مجموعه از شیو های مقایله ای را در بر می‌گیرد اگر چه برای تغییر منبع فشار ها و بهبود احساسات ناشی از موقعیت فشار زا به کار گرفته می‌شوند ولی متأسفانه این شیوه وضع را بدتر می‌کند و لذا نمیتوان از این عوامل به مهارت مقابله ای تغییر نمود و عبارتند از:

۱-پرداختن به احساسات دردناک از طریق تفکر آرزو مندانه

۲-استفاده از دارو برای فرار از رنج مثل الکل ،نیکوتین،تریاک ،مواد مخدر اور،و مسکن های آرامش بخش و ضد افسردگی بدون تجویز پزشک استفاده شود.

۳-تفکر منفی که در این حالت فرد به طور غیر واقع گرایانه ای به موارد منفی مشکل تأکید کرده و مشکلات داشته از آنچه هست و به صورت غیر قابل حل ارزیابی می‌کند.(پی ستین،می یر ۱۹۸۹،به نقل از؛دافعی،۱۳۷۶).

۴-رفتارلهای تکانشی مثل اینکه فرد بدون فکر،اندیشه و ارزیابی درست از آنچه رخ داد فورأ دست به اقدام و عمل می زند.

۵-مقابله به صورت انکار به گونه اید ذبرخورد می‌کند که انگار مسله ای روی نداده است و مانع مقابله بعدی می‌باشد.(ماتیوز و همکاران۱۹۸۳،نقل از؛دافعی،۱۳۷۶).

انواع مقابله و کارکردهای آن

تلاش زیادی به منظور طبقه بندی انواع پاسخ های مقابله ای تاکنون صورت گرفته است.بسیاری از پ‍ژوهشگران همچون فلوکمن و لازاروس (۱۹۸۴؛ به نقل از ؛دافعی؛۱۳۷۶).دو نوع کلی مقابله ای متمرکز بر مشکل و مقابله متمرکز بر هیجان را از هم متمایز نموده اند

منابع یا عوامل بیرونی

منابع مادی و محسوس مثل پول و وقت

حمایت اجتماعی

استروسرهای زندگی و ‌کشاکش‌های روزانه

پیامدهای مقابله از سرگیری فعالیت‌های معمول،ناراحتی های روانشناختی

وظایف مقابله:

کاهش شرایط زیان آور محیطی یا سازگاری با رویدادها،حفظ تصویر مثبتی از خود و ادامه ارتباط مطلوب با دیگران

پاسخ ها و راهبردهای مقابله:حل مشکل و تنظیم هیجانی،مثلاَ جستجوی اطلاعات،عمل مستقیم،مهار فعالیت،پاسخ های درون روانی و رفتن به سوی دیگران

ارزیابی و تفسیر استرسور:ارزیابی اولیه :وجود آسیب یا فقدان تهدیدهای بعدی ،ارزیابی ثانویه :برآورد منابع مقابله اختیارات

رویداهای پرفشار مراحل آن و دوره بعدی انتظار

سبک های معمول مقابله

دیگر عوامل شخصیتی بر راهبردهای مقابله

شکل ۲-۱- فرایند مقابله

(کوهن لازاروس۱۹۷۹،لازاروس و فلوکمن،۱۹۸۴،تیلور،۱۹۸۳،به نقل از تیلور و شلی ای،۱۹۹۹،ص۲۰۶)

۱-مقابله متمرکز بر مشکل: شامل اقداماتی است که فرد ردر رابطه با موقعیت فشار زا به منظور تغییر و یا حذف آن انجام می‌دهد و بر عامل فشار زا متمرکز است.

۲-مقابله متمرکز بر هیجانی: شامل اقداماتی است که در جهت تنظیم وکنترل پیامدهای هیجانی عامل فشار زا است تا تعادل عاطفی و هیجانی را حفظ نمایند.

بعدها لازاروس و فلوکمن(۱۹۸۶؛به نقل از موس و اسکافر،۱۹۹۳)دو دیدگاه کلی برای طبقه بندی فرآیندهای مقابله ارئه دادند که دیدگاه اول بر مکان مقابله(فعالیت و جهت گیری شخصی در پاسخ به استرس )تأکید می کرد.یعنی یک فرد می‌تواند به مشکل نزدیک شده،در جهت حل آن بکوشد یا سعی کند از مشکل اجتناب کرده و بر کنترل هیجانات مرتبط با استرس متمرکز گردد.دیدگاه دوم بر روش مقابله(آیا یک پاسخ مستلزم کوشش های رفتاری یا شناختی است)تأکید می ورزد.ما در اینجا این دو دیدگاه را ترکیب کرده و مفهوم یکپارچه تری از فرایند مقابله ای ارائه می‌کنیم:

مقابله ی رویکردی- شناختی

شامل تحلیل منطقی ،ارزیابی مجدد مثبت ،پذیرش مسئولیت و خویشتنداری است. این فرایند مقابله ای ،توجه دقیق بر یک جنبه از موقعیت بر هنگام رویارویی با مشکل ،طرح تجربیات گذشته ،پذیرش یک موقعیت ،سازمان بندی مجدد آن برای یافتن چیزی مثبت و مطلوب در آن را در بر می‌گیرد.(موس و اسکافر،۱۹۹۳؛ به نقل از غفاری،۱۳۹۳).

مقابله رویکردی- رفتاری

شامل جستجوی راهنما و حامی و بخش عینی مناسب از قبیل مقابله مبتنی بر حل مسأله را در رویارویی مستقیم با یک رویداد و عواقب آن در بر می‌گیرد.( موس و اسکافر،۱۹۹۳؛ به نقل از غفاری،۱۳۹۳).

مقابله اجتنابی – شناختی

پاسخ هایی را در بر می‌گیرد که متوجه انکار،تقلیل وخامت یک بحران و پیامدهای آن باشد و همچنین پذیرش یک موقعیت همان‌ طور که هست، می‌باشد.

مقابله اجتنابی- رفتاری

جستجوی پاداش ها ی جانشین را در بر می‌گیرد، یعنی سعی می شود که به وسیله در گیر شدن در فعالیت های جدید و خلق منابع دیگر ارضاء ،جایگزین هایی برای بحران یافت شود.مثل تخلیه احساسات از قبیل ، خشم و نا امیدی،مصرف داروهای آرام بخش و انجام رفتاری که ممکن است به طور موقت تنش را کاهش می‌دهد.پارکر و براون(۱۹۸۲؛به نقل از دافعی،۱۳۷۶)با بهره گرفتن از روش تحلیل عاملی،شش گونه مقابله را شناسایی و چنین نامگذاری کرده‌اند:بی پروایی(شکستن اشیاء)اجتماعی شدن(گذاردناوقات با دوستان) حواسپرتی( مشغول کردن خود به کاری دیگر)،حل کردن مشکل (تفکر درباره مشکل)،بر خورد منعلانه(مطاله و خواندن)،به خود دلداری دادن(پول خرج ککردن برای خود).

‌بنابرین‏ علاوه بر نقش مقابله به عنوان میانجی استرس و بیماری ،چند بعدی بودن و ماهیت خاص مقابله شایسته توجه کافی است و در حد وسیعی از جنببه ی نظری فهم ما درباره ارتباط بین استرس و بیماری روشن می‌سازد و می‌تواند در ایجاد مداخله های بالینی ‌در مورد افراد دارای موقعیت های پر استرس به کار رود.

کیفیت زندگی

در واقع چالش اصلی بهداشت در قرن بیستم(زنده ماندن)بود و چالش قرن حاضر (زندگی با کیفیت بهتر) می‌باشد. سلامتی حق اساسی یک انسان و یک هدف اجتماعی است و تمام دولت‌ها و حکومت ها موظف به تأمین سلامت افراد می‌باشد.

لغت کیفیت زندگی اولین بار توسط پیگو در سال ۱۹۲۰ در کتاب اقتصاد و رفاه مورد استفاده قرار گرفت.او در این کتاب ‌در مورد حمایت دولتی از اقشار پایین و تأثیر آن بر زندگی آن ها و سرمایه های ملی به بحث پرداخته بود این مطلب تا بعد از جنگک جهانی دوم مسکوت مانمد تا این که در اثر دو حادثه مهم مورد توجه قرار گرفت .اول ان که سازمان جهانی بهداشت تعریفی از سلامت منتشر کرد که شامل سلامت جسمانی، روانی و اجتماعی بود این امر منجر به بحث گسترده ای ‌در مورد سلامت و چگونگی اندازه گیری ان شد.دومین اتفاق وجود نابرابری های گسترده اجتماعی در جوامع غربی و سایر کشورها به دنبال پیامدهای جنگ جهانی و پیشرفت در زمینه علوم انسانی و تجربی بود.که م.جب افزایش فعالیت های اجتماعی و نتیجه ابتکارات سیاسی گردید(نجات،۱۳۷۸).

نگاهی به متون قدیمی هم نشان می‌دهد مفهوم کیفیت زندگی یک واژوه جدید نیست زندگی با کیفیت مطلوب ریشه در اعتقادات و آموزش های دینی مسلمانان دارد در فلسفه یونان این کلمه به کار برده است سقراط ‌در مورد شادی از کیفیت زندگی صحبت ‌کرده‌است.لیندهالت و همکاران(۲۰۰۰)‌در مورد کیفیت زندگی بحث کرده و نقش هایی را که مدیران بالقوه مثل مازلو، فرانس و سارتر در هنگام صحبت از حالت درونی زندگی افراد به آن ها اشاره کرده اندبرشمردند(بیات و بیات،۱۳۸۹).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...