جذب سرمایه خارجی
تعریف نظری
در این حالت بانک تلاش می نماید تا سرمایه های خارجی را به منظور تامین مالی جذب نماید.
تعریف عملیاتی
در این تحقیق به منظور سنجش این متغیر از مقایسات زوجی استفاده می شود. در این حالت با مقایسه شاخص ها با یکدیگر وضعیت وزنی هر شاخص معین می شود.
انتشار اوراق مشارکت
تعریف نظری
در این حالت بانک اوراق مشارکت تضمین شده را انتشار می دهد و در اضای آن سرمایه نقد مردم را جمع آوری می نماید.
تعریف عملیاتی
در این تحقیق به منظور سنجش این متغیر از مقایسات زوجی استفاده می شود. در این حالت با مقایسه شاخص ها با یکدیگر وضعیت وزنی هر شاخص معین می شود.
ایجاد شرکت های سرمایه گذاری
تعریف نظری
در این حالت بانک به منظور جمع آوری بودجه برای خود شرکت های سرمایه گذاری تاسیس می نماید.

تعریف عملیاتی
در این تحقیق به منظور سنجش این متغیر از مقایسات زوجی استفاده می شود. در این حالت با مقایسه شاخص ها با یکدیگر وضعیت وزنی هر شاخص معین می شود.
ایجاد طرح به صورت سهامدار پروژه
تعریف نظری
در این حالت بانک در طرح های مختلف شرکت نموده و در ازای آن مبالغی دریافت می نماید.
تعریف عملیاتی
در این تحقیق به منظور سنجش این متغیر از مقایسات زوجی استفاده می شود. در این حالت با مقایسه شاخص ها با یکدیگر وضعیت وزنی هر شاخص معین می شود.
تشکیل بانک های خارجی
تعریف نظری
در این حالت بانک در کشورهای خارجی شعباتی تاسیس نموده و از این طریق سرمایه های خارجی را جذب می نماید.
تعریف عملیاتی
در این تحقیق به منظور سنجش این متغیر از مقایسات زوجی استفاده می شود. در این حالت با مقایسه شاخص ها با یکدیگر وضعیت وزنی هر شاخص معین می شود.
دریافت تسهیلات خارجی
در این حالت بانک از بانک های خارجی استقراض نموده و این منابع به عنوان بدهی های بانک در بخش تراز نامه منظور می شود.
تعریف عملیاتی
در این تحقیق به منظور سنجش این متغیر از مقایسات زوجی استفاده می شود. در این حالت با مقایسه شاخص ها با یکدیگر وضعیت وزنی هر شاخص معین می شود.
فصل دوم
ادبیات تحقیق
۲-۱- مقدمه
برای انجام هر پژوهشی نیازمند بررسی ادبیات تحقیق در خصوص موضوع مورد مطالعه هستیم. در این خصوص، در این فصل ادبیات مربوط به تحقیق به بخش های تأمین مالی و مفاهیم مربوط و پیشینه تحقیق تقسیم شده اند که مورد شرح و بررسی قرار می گیرند.
۲-۲- ساختار سرمایه و اهمیت آن
تصمیم‌گیری در مورد ساختار سرمایه، یکی از چالش برانگیزترین و مشکل‌ترین مسایل پیش روی شرکت ها، و در عین حال، حیاتی‌ترین تصمیم در مورد ادامه بقای آن ها است. با مراجعه به‌ تحقیقات و متون دانشگاهی مشاهده‌ می شود که عمده ترین دلایل ناکامی‌ شرکت ها، فقدان یا عدم کفایت‌ سرمایه گذاری و تامین مالی نامناسب و ناکافی آن ها است. اغلب مالکان‌ شرکت های کوچک از مهارت های‌ تجاری قوی برخوردار نیستند و به این‌ ترتیب، فهم و استنباط درستی از شرایط و نحوه فعالیت بازارهای مالی و عرضه کنندگان منابع تامین مالی ندارند. به عنوان نمونه، مالکان این شرکت ها ممکن است ترکیب نامناسبی از منابع‌(بدهی در مقابل سرمایه) را انتخاب‌ کنند یا این که منابعی را تحصیل نمایند که تعهدات و محدودیت های نقدینگی‌ بالایی را برای آنان به دنبال داشته باشد یا حتی قراردادهایی منعقد کنند که‌ تعهدات هزینه ای بالایی را برای آنان به‌ دنبال داشته باشد. آنان حتی ممکن‌ است برای تامین مالی به عرضه کنندگان‌ منابعی، مراجعه کنند که کار کردن با آن ها مشکل‌ساز باشد. بنابراین، ممکن است‌ ضعف های موجود منجر به‌ سرمایه گذاری نامناسبی شود که ادامه‌ بقا و حیات شرکت را تهدید کند.
ساختار سرمایه نامناسب برای هر شرکتی یا به طور خاص در مورد شرکت های کوچک، همه زمینه های‌ فعالیت شرکت را تحت تاثیر قرار می دهد و می تواند منجر به بروز مسایلی‌ نظیر عدم کارایی در بازاریابی‌ محصولات، عدم کارآمدی و ناتوانی در به کارگیری مناسب نیروی انسانی و موارد مشابه شود. به بیان دیگر، فاینلی‌(۱۹۸۴) می‌گوید، به رغم‌ وجود دلایل متعدد در مورد بحران های‌ مرتبط با شرکت های کوچک و کارآفرین، عمده‌ترین دلایل این‌ ناکامی ها، فقدان ساختار سرمایه‌ مناسب و به دنبال آن مسایل نقدینگی‌ این شرکت ها است. وی می‌گوید منابع‌ مالی در دوره های رشد شرکت ها مورد نیاز است و فقدان منابع و تامین منابع‌ کافی منجر به وقوع مسایل و مشکلات‌ عمده ای در دوره رشد شرکت ها می شود. از سوی دیگر، رشد شرکت‌ها لازمه بقای آن ها است و همین رشد منجر به ایجاد تقاضا در مورد منابع و سرمایه‌ می شود. این مساله را سیرمون و هیت‌(۲۰۰۳) نیز به گونه‌ای دیگر بیان‌ می‌کنند. آنان معتقدند منابع مالی‌ مناسب لازمه توسعه همه شرکت ها است. اما داشتن منابع مالی مناسب‌ برای دستیابی به مزیت رقابتی، شرط کافی نیست. از دیدگاه آنان، این مساله‌ برای شرکت های کوچک و با مالکیت‌ خانوادگی اهمیت افزون تری دارد و این‌ شرکت‌ها باید برای رقابت در بازارهای‌ پویای امروزی، مدیریت منابع خود را به‌ گونه موثری انجام دهند.
در این باره ون آئوکین‌(۲۰۰۱) نیز معتقد است سرمایه گذاری مناسب و کافی در شرکت ها، به آن ها این امکان را می دهد تا بتواند منابع ضروری را تحصیل کنند. وی اهمیت تحصیل منابع‌ را با موفقیت شرکت ها در بازار مرتبط می داند و می‌گوید به این طریق، شرکت ها می‌توانند فرصت های بازار را با موفقیت دنبال کنند و از مزیت های‌ فعالیت در بازار بهره‌مند شوند. با در نظر گرفتن جایگاه و اهمیت صنایع کوچک و کارآفرین و لزوم حمایت از فعالیت های‌ کارآفرینانه، توجه به خلاء موجود در زمینه تحقیقات مورد نیاز و با توجه به‌ موارد پیشگفته، این مساله مشخص‌ می شود که شناسایی ساختار سرمایه، چگونگی تصمیم گیری در مورد آن و عوامل موثر بر فرایند تامین مالی، از اهمیت بالایی برخوردار است و کنکاش‌ در مورد آن می تواند به عنوان موضوع‌ تحقیقی مناسب مطرح باشد.
۲-۲-۱- تامین منابع
تامین منابع به معنای حفظ مسئولیت پذیری خدمات سازمان‌ و درعین حال واگذاری آن خدمات به یک سازمان بیرونی است‌ که معمولا تحت قراردادی با استانداردها، هزینه ها و شرایط دقیق صورت می‌گیرد(گروه مترجمان میثاق،۱۳۸۵). در واقع تامین مالی یا فاینانس، یعنی تهیه منابع مالی و وجوه برای ادامه فعالیت شرکت و ایجادو راه اندازی طرح های توسعه و درآمدزای این واحدهای اقتصادی تامین مالی عمدتا از طریق انتشار سهام، فروش اوراق قرضه و وام و اعتبار صورت می گیرد.
۲-۲-۲- مدیریت سود و ساختار سرمایه
مدیریت سود هنگامی رخ می دهد که مدیران از قضاوت‌های شخصی خود در گزارشگری مالی استفاده کنند و ساختار معاملات را جهت تغییر گزارشگری مالی‌ دستکاری کنند. از آن جا که ساختار سرمایه شرکت ها از حقوق‌ مالکان برای برخورداری از منافع آینده آن ها و منابع تأمین مالی که شامل بدهی‌های‌ بلندمدت، سهام عادی و ممتاز و سود انباشته می باشد، تشکیل شده است، تغییر گزارشگری مالی از طریق تعیین و تغییر ساختار معاملات می‌تواند منجر به تغییر ساختار سرمایه گردد. تصمیمات مربوط به ساختار سرمایه نقش موثری در کارایی و اعتبار شرکت ها نزد مؤسسات تأمین سرمایه ایجاد خواهد کرد(علی آقایی‌و همکاران، ۱۳۸۸).
۲-۲-۳- اندازه شرکت و ساختار سرمایه
از دیدگاه نظری رابطه بین اندازه شرکت و اهرم مالی روشن نیست. بر اساس‌ مدل موازنه ایستا، شرکت های بزرگ تر دارای ظرفیت استقراض بیشتری بوده و می‌توانند سودهای بیشتری را تحصیل کنند. هم چنین شرکت های بزرگ تر معمولا از تنوع بیشتری برخوردارند و بنابراین دارای جریان‌های نقدی پایدارتری هستند که‌ ثبات وجه نقد باعث کاهش ریسک ورشکستگی آن ها می شود. آن ها هم چنین در زمان‌ استفاده از بدهی دارای قدرت چانه‌زنی بیشتری هستند و می‌توانند هزینه های مبادله‌ مرتبط با انتشار بدهی های بلندمدت را کاهش دهند. احتمال دیگر این است که‌ شرکت های بزرگ تر، سهامداران متنوع تری داشته باشند که موجب می شود کنترل‌ کمتری بر مدیریت شرکت اعمال گردد.‌ ازاین رو این احتمال وجود دارد که‌ مدیران برای کاهش ریسک زیان شخصی حاصل از ورشکستگی از بدهی بیشتری‌ استفاده کنند. با این وجود، زمانی که اندازه شرکت به عنوان متغیر جانشین ریسک‌ نکول در نظر گرفته می‌شود، در جایی که هزینه های نابسامانی مالی بی اهمیت باشد، نباید بین اهرم مالی و اندازه شرکت رابطه مثبت معنی‌داری وجود داشته‌باشد(کردستانی و نجفی عمران،۱۳۸۷).
۲-۲-۴- سودآوری و ساختار سرمایه
شرکت های با سودآوری بالا در مقایسه با شرکت‌های با سودآوری پائین توان‌ بیشتری برای تامین مالی پروژه های سرمایه گذاری از طریق منابع داخلی دارند. بر این‌ اساس، بین سودآوری و نسبت بدهی به ارزش دفتری یک شرکت رابطه منفی وجود دارد(مهرانی و رسائیان،۱۳۶۸).
۲-۲-۵- عوامل موثر بر ساختار سرمایه
عوامل زیادی وجود دارد که با وجود این که اندازه گیری آن ها تا اندازه‌ای دشوار است، اما ازاین‌روی که بر روی ساختار سرمایه ی بهینه‌ تاثیری مهم می گذارند، در تصمیمات تامین مالی، مورد توجه قرار می گیرند. در ادامه، به بررسی‌ مهم ترین این عوامل می پردازیم:
۱- قابلیت سودآوری: یکی از مهم ترین ملاحظاتی که در انتخاب شیوه های ممکن تامین مالی در شرکت ها باید مورد توجه قرار گیرد، توجه به اثرات اهرم مالی، بر بازده حقوق سهامداران و نیز التزام‌ طرح های تامین مالی بر سود هر سهم است. وقتی که سطح سود پیش از بهره و مالیات پائین باشد، از دید سود هر سهم، تامین مالی از راه حقوق سهامداران مطلوب تر از تامین مالی از محل بدهی است. از سوی دیگر، وقتی که سطح سود پیش از بهره و مالیات بالا است، از دید سود هر سهم، تامین مالی از راه بدهی اقتصادی تر از تامین مالی از راه سهام عادی است. هنگامی که نرخ بازده سرمایه‌گذاری که به‌ صورت حاصل تقسیم سود پیش از بهره و مالیات بر کل دارایی های تعریف می شود، کمتر از متوسط هزینه‌ی بدهی(بهره ی متعلقه ی تقسیم بر کل بدهی) باشد، اهرم مالی سبب فشار بر بازده حقوق‌ سهامداران می‌گردد. از سویی، هنگامی‌که بازده سرمایه‌گذاری بزرگتر از متوسط هزینه‌ی بدهی باشد، اهرم مالی به بازده حقوق صاحبان سهام گسترش می بخشد؛ می توان نتیجه گرفت که: قابلیت افزایش‌ بازده حقوق صاحبان سهام، بی‌افزایش میزان سرمایه گذاری از سوی صاحبان واحد تجاری مربوط به‌ میزان استفاده از بدهی در ترکیب ساختار سرمایه ی شرکت و اهرم مالی به کار رفته در تامین مالی‌ شرکت است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...