فایل های دانشگاهی| نظریه طرحواره جنسیتی بم در رابطه با خشونت – 2 |
بلانت معنقد است محتوای کتاب های درسی ابتدایی مدارس ایرلند درون یک بافت قدرت(کلاس درس) ارائه میشوند و در راستای تقویت کلیشه های زنانه و مردانه است به طوری که مردان همواره مبارز و هوشمند و در موقعیت های قدرت و مشاغل مختلف مشاهده میشوند در حالی که زنان وابسته و منفعل و بیشتر در نقش مادری و موقعیت مراقبت از فرزندان دیده می شود (حجازی،۱۳۸۵ به نقل از زارع شاه آبادی و سلیمانی۱۳۸۹).
والترلیپمن خاطرنشان ساخت که رفتار مردم با دیگران تا اندازه زیادی تحت تاثیر تصاویر ذهنی شان از دیگران است (علمی و الیاسی ۱۳۸۸) اصطلاح عقیده قالبی (کلیشه) برای اشاره به تصورات بیش از حد ساده ما از دیگران است (رحمتی ۱۳۷۱ به نقل از همان منبع).
بر اساس نظریه ی تهدید کلیشه ای کلود استیل(۱۹۹۵) تعامل های اجتماعی رفتارهای فردی را شکل می بخشند و باورهای نظام دار نسبت به گروههای مختلف به رفتارهای تثبیت شده نسبت به آن ها منجر می شود برای مثال باورهای کلیشه ای درباره زنان و مردان آفریقایی به شکل منفی بر رفتار آن ها در حیطه های شناختی اثر میگذارد و برای آن ها تهدید کننده می شود تهدید کنندگی کلیشه ها بر اعضای گروهی که این کلیشه ها در مورد آن ها به کار برده می شود سبب راه اندازی همان رفتارهای منفی مورد نظر کلیشه ها می شود، تهدید کلیشه ای بر رفتار فرد حتی اگر به آن کلیشه ها باور نداشته باشد تاثیر میگذارد و تلاش برای ردکلیشه ها اضطراب آور است چرا که این کلیشه ها در فرهنگ ساری و جاری است و رد کردن آن دشوار است آگاهی زنان و مردان از این تهدید ها یکی از راه هایی است که آن ها میتوانند خود را از این نوع کلیشه سازی رهایی بخشند و کلیشه ها و تهدید آن ها را بازنگری کنند (خمسه ۱۳۸۶).
زنان در مقایسه با مردان از کلیشه های تبعیض جنسی بیشتر حمایت میکنند و بیشتر در معرض تهدید این باور ها هستند و از اینکه مخالفت آشکار یا پنهان خود را با مردان و کلیشه ها نشان دهند دچار هراس میشوند (کرافورد، انگر، ۲۰۰۴ به نقل از همان منبع).
در پژوهشی که شیموناکا و همکاران۱۹۹۷ بر روی۸۰۲ زن انجام دادند به این نتیجه رسیدند که سنخ دو جنسیت نما نسبت به سنخ نامتمایز از لحاظ سلامت روان در وضعیت بهتری هستند. بنابرین زنان دارای سنخ دو جنسیت نما دارای سطوح بالاتری از بهداشت روانی و بهزیستی هستند (برندا و کورتیس۲۰۰۳ به نقل از عسگری، احتشام زاده، پیرزمان۱۳۸۹).
و همینطور پژوهشی که عسگری۱۳۸۶ در یک نمونه ایرانی انجام داد به این نتیجه رسید که که بین سلامت روان و آندروژنی بودن در دانشجویان دختر ارتباط معنادار وجود دارد ولی در پژوهشی که وارد در سال ۲۰۰۰ انجام داد که به بررسی مدل و اندازه گیری های آندروژنی پرداخت ارتباط بین دوگانگی جنسیت در زنان با سلامت روان در تحقیقش معنادار نبود (به نقل از عسگری و همکاران۱۳۸۹).
از نظر نگرش عمومی با وجود دگرگونی های عمده در دهه های اخیر الگوی تقسیم نقش ها بر حسب جنسیت هنوز از مقبولیت قابل توجهی برخوردار است طبق بررسی های انجام گرفته در سال ۱۹۸۴ در انگلستان ۸۸ درصد پاسخ دهندگان اعتقاد داشتند که شستشو و اتو کاری را باید زنان انجام دهند تصور ۷۷ درصد این بود که که تهیه شام باید به عهده زن باشد ۷۲ درصد نظافت را کار زن میدانستند و ۵۴ درصد تصور میکردند که زن باید مسئول خرید باشد و ۵۴ درصد فکر میکردند که زن باید مسئول مراقبت از کودک بیمار را بر عهده گیرد (ابوت و والاس،۱۳۸۰ به نقل از بستان۱۳۸۵).
نظریه طرحواره جنسیتی بم در رابطه با خشونت
نظریه طرحواره جنسیتی بم
این نظریه در قالب نظریات مربوط به هویت جنسیتی ، توسط ساندرا بم ارائه شده است . وقتی که کودکان معنا و تصویری از خود میسازند که در بردارنده مفاهیم مردانگی یا زنانگی است هویت جنسیتی شکل میگیرد، و جنسیت به بخشی از خود پنداره آن ها تبدیل میگردد (بارون و برن ۱۹۹۱).
دیدگاه سنتی روان شناسان این بود که مردانگی و زنانگی در دو سوی مقیاس واحدی وجود دارد – یعنی این که پیوستاری یک بعدی دو قطبی تغییرات را در مردانگی – زنانگی توصیف میکند (هاید، ترجمه، خمسه ،۱۳۸۴).
در اوایل سال۱۹۷۰ ساندرا بم و جانت اسپنس و روبرت هلمریچ مطرح کردند که محور زنانگی – مردانگی به اشتباه عنوان شده است و باید دو محور جهت گیری مردانه و زنانه را عنوان کرد. آن ها اعتقاد داشتند که جهت گیری مردانه با ویژگیهای مردانه از قبیل پرخاشگری و جهت گیری زنانه با ویژگیهای زنانه از قبیل تربیت کننده مستقل از یکدیگر است ، بنابرین دلیلی وجود ندارد که اگر شخصی پرخاشگر و جسور است دیگر نمی تواند فردی تربیت کننده و پرورش دهنده باشد. این رویکرد تصویر نسبی نقشهای جنسیتی را در هم ریخت و یک مبحث جدید روانی – اجتماعی نقشهای جنسیتی و الگوهای قالبی را در مباحث جامعه شناختی – روانشناختی و اخیراً روانشناسی اجتماعی مطرح نمود (ویلکینسون ۱۹۹۶،به نقل از بیگی،۱۳۸۰).
بین سنین ۴تا ۷ سالگی کودکان به تدریج مفهوم ثبات جنسیتی را می فهمند ، بدین معنی که تشخیص میدهند جنسیت یک ویژگی اساسی و بنیانی برای تعریف و شناخت هر کس است. پس از استحکام این شناخت ها ،ادراکات فرد تحت تاثیر آنچه که درباره جنسیت یاد گرفنه اند قرار میگیرد (بارون و برن ۱۹۹۱).
ساندرا بم با ترکیب بعضی از جنبههای تئوری یادگیری اجتماعی تئوری طرحواره جنسیتی را مطرح کرد. بم ۱۹۸۱ دیدگاه های نقش های جنسیتی را با چشم انداز قویتری توسعه داد بر خلاف نقش نسبتا منفعلانه ای که برای کودکان در نظریه یادگیری اجتماعی در نظر گرفته می شود ، تئوری طرحواره جنسیتی مطرح میکند که کودکان به طور فعالانه گروه بندی ذهنی مردانه و زنانه را رشد میدهند، یعنی بچه ها به طور فعالانه اطلاعات در مورد افراد دیگر و رفتار و فعالیتها و نگرشهای مناسب با گروه جنسیتی را سازمان میدهند ، میگویند کامیونها برای پسرهاست و عروسکها برای دخترهاست (مثالی از طرحواره جنسیتی) (هاکنبری و هاکنبری ۲۰۰۴).
به عقیده بم کودکان این آمادگی عمومی را دارند تا اطلاعات راجع به خودشان را بر مبنای تعاریف اجتماعی رفتارهای مناسب برای هر جنس ، سازمان دهی نمایند . زمانی که یک کودک می آموزد که خودش را دختر یا پسر بداند ، صحنه آماده است تا کودک نقش هایی را بیاموزد که این برچسب ها را همراهی میکنند . به موازات رشد کودکان ، آن ها به تفصیل عقاید کلیشه ای مربوط به مرد بودن یا زن بودن ( کلیشه های جنسیتی ) را در فرهنگ خودشان می آموزند (بارون و برن، ۱۹۹۱).
هدف اساسی بم ۱۹۷۸ از مطالعه نقش های جنسیتی آفرینش مفهومی از سلامت روان است که از تعاریف زنانگی و مردانگی از جهت فرهنگی ، آزاد باشد ( نجاریان، ۱۳۷۷).
مفاهیم مربوط به نقش جنسیتی به آهستگی در حال تغییر است . آنچه ظاهراً تکوین آن آغاز شده آمیختن تدریجی صفات و نقش های مذکر و مونث و ایجاد آندروژنی(مذکر ومونث در یک قالب) است (رایس، فروغان، ۱۳۸۶).
صفات مذکر بر اثبات وجود تأکید دارند : رهبری ،سلطه،استقلال رقابت جویی وفردیت . صفات مونث بر یکپارچگی تأکید میکنند:همدردی ،محبت ،و تفاهم .کودکانی که نه واجد ویژگی های جنس مذکر و نه جنس مونث هستند نامتمایز خوانده میشوند.کودکان آندروژنی هم از میزان بالای اثبات وجود و هم یکپارچگی برخوردارند : یعنی هم صفات مونث وهم مذکر.(رایس۱۳۸۶)
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 11:07:00 ق.ظ ]
|