در سوره قدر تبیین کامل تری از این شب ارائه شده است. در این سوره ضمن آنکه نام مشخص آن شب «لیله القدر» اعلام شده، ویژگی های دیگری برای آن برشمرده شده است که عبارتند است از: شب نزول قرآن از هزارشب برتر است؛ آن شب فرشتگان و روح که اعظم فرشتگان است برای انجام امر الهی فرود میآیند؛ در شب قدر سلام و تحیات الهی تا به سحر شامل بندگان صالح میشود. از مقایسه این سه بخش از آیات قرآن میتوان نتیجه گرفت که قرآن در ماه رمضان و در یک شب آن به نام (لیله القدر) فرود آمده است.[۹۳]

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲-۷- ویژگی های تفسیر موضوعی:
۱- در تفسیر موضوعی آیات مربوط به یک موضوع جمعآوری میشود و مورد بررسی قرار میگیرد برای مثال آیات مربوط به توحید، نبوت و معاد.
۲- هدف این شیوه تفسیری به دست آوردن نظر نهایی قرآن درباره یک موضوع است.
۳- تفسیر موضوعی، آیات محکم قرآن را محور قرار داده و آیات متشابه را به آنها باز میگرداند و تفسیر میکند.
۴- تفسیر موضوعی آزاد از قیود زمان، مکان و محدودیتهایی عبارتی است، یعنی خصوصیات زمانی و مکانی آیات (مثلاً در قصههای قرآن) القاء میشود و لب معانی بدست آمده به صورت قانون و قاعده کلی برای پاسخ گویی مصادیق جدید و موضوعات و مشکلات بشر بکار میرود.[۹۴]
۵- مطالعات موضوعی تطبیقی، بررسی یک موضوع، بین کتابهای مقدس ادیان مختلف است که موجب روشن شدن برتری اسلام بر سایر ادیان میگردد. [۹۵]
۶- یکی از فواید تفسیر موضوعی قرآن، آگاهی از شرایط، علل و نتایج موضوعات و مسائل مختلفی است که در قرآن مطرح است.
در مطالعات موضوعی قرآن، اسرار و پیامهای قرآن، از طریق انضمام آیات به یکدیگر به دست میآید. [۹۶]
آیت الله معرفت در کتاب التفسیر والمفسرون ویژگیهای دیگری را بیان میکنند، در واقع یک مقایسه بین تفسیر ترتیبی و موضوعی انجام دادهاند که به شرح ذیل است:
۱- والایی در هدف: هدف در تفسیر ترتیبی فهم معنای قرآن است، با قطع نظر از آنکه آن مفهوم، مورد نیاز مخاطب یا پاسخگو نیاز روز باشد یا نباشد، برخلاف تفسیر موضوعی که درصدد دستیابی به دیدگاه قرآن در مسائل مورد نیاز و ارائه آن به مخاطبان به منزله آرایی پویا و زنده است .
۲- ژرف نگری: در تفسیر ترتیبی با توجه به گستره وسیع آیات و ابعاد مختلف آنها، مباحث متنوع و دامنهداری مطرح میشود که سراسر قرآن را پوشش می دهد. بر خلاف تفسیر موضوعی که به بررسی یک یا چند موضوع مرتبط با هم به منظور دست یابی به نظر قرآن درباره آن میپردازد. در واقع موضوع تفسیر ترتیبی گسترده و تا اندازهی سطحی و موضوع تفسیر موضوعی محدود و عمیق است.
۳- نقش اثباتی: در تفسیر ترتیبی، مفسر بدون هیچ پیش فرضی آنچه را قرآن میگوید میشنود، قرآن اعطا می کند و مفسر میپذیرد. اما در تفسیر موضوعی، مفسر تنها شنونده نیست؛ بلکه در نقش یک هم بحث، با قرآن سخن میگوید؛ مفسر از قرآن میپرسد و قرآن پاسخ میدهد، موضوع فرضیه ها را به قرآن عرضه میدارد و نظر قرآن را جویا میشود.[۹۷]
۲-۸- فواید تفسیر موضوعی:
۱- به دست آوردن نظر نهایی قرآن در یک موضوع.
۲- پاسخگویی به نیازها و پرسشهای جدید بشر با بهره گرفتن از آیات قرآن.
۳- رفع اتهامهایی که در بدو نظر در برخی آیات به چشم میخورد و روشن شدن آیات متشابه.
۴- آگاهی از شرایط، علل و نتایج موضوعات مسایل مختلفی که در قرآن مطرح شده.
۵- به دست آوردن اسرار و پیامهای تازهی قرآن.
۶- بهدست آوردن یک تفسیر جامع درباره موضوعات مختلف.[۹۸]
۲-۹- امتیازات تفسیر موضوعی:
پارهای از امتیازات تفسیر موضوعی به شرح زیر است:
الف) وصول به دیدگاه همه جانبه قرآن کریم درباره یک موضوع: قرآن کریم پاسخگوی پرسشها و نیازهای انسانهای تشنه معارف الهی در تمام اعصار است؛ چنان که خود چنان میفرماید: «وَیَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیدًا عَلَیْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِکَ شَهِیدًا عَلَى هَؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَهً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ»[۹۹] «و [به یاد آور] روزى را که در هر امتى گواهى از خودشان بر ایشان برانگیزیم و تو را [هم] بر این [امت] گواه آوریم و این کتاب را که روشنگر هر چیزى است و براى مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگرى است بر تو نازل کردیم».
کلام وحی با وجود واژگان محدود و کم حجم، هر آنچه بشر برای پیمودن راه قرب الهی نیازمند باشد. بیان کرده است، اما دست یافتن به پاسخ این پرسشها با شیوهی تفسیر موضوعی قرآن امکانپذیراست، با این روش، از سویی، دیدگاه قرآن به گونهای جامع در خصوص اساسی ترین مسائل مورد نیاز بشر برای همگان روشن میشود، و از سوی دیگر، نیازهای فکری و عملی بشر کنونی مرتفع میگردد.[۱۰۰]
برای نمونه، در بحث شفاعت این سوال مطرح است که آیا قرآن کریم شفاعت کسی را در روز قیامت میپذیرد یا خیر؟ وقتی به قرآن کریم مراجعه می کنیم، اولین آیهای که موضوع شفاعت را مطرح میکند در سورهی بقره «وَاتَّقُواْ یَوْماً لاَّ تَجْزِی نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَیْئاً وَلاَ یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَهٌ وَلاَ یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ یُنصَرُونَ»[۱۰۱] «و بترسید از روزى که هیچ کس چیزى [از عذاب خدا] را از کسى دفع نمى‏کند و نه از او شفاعتى پذیرفته و نه به جاى وى بدلى گرفته مى‏شود و نه یارى خواهند شد» با این آیه نمیتوان نظریه نفی شفاعت را از قرآن به دست آورد، بلکه باید تمام آیات مربوط به موضوع شفاعت را جمعآوری کرد، سپس دیدگاه قرآن را جویا شد.
ب) تفسیر موضوعی؛ عامل نزدیکی اعتقادات مسلمانان: به دنبال پیدایش فرقههای گوناگون اسلامی، هر گروهی برای اثبات و توجیه مذهب خویش به یک سری از آیات مورد نظر خود تمسک جسته و از آیات دیگر که مخالف ایدهاش بوده، غفلت کرده است؛ و این امرباعث شد در امت اسلامی مذاهب گوناگون به وجود بیاید. در صورتی که اگر اینان به مقداری از تفسیر اکتفا نکرده بودند و یک گام پیش مینهادند و به تمام آیات قرآن به شیوهای موضوعی مینگریستند وحدت و یکپارچگی حفظ و از بسیاری از تناقضات جلوگیری می شد.
مثلاً دو فرقه اشاعره و معتزله بهترین شاهد بر این مدعایند. اشاعره که به آنان جبریون نیز میگویند؛ بندگان و افعال آنان را آفریده خداوند میدانند.[۱۰۲] و در برابر آنان معتزله کارهای بندگان را آفریده خود آنان میدانند نه خداوند.[۱۰۳] در حالی که قرآن در آیاتی متعدد خداوند را همه کارهی عالم میداند و خلق و تدبیر امور را تماماً به او نسبت میدهد؛ آیاتی نظیر «ذَلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ»[۱۰۴] «این است ‏خدا پروردگار شما هیچ معبودى جز او نیست آفریننده هر چیزى است پس او را بپرستید و او بر هر چیزى نگهبان است». «وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى بَل لِّلّهِ الأَمْرُ جَمِیعًا أَفَلَمْ یَیْأَسِ الَّذِینَ آمَنُواْ أَن لَّوْ یَشَاء اللّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِیعًا وَلاَ یَزَالُ الَّذِینَ کَفَرُواْ تُصِیبُهُم بِمَا صَنَعُواْ قَارِعَهٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِیبًا مِّن دَارِهِمْ حَتَّى یَأْتِیَ وَعْدُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ»[۱۰۵] «و اگر قرآنى بود که کوهها بدان روان مى‏شد یا زمین بدان قطعه قطعه مى‏گردید یا مردگان بدان به سخن درمى‏آمدند [باز هم در آنان اثر نمى‏کرد] نه چنین است بلکه همه امور بستگى به خدا دارد آیا کسانى که ایمان آورده‏اند ندانسته‏اند که اگر خدا مى‏خواست قطعا تمام مردم را به راه مى‏آورد و کسانى که کافر شده‏اند پیوسته به [سزاى] آنچه کرده‏اند مصیبت کوبنده‏اى به آنان مى‏رسد یا نزدیک خانه‏هایشان فرود مى‏آید تا وعده خدا فرا رسد آرى خدا وعده [خود را] خلاف نمى‏کند».
ظاهر این آیات در نگاه اولی جبر است؛ به این معنا که خداوند تمام کارهای هستی و هدایت و ایمان افراد را خود انجام می دهد و انسان در انجام این امور کارهای نیست؛ اما آیات دیگری نیز وجود دارد که بیانگر انجام امور به دست انسان بوده و در عین حال، تأثیر خداوند را ثابت میکنند. «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»[۱۰۶] «به سبب آنچه دستهاى مردم فراهم آورده فساد در خشکى و دریا نمودار شده است تا [سزاى] بعضى از آنچه را که کرده‏اند به آنان بچشاند باشد که بازگردند».
«قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ وَیُخْزِهِمْ وَیَنصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَیَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِینَ»[۱۰۷] «با آنان بجنگید خدا آنان را به دست ‏شما عذاب و رسوایشان مى‏کند و شما را بر ایشان پیروزى مى‏بخشد و دلهاى گروه مؤمنان را خنک مى‏گرداند» با جمعآوری و جمعبندی این دو گروه از آیات، از ظاهر گروه اول دست برداشته و به این نتیجه که اختیار انسان همراه، با تأثیر خداوند بر عالم هستی باشد، میرسیم؛ موضوعی که به زیبایی در فرمایش امام صادق(علیه السلام) آمده است، که فرمود: ((لا جبر ولا تفویض لکن امر بین الامر)).[۱۰۸]
نه جبر و نه تفویض بلکه امر بین این دو است.
ج) تفسیر موضوعی؛ روشی پویا: بیان مزایای تفسیر موضوعی به این معنا نیست که ما دیگر نیازی به تفسیر ترتیبی نداریم و میبایست تفسیر موضوعی جایگزین تفسیر ترتیبی شود، در حقیقت تفسیر موضوعی نه معارض و نه جایگزین، بلکه تکمیل کننده تفسیر ترتیبی است؛ چرا که تا فهم مدلول آیات و دلالتهای گوناگون الفاظ و عبارات و ظهور آن ها برای مفسر روشن نشود، امکان فهم صحیح و کامل مراد خداوند از آیات فراهم نشده و تلاش او برای فهم عمیق پیامهای آیات عقیم خواهد ماند. بنابراین تفسیر ترتیبی گام نخستین و موضوعی گام بعدی تفسیر قرآن است؛ زیرا روش تفسیر موضوعی آهنگ آن را دارد که تجزیه و تحلیل از قرآن ارائه دهد تا بتوان از آن دیدگاه های قرآن را پیرامون مسائل اعتقادی، اقتصادی و اجتماعی و….. که مجموعه مسائل زندگی را تشکیل میدهند به دست آورد.[۱۰۹]
د) عرضه ی منسجم ومنظم: تفسیر موضوعی، نظم و ترتیب خاصی دارد که امکان عرضه و بیان بهتر آن را فراهم میآورد و در نتیجه قدرت یادگیری فراگیران زیادتر خواهد بود؛ مثلاً وقتی از تقوا و ایمان بحث میشود، به ترتیب از معنا، آثار، مراتب یا درجات و ویژگیهای هر یک بحث خواهد شد.[۱۱۰]
۲-۱۰- امتیازات تفسیر ترتیبی:
۱- توجه به سیاق آیات: تفسیر ترتیبی به دلیل حفظ پیوند میان آیات، مبتنی بر اصول محاوره عقلایی است؛ زیرا آیه در مجموعه خود مورد بحث قرار میگیرد و اجزای مختلف سخن در فهم یکدیگر دخالت داده میشوند. در حالی که در مباحث موضوعی ممکن است براثر تقطیع آیات، از قرائن موجود در آیات پیشین و پسین آیه مورد بحث غفلت شده و فهم ناصوابی پدید آید.
۲- حفظ تأثیر معنوی آیات: در تفسیر ترتیبی محتوایی آیات هر یک جایگاه مناسب خود را حفظ میکند، و آن هدفی که قرآن در نظر داشته، محفوظ میماند و تفسیر مانند خود قرآن، مطالب را در جایگاه مناسب خود مطرح میسازد. راز مطلب در این است که ترتیب آیات قرآن، بر خلاف تدوین بشری، دارای نکاتی است که در تربیت و تزکیه انسان تأثیر فراوانی دارد.[۱۱۱]
۲-۱۱- بررسی روش تفسیر قرآن به قرآن و روش تفسیر موضوعی:
برای بررسی این دو روش (تفسیر قرآن به قرآن و تفسیر موضوعی) که هر دو برگرفته از روش قرآنی در تفسیر قرآن میباشد، ابتدا روش تفسیری قرآن به قرآن را بیان میکنیم.
روش تفسیر قرآن به قرآن از روش های نوینی است که در قرن اخیر و عصر حاضر معمول گردیده است.
این روش تفسیری، برگرفته از سلف صالح، یعنی ائمه اطهار (علیهم السلام) و پیامبر اکرم(صل الله علیه وآله) و بالاخص روش بیان قرآن مجید در مباحث مختلف است. بعضی از مفسران یگانه روش برگرفته از ائمه (علیهم السلام) را در تفسیر قرآن، روش تفسیر قرآن به قرآن برشمردهاند و مرحوم علامه طباطبائی(ره) روش های دیگری را به عنوان تفسیر نمیپذیرد.[۱۱۲]
آیت الله سبحانی نیز معتقدند: یگانه روشی که از اهل بیت پیامبر(ص) در تفسیر قرآن به یادگار مانده، همین روش تفسیر قرآن به قرآن است و روایاتی که از اهل بیت پیامبر نقل شده است به روشنی براین مطلب گواهی میدهد و کوشش پیشوایان در غالب احادیثی که از آنان در تفسیر قرآن به یادگار مانده است، این است که یک رشته مفاهیم عالی را از خود قرآن، آیات و یا به کمک آیات دیگر استخراج کنند و هرگز قصد آنها این نبوده که نظرات شخصی وعلمی رابر قرآن تحمیل نمایند ودر تفسیر الهی از روش تطبیق نظر پیروی کنند.[۱۱۳]
علامه طباطبائی میفرمایند: (پیامبر اکرم واهل بیت گرامیش گرچه نصوص قرآن. شارح و مفسر و مبین معانی و مقاصد قرآن میباشند، ولی اساس بیانات و روش تعلیم و تفسیرشان، همان طریق و روش تفسیر قرآن به قرآن بوده، خود آن را به ما آموختهاند و از طریق روایات نیز بر ما معلوم گردیده است که در هیچ مورد از بیانات ایشان، در زمینه تفسیر آیات، از غیر قرآن، استعانت و استفادهای بهعمل نیامده است.[۱۱۴]
بعضی از مفسران در روش تفسیر قرآن به قرآن، روایات را کنار نهاده و تنها به قرآن مجید اکتفا کردهاند. بر طبق عقیده این گروه برای رسیدن به معنی واقعی قرآن، تنها روش صواب استفاده از خود قرآن است بدون اینکه مراجعهای به روایات و سنت شده باشد. از تفاسیری که براساس این نظریه تالیف شده و مولف آن از مدافعان سرسخت نظریه فوق است کتاب تفسیری (الهدایه و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن) میتوان نام برد. [۱۱۵]
درست است که قرآن، مبین ومفسر خویش است، ولی در بسیاری از موارد، در توضیح بسیاری از آیات احکام، داستانها و…… استفاده از روایت صحیحه، لازم و واجب است. مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر گرانقدر المیزان، در باب ضرورت بهرهگیری از روایات صحیح در تفسیر قرآن میفرمایند: روشی که در روایات بدان ترغیب شده، همان تفسیر از طریق قرآن است و آنچه از آن نهی و منع شده، تفسیر از غیر طریق قرآن است. بنابراین تنها روش مورد قبول در تفسیر قرآن، استمداد از قرآن جهت فهم معنای آیات آن و تفسیر آیه به آیه است. این روش در صورتی مورد قبول خواهد بود که تفحص و جستجوی کافی در روایات نقل شده از نبی اکرم(ص) بهعمل آمده، پس از تحصیل و ذوق و معلومات برگرفته از آنها، به تفسیر کلام اشتغال ورزید.[۱۱۶]
همچنین علامه در راهنمایی مفسرین میفرمایند: وظیفه مفسران این است که در احادیث پیغمبر اکرم(ص) و ادله اهل بیت که در تفسیر قرآن وارد شده، غور کرده به روش ایشان آشنا شود؛ پس از آن طبق دستوریکه از کتاب و سنت استفاده میشود به تفسیر قرآن بپردازد و از روایاتی که در تفسیر وارد شده آنچه را که موافق مضمون است اخذ نماید.[۱۱۷]
در روش تفسیر قرآن به قرآن از روش ترتیبی بهرهجویی میشود. یعنی از ابتدای قرآن شروع شده و اندک اندک به ترتیب آیات قرآن مجید تفسیر میشود و در تفسیر آیهای در این ترتیب، از آیات دیگر سورههای قرآن استفاده میشود اما در روش تفسیر موضوعی، مبنای اولیه، جمعآوری آیات هم مفهوم و هم مضمون از یک موضوع در سراسر قرآن مجید است و ارائه یک بحث به صورت موضوعی که بیانگر دیدگاه قرآن بوده باشد.[۱۱۸]
دکتر رادمنش در این باره میگویند: مرحوم علامه طباطبائی (ره) اساس کار خود را بر قاعده متین تفسیر قرآن به قرآن قرار دادهاند و همواره سررشته (ان القرآن یفسر بعضه بعضا) همانا بعضی از آیات و عبارات قرآنی، روشنگر بعضی دیگر است را، در دست داشته اند. اگر چه قرآن را از آغاز تا انجام، سوره به سوره و آیه به آیه تفسیر کردهاند. موضوعات مشابه و مشترک را که در سورههای مختلف با عبارات مشابه یا متفاوت تکرار شده، همه را ماهرانه در کنار یکدیگر آورده و تحت یک بحث جامع، حلاجی کردهاند و این شیوه را نه فقط در بحث قصص قرآنی بلکه در سایر موضوعات اعتقادی و عبادی نیز به کار بردهاند.[۱۱۹]
جناب استاد آیه الله جوادی آملی در این باره میفرمایدند: (مرحوم علامه اطلاع نسبتا وسیعی نسبت به تمام ظواهر قرآنی داشتند و لذا هر آیه را که مطرح مینمودند، طوری درباره آن بحث میکردند که سراسر قرآن کریم مطمح نظر بود؛ زیرا یا از آیات موافق به عنوان استدلال یا استمداد سخن به میان میآورد یا اگر دلیل یا تأییدی از آیات دیگر قرآن وجود نداشت، به طوری آیه محل بحث تفسیر میشد که متناقض با هیچ آیه از آیات قرآن مجید نباشد و هرگونه احتمال یا وجهی را که متناقض با دیگر آیات قرآنی میبود، هر دو را مردود میدانستند. زیرا تناقض آیات با انسجام اعجازآمیز کتاب الهی سازگار نیست.[۱۲۰]
هر چند در تفسیر ترتیبی قرآن، به پارهای از مباحث موضوعی به طور جامع پرداخته شده است، ولی با این همه تفاوت تفسیر ترتیبی قرآن به قرآن با روش تفسیر موضوعی، مشهود و معلوم است. چه این که در تفسیر موضوعی نگرشی قرآنی وجود دارد که با این نگرش، روش تفسیر موضوعی، از روش های کلامی و فلسفی و لغوی ….. متمایز بوده و تفسیر قرآن به قرآن به شمار میرود.[۱۲۱]
بالاخره این که (تفسیر موضوعی عهدهدار بحث از موضوعات خاصی است که قرآن، آن را تحلیل فرموده است. وقتی موضوعی از نظر قرآن مطرح میشود، از عترت خدا نیست و عترت از قرآن منفک نیست. قهراً آن موضوع از نظر قرآن و عترت مطرح خواهد بود.)[۱۲۲]
اینگونه به نظر میرسد که رشد نهال حیات تفسیر موضوعی قرآن، مرهون روش تفسیر قرآن به قرآن بوده و عزت و غفلت این روش ترتیبی، تأثیر بسزایی در تقویت و هدایت و رشد سریع تفسیر موضوعی برجا خواهد نهاد. تاثیر تفسیر قرآن به قرآن در رشد تفسیر موضوعی در عصر حاضر؛ خود گویای این واقعیت است که تفسیر قرآن باید از زبان قرآن و ترجمان وحی بوده باشد و راهگشایی آن بدین صورت میسر است.[۱۲۳]
۲-۱۲- اقسام تفسیر موضوعی:
مطالعات و تفسیر موضوعی قرآن به چند شیوه فرعی قابل تقسیم است:
۱- تحقیق موضوعی درون قرآنی (تفسیر موضوعی سنتی): این شیوه کهنترین روش مطالعه موضوعی قرآن است که براساس روش تفسیر قرآن به قرآن استوار است و محقق میکوشد با بهره گرفتن از قرائن نقلی درون متنی، به معانی و مقاصد آیات پی ببرد و نتایج جدیدی به دست آورد پیش فرضهای اساسی این روش تحقیق، حجیت ظواهر قرآن، مورد توجه پیامبر و اهل بیت در تفسیر قرآن بوده است و نمونه های متعدد آن حکایت شده است.[۱۲۴]
برای مثال از پیامبر(ص) نقل شده است که در مورد مقصود از (ظلم) در آیه «وَإِسْمَاعِیلَ وَالْیَسَعَ وَیُونُسَ وَلُوطًا وَکُلاًّ فضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِینَ»[۱۲۵] «و اسماعیل و یسع و یونس و لوط که جملگى را بر جهانیان برترى دادیم» به آیه «وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ»[۱۲۶] «و [یاد کن] هنگامى را که لقمان به پسر خویش در حالى که وى او را اندرز مى‏داد گفت اى پسرک من به خدا شرک میاور که به راستى شرک ستمى بزرگ است» استناد کردند و ظلم را به شرک تفسیر کردند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...