ب. کنترل بیرونی؛ مکانیسمی می‌باشد که فرد را از بیرون کنترل می کند و در واقع همان نظارت و کنترلی است که جامعه و ساختارهای اجتماعی بر رفتار فرد دارد و مانع از بروز رفتارهای کجرو می‌گردد. مجازات های قانونی و جرایم ریالی نمادی از کنترل بیرونی در جامعه می‌باشد.(سلیمی؛۱۳۸۵)

این نظریه ها، فرض را بر این قرار می‌دهند که رفتار افراد، رفتاری ضد اجتماعی خواهد بود، مگر این که، دیگران آن ها را در جهت ترک آن هدایت کنند.

برطبق این نظریه، ضعف در فرایند کنترل اجتماعی در جامعه و ناکارآمدی آن در بعد درونی (خانواده، مدرسه، دانشگاه، دوستان و غیره) و بعد بیرونی (جامعه) سبب کم رنگ شدن ارزش ها و باورهای افراد نسبت به هنجارهایی مثل رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی در شهرها شده است و هنجارشکنی و بروز تخلفات رانندگی را در بین رانندگان افزایش می‌دهد.

۲-۶-۲- نظریه کنترل اجتماعی هیرشی

هیرشی که مهمترین پایه گذاران این نظریه است موضوع پیوند اجتماعی را مطرح می‌سازد. او بر این اعتقاد است که ‌کج‌رفتاری ها و انحرافات زمانی واقع می شود که پیوند میان فرد و جامعه ضعیف یا گسسته باشد. هیرشی چهارعنصر اصلی را، موجب پیوند شخص و جامعه می‌داند. در نظریه کنترل اجتماعی، همنوایی با هنجارهای اجتماعی به پیوند میان فرد و جامعه وابسته است.

پیوستگی: هر چه احساس پیوستگی با دیگران از طرف فرد قوی تر باشد، نظر و گرایش دیگران، برای شخص اهمیت بیشتری دارد و در نتیجه شخص کمتر خود را مشغول به فعالیت های انحرافی و کجروی می‌کند. هر قدر فرد احساس پیوستگی و تعلق خاطر بیشتری به جامعه خود داشته می‌باشد، به همان مقدار احتمال بروز رفتارهای کجرو در آن کمتر می شود. در این مطالعه این چنین می توان برداشت نمود که هر قدر فرد احساس پیوستگی بیشتری با نهادهای اجتماعی از جمله نهاد مربوط به شبکه حمل و نقل و ترافیک شهری داشته باشد، احتمال بروز تخلفات رانندگی در وی کاهش می‌یابد.

احساس وظیفه و تعهد در مقابل جامعه: احساس مسئولیت و تعلق خاطری که هر یک از افراد جامعه نسبت به جمع و جامعه ای که به آن تعلق دارند، به عنوان تعهدات اجتماعی نامیده می‌شوند. هرقدر احساس تعهد اجتماعی در فرد بیشتر باشد، احتمال ارتکاب جرم در وی نیز کمتر می شود. بسیاری از جرائم توسط کسانی که احساس تعهد اجتماعی کمتری دارند، انجام می شود.

دخالت: هر چه دخالت شخص در فعالیت های اجتماعی- اقتصادی جامعه زیادتر باشد، فرصت، وقت و انرژی کمتری برای انجام رفتار کجرو خواهد داشت.

اعتقاد: هیرشی اعتقاد دارد که میزان اعتقاد افراد جامعه به هنجارهای اجتماعی و رعایت قوانین فرق دارد. هرچه اعتقاد در فرد ضعیف باشد، احتمال بیشتری برای انجام هنجارشکنی وجود دارد. پس ‌کج‌رفتاری یا انحراف می‌تواند به علت نبودن اعتقاد به اعتبار هنجارها و قوانین باشد.

فردی که خود را تحت تاثیر اعتقادات معمول در جامعه نبیند، هیچ وظیفه اخلاقی ای برای همنوا بودن و رعایت قوانین در نظر نمی گیرد. پس در نظریه کنترل اجتماعی، اگر این روابط ضعیف باشد، فرد فشارکمتری را برای هم نوایی احساس می‌کند. اگر این رابطه قوی باشد، فرد چیزهای زیادی را دارد که اگر کجروی کند از دست خواهد داد، پس هم نوایی می‌کند. افرادی که در فعالیت های اجتماعی خویش را سهیم می دانند میل بیشتری به هم نوایی خواهند داشت. خانواده و جامعه دو عامل مهم برای ایجاد این پیوند هستند.

۲-۶-۳- نظریه ارتباطات نسبی ساترلند به عنوان عامل ‌کج‌رفتاری

نظریه ساترلند اصولا یک نظریه یادگیری است که بر طبق آن رفتار انحرافی مثل سایر رفتارها آموخته می شود. ‌بر اساس این نظریه، فرآیندی که به ‌کج‌رفتاری می‌ انجامد به قرار زیر است:

– ‌کج‌رفتاری آموختنی است، نه موروثی. یعنی تا فرد آن را نیاموزد به فکر انجام دادن آن نمی افتد.

– آموزش از طریق ارتباط فرد با سایر افراد انجام می‌گیرد و عموماً به صورت شفاهی و به کمک کلمات است.

– بخش اعظم آموزش رفتار کجرو در ‌گروه‌های نزدیک که با فرد روابط صحیحی دارند انجام می‌گیرد.

– جرم زمانی پدید می‌آید که شخص با افراد یا تعاریفی که رفتارهای موافق با کجروی را توصیه می‌کنند ارتباط پیدا کند و از تعاریف یاکسانی که به ارزش های موافق درستکاری ارج می نهند دور بیفتد.

– فراوانی معاشرت از نظر دفعات وقوع، مدت، ارجحیت و شدت می‌تواند متفاوت باشد. یعنی میزان معاشرت فرد با افراد کج رفتار در مقابل افراد بهنجار مورد نظر است.

بنابر نظریات ساترلند، برای آن که شخص مجرم شود نخست باید یاد بگیرد که چگونه مجرم شود. او سپس ادامه می‌دهد که این یادگیری در نتیجه کنش متقابل اجتماعی فرد با دیگران حاصل می شود و بیشتر افراد هم در معرض تماس با افراد ‌گروه‌های منحرف قرار می گیرند هم در معرض تماس با افراد یا ‌گروه‌های غیرمنحرف. ساترلند ارتباط متقابل با این گروه ها را برحسب اولویت، دوام و شدت اندازه گیری می‌کنند که هر چه سطح تماس فرد با افراد یا ‌گروه‌های منحرف بالاتر باشد، درصد احتمال رفتار انحراف آمیز شخص نیز بیشتر می شود و برعکس.

در این تحقیق، عدم رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی به عنوان یک رفتار انحرافی در نظر گرفته شده است. ارتباط فرد با افرادی که مرتکب چنین تخلفاتی می‌شوند، می‌تواند باعث افزایش احتمال بروز چنین ‌کج‌رفتاری در وی گردد.

۲-۶-۴- نظریه مرتون ‌در مورد ‌کج‌رفتاری

مرتون بر خلاف کسانی که ریشه ‌کج‌رفتاری های اجتماعی افراد را در عوامل روانشناختی و فردی می‌داند، اعتقاد دارد که ساختارهای اجتماعی عامل بروز رفتارهای کجرو و انحرافی در افراد می‌باشد. به نظر مرتون، ساختارهای اجتماعی شرایطی فراهم می‌کنند که شکستن قواعد حقوقی و ‌کج‌رفتاری ها، پاسخی طبیعی محسوب می شود. مرتون دو عنصر اساسی را در تشکیل ساخت های اجتماعی مؤثر می‌داند. یک عنصر از ساخت اجتماعی، هدف ها یا مقاصدی است که فرهنگ جامعه تعیین می‌کند و به صورت آرمان های اجتماعی در می‌آید. عنصر دیگر ساخت اجتماعی، ابزار و راه هایی است که جامعه برای رسیدن به هدف ها و آرمان های فرهنگی توصیه می‌کند. مرتون معتقد است که هر گاه بین اهداف نهادینه شده و ابزار رسیدن به آن ها، تعادل و توازن برقرار نباشد، شرایط آنومی در جامعه حاکم می شود و در چنین حالتی افراد دست به ‌کج‌رفتاری می‌زنند.(هاشمی؛ ۱۳۸۳)

همچنین مرتون معتقد است که جرم در نتیجه بی هنجاری رخ می‌دهد. از دیدگاه او وقتی هنجارهای پذیرفته شده با واقعیت اجتماعی در ستیز درآیند، بر رفتار فرد فشاری وارد می شود. او معتقد است، انحراف ‌به این دلیل رخ می‌دهد که جامعه دستیابی به برخی اهداف را تشویق می‌کند. ولی ابزار لازم برای رسیدن به آن اهداف را در اختیار افراد قرار نمی دهند.(گیدنز؛ ۱۹۸۹)

به عنوان مثال در مطالعه حاضر، عدم رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی به عنوان یک رفتار انحرافی و کجروی مطرح شده است. ‌بنابرین‏ نظریه، می توان چنین توجیه نمود که دنیای امروز دنیای سرعت و زمان می‌باشد، حجم بالای وسایل نقلیه، نامناسب بودن شرایط معابر و همچنین ناکارآمد بودن قوانین وضع شده، مانع سرعت عمل افراد در امور روزانه می‌گردد. این امر می‌تواند موجب زیرپا نهادن قوانین راهنمایی و رانندگی در بین رانندگان گردد.

۲-۷- برخی عوامل محیطی مؤثر بر جرائم شهری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...