همان طور که پیشتر گفته شد اصول حاکم بر مالیات در مالیه کلاسیک و مالیه جدید با یکدیگر متفاوت است. اقتصاد دانان کلاسیک معتقدند که مالیات باید با توجه به دو اصل زیر تبیین و اخذ شود که شامل اصل درآمد و اصل عدالت و مساوات است. مطابق اصل درآمد، مالیات باید آنچنان وضع شود که حداکثر درآمد را برای دولت تحصیل کند و بنابرین مالیات باید پربهره، باثبات و انعطاف ناپذیر باشد. مطابق اصل عدالت و مساوات که به اصل مالیات نسبی نیز معروف است وضع مالیات هنگامی عادلانه است که در پرداخت مالیات مساوات و برابری در نظر گرفته شود و یا بعبارت دیگر هر فرد نسبت برابر از درآمدش را به عنوان مالیات بپردازد اما آنچه که در مالیه جدید به عنوان اصول مالیات شناخته می شود عبارتنداز: اصل شخصی ساختن مالیات ، اصل دخالت، اصل فداکاری در پرداخت مالیات و اصل مطلوبیت درآمد. مطابق اصل شخصی ساختن مالیات، هنگام وضع و دریافت مالیات تنها رقم درآمد مبنای محاسبه قرار نمی گیرد بلکه وضع شخص مالیات دهنده از نقطه نظر تحصیل درآمد و وضعیت اجتماعی نیز مورد توجه قرار میگیرد و برای مثال نحوه تحصیل درآمد از نظررنج و مشقت به کار رفته در تحصیل درآمد مورد توجه قرارمی گیرد؛ مطابق اصل دخالت هر گونه وضع مالیات باید از نظر اقتصادی کاملا مؤثر باشد یعنی مالیات علاوه براینکه منبع تامین درآمد برای دولت میباشد ابزار بسیار مؤثری برای ارشاد اقتصادی یعنی مداخله دولت در امور اقتصادی به منظور نیل به اهداف اقتصادی و اجتماعی نیز است؛ مطابق اصل فداکاری پرداخت مالیات باید به گونه ای باشد که نوعی فداکاری که مطلوب جامعه است بین افراد به وجود آورد یعنی گروهی از افراد جامعه باید بیش از آنچه که از دولت خدمت عایدشان می شود مالیات بپردازند (فداکاری کنند) و گروه دیگر کمتر از ارزش خدماتی که از دولت بهره مند میشوند مالیات پرداخت کنند این اصل میتواند اصل توانایی پرداخت نیز باشد یعنی آنان که تواناترند بیشتر و ناتوانان کمتر مالیات بپردازند «و بالاخره بر مبنای اصل مطلوبیت درآمد مالیه جدید معتقد است بعلت اینکه مطلوبیت نهایی هر واحد پول برای افراد کم درآمد بیشتر از مطلوبیت نهایی پول برای افراد پردرآمد است پس اگر به نسبت برابر از درآمد این دو طبقه مالیات اخذ شود شخص کم درآمد مقدار بیشتری مطلوبیت را از دست میدهد بنابرین می بایست ضریب مالیاتی با افزایش درآمد افزایش یابد یعنی نظام مالیاتی باید تصاعدی باشد»[۱]
بند الف- ویژگیهای مالیات در اسلام
اسلام با تربیت اخلاق مردم به وسیله آیات و روایات و رفتار اولیاء و بزرگان دین نوعی خودجوشی ایجاد کردهاست که بیشترین تاثیر را بر رفتارهای مسلمانان داشته و دارد. آیات قران به انفاق، ایثار، عدم اسراف و انباشته نکردن مال و دل نبستن به آن و رها کردن خصلتهای متکبران و تعاون و همکاری با مؤمنان تأکید دارد. مالیات در اسلام از امتیازات ویژه ای برخوردار است از جمله ویژگیهای مالیات در اسلام عبارتند از:
۱- داوطلبانه بودن مالیات : این ویژگی از بزرگترین امتیازات مالیات اسلامی شمرده می شود زیرا در سسیتم های مالیاتی سایر مکاتب بیشتر از الزام و اجبار استفاده می شود و مؤدیان مالیاتی می کوشند از پرداخت آن فرار کنند.
۲- عبادی بودن مالیات : مالیات در اسلام بیشتر جنبه عبادت دارد و انگیزه های معنوی پشتوانه آن است. در این مکتب اکثر مسائل اقتصادی با عبادت آمیخته شده و علت داوطلبانه بودن مالیات در اسلام نیز این است که پرداخت کننده به این وسیله برای خود پاداش الهی را تامین نماید و عمل او اجر اخروی را نیز در پی خواهد داشت.
۳- اخلاقی بودن مالیات: در اسلام پرداخت مالیات وسیله تعالی روح و تکامل پرداخت کننده شمرده
می شود به طوری که وی با پرداخت اموال خویش نه تنها احساس فشار نمی کند بلکه احساس تعالی به کمال و رشد یافتن به وی دست میدهد.
۴- مردمی بودن مالیات: بخشی از انفاقها در اسلام توسط خود افراد به موارد مصرف پرداخت می شود مانند زکات، فطره، کفارات، نذورات و صدقات مستحبی ؛ در نتیجه نوعی ارتباط محبت آمیز میان افراد جامعه از غنی و فقیر برقرار می شود اما در دیگر نظام های مالیاتی همه مالیاتها ابتدا به خزانه دولت واریز می شود و سپس به موارد مصرف انتقال مییابد و پرداخت کننده آثار کار خویش را بزودی نمی بیند و شاید به همین سبب است که اشتیاقی به پرداخت مالیات وجود ندارد.
۵- وسعت دایره انفاق : اسلام برای انفاق دایره وسیعی قرار داده است؛ بخشی از آن را واجب و عمل نکردن به آن را از نظر قانونی قابل تعقیب میداند و بخش دیگر را که دامنه بسیار گسترده دارد مستحب قرار داده است تا همه نیازهای مادی و معنوی و روانی جامعه را تامین کند.
۶- توزیع مجدد ثروت و تعدیل آن به طور خود به خود: ازاهداف بارز مالیات در اسلام توزیع صحیح ثروت است که بخش زیادی از توزیع مجدد به وسیله خود مردم و بدون واسطه انجام می شود در نتیجه به طور خود به خودی و بدون تقبل هزینه توسط دولت توزیع ثروت انجام شده و بدین ترتیب تعدیل ثروت نیز تحقق مییابد.
۷- هماهنگی بین کارایی بیشتر و عدالت اجتماعی : در اسلام با توجه به داوطلبانه بودن مالیات ها و گسترش دایره آن شخص احساس زیان و خسارت نخواهد کرد و از کارایی آن کاسته نخواهد شد بلکه با توجه به پاداش فراوانی که انفاق کننده برای خویش انتظار می کشد کارایی او بهتر می شود زیرا خداوند در قرآن می فرماید انفاق در راه خدا همچون دانه گندمی است که با کشت آن هفت خوشه دهد و در هرخوشه صد دانه بروید و خدا بر هرکس که بخواهد این پاداش را مضاعف خواهد فرمود.[۲]
۸- حداقل هزینه برای وصول مالیات : یکی از مسائل مهمی که درباره مالیاتها مطرح است بازدهی آن ها نسبت به هزینه وصول است؛ زیرا معمولا برای تشخیص میزان مالیات تعلق گرفته به افراد و وصول آن نیاز به سازمانها و دستگاه های مختلفی است که موجب صرف قسمت عمده ای از درآمد های مالیاتی است. در مکتب اسلام با توجه به پرداخت داوطلبانه هزینه وصول به حداقل ممکن میرسد.
۹- عدم انتقال: یکی از مسائلی که در مالیاتها قابل توجه است انتقال و عدم انتقال مالیات از مؤدی به دیگران است؛ انتقال مالیات عدالت اجتماعی را مخدوش میکند و پرداخت کننده اصلی مالیات مصرف کننده نهایی کالا می شود. با توجه به اینکه در اسلام همه مالیاتهای وضع شده از نوع مالیاتهای مستقیم هستند امکان انتقال آن ها نزدیک به صفر است؛ علاوه براینکه در اسلام با توجه به مبنای اعتقادی پرداخت کننده مالیات، انگیزه انتقال آن به دیگران نیز وجود نخواهد داشت.
[جمعه 1401-09-25] [ 10:53:00 ق.ظ ]
|