«فَرَحِمَ اللَّهُ امْرَأً نَزَعَ عَنْ شَهْوَتِهِ وَ قَمَعَ هَوَى نَفْسِهِ فَإِنَّ هَذِهِ النَّفْسَ أَبْعَدُ شَیْ‏ءٍ مَنْزِعاً وَ إِنَّهَا لَا تَزَالُ تَنْزِعُ إِلَى مَعْصِیَهٍ فِی هَوًى»[۱۵۱]
پس خدا رحمت کند مردی را که دل از شهوت ببرد و هوای نفس را سرکوب کند،زیرا این نفس دیرتر از هر چیز از می­ایستد، و پیوسته در هوی و هوس به گناه گرایش دارد.
نفس اماره انسان همواره او را به گناه فرا می­خواند و از راه حق باز می­دارد. به همین دلیل بزرگ­ترین دشمن درونی نیل به کمالات انسانی می­باشد. از این روی، درقرآن و روایات به مراقبت از نفس همواره تاکید شده است. در ادامه امام × می­فرمایند:
«وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُؤْمِنَ لَا یُمْسِی وَ لَا یُصْبِحُ إِلَّا وَ نَفْسُهُ ظَنُونٌ عِنْدَهُ فَلَا یَزَالُ زَارِیاً عَلَیْهَا وَ مُسْتَزِیداً لَهَا»[۱۵۲]
ای بندگان خدا، بدانید که مؤمن شب را به روز وروز را به شب نمی­آورد مگر آن­که به جان خویش بدگمان است، از این رو پیوسته آن را سرزنش کند و از آن کارهای نیک بیش­تری انتظار دارد.
امام × با سفارش مؤکد بر این امر که مؤمن باید همیشه از نفس خود مراقبت نماید. زیرا نفس انسان از نیروى شهوانى بیش از نیروى عقلانى پیروى مى‏کند به­ ویژه در مورد لذّات محسوسى که در دسترس اویند، امّا عذاب خدا را به دنبال دارند، سپس آن حضرت از خداوند مى‏خواهد که رحمت کند کسى را که از شهوات و هوس­هاى خود دست بردارد، «نَزَعَ عَنْ شَهْوَتِهِ» یعنى: از افتادن در شهوات باز ایستد و نفس امّاره‏اش را سرکوب سازد، زیرا خواست­هاى آن از هر چیزى نسبت به خداوند دورتر، و سرکوب آن از هر چیز دیگر دشوارتر است.
پس از این توضیح مى‏دهد که کارى را که نفس بدان مشتاق و خواستار آن است گناه و نافرمانى پروردگار است، پس از آن از احوال مؤمن راستین آگاهى مى‏دهد، که او در شب و روز پیوسته نفس خویش را متّهم مى‏گرداند و آن را دچار نقص و عیب مى‏بیند و سرزنش مى‏کند، و احوال آن را زیر نظر مى‏گیرد و از آن خواهان اعمال شایسته بیشتر است. بعد از آن به شنوندگان دستور مى‏دهد که در روگردانیدن از شهوت­ها و لذّت­هاى دنیا همانند بزرگان اصحاب که بر شما پیشى گرفته‏اند و آنانى که از پیش روى شما در گذشته و به بهشت رفته‏اند باشید.[۱۵۳]
در نتیجه، رسیدن به حقایق ودرک صحیح واقعیات مستلزم تحمل سختی­ها و مشکلات بسیار است. به همین منظور، خود سازی جهت دستیابی به واقعیات از امور ضروری می­باشد.
لذا جهت دستیابی به آن باید مراحلی را طی کرد. امام علی × مراحل آن را این گونه توصیف می­­نمایند:
«مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ وَ مَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِرَ وَ مَنْ خَافَ أَمِنَ وَ مَنِ اعْتَبَرَ أَبْصَرَ وَ مَنْ أَبْصَرَ فَهِمَ وَ مَنْ فَهِمَ عَلِمَ
هرکه به حساب خود رسد سود برد، و هرکه از خودغافل شود زیان بیند، و هرکه (ازعذاب خدا) بترسد ایمنی یابد، و هرکه پند گیرد بینا شود بفهمد، و هرکه بفهمد دانا گردد. [۱۵۴]
در شرح این حکمت چنین آمده­است که:
۱ـ هر کس به حساب خود رسید سود برد. زیرا کسى که از اعمال خود، براى خویشتن حسابى داشته باشد، سود و زیان خود را مى‏فهمد و براى سود، کار مى‏کند و از خلافى که باعث زیان باشد دورى مى‏جوید.
۲ـ هر کس غافل ماند زیان کرد. توضیح آن که نفس به لذّت­هاى حاضر دسترسى دارد و در نتیجه به آن­ها علاقه‏مند مى‏شود؛ مگر این که جاذبه‏هاى الهى او را به خود جذب کنند. از قبیل موانع و مواعظى که انسان را به یاد خدا مى‏اندازند، پس غفلت از جذب نفس و هشدار نسبت به گرفتاری­هاى طبیعى، وسیله یادآورى وعده و وعیدهاى الهى، باعث سهل انگارى نسبت به کارهاى شایسته‏اى مى‏گردد که نتیجه آن­ها سعادت اخروى، و خوددارى از آن اعمال، زیان­کارى است.
۳ـ هر کس از خدا ترسید آسوده گشت. یعنى از عذاب خدا آسوده گشت، و براى نجات از آن کار کرد تا از عذاب آسوده گردد.
۴ـ هر کس از دنیا پند آموخت، بینا شد. یعنى هر کس به موارد پند، با چشم اندیشه و عبرت نگریست راه حق را شناخت و هر کس راه حق را شناخت از نحوه عبور آگاه شد، و هر کس آن را دریافت، علم و دانایى مفید نسبت به حق پیدا کرد.[۱۵۵]
پس از طی مراحل خودسازی است که آدمی چشم حقیقت­بین­اش باز می­ شود و به حقایق امور معرفت پیدا می­ کند. تمام سختی­ها ومشکلات راه درجهت رسیدن به کمالات حقیقی تحمل می­نماید.

۳.۳.۳. تقوا
تقوا موجب فروکش­کردن گرد و غبار نفسانیات در درون انسان شده و موانع دید و تشخیص را که معمولاً آدمی را از روشن­بینی بازمی‌دارند، از میان برمی‌دارد و انسان بهتر می‌تواند صلاح را ازفساد، حق را از باطل و صحیح را از سقیم باز‌شناسد. زمانی که هوا و هوس بر وجود انسان چیره شوند یا خود‌خواهی‌ها و تعصبات و حبّ و بغض‌ها سربرآورند، از بینایی درونی وی می‌کاهند، تا آن­جا که بینائی او به کوری و روشنایی درونی او به تاریکی بدل می‌شود و از درک حقایق بازمی‌ماند.
در نهج­البلاغه نیز بر این حقیقت تأکید شده و در موارد متعدد به رابطۀ میان تقوا و روشن­بینی در درک حقایق امور اشاره شده است، ایشان دربارۀ یکی از اوصاف پارسایان می‌فرماید:
«عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ فَهُمْ وَ الْجَنَّهُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ[۱۵۶]
آفریدگار درچشم دلشان بزرگ است، و از این رو هرچه جز اوست در نظرشان کوچک است. ایمانشان به بهشت چون کسانی است که گویی آن را دیده و از نعمت­هایش بهره­مندند و یقینشان به دوزخ چون کسانی است که گویی آن را دیده و در عذابش گرفتارند.
امام × برای پارسایان، ادراکی مافوق دیگران ذکر می‌کنند، ممکن است دیگران هم به بهشت و دوزخ معتقد باشند اما عامل تقوا باعث شده تا شناخت آنان از این امور به قدری شفّاف و روشن باشد که گویا آن­ها را می‌بینند و حتی احساس هم می‌کنند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

آنان از شدت یقین به وعده وعید خداوندی ونهایت اطمینان به جهان نادیده و از شدت اعتمادی که به قول نبی صادق دارند، بهشت و جهنم برای آن­ها عینی وملموس شده است و از حد یک خبر در آمده و تبدیل به مشاهده گشته ­است.[۱۵۷]
تقوا به آدمی، حق گرایی، واقع­بینی و شجاعت مستمر می­بخشد. انسان باتقوا انسانی است که هم در برابر مصائب، ثابت و صابر است و هم در برابر شکوک و شبهات، فکری نیز مقاوم است. هنگامی­که مشکلات زندگی بر سر او می­بارد، او خویشتن را در نمی­بازد و با کمال متانت با مشکلات مواجهه می­ شود. حضرت علی× تقوا را عاملی بسیار مهم برای درک صحیح واقعیات می­داند.
همین سبب می­توان از آن به عنوان مهم­ترین عامل از عوامل دستیابی به واقع­بینی نام برد، از نظر قرآن به وسیلۀ «تقوا» است که ­بصیرت حاصل می­ شود. یعنی هدایت ویژه­ای را که با قلب سر و کار دارد و آن را مخصوص پارسایان می­داند.
۳.۳.۴. گرایش سالم
آدمی به طور فطری کمال­جو است و تمایل به گرایشات سالم دارد. از این رو، در مسیر رسیدن به کمالات در قدم اوّل باید تمایلات خود را در انجام امور خیر، از طریق خودسازی تقویت نماید تا با شناخت و آگاهی نسبت به این انجام کارهای نیک مشتاق شود و با استمرار در عمل به صالحات حواس و ادراکات خود را از خطاها و لغزش­های دنیوی در امان نگه داشته تا بدین­وسیله حقایق امور را درک نموده و در مسیر هدایت قرار ­گیرد. حضرت علی × دربارۀ این میل درونی که مقدمۀ درک صحیح از واقعیات امور است، می­فرمایند:
«أَلا إِنَّ أَبصَرَ الأبصَارَمَا نَفَذَ فِی الخَیرِ طَرفُهُ! ألا إِنَّأَ سمَعُ الأسمَاعِ مَا وَعَی التَّذکیرَ وَ قَبِلَهُ[۱۵۸]
هش دارید که بیناترین دیده­ ها آن است که در خوبی­ها نفوذ کند و شنواترین گوش­ها آن است که پند و اندرز را بشنود و بپذیرد.
در شرح این خطبه آمده­است: بیناترین چشم­ها آن است که نظر در خیر و نیکى دوخته­باشد، و شنواترین گوش­ها آن است که اندرز را فراگیرد و بپذیرد. مراد از نگاه چشم ـ طرف بصرـ نگاه عقل است و سمع نیز به طریق استعاره آمده­است یا این که منظور همان حسّ بینایى و شنوایى است. به این معنا که بهترین دیدنی­هاى چشم و شنیدنی­هاى گوش آن است که به بیننده و شنونده فایده مطلوب را برساند، و این­ها همان کمالات نفسانى است که از طریق علوم و اخلاق به دست مى‏آید و پس از تمهید این مقدّمه، مردم را مخاطب قرارداده و به آن­ها گوشزد مى‏فرماید که گفتار او را بپذیرند و چراغ دل را به انوار هدایت او روشن سازند. امام علی × در این گفتار به مردم دستور مى‏دهد که از او کسب هدایت کنند و علم و اخلاق از وى فراگیرند و پس از این به سخنان خود ادامه داده آنان را از جهالت و نادانى و دلخوش داشتن و تکیه کردن بدان نهى مى‏فرماید و از پیروى هوس­هاى باطلى که انسان را از دایره حقّ و صلاح و فضیلت­هاى اخلاقى بیرون مى‏برد و به سوى باطل و خوی­هاى زشت و ناپسند مى‏کشاند برحذرمى‏دارد.[۱۵۹]
اشاره به این­که اگر شما و سایر مردم، چشم و گوش باز داشته باشید؛ پیدا کردن راه خیر و سعادت، مخفی و پیچیده نیست، ولی افسوس! که هوای نفس و هوس‌های سرکش، چنان پرده ظلمانی بر چشم و گوش انسان می‌اندازد، که حقایق واضح را نمی‌بینند و دوستانه‌ترین اندرز را نمی‌شنوند.
۳.۳.۵. تلاوت قرآن
یکی دیگر از عوامل دستیابی به واقع بینی، تلاوت مداوم و پیوستۀ آیات قرآن می­باشد؛ به­ طوری که فرد قسمتی از ساعات شبانه روز خود را به این امر مهم اختصاص می­دهد، تا به بینش صحیح درک واقعیات نایل آید.
امام علی× در اهمیت این موضوع می­فرمایند:
«کِتَابُ اللَّهِ تُبْصِرُونَ بِهِ وَ تَنْطِقُونَ بِهِ وَ تَسْمَعُونَ بِهِ وَ یَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ وَ یَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلَى بَعْضٍ وَ لَا یَخْتَلِفُ فِی اللَّهِ وَ لَا یُخَالِفُ بِصَاحِبِهِ عَنِ اللَّهِ[۱۶۰]
کتاب خداست که به آن می­بینید، و به آن می­گویید و به آن می­شنوید، آیاتش مفسر و شاهد یکدیگر است و دربارۀ خداوند به اختلاف سخن نمی­گوید و صاحبش را از راه خدا به بیراهه نمی­برد.
این کتاب الهى بر اساس بیان اصول و قوانین کلّى و جامعى که متضمّن صلاح امور دنیا و آخرت انسان است قرار دارد و هدف این قوانین، کشانیدن و سوق دادن مردم به سوى حقّ، و وصول به آستان قرب و جوار رحمت خداوند است. از این رو هیچ واژه‏اى در قرآن یافت نمى‏شود که دلالت بر خلاف این مقصود داشته باشد، بلکه
همه الفاظ و مطالب آن گویاى وحدت مقصد، و بیان­گر هدف واحدى است که همان وصول به درگاه قرب إلهى پس از پاک شدن از ناپاکی­ها و پلیدی­هاى این دنیاست. هر چند اسباب وصول به این مقصود و رسیدن به این هدف، گوناگون و متعدّد است.[۱۶۱]
پس همواره قرآن بخوان و دربارۀ آن بیندیش؛ زیرا قرآن جامع تمام مقامات و حالات بوده و در آن شفا براى مردم جهان، و انگیزه بیم و امید، صبر و شکر و سایر صفات است، و در قرآن مجید است آنچه انسان را از تمام صفات ناپسند باز مى‏دارد، پس باید بندۀ آن را تلاوت‏ کند و آیه‏اى را که نیاز به اندیشیدن دارد، بارها بخواند، حتّى صد مرتبه بخواند؛ چون یک آیه را با اندیشه و دقّت خواندن بهتر از یک ختم قرآن بدون اندیشه و فهم است و باید بایستد و دقّت کند هر چند که یک شب طول بکشد؛ زیرا در ضمن هر کلمه‏اى از قرآن رازهاى زیادى نهفته­است که فهم آن جز با اندیشۀ دقیق و از صمیم قلب میسّر نمى‏شود.[۱۶۲]
با مداومت به تلاوت قرآن، به­خصوص اگر از کودکی براین امر اهتمام ورزیده­شده­باشد، روح وجسم فرد رنگ الهی به­خود می­گیرد. در نتیجه رفتار و گفتارش قرآنی می­ شود، در اعمال خود دقت نظر می­یابد، در سایه انوار پر فروغ آن گام برمى‏دارد و مراقبت می­نماید که از راه حقّ خارج نگردد تابه مقصد اصلى و هدف نهایى که تعالی است، برسد.
۳.۳.۶. بهره گیری از ابزار شناخت
برای شناخت، ابزار متعددی خداوند در اختیار انسان قرار داده است. در بین حواس انسان، دو حس بینایى و شنوایى سهم بیشترى در شناخت انسان دارند؛ زیرا به طور معمول انسان دربارۀ دیده­ها و شنیده­هایش تفکر می­ کند، و از آن­ها عبرت می­گیرد و بهره­مند می­ شود. از این رو، در نهج­البلاغه نیز به آن توجه خاصى شده­است:
«فَلیَنتَفَعِ امرُ وٌ بِنَفسِهِ، فَإِنَّمَا البَصِیرُ مَن سَمِعَ فَتَفَکَّرَ، وَ نَظَرَ فَأَبصَرَ، وَ انتَفَغَ بِالعِبَرَ، ثُمَّ سَلَکَ جَدَدَاً وَاضِحا ًیَتَجَنَّبُ فَیهِ الصَّرعَهَ فِی المَهَاوی، وَ الضًّلَالَ فِی المَغَاوی[۱۶۳]
پس هرکس باید از وجود خود بهره­مند شود؛ زیرا بینا کسی است که اندرز را بشنود و دربارۀ آن بیندیشد و اطرافش را بنگرد و بر بینش خود بیفزاید و از سرنوشت گذشتگان عبرت آموزد، آن­گاه در جادۀ راست و روشن گام برداشته، از پرت­شدن در پرتگاه­ها و سرگردانی در پیچ­وخم­ها بپرهیزد.
در این تعبیرات امام × نخست خود و مخاطبان را خطاب می‌کند تا سخن تأثیر بیش­تری بگذارد و به دنبال آن به همگان هشدار می‌دهد که خداوند مواهب بسیاری در اختیارشان گذاشته، استعدادهای مهمی در درونشان نهفته که باید از آن‌ها به نفع خویش بهره گیرند؛ راه بهره­ گیری را در گوش شنوا و چشم بینا، استفاده از تجارب دیگران و سپس گام­نهادن در جاده­های روشن دور از پرتگاه‌ها و عوامل گمراهی ممکن می­ کند.
انسان آگاه کسى است که پس از شناخت ابزارها برای رسیدن به شناخت صحیح واقعیت­ها، حقایق را می­شنود و فکرش را به کار می اندازد­، واقعیت‏ها را می­بنید، بینش و بصیرت پیدا می­ کند و از آن­چه مایه عبرت است، بهره‏مند می­ شود.[۱۶۴]
از این رو، خداوند هیچ­گاه انسان را در راه­یابی سعادت و تشخیص هدف درست تنها نگذاشته­است، ابزارهای شناخت را در اختیار او قرار داده است؛ زیرا به وسیلۀ آن­ها (وحی،قلب و عقل) به راه سعادت هدایت می­ شود و در این­صورت است که با بهره­ گیری صحیح از آن­ها حقایق امور را بهتر درک نموده و از گمراهی­ها نجات می­یابد.
۴.۳. آثار واقع­بینی درنهج­البلاغه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...