پایان نامه ها و مقالات تحقیقاتی | قسمت 3 – 7 |
از دیگر ویژگی های اذن قابل رجوع بودن آن است .در حقوق ما، اعمال حقوقى به دو گروه لازم و جایز تقسیم مىشود. عقد یا ایقاع لازم را، جز در موارد خاص و پیش بینى شده در قانون، نمىتوان برهم زد. جایز بودن قرارداد خلاف اصل مىباشد، زیرا اصل بر لزوم قراردادهاست.شیوع ایقاعهاى لازم به اندازهاى است که در ابتدا تصور مىشود، اذن نیز در زمره آن ها است؛ ولى باتحلیل ایقاعهاى الزامآور به این نتیجه مىرسیم که در حقوق ما زمانى ایقاع الزامآور مىباشد که هدف از آن ایجاد التزام، اسقاط حق یا انحلال عمل حقوقى باشد.هنگامى که شخصى با متعهد کردن خود در برابرى دیگرى، حقى به سود او ایجاد مىکند، دیگر نمىتواند آن حق را از بین ببرد. زیرا به جز در مواردى که قانون تصریح کند، هیچ کس بر دیگرى ولایت ندارد. همچنین موردى که ایقاع به قصد انحلال عمل حقوقى انشا مىگردد، قابل رجوع بودن آن بدین معنا است که عمل حقوقى دوباره واقع گردد و آن هم از اختیار فسخ کننده خارج است. چون انجام دادن دوباره آن عمل حقوقى، امر دیگرى است که قبلاً واقع نشده است، ازاینرو فسخ، ایقاعى است که قابل رجوع نمىباشد. رد معامله فضولى نیز چنین است: مالک با رد معامله فضولى، آن را ابطال مىکند. در نتیجه، اجازه بعدى نمىتواند مؤثر افتد. به همین جهت ماده ۲۵۰ق.م. مقرر مىدارد: «اجازه در صورتى مؤثر است که مسبوق به رد نباشد و الاّ اثرى ندارد». همچنین اسقاط حق ایقاعى غیر قابل رجوع است و انشا کننده نمىتواند آن را بر همزند. در ابرا، طلبکار به اختیار از حق خویش صرف نظر مىکند و در اثر آن مدیون، برىء الذّمه مىگردد. در نتیجه، رجوع طلبکار نمىتواند در گذشته تأثیر بگذارد. اسقاط خیار و اسقاط مرور زمان نیز از ایقاعهاى لازم مىباشد.در میان ایقاعها به مواردى برمىخوریم که هدف از ایقاع ایجاد تعهّد، اسقاط حق یا انحلال عمل حقوقى نیست، بلکه اثر ایقاع تنها اباحه مىباشد و انشا کننده نمىخواهد خود را به ایقاع پاىبند گرداند، یا تعهّدى بر دوش گیرد، و نیز قصد ندارد حقى به دارایى دیگرى بیفزاید، تنها مىخواهد اختیار و توان مأذون را فزونى بخشد. بدیهى است، در اینگونه ایقاعها انشا کننده ایقاع هرگاه بخواهد مىتواند از ایقاع خود رجوع کند.اذن مصداق بارز این نوع ایقاع است. قانون مدنى در مواد گوناگونى به ویژگى جایز و قابل رجوع بودن اذن تصریح مىکند. ماده ۱۰۸ ق.م. به عنوان قاعدهاى کلى در مورد اذن مقرر مىدارد: در تمام مواردى که انتفاع کسى از ملک دیگرى به موجب اذن محض باشد، مالک مىتواند هر وفت بخواهد از اذن خود رجوع کند، مگر اینکه مانع قانونى موجود باشد.همچنین، قانون مدنى در موارد خاصى، مانند اذن شرکا به یکدیگر و اذن در ارتفاق، بر قابل رجوع بودن اذن آشکارا صحه گذارده است . با این همه، در پارهاى موارد، مانند شرط اذن یا عدم رجوع در ضمن عقد لازم یا ممنوعیّت رجوع از نظر قانون، لزوم بر اذن عارض مىشود( محمدی ، ۱۳۸۲ ، ۱۲۳) . از دیگر ویژگی های اذن حق یا حکم بودن آن است .در حقوق اسلامى، بحث گستردهاى در زمینه حق و حکم مطرح گردیده است. قلمرو این موضوع به حقوق خصوصى محدود نشده، حقوق عمومى را نیز شامل مىشود.در اینجا بحث بر سلطه و اختیار انسان است و اینکه آیا تا کجا براى انسان در زندگى حقوقى اختیار و سلطه وجود دارد و این اختیار در کجا به پایان رسیده، جاى خود را به الزام مىدهد. به بیان دیگر، موضوع مورد بحث آن است که آیا اذن از احکام امرى و مربوط به نظم عمومى است و یا آنکه حق است و با تراضى مىتوان مفاد آن را تغییر داد، یا اختیارِ دادن اذن را ساقط یا به دیگرى سپرد.به نظر مىرسد، در پاسخ به این پرسشها باید بین موارد مختلف اذن قائل به تفصیل شویم. بعضى از موارد اذن مربوط به نظم عمومى بوده، حکم مىباشد. بنابرین کسى که اختیارِ دادن اذن به او داده شده و اذن او معتبر شناخته شده است، نمىتواند این اختیار را از خویش ساقط کند، یا آن را در برابر عوض یا بدون آن به دیگرى انتقال دهد. طبق قانون مدنى، اذن زن در ازدواج با دختر خواهر یا دختر برادر زن معتبر مىباشد. از این رو، مردى که همسر او عمّه یا خاله دخترى است، نمىتواند بدون اذن همسر خود با آن دختر ازدواج کند. از آنجا که حکم مذبور به نظم عمومى مرتبط مىباشد، زن نمىتواند این اختیار خود را به دیگرى منتقل کند یا آن را از خود اسقاط نماید. به همین جهت، مرد نمىتواند در ضمن ازدواج با عمّه و یا خاله، شرط کند که اذن آنان معتبر نباشد، یا شرط کند که اعتبار اذن ایشان ساقط گردد. چنین شرطى به دلیل آنکه شرطى نامشروع است، طبق ماده ۲۳۲ ق.م. در شمار شروط باطل مىباشد
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 12:09:00 ب.ظ ]
|