مقاله-پروژه و پایان نامه | روش تحقیق – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
راستی که شمّ اجتماعی نماد بهترین معلم و درمانگر ماست و موارد دیگر (ابعاد دیگر هیجان) کار مراقبت را انجام میدهند.
ما در شکنج های دوک مانند[۸۱] مغزی که قسمتی از کورتکس دیداری[۸۲] هستند، آمیگدال هایی[۸۳] داریم که در مداری که برای شناخت اجتماعی نقش مهمی ایفا میکند، ساختارهایی کلیدی به شمار میروند (همان منبع).
۲-۱۰-۳-۴٫ خودآگاهی[۸۴]
همه ما افرادی را می شناسیم که در مورد هیجاناتشان کاملاً کور و کر هستند! آن ها انکار نمی کنند بلکه صادقانه و واقعاً نسبت به نشانه های هیجانی که در بدنشان به وجود میآید ناآگاهند. این نشان دهنده تفاوت هایی در قدرت چنین علائمی است. ولی این مطلب همچنین تفاوت هایی را در توانایی شناخت و تفسیر[۸۵] آن علائم –به همان خوبی که برای آنان حساسیت[۸۶] دارد- نشان میدهد.
برخی افراد خیلی سخت احساسشان را درمی یابند و این مسئله ممکن است روزها وقتشان را بگیرد تا عصبانیتشان، غمشان، حسادتشان یا ترسشان را بازشناسند. در این قطب از بعد خودآگاهی افرادی قرار دارند که خود ناآگاه(خود مات)[۸۷] هستند.
در طرف دیگر افراد خودآگاه قرار می گیرند که به شدت نسبت به افکار و احساسشان هشیارند و با پیام های صادره از بدنشان هماهنگ هستند. آنان می دانند که دلیل اصلی فریاد کشیدنشان بر سر فرزندان امتناع آنان از خوردن سوپ کلم نیست بلکه دلیل آن ترافیک سنگینی است که در راه خانه با آن مواجه شدند و آنان را از برنامه عصرشان یک ساعت عقب انداخته و میزان استرس آن ها را بشدت بالا برده. افراد خودآگاه میتوانند نسبت به پیام های ارسالی بدنشان به شدت حساس باشند و جنبههای فیزیولوژیکی حالات هیجانی شدیدشان را تجربه کنند. این حساسیت شدید فایده چندین جانبه دارد؛ به نظر میرسد در همدلی کردن -یعنی توانایی حس کردن احساسات دیگران- نقش مهمی دارد و از آنجایی که به شما اجازه میدهد تا وضعیت احساسی خود را درک کنید، به شما در جلوگیری از سوءتفاهمات در حین بحث با فردی خاص کمک میکند. اگر شما احساس کنید که قبل از رسیدن به خانه درباره چیزی نگران بوده اید، بنابرین احتمالاً می توانید بفهمید که عصبانیتی که آن را ناگهانی احساس می کنید، در واقع به دلیل این نبوده است که شامتان روی میز آماده نبوده است.
خودآگاهی بالا در هرصورت میتواند هزینه هایی هم در بر داشته باشد. فردی که از نظر هیجانی حساس است همان کسی است که با مشاهده دردهای دیگران که باعث ناراحتی و اضطرابشان -از نظر بدنی و ذهنی- می شود، موجی از افزایش هورمون استرس کورتیزول را تجربه میکند و با همان کیفیت ضربان قلب و فشار خونش هم بالا می رود. چنین حساسیت مفرطی احتمالاً عاملی برای فرسودگی روانی است که پرستاران، مشاوران، درمانگران و فعالان اجتماعی از آن رنج میبرند (همان منبع).
۲-۱۰-۳-۵٫ حساسیت بافتاری[۸۸]
افرادی که به صورت خاص از اجتماع اطرافشان به خوبی آگاهند، در قطب هماهنگ[۸۹] یا حساس به زمینه در بعد بافتار قرار می گیرند. افرادی که نسبت به جامعه اطرافشان (دور و برشان) بی اعتنا[۹۰] هستند در قطب غیر حساس به زمینه[۹۱]جای می گیرند. آن ها نسبت به قواعد ناآشکاری که بر تعاملات اجتماعی حاکم است بی اعتنا هستند که این موضوع رفتارهایی ایجاد میکند که کاملاً در یک بافت تهاجمی قابل قبول است.
از آنجایی که حساسیت به بافت درمقایسه با چیزی که ما هوشیارانه تنظیم میکنیم عمدتاًً شهودی است؛ و چون هم بافت اجتماعی و هم فراوانی رفتار خودمان معانی درونی هیجانی دارد، لذا دیویدسون این را جزو مهمی از سبکهای هیجانی میداند.
بسته به کسانی که ما با ایشان تعامل داریم و بسته به شرایطی که در آن قرار داریم، برای تعامل با دوستان نزدیک، افرادی که آشنایی کمی با آن ها داریم، اعضای خانواده، همکاران یا بالا دستی ها قواعد و انتظارات مختلفی وجود دارد.
از اینکه با رئیس خود مانند یک بچه رفتار کنید یا با پلیسی که شما را گوشه خیابان متوقف کرده مانند یک آدم مست برخورد کنید، هیچ چیز عاید شما نمی شود، چه رسد به اینکه با همکار خود مانند معشوقه تان رفتار کنید.
در نتیجه حساسیت به قواعد پذیرفته شده اجتماعی و ظرفیت تنظیم هیجانات و رفتار در بین افراد مختلف فرق دارد.
می توان اینطور تصور کرد که بعد حساسیت به بافتار سبک های هیجانی یک نسخه برون وابسته[۹۲] از سبک خودآگاهی است. سبک خودآگاهی نحوه هماهنگ شدن شما را با نشانه های فیزیولوژیکی و هیجانی منعکس میکند در حالی که حساسیت به بافتار نحوه هماهنگی شما را با محیط اجتماعی انعکاس میدهد (همان منبع).
۲-۱۰-۳-۶٫ توجه[۹۳]
نشانه های هیجانی نه تنها در سراسر زندگی ما و محیط وجود دارند، بلکه آن ها عوامل بسیار قوی ای هستند که حواس انسان را پرت میکنند و اغلب در توانایی ما در انجام وظایفمان و تثبیت خونسردی[۹۴] مان اختلال ایجاد میکند. بنابرین نتیجه این است که توانایی غلبه بر عوامل حواس پرتی های هیجانی با توانایی غلبه بر حواس پرتی های حسی[۹۵] همبستگی دارند.
یک فرد با تمرکز[۹۶] میتواند در یک مهمانی شلوغ روی گفتگوی خود با شخص دیگری تمرکز کند ولی فردی که تمرکز ندارد به طور مداوم حواسش پرت می شود و چشمانش را به سمت محرکی که بیش از هرچیز توجه اورا جلب میکند، می چرخاند. بعضی افراد علی رغم اینکه در کشاکش یک آشفتگی هیجانی[۹۷] هستند، میتوانند به سعی و تلاش خویش ادامه دهند، آن ها در انتهایی ترین نقطه تمرکز در گستره طیف توجه قرار می گیرند.
سایر افراد به طور مداوم به وسیله محرک های آنی که هیچ ارتباطی با عملی که انجام میدهند ندارند ندارند حواسشان پرت می شود. این افراد در پایین ترین نقطه تمرکز در گستره طیف توجه قرار می گیرند. افراد متمرکز علی رغم لار هیجانی که همه را آزار میدهد نسبت به اضطرابی که در محیط اطراف آن ها وجود دارد بی تفاوت باشند در حالی که افراد غیر متمرکز از عهده چنین کاری بر نمی آیند.
به طور خلاصه توجه و هیجان دوستان صمیمی هستند! از آنجایی که محرک هیجانی بخش نامناسبی از توجه ما را کنترل میکند تثبیت یک قطب نمای باثبات درونی که به ما اجازه دهد به راحتی تمرکز کنیم و در مقابل عوامل حواسپرتی مقاومت کنیم بخشی از سبک هیجانی است (همان منبع).
فصل سوم:
روش تحقیق
۳-۱٫ روش پژوهش
پژوهش حاضر در زمره پژوهش های توسعه ای قرار میگیرد. روش مورد استفاده در این پژوهش پیمایشی میباشد. در روش پیمایشی، وضعیت و موقعیت مربوط به حال حاضر به دو طریق توصیفی و همبستگی مورد پژوهش قرار می گیرند.
در ساخت و هنجاریابی پرسشنامه سبک های هیجانی به توصیف چگونگی عملکرد پاسخ دهندگان به سؤالات آزمون پرداخته شده و چگونگی توضیع این ویژگی ها در نمونه بررسی شده است، لذا می توان گفت پژوهش ما توصیفی میباشد.
به دلایل زیر در این پژوهش از همبستگی استفاده شده:
-
- تعیین پایایی عوامل پرسشنامه محقق ساخته به روش همسانی درونی.
- تعییین اعتبارسازه ای پرسشنامه از راه تحلیل عاملی که مبنای آن همبستگی است.
۳-۲٫ جامعه آماری
جامعه مورد پژوهش کلیه دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی بود که در سال تحصیلی ۹۴-۹۳ مشغول به تحصیل بودند.
حجم جامعه حدود ۱۵ هزار نفر بود.
۳-۳٫ نمونه و روش نمونه گیری
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 11:22:00 ق.ظ ]
|