۲-۵-۴-۳ مشارکت

در طول مرحله ی اجرا به دلیل بررسی مسائل و موضوعات بسیار عمیق، معمولاً سطح بالایی از هیجانات شخص اول و سایر اعضای گروه، برانگیخته می‌شود. لذا لازم است که پیش از خاتمه ی جلسه، تمامی‌اعضا به سطح مناسبی از آرامش هیجانی دست یابند. یکی از دلایل اصلی وجود مرحله ی مشارکت در ‌هر جلسه ی روان نمایشگری نیز همین نکته است (کارپ، ۱۹۹۸). در واقع مرحله ی مشارکت در روان نمایشگری، به نوعی معادل مرحله ی خاتمه[۱۶۷] در سایر انواع گروه درمانی و مشاوره های گروهی است (کری و کری؛ ترجمه ی سیف و همکاران، ۱۳۹۰). مشارکت، مرحله ای حساس در جریان روان نمایشگری محسوب می‌شود که طی آن سعی می‌شود تمام اعضای گروه به سطح مطلوبی از پالایش روانی و یکپارچگی شناختی و هیجانی دست یابند. در این مرحله، کارگردان باید مانع از ایجاد جوی از تحلیل، نقد و قضاوت ‌در مورد موقعیت اجرا شده شود و به جای آن به اعضا کمک کند که به آن دسته از تجارب خود که توسط موقعیت اجرا شده، برانگیخته شده است رجوع کنند و سعی کنند به وسیله ی آنچه که از مرحله ی اجرا کسب نموده اند، سطح بینش خود را نسبت به تجاربشان افزایش دهند (روسکامب- کینگ، ۱۹۹۸).

۲-۵-۵ عطش اجرا[۱۶۸]

عطش (اشتهای) اجرا مفهومی‌بود که اولین بار توسط مورنو مطرح شد. او بر این اساس بیان داشت که میل مبتنی بر به اجرا در آوردن مسائل درونی در همه ی انسان ها وجود دارد. بر این اساس، هرفردی بیش از این اینکه نیاز داشته باشد که ‌در مورد مسائل خود صحبت کند،‌ نیاز دارد که مسائل خود را در قالب اجرا و به صورت عملی نشان دهد (بلاتنر، ۲۰۰۰). آنچه که مورنو عطش اجرا می‌نامید، به نوعی در دوران کودکی قابل مشاهده است. بازی های وانمودی و مبتنی بر ایفای نقش کودکان که مخصوصاً در اواخر دوران نوپایی و در دوران پیش دبستانی، به طور قابل ملاحظه ای ‌در مورد تمام کودکان دیده می‌شود (برک؛ ترجمه ی سیدمحمدی، ‌۱۳۸۶)، در واقع مصداقی از چیزی است که مورنو عطش اجرا می‌نامید. ‌بر اساس مفهوم عطش اجرای مورنو، این تمایل به اجرا با گذر از سال های کودکی، از بین نمی‌رود بلکه همیشه به طور بالقوه در انسان وجود دارد و به عنوان بهترین شکل بیان و حل مسائل به شمار می‌رود، اما آنچه که باعث غفلت از این تمایل اساسی می‌شود، بازداری و سرکوب خودجوشی و خلاقیت، در دوران بزرگسالی است (بلاتنر، ۲۰۰۰).

۲-۵-۶ خودجوشی و خلاقیت

مورنو و مورنو (۱۹۷۵، به نقل از کارپ، ۱۹۹۴، صفحه ی ۵۰) خود جوشی را اینچنین تعریف می‌کنند: «خودجوشی، پاسخ رضایت بخشی است که فرد به یک موقعیت با درجاتی از نوآوری ارائه می‌کند». این واژه از واژه ی لاتین Sua sponte ریشه می‌گیرد که به معنی «خواسته ی آزاد[۱۶۹]» و یا چیزی است که برخاسته از درون فرد باشد. به زبان ساده، می‌توان خودجوشی را به معنای خودبودن و بیان آزادانه و مناسب خود در موقعیت های مختلف، تعریف کرد. ‌بر اساس رویکرد روان نمایشگری، بسیاری از حالات ناسالم روانشناختی، همچون اضطراب‌ها و برانگیختگی های بیش ازحد، ناشی از سرکوب و بازداری خودجوشی است. به همین دلیل، یکی از اهداف اصلی روان نمایشگری این است که خودجوشی را در اعضا نهادینه کند (کارپ، ۱۹۹۴). خودجوشی یک نیاز و تمایل اساسی انسان است که از دوران کودکی به بعد، به دلیل بسیاری از محافظه کاری ها و ملاحظات بیش از حد خاص جامعه ی بزرگسالان، مورد سرکوب و بازداری قرار می‌گیرد. روان نمایشگری با فراهم آوردن یک جو سرشار از هیجان،‌ تحرک، سرزندگی،‌ شوخ طبعی و در عین حال پذیرش بی قید و شرط و امکان بروز خلاقیت بدون ترس از شکست و توبیخ، به رشد خودجوشی تک تک اعضا کمک می‌کند (بلاتنر،‌۲۰۰۰).

خودجوشی و خلاقیت، مفاهیم بسیار نزدیک و به هم مرتبطی هستند. به طوری که خودجوشی امکان بروز خلاقیت در زمینه‌های مختلف را فراهم می‌آورد. به اعتقاد مورنو خلاقیت بدون خودجوشی، محکوم به نابودی و هدررفتن است. در واقع خودجوشی به منزله ی یک موتور محرکه برای بروز خلاقیت، به شمار می‌آید. مورنو معتقد بود که افراد سرشناس و موفق در طول تاریخ، همانند میکل آنژ و بتهوون، به لحاظ دارا بودن قوه ی خلاقیت،‌ با بسیاری از هم دوره ای های خود، تفاوتی نداشتند، بلکه آنچه که باعث تفاوت این چهره های شاخص با سایر مردم می‌شد، بروز موفق و مناسب خودجوشی توسط این افراد بود که سبب می‌شد نیروی خلاقیت آن ها به فعلیت برسد (کارپ، ۱۹۹۴).

نقطه ی قوت اثربخشی مداخلات روان نمایشگری، ارتقاء خودجوشی و خلاقیت است. از همان ابتدای شکل گیری این رویکرد تا امروز، همواره اعتقاد بر این بوده است که اثر درمانی روان نمایشگری تا حد زیادی به تأثیر قابل توجه آن در ارتقاء خودجوشی و خلاقیت، مربوط می‌شود. در واقع آنچه که افراد در جلسات روان نمایشگری به دست می‌آورند راه حل های خلاقانه برای حل مسائل مختلف یا ارتقاء توانمندی هایشان است که تنها در یک سطح بالا از خودجوشی و خلاقیت، قابل بروز و نمایان شدن است. به علاوه، افراد می‌آموزند که با حفظ خودجوشی و خلاقیت در زندگی روزمره ی خود، به نحو مؤثرتری با مسائل آینده نیز کنار بیایند (کارول و هاویسون[۱۷۰]، ۱۹۷۸).

۲-۵-۷ کاربردهای روان نمایشگری

امروزه روان نمایشگری جزء مداخلاتی محسوب می‌شود که در ابعاد مختلف، از گستره ی کاربردی قابل توجهی برخوردار است. به لحاظ نوع موضوعات مورد مداخله، روان نمایشگری از یکسو قابلیت کاربرد بر موضوعات سلامت روان و کار با افراد فاقد اختلالات جدی روانشناختی را دارد و از سوی دیگر قابلیت مداخله بر بعضی از اختلالات روانی در میان جمعیت افراد دارای برچسب های تشخیصی روانپزشکی را نیز دارد. به لحاظ نوع مداخله،‌ روان نمایشگری بیشتر به عنوان یک رویکرد مبتنی بر مشاوره و روان درمانی گروهی، کاربرد دارد ولی از همان سال های ابتدایی شکل گیری این رویکرد، شکل انفرادی آن هم مفهوم سازی شد و تا به امروز نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. ‌بر اساس طول مدت درمان نیز، روان نمایشگری هم قابلیت اجرا به صورت یک درمان کوتاه مدت و حتی مداخله در بحران را دارد و هم قابلیت اجرای بلندمدت را دارا می‌باشد (لوسادا[۱۷۱]، ۱۹۹۸).

۲-۵-۸ انواع شکل های اجرای جلسات روان نمایشگری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...