث مرگ زود هنگام آنها می‌شود. نوزادانی که از زمان تولد، کم توانی در آنها مشخص است، موجوداتی ناخواسته تلقی می‌شوند، این کودکان بخصوص در مناطق روستایی و یا خانواده‌های فقیر به حال خود رها می‌شوند و این اتفاق برای دختران دارای کم توانی بیشتر رخ می‌دهد. در این شرایط امکان زنده ماندن برای دختران کم توان حتی در قیاس با پسران دارای کم توانی کمتر است.
زنان دارای کم توانی در روستاها با مشکلات بیشتری مواجه هستند آنان بدلیل سلطه سنت‌ها و تعصب‌هایی که منزلت اجتماعی پایین‌تری را به آنها تحمیل می‌کند از یکسو و عدم امکان دسترسی به اطلاعات، برخی مراقبت‌های پزشکی و خدمات توانبخشی، بیسوادی، فاصله از تسهیلات موجود در شهر‌ها و دشواریهای ناشی از فقر با سختی‌ها و مشکلات بیشتری دست به گریبان هستند. کم توانی با بی سوادی، سوء تغذیه، عدم دسترسی به آب سالم، پایین بودن مصونیت نسبت به بیماری‌ها و آسیب‌ها و صدمات روحی و روانی و… همراه است(,UN 1995). یک زن دارای کم توانی با امکان بیسوادی و سوء تغذیه بیشتری مواجه است برای یک زن کم توان امکان داشتن شغل در آمد زا کمتراز یک مرد کم توان است. در اغلب موارد یک مرد دارای کم توانی بعنوان یک مرد در (جوامع در حال توسعه و مرد سالار) دارای اعتباراست، ازدواج وتشکیل خانواده برای آنان در قیاس با زنان دارای کم توانی آسانتر است. یک زن دارای کم توانی با توجه به فرهنگ اغلب کشورها، در خصوص داشتن معیار زیبایی و تندرستی بعنوان امری بسیار تعیین کننده از صف انتخاب شوندگان برای داشتن یک زندگی زناشویی و خانوادگی کنار گذارده می‌شود. احساسات و عواطف زنان دارای کم توانی غالبأ همانند سایر زنان در نظر گرفته نمی‌شود. گویی آنان فاقد نیازهای طبیعی و مشروع همانند دیگر زنان می‌باشد. ندیدن، نشنیدن و یا راه نرفتن برای زنان دارای کم توانی در اغلب اوقات موجب نادیده گرفته شدن آنها در زندگی خانوادگی و اجتماعی می‌شود. در شرایطی که جنبش‌های زنان در سراسر جهان بدنبال کسب حقوق برابر برای زنان می‌باشد زنان دارای کم توانی از فرصت‌های حداقل برای زندگی محروم می‌باشند. آنان درکسب فرصت‌هایی برای بیان توانایی‌های خویش جهت مشارکت درجوا مع خود نادیده گرفته می‌شوند. تبعیض بر علیه زنان تاثیرات زیادی در تمام جنبه‌های زندگی آنان از قبیل آموزش، اشتغال، مشارکت اجتماعی، وضعیت اقتصادی و… دارد. وقتی بیشتر زنان از حقوق خود محروم می‌شوند درواقع جامعه از استعدادها و قابلیت‌های زنان کم توان نیز به دلیل کمبود فرصت‌ها، محروم شده است.
نگرش‌ها و کلیشه‌های اجتماعی۱ نسبت به افراد دارای کم توانی در جامعه، موجب می‌شودکه نگاه مردم به آنان همواره با آمیزه‌ای از ترس و دشمنی همراه باشد، از آنجائیکه سلامتی جسمانی بعنوان فاکتوری مثبت در جامعه تلقی می‌شود لذا هنوز مردم نسبت به این افراد دارای نگرشی ترحم آمیز بوده و خواهان دوری از آنان هستند. (وایت۲، ۱۹۹۶: ۲۲). این افراد اغلب بعنوان نیازمندانی وابسته بنظر می‌رسند که در مراودات اجتماعی روزمره قادر به فعالیت‌های بارآور و ثمر بخش در زندگی اقتصادی خود نمی‌باشند. واین امر منجر به جداسازی و انفکاک آنان از نقش فعالشان بعنوان یک کنشگر اجتماعی می‌شود. آنان در سطوح مختلف اجتماعی و از سوی افراد سالم همواره در معرض انگ خوردن۳ بوده و معمولاً برچسب‌هایی نظیر: غیرفعال، ضعیف النفس، وابسته، بی کفایت، کم هوش و… به آنان زده می‌شود.اگر چه کم توانی به نابرابری و انزوای زنان و مردان منجر می‌شود، اما افراد دارای کم توانی از هر دو جنس یک گروه متجانس را تشکیل نمی‌دهند. زنان دارای کم توانی در کشورهای در حال توسعه در مقایسه با مردان دارای کم توانی در معرض برخی چالش‌های بیشتری هستند. (لانسدیل، ۱۹۹۰)
این زنان بخصوص در کشورهای در حال توسعه درعرصه های گوناگون زندگی خود با چالش‌های بیشتری مواجه می با شند:
عرصه شغل و درآمد
بند ۱ ماده ۲۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر سازمان ملل متحد بیان می‌کند که: “هر شخصی حق کار کردن، حق انتخاب شرایط مناسب و عادلانه و حمایت شدن به هنگام بیکاری را دارد.” درعوض ILO[11] تخمین میزند که”نسبت بیکاران درمیان افراد دارای کم توانی در کشورهای درحال توسعه یک معضل است ودربرخی ازکشورهابه بیش از ۸۰درصد بالغ شده است”.(ILO ، ۲۰۰۳)
کاسول[۱۲](۲۰۰۳) مشاهده کرد که باوجود سیستم سهمیه قانونی کار برای افراد دارای کم توانی، متاسفانه در اغلب کشورها هنوز این قانون به صورت محدود اعمال می‌شود.ویا هیچ ضمانتی براجرای آن نیست. تجربه نشان می‌دهد که بخش عظیمی از افراد دارای کم توانی بیکارند و اغلب از فرصت‌های استخدامی کنار گذشته می‌شوند. حتی اگر آن‌ها توانایی‌های لازم را برای انجام آن کار داشته باشند. در نتیجه، آن‌ها هیچ در آمد ثابتی ندارند و به همین خاطر باید همیشه نیازمند بخشش خانواده و گروه‌های خیریه برای تأمین معاش خود باشند. اسناد بین المللی مثل معاهده حقوق بشر و حقوق کودک، بند ۱۵۹ معاهده ILO در سیاست‌های ملی برای استخدام افراد دارای کم توانی و نقش قوانین استاندارد UN بر برابری فرصت‌ها برای افراد دارای کم توانی، توسط اکثر دولت‌ها نادیده گرفته شده است. با این تفاسیر افراد دارای کم توانی همچنان گرفتار ” تبعیض “، ” نادیده گرفتن ” و ” مظلومیت ” هستند (انوت[۱۳] ۲۰۰۳ و آکنتارو[۱۴]۲۰۰۴) دازی[۱۵] (۱۹۸۴) و اموبین[۱۶](۲۰۰۲) گفتند که این چنین شواهدی از طرز تلقی منفی که بر افراد دارای کم توانی تحمیل می‌شود، حکایت می‌کند.نقل قول زیراز سند ILO در خصوص استراتژی‌های کاهش کم توانی و فقر در سال ۲۰۰۲ اقتباس شده است:
بیشتر افراد کم توان به صورت بالقوه توانایی مستقل بودن را دارند. میزان حمایت مناسب ما در کاهش اثر یک نقص در ایجاد کم توانی، مؤثر است. اگر مشکلات حرکتی شخصی که از لحاظ جسمی آسیب دیده است، با وسایل حمل و نقل مناسب و تسهیل دسترسی مرتفع گردد، در این صورت وی هیچ تفاوتی با سایر افراد عادی نخواهد داشت. همین امر برای فردی با مشکلات ارتباطی نیز صدق می‌کند. در نتیجه این فرد، نیازی به کمک اجتماعی یا حفاظت نخواهد داشت، بلکه او تنها خواهان تضمین برخورداری از فرصت‌های برابر می‌باشد. بررسی هزینه برچسب عدم توانایی به افراد کم توان در تولید اقتصادی بسیار حائز اهمیت است. وجود یک فرد کم توان در خانواده، بر تمام اعضا تأثیر می‌گذارد. به ویژه زمانی که فرد کم توان نان آور خانواده باشد. اگر آنها نتوانند از لحاظ اقتصادی فعال باشند، در نتیجه تمام خانواده از این موضوع متأثر خواهد شد. در کشورهای دارای نظام رفاه اجتماعی فراگیر، خدمات رفاهی به این افراد ارائه می‌شود، اما این کشورها دریافته اند که ارائه خدمات رفاهی، پایداری ندارد. ایجاد شرایط اشتغال برای افراد کم توان، بسیار ارزان تر از ارائه خدمات رفاهی به آنهاست، حتی اگر انجام شغل مورد نظر، نیازمند صرف مبالغی برای مناسب سازی محیط کار باشد.
نقل قولی دیگر از ILO به قرار زیر است:
” هدف باید کاهش فقر در افراد کم توان باشد بدون سرکوبی توانایی‌های اقتصادی آنها و ایجاد وابستگی به مؤسسات رفاهی. هزینه‌های مربوط به تسهیل دسترسی، وسایل فنی و مناسب سازی محیط کار افراد کم توان باید به عنوان سرمایه‌های کاری این افراد نگریسته شود و نه به عنوان هزینه‌های رفاه اجتماعی بیهوده”. (هارتلی، ۲۰۰۳: ۴۴)
اشتغال از موضوعاتی است که زنان دارای کم توانی در آن محدود و یا از آن محروم می‌گردند زیرا کلیشه‌های اجتماعی آنان را نسبت به سایر زنان کم قابلیت تر(ناتوان‌تر) به شمارمی آورد.(میشل فاین وآدرین۲، ۱۹۹۴). هر جندزنان در اشتغال بطور کلی با تبعیض روبرو هستند اما برای زنانی که کم توانی دارند این تبعیض خیلی بیشتر است. در شرایطی که بیکاری زیاد است، اگر زنان دارای کم توانی بالاخره کاری پیدا کنند میزان دستمزد آنها به طور قابل توجهی کمتر است، برای مثال حتی در یک کشور صنعتی حقوق یک زن دارای کم توانی با کار تمام وقت، ۵۶ درصد حقوق یک مرد با همان شرایط می‌با شد، در حقیقت زنان دارای کم توانی در مقایسه با مردان دارای کم توانی ویا زنان که کم توانی ندارند، کمترین حقوق را در یافت می‌کنند(وایت، ۱۹۹۵) چرا که در مورد زنان دارای کم توانی هنوز این تلقی وجود دارد که آنان بعنوان افرادی ناتوان قادر به انجام وظایف یک بزرگسال چه بعنوان مزدبگیرو چه زن خانه دار نمی‌باشند.
تاثیر این وضعیت و نتیجه حاصل از این موقعیت اقتصادی برای زنان دارای کم توانی با توجه به هزینه‌های گزاف درمان‌های پزشکی و سایر هزینه‌های روزانه آنان می‌تواند بسیار زیان بار باشد. کار کردن علاوه برآن که از نظراقتصادی فرد را مستقل می‌سازد در عین حال عزت نفس شخص را نیز تقویت می‌کند، اشتغال سودمند برای زنان دارای کم توانی در بهبود بخشیدن به موقعیت و پیوستن آنان به جامعه موثر است.
عرصه زندگی خانوادگی و مسائل عاطفی وجنسی
علیرغم تغییرات سریع اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در کشور‌های در حال توسعه، هنوز نقش سنتی زن بعنوان کسی که باید تحت سر پرستی قرار گیرد به صورت یک قاعده کلی به قوت خود باقی است. در طول زندگی آنچه به زن هویت می‌بخشد ظرفیت وی برای انجام وظیفه در جایگاه همسر و مادر می‌باشد و پس از آن آنچه به هویت وی معنای بیشتر می‌دهد، کار و موقعیت وی در خارج از خانه است، زن دارای کم توانی بعنوان کسی که می‌تواند ازدواج کند مطرح نیست، کم توانی برای وی بعنوان نقصی محسوب می‌شود که خطر انتقال آن به فرزندان مطرح است وازسوی دیگر اینکه وی بتواند به خوبی از خانه وخانواده ی خود مراقبت کند مورد تردید قرار می‌گیرد. زنان کم توان با مشکلات زیادی در زمینه مسائل عاطفی، جنسی، زندگی خانوادگی، ازدواج وپرورش فرزندان مواجه هستند. ازدواج، زندگی خانوادگی وداشتن همسر و فرزند برای زنان دارای کم توانی مانند سایر زنان بخشی از موجودیت آنها بشمار می‌رود. زنان اغلب به وسیله جامعه‌ای مورد قضاوت قرار می‌گیرند که به افراد از لحاظ ظاهر فیزیکی اش ارزش می‌دهند. تندرستی ظاهری یک زن یکی ازشاخص‌های تعیین کننده برای انتخاب وی بعنوان همسر می‌باشد( فرانکلین۱، ۱۹۷۷) گزارش نمود که زنان کم توان به نسبت زنان سالم کمتر و دیرتر ازدواج می‌کنند و زودتر طلاق می‌گیرند. اگر زنی پس از ازدواج دچار کم توانی شود، به شدت با این خطر مواجه است که همسرش او را برای یافتن یک شریک دیگر رها کند، و تصور کند که وی نمی‌تواند به عنوان یک شریک جنسی وظایف زناشویی اش را انجام دهد و لیاقت مراقبت از فرزندان خود را ندارد. دختران و زنان کم توان بندرت در جریان مسائل مرتبط با روابط زناشویی وبارداری قرار می‌گیرند گویی از آنان انتظار می‌رود که این نیاز‌ها را در خود سرکوب نمایند. (کوشا، ۱۳۸۲: ۲ )
در واقع چنین بنظر می‌رسد که زنان دارای کم توانی تحت تاثیر کلیشه‌های رایج در خصوص ویژگیهای شخصیتی و جنسی اشان افرادی منفعل و آسیب پذیر هستند که کفایت و توانائی لازم را برای اجرای نقش‌های عادی سایر زنان، همچون مادری و همسری ندارند، درحالی که زندگی خانوادگی، داشتن همسر و فرزند برای زنان دارای کم توانی نیز مانند سایر زنان بخشی از موجودیت آنها بشمار می‌رود و برای حفظ سلامتی جسمی و روانی شان اهمیت دارد. زمانی که آنان این نیاز خود را مطرح می‌نمایند جامعه از اینکه این زنان چنین حقی را برای خود قائل هستند.شگفت زده می‌شود در صورتی که مردان دارای کم توانی در این میان شانس بیشتری نسبت به زنان دارای کم توانی برای ازدواج دارند(کوتنر۱؛ ۱۹۸۷). زنی که بخاطر کم توانی مجرد باقی می‌ماند. از نقش سنتی و جایگاه اجتماعی خود به عنوان یک همسر و مادر محروم می‌گردد. هنگامی که این محرومیت همراه با عدم استقلال مالی باشد. وی تبدیل به موجودی می‌شود که فاقد هر گونه ارزشی در خانواده و جامعه می‌باشد. اگر کسی بعد از مادر شدن کم توانی پیدا کند، و یا بعد از آن دارای فرزند شود، این طرزتلقی وجود دارد که وی نمی‌تواند از فرزند یا فرزندانش مراقبت و نگهداری نماید. در چنین مواردی چون حق مادر بودن از زن دارای کم توانی سلب می‌شود وی اعتماد به نفس خود را از دست می‌دهد و نمی‌تواند در زندگی از نظر روانی احساس رضایت نماید. خانواده‌ها در جوامع سنتی معمولاً به زنان دارای کم توانی بر حسب نیاز فیزیکی آنان کمک می‌کنند و اغلب در تامین حمایت‌های عاطفی که مقوله پیچیده‌تری است ناموفق هستند. بیشتر زنان با عصبانیت درمورد عدم دسترسی به مشاورین در زمینه مسائل عاطفی وجنسی خود از متخصصین زنان و زایمان گرفته تا روانشناسان ومتخصصین توانبخشی، حرف می‌زنند، آنان معتقدند به عنوان زنان کم توان این یک مشکل مضاعف برای آنان است که هم مورد قبول قرار گیرند و هم به قابلیت‌های جنسی آنان پی ببرند. به طور آشکاری زنان کم توان را به عنوان افرادی که قابلیت جنسی ندارند در نظر می‌گیرند. غالباً تصور می‌شود که آنان هیچ حقوقی نسبت به احساسات جنسی خود ندارند.
ازدواج کردن برای زنان دارای کم توانی با توجه به الگوهای اجتماعی، فرهنگی و ذهنیتی که از نظر جسمی برای زنان وجود دارد مشکل‌تر از مردان دارای کم توانی می‌باشد.
جنی موریس بعنوان یک زن کم توان چنین می‌گوید:
“اگر ما ازدواج نمی‌کنیم و یا فاقد هر نوع ارتباطی با جنس مخالف هستیم به این دلیل است که کسی از ما تقاضا نکرده، نه اینکه ما خود مجرد بودن و تنها زندگی کردن را انتخاب کرده ایم “. او می‌گوید: حتی زمانی که افراد سالم با ما ازدواج می‌کنند باید در انگیزه‌های آنان تردید نمود. زیرا مطمئناً آنان بخاطر عشق با ما ازدواج نمی‌کنند، انگیزه‌های آنان گاه ممکن است به دلایل زیر باشد:
پنهان کردن نقاط ضعف خودشان باشد در ضعف‌های آشکار یک زن دارای کم توانی.
قربانی کردن زندگیشان بصورتی ایثارگرانه و توام با از خود گذشتگی برای مراقبت از یک زن دارای کم توانی.
و گاه بدلیل روان پریشی‌ها، و… (موریس، ۱۹۹۱: ۴۴)
تصورات کلیشه‌ای در خصوص زنان کم توان ، بعنوان افرادی فاقد میل جنسی گاه بدین شکل اظهار می‌گردد که آنان « افراد بالغ و کاملی » نیستند و لذا هیچ نقش پذیرفته شده و قابل قبولی برای توانا بودن زنان دارای کم توانی از نظر جنسی وجود ندارد. از آنجائی که آنان معمولاً «کودک انگاشته شده» و حالت فعال بودنشان نفی می‌گردد. تصور می‌شود میل جنسی نیز بتدریج در آنها تضعیف شده است، این تصورات نادرست در خصوص نداشتن میل جنسی در افراد دارای کم توانی، فاکتور مهمی در زمینه نادیده گرفتن آنان محسوب می‌گردد.
بت۱ زن کم توانی است که در مورد عدم اعتنا به تمایلات جنسی اش چنین می‌گوید: “من مطمئنم که مردم ابتدا یک ویلچر می‌بینند و بعد مرا و بعد یک زن را، و گاه اصلاً نمی‌بینند”.
البته من فکر می‌کنم این نظر اکثریت مردم است، ممکن است کمی واقعیت داشته باشد اما بهر حال این موضوع بر تصویری که من از خودم دارم تاثیر می‌گذارد (شکسپیر ۱۹۹۶: ۳۲).
اگر چه بنظر می‌رسد که جامعه جور دیگری فکر می‌کند اما افراد دارای کم توانی توانایی زندگی جنسی توام با رضایتمندی را دارند، تحقیقات نشان می‌دهد که مشکل اصلی پیامد تعصب و غلبه تصورات کلیشه‌ای است نه ضعف فردی، میل جنسی زنان دارای کم توانی گاه بدلیل شرایط جسمی اشان سرکوب می‌شود. مثل: محدودیت در دستها، محدودیت‌های حرکتی، درد، مشکلات داشتن بریس، سایر وسایل کمک توان بخشی و آسیب دیدگی نخاع (کول، ۱۹۸۸).
اکثر ما نگرانی‌ها و ابهاماتی در مورد رابطه جنسی داریم ودر صدد برمی آییم مسائل خود را با کسی در میان بگذاریم، این موضوع معمولا برای افراد دارای کم توانی مشکل تراست.مراقبت کنندگان، خانواده‌ها و متخصصان معمولا فعالیت‌های خود را متمرکز به برطرف کردن نیازهای جسمی افراد دارای کم توانی می‌نمایند، در حالی که بهداشت احساسی، عاطفی وجنسی این افرادغالبا نادیده گرفته می‌شود.از آنجائی که جامعه نمی‌خواهد تجربه جنسی زنان دارای کم توانی را به رسمیت بشناسد، بنابراین آنان دچار نوعی بی اطلاعی نسبت به میل جنسی اشان هستند. این امر حائز اهمیت است که اطلاعات لازم برای آنها فراهم گردد، از جمله اطلاعاتی که به زنان کمک می‌کند این است که آنان ارتباطات را در موقعیت‌هائی که مورد سوء استفاده جنسی قرار می‌گیرند، بشناسند. جامعه باید بداند که احساسات جنسی برای افراد دارای کم توانی امری طبیعی محسوب می‌شود و با نادیده گرفتن محو نمی‌شوند، آنها نیز باید مانند سایرین بتوانند تجربه‌های احساسی، ارتباط جنسی، حق تشکیل خانواده و فرزند داشتن را بدون آنکه مورد تجاوز جنسی قرار گیرند در اختیار داشته باشند. (کوشا، ۱۳۸۱: ۸)
عرصه کسب آموزش
در ماده ۲۳، بخش ۳ عهد نامه حقوق کودک، یونیسف در سال ۱۹۹۰ کشور‌ها را ملزم می‌داردکه کودکان دارای کم توانی باید به آموزش وپرورش، خدمات مراقبت‌های بهداشتی، خدمات توانبخشی وحرفه آموزی برای اشتغال سودمند و امکانات اوقات فراغت دسترسی داشته باشند. درقوانین استاندارد سازمان ملل در مورد فرصت‌های برابر برای افراد دارای کم توانی(۱۹۹۴)در قانون شماره۶ دولت‌ها مکلف به رعایت اصل فرصت‌های برابردر آموزش و پرورش شده اند.
آموزش ابزاری قدرتمند برای ارتقاء توانمندسازی افراد کم توان است. چنانچه ریفکین و پریدمور، ۲۰۰۱) اظهار می‌دارند ” اطلاعات (آموزش) قدرت است، کسانی که اطلاعات ندارند، فاقد قدرت و حق انتخاب در خصوص بهبود شرایط زندگی خود هستند و نمی‌توانند اتفاقات پیرامون خود را کنترل کنند”. از طریق برنامه‌های آموزشی(چه رسمی و چه غیر رسمی) افراد کم توان می‌توانند دانش و مهارت‌های لازم را برای انجام عملکردها، وظایف یا برخی فعالیت‌های اقتصادی اجتماعی مؤثر در رشد و توسعه فردی و اجتماعی، به دست آورند. آموزش برای توانمندسازی باید از سنین پیش دبستانی تا بزرگسالی ادامه یابد. نباید اهمیت آموزش‌های حرفه ای، مهارت‌های روزمره زندگی و… را در آموزش برای افراد دارای کم توانی دست کم بگیرند. با آموزش این مهارت‌ها، قطعاً آنان برای زندگی آینده آماده خواهند شد.
براساس گزارش اخیر گروه کم توانی بانک جهانی، “آموزش بگونه‌ای وسیع بعنوان وسیله است برای توسعه سرمایه انسانی، پیشرفت برنامه اقتصادی و افزایش ظرفیت‌ها و انتخاب‌های فردی به منظور لذت بردن از آزادیهای شهروندی است”. بنابراین، از طریق آموزش افراد کم توان برای تغییر شانسهای زندگی خود و دستیابی به ابزاری برای مشارکت کاملتر در جامعه خود توانمند می‌شوند. آموزش مهارت‌های قبل از اشتغال باعث افزایش اعتماد به نفس و خودباوری افراد دارای کم توانی می‌شود که این شرایط، انجام کارهای اثربخش در طول زندگی شغلی را بهبود می‌بخشد (هارتلی، ۲۰۰۳ : ۴۸).
در بیشتر جوامع، آموزش زنان در اولویت نیست و آموزش زنان کم توان از آن هم کم اهمیت‌تر است به دلیل شناختی که از توانایی‌های جسمی وجود دارد، زنان کم توان اغلب تشویق می‌شوند تا انرژی خود را بیشتر صرف کارهای دستی از قبیل خیاطی، بافتنی و فرش بافی بکنند تا در امور تخصصی، صرف نمایند. شرح حال زندگی زنان کم توان نشان می‌دهد که پسران برای رفتن به دنیای خارج از خانه تشویق می‌شوند در حالیکه اغلب از بردن دختران به بیرون از خانه اجتناب می‌شود. طبقه، نژاد، قوم و ارزش‌های والدین و خانواده و متخصصین پزشکی که با آن‌ها در ارتباط هستند، به شدت بر مسئولیت‌های والدین نسبت به مسئولیت‌های آموزشی یک دختر کم توان تاثیر می‌گذارد (فاین[۱۷] و اسک[۱۸]، ۱۹۸۸).
عرصه دسترسی به تسهیلات ومنابع عمومی در جامعه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:19:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم