دشمنان ظاهری که عداوت خود را اظهار مى‏کنند از ضعیف‏ترین دشمنان هستند زیرا که شناسایى آنان آسان و در مبارزه و رویارویى با آنان همیشه مؤمنان پیروز خواهند بود. البته دشمن را هیچ­گاه نباید کوچک شمرد و از او غفلت نمود و آسایش را بر آمادگى ترجیح داد زیرا که او همیشه در کمین ماست و هرگز نمى‏خوابد. قرآن کریم در آیات مختلف دشمنان بیرونى را شناسانده است که به ترتیب به معرفى آنان مى‏پردازیم.
قرآن مجید، به­ طور کلّی اهل کتاب را به عنوان دشمن معرفی کرده است. واژه اهل کتاب شامل دو گروه: یهود و نصارا می شود. آیه­هایی در قرآن بر دشمنی این دو گروه با اسلام و مسلمان دلالت دارد:
«وَ لَنْ تَرْضى‏ عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لَا النَّصارى‏ حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ‏ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى‏ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ»[۳۵۹]
هرگز یهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، (تا به­ طور کامل، تسلیم خواسته‏هاى آن­ها شوى و) از آیین (تحریف یافته) آنان، پیروى کنى. بگو: «هدایت، تنها هدایت الهى است!» و اگر از هوى و هوس­هاى آنان پیروى کنى، بعد از آن­که آگاه شده‏اى، هیچ سرپرست و یاورى از سوى خدا براى تو نخواهد بود.
قرآن به صراحت دستور قطع رابطه با این دو گروه را به مسلمان می دهد:«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ‏»[۳۶۰]:اى کسانى که ایمان آورده‏اید! یهود و نصارى را ولّى (و دوست و تکیه‏گاه خود،) انتخاب نکنید! آن­ها اولیاى یکدیگرند و کسانى که از شما با آنان دوستى کنند، از آن­ها هستند خداوند، جمعیّت ستمکار را هدایت نمى‏کند.
البته باید گفت که به نصِّ صریح قرآن، عداوت یهود از عداوت نصاری به مراتب بیشتر است لذا در قرآن بیش از همه اقوام دیگر از بنی اسرائیل سخن گفته شده است و آن به علت شدّت عناد و جهودشان نسبت به حق است، خداوند برای روشن و تبیین نمودن ابعاد دشمنی آن­ها با حق در آیات بسیاری از نعمت­های مختلف الهی بر آن­ها سخن گفته و سپس موضع آن­ها را در برابر این نعمت­ها بیان کرده است که چگونه ناسپاس و بهانه­جو هستند و همیشه در صدد بهانه­جویی و ایراد­گیری می­باشند.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

برخی از یهودیان، آن­قدر نیرنگ و توطئه از خود نشان داده که از حدّ و حصر خارج است. در همان روزهای پیدایش، آن­قدر با پیامبر عظیم الشأن خود کج روی و بدرفتاری کردند که چندین مرتبه برایشان عذاب نازل شد تا جایی که خداوند در سوره مائده، یهودیان را به عنوان دشمن­ترین دشمنان معرفی شده اند:
« لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَهً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّهً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قالُوا إِنَّا نَصارى‏ ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ‏»[۳۶۱]
به طور مسلّم، دشمن­ترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهى یافت و نزدیک­ترین دوستان به مؤمنان را کسانى مى‏یابى که مى‏گویند: «ما نصارى هستیم» این به­خاطر آن است که در میان آن­ها، افرادى عالم و تارک دنیا هستند و آن­ها (در برابر حق) تکبّر نمى‏ورزند.
علامه طباطبایی در تفسیر آیه فوق چنین می­نویسد: همین ادامه داشتن برخوردهاى مختلف آنان در قرون متمادى و طولانى خود شاهد و گواه محکمى است بر صدق دعوى قرآن که به­ طور کلى فرمود:” لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَهً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ”براى این­که گر چه خطاب در این آیه متوجه شخص رسول اللَّه (ص) است، لیکن این نکته نیز بر کسى پوشیده نیست که آیه شریفه در مقام بیان قانون و ضابطى است کلّى.[۳۶۲]
۳-۲-۱) یهود:
۳-۲-۱-۱) یهود در لغت:
برخی لغت­شناسان کلمه­ی «یهود»، را از ماده­ «هود» گرفته شده است و این موضوع را چنین تبیین می­ کنند که: هنگامی که حضرت موسی(ع)، هفتاد تن از بنی اسرائیل را به میقات برد و آن­ها به سبب خواسته­شان درباره دیدن خداوند مورد خشم قرار گرفتند پیامبرشان گفت:« إِنَّا هُدْنا إِلَیْکَ‏»[۳۶۳]: ما به سوی تو باز می­گردیم و توبه می­کنیم.[۳۶۴]
صاحب کتاب انوار درخشان نیز این سخن را تأکید نموده و نوشته است که: یهوداز مادّه هاد، یهود، هودا به معنى توبه گرفته شده باشد، به تناسب آن که گروهى از بنى اسرائیل گوساله­پرستى نمودند و پس از اجراء کیفر بر آنان باقیماندگان توبه نموده و به پرستش آفریدگار بازگشتند. و از آنست «تهود الرجل» یعنى دین و آئین یهودیّت را پذیرفته است و هود جمع هائد می­باشد.[۳۶۵]
هم­چنین گفته­اند نام­گذاری این گروه به یهود به خاطر برگشت آن­ها از اسلام و آیین حضرت موسی(ع)است.[۳۶۶]
اما صاحب تاج العروس، نظر دیگری را بیان می­ کند و می­گوید: اشتقاق این واژه از ماده «هود» درست نیست، زیرا برگشت این کلمه که ریشه­ای عبری دارد، به واژه­ی جامد «یهودا» است.[۳۶۷] بنابراین یهود عبارتست از کسانی که خود را از فرزندان یعقوب اسرائیل می­دانند زیرا بزرگ­ترین فرزندان یعقوب پیغمبر یهودا بوده، بدین تناسب نواده‏هاى او را انتساب به یهودا می­ دهند گرچه از سائر فرزندان یعقوب باشد.[۳۶۸]
۳-۲-۱-۲) شناخت اجمالی چهره­ی یهود:
یهودیان از فرزندان حضرت یعقوب می­باشند. حضرت یعقوب دوازده پسر داشت و یکی از آن­ها یهودا بود که بعد­ها به فرزندان او و دیگر برادرانش بنی اسرائیل گفته می­شد. در میان فرزندان بنی اسرائیل ، پیامبری به نام حضرت موسی(ع) مبعوث شد. موسی شروع به تبلیغ خداشناسی کرد و سرانجام، بنی اسرائیل را از مصر به سمت صحرای سینا برد و…[۳۶۹]
مباحث بالا، بیشتر درمورد تاریخچه یهود از ابتدا پیدایش است اما در این تحقیق بیشتر بر یهود زمان پیامبر(ص) تأکید است لذا در ادامه به موضوع علّت هجرت یهود به مدینه و اقدامات آن­ها در عصر پیامبر(ص) می­پردازیم:
۳-۲-۱-۳) هجرت یهودیان به مدینه:
درباره پیشینه و علت کوچ یهودیان به مناطقی از جزیره العرب نظرات گوناگونی وجود دارد:
۱) ابوالفرج اصفهانی معتقد است، حضور یهود در حجاز به دوران حضرت موسی(ع) مربوط است.[۳۷۰]
۲) بلاذری و طبری معتقدند که علت مهاجرت یهودیان به جزیرهالعرب، غلبه­ رومیان بر شام و ویرانی معبد و کشتار آنان است.[۳۷۱]
۳) در منابع اسلامی علت دیگری برای کوچ یهودیان ذکر شده است و آن، این است که: آگاهی یهود از ظهور پیامبر آخرالزمان در این منطقه است؛ ابوبصیر از امام صادق (ع) روایت می­ کند:« یهود در کتاب­های خود خوانده بودند که محل هجرت محمد(ص) میان دو کوه عیر و واحد است. پس در جستجوی این دو کوه راه افتادند تا این که آن­ها رایافته در کنارش ساکن شدند».[۳۷۲]
در یک جمع­بندی کلّی می­توان چنین نتیجه ­گیری نمود: از آن­جا که گزارش­های مربوط به علت کوچ یهودیان با هم تناقض ندارد و قابل جمع است می­توان گفت: که یهودیان در چند مرحله به جزیره العرب کوچ کرده ­اند.[۳۷۳]
پس از هجرت یهودیان به جزیره العرب در یثرب (مدینه امروزی)ساکن شدند. و دسته­های مختلفی از آن­ها به اطراف چشمه­های وادالقری و خیبر روی آوردند و بناهای محکمی از قصرها و قلعه­ها برای حفاظت جان و مراتع خویش ساخته بودند.
نجات­بخش با صفات مشخص، زمینه پذیرش اسلام را در مردم مدینه آماده کرده بودند. از این رو، پذیرش اسلام در مردم مدینه بیشتر از اهالی مکه بود.
پیامبر(ص) نیز در زمان تشکیل حکومت در مدینه با طایفه یهود خوش­رفتاری نمود و مسلمانان نیز از تجاوز به مال و جان یهودیان یثرب خودداری می­نمودند.[۳۷۴]اما کم­کم یهودیان به خاطر عوامل مختلف از جمله تعصب نژادی افراطی و عدم ایمان واقعی به دستورات حضرت موسی(ع) شروع به دشمنی و مخالفت و پیمان­شکنی با پیامبر(ص) و مسلمان نمودند تا جایی­که نقشه کشتن پیامبر را ریختند که، با نزول وحی بر پیامبر (ص) و با خبر کردن ایشان از نقشه شوم آن­ها، این نقشه شوم آن­ها بر ملا شد و پیامبر(ص) از این حادثه، هیچ صدمه­ای ندید.
۳-۲-۱-۴) صفات یهود از دیدگاه قرآن کریم:
قرآن از یهود و بنی اسرائیل بیش از هر قوم دیگری سخن گفته است، تا مسلمان با با روحیّات دشمن سرسخت خود آشنا شوند و حیله­های مختلفی را که آن­ها به قصد سدّ کردن راه هدایت و اضلال به کار می برند، بشناسند تا بتوانند با آن­ها مبارزه کنند:
۳-۲-۱-۴-۱) خود­­خواه و نژادپرست:
در تعالیم یهود ادعای برتریی نژادی وجود دارد و تصورشان بر این است که نژاد یهود و بنی اسرائیل ملت نمونه­اند تا جایی که خود را فرزندان و دوستان ویژه خداوند می دانند و «قوم برگزیده» عنوانی است که در تورات و تلمود فراوان به چشم می­خورد، بنابراین در آیاتی از قرآن کریم و منابع یهود، به نژادپرستی و ادعایی برتریی این قوم اشاره شده است ازجمله: «وَ قالَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصارى‏ نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُه…»[۳۷۵]
یکى از ادعاهاى بى‏اساس و امتیازات موهومى که یهود و نصارى داشتند، مى‏گفتند: «… ما فرزندان خدا و دوستان او هستیم»! اما مى‏دانیم که قرآن با تمام این امتیازات موهوم مبارزه مى‏کند و امتیاز هر انسانى را تنها در ایمان و عمل صالح و پرهیزکارى او مى‏شمرد، لذا در ادامه آیه براى ابطال این ادعا چنین مى‏گوید: «بگو: پس چرا شما را در مقابل گناهانتان مجازات مى‏کند»[۳۷۶]
علامه طباطبایی در تفسیر آیه چنین می­نویسد: یهودیان به هر حال منظورشان از این تعبیر این است که ما یهودیان و مسیحیان آن­قدر در درگاه خداى تعالى محبوب و مقرب هستیم که پسران در نظر پدران محبوب و مقربند، پس ما نسبت به خداى­تعالى جنبه شاه­زادگان را داریم که در صفى جداى از صف رعیّت قرار دارند و به امتیاز قرب به درگاه سلطان ممتازند، امتیازى که اقتضا دارد با آنان معامله و رفتارى غیر آن رفتارى که با رعیت مى‏شود، بشود کأنّه شاه­زادگان نسبت به قوانین و احکام جاریه در بین مردم افرادى استثنایى نیستند، که آن قوانین در بین آن­ها اجرا نمى‏شود، هر فردى از افراد فلان کار زشت را بکند فلان مجازات را دارد الا شاه­زادگان و هر فردى از افراد باید فلان کار را بکند الّا شاه­زادگان که به خاطر ارتباطى که با تخت سلطنت دارند نمى‏شود به آن­ها توهین کرد و آن­ها را مانند سایر افراد مملکت مجازات نمود و در موقفى قرار دارند که سایر افراد رعیت دارند، همه این امتیازات به خاطر این است که این شاه­زادگان به مقدار انتسابشان به مقام سلطنت مورد علاقه و محبت و کرامت شخص سلطان قرار دارند. پس مراد از این پسرى، صرف اختصاص و امتیاز و تقرب است، و عطف کلمه:« و احباؤه» بر کلمه« أَبْناءُ اللَّهِ»به منزله عطف تفسیر است، یعنى ابناء را تفسیر مى‏کند به این­که غرض از دعوى آن اختصاص و محبوبیت است و منظورشان از این محبوبیت نیز خود آن نیست، بلکه لازمه آن است و آن مصونیت از عذاب و عقوبت است، مى‏خواهند بگویند ما به دلیل اینکه پسران خدا یعنى احبا و دوستان خدا هستیم، هر کارى بکنیم کرده‏ایم و هرگز گرفتار عقوبت نمى‏شویم و سرانجام ما جز به نعمت و کرامت کشیده نمى‏شود، چون عذاب کردن ما منافات با آن امتیاز و محبوبیت و کرامت دارد که در ما هست.[۳۷۷]
۳-۲-۱-۴-۲) تکذیب رسولان وکشتن آن­ها:
قرآن کریم در این­باره می­فرماید:«لَقَدْ أَخَذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ أَرْسَلْنا إِلَیْهِمْ رُسُلًا کُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى‏ أَنْفُسُهُمْ فَرِیقاً کَذَّبُوا وَ فَرِیقاً یَقْتُلُونَ»[۳۷۸]این آیه هم مربوط به اهل کتاب و مخصوصاً «یهود» است. از دو کلمه «یقتلون» و «یکفرون» در آیه استفاده­ی استمرار و دوام می­ شود. یعنی این دو لفظ با هیئت مخصوص خود می­رسانند که: کفر ورزیدن به آیات الهی، عبارت از کفری است که روی ظلم و ستم، پس از بیان کافی و شافی پیدا شده باشد و هم­چنین کشتن انبیاء که کشتن به غیر حق است و کشتن کسانی که دعوت به عدالت و نهی از ظلم و ستم نمودند، تمام این­ها خود عادت جاریه و سیره­ی مستمره ی اهل کتاب بوده است؛ چنان­چه تاریخ یهود شاهد روشنی بر این مطلب می باشد. آنان افراد زیاد و عده­ی بسیاری از انبیاء خود را کشتند و مردان نیکوکاری را که امر به معروف و نهی از منکر می کردند به قتل رسانیدند.
در تفسیر المیزان در این­باره آمده است: هر وقت رسولی به سوی ایشان آمد و پیامی آورد که خوش­آیند و پسند خاطرشان نبود با آن رسول به صورت زشت و ناخوشی روبرو شدند و دعوتش را تلقی به قبول نکردند. خلاصه انبیایی که به سوی این قوم آمدند. دو دسته بودند. یکی آن که مردم (بنی اسرائیل) دعوی نبوتشان را تکذیب کردند و دیگر آنان که به دست مردم (بنی اسرائیل) کشته شدند.[۳۷۹]
در مجمع البیان آمده: ممکن است کسی بپرسد چه­طور در این آیه کلمه مستقبل یعنی «یقتلون» عطف بر ماضی یعنی «کذبوا» شده است؟ جواب این است که: این عطف برای آن است که دلالت کند بر این­که این­ها (یهود) این کاره­اند. در گذشته انبیاء را تکذیب کردند و کشتند، در آینده هم اگر به پیغمبری دست پیدا کنند خواهند کشت.[۳۸۰] در این­باره آیات دیگری نیز در قرآن موجود است که به منظور پرهیز از طولانی شدن بحث از ذکر و شرح آن­ها خودداری شده است.
به طور کلّی کارشکنی­ها و توطئه‏هاى مداوم یهود عصر پیامبر که همواره درصدد آسیب رساندن به مسلمانان بودند سبب شد که قرآن کریم اطلاعات گسترده‏اى را درباره یهود و سابقه تاریخى و روحیّات و عملکرد آن­ها در اختیار پیامبر اسلام بگذارد و لذا در آیات بسیارى از قرآن کریم اطلاعات جالبى درباره قوم یهود آمده است و از جمع بندى آن­ها روح عصیانگرى و بهانه­جویى و عناد و لجاجت یهود به خوبى مشهود است آن­ها حتى با حضرت موسى هم خوب کنار نمى‏آمدند و به او خیانت و نقض عهد مى‏کردند. ذکر این مطالب براى تسلاى خاطر پیامبر اسلام بود.[۳۸۱]
۳-۲-۱-۴-۳) جنگ طلبی:
یک دیگر از ویژگی­های یهودیان، جنگ طلبی آن­ها است. قرآن کریم در این­باره می­فرماید:«کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً»[۳۸۲]این آیه اشاره به کوشش­ها و تلاش­هاى یهود براى برافروختن آتش جنگ­ها و لطف خدا در مورد رهایى مسلمانان از این آتش­هاى نابود کنند کرده، مى‏فرماید: «هر زمان آتشى براى جنگ افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت و شما را از آن حفظ کرد.[۳۸۳]
بعضى از مفسران گفته‏اند: منظور از آتش جنگى که این جمله می­فرماید: (کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ): جنگ­هائى است که یهودیان با پیامبر اسلام می­کردند. ولى ظاهر و اطلاق این جمله عمومیت دارد: یعنى هر گاه ملت یهود جمعیتى را براى جنگ جمع­آورى می­کردند و خود را براى پیکار آماده می­نمودند خدا جمعیت آنان را پراکنده می­نمود و قدرت ایشان را نابود می­کرد. سر انجام: نتیجه‏اى نمى‏گرفتند و فائده‏اى عائد آنان نمی­شد. بلکه محصول آن همه فعالیت‏هاى ایشان غیر از مغلوبیت چیزى نبود شواهدى که این معنا را ثابت و مبرهن می کنند عبارتند از این­که: خداى توانا بخت نصر بابلى را بر آنان مسلط کرد. و بعداً که شروع به فساد نمودند طیطوس رومى را بر آنان غلبه داد سپس که بفتنه و فساد پرداختند خداى توانا ایشان را مغلوب و مجوس کرد که اهل فارس بودند. براى آخرین بار که فساد به راه انداختند و گفتند: (یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَهٌ)خدا مسلمانان را بر سر آنان مسلط نمود بنابراین یهودیان همیشه دچار ذلت بودند.[۳۸۴]
۳-۲-۱-۴-۴) خیانت در امانت:
قرآن کریم این ویژگی یهودیان را چنین بیان می­ کند:«وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینارٍ لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلَّا ما دُمْتَ عَلَیْهِ قائِماً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ…»[۳۸۵] گروهى از اهل کتاب درباره اموال مردم رعایت می­نمایند، که چنان­چه کیسه زر و یا سیم نزد آنان به ودیعت نهاده شود، سپرده را باز دهند، ولى بسیارى از یهود خیانت می­نمایند و مال سپرده را جز به اصرار و به استناد گواه از آنان نمی­ توان باز ستاند این خیانت از نظر غرور و نخوتى است که یهود دارند و نژاد اسرائیل را سبب شرافت پنداشته و سایر مردم را امّى و کوتاه نظر خوانند، از این جهت حکمى را به نفع خود ساخته و به تورات نسبت داده ‏اند، که غیر نژاد اسرائیل حقّى بر افراد یهود نخواهند یافت و حقوق و اموال مردم را براى خود جایز می شمارند.[۳۸۶]
۳-۲-۱-۴-۵) زراندوزی و مال­پرستی:
در تاریخ بشریت، هیچ امتی مانند یهود شیفته­ی ثروت نمی ­باشد. آن­ها برای به دست آوردن مال، هر راهی را پیش می­گیرند. اگر چه با شرف و حیثیت انسانی مخالفت داشته باشد. حرص و آز آنان به مرحله­ پرستش می­رسد تا جایی که حضرت عیسی(ع) به آن­ها فرمود: «دو خدا که عبارتند از خدا و مال را پرستش نکنید»[۳۸۷]
دنیاگرایی و دلبستگی مفرط و شدید به دنیا و مطامع دنیوی و عدم توجه به سرای آخرت و روز قیامت از ویژگی­های اختصاصی و لاینفک یهود شمرده شده است.
۳-۲-۱-۴-۶) پیمان شکنی:
یکی دیگر از ویژگی­های یهودیان، پیمان شکن بودن آن­هاست که در طول تاریخ بارها از این گروه سرزده و قرآن و منابع اسلامی درباره آن فراوان سخن گفته­اند از جمله: «أَوَ کُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یُؤْمِنُونَ»[۳۸۸]: و آیا چنین نیست که هر بار آن­ها [یهود] پیمانى (با خدا و پیامبر) بستند، جمعى آن را دور افکندند (و مخالفت کردند.) آرى، بیشتر آنان ایمان نمى‏آورند.صاحب انوار در تفسیر آیه می­نویسد: منظور علماء و دانشمندان یهودند که توراه را خوانده و بشارت دین اسلام و بعثت رسول مکرّم (صلّى اللّه علیه و آله) را داشته و از نظر عناد حکم توراه را در باره دین اسلام انکار و بشارت­هاى آن را تکذیب نمود.[۳۸۹]
۳-۲-۱-۴-۷) تحریف کلمات الهی:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...