( همان، ۲۴۲)
نظامی، از زُمره شاعرانی است، که به فال­نیک توجّه دارد. وی، به جنبۀ تاثیر روانی فال، سفارش می­ کند، که همیشه فال نیک باید زد. تا محرّک خوبی برای رسیدن مقصود فال گیرنده،شود.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

به فرخندگــــــــی فالزن مــاه وسـال کــه فرخ بود فــــالِ فرخ به فـال
مزن فـــال بد کــــاورد حـــال بــد مبـــادا کسی کـــــو زنــد فــال بد
( نظامی، ۱۳۷۸: ۹۷۶)
با وجود اینکه، فال زدن از نظر ناصر خسرو و سنایی نفی شده است. امّا در اشعارشان به دفعات از«فال­های سعد، مسعود، نیک فال، اقبال سعدو….به فراوانی استفاده کرده ­اند.
زود پــدیــد آیــد اقبــال سعـــد زان ملــک مُـقبــل مسعــود فــــــال
( ناصرخسرو، ۱۳۷۲: ۲۵۲ )
آن ها که نبـــودی مگــر بدیشــــان مسعــــود مـرا بــخت و نـیــک فـــالــم
( همان، ۳۰۲)
بگشـــــای دو دیــــدۀ نهـــانــــی آخر تــــو بــاصــل اصـــل خـــویـــش آ
چـــون زادۀ پـــرتــــو جــــلالـی وز طالـــع سـعــد نیک فـــــالـــــــــی
( مولانا، ۱۳۶۶: ۹۴)
مزن فال بدی زیرا به فال سعد وصل آید مگو دورم ز شاه خود که نیک اندر جواری تو
(همان،۸۱۳)
ای روز ز روی تو شب سایه مــوی تـــو چون ماه برآ امشب ای طالع و فـالت خـــوش
گر لطف و وصال آری ور جور و محـال آری آمیخته‌ای با جـان ای جـور و محالت خــوش
(همان،۴۸۳)
بــــدانست پیغمبــر نیــک فـــال کــه گبرست پیـــر تبــــه بـــوده حـــــال
(سعدی،۱۳۷۴ : ۲۶۸)
« قرعه زدن» کاری نزدیک به فال گرفتن بوده است .
به ناامیدی ازیــــــــن در مــرو بزن فالی بـــود کــه قــرعۀ دولــت بنــام مـا افتد
(حافظ، ۱۳۸۴: ۸۹)
«گذشتن اختر، یعنی گذشتن ستاره از نصف النهار یا یکی از درجات منطقه البروج، مثلاً از درجۀ طالع شخص مفروض، زیرا در آن وقت است، که به اصطلاح، ساعت دارد و خواهش و دعای آن شخص برآورده می شود.»(هروی،۱۳۷۵، ج۲: ۶۹۸)
روز هجران و شب فــرقـت یــار آخــر شد زدم ایـن فال و گذشت اختر وکار آخرشد
( همان، ۱۲۸)
درهمین خصوص هم خاقانی گفته است : شب و روز فراق به پایان رسیده است؛ فالی گرفته ام ،ستارۀ بخت مساعد وکارپایان یافته است.
من دست بــــه شــاخ مــــه مثالــی زده‌ام دل دادم و بس صــــلای مــــــالی زده‌ام
او خــود نپذیرد دل و مالـــــم امـــــــــا اختــر بهگذشتن است، و فــــــالی زده‌ام
(خاقانی،۱۳۷۴: ۷۲۹)
فال مراد را به نیّت ( طول) عمر، و فال کام (کامروایی) را برای دولت دوستان می­زدم .
خوش بود وقت حـافظ وفـال مـرادوکــام برنـــــام عمــر ودولت احبــاب می زدم
(همان، ۲۴۸)
در این دوبیت به فال فرخنده، فرخ اشاره کرده است :
ذکرش بخیر ساقی فرخنده فـــال من کز در مــــدام بـــا قدح وساغر آمـــدی
( همان، ۳۴۰ )
بخت چون بـر نقد دولت سکهٔ اقبـــــال زد هم شب شاهی دردرویش فــــرخ فـــال زد
جسم خاکی شد سپند و بستر آتش آن زمان کان گران تمکین در این مضطرب احوال زد
(­کاشانی، ۱۳۸۰: ۱۳۴۳)
قآآنی شیرازی، در ابیات زیر، به فال نیک، اشاره کرده است :
اقبال و بخت ونصرت و فیروزی و ظـفر کشتند بــا رکــــاب مـن امسال همسفر
ز‌یرا که من به طالع میمون و فال نیک کـــردم بسیـــج بـــزم خــداوند نــامور
( همان، ۲۲۶)
اینست نقد حال ما کز اوست فرخ فال ما قسمت زماه و سال ما جزآن نباشد ای پسر
( همان، ۲۸۷)
فـــال نیک بهر زمین‌بوس شهـــــریار آمد ز ملک جم سوی ری صاحب ‌اختیـار
( همان، ۳۷۳)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...