راهنمای نگارش پایان نامه با موضوع مسولیت مدنی والدین … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
۲- ازدواج هایی که اختلاف فاحشی در قدرت مالی و یا موفقیت شغلی دو نفر وجود دارد.
۳- ازدواج هایی که مغایرت محسوسی در سبک زندگی دو فرد وجود دارد.
ن) احساس گناه
برخی افراد که بیش از ازدواج با فردی رابطه دراز مدت داشته اند تن با ازدواج به فرد می دهند. هنگامی که فرد از روی احساس گناه و عذاب وجدان و نه از روی عشق واقعی تن به ازدواج با فرد دیگری می دهد ثمری جز ناکامی و نابودی هر دو فرد در پی نخواهد داشت.
م) پر کردن خلاء احساسی معنوی
این گونه افراد دارای حس پوچی و بی ارزشی می باشند و می خواهند توسط فرد دیگری خلاء وجودی خود را به گونه ای پر کنند اما باید بدانند که هر میزان هم که فرد مقابلشان آن ها را دوست داشته باشد. قادر به پر کردن خلاء های زندگی آن ها نمی باشد.
ز) پذیرش اجتماعی
جامعه به افراد مجرد به چشم یک انسان متهم می نگرد. این جمله را در درب ورودی بسیاری از رستوران ها و یا مراکز دیگر دیده اید ورود افراد مجرد ممنوع و یا بسیار از موسسات و ادارات افراد مجرد را به استخدام خود در نمی آورند. بنابراین ازدواج انگیزه ای می گردد برای جوانان تا در جامعه مورد پذیرش قرار گیرند و ازدواج بدون شرایط را بر خود تحمیل کنند.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
ر) تامین مخارج زندگی
این گونه ازدواج ها در زنان بیشتر به چشم می خورد که به منظور تامین نیاز هایشان تن به ازدواج تحمیلی می دهند.
ل) اعتماد به نفس پایین
بعضی افراد با نخستین فردی که به آنان پیشنهاد ازدواج می دهد می پذیرند و ازدواج می کنند. اینگونه افراد به لحاظ اعتماد به نفس پایین شان می پندارند قابل دوست داشتن نبوده و یا ارزش، زیبایی، محاسن و هنرکافی درخود سراغ ندارندکه فردی شیفتهی آنان گردد. آنان از ترس آنکه نکند فرد دیگری آنان را نپسندد و شاید این آخرین فرصتی باشد که در زندگی برایشان ایجاد گشته شتابزده تن به ازدواج میدهند.
خ) اخذ تابعیت کشور دیگر
این گونه افراد برای اخذ تابعیت کشور خاصی تن به ازدواج می دهند که یک ازدواج مصلحتی را به خود تحمیل می کنند.
ی) بی ارزش شمردن ارزش خود
این گونه طرز تفکر در زنان به چشم می خورد. این گونه زنان یا دختران چنین می پندارند که وظیفه یک مرد تامین مخارج معشیتی و وظیفه یک زن ساختن نیازهای جنسی مرد می باشد. آن ها ارزش زن را در سطح یک هم خوابه صرف میدانند یکی از عللی که دختران جوان با مردان مسن ازدواج می کنند همین مساله می باشد.[۹۲]
بنابراین هرگاه یکی از این عوامل روی منطق و و علاقه دختر یا پسر به طرف مقابل سایه انداخته و به خودی خود تبدیل به انگیزه ی اصلی آنان از ازدواج شود بدانند که به بی راهه رفته اند و ز ندگی خود را تباه کرده اند.
به نظر نگارنده نکته ی قابل ذکر این است که در ازدواج تحمیلی نباید تصور کرد که یک ازدواج حتماً بازور و اجبار به فرزندان تحمیل شده است بلکه گاهاً ممکن است فرزندان تحت تاثیر حرف های والدین نسجیده بدون داشتن انگیزه اما با رضایت کامل تن به ازدواج دهند. و گاهاً دیده می شود که در ازدواج ها خود تحمیلی نیز والدین نقش داشته اند و سبب شده اند فرزندانشان تن به چنین ازدواج هایی دهند به عنوان مثال فرزند به خاطر احترام به والدین علی رغم میل باطنی خود یک ازدواج تحمیلی را می پذیرد و یا والدین با گفتار و رفتار خود فرزند را ناچار به قبول چنین ازدواجی می نمایند. بنابراین هنگامی که میگوییمازدواج تحمیلی تنها به این معنی نیست که ازدواج تحت فشارواصراروالدین صورت گرفته بلکه اکثراوقات تحمیل با عشق است که والدین آنچه را برای فرزندانشان آرزودارند به آنهاتحمیل می کنند.
بخش سوم
مسئولیت مدنی والدین در ازدواج های تحمیلی
فصل اول: میزان دخالت والدین در ازدواج فرزندان و آسیب های ناشی از آن
مبحث اول: میزان دخالت والدین
عنوان پدر و مادر یک مسئولیت اضافه ای را برای امر ازدواج بر دوش والدین می گذارد، هر چند این مسئولیت در جامعه به دوش همه ی آن هایی است که می توانند کاری انجام بدهند، اما پدر و مادرها یک وضعیت دیگری دارند.[۹۳] یک مسئولیت عامی که همه به آن مکلف هستند از جمله پدر و مادر، عبارتست از خیرخواهی برای فرزند و توجه دادن او به اشتباهاتی که دارد، احیاناً اگر انتخاب ناصحیحی دارد، یا کاری می خواهد انجام دهد که به مصلحت او نیست، لازم است به او تذکر دهند، این بخش در واقع از اموری است که به همه مربوط می شود یعنی به دوستان هم مربوط است.
اگر انسان بفهمد دوست او می خواهد کاری انجام دهد که اشتباه است یا یک لغزش هایی در کارش وجود دارد، آن ها را متذکر شود، اما این که پدر و مادر چه مقدار دخالت می کنند، طبیعی است که فرزندان از نوعی بی تجربگی در کار برخوردارند و تجربه چندانی ندارند گرچه درباره دیگران چیزهایی دیده اند یا مطالعاتی کرده اند، اما درباره خودشان اصلاً تجربه عملی ندارند. اولین کسی که می تواند آن ها را در مسیر بیش از همه کمک کند کسی است که اولاً به آن ها نزدیک تر است، ثانیاً بیش از دیگران آن ها را می شناسد. و آن کسی نیست جز والدین.[۹۴]
گاهی والدین با این که فرزندانشان را دوست دارندو اما خوب آن ها را نمی شناسند. نمی توانند استعدادهای او را درک کنند، متاسفانه ممکن است بعضاً اجازه بروز استعدادها را به فرزندانشان ندهند، گاهی والدین نمی دانند فرزندانشان چه توانمندی هایی دارد، اینها نمی توانند مصلحت اندیش خوبی باشند. بنابراین قبل از هر چیزی اولاً باید فرزند را خوب شناخت که چه استعدادهایی دارد و از چه نقاط قوت و ضعفی برخوردار است، ثانیاً باید با او رابطه کاملاً عاطفی داشت.
چنانچه پدر و مادری این دو امر را نسبت به فرزندان نداشته باشند، عملاً نمی توانند نقشی ایفا کنند و شاید اصلاً حق نقش ایفا کردن هم پیدا نکنند، و یک دوست، روحانی، همکار یا استاد این نقش را بهتر از والدین ایفا کند[۹۵]، والدین به شناخت فرزند و ارتباط وسیع و عاطفی با او نیاز دارند. بعلاوه ممکن است فرزند بواسطه گرایش هایی که در وجود او است یا به علت بی تجربگی، اشتباهاتی را در شناخت فرد مطلوب داشته باشد، باید به او کمک کرد.[۹۶]
وظیفه پدر و مادر است که بهترین ازدواج را برای فرزند خود فراهم کنند، ولی متاسفانه مشکلاتی را برای فرزند ایجاد کنند و آن جایی است که سعی می کنند نظراتشان را به فرزندانشان تحمیل کنند، غافل از این که فرزند اصلاً گرایشی به این خانم یا این نوع ازدواج ها ندارد. اگر هم فرزند گر ایش غلطی دارد، باید گرایش او را درست کرد. نمی توان به او تحمیل کرد. بنابراین باید در راه اقناع فرزند بدون هیچ تحمیلی به او آرامش دهد و نقش مشاوره دادن به او داشته باشد چنین دخالتی بی اشکال است.[۹۷]
گفتار اول: متضرران ازدواج های تحمیلی
پیامدهای ازدواج های تحمیلی هم گریبان گیر زوجین خواهد بود و علاوه بر این والدین نیز در از این آسیب ها بی نصیب نخواهند بود بنابراین هم زوجین قربانی ازدواج تحمیلی هستند و هم والدینشان .
بند ۱- ضرر به زوجین
در واقع با یک ازدواج تحمیلی و اکراهی این زوجین هستند که متضرران اصلی هستند و قربانی یک ازدواح تحمیلی شده اند و سلامت روانی آن ها دچار خدشه شده است و دچار یک بحران روحی شده اند که یا زندگی آن ها به طلاق می کشد یا به طلاق عاطفی به این معنی که ممکن است با یکدیگر زندگی کنند اما یک زندگی سرد و بی روح را داشته باشند و در نتیجه خسارت روحی و جسمی و … متوجه آنان می شود.[۹۸]و آسیب هایی برای آنان به دنبال می آورد که در مبحث دوم به توضیح آن می پردازیم.
بند ۲- ضرر به والدین
هنگامی که والدین با تحمیل ازدواج بر فرزندانشان باعث ورود خسارت های روحی و جسمی به فرزندانشان می شوند بالطبع خود والدین نیز از این آسیب ها بی بهره نمی مانند و دودش به چشم آنان نیز خواهد رفت.[۹۹] نکته ای که در این مورد می توان ذکر کرد این است والدین در مقابل والدین طرف مقابل که قربانی ازدواج تحمیلی شده اند نیز مسئولیت مدنی دارند چون به آن ها ضرر معنوی و یا مادی وارد آمده و طبق قانون و مسئولیت مدنی کسی که موجب ضرر مادی یا معنوی به دیگری شود مسئول جبران خسارت ناشی از عمل خود است.
گفتار دوم: شکل مدرنیته ازدواج تحمیلی
نباید تصور کرد که دوره ی ازدواج های تحمیلی گذشته و دیگر کسی به اجبار سر سفره ی عقد نمی نشیند. این ازدواج ها شاید در ظاهر کم شده باشند. اما در اصل شکل این اجبارها تغییر کرده اما اصل اجبار همچنان پا برجاست.
سالانه ۴ میلیون زن در جهان خرید و فروش یا مجبور به ازدواج اجباری می شوند[۱۰۰]. بخشی از این ازدواج ها مربوط به دوران خردسالی دختران است، و معمولاً بعد از چند سال به جدایی همسر کشی یا سایر آسیب های فردی و خانوادگی منجر می شود که در مبحث دوم توضیح خواهیم داد.
شیوع ازدواج ناخواسته در بسیاری از کشورها به یک معضل اجتماعی تبدیل شده است، به گونه ای که برای بررسی ابعاد مختلف آن، اولین گردهمایی بین المللی ازدواج های اجباری تشکیل شد و شرکت کنندگان در این اجلاس از ۱۳ کشور جهان تاکید کردند که ازدواج تحمیلی نقض آشکار حقوق بشر می باشد. در این اجلاس مقرر گردید که علل و عوامل این پدیده بررسی شود و بانک اطلاعات جهت گرد آوری آمار و اطلاعات دقیق این فاجعه تاسیس گردد[۱۰۱].
بسیاری از ازدواج های ناخواسته در کشورهای غربی میان مهاجرین ساکن، رخ می دهد به طوری که بسیاری از قربانیان ازدواج های اجباری برای کمک به سازمان ها و ادارات دولتی مراجعه می نمایند. طبق آمار ۸۵ درصد قربانیان، دختران جوانی از کشورهای آسیای جنوب شرقی هستند. بیشتر قربانیان بین ۱۸ تا ۲۴ سال سن داشته و تحت فشار خانواده مجبور به ازدواج شده اند[۱۰۲].
پدیده ازدواج اجباری به هیچ وجه محدود به کشورهای جهان سوم نیست، هر چند اغلب بیان می شود که در جوامع سنتی حقوق زنان در موضوعاتی نظیر انتخاب همسر، تصمیم گیری در خانواده و آزادی طلاق نادیده انگاشته می شود.[۱۰۳] اما در عصر حاضر، در جوامع صنعتی نیز ازدواج های تحمیلی رواج زیادی دارد. به طور نمونه در کشورهای صنعتی و پیشرفته ای همچون آلمان دامنه این نوع ازدواج ها وسیع است. که سخنکوی سازمان سرزمین زنان در آلمان بیان می کند: «در طول دو سال گذشته گزارشات زیادی درباره ازدواج اجباری بسیاری از دختران جوان ارائه شده است. مهاجران، بیش از همه در معرض ازدواج ناخواسته قرار دارند. در عین حال، حتی دخترانی که در آلمان به دنیا آمده اند، از سوی و الدین یا برادران خود، در سنین پایین مجبور به ازواج می شوند و ازدواج های ناخواسته و اجباری شامل حال دختران آلبانیایی مراکشی و کشورهای آفریقایی نیز می شود[۱۰۴].
متاسفانه ازدواج تحمیلی در کشور ما نیز دامنه وسیعی یافته و در برخی از استان های کشور مانند کردستان، خوزستان و سیستان و بلوچستان مواردی از ازدواج اجباری گزارش شده است. در ایران از هر ۱۰۰۰ ازدواج ۱۴۷ مورد آن به طلاق می انجامد که یکی از مهمترین عوامل آن ازدواج اجباری است[۱۰۵].
مبحث دوم: پیامدهای ازدواج تحمیلی
به اعتقاد روانشناسان، ازدواج می بایست بر پایه اخلاق، عشق، محبت و درک متقابل دو انسان شکل گیرد تا بتواند جوانه های امید و خوشبختی را به همراه آورد. اکراه در همسر گزینی، این پیوند مقدس را به صورت یک کابوس وحشتناک در می آورد و زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی زنان را با آسیب های جدی مواجه می سازد. شاید درک تمام زوایای پنهان و آشکار ازدواج های ناخواسته بسیار مشکل باشد، اما با این وصف، مطالعه شواهد تجربی برخی از این ناهنجاری ها، می تواند تا اندازه ای مشکلات و زیان های ناشی از ازدواج تحمیلی را به تصویر کشد.
گفتار اول: آسیب های فردی
بند ۱- آسیب های جسمی
اولین عوارض منفی ازدواج های اجباری (به ویژه در سنین پایین) متوجه بدن و جسم زنان شده و بر سلامت جسمی آنان تاثیر بسیار منفی بر جای می گذارد. کمترین عوارض جسمی ازدواج اجباری برای دختر بچه ها، بیماری های دستگاه باروری زنان، مرگ و میر دختران و کودکانشان، تولد کودکان نارس و عوارض ناشی از آن، عدم قدرت کافی دختران در نگهداری کودکان خود، سوء تغذیه کودک و مادر و … است. ازدواج اجباری، نه تنها عوارض خطرناکی بر دختران کم سن و سال دارد، برای دخترانی هم که در سن مناسب ازدواج، به اجبار و ناخواسته ازدواج کرده اند، مشکلات بسیاری را ایجاد می کند[۱۰۶].
دخترانی که در سنین پایین و به اجبار والدین خود روانه خانه همسر می شوند، علاوه بر حاملگی های ناخواسته و زودرس، در معرض عوارض جبران ناپذیر جسمی قرار می گیرند، زایمان و شیردهی هم به این عوارض منفی اضافه خواهد شد و تاثیرات ناگوار ازدواج تحمیلی را چندین برابر خواهد ساخت.
بند ۲- آسیب های روحی و روانی
اغلب دخترانی که با اجبار و الدین راهی خانه شهر شده اند، دچار اختلالات روحی و روانی می شوند و بهداشت روانی آن ها به خطر می افتد، آنان به یکباره از کانون گرم خانواده جدا شده و سایه فردی را بر بالای سر خود می بینند که هیچ علاقه و رغبتی به او ندارند، به ویژه در صورتی که فاصله سنی محسوسی میان زن و شوهر وجود داشته باشد.
فقدان شبکه ارتباطی محبت آمیز میان زن و شوهر خانواده را به کانون درگیری، کشمکش و تضاد تبدیل می کند و تفاهم را که سنگ زیرین بنیان خانواده است، ویران می نماید. زوجین با هر حرکت مشکوکی با برچسب سوء ظن، با همدیگر رفتار می کنند هر چند که در زیر یک سقف زندگی می کنند، در حالی که طلاق روانی و عاطفی میان آن ها رخ داده است. در چنین اوضاع نابسامانی زن، انزوا طلبی اختیار کرده و خود را سهیم و شریک زندگی نمی داند و تنها به دلیل شرایط اجتماعی، خانوادگی و فرهنگی به زندگی خانوادگی ادامه می دهد.
از دست دادن امید به زندگی، عدم وجود تصویر موفقیت آمیز برای زندگی خود و فرزندان، یکی دیگر از اختلالات عاطفی و روانی ازدواج های تحمیلی به شمار می رود، مجموعه این فشارهای روانی، ایجاد هر گونه ابتکار، طراوت و نشاط را در محیط خانه برای این افراد از بین می برد و خانه را برای آنان به زندانی با میله های روانی و نامرئی تبدیل می کند.
هنگامی که این زنان خود را با زنان دیگر مقایسه می نمایند، ناکامی و حقارت می کنند، در این صورت، آگاهانه به ناتوانی و ناشایستگی خود پی برده و خود را در مقایسه با دیگران، پایین تر و درمانده تر از آنان احساس می کنند.[۱۰۷]
یکی از عوارض زیانبار ازدواج اجباری برای زنان بروز روحیه پرخاشگری است، این اندیشه که نتوانسته اند در پرتو زندگی مشترک به احساس خوشبختی و سعادت دست یابند، آن ها را به سوی انتخاب پرخاشگری به عنوان وسیله و مکانیسم دفاعی سوق می دهد. همچنین ازدواج اجباری معمولاً به نارضایتی فرد از حیات فردی و خانوادگی و نهایتاً به سوی انتخاب گزینه ای نامناسب، به نام خودکشی جهت رهایی و خلاصی از شرایط نامناسب زندگی سوق می دهد[۱۰۸].
از سوی دیگر ازدواج اجباری دختران کم سن و سال در هنگام تحصیل آن ها را از اتمام مدرسه و فراگیری دروس آموزشی محروم کرده و از رشد و تعالی و درک صحیح زندگی باز می دارد. همین امر منجر به ضعف ادراک شرایط اجتماعی، جامعه پذیری ناقص، ناتوانی در کنش متقابل آن ها با اعضای جامعه می شود و از سوی دیگر این دختران به جهت عدم اتمام تحصیلات از انتخاب شغل مناسب و استقلال اقتصادی باز می مانند. آن ها در اثر نداشتن تحصیلات، در جامعه کنونی، از احراز منزلت و پایگاه اجتماعی مناسب محروم شده و در نظام روابط پیچیده اجتماعی دچار عوارض ناخواسته می شوند.
بی تردید شرط موفقیت یک ازدواج علاقه و تمایل قلبی (دختر و پسر) می باشد. اگر هر یک از آن ها از ابتدا با ازدواجشان موافق نباشد، طبیعی است که نمی تواند همسر خوبی برای دیگری باشد. زیان های ناشی از ازدواج تحمیلی به آسیب های فردی منحصر نمی شود و به کوچکترین نهاد اجتماعی یعنی خانواده، سرایت نموده و روابط عاطفی میان زوجین را با چالش های جدی مواجه می سازد. سست شدن بنیان خانواده، طلاق و فرار از منزل، سوء ظن، نداشتن تفاهم میان زوجین، همسر آزاری و همسر کشی و وجود فرزندان بزهکار، … از جمله پیامدهای ناگوار این نوع ازدواج ها محسوب می شود. در واقع زندگی اجباری با فردی که هیچ علاقه ای به او وجود ندارد، بی تردید موجب نارضایتی از زندگی زناشویی می شود. محققان در طی مطالعات خود دریافته اند. همسرانی که با رضایت و شادمانی ازدواج کرده اند، نسبت به همسرانی که زندگی زناشویی را با اکراه و اجبار و تحمیل آغاز کرده اند، به میزان کمتری از سخنان مخالف، تند و پرخاشگرانه استفاده می کنند و بیشتر به گردآوری اطلاعات درباره موضوع مورد اختلاف جهت رفع مشکل می پردازند.
شوهران دسته اول (خشنود از زندگی زناشویی) بیش از دیگر شوهران آشتی پذیرند، ولی شوهران دسته دوم (همسرانی که دارای مشکلاتی هستند و با اجبار ازدواج کرده اند) غالباً به ناسزاگویی پرداخته و توجهی به سخنان طرف مقابل ندارند.[۱۰۹] در ادامه برخی دیگر از آسیب های خانوادگی ناشی از ازدواج تحمیلی به قرار ذیل است:
الف) فرار از خانه
فقدان امنیت در محیط خانه، تهدیدهای آزار دهنده و تعارض های کلامی، می تواند خانه را در نظر دختران و زنان همچون کابوس وحشتناکی در آورد که برای رهایی از آن باید به دنبال فرصت مناسب باشند. ر این موقعیت، سلامت روانی در ساخت خانواده تضمین نشده و خانواده از کارکردهای اصلی خویش خارج می شود.
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 01:26:00 ق.ظ ]
|