سیمین بهبهانی در شعر « کودک روانه از پی بود » یکی دیگر از تصاویر معضلات اجتماعی را ترسیم می کند. تصویر زنی که بضاعت مالی برای بر آوردن نیاز فرزند را ندارد و بدین سبب فرزند مرتکب بزه می شود.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

کودک روانه از پی بود
کودک روانه از پی بود نق نق کنان که « من پسته» / « پول از کجا بیارم من؟» زن ناله کرد آهسته
کودک دوید در دکــّان پایی فشرد و عرّی زد / گوشش گرفت دکاندار: « کو صاحبت، زبان بسته!»
مادر کشید دستش را: « دیدی که آبرومان رفت؟» / کودک سری تکان می داد دانسته یا ندانسته
«یک سیر پسته صد تومان! نوشابه ، بستنی…سرسام!» / اندیشه کرد زن با خود از رنج زندگی خسته:
«دیروز گردوی تازه دیده ست و چشم پوشیدست / هر روز چشم پوشی هاش با روز پیش پیوسته»
کودک روانه از پی بود زن سوی او نگاه افکند / با دیده یی که خشمش را باران اشک ها شسته
ناگاه جیب کودک را پر دید-«وای!دزدیدی؟» / کودک چو پسته می خندد با یک دهان پُر از پسته
(مجموعه اشعار، یک دریچه آزادی، شعر کودک روانه از پی بود، صفحه ۸۸۸ )
و این گونه استیصال مادری را می بینیم که در مقابل بزه فرزند مبهوت می شود. در تمام غزل لغات و عبارات معنای حقیقی خود را دارند گویی شاعر برای بیان این حقیقت تلخ نیازی نمی بیند تا این زشت رویی اجتماعی را به آب و رنگ لفاظی بیاراید لذا با دو تشبیه روان در دو مصراع:
با دیده یی که خشمش را باران اشک ها شسته
اشک را به باران تشبیه می کند و نیز:
کودک چو پسته می خندد با یک دهان پُر از پسته
خندهی کودک را تشبیه به خندهی پسته می کند. و یک حقیقت تلخ اجتماعی را بی تکلف با واژه هایی روان و ساده و محاوره ای در مقابل دیدگان مخاطب به تصویر می کشد. وجود کلماتی چون:« نق نق کنان، عرّی زد، کو صاحبت، زبان بسته، یک سیر ( معیار سنجش ) صد تومان، سرسام، جیب، دزدی » نشانه های یک محاورهی صریح و عامیانه در شعر است.
سیمین ذیل عنوان غزل ” صبر کن ماه دگر…” نگاشته است ” ترانه ای تازه برای داستانی نه تازه ” و این داستان که تازه نیست داستان فقر و استضعاف است. تصویر زنانی که سرپرست خانواده اند، کار می کنند و کارمزد خویش را صرف بقای زندگی خود و فرزندان می کنند.
سیمین گویا در بیان مسائل اجتماعی جز استفادهی ساده و روان از تشبیه از دیگر عناصر بیانی استفاده نکرده است چندان که در این ابیات:
کودکم آمد به چشمم خیره ماند- / آن دو چشم چون دو الماس سیاه-
شعله های سینه سوز آرزو / سر کشید از آن نگاه بی گناه:
( مجموعه اشعار، چلچراغ، صبر کن ماه دگر، صفحه ۲۷۳ )
که چشمان کودک را به دو الماس سیاه مانند کرده است و آرزو های او را شعله های سینه سوز؛ نشانهی بیانی دیگری در این غزل نمی بینم حتی در ادامه این شعر زبان شاعر ساده و بی تکلف است و اندوه مادری شرمگین را تصویر کرده است که در مقابل اظهارات فرزند پاسخی جز دعوت او به صبر ندارد.
آغوش رنج ها
در شعر « آغوش رنج ها » زنی ترسیم و توصیف شده است که زندگی بر او گران آمده و لب به شکایت گشوده است اما احساس مادری و وظایفی که این حس بر عهده زنان می نهد مانع از این می شود که زندگی بی امید و آرزو و آینده را رها کند و حاضر نیست تا تعهد مادری خویش را بر دوش شخص دیگری بیفکند زن در میان اندیشیدن به زندگی غم بار خویش می گوید:
کودکانم – میان خاطره ها-
پیش آیند و در برم گیرند
( مجموعه اشعار، جای پا، آغوش رنج ها، صفحه ۷۳ )
و پس از مهرورزی کودکان با وی و اظهار علاقه و الفت آنان مادر اگر چه خسته از غم ایام اما با کلامی دلجویانه و مهربان می گوید:
کودکان عزیز و دلبندم! / زندگانی مراست بار گران
لیک با منّتش به دوش کشم / که نیفتد به شانه ی دگران
اگر چه این غزل را می توانستیم ذیل عنوان شکوایه ها که در پی خواهد آمد نیز بیاوریم ولی بیان آن را در مادرانه ها مناسب تر یافتیم.
و اما مادرانه ها در اشعار شفیعی کدکنی نیز دیده می شود در مطالعاتی که صورت گرفت در شعر « زن نشابور » و « دخترم در آینه » از سرشک رنگ و بوی احساس مادری وجود دارد ابتدا « زن نشابور » را مرور می کنیم.
می توان در خشکسالی ها
گِردِ خرمن
خوشه چینش دید
می توان با کودکی بر پشت
در درو زاران و آن گرمای گرم ِ نیمه مرداد
داغ و
سوزان و
عرق ریزان جبینش دید
می توان با چادری فرسوده و تاریک
نوحه خوان
بر گورها
زار و جزینش دید
می توان در حملهی غُز یا تتار و ترک
در ستیز دشمنان بر پشت زینش دید
می توان در آن سفال آبی ساده
چنگ برکف
نغمه گو
چون رامتینش دید
نغمه ی خویش

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...