کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



دغدغه­ی هر دو گروه از تبدیل­خواهان، بر جای ماندن برچسب تبدیل­خواهیِ جنسی – ترنس- حتی پس از عمل تغییر جنسیت است. این مسئله همان است که گافمن در توصیف اصلی­ترین دغدغه­ی شخص داغ­خورده بر آن تاکید دارد؛ گافمن معتقد است اصلی­ترین دغدغه­ی این اشخاص، «پذیرش» است. مسئله این است که چسب­های واژه­ی ترنس آن­چنان نیرومند است که حتی پس از عمل تغییر جنسیت نیز چونان «قلاب هویتی» به زندگی شخص تبدیل­خواه چسبیده و از او جدا نمی­ شود! حتی اگر ظاهر فرد تبدیل خواه (MtF) نیز مشخص نکند که وی در گذشته پسر بوده است به محض فاش شدن این مسئله نگاه­ها به وی تغییر خواهد کرد و این مسئله از جمله اصلی­ترین دغدغه­ی تبدیل­خواهان در سال­های پس از عمل به شمار می­رود؛ یک «دیگری» همواره دیگری می­ماند!
آرامش و ثبات به عنوان یکی دیگر از دغدغه­ های اصلی این دوران به شمار می­رود. تبدیل­خواهان جنسی سال­ها در کشاکش­اند تا بتوانند از اسارت جسم اشتباه خود رهایی یابند و به امید داشتن یک زندگی نرمال همانند دیگر انسان­ها در جسم واقعی خود بهای سنگینی را پرداخته­اند. در این راه عزیزترین افرادشان را از دست داده­اند، سختی­های زیادی را متحمل شده ­اند و به امید آرامش بعد از این طوفان سهمگین به جلو پیش می­روند. در اینجاست که، سرنوشت تراژیک تبدیل­خواهان MtF با FtM، به گونه ­ای متفاوت رقم می­خورد:
تبدیل خواهان MtF انتظار دارند پس از عبور از هفت خوانِ تبدیل جنسیت، سرانجام به ساحل آرامش دست یابند، کسی رابیابند که آنها را به خاطر خودشان دوست بدارد و به دنبال سوءاستفاده از آنان نباشد، روابط باثباتی داشته باشند ، نگاه ابزاری به آنان متوقف گردد و… . اما این اتفاق نمی­افتد؛ تبدیل­خواهان گروه نخست، با عبور از سال­ها رنج و عذاب قدم به سرزمین «زنانگی» می­نهند غافل از آن­که مردانی آدمخوار در این سرزمین وجود دارند که هم­چنان با تبعیض به آنان می­نگرند و تنها برای چند صباحی، رابطه­ جنسی با آنها را می­خواهند!! این مسئله­ای است که در مستند تغییر جنسیت در ایران ساخته­ شراره عطاری (۱۳۸۲)، انعکاس یافته است. برخلاف گروه اول، تبدیل­خواهان FtM پس از طی این مراحل می­توانند غلبه­ بیشتری بر مشکلات داشته باشند، زیرا بسیاری از آنان معشوقه­ای در خانه دارند که متعهد به عشق آنها باشد. این قوت قلب و آرامش آنان را در مشکلات پس از عمل یاری می­ کند و با وجود مشکلات مراحل تغییر مدارک و شناسنامه آرامش بیشتری نسبت به گروه نخست برای آنان رقم می­زند.

۵-۴ نتیجه ­گیری پژوهش
۵-۴-۱ پاسخ به پرسش­های پژوهش
برای پاسخ به پرسش اول، خانواده­ای را در نظر بگیرید که که از لحظه­ تولد، و حتی پیش از آن، فرزند خود را پسر/دختر می­داند. نوزاد کامل است؛ تنها اندام­های جنسی یک جنس را دارد و این خود به تنهایی برای والدینی که می­خواهند یک نقش­مایه از فرزند خود داشته باشند، کافی است. مستند به یافته­های این تحقیق کودک از همان سنین پیش از مدرسه درمی­یابد که با دیگر کودکان هم­جنس خود تفاوت دارد. اما هیچکس حتی خود کودک این تفاوت را جدی نمی­گیرد. کودک هرچه بزرگ­تر می­ شود، مشکلش نیز همراه با او بزرگ می­ شود. سال­های مدرسه، دوران سختی است که او رفته­رفته درمی­یابد به جنسی متفاوت از بدن خود تعلق دارد. اما در تمامی این سال­ها تغییرات ایجاد شده در «ذهن» کودک به کلی از چشمان خانواده­ی او پنهان است. کودک این را چونان رازی پیش خود نگه می­دارد یا دست­کم از دید اعضای خانواده­ی او پنهان است.
این روند در تجربه­ هر دو گروه از تبدیل­خواهان کمابیش به نحوی یکسان تجربه شده است. در میانه­ی دورانی که فرد تبدیل­خواه دریافته در بدن اشتباهی متولد شده تا آن هنگام که تصمیم به تغییرجنسیت گیرد، رفتارهایی از او سر می­زند که معمولا با مقاومت خانواده و مخالفت آنان مواجه می­گردد؛ پسرانی که آرایش می­ کنند و دخترانی که آرایش نمی­کنند!
اما دایره­ی این مخالفت­ها تنها محدود به بیرونی­ترین جنبه­ های رفتاری افراد موردنظر است. هر یک از مشارکت­کنندگان در تجربه­ خود به توصیف ابعاد این مخالفت­ها و مقاومت­ها، آن­چنان که اشاره شد، پرداخته­اند. اما دامنه­ این مخالفت­ها آنگاه جدی می­ شود که فرد تبدیل­خواه تصمیم می­گیرد، تطبیق جنسیت خود را به اطلاع خانواده برساند. از آن­جا که فرایند اداری تغییرجنسیت در ایران نیازمند رضایتنامه­ای از والدین است، فرد تبدیل­خواه ناچار است، چه بخواهد و چه نخواهد این موضوع مهم را با خانواده در میان بگذاردو صد البته با مخالفت­های جدی آنان مواجه می­گردد. آن­گونه که مشارکت­کنندگان این تحقیق گزارش کردند، میان تجربه­ این­گونه مخالفت­ها در دو گروه تفاوت­های ملموسی وجود دارد: دخترسرشتان برای عبور از مرزهای جنسیت، گذار از جنس اول به جنس دوم، مسیری بس دشوارتر از گروه دیگر در پیش دارند.
آن­چه در این قسمت از تحقیق بدان پرداخته می­ شود، بیان تجربه ­های متفاوت آنان نیست زیرا پیشتر به طور مبسوط بدان پرداخته شده است. در این­جا و با یک نگاه کلی می­توان نتیجه گرفت که آشکارا «دختر شدنِ» یک پسر تجربه­ای سهمگین­تر از «پسر شدنِ» یک دختر برای خانواده است. در این­جا ذکر این نکته ضروری است که مطالعه­ تجربه­ تبدیل­خواهان جنسی نمی­تواند به­ طور دقیق برای محقق مشخص کند که در آن سوی میدان کنش، والدین چگونه می­توانند خود را با چنین تجربه­ سهمگینی سازگار کنند. برای این منظور شاید ضرورت داشته باشد تجربه­ والدین چنین فرزندانی نیز مورد مطالعه قرار گیرد تا بتوان ابعاد این پدیده را بیش از پیش شناخت. اما تا آن­جا که به یافته­های این تحقیق بازمی­گردد، می­توان قایل به وجود انگاره­های مردسالارانه در رفتار هر دو گروه از تبدیل­خواهان بود. انگاره­هایی که با انفکاک میان جنسیت تلاش می­ کنند، اشخاص متعلق به کاست­های هر جنس را درون آن محدود کنند. جالب آن­که انگاره­های مذکور تنها از سوی پدران و برادران نیست که طرح می­گردد بلکه مادران و خواهران در زندگی هر دو گروه از تبدیل­خواهان نقشی بلامنازع دارند و تجربه­ گریه و ناله­های مادرانه از سوی هر دو گروه از تبدیل­خواهان گزارش شده است. بنابراین به خطاست اگر تصور کنیم جنسیت سیطره یافته تنها از ناحیه­ی عناصر ذکور خانواده است که ظهور می­یابد. اگرچه، مستند به یافته­های این تحقیق معمولا این گروه خشونت فیزیکی بیشتری را نسبت به اعضای مونث خانواده در مواجهه با تبدیل­خواهان اعمال می­ کنند.
پاسخ به پرسش دوم این تحقیق به­خصوص در تم اصلی شماره­ ۴ نمود یافته است. بررسی تم­های فرعی این تم می ­تواند مبین تفاوت­هایی باشد که میان دو گروه تبدیل­خواهان وجود دارد. آن­گونه که مشهود است هیچ­یک از تم­های فرعی این دو گروه به هم شباهت ندارند؛ اگرچه محقق تلاش نمود، در تم­بندی فکت­ها و در قالب جدول تم­های فرعی، الگوی یکسانی میان دو گروه یافته و نتایج را صورت­بندی نماید. اما این عدم تشابه نیز به تفاوتِ اعمال انقیاد در هر دو گروه بازمی­گردد. در هر ده تم فرعی مربوط به تجربه­ تبدیل­خواهان MtF و هر یازده تم فرعی مربوط به تجربه­ تبدیل­خواهان FtM با صورت­های مختلف اعمال محدودیت به اراده­ی تبدیل­خواهان مواجه می­شویم که عموما با هدف ممانعت از تغییرجنسیت آنان صورت می­گیرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 12:50:00 ق.ظ ]




توسعه در پدیده هجوشی هسته­ای نیازمند پیشرفت در سه بخش مجزای زیر است،

    1. داده های آزمایشگاهی
    1. فرضیه­هایی در مورد پدیده­شناسی
    1. تکامل در تأسیس تئوری ساختار هسته­ای.

در نتیجه از جمله بخش­های مورد توجه در سالهای اخیر در فیزیک هسته­ای انتخاب مدلی مناسب برای توزیع نوکلئون­ها در هسته بوده است. مدلی که علاوه بر توجیه کامل خواص هسته­ از طریق انطباق با داده های تجربی در گامی فراتر بتواند روند انجام محاسبات برای برهم­کنش یون­های سنگین را سرعت ببخشد]۴،۲[. فصل دوم این تحقیق به معرفی کامل ساختار مدل شبکه­ ای FCC به عنوان مدلی پیشنهادی برای توزیع نوکلئون­ها که توسط ویگنر ارائه شده بود اختصاص یافته است. در فصل سوم خواص هسته حاصل از پیشگویی­های مدل شبکه­ ای FCC را با داده ­های تجربی در جدول های (۳-۲)، (۳-۳) بترتیب حاصل از انرژی بستگی و شعاع میانگین مربع مقایسه کرده ایم. همچنین در شکل (۳-۵) به مقایسه توزیع چگالی حاصل از هسته های ، ، و از طریق مدل شبکه ای FCCبا توزیع چگالی دو پارامتری فرمی پرداختیم. همان طور که ملاحظه می شود دارای توافق مناسبی با یکدیگر می باشند.

در این فصل به منظور ارزیابی مدل شبکه­ ای FCC برای بکارگیری در برهم­کنش یون­های سنگین، پتانسیل کل را محاسبه کرده و به مقایسه سطح مقطع همجوشی واکنش­های ، و حاصل از این مدل با پتانسیل دابل-فولدینگ، باس و داده ­های تجربی می­پردازیم.
۴-۲ محاسبه پتانسیل کل هسته­ای برای واکنش­های ، ،
در مطالعه برهم­کنش­های همجوشی یون­های سنگین برای محاسبه پتانسیل کل از مدل شبکه­ ای FCC برای توزیع نوکلئون­ها در حالت پایه برای هسته استفاده کرده­ایم از آنجا که مدل FCC هسته­های جادویی و با لایه بسته را بخوبی پیش ­بینی می­ کند. برای محاسبه پتانسیل به انتخاب واکنش­هایی پرداختیم که حداقل یکی از هسته­های شرکت­کننده در واکنش جادویی یا هسته­هایی با لایه بسته باشد. پتانسیل کل هسته- هسته را با جمع­بندی بر روی تمام برهم­کنش­های ممکن بین نوکلئون­های هسته­های پرتابه و هدف می­توان محاسبه نمود که بصورت مجموع پتانسیل کولنی و پتانسیل هسته­ای می­باشد،
. (۴-۱)
مراحل انجام محاسبات برای محاسبه پتانسیل کل بصورت زیر است:

    1. تعیین مکان اسپین و ایزواسپین نوکلئون­ها در هسته­های پرتابه و هدف با بهره گرفتن از مدل FCC
    1. چرخش تصادفی هسته­های پرتابه و هدف بدور مرکز جرم­شان با بهره گرفتن از زاویه­ های اویلر
    1. جمع همه برهم­کنش­های نوکلئون- نوکلئون و محاسبه میانگین پتانسیل کل

۴-۲-۱ محاسبه پتانسیل کولنی
برای محاسبه پتانسیل پروتون- پروتون در فاصله­ای بزرگتر از شعاع پروتون fm9/0 از رابطه زیر استفاده شده است،
. (۴-۲)
که درآن هر پروتون بصورت یک ذره نقطه­ای فرض شده است و این فرضیه در فاصله­ای کمتر از شعاع پروتون رد شده می­باشد. اگر فاصله بین دو پروتون از قطر پروتون کوچکتر باشد آنگاه اثرات خود انرژی به بینهایت میل می­ کند که برای رفع این مشکل پتانسیل اصلاح شده زیر را بکار برده­ایم]۲۲[،
(۴-۳)
.
۴-۲-۲ محاسبه پتانسیل هسته­ای
برای محاسبه پتانسیل هسته­ای از نیروی برهم­کنشی M3Y از نوع Paris استفاده کرده­ایم که در بخش
(۳-۳-۲) به معرفی آن پرداختیم. بخش مرکزی، برهم­کنش نوکلئون- نوکلئون بصورت زیر است،

. (۴-۴ )
که در آن و بترتیب ماتریس­های پائولی ایزواسپین و اسپین هستند، قسمت تبادلی(مستقیم) برهم­کنش­هایی است که پارامترهای آن بصورت کاملی در مراجع ]۲۳،۲۴،۲۵[ وجود دارد.
برای سادگی قسمت VE(x) برهم­کنش نوکلئون- نوکلئون را در تقریب Zero-range محاسبه نموده ایم،
. (۴-۵)
فرم­های کامل و در مراجع ]۲۶[ داده شده است.
اگر اسپین کل نوکلئون­های سطح یکی از هسته­های شرکت­کننده در واکنش صفر شود می­توان از ترم­های وابسته به اسپین در محاسبه پتانسیل کل صرف نظر کرد و این قضیه در مورد ایزواسپین هم صادق می­باشد.
از آنجا که اسپین یا ایزواسپین بر هم­­کنشی نوکلئون- نوکلئون حداقل یکی از هسته­های شرکت­کننده در واکنش در معادله (۴-۵) صفر می­ شود می­توان از این ترم­ها در محاسبه پتانسیل کل صرف نظر کرد.
پتانسیل برهم­کنشی محاسبه شده برای واکنش­های ، ، با بهره گرفتن از مدل شبکه­ ای FCC و برهم­کنش نوکلئون- نوکلئون M3Y در شکل (۴-۲)، (۴-۱) نشان داده شده است. در این شکل ها نتایج بدست آمده را با پتانسیل­های DF و Bass مقایسه کرده­ایم. از آنجایی که ارتفاع پتانسیل کل و موقعیت شان دو کمیت حساس در محاسبه سطح مقطع می­باشند، در جدول (۴-۱) نتایج حاصل از آنها را باروش­های DF و VBass و داده ­های تجربی مقایسه نموده­ایم. که توافق نسبتاً خوبی را نشان می­دهد.
شکل۴-۱ پتانسیل برای واکنش­های همجوشی a ) ، b) ، c) حاصل از مدلDF، VBass و FCC.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:50:00 ق.ظ ]




(۴-۵۱)
از آنجا که عملگر همبستگی نشان‌دهنده برهم‌کنش دو ذره‌ای است، آن را به‌طور مشابه با رابطه(۴-۵۰) می‌نویسیم به عبارت دیگر داریم:
(۴-۵۲)
که در آن مولفه روی هر کانال است. عملگر تصویر برای کانال‌های تک‌تایی که درآن است را با و عملگر تصویر روی کانال‌های سه‌تایی را که در آن است با نشان می‌دهیم و داریم:

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

(۴-۵۳)
(۴-۵۴)
که در آن اسپین نوکلئون اول (دوم) است. می‌توان نشان داد مربع عملگر تصویر روی هر کانال برابر با خود عملگر تصویر روی آن کانال است. همچنین این عملگرها متعامدند یعنی:
(۴-۵۵)
(۴-۵۶)
(۴-۵۷)
با بهره گرفتن از عملگر تانسوری سه عملگر تصویر متعامد را به صورت زیر تعریف می‌کنیم:
(۴-۵۸)
(۴-۵۹)
(۴-۶۰)
با بهره گرفتن از عملگرهای بالا و با انجام تعداد زیادی عملیات جبری، انرژی خوشه‌ای دو جسمی برای ماده‌ی هسته‌ای متقارن به صورت زیر در می‌آید:
(۴-۶۱)
که در آن و ضرایب با توجه به فرمول‌های زیر تعیین می‌شود
(۴-۶۲)
(۴-۶۳)
برای محاسبه باید توابع همبستگی حالت‌ها یعنی ها معلوم باشند. در روش‌های وردشی معمول آنها را چنان پارامتری می‌کنند که شرایط عمومی را که در فصل قبل توضیح دادیم برآورده می‌کند. اما روش یک روش وردشی خالص است که در آن از حل معادله‌های اویلر لاگرانژ، ها به دست می‌آیند. در این روش با توجه به اینکه شرط بهنجارش سیستم فرمیونی شرایط حدی را بر تابع همبستگی اعمال می‌کند، در محاسبه‌ی انرژی خوشه‌های دو ذره‌ای تنها یک قید برای ها وجود خواهد داشت. این قید شرط بهنجارش تابع موج سیستم است و متناظر با این قید یک ضریب نامعین لاگرانژ ، در معادله اویلر لاگرانژ ظاهر می‌شود. به همین دلیل این روش، روش پایین‌ترین مرتبه قید نامیده می‌شود. با بهره گرفتن از شرط بهنجارش سیستم:
(۴-۶۴)
به رابطه زیر می‌رسیم:
(۴-۶۵)
که در آن تابع پائولی است و به صورت زیر تعریف می‌شود:
(۴-۶۶)
این قید منجر به اعمال شرایط مرزی زیر روی ها می‌شود:
(۴-۶۷)
با اعمال این قید در معادله‌های اویلر لاگرانژ بسط خوشه‌ای انرژی همگرا می‌شود و با تغییر متغیر مناسب، معادله‌های اویلر لاگرانژ به صورت زیر در می‌آیند:
(۴-۶۸)
(۴-۶۹)
(۴-۷۰)
که:
(۴-۷۱)
در معادله‌های دیفرانسیل بالا (معادله‌های اویلر-لاگرانژ) قید تا فاصله معینی اعمال می‌شود تا جایی که مشتق تابع همبستگی با مشتق تابع پائولی برابر شود، پس از آن تابع همبستگی با تابع پائولی جایگزین می‌شود. بنابراین در فرمول هیچ پارامتر آزادی وارد نمی‌شود. از حل معادله‌های اویلر-لاگرانژ بالا تابع‌های همبستگی به دست می‌آیند. تابع‌های همبستگی کانال‌های تکتایی و سه‌تایی غیر کوپل و کانال‌های سه‌تایی کوپل را محاسبه کرده و نمودار آنها را بر حسب در شکل‌های(۴-۱۹) تا(۴-۳۴) رسم کرده‌ایم. با بهره گرفتن از تابع‌های همبستگی و جایگذاری آنها در رابطه‌ی(۴-۶۱) انرژی خوشه‌های دوتایی را با بهره گرفتن از پتانسیل به دست می‌آوریم. در این راستا با حل عددی انتگرال‌های مربوطه انرژی خوشه‌های دوتایی، انرژی ماده‌ی هسته‌ای را با جایگذاری روابط (۳-۱۴) و(۴-۶۱) در رابطه (۴-۴۸) به دست می‌آوریم. نمودار انرژی ماده‌ی هسته‌ای متقارن، ماده‌ی هسته‌ای نا‌متقارن و ماده‌ی نوترونی در دمای را در شکل (۴-۱) مقایسه نموده‌ایم. همچنین تراکم‌ناپذیری را از رابطه(۲-۵۰) به دست می‌آوریم که مقادیر آن را در جدول (۴-۱) نشان داده‌ایم.
۴-۳-معادله حالت ماده‌‌‌ی هسته‌ای
به‌طور کلی ماده‌ی هسته‌ای دو نوع است. ماده‌ی هسته‌ای متقارن که در آن تعداد پروتون‌ها و نوترون‌ها برابر است و ماده‌ی هسته‌ای نامتقارن که در آن تعداد پروتون‌ها و نوترون‌ها برابر نیست.
۴-۳-۱-ماده‌ی هسته‌ای متقارن
اگر تعداد نوترون‌ها و پروتون‌های موجود در ماده‌ی هسته‌ای با هم برابر باشند، ماده‌ی هسته‌ای را متقارن می‌نامند. تعداد نوکلئون‌ها را می‌توان به صورت زیر نوشت:
(۴-۷۲)
چون تابع توزیع نوکلئون‌ها پیوسته است به انتگرال تبدیل می‌شود [۳۷]:
(۴-۷۳)
که در آن حجم سیستم و است. تابع توزیع فرمی-دیراک در دمای است. با توجه به اینکه هر نوکلئون دو درجه آزادی اسپین و آیزواسپین دارد، با جایگذاری رابطه‌ی(۴-۷۳) در رابطه‌ی(۴-۷۲) پتانسیل شیمیایی ماده‌ی هسته‌ای متقارن را از رابطه‌ی زیر به دست می‌آوریم:
(۴-۷۴)
انرژی آزاد هلمهولتز ماده‌ی هسته‌ای متقارن با جایگذاری انرژی از رابطه(۴-۴۸) و آنتروپی از رابطه(۲-۴۵) در رابطه به دست می‌آید. نمودار انرژی آزاد ماده‌ی هسته‌ای متقارن بر حسب چگالی در دماهای مختلف را در شکل (۴-۶) نشان داده‌ایم. همچنین فشار از رابطه (۲-۴۹) به دست می‌آید که نمودار فشار بر حسب چگالی ماده‌ی هسته‌ای متقارن در دماهای مختلف را در شکل (۴-۱۴) رسم کرده‌ایم.
۴-۳-۲-ماده‌ی هسته‌ای نامتقارن
در ماده‌ی هسته‌ای نامتقارن تعداد پروتون‌ها و نوترون‌ها برابر نیستند. در ماده‌ی هسته‌ای نامتقارن کمیتی به نام پارامتر عدم تقارن به صورت زیر تعریف می‌کنیم:
(۴-۷۵)
که در آن چگالی پروتون‌ها (نوترون‌ها) است. هرگاه تعداد نوترون‌های موجود در هسته با تعداد پروتون‌های آن برابر نباشد پارامتر عدم تقارن می‌شود. در این صورت ماده‌ی هسته‌ای نا‌متقارن داریم. برای محاسبه معادله حالت ماده‌ی هسته‌ای نامتقارن نیز مانند ماده‌ی هسته‌ای متقارن احتیاج داریم که ابتدا پتانسیل شیمیایی را به دست آوریم. اما در ماده‌ی هسته‌ای نامتقارن چون تعداد پروتون‌ها و نوترون‌ها مساوی نیستند باید برای هر کدام جداگانه پتانسیل شیمیایی را محاسبه کنیم. با بهره گرفتن از رابطه زیر:
(۴-۷۶)
چگالی پروتون‌ها و نوترون‌ها به صورت زیر به دست می‌آیند:
(۴-۷۷)
(۴-۷۸)
با جایگزینی(۴-۷۳) در رابطه‌ی(۴-۷۲) و با بهره گرفتن از روابط فوق پتانسیل شیمیایی ماده‌ی هسته‌ای نامتفارن را به دست می‌آوریم:
(۴-۷۹)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:49:00 ق.ظ ]




    • دگرسالاری اخلاقی
    • خودسالاری نسبی در پذیرش و / یا ایجاد قواعد اخلاقی
    • خودسالاری اخلاقی

فصل پنجم: نتیجه‌گیری

مقدمه
مسأله‌ای که در پژوهش حاضر مورد بررسی قرار گرفته است در واقع، برآمده از کنجکاوی‌هایی بوده که همواره ذهن پژوهش‌گر را در مواجهه با تحول در پای‌بندی دینی اطرافیان و به‌ویژه دانش‌جویان به خود مشغول می‌کرده است؛ کنجکاوی‌هایی نظیر این‌که اساسن چرا دین‌داری مردمان دست‌خوش تحول می‌شود؟ و روال این تحولات چه سمت‌و‌سویی در پیش می‌گیرد؟ تمایل به در محک تجربه گزاردن این کنجکاوی نظری در پژوهش حاضر موجب بررسی تجربی این دو پرسش توصیفی و تبیینی شد که ۱- ابعاد و وجوه دین‌داری مردمان در طول زنده‌گی‌شان از چه ویژه‌گی‌هایی برخوردار بوده و در هر دوره دچار چه تغییراتی شده و چه رنگ‌و‌بویی به خود گرفته است و ۲- علت‌ها و تجربیاتی که موجب سربرآوردن چنین تحولی در دین‌داری افراد شده‌اند، کدام‌اند.
بدین منظور، شماری از دانش‌جویان دانش‌گاه خوارزمی برای انجام مطالعه انتخاب شدند چرا که به نظر می‌رسد محیط دانش‌گاه بستری را فراهم می‌کند که در آن احتمال وقوع نوگروی دینی در میان بازی‌گران آن، بیش از سایر محیط‌ها است. درواقع، بسیاری از نظریات موجود در باب تغییرات دین‌داری تأکید زیادی بر نقش مدرنیته به‌عنوان نیرویی متکثر‌کننده و یا دنیوی‌کننده در بروز تحول در سپهر دینی جوامع مدرن ـ چه در سطح نهادی و چه فردی ـ دارند. بر این اساس، این تغییرات را بیش از هر کجا در محیط‌هایی می‌توان یافت که بیش‌ترین تأثیر را از وضعیت مدرن می‌پذیرند و همان‌طور که در فصل اول ذکر شد، به نظر می‌رسد محیط دانش‌گاه به‌عنوان نهادی مدرن در سطح میانی جامعه بستر مناسبی را برای مطالعه‌ی تغییر ارزش‌ها و نگرش‌های افراد فرام می‌کند چرا که در محیط دانش‌گاه، هم‌زمان افرادی از فرهنگ‌های مختلف با مشرب‌های فکری و گرایش‌های اعتقادی متفاوت حضور دارند و یک چنین محیط متکثری زمینه‌ای را برای رویارویی با افکار وعقاید متنوع فراهم می‌کند و این خود احتمال بروز تغییر در نظام فکری و اعتقادی افراد را افزایش می‌دهد. به‌ویژه این‌که بسیاری از دانش‌جویانی که از زمینه‌ی فرهنگی نسبتن سنتی‌ برخورداراَند، با ورود به دانش‌گاه و فراگیری علوم و مواجهه با اندیشه‌های نو و به‌کارگیری راه‌بردهای تفکر عقلانی و تربیت انتقادی، این تعامل و / یا کشمکش نیروهای سنتی و مدرن را بیش از هر قشر دیگری تجربه می‌کنند و تغییرات بیش‌تری را در این زمینه از سر می‌گذرانند. از این‌رو، مطالعه‌ی حاضر در محیط دانش‌گاه و بر روی شماری از دانش‌جویان دانش‌گاه خوارزمی انجام شده است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

اما برای مطالعه‌ی زنده‌گی دینی افراد، ناگزیر از مراجعه به دنیای ذهنی عاملان و بیرون کشیدن روایت آنان از زنده‌گی دینی‌شان هستیم، چرا که تنها بدین طریق می‌توان آن‌دسته از تجربیات زیسته‌ای که به نظر می‌رسد بر دین‌داری افراد تأثیر گذاشته را رصد کرده و نیز سمت‌و‌سوی تغییرات به‌وجود‌آمده در دین‌داری هر کدام از آنان را مشخص کرد. بدین منظور، با تلفیق دو شیوه‌ی جذب مشارکت‌کننده‌گان، یعنی روش زنجیره‌ای و روش خوشه‌ای مشارکت‌کننده‌گان مورد نظر انتخاب شده و سرانجام پس از حصول اشباع نظری، فرایند تحلیل مصاحبه‌ها با بهره گرفتن از روش تحلیل مضمون ولکات آغاز شد؛ روشی که در میان انواع شیوه‌های تحلیل مضمون، خصلتی زمان‌مند و روایت‌محور دارد و با بهره گرفتن از آن می‌توان پاره‌روایت‌های بازگوشده‌ی افراد از زنده‌گی دینی‌شان به‌طور خاص و کل زنده‌گی‌شان به‌طور عام را در کنار هم قرار داده و پیوستار علّی ماجراها را در یک بستر زمان‌مند ترسیم کرد.
اما در طول مصاحبه با دانش‌جویان می‌بایست به‌دنبال چه خصیصه‌هایی بود و چه معیارهایی را برای تحول در پای‌بندی افراد در نظر گرفت؟ به‌عبارتی، چه شاخصه‌ها و معیارهایی را می‌بایست در تحلیل وضعیت دین‌داری افراد لحاظ کرد تا بتوان تغییر در پای‌بندی نسبت به این شاخصه‌ها را معادل تحول در پای‌بندی دینی افراد دانست؟ در این پژوهش، تلاش شد تا دین‌داری دانش‌جویان بر اساس چهار بعد باور دینی، مناسک دینی، ایمان دینی و اخلاق دینی مورد بررسی قرار گیرد. در این میان، مداقه‌ی بیش‌تری بر سر تعریف اخلاق دینی صورت گرفته چرا که به گمان نگارنده، در مدل‌های معمول سنجش دین‌داری در ایران و نیز در بسیاری از پژوهش‌های داخلی، تفکیک مشخصی میان وجوح مختلف اخلاق‌ صورت نگرفته و وجه تمایز اخلاق‌ دینی از سایر گونه‌های زیست اخلاقی مشخص نگردیده است. بر این اساس، کل ساحت اخلاق به سه دسته‌ی اخلاق دینی، اخلاق دنیوی و «اخلاق مبتنی بر گرایش به امر متعالی» (فراست‌خواه، ۱۳۸۹: ۱) تقسیم شده است که از این میان، اخلاق دینی خود به دو دسته‌ی اخلاق دینی متعبدانه و اخلاق دینی بازاندیشانه تقسیم شده که شرح هرکدام از آن‌ها در فصل دوم آمده است.
در این پژوهش، تحول در پای‌بندی دینی افراد از منظر دیگری نیز دسته‌بندی شده است و آن، تقسیم فرایند نوگروی دینی افراد به دو گونه‌ی نوگروی «حاد» و «غیرحاد» است (خضرائی، ۱۳۸۸). «نوگروی غیرحاد به معنای تغییر در باورهای دینی فرد، بدون ترک آن دین است. به‌عبارتی، تحوّل دینی فرد در درون یک نظام اعتقادی، که در آن، فرد نسبت به پاره‌ای اعتقادات خود تجدید نظر می‌کند؛ خواه در مسیر تقویت آن‌ها و خواه در مسیر تضعیف آن اعتقادات». نوگروی حاد نیز بهمعنی «بروز تغییر بنیادین در نظام اعتقادی و حرکت از یک نظام اعتقادی به نظام اعتقادی دیگر است» (همان).

۵-۱ ملاحظاتی نظری در باب نتایج پژوهش

در فصل چهارم و در بحث از زنده‌گی دینی اولیه‌ی مشارکت‌کننده‌گان، از وضعیت اجتماعی یک‌پارچه‌ای سخن به میان آمد که بنا به تعبیر برگر، بر زنده‌گی افراد «نظم معنایی یک‌پارچه‌ساز»ی را حاکم می‌کرد و بدین طریق، زیست‌جهان اجتماعی مشترکی را برای آنان سامان می‌داد که از طریق آن، تعابیر و تفاسیر مشارکت‌کننده‌گان از واقعیت، تحت تأثیر تفسیری جامع از واقعیت که فرهنگ غالب ارائه می‌داد، یک‌پارچه می‌شدند. اجتماعی‌شدن در یک چنین بافت یک‌دستی موجب می‌شد که افراد بر اساس جهان‌بینی دین‌مدارانه‌ای که نظام فرهنگی به آنان ارائه می‌کرده است، ذخایر طرح‌های تفسیری و کلان‌روایت‌های اجتماعی موجود در فرهنگ غالب (که عمدتن دین‌مدارانه و سنت‌محور بوده است) با جهان مواجه شوند و آن‌ را تفسیر کرده کنند.
در زنده‌گی اولیه‌ی مشارکت‌کننده‌گان، جامعه عمدتن از طریق نهاد خانواده و نهادهای آموزشی موفق شده بود افراد را در مسیر واحدی از جامعه‌پذیری دینی قرار دهد و هویت‌های دینی‌ای را برای آنان برسازد که کم‌ترین انحراف را از معیارهای تعریف‌شده‌ی اعتقادی و ارزشی داشته باشد. از این‌رو، دین‌داری بسیاری از مشارکت‌کننده‌گان مادامی که در چنین جهانی به سر می‌بردند هم‌چنان یک‌دست و ساکن باقی مانده و تعابیر و تفاسیری که آنان از امور و پدیده‌ها به‌دست می‌داده‌اند تحت تأثیر فرهنگ دینی غالب، تعابیری دینی و سنتی بوده و نیز دین‌داری آنان و نوع نگاه‌شان به دین تحت تأثیر این فرهنگ، کماکان سنتی و یک‌دست بوده است. در همین‌ راستا، نتایج پژوهش از یک‌سان بودن دین‌داری مشارکت‌کننده‌گان در هر چهار بعد دین‌داری در زنده‌گی اولیه‌‌ی افراد حکایت می‌کند؛ مشابهت‌هایی نظیر تلقی آنان از خدا به‌عنوان ناظری شخص‌وار؛ برجسته بودن وجه قهار خداوند و ترس آنان از عذاب و عقاب اخروی؛ وجود احساس گناه؛ نیت از اجرای مناسک دینی؛ اخلاق‌ورزی مبتنی بر پاداش و خسارت و یک‌سان بودن منبع اخلاق‌ورزی؛ برجسته‌بودن تفکر اسطوره‌ای در اعتقادات دینی و سایر ویژه‌گی‌هایی که در فصل چهارم در بحث از زنده‌گی دینی اولیه‌ی دانش‌جویان شرح داده شد. به‌طور کلی می‌توان دست فرهنگ دینیِ سنتی را در سامان دادن دین‌داری افراد در زنده‌گی اولیه‌شان به‌وضوح مشاهده کرد.
علاوه‌بر نقش عوامل فرهنگی و اجتماعی در جهت‌دهی به حیات دینی افراد، ویژه‌گی‌های دین‌داری افراد در هر دوره از زنده‌گی‌ را می‌توان متأثر از عوامل روان‌شناختی نیز دانست و در همین راستا، کوشش‌های فراوانی از سوی روان‌شناسان دین جهت واکاوی دین‌داری افراد صورت گرفته است. برخی از روان‌شناسان بر نقش هوش معنوی افراد در گرایش آنان به سمت امور معنوی و دینی تأکید می‌کنند. برخی نیز دین‌داری مردمان را تابعی از مراحل رشد شناختی آنان قلمداد می‌کنند. از نظر ساختارگرایان شناختی، رشد فکری در افراد طی توالی نامتغیری از مراحل صورت میگیرد که در میان تمامی فرهنگها نمودی مشابه دارد و تنها تمایز و تفاوت آن در فرهنگهای مختلف، تسریع یا تأخیر در دستیابی به مراحل است.
نتایج نشان داد که به موازات رشد سطح شناختی افراد، بسیاری از باورهای آنان و نیز معیارهای اخلاق‌ورزی‌شان دست‌خوش تغییر شده است. برای مثال، در حالی که در سطوح پایین‌تر رشد شناختی، معیارهای اخلاقی از جانب یک نیروی مطلقهی بیرونی (خدا، خانواده و…) تعیین میشد و دانش‌جویان جهت گریز از تنبیه و یا کسب پاداش مجبور بودند از چنین قواعد مطلقی پیروی کنند (سطح اول از مراحل رشد اخلاقی کلبرگ؛ اخلاق پیشاعرف‌نگر)، به موازات افزایش رشد شناختی، دلایل پای‌بندی آنان برای پای‌بندی به اخلاقیات معطوف به حفظ نظم اجتماعی می‌شود (سطح دوم از مراحل رشد اخلاقی کلبرگ؛ اخلاق عرف‌نگر). هم‌چنین، بسیاری از مشارکت‌کننده‌گان دریافته‌اند که میان دو معیار پذیرفتهشدهی اخلاقی ـ که عمدتن یکی از این دو معیار، معیاری دینی است ـ تضاد وجود دارد و آنان با ایجاد بازاندیشی و تعدیل در حیات اخلاقی خود به نوعی این اختلاف را برای خود حل و فصل کرده‌اند (سطح سه‌وم از مراحل رشد اخلاقی کلبرگ؛ اخلاق پساعرف‌‌نگر). آنان دیگر از نارساییهای موجود در برخی از قواعد اخلاق دینی و / یا عرفی آگاه شده‌اند و دریافته‌اند که انسان‌های متفاوت و فرهنگ‌های متفاوت میتوانند عقاید و ارزشها و اخلاقیات متفاوتی داشته باشند. همین نکته موجب بروز تحول در پای‌بندی اخلاقی بسیاری از مشارکت‌کننده‌گان شده است. لذا در کنار عوامل اجتماعی مؤثر بر تحول در پای‌بندی دینی (و در این مورد خاص؛ تحول در پای‌بندی اخلاقی) عواملی روان‌شناختی‌ نیز دست‌اندکار‌اّند که کلبرگ و سایر روان‌شناسان شناختی، عامل رشد شناختی را در این تحول موثر می‌دانند و نتایج پژوهش حاضر، گواه بر صحت مدعای نظری این نظریه‌پردازان است. البته باید افزود که رشد شناختی افراد مورد مطالعه ـ آن‌گونه که در پژوهش‌های روان‌شناختی معمول است ـ از طریق آزمون‌های روان‌شناختی اندازه‌گیری نشده است. در این میان، به تأسی از آن‌چه روان‌شناسان شناختی ادعا می‌کنند، فرض پژوهش‌گر این است که هر فردی از زمان کودکی تا دوران بلوغ مراحل یک‌سانی از رشد شناختی را طی می‌کند اگر چه سطوح این رشد برای هر فردی ممکن است متفاوت از سایرین باشد. لذا بر این اساس می‌توان ادعا کرد که افراد مورد مطالعه همه‌گی سطحی از رشد شناختی را در زنده‌گی خود تجربه کرده‌اند. هم‌چنین، با مطابقت کیفیت‌ قضاوت‌های اخلاقی مشارکت‌کننده‌گان در طول زنده‌گی‌شان با سطوح رشد اخلاقی کلبرگ که اساسن خصلتی شناختی ـ ساختاری دارد، می‌توان مصادیقی از بروز تحول در سطح شناختی مصاحبه‌شونده‌گان به دست داد.
به موازات افزایش رشد شناختی افراد، باورهای دینی آنان نیز دست‌خوش تغییر می‌شود. نتایج نشان داد که با افزایش رشد شناختی مشارکت‌کننده‌گان، بسیاری از اندیشه‌های جزمی و اسطوره‌ای از نظام باورهای آنان رخت‌بربسته و همین نکته پای‌بندی اعتقادی آنان را دچار تحول کرده است. برای فاولر، این تحول مساوی است با حرکت از ایمان قشری ـ اسطوره‌ای به ایمان ترکیبی – عرف‌نگر و ایمان فردگرایانه ـ اندیشه‌وار؛ حرکتی که طی آن افراد از نظام باورهای خود اسطوره‌زدایی می‌کنند و به جهت چنگیازیدن به گزارههای منطقی، به تقلیل نمادهای موجود در نظام باورهای خود می‌پردازند؛ گزارههای منطقیای که عاری از نمادپردازی و تفکر اسطورهای هستند. بسیاری از مشارکت‌کننده‌گان در زنده‌گی فعلی‌شان تمایل دارند که انجام مناسک را در متن تجربه‌ی فردی خود قرار دهند. همان‌گونه که در فصل چهارم ذکر شد، آنان وقتی که نماز می‌گذارند، باز منتظر نوعی تفاوت هستند که به نحو ذهنی و انفسی تجربه می‌شود و در متن تجربه‌ی فردی‌شان معنا یافته و تفسیر می‌شود. این مسأله را می‌توان متأثر از قدر اهمیتی دانست که زنده‌گی مدرن به فردیت سوژه‌ و تجربه‌ی فردی او می‌بخشد. دیگر التزام به مناسک و باورهای دینی لزومن به جهت هم‌نوایی با گروه دینی انجام نمی‌گیرد و با عبور از مرحله‌ی قشری ـ اسطوره‌ای مدل فاولر، آنان دیگر به پذیرش بی‌چون‌و‌چرای آن‌چه صورت‌های اقتدار بیان می‌کنند و پذیرش سطحی آنچه این صورت‌های اقتدار مشخص میکنند، تن درنمی‌دهند و این‌چنین است که تحول در سطوح شناختی آدمیان به تحول درک آنان نسبت به معانی، نمادها و قواعد اخلاق دینی راه می‌برد.
در این‌جا باید این نکته روشن شود که اگر چه فاولر یک ساختارگرای شناختی نیست و مدل او را نمی‌توان یک مدل شناختی دانست، اما ویژه‌گی‌هایی که او در مدل خود برای چهار سطح اول ایمان در نظر می‌گیرد متأثر از سطح رشد شناختی آدمیان است. رشد شناختی افرد با تأثیری که بر قوای استدلالی آنان می‌گذارد نقش مهمی در پذیرش و یا رد باورها از طرف آنان دارد و از آن‌جا که حصول ایمان نسبت به اموری خارج از باورهای فرد امری ناممکن است، لذا تحول شناختی افراد می‌تواند تحول در ایمان آنان را به دنبال داشته باشد. برای مثال، مادامی که ویژه‌گی‌های شناختی فرد به او اجازه‌ می‌دهند که به وجود بابانوئل باور داشته باشد این امکان فراهم می‌شود که فرد نسبت به این شخصیت و امثالهم ایمان حاصل کند (ایمان قشری ـ اسطوره‌ای) در این‌جا، باور فرد به وجود بابانوئل مقوّم ایمان او است. اما آن‌گاه که فرد با توسل به گزاره‌های منطقی‌، به تقلیل نمادهای موجود در نظام باورهای خود می‌پردازد (Roberts, 1990:131) و از نظام اندیشه‌گی خود اسطوره‌زدایی می‌کند، ایمان فردیت‌یافته و اندیشیده‌ای حاصل می‌شود که در آن پذیرش قلبی اسطوره‌ها رخت برمی‌بندد (ایمان فردگرایانه ـ اندیشه‌وار).
اما نقش زنده‌گی مدرن در این میان چیست و چرا نقطه‌ی عطف تحول در پای‌بندی دینی دانش‌جویان درست در سال‌های آغازین ورود آن‌ها به محیط تهران و دانش‌گاه قرار دارد؟ به نظر می‌رسد که مباحث مربوط به تکثرگرایی پیتر برگر و مدرنیته‌ی دینی دانیل هرویولژه به‌خوبی قدرت تحلیل این مسأله را در بافت مورد مطالعه دارند و در این پژوهش، در تمامی یافته‌های مربوط به محیط اجتماعی افراد، صحت مدعای نظری این دو تن مشهود است. در واقع، به موازات ورود دانش‌جویان به دانش‌گاه و محیط تهران، بخشهای گوناگون زنده‏گی آنان به تعبیر برگر تحت تأثیر «جهانهای معنایی و تجربی» متفاوتی قرار گرفته (برگر، برگر و کلنر:۷۵) و خود را با جهانهای زیست متفاوتی روبه‏رو دیده‌اند و این «چندگانهگی» به حوزهی افکار، عقاید و گرایش‌های آنان نیز تسری پیدا کرده است.
با توجه به اجتماعی‌شدن در یک وضعیت اجتماعی نسبتن همگن و قرار گرفتن در معرض یک نظم معنایی یک‌پارچه، پرواضح است که این چندگانه‌گی زیست‌جهان‌ها از همان آغاز چندان به درون جامعه‌پذیری اولیه‌ی مشارکت‌کننده‌گان راه نمی‌یابد. تنها در أثر قرار گرفتن در شبکه‌های ارتباط جمعی مدرن و افزایش آگاهی شهری است که آنان کثرت جهان‌های زیست را تجربه کرده، فرایند‌های جامعه‌پذیری ثانویه[۱۳۹] را از سر گذرانده و هر کدام از دانش‌جویان مسیرهای هویت‌یابی متفاوتی را در طول دوران دانش‌جویی خود سپری می‌کنند؛ مسیرهایی که بنا به تعبیر هرویولژه به سمت «قطبی‌شدن» و «ذهنی‌شدن» پیش می‌روند و دیگر مانند گذشته نمی‌توان آن‌ها را موروثی پنداشت (هرویولژه، ۱۳۸۰: ۲۹۴). از این‌رو، نه‌تنها بین ارزش‌ها، نگرش‌ها، اعتقادات و الزام‌های دانش‌جویان مختلف تکثر قابل ملاحظه‌ای مشاهده می‌شود، بل‌که هر کدام از آنان در طول زنده‌گی خود ‌جهان‌های زیست مختلفی را تجربه می‌کنند و این تجربیات منجر به شکل‌گیری هویت‌های دینی خاص هر فرد می‌شوند که در مواجهه با تغییرات پرشتاب اجتماعی ـ فرهنگی باز هم دست‌خوش تغییر می‌شوند. این تحولی است که در فصل چهارم تحت عنوان «نوگروی مکرر» از آن یاد شد و نشان داده شد که با أثر پذیرفتن از یک زمینه‌ی اجتماعی متکثر و تربیت انتقادی و عقلانی و نیز تأکید بر تجربه و سلوک فردی در باب جنبه‌های سوبژکتیو و نیز رفتاری دین، چه‌گونه اقامت جزمیِ مقدر شده از بالا در زیر سقف اعتقادی واحد برای آنان جای خود را به جست‌وجویی مداوم و پویا می‌دهد و این امر باعث سربرآوردن استنباط‌هایی از امر دینی می‌شود که هم فردی است و هم متفاوت و احتمالن باز هم در معرض تغییر. در چنین شرایطی است که سبک‌های متفاوتی از دین‌ورزی در میان مردمان سربرمی‌آورد که کیفیاتی متنوع و خصلتی سیّال دارند و با گذر زمان رنگ‌وبویی متفاوت از قبل به خود می‌گیرند. این واقعیت نه‌تنها هر گونه امکان سنجش میزان دین‌داری را ممتنع می‌کند، بل‌که حتا امکان رتبه‌بندی انواع دین‌داری را نیز با دشواری روبه‌رو می‌سازد؛ چنان‌که در پژوهش حاضر نیز می‌بینیم که تنوعات موجود در باب هر کدام از جنبه‌های دین‌ورزی دانش‌جویان به قدری است که به‌جز در مواردی، به‌سختی می‌توان درباره‌ی تحول صعودی و نزولی در دین‌ورزی افراد نظر قاطعی داد. برای مثال، درهم‌تنیده‌گی میان ساحت‌های دینی و دنیوی اخلاق در زیست اخلاقی دین‌داران بازاندیش و کثرت و تنوع دلایلی که هر فرد برای پای‌بندی به مجموعه‌ی افعال اخلاقی خود ارائه کرده سبب شده است نتوان در باب افزایش یا کاهش پای‌بندی اخلاقی فرد قاطعانه نظر داد.
گفته شد که با ورود دانش‌جویان به دانش‌گاه و محیط شهر تهران، بیش‌تر آنان با کثرت جهان‌های زیسته‌ و جهان‌های معنایی متعاقب با آن مواجه می‌شوند و این تکثر در جهان‌های معنایی موجب به‌ چالش کشیده‌ شدن تفاسیر جامعی می‌شود که در بافت سنتی از واقعیت به دست داده می‌شده است. فرد در ابتدا در مقابل این مشرب‌ها و شیوه‌های متفاوت درک جهان مقاومت و حتا مقابله می‌کند، به‌طوری که بسیاری از آنان از تجربه‌ی تنش حاصل از رویارویی با گرایش‌ها و تفاسیر مختلف دینی و غیردینی نسبت به امور در سال‌های آغازین ورود به دانش‌گاه خبر داده‌اند که در فصل چهارم به نمونه‌هایی از این دسته تنش‌ها اشاره شد. اما دیری نمی‌پاید که این مقاومت و مخاصمت جای خود را به تسامح و کنار آمدن با این گرایش‌های مخالف می‌دهد و فرد رفته‌رفته افکار و عقاید دگراندیشان را در أثر هم‌جواری با آن‌ها به رسمیت می‌شناسد. اما این هم‌جواری تأثیر مهم دیگری بر بسیاری از آنان دارد و آن سربرآوردن تشکیک در معتقدات یقینی و بروز بازاندیشی در زمینه‌ی باورهای دینی فرد به سبب أثرپذیری از دیگر گرایش‌ها است و این فرایند به‌مثابه‌ی یکی از عوامل مهمی عمل کرده که تحول در پای‌بندی دینی افراد را به‌دنبال داشته است؛ تحولی که همان‌گونه که در شکل زیر مشاهده می‌شود، به‌صورت فرآیندی و تدریجی رخ داده است و نه آنی.
تکثر تنش تسامح تشکیک تحول
شکل ۵-۱: فرایند تحول دینی در مواجهه با تکثر ارزشی
تنشی که در بالا از آن سخن به میان آمد چیزی شبیه همان تنشی است که جان لافلند در مدلی که برای تبیین نوگروی دینی ارائه داده است، آن را لحاظ کرده و معتقد است که چنین تنش‌هایی در مناسبات اجتماعی و میان‌فردی جوامعی که با تغییرات گسترده‌ی اجتماعی ـ فرهنگی روبه‌رو هستند، بیش‌تر مجال بروز پیدا می‌کند. لافلند معتقد است که افرادی که در چنین وضعیتی به نوگروی دینی روی می‌آورند، با این کار در پی حل‌و‌فصل این تنش از طریق اتخاذ چشم‌انداز دینی نوینی هستند که گروه دینی جدید پیش‌روی آن‌ها قرار می‌دهد. اتخاذ این چشم‌انداز دومین مرحله از مدل نوگروی لافلند را است. اما در زمینه‌ی مورد مطالعه‌ی این پژوهش، گروه‌های دینی نهادینه‌شده‌ی بدیلی چندان در دست‌رس دانش‌جویان قرار ندارند تا آنان از طریق پیوستن به این گروه‌ها تنش حاصله از مواجهه با وضعیت مدرن را آن‌گونه که لافلند ادعا می‌کند، برای خود رفع ‌و ‌رجوع کنند و سایر مراحل مدل لافلند نظیر «سست شدن پیوندهای عاطفی برون‌کیشی» و «نزدیک‌ شدن پیوندهای عاطفی درون‌کیشی» را از سر بگذرانند. در چنین بافتی، آگاهانه یا ناآگاهانه در نظام‌های اندیشه‌گی و اعتقادی افراد تغییراتی رخ می‌دهد که منجر به رفع یا تخفیف تنش‌های ناشی از دگرگونی اجتماعی و تعارض‌های فرهنگی و معرفتی می‌شود.
گفته شد که قرار گرفتن در یک محیط متکثر نظیر دانش‌گاه و محیط شهر تهران، دانش‌جویان را به سمت تسامح و تساهل در مواجهه با ارزش‌ها، نگرش‌ها و باورهای دیگر مردمان سوق می‌دهد و این افزایش تولرانس خود را به خوبی در سخنان افراد از قواعد اخلاقی فعلی‌شان نشان داده است، به‌طوری که این تسامح و تساهل و هم‌زیستی آزادم‌نشانه با دیگر مردمان، خود به اصلی اخلاقی برای آنان بدل گشته است. در نتیجه، پلورالیسم ارزشی موجب سربرآوردن یک ارزش مشترک برای بسیاری از نظام‌های ارزشی موجود در یک بافت متکثر شده است و این اصل مشترک همانا تسامح و بردباری و به رسمیت شناختن سایر نحله‌ها و گرایش‌ها و مشرب‌های فکری و اعتقادی است. تجربه‌ی جوامع مدرن نشان می‌دهد که پدیده‌ی تکثر ارزشی از مسلمات و ملزمات پیروز مدرنیته است و لذا جامعه‌ای که درهای خود را به روی مدرنیته گشوده‌ است ناگزیر از به رسمیت شناختن تکثر ارزشی بوده و به جهت حفظ سامان اجتماعی لازم است افراد ـ در کنار ملاحظات اخلاقی خاص خود ـ آن‌دسته از قواعد اخلاقی‌ را نیز به‌کار بندند که همه‌شمول بوده و مبتنی بر اومانیسم و تولرانس باشند.
در تأیید نتایج پژوهش‌هایی که افول دین‌داری دانش‌جویان را در بعد مناسکی گزارش داده‌اند باید افزود که نتایج پژوهش حاضر نیز حاکی از تحول کاهش‌یابنده در پای‌بندی مناسکی نوگرونده‌گان است. اما باید افزود که گرچه فراوانی انجام مناسک دینی‌ای نظیر گزاردن نماز و گرفتن روزه و انجام زیارت‌های مذهبی نزد دانش‌جویان رو به افول گذاشته است، اما باید در نظر داشت که نوع نگاه این دین‌ورزان مدرن نسبت به شیوه‌ی انجام مناسک و عبادات و نوع نگاه و نحوه‌ی ارتباط با خدا تغییر کرده است. آنان دیگر انجام عبادت را صرفن گزاردن نماز یا گرفتن روزه و خواندن ادعیه و اوراد و اذکار نمی‌دانند. در واقع، بسیاری از آنان کیفیت ارتباط خود با خدا را متعالی‌تر و صمیمانه‌تر از زمانی می‌دانند که مناسک دینی را کامل انجام می‌دادند. اگر غایت انجام نماز را آن‌گونه که در متون دینی آمده یاد و حضور خدا بدانیم[۱۴۰]، پرسشی که مطرح می‌شود این است که افرادی که از ارتباط عمیق‌شان با خدا به هنگام انجام عبادت به شیوه‌ی شخصی[۱۴۱] و حضور پرفروغ او در زنده‌گی‌شان سخن می‌گویند با ترک نماز توسط این افراد می‌توان ادعا کرد که دین‌داری آنان رو به کاهش گذاشته است؟ به‌عبارتی، برای کسانی که دین‌داری قبلی خود را به رغم انجام مناسک دینی تقلیدی، سطحی‌ و کم‌فروغ‌تر از اکنونی می‌دانند که ترک واجبات کرده‌اند، وزنه‌ی تغییرات در کفه‌ی کاهش دین‌داری قرار دارد یا افزایش آن؟ ارائه‌ هرگونه پاسخی بدین سؤال در گرو ارجحیت مختصات درونی، محتوایی و سوبژکتیو دین‌داری بر مختصات بیرونی، عینی و ابژکتیو آن است و بالعکس. لذا جانب‌داری از هرکدام از این ساحت‌ها منجر به فروگزاردن ساحت دیگر می‌شود. اما به‌نظر می‌رسد در چنین مواردی پرسش از کاهش یا افزایش دین‌داری چندان روا نیست چرا که در این موارد، افراد سبک‌های متفاوتی از دین‌ورزی را در پیش می‌گیرند و منطقن نمی‌توان استدلال کرد که افرادی که بر اساس قالب‌های سنتی خدا را عبادت می‌کنند، پای‌بندی دینی‌شان بیش‌تر از افرادی است که به شیوه‌های غیرسنتی به عبادت خدا می‌پردازند و یا بالعکس. لذا امکان مقایسه و رتبه‌بندی دین‌داری افراد بر اساس سبک‌های دین‌داری‌ ناهم‌سنخ، منطقن منتفی می‌گردد.
بسیاری از مطالعات تجربی انجام شده در حوزه‌ی جامعه‌شناسی دین در ایران، تحول در پای‌بندی دینی را به دو صورت افزایشی و کاهشی در نظر گرفته و گزارش داده‌اند (نک: جلالی ۱۳۷۷، میرآخورلی ۱۳۸۱، حبیبزاده خطبه‌سرا ۱۳۸۴، زارع ۱۳۸۴، صنعتی شرقی ۱۳۸۹، مرشدی ۱۳۸۵) حال آن‌که به نظر می‌رسد در این پژوهش‌ها شکل سومی از تحول در پای‌بندی دینی، یعنی «تحول در حالات و کیفیات دین‌ورزی» مغفول مانده است. با این توضیح که در دین‌داری برخی از مردمان ممکن است تحولی رخ دهد که لزومن نه نزولی است و نه صعودی. چنین تحولاتی لزومن نه نشان‌گر کاهش و نه افزایش دین‌داری افراد است و به کیفیت‌های خاص دین‌ورزی هر فرد باز می‌گردد و نشان از زایش سبک‌های نوین دین‌داری در متن جامعه دارد. به نظر می‌رسد چنین تحولاتی در دین‌داری مردمان بیش از هر زمانی در عصر کنونی فزونی یافته‌ است. اگر این نظر متفکران حوزه‌ی تکثر را بپذیریم که دین در عصر مدرن حیات خود را هم‌چنان از طریق «سبک‌های مختلف دین‌داری» مردمان ادامه می‌دهد پس آن‌چه ضروری می کند، پرداختن به تفاوت‌های کیفی انواع سبک‌های دین‌ورزی و سنخ‌شناسی انواع دین‌داری‌ها با بهره گرفتن از روش‌های کیفی و زمینه‌مند[۱۴۲] است. در واقع، در عصر فروپاشی زیست‌جهان‌های اجتماعی واحد و در عصری که هر فرد در یک جهان زیست فردیت‌یافته به سر می‌برد، بسیاری از قالب‌های علمی نیز شکسته می‌شوند و به موازات تغییرات شتابان اجتماعی و فرهنگی در عصر کنونی، لزوم هم‌گامی و هم‌صدایی روش‌ها و پدیده‌های مورد بررسی و نیاز به بازنگری در روش یا ایجاد روش برای مطالعه‌ی پدیده‌های جدید، بیش از هر زمانی احساس می‌شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:49:00 ق.ظ ]




پرسش‏های مطرح شده در این پژوهش‏ این بود که سطح دین‏داری دانش‏جویان در ابعاد اعتقادی و مناسکی (فردی و اجتماعی) چهقدر است؟ میزان گرایش دانش‏جویان به دین خصوصی به چه میزان است و تا چه حد برخورد گزینشی با دین در میان دانش‏جویان رواج دارد؟ مرشدی با هدف عملیاتی کردن نظرات برگر در این حوزه سه مفهوم «گرایش به دین خصوصی»، «برخورد گزینشی با دین» و «تکثرگرایی در دین» را از آرای وی أخذ کرده و با تعریف عملیاتی آن‏ها مورد سنجش قرار داد. در تعریف عملیاتیِ مفهوم «گرایش به دین خصوصی» از سه گویه ۱. عدم نیاز دین به متولی، ۲. اداره‏ی جامعه با تکیه بر عقل، و ۳. وابسته‏گی پاکی انسان به نیت او استفاده شده است در تعریف عملیاتیِ مفهوم «تکثرگرایی در دین» از سه گویه‏ی ۱. دوستی و ارتباط با مردمان با مذهب متفاوت، ۲. منافات دین‏داری با گوش‏دادن به موسیقی‏ها و فیلم‏ها، و ۳. عدم اهمیت نوع مذهب در رسیدن به حقیقت استفاده شده است. در تعریف عملیاتیِ مفهوم «برخورد گزینشی با دین» از چهار گویه‏ی ۱. انجام‏ندادن احکام شرعی ناموجه (از نظر عقل)، ۲. توان خود فرد در تشخیص گناه، ۳. تطابق‏ دادن آموزه‏های دینی با عقل انسان امروزی و ۴. مراجعه به عقل به‏جای مراجعه به توصیه‏های دینی در زنده‏گی استفاده شده است. برای جمع‏آوری داده‏ها‏، پژوهش‏گر از روش پیمایش و فن پرسش‏نامه بهره جسته و سپس به‏منظور تحلیل نتایج پیمایش، از نرم‏افزار spss استفاده شده است (توسلی و مرشدی، ۱۳۸۵: ۱۰۵-۱۰۴).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

نتایج حاصل از این پژوهش نشان می‏دهد که هم در سطح آگاهی دانش‏جویان انواع گرایش‏های دینی ظهور یافته، و هم در سطح اجتماعی رویکردهای مختلف به دین تا حدی ظهور یافته است. مطابق نتایج این مطالعه، هر چند باورهای دینی دانش‏جویان کم‏تر دست‏خوش تغییر شده است – به‏طوری که هم‏چنان باورهای دینی دانش‏جویان در سطح بالایی ارزیابی می‏شود – اما نوع نگرش آنان به اعمال فردی و به‏ویژه به اعمال جمعی دین در حال تغییر است. به‏طوری‏‏‏که بخش قابل توجهی از دانش‏جویان اصلن مناسک فردی و جمعی دین را انجام نمی‏دهند (۷/۱۳ درصد اعمال فردی دینی، و ۲۹ درصد اعمال جمعی). به‏علاوه، برخورد گزینشی با دین در میان دانش‏جویان رواج زیادی دارد، این امر به‏ویژه در مورد احکام شرعی دین مصداق بیش‌تری دارد. به‏عنوان مثال، ۴۲ درصد پاسخ‏گویان اعلان کرده‏اند که آن بخش از احکام شرعی را که برایشان موجه نیست و دلیل انجام آن‏را نمی‏دانند، انجام نمی‏دهند، و ۳۴ درصد نیز اعلان کرده‏اند که هر کدام از آموزه‏ها و باورهای دینی که با عقل انسان امروزی سازگاری ندارد باید کنار گذاشته شود (همان: ۱۱۳). نکته‏ی قابل‏توجه این است که هم پای‌بندی به اعمال فردی و جمعی دین در میان دانش‏جویان ترم‏های بالاتر نسبت به دانش‏جویان ترم‏های پایین‏تر کم‏تر است و هم گرایش آنان به دین خصوصی، تکثرگرایی در دین و برخورد گزینشی با دین نسبت به دانش‏جویان ترم‏های پایین‏تر بیش‌تر است. مرشدی سپس نتیجه می‏گیرد که حضور در فضای دانش‏گاه به‏عنوان نهادی مدرن باعث رسوخ آگاهی‏های لازمه‏ی این نهاد (آگاهی مدرن) در اذهان دانش‏جویان شده و این وضعیت در نهایت منجر به تغییر باورها و ارزش‏های دینی و غیردینی نزد آنان می‏شود (همان: ۱۱۴-۱۱۳).
«بررسی تغییر نگرش‏ها و رفتارهای دینی جوانان» عنوان پژوهشی است که مریم زارع (۱۳۸۴) جهت أخذ درجه‏ی کارشناسی ارشد در دانش‏گاه تهران انجام داده است. وی در این پژوهش در پی پاسخ‏گویی به این پرسش است که دانش‏گاه به‏عنوان یکی از ابزارهای مدرنیته چه تأثیری بر دین‏داری دانش‏جویان می‏گذارد؟
زارع به‏منظور پاسخ‏گویی به این پرسش به مقایسه‏ی دو گروه دانش‏جویان و غیردانش‏جویان پرداخته است. روش مورد استفاده در این پژوهش پیمایش، و ابزار گردآوری داده‏ها پرسش‏نامه می‏باشد. نمونه‏ی آماری در این پژوهش ۲۲۹ نفر دانش‏جو و ۱۷۴ نفر از جوانان غیردانش‏جو است.
ایشان دین‏داری را به سه قسمت اعتقادی، نگرشی و رفتاری تقسیم کرده است. بعد نگرشی شامل نگرش مدرن و سنتی، بعد رفتاری به دو بخش رفتار فردی و رفتار جمعی که رفتار جمعی هم به نوبه‏ی خود به دو بخش رفتار جمعی رسمی و رفتار جمعی غیررسمی تقسیم شده‏اند.
نتایج پژوهش نشان می‏دهد که در باب بعد اعتقادی تفاوت میانگین بسیار ناچیز است و اکثر مردمان در زمینه‏ی بعد اعتقادی از حد متوسط بالاتر هستند. در باب رفتارهای دینی در هر دو گروه بیش از نیمی از مردمان رفتارهای فردی دینی را متوسط و بیش از متوسط انجام می‏دهند. در باب رفتارهای غیررسمی جمعی تفاوت معناداری وجود دارد، بدین معنی که غیردانش‏جویان بسیار بیش‌تر از دانش‏جویان در این مراسم‏ شرکت می‏کنند و هم‏چنین در رفتارهای رسمیِ جمعی نیز غیردانش‏جویان بسیار بیش‌تر در این مراسم‏ شرکت می‏کنند. در باب نگرش دینی نتایج نشان می‏دهد که دانش‏جویان بیش‌تر نگرش مدرن و غیردانش‏جویان نگرش سنتی دارند.
از دیگر نتایج این پژوهش این است که دانش‏گاه به‏عنوان یکی از ابزارهای مدرنیته باعث فردی‏شدن دین‏داری شده است که برخی از گویه‏ها در این پژوهش مؤیّد این امر هستند، به‏عنوان مثال حدود نیمی از پاسخ‏گویان بیان کرده‏اند که اصلن به رساله مراجعه نمی‏کنند که نشان‏دهنده‏ی این است که مردمان خودشان دین را تفسیر می‏کنند و مسائلشان را خود پاسخ می‏گویند و به مرجعی دیگر مراجعه نمی‏کنند (زارع، ۱۳۸۴).
زارع پس از بررسی ابعاد دین‏داری از نظر آلپورت، لنسکی، گلاک و استارک، کینک و هانت و… دین‏داری را شامل سه بعد اعتقادی، رفتاری و نگرشی می‏داند. نقد وارده بر کار ایشان این است که وی بدون نقد و ارزیابی مدل‏های پیشین و بدون استدلال و توضیح و مرجعی ابعاد دین‏داری را مطرح می‏کند و به بررسی آن‏ها می‏پردازد. کار زارع جزء آن‏ دسته از پژوهش‌هایی است که بدون مدل به بررسی دین‏داری می‏پردازد.
بهناز خسروی (۱۳۸۵) با انجام پژوهشی با عنوان «جوامعی در نوستالوژی اجتماع؛ نگاهی به معنویت‏های جدید در ایران»، از خلال مطالعه‏ی موردی دو نمونه از جمع‏های عرفانی – روان‏شناسی، در پی بررسی نوع سازمان‏دهی اجتماعی و چه‏گونهگی روابط اعضای مختلف آن‏ها با یک‏دیگر بوده است. جمعیت مورد مطالعه مردمانی هستند که در سطح شهر تهران، در جمع‏هایی که به عنوان مروجان رفتارهای نوین دینی، دین‏داری‏های جدید و یا معنویت‏های جدید شناخته می‏شوند، شرکت می‏کنند. این نوع جمع‏ها که بیش‌تر در قالب عناوین کلاس‏های آموزشی فعالیت می‏کنند، به دو دستهی‏ کلی «جمع‏هایی با روی‏کردهای عرفانی» و «جمع‏هایی با روی‏کردهای علمی و روان‏شناسی» تقسیم شده‏اند. پژوهش‏گر با شرکت در دوره‏های کلاسی دو نمونه از جمع‏های عرفانی و روان‏شناسی در شهر تهران و انجام مشاهده‏ی مشارکتی و مصاحبه‏ی عمیق با نمونه‏ای از اعضای این گروه‏ها، به دنبال بررسی نوع سازمان‏دهی اجتماعی و چه‏گونهگی روابط اعضای مختلف آن‏ها با یک‏دیگر بوده است. چارچوب نظری پژوهش وی بر پایه‏ی دیدگاه‏های وبر در مورد سازمان دینی و اقتدار رهبر، و هم‏چنین دیدگاه‏های زیمل در مورد جامعه‏ی رازدار، شکل می‏گیرد. بر اساس یافته‏های پژوهش، این جمع‏ها را می‏توان «جوامعی در نوستالوژی اجتماع» با خصوصیات «بسته و رازدار» و دارای «رهبری فره‏مند» معرفی و در عین حال حضور آن‏ها را به عنوان نشانه‏هایی از پویایی حیات زنده‏ی “اجتماعی” در لایه‏های زیرین جامعه قلم‏داد کرد.
نتایج پژوهش نشان می‏دهد که آموزه‏ها و شرایط این دو کلاس، تلاش زیادی برای شکل‏دهی و ایجاد نوعی هم‏بسته‏گی جمعی دارند. از سوی دیگر، فضای حاکم بر روابط مردمان در هر دو جمع، نشان از «صمیمیت‏های اغراق‏شده» دارد. علاوه بر این، «متولیان این جمع‏ها با کمک شرکت‏کنندهگان، در تلاش برای آفرینش نوعی سازمان اجتماعی، هر چند غیرنهادی، از طریق ایجاد حس همبستهگی میان اعضای خود هستند» و در این میان حتا از به وجود آوردن «زبان مشترک» در کنار راه و هدف مشخص، نیز بسیار کمک می‏گیرند (شریعتی مزینانی، باستانی و خسروی ۱۳۸۵: ۱۸۸).
نتایج پژوهش حاکی از تمایل جامعه مورد مطالعه برای به وجود آوردن فضایی است که بتوان آنرا بنابر تعبیر تونیس، اجتماع یا جماعت نامید. به تعبیر دیگر، در شرایطی که به‏طور کلی سیاست‏های حاکم معطوف به سوق‏دادن جامعه به سوی یک فضای اجتماعی واحد است، کوشش برای ایجاد و حفظ چنین اجتماعاتی در گوشه و کنار فضاهای شهری توسط مردمان را می‏توان حاکی از پویایی حیات اجتماعی و میل به تکثر و تنوع آن تعبیر کرد. بر اساس نتایج پژوهش خسروی، می‏توان ساختار جمع‏های مورد مطالعه را جوامع کوچکی معرفی کرد که در عین وجود شاخص‏های رقابت، نفع شخصی و پیش‏رفت در میان آن‏ها، تمایل زیادی برای به‌وجود آوردن اجتماعاتی بر اساس آموزه‏هایشان و با ایجاد پیوندهای نزدیک و صمیمانه و فضای هم‏کاری و علاقه با یک‏دیگر، در میان خود دارند؛ چیزی که به ندرت می‏توان در میان اجتماع پی‏روان دین رسمی دید.
خسروی نتیجه می‏گیرد که اگرچه این جریان‏ها هنوز چندان رسمیتی پیدا نکرده‏اند، اما تنوع نسبی آن‏ها در شکل و محتوا، نشان از آن دارد که متن مردم به شیوه‏های مختلف، چه از طریق «ابداع و نوآوری» در شکل اجتماعات سنتی قدیمی و چه از راه «وارد کردن» سبک‏های مختلفی از غرب و شرق، در صدد تولید فضاهای خاص و متنوعی در درون خود هستند که هم به نوعی در زنده‏گی فکری و روحی آن‏ها تأثیرگذار بوده و هم اجتماعات کوچکی را برایشان به وجود آورد که دستکم در دوره‏ای از زنده‏گی، تا حدی نسبت به آن تعلق پیدا کنند.
«بررسی أثر جهانی‏شدن فرهنگی بر عرفی‏شدن فردی با توجه به نقش تعدیل‏گر عوامل زمینه‏ای» عنوان رساله‏ی دکترا نادر صنعتی شرقی (۱۳۸۹) در دانش‏گاه تربیت مدرس است. صنعتی در این پژوهش، در صدد بررسی دنیوی‏شدن در بستر مناسبات فراملی و جهانی بوده و با توجه به این چشم‏انداز، هدف اصلی پژوهش وی کشف أثر جهانی‏شدن فرهنگی بر روی دنیوی‏شدن فردی مردم کشورهای جهان با توجه به متغیرهای زمینه‏ای أثرگذار بر این رابطه است. روش به‏کار رفته در این پژوهش، مطالعه‏ی میان‏ملتی است؛ «این روش که در ذیل روش‏های متغیرمحور دسته ‏بندی می‏شود؛ غالبا با بهره گرفتن از داده‏های ثانویه به مقایسه میان واحدهای کلان اجتماعی می‏پردازد». بدین اعتبار، واحد تحلیل پژوهش وی کشورها، و سطح تحلیل آن جهان بوده است (صنعتی شرقی، ۱۳۸۹: ۲۳-۹).
پژوهش‏گر پس از بررسی آرای مختلف صاحب‏نظران در باب ساز و کار‏های علی أثرگذاری جهانی‏شدن فرهنگی، چارچوب نظری عام‏گرایی مشروط را ارائه می‏کند. چارچوب نظری مذکور از دو مدعای محوری تشکیل می‌شود. مطابق ادعای نخست، جهانی‏شدن فرهنگی پذیرش ارزش‏های دنیوی را در شرایط کنونی تسهیل می‏نماید. دومین ادعای این نظرگاه این است که شدت و ضعف أثرگذاری جهانی‏شدن فرهنگی وابسته به برخی از عوامل زمینه‏ای کشورها است (همان: ۵۲-۴۵).
نتایج آزمون فرضیه در این پژوهش نشان داد که جهانی‏شدن فرهنگی أثری مثبت بر دنیوی‏شدن فردی بر جای می‏گذارد. بنابراین نخستین مدعای نظری پژوهش مذکور مورد تأیید قرار گرفت. در ارتباط با مدعای دوم نیز یافته‏های به‏دست آمده از پژوهش مذکور نشان دادهاند که برخی از عوامل زمینه‏ای مطابق انتظارات نظری و برخی دیگر خلاف انتظار آن عمل نمودهاند:
تمایزات قومی و زبانی از جمله عوامل زمینه‏ای بودند که أثر دنیوی‏کننده‏ی جهانی‏شدن فرهنگی را تشدید می‏کردند. بدین معنی که جوامعی که از نظر قومی و یا زبانی ناهمگون باشند، جهانی‏شدن فرهنگی أثر نسبتن قابل توجه‌ای بر دنیوی‏شدن فردی آنان دارد. از نظر تمایزات مذهبی، نتایج پژوهش نشان داد که جهانی‏شدن فرهنگی در جوامعی که یک آیین مذهبی در آن‏ها رایج است بسیار بیش‌تر از کشورهایی که از نظر مذهبی ناهمگون می‏باشند بر روی دنیوی‏شدن فردی أثر می‏گذارد. در مورد سطح توسعه‏یافتهگی به‏عنوان یکی دیگر از عوامل زمینه‏ای، نتایج حاکی از عدم تأثیر سطح توسعه‏یافتهگی بر أثربخشی جهانی‏شدن فرهنگی بر روی دنیوی‏شدن فردی است. رضایت‏مندی از نظام سیاسی یکی دیگر از عوامل زمینه‏ای بود که در این مطالعه مورد بررسی قرار گرفت. یافته‏ها نشان داد که أثر جهانی‏شدن فرهنگی بر روی دنیوی‏شدن فردی در نظام‏های سیاسی غیرسکولاری که بی‏ثبات بوده و یا از نابرابری‏های اقتصادی بالایی برخورداراَند، بسیار بیش‌تر از سایر نظام‏های سیاسی است (همان: ۱۵۲- ۱۴۱).
رضا کلاهی (۱۳۹۲) در پژوهشی با عنوان دین در داستان زنده‌گی (مطالعه‌ی تجربه‌های روایت‌شده از دین زیسته) به‌دنبال یافتن پاسخ این سوال است که دین‌داران، داستانِ فراز و فرودهای دین‌ورزی خود را چه‌گونه حکایت می‌کنند و دین‌ورزی کنونی خود را در چارچوب این داستان چه‌گونه درک و تفسیر می‌کنند؟ بر این اساس، او مطالعه‌ی خود را بر روی داستان زنده‌گی[۸۰] دینی افراد متمرکز کرده و تلاش می‌کند شیوه‌های موجه‌سازی و معنادار ساختن باورهای دینی توسط افراد را در این داستان‌ها بررسی کند؛ داستان‌هایی که با انجام مصاحبه‌ی روایی و نیز بررسی تعدادی از روایت‌هایی که افراد از زنده‌گی دینی‌شان در وبلاگ‌ها منتشر کرده‌اند، گردآوری شده و به کمک روش تحلیل ساختاری روایت، تحلیل خود را آغاز می‌کند.
پژوهش‌گر پس از تحلیل ساختاری اطلاعات گردآوری‌شده، دو روایت عمده از دین‌داری افراد را ارائه می‌دهد. به‌طور خلاصه، ساختار روایت گونه‌ی اول (روایت دین‌داری آسمانی) از این قرار است که قهرمان داستان، خود انسان است و هدف او رسیدن به سعادت جاودان است. در این روایت، افراد به مخالفت با زنده‌گی دنیوی برمی‌خیزند و در این میان، «دین» (یاری‌گر) برای رسیدن به هدف (مفعول) به یاری انسان (فاعل) می‌شتابد. به‌عبارتی، داستان از این قرار است که انسان در راه رسیدن به سعادت جاودان با نیروهای باطل مبارزه می‌کند تا زمانی که مرگ (ابریاری‌گر) فرا رسد و نیروهای باطل شکسته شوند و انسان به سعادت جاودان نائل گردد. در آن روز، حقیقت (ذی‌نفع) بر همه‌گان آشکار خواهد شد.
در روایت دوم (روایت دین‌داری زمینی) دین‌داری قهرمان در ابتدا شبیه همان دین‌داری آسمانی است اما رفته‌رفته از دین‌داری آسمانی فاصله گرفته و به وضعیت جدیدی می‌رسد چرا که این دین‌داری را عوامل برهم‌زننده‌ای به چالش می‌کشد. چالش‌هایی نظیر وابسته‌گی‌های دنیوی، تعارض عقاید دینی و واقعیت بیرونی، تعارض دین‌داری و اخلاق‌مداری و تعارض بخش‌های مختلف عقاید دینی که محقق این چالش‌ها را «واقعیت‌های زمینی» نام‌گذاری می‌کند. در طول نزاع واقعیت‌های زمینی با دین‌داری آسمانی، الگوی روایت آسمانی عملن منتفی می‌شود و تفکیک‌های آسمانی ـ زمینی، دنیوی ـ اخروی، حق ـ باطل، مؤمن ـ کافر و ثواب ـ گناه فرو می‌ریزند و با حذف دوگانه‌ی اخروی ـ دنیوی، «موکول‌شده‌گی سعادت به جهان اخروی» منتفی می‌شود و جای خود را به آرامش دنیوی می‌دهد. ارجاع امر دینی و معنوی به جهانِ آسمانی تضعیف می‌شود یا از میان می‌رود و روابط میان زمینیان، جای رابطه با آسمان را می‌گیرد. اخلاق‌مداری از دین‌داری جدا می‌شود و دین‌داری به نوعی ذائقه یا سلیقه‌ای زیبایی‌شناسانه و شخصی تبدیل می‌شود.
نقد وارده به پژوهش کلاهی این است که به‌نظر می‌رسد انسان‌شناسی خوش‌بینانه‌ای در پس انتخاب و تحلیل داستان زنده‌گی افراد بر نگاه او حاکم است در واقع، چه استدلالی در پس این قضیه وجود دارد که روایت‌های بازگوشده‌ی افراد را معادل نگرش واقعی آنان نسبت به مسأله بدانیم و در تحلیل داستان زنده‌گی افراد به هر آن‌چه ادعا کرده‌اند اکتفا کنیم؟ گرچه این خلل معرفت‌شناختی را می‌توان به کل ساحت معرفت‌شناسی علوم انسانی بسط داد و آن را ناشی از محدودیت ابزارهای شناخت آدمی در رسوخ به دنیای درونی و واقعی عاملان دانست، اما در پژوهش مذکور شاید اگر پژوهش‌گر نگرش و درک و تفسیر مصاحبه‌شونده‌گان را با تجربیات زیسته‌شان از خلال انجام مصاحبه مطابقت می‌داد، می‌توانست تا حدودی این گمانه را برطرف کند و در باب اظهارات راویان سره را از ناسره تمییز دهد.
نقد دیگری که بر پژوهش کلاهی وارد است این است که یکی از منابع اطلاعاتی پژوهش او را داستان‌هایی تشکیل می‌دهد که راویان در وبلاگ‌ها منتشر کرده‌اند. انتشار این روایت‌ها ممکن است صبغه‌ای سوگیرانه و تبلیغی داشته باشد لذا صحت و صدق این روایت‌ها به مراتب بیش از روایت‌هایی در خطر است که با انجام مصاحبه گردآوری شده‌اند و به‌تر آن بود که پژوهش‌گر برای این گردآوری اطلاات به انجام مصاحبه‌های بیش‌تری اقدام می‌کرد. از این گذشته، به‌نظر می‌رسد منطق انتخاب این روایت‌ها نیز جهت‌دار است. پژوهش‌گر در بحث از معیار انتخاب روایت‌های موجود در منابع اینترنتی اظهار می‌دارد که صرفن روایت‌هایی را انتخاب کرده است که آغاز و پایانی دین‌دارانه داشته‌اند و نیز روایت‌هایی که آغازی دین‌دارانه و اما پایانی متفاوت از قبل (که عمدتن غیردین‌دارانه‌اند) داشته‌اند (کلاهی، ۱۳۹۲: ۱۶۶). شاید اگر پژوهش‌گر روش انتخاب روایت‌ها را تغییر می‌داد و روایت‌های بیش‌تری را به‌صورت غیرهدف‌مند انتخاب می‌کرد، گونه‌های روایت دین‌داری بیش‌تری را می‌توانست شناسایی کند. با این کار، پژوهش‌گر عملن راه خود را بر ارائه‌ یک گونه‌شناسی جامعه‌تر از روایت‌های دین زیسته سد کرده و بدیهی است که از دل چنین انتخابی صرفن دو گونه روایت دین‌داری آسمانی و دین‌داری زمینی استخراج می‌شود.
نکته‌ی آخری که در باب پژوهش مذکور قابل ذکر است این است که پژوهش‌گر مشخص نکرده است که در هنگام انجام مصاحبه‌ها به‌دنبال چه خصیصه‌ها، جنبه‌ها یا ابعادی از دین‌داری بوده است و شیوه‌های موجه‌سازی التزام دینی افراد را در چه جنبه‌هایی از دین‌داری و با چه پرسش‌هایی رصد کرده است. شاید ضمیمه کردن مصاحبه‌نامه یا یک نمونه از مصاحبه‌ها می‌توانست از این مسأله رفع ابهام کند.

۲-۳-۲ پژوهش‌های خارجی

«ورود به دانش‏گاه و تغییر نگرش» (مطالعه طولی از سال ۱۹۸۱-۱۹۷۰) عنوان پژوهش ریچارد بی. فانک و فرن کا. ویلتس است که در سال ۱۹۸۷ منتشر شد. هدف پژوهش مذکور بررسی رابطه میان ورود به دانش‏گاه و تغییرات گرایشی مردان و زنان جوان در دو حوزهی خاص با نقشهای جنسیتی- سنتی و اعتقادات مذهبی بوده، تحلیل مذکور مبتنی بود بر مطالعه دربارهی مردمانی که نخست در سال ۱۹۷۰، یعنی زمانی که دانشآموز سال آخر دبیرستان بودند، و بار دیگر با گذشت بیش از یک دهه مورد مطالعه طولی قرار گرفتند.
نتایج کلی پژوهش نشان داد مردمانی که وارد دانش‏گاه میشوند (اغلب حتا پس از گذشت یک سال) در حوزههایی چون گرایش به مذهب و نقشهای جنسی- سنتی تفاوت معناداری با همتایان غیردانش‏گاهی خود پیدا کردهاند. پژوهش‌های قبلی منعکس شده در این پژوهش نیز بیانگر این واقعیت‌ها هستند که دانش‏جویان دانش‏گاه به کلیسا و تعطیلی روز یکشنبه تمایل کمتری دارند و به خدا کمتر اعتقاد میورزند. همچنین اعتقادات سنتی محافظهکارانه و بنیادگرایانه آنها کمتر و اعتقادات آزادیخواهانهشان بیش‌تر است. ترنت و مداسکر[۸۱] نیز گزارش کردهاند که فارغالتحصیلان دانش‏گاهی نسبت به کسانی که در دورهی یکسانی استخدام شده بودند، نمرات بالاتری در لیبرالیسم مذهبی داشتهاند. لونیگ دریافت که پای‌بندی دینی در طی سالهای تحصیل افت پیدا میکند و دانش‏جویان در حین ورود به دانش‏گاه علایمی از سکولاریزه‏شدن اعتقادات دینی و به زیر پرسش بردن ارزشهای سنتی را از خود بروز میدهند. یافته های مطالعهی فانک و ویلتس، نتایج پژوهش‌های پیشین مبنی بر وجود رابطه میان ورود به دانش‏گاه و لیبرال شدن فرد در گرایشها و اعتقادات مذهبی را تأیید کرد. در این پژوهش، تغییرات معنیداری در گرایشهای دانش‏جویان به سمت جهتگیری مذهبی دنیویتر مشاهده شده است (به نقل از: حبیب‏زاده خطبه‏سرا، ۱۳۸۴: ۲۰).
در پژوهشی که به کوشش کیهان موتلو با عنوان «بررسی عقاید دینی دانش‏جویان دانش‏گاه آنکارا» در مورد عقاید دینی جوانان ترکیه صورت گرفت، نشان داده شده است که جامعه‏پذیری دینی در میان جوانان ترکیه افزایش یافته است. این بررسی که بر روی نمونه ۱۰۹۹ نفری در سال ۱۹۷۸ با جمعیت ۵۳۶ و در سال ۱۹۹۱ با جمعیت ۵۶۳ نفری صورت گرفته، نشان می‏دهد که میزان موافقت با گویه‏های مطرح شده که در مورد اعتقادات دینی و اخلاقیات بوده، در سال ۱۹۷۸، ۵۲ درصد بوده، در حالی که این میزان در سال ۱۹۹۱ به ۶۷ درصد رسیده است. هم‏چنین، یافته‏های پژوهش نشان می‏دهد که ارتباط مستقیمی میان اعتقاد به خدا و خوشبختی، مسلمان بودن و پوشیدن روسری، مسلمان خوب بودن و شخص درست‏کار بودن، از نظر نمونه‏ی مورد مطالعه وجود ندارد. هم‏چنین، اکثر آن‏ها با این گویه‏ که فقط مسلمانان به بهشت می‏روند، مخالفت کرده و نیز اکثر آن‏ها با این گویه که اگر انسان‏ها درست‏کار باشند ولی مذهبی نباشند به بهشت می‏روند، موافقت کرده‏اند (موتلو، ۱۳۷۲: ۷۴-۷۱). نتایج این پژوهش، تحول در جامعه‏پذیری دینی جوانان و افزایش تسامح دینی آنان را در کشوری نشان می‏دهد که در طول چند دهه‏ی گذشته، مدرنیته حضور پررنگی در آن داشته است.
«سفر از جهان سکولار به جهان مقدس: تجربه‏های بومیان بریتانیایی به‏اسلام‏گرویده» عنوان پژوهشی است که علی کوز (۱۹۹۹) بر اساس مصاحبه با شماری از بومیان بریتانیا که به اسلام روی آورده‏بودند انجام داده است. نتایج پژوهش نشان داد که فرایند دنیوی‏شدن در روی آوردن نوگرویده‌گان اروپایی به اسلام نقش داشته است. با این وجود عوامل و دلایل دیگری نظیر ناتوانی در وفق دادن خود با کلیسای نهادی، رد کردن جامعه‏ی بیش از حد سکولار و از نظر اخلاقی آسان‏گیر[۸۲]، جست‏وجو برای ثبات و معنا در محیطی سکولار یا فرامسیحی[۸۳]، بازگرداندن خدا به صحنه با دینی جدید، سرخوردهگی از جامعه‏ی خود، جذب‏شدن به ایمان یا فرهنگ سنتی‏تر، رد کلیسا، رد دینی که در زنده‏گی آن‏ها به حاشیه رانده شده است و در نهایت بی‏اعتمادی به مدرنیته در رویآوردن آنان به اسلام نقش داشته است (کوز، ۱۳۸۲: ۷۳-۶۱).
نکته‏ی دیگری که در تغییر دین گروندهگان مشهود است این است که نوگروی آنان «بر اساس پویایی شناختی و فکری زنده‏گی‏شان بوده است». انگیزه‏ی آن‏ها برای گرویدن به آیینی دیگر، معنابخشی به زنده‏گی‏شان در جهان بوده و هم‏چنین، با این هدف که «با اجتماعی که کم‏تر سکولار است و به تبدیل دین به آگاهی فردی تمایل کم‏تری دارد، هم‏هویت شوند». بنابراین، برای آن‏ها گرویدن به آیینی تازه صرفن به معنای «حرکت از مسیحیت به اسلام» نبوده، بل‏که به معنای «حرکت از سکولار به مقدس» بوده است (همان: ۷۳).
پژوهش بعدی به تلاش‏های رونالد اینگلهارت برای بازبینی مجدد پیش‏فرض‏های نظریه‏ی نوسازی و ارائه‌ تفسیری روزآمدتر از آن مربوط می‏شود. اینگهارت و نوریس (۲۰۰۴) در مطالعه‏ی تجربی و نظری خود این برداشت از نوسازی را رد می‏ نمایند که رشد عقل‏گرایی و توجه به علم در دوران تجدد باعث افول اهمیت دین در نزد مردمان می‏شود (اینگلهارت و نوریس، ۱۳۸۹: ۲۵). هم‏چنین به زعم آن‏ها، تجدد آن‏چنان که برخی از پی‏روان نظریهی مدرنیزاسیون معتقداَند از طریق تمایزات ساختاری و تفویض کارکردهای نهاد دین به دیگر نهادها چراغ دین را در دوران مدرن کم‏فروغ نمی‏کند (همان: ۱۵۷). اینگلهارت و نوریس پس از رد دیگر مسیرهای علی أثرگذاری نوسازی، با اتکا به اصل امنیت حیاتی خود اشاره می‏کنند که تأثیر نوسازی بر روی دنیویشدن به‏واسطه‏ی توسعه‏ی انسانی و افزایش امنیت ضروری در زنده‏گی اجتماعی مردمان است (همان: ۳۵-۳۳). در عین حال از نظر اینگلهارت و نوریس این بدان معنا نیست که دنیا به‏سوی دنیوی‏شدن پیش می‏رود چرا که رشد جمعیت در کشورهای توسعه‏نیافته بسیار بیش‌تر از کشورهای توسعه‏یافته بوده و به همین‏خاطر تعداد مردمان مذهبی در جهان رو به تزاید خواهد بود (همان: ۴۹).
نویسندگان کتاب مقدس و عرفی پس از روزآمد کردن نظریهی نوسازی یا استفاده از داده‏های میان‏ملتی به آزمون فرضیات خود اقدام نمودند. یافته‏های آن‏ها نشان می‏داد که متغیر توسعه‏ی انسانی قدرت نسبتن بالایی در تبیین دنیوی‏شدن مردم جهان دارد. نتایج به دست آمده از تحلیل رگرسیون چندگانه حاکی از آن بود که توسعه‏ی انسانی توان‏مند‏ترین متغیر پیش‏بینیکنندهی دنیوی‏شدن فردی است که به تنهایی بیش از ۴۴ درصد از تغییرات دنیوی‏شدن مردم جهان را تبیین می‏کند. اینگلهارت و نوریس ادعا می‏کنند که افزایش ضریب امنیت حیاتی در جوامع مدرن علت دنیوی‏شدن مردم این کشورها است. مطابق نظر آن‏ها نیازمندی انسان به امنیت، آن‏ها را به‏سوی دین می‏کشاند. از آن‏جایی که این نیازمندی در جوامع توسعه یافته به دلیل رشد رفاه و امنیت اجتماعی کم‏تر گردیده است، اقبال و اهمیت دین نیز رو به کاستی گذاشته است (همان: ۱۱۳-۱۰۱).
نقد وارده بر پژوهش اینگلهارت و نوریس این است که حتا اگر نیاز به امنیت را نیرومندترین عامل برای جذابیت دین بدانیم، نمی‏توان گفت که با افزایش سطوح توسعه‏ی انسانی نیاز به امنیت در مردمان کاهش می‏یابد. مالینوفسکی در این رابطه اظهار می‏دارد که انسان‏ها در طول زنده‏گی با بحران‏های عمده‏ای روبه‏رو می‏شوند که مهم‏ترین آن‏ها روبه‏رو شدن با واقعیت مرگ است. لذا هراس طبیعی انسان‏ها از مرگ آن‏ها را به‏سوی دین می‏کشاند (همیلتون، ۱۳۸۷: ۹۱-۹۰). بنابراین استدلال می‏توان گفت که مادامی که انسان‏ها در رویاروشدن با بلایای طبیعی و از جمله مرگ، احساس ناتوانی و عدم امنیت می‏کنند، دین می‏تواند مرهم دردهای عاطفی آن‏ها باشد. علاوه‏ بر این، توسعه‏ی انسانی و اقتصادی نیز مخاطراتی را به هم‏راه داشته است که مخصوص دنیای مدرن است. گیدنز در این باره معتقد است که زنده‏گی مردمان در دوران تجدد به‏گونه‏ای متفاوت از گذشته در معرض مخاطرات و ناامنی است. هرچند امروزه نیز گردبادها، زمین‏لرزه‏ها و فجایع طبیعی دیگر رخ می‏دهند اما آن‏چه زنده‏گی مردمان را ناامن میسازد مسائلی مانند صنعتی‏شدن، جنگ و خطرات بوم‏شناختی است (کسل، ۱۳۸۳: ۴۲۳-۴۱۲). بنابراین به‏راحتی نمی‏توان میان توسعه‏ی انسانی و اقتصادی از یک‏سو و افزایش امنیت حیاتی ارتباط برقرار نمود.
گروایس و نورنزایان (۲۰۱۲) با انجام پژوهشی با عنوان «تفکر تحلیلی[۸۴] و بی‏اعتقادی دینی[۸۵]»، به بررسی نقش فراگردهای شناختی[۸۶] در افزایش بی‏اعتقادی دینی در میان دانش‏جویان دانش‏گاه بریتیش کلمبیا کانادا پرداختند. فرضیه‏ی آنان این بود که راه‌برد‏های تفکر تحلیلی یکی از عوامل نیرومند بی‏اعتقادی دینی هستند. نتایج به‏دست آمده از مصاحبهها‏ و آزمون‏های روان‏شناسی بر روی ۴۷۹ نفر از دانش‏جویان با زمینه‏های مختلف نژادی، ملیتی و دینی نشان داد که تفاوت‏های فردی مبتنی بر افزایش گرایش به واکاوی و تحلیل باورهای فردی و جمعی، ربط مستقیمی به افزایش بی‏اعتقادی دینی دارد. «تجربه و شناخت بلاواسطه[۸۷]‏ [و خوداندیشیده‏] ی فرد، موجب تسهیل و حمایت از باورهای فردی در مواجهه با عوامل فوق‏طبیعی می‏شود» و این تهدیدی برای پذیرش یکی از جنبه‏ه ای اصلی باورها و جهان‏بینی‏های دینی محسوب می‏شود. یافته‏های پژوهش نشان می‏دهد چه‏گونه مردمانی با سطح تفکر تحلیلیِ بالا، در تجربیات خود بیش‌تر از دیگران مفاهیم و باورهای دینی را به پرسش می‏گیرند و نیز مشاهده شده است که میان «تفکر تحلیلی» و «شهودات و تجربیات دینی» مردمان رابطه معکوسی وجود دارد؛ به این معنی که مردمانی که از سطح بالاتری از تفکر تحلیلی برخورداراَند، کم‏تر از سایرین تجربه دینی داشته‏اند (Gervais & Norenzayan, 2012).
به نظر می‏رسد نکته‏ای در پژوهش مذکور محل مناقشه است؛ این است ‏که در بحث از شناخت باواسطه و بلاواسطه، یک‏سره چنین نیست که صرفن تجربه‏ و شناخت بلاواسطه‏ی فرد منجر به تغییر باورهای وی گردد. اگرچه برخی دیدگاه های نظری، نظیر دیدگاه جان تامپسون نشان می‏دهند که تجربه‏ی بلاواسطه‏ی مردمان در زنده‏گیشان نقش مؤثری در شکل‏گیری باورها، ارزش‏ها و رفتارهای آنان ایفا می‏نماید. اما این بدان معنا نیست که تجربه‏های باواسطه تأثیری بر شکلگیری و یا تغییر باورهای فرد نمیگذارند. چنان‏که زیگموند باومن ادعا می‏کند هرچه تجربه‏های باواسطه‏ی مردمان به زنده‏گی روزمرهی آنان نزدیک‏تر باشد، احتمال أثرپذیری از این تجربه‏ها و تغییر در ارزش‏ها و باورهای آنان بیش‌تر خواهد شد.
نقد دیگری که بر کار آنان وارد است این است که ظاهرن هیچ تمایزی بین بی‌اعتقادی به باورهای دینی اسطوره‌ای و غیراسطوره‌ای در أثر روی‌آوری به تفکر تحلیلی و تربیت فکری بر اساس آن قائل نشده‌اند. به نظر می رسد تفکر تحلیلی با اعتقادات اسطوره‌ای ناهم‌ساز است نه با کلیه ی باورهای دینی. این خطایی است که در تحقیقات ایرانی در باب دین داری دانش‌جویان نیز بارها مشاهده شده است (محدثی، ۱۳۹۳)
تامس دبلیو. سِگادی و اسواتی شیروادکار (۲۰۱۲) پژوهشی را با عنوان «تغییردادن خدایان: دین، تغییرات دینی و تجربه‏ی مهاجرت برون‏مرزی هندی‏ها» در مورد تغییرات دینی هندی‏های مهاجرت‏کرده به ایالات متحده انجام دادند. سِگادی و شیروادکار پس از بررسی وضعیت اجتماعی و شبکه‏های ارتباطی هندی‏های مقیم ایالات متحده، چند شاخص کلیدی که الگوهای باورهای دینی و حتا هم‏بسته‏گی میان نسل اول و دوم هندی‏های مقیم ایالاتِ متحده را تغییر داده ‏اند، مشخص کردند:

    • فاصله‏ی جغرافیایی از جامعه‏ی مادر (بومی)
    • [زیستن در] نظام باورهای دینی‏ای که سطح بالایی از تطبیق‏دهندهگی و وفق‏دهندهگی را دارد.
    • تغییرات پویا در ضوابط دینی در هندوستان از جمله در نئوبودیسم[۸۸] و آمیزه‌ای ‌شدن[۸۹].
    • ظهور یک طبقه‏ی حرفه‏ای با تحصیلات بالا که گرایش به سمت دنیوی‏شدن را نشان می‏دهد.
    • ورود به جامعه‏ای که سابقهی محرزی در تغییر و تحول در زمینه‏ی باورها و همبستهگی‏های دینی دارد.
    • در اختیار داشتن زبان [متعلق به] فرهنگ جدید (Segady & Shirwadkar, 2012).

با نگاهی به عناوین و نتایج پژوهش‌های مطرحشده در این فصل میتوان استدلال کرد که فضای تجربی بسیاری از پژوهش‌های انجامشده در سالهای اخیر حول مباحث و نظرگاه‌های معطوف به دنیوی‌شدن شکل گرفتهاند و این مسأله بهطورکلی وقوع تحول در پای‌بندی دینی مردمان از نوع کاهشی (جلالی ۱۳۷۷، حبیبزاده خطبه‌سرا ۱۳۸۴، زارع ۱۳۸۴، فانک و ویلتس ۱۹۸۷، میرآخورلی ۱۳۸۱) و بعضا تحول متکثرانه در حالات دین‌ورزی (شریعتی مزینانی، باستانی و خسروی ۱۳۸۵، غیاثوند ۱۳۸۰، کوز ۱۹۹۹، موتلو ۱۳۷۲) را نشان می‌دهد، بهطوری‌که (در ایران) کمتر پژوهش جامعهشناختیای را می‌توان یافت که با هدف مطالعهی افزایش پای‌بندی دینی انجام شده و یا دستکم در نتایجاش چنین تحولی را بهطور کلی گزارش داده باشد. هم‌چنین، نتایج برخی از این پژوهشها تأثیر دنیویکنندهی مدرنیته را بر دین‏داری مردمان نشان دادهاند (حبیبزاده خطبه‌سرا ۱۳۸۴، زارع ۱۳۸۵، صنعتی شرقی ۱۳۸۹، مرشدی ۱۳۸۵)؛ عاملی که از نظر بسیاری از متفکران، موجد تغییرات اساسی در دین ـ چه در سطح نهادی و چه در سطح فردی ـ بوده و هست.
در برخی از این پژوهشها، به نقش دانش‏گاه بهعنوان نهادی دنیویکننده در سطح میانی جامعه و به تأثیر آن در افول دینداری دانش‏جویان اشاره شده است (جلالی ۱۳۷۷، زارع ۱۳۸۴، غیاثوند ۱۳۸۰، مرشدی ۱۳۸۴، میرسندسی ۱۳۸۳، فنک و ویلتس ۱۹۸۷ و Gervais & Norenzayan, 2012). اما باید این نکته را در نظر داشت که غالبا چنین نیست که نهاد دانش‏گاه موجبات بروز کاهش دینداری دانش‏جویان را فراهم آورد. می‌توان چنین نیز استدلال کرد که دانش‏گاه با در اختیار قراردادن سلاح عقلانیت و خردورزی باعث فروریختن گزارههای تعبدی، جزمی و اسطوره‌ای در دینداری دانش‏جویان شده و باعث حرکت آنان از دینداری تعبدی و اسطوره‌ای به دینداری خردورزانه شود و این بدان معنا نیست که حضور در دانش‏گاه لزومن به دینزدایی و افول دینداری دانش‏جویان منجر شود. در واقع، در کنار خوانشی که برای دانش‏گاه نقش دنیویکننده قایل میشود، میتوان از پالایش و شاید تعالی معتقدات دینی دانش‏جویان نیز سخن گفت. خروجی این پالایش حتا میتواند باعث قرابت معتقدات دینی با عقلانیت نظری و عملی نزد دانش‏جویان و سربرآوردن خوانشهای غیررسمی از دین و در نهایت شکل‌گیری سبکهای نوین دینورزی در میان دانش‏جویان گردد.

فصل سه‌وم: روش پژوهش

مقدمه
توصیف و بررسی تجربهی تحول در پای‌بندی دینی دانش‏جویان و نیز شناسایی آن‌دسته از تجربیاتی که در شکل‌گیری چنین تحولی نقش داشته‌اند، نیازمند رجوع به جهان ذهنی مشارکت‌کنندهگان و بیرون کشیدن واقعیاتی از روایت‌های آنان از زنده‌گی‌شان است. چرا که در این پژوهش، تنها از خلال بررسی روایت‌های بازگوشده‌ی دانش‏جویان می‌توان به زنده‌گی گذشته‌ آنان نقبی زد و نیز تنها از این طریق می‌توان به «فهم معانی، تفاسیر و انگیزشها»یی که آنان در زندگی دینی خود دنبال می‌کرده‌اند، دست‌ یافت (بلیکی،۱۳۸۴: ۱۵۳). از طرفی، از آنجا که دنیای اجتماعی دنیایی است که «توسط اعضای خود “از درون” تجربه و تفسیر میشود»، پژوهش‌گر می‌بایست به همین معانی و تعابیر تجربه های «اعضای درونی» جهت مطالعهی واقعیت رجوع کند (همان: ۱۵۳). لذا این پژوهش در ذیل پارادایم تفسیری قرار گرفته و به لحاظ هستیشناسی، معرفتشناسی و روش‌شناسی با مفروضات و دلالتهای این پارادایم هم‌سو است. نیز با توجه به آن‌چه ذکر شد، برای مطالعه‌ی دوره‌ی زنده‌گی دینی افراد از روش تحلیل روایتی[۹۰] استفاده شده است که در ادامه شرح مختصری از آن ارائه می‌شود.

۳-۱ روش پژوهش

در تحلیل تحولات زندهگی، بهطور معمول تحولات «تحلیل دورهی زندهگی»[۹۱] را از «تحلیل داستان زنده‌گی»[۹۲] متمایز میکنند. در مطالعهی دورهی زندهگی، زندهگینامه بهعنوان «منبع داده» در نظر گرفته میشود و در بررسی داستان زندهگی، زندهگینامه بهعنوان «موضوع مطالعه» بررسی می‌شود (کلاهی، ۱۳۹۲: ۲۹). در نگاه اول، تجربیات زیستهی فرد مورد مداقه قرار گرفته و در نگاه دوم، صرفن خودِ روایتِ بازگوشدهی فرد از زندهگیاش. در واقع، در تحلیل داستادن زنده‌گی مهم نیست که چه چیزی بر فرد حادث شده است، آنچه بررسیاش مهم مینماید بررسی این نکته است که رخ‌دادها چهگونه بههم «پیوند» خوردهاند و چه نوع ساختاری را شکل دادهاند. اما در تحلیل دوره‌ی زنده‌گی، به رخ‌دادهایی که در سیر زندهگی واقع شده و باعث بروز دگرگونی آن شدهاند، توجه می‌شود و پرسش این است که چه رخ‌دادهایی در طول زندهگی فرد باعث چه نوع دگرگونیهایی شدهاند (همان: ۳۰-۲۹). در این روش، نحوهی بازگویی (یا روایت شدنِ) این رخ‌دادها اهمیتی ندارد و مرکز توجه بر تحولاتی است که باعث افت و خیز دینداری فرد شده است.
با توجه به مسألهی مطرح شده در این پژوهش، بهنظر میرسد تحلیلی از نوع تحلیل دورهی زنده‌گی برای بررسی این مناسب است چرا که هدف پژوهش نه کشف ساختار و / یا نحوه‌ی بازگویی روایات، ‌بل‌که دست یافتن به تجربیات زیسته‌ی فرد از خلال این روایت‌ها است. برای بیرون کشیدن داستان فرد از زندهگی دینیاش کافی است پرسش / پرسشهای مولد روایتی از مشارکتکنندهگان پرسیده شود. اما بهجهت بررسی دورهی زندهگی و تجربیات زیستهی فرد، باید از خودِ روایتگر[۹۳] به خودِ تجربهگر[۹۴] پلی زد. باید پرسشهایی مطرح شوند که بتوان به‌وسیلهی آنها تجربیات سازندهی زیستِ دینی فرد را برکشید و ساختار و نحوهی بازگویی روایتها را فروگذارد. تحلیل دورهی زندهگی فرد از خلال روایت‌های بازگوشدهی وی، به مراتب کاری دشوارتر، حساستر و البته برخوردار از خطای بیش‌تری است چرا که آنچه فرد از داستان زنده‌گی‌اش (life-story) به زبان می‌آورد دقیقن آنچه که در دورهی زندهگیاش (life-course) بر وی حادث گشته است، نیست زیرا ذخایر طرح‌های تفسیری[۹۵]، کلان‌روایت‌های اجتماعیای که اولویتهای فرد را برمیسازند، پرده‌پوشی‌های محافظه‌کارانه و نیز غلبه‌ی خودِ وانمودی بر خودِ موجود، بر راویت‌های بازگوشدهی فرد از زندهگیاش أثرمیگذارند. دقت و حساسیت فراوانی لازم است تا بتوان تجربیات زیستهی فرد را از خلال تجربیات بازگوشدهاش بیرون کشید و آن را از درک و تفسیر و نگرش فرد نسبت به تجربیات‌اش تمییز داد. از اینرو، پژوهشگر اِشکال مذکور را آگاهانه میپذیرد؛ نقصانی روش‌شناسانه که ناشی از محدودیت ابزارهای شناخت آدمی بوده و چنین پژوهش‌هایی را گریزی از این کاستی نیست.

۳-۲ ابزار گردآوری اطلاعات

انجام مصاحبه همواره یکی از روش های مناسب برای فهم درونیات بازیگران اجتماعی بوده و با بهره گرفتن از این ابزار میتوان وارد دنیای ذهنی مردمان شده و به واکاوی تجربیات زیستهشان پرداخت. در این مطالعه، گردآوری اطلاعات از طریق مصاحبهی روایی[۹۶] انجام شده است. در واقع، با بهره گرفتن از این روش میتوان به استخراج «پارهروایت[۹۷]» هایی که افراد از سرگذشت زندگی خود نقل میکنند، پرداخت. تعابیر و فهم ویژهی کنشگران از تجربه های تحول دینیشان نیز از دل چنین مصاحبهای حاصل میشود.
نکتهای که تناسب بین موضوع پژوهش و روش و ابزار پژوهش را بیش‌تر آشکار میکند این است که تحول در پای‌بندی دینی افراد نه بهصورت آنی، که در بستری زمانمند و تدریجی در طول زنده‌گی شکل می‌گیرد. این تحول ربط مستقیمی به سرگذشت کلی زندهگی[۹۸] افراد داشته و بازگویی آن قوین رنگ و بویی روایی بهخود می‌گیرد. بازگویی خلاقانهی این سرگذشت زندهگی توسط افراد در قالب روایت و به شکل یک کلّ کمابیش جامع و ساختیافته، شناخت نسبتن منسجمی از این تحول به‌دست میدهد. از این‌رو، به جهت فهم ارتباط تحول در پای‌بندی دینی افراد با بستر کلی زنده‌گی آنان و تحلیل این تحول در بستر زنده‌گی آنان، در بخش نخست هر مصاحبه از طریق طرح پرسش‌هایی که لزومن به زنده‌گی دینی فرد محدود نمی‌شد، تلاش شد تجربه‌ها و روابط شکل‌دهنده‌ی زنده‌گی فرد شناسایی شود تا بتوان به تحلیل داستان زنده‌گی دینی فرد در بطن جریان کلی زنده‌گی‌اش پرداخت. هم‌چنین، این پرسش‌ها تصویری اولیه و درکی کلی از زندهگی فرد و اتفاقاتی که از نظر خود آنان نقش تعیینکنندهای در زنده‌گیشان داشتهاند، بهدست داد. در قسمت دوم مصاحبه‌نام

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:49:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم