۴- پاسخگویی عاطفی
به درجه و کیفیت علاقه و نگرانی افراد خانواده نسبت به هم گفته میشود(۱۳،۷۵). پاسخگویی عاطفی به عنوان توانایی خانواده برای پاسخ به دسته تحریکاتی با کیفیت و کمیت مناسب احساسات تصور میشود. در بحث کیفیت ۲ سوال مطرح میشود، اول اینکه آیا اعضاء خانواده به طیف وسیعی از احساسات تجربه شده در زندگی عاطفی اشخاص پاسخ میدهند؟ دوم، آیا احساسات تجربه شده با تحریکات هر موقعیت، همخوانی دارند؟(۷۱) در خانواده هایی که عملکرد مطلوب دارند، ابراز احساسات، صرف نظر از ماهیت آن پذیرفته میشود، اما در خانوادههایی که عملکرد نامطلوب دارند، احساسات سرکوب میشوند یا به افراد اجازه ابراز و بیان رنج محدودی از احساسات داده میشود(۷۳).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۵- آمیزش عاطفی
به میزان مشارکت و همکاری اعضاء در خانواده گفته میشود(۷۲). بعد آمیزش عاطفی، به عنوان میزان ارزشی که هر خانواده به عنوان کل، به فعالیتها و علائق افراد خانواده میدهد، در نظر گرفته میشود. تمرکز بر این است که اعضاء خانواده به چه میزان و چه روشی به ارزشهای همدیگر، علاقه نشان میدهند و خودشان را درگیر میکنند(۷۱،۷۴). شش نوع آمیزش عاطفی در خانواده ها شناسایی شده است که در یک طیف از فقدان کامل آمیزش تا میزان وسیع آمیزش قرار میگیرند. در ادامه در مورد این شش نوع آمیزش توضیح داده میشود:
۱فقدان آمیزش: اعضاء خانواده هیچ علاقهای به همدیگر نشان نمی دهند و تنها در یک مکان مشترک زندگی میکنند.
۲- آمیزش بدون احساسات: در این نوع، علاقه کمی وجود دارد اما اعضاء در تعامل با دیگری سرمایه گذاری اندکی از احساسات خود میکنند. یعنی سرمایه گذاری از احساسات و عواطف برای دیگران در مواقعی که تقاضا میشود صورت میگیرد و آن هم به میزان بسیار ناچیز.
۳- آمیزش نارسیستیک یا خود شیفته: دیگران هیچ جایگاه خاصی در نظر فرد ندارند.
۴- آمیزش توام با همدردی: اعضاء خانواده نگرانی های عاطفی واقعی برای علائق همدیگر نشان میدهند.
۵- آمیزش افراطی: این نوع از آمیزش با نشان دادن رفتارهای دخالت کننده بیش از حد و حمایت بیش از حد اعضاء از همدیگر مشخص میشود.
۶- آمیزش همزیستانه: آمیزش عاطفی چنان شدید است که مرزهای موجود بین اعضاء خانواده از بین رفته اند(۷۳،۷۴).
همراهی توام با همدردی، موثرترین و سالمترین نوع آمیزش است (۷۶) رابطه بین آمیزش عاطفی و عملکرد خانواده در این الگو منحنی شکل است، یعنی آمیزش عاطفی کمتر ممکن است به این معنا باشد که اعضای خانواده به همدیگر توجه نمیکنند و به عنوان خانواده با کارکرد بد شناخته شوند (۷۳).
۶- کنترل رفتار
به عنوان الگویی که خانواده برای اداره کردن رفتار در سه موقعیت جسمانی، روانی- زیستی و اجتماعی اتخاذ میکند میباشد(۱۱،۱۳،۷۱). اول، موقعیتهای خطر فیزیکی وجود دارد که خانواده رفتار اعضای خود را پایش و کنترل میکند. دوم، نیازهای روانی- زیستی اعضاء خود مانند خوردن، آشامیدن، خوابیدن و نیازهای جنسی را در موقعیتهای مختلف برآورده میکند و نهایتاً موقعیت هایی وجود دارد که رفتار اجتماعی سازی بین فردی را در اعضاء خانواده و افراد بیرون از خانواده اداره میکند. مهم است که رفتار همه اعضاء خانواده را در هر موقعیت مورد ملاحظه قرار دهیم. در سلسله بررسی ها، تناسب قوانین و استانداردهای خانواده، سن و حالات افرادی که درگیر هستند باید مورد ملاحظه قرار گیرد. خانواده ها استاندارد رفتارهای قابل قبول خود و همچنین، درجه آزادی که به این استانداردها میدهد را تعیین میکنند. ماهیت این استانداردها و میزان آزادی عمل برای رفتارهای قابل قبول درجه کنترل رفتار در خانواده خوانده میشود(۷۵،۷۶).
این بعد هم استانداردها و انتظارات رفتار والدین نسبت به فرزندان و هم استانداردهای رفتار فرزندان با یکدیگر را نشان میدهد. چهار شیوه کنترل رفتار عبارتند از:

    • کنترل رفتار سخت Rigid : قوانین حاکم بر خانواده شامل استانداردهای سفت و سخت است که در هر موقعیت اجازه انعطاف کمی به اعضاء میدهد.
    • کنترل رفتار منعطف: استانداردها و قوانین در نظر اعضاء خانواده منطقی هستند و فرصت برای مذاکره و ایجاد تغییر وجود دارد.
    • کنترل رفتار بی بندوبار: هیچ استانداردی در خانواده وجود ندارد.
    • کنترل رفتار بی نظم (آشفته): در این نوع از کنترل رفتار، خانواده گرایش به یک الگوی غیرقابل پیشبینی و تصادفی بین الگوی سخت، منعطف و بیبند و بار دارد. افراد خانواده نمیدانند که کدام استانداردها را به چه میزانی و در چه زمانی به کار ببرند.

کنترل رفتار منعطف، کارآمدترین فرم و نوع بینظم، غیرموثرترین نوع کنترل رفتار میباشند(۷۴).
عملکرد مطلوب خانواده:
خانواده هایی که سطح بالاتری از عملکرد دارند، در متون بهداشت جامعه به عنوان خانواده های سالم خوانده می شود، اما باید توجه داشت که تلاش برای تعریف خانواده “نرمال” یا خانواده “سالم” خصوصاً برای محققینی که خانواده را به عنوان سیستم تعامل افراد با همدیگر و با زیر سیستم های دیگر (فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، زیستی، اجتماعی) تعریف می کنند، یک تلاش بیهوده است. زیرا ” نرمال بودن” اغلب به معنای نداشتن هیچ گونه مشکل خاص می باشد که نمی تواند در مورد خانواده صدق کند، به همین جهت زدن برچسب “سالم” یا ” ناسالم” به خانواده، مشکل است(۱۲،۷۴). از نظر Lancaster نیز زدن برچسب ” خانواده ناسالم” یا ” خانواده با عملکرد نامطلوب” به خانواده ها، اجازه تغییر و مداخله پرستاری برای برآوردن نیازهای آن را نمی دهد. خانواده ها همه خوب یا همه بد نیستند. بنابراین نیاز است که پرستاران، برای ارزیابی درست خانواده، رفتار خانواده را در طیف نیازهای مختلف هر خانواده ارزیابی کنند و به این نکته توجه داشته باشند که همه خانواده ها نقاط قوت و ضعف هایی دارند(۹).
با توجه به مشکلات ذکر شده، یک روش معمول برای توصیف عملکرد مطلوب خانواده استفاده از مفاهیم آماری مانند میانگین می باشد که سنجش خانواده بر اساس امتیازات کسب شده نمونه ها صورت می گیرد و بنابر این اگر نمونه انتخاب شده معرف جامعه باشد، خصوصیاتی از خانواده های آن جامعه به دست می آید(۷۶،۷۵،۷۴) که این روش توصیف عملکرد خانواده در مدل مک مستر به کار برده شده است.
تا وقتی خانواده “طبیعی” غیرممکن می نماید، آگاهی نسبت به مفهوم کارکرد خانواده مطلوب می تواند مفید واقع شود. بسیاری از درمانگران دوست دارند علاوه بر حل مشکل مطرح شده از سوی خانواده به حل سایر مشکلات آنها نیز بپردازند. به همین منظور کریشنر و کریشنر(۱۹۸۶) ، الگوی” فرایند خانواده مطلوب” راارائه کرده اند که بسیار با ارزش است. این دو در توصیف کارکرد مطلوب خانواده، تعاملات ازدواجی، تعاملات تربیتی و تعاملات مستقل را مورد توجه قرار داده اند و کنش فردی اعضای خانواده در فعالیتشان، خواه حرفه ای، تحصیلی، اجتماعی یا تفریحی را بررسی نموده اند. چنانچه رابطه زناشویی رابطه ای سست باشد، پایه های لازم برای موفقیت آمیز بودن و مطلوب بودن عملکرد خانواده، لرزان و یا حداقل ضعیف خواهد بود. برای زوجی که خودشان با هم سازگارنیستند،مشکل است که والدین خوبی باشند. خانواده ها ترکیب بسیار متفاوتی دارند و کنش خانواده سالم می تواند اشکال متفاوتی به خود بگیرد. دقیقاً بررسی ویژگیهایی که در ارزیابی کنشهای خانواده و طبیعی و غیر طبیعی بودن آنها مطرح هستند و تعیین میزان اهمیت آنها، به گرایش و دیدگاه درمانگر مبتنی است. ارزش های فرهنگی خانواده ها وزمینه های قومی آنها نیز عوامل مهمی به شمار می آیند.
“کارکرد مطلوب خانواده” مفهوم مفیدی است که نه تنها در مورد مشکلات احتمالی بوجود آمده در خانواده بلکه در تعیین این که آیا نیازهای زوجین و فرزندان آنها، آنچنان که می بایست برطرف می شوند یا نه نیز مد نظر قرار می گیرد. هر خانواده باید هم نیازهای عاطفی و هم روانشناختی اعضای خود را بر آورده سازد(۱۲).
مطالعات نشان می دهد عملکرد مطلوب خانواده، در بهبود کیفیت زندگی وافزایش سطح سلامت افراد در جامعه موثر است، همچنین مشکلات خانواده را کاهش داده، رضایت از زندگی را بالا برده، امید به زندگی را افزایش داده ومهارت های زندگی را ارتقاء می بخشد. با بهبود عملکرد خانواده می توان سلامت عمومی کودکان را بالا برد و از اختلالات روانی و جسمی پیشگیری نمود. عملکرد خانوادگی خوب می تواند به اعضاء درسازگاری با استرس وشرایط نامناسب کمک نماید. اختلال درعملکرد خانواده اعضاء را سردرگم و نگران کرده و باعث ایجاد مشکلات بهداشتی می گردد. درخانواده با عملکرد مطلوب حل مشکلات به راحتی انجام شده، نقش ها و مسئولیت ها روشن و انعطاف پذیر می باشد(۷۸).
همانگونه که اشاره شد، در این پژوهش خانواده تحت تاثیر نظریه سیستم های خانواده بررسی شده است. زیرا این مدل ابعادی از عملکرد خانواده که در برخورد بالینی با خانواده که در برخورد بالینی با خانواده ها مهم هستند را شناسایی می کند(۷۱).
یعنی با عملکرد جاری خانواده سر و کار دارد نه با مرحله تکاملی خانواده یا رشد قبلی آن.
بنابراین، قبل از تشریح مدل مک مستر، در ابتدا به توضیح مختصری از مفاهیم نظریه سیستمهای کلی و سپس تئوری سیستم های خانواده که چهارچوب تئوریکی الگوی مک مستر را تشکیل می دهد خواهیم پرداخت.
نظریه سیستمها و کاربرد آن دربررسی خانواده:
نظریه سیستم های کلی از سوی ون برتالنفی(۱۹۶۸) ارائه شده است. وی سیستم را ” دسته ای از عناصر تعدیل کننده” تعریف کرد. علاوه بر این، وی نظام های باز و بسته را از هم متمایز ساخت. نظام های بسته آنهایی هستند که تعاملی با محیط اطراف ندارند و کارکرد آنها همانند واکنش شیمیایی یا فیزیکی در یک ظرف دربسته است. چنین نظام هایی از قوانینی متفاوت از قوانین پیروی شده در نظام های باز تبعیت می کنند. برای نمونه، نظام های بسته از خود تحلیل نشان می دهند، گرایش به حداکثر سادگی دارند، وضعیت را به ساده ترین سطح ممکن نسبت به شروع موقعیت کاهش می دهند. بنابراین، چنانچه دو گاز از لحاظ شیمیایی نسبت به هم واکنش نشان نمی دهند در ظرفی سربسته قرار گیرند، نتیجه عدم اختلاط کامل آن دو با هم خواهد بود. به محض کامل شدن فر آیند، گفته می شود که نظام در حالت ” توازن” است. در حالیکه نظام های بازی چون خانواده از خود تحلیل نشان نمی دهند و رد و بدل مستمر موضوعات مربوط به آنها همیشه خارج از مرزهای نظام وجود دارد. چنانچه ویژگی های مرزها دست نخورده باقی بماند و محیط خارج نیز تغییر بکند، نوعی حالت ثبات حاصل می شود. البته محیط اکثر نظام های باز نسبت به تغییر مقاوم است(۱۲). درتایید این سخن، سادوک نیز بیان می کند، که بنا بر نظریه نظام خانواده، خانواده واحدی است که طوری عمل می کند که اعتدال (هوموستاز) تعامل هایش به هر قیمتی حفظ شود. در خانواده درمانی هم هدف آن است که الگوهای اغلب پنهانی که تعامل این گروه را حفظ می کند، آشکار شود و کمک شود که گروه به مقاصد این الگو پی ببرد. خانواده درمانگران معتقدند عضوی از خانواده که برچسب بیماری به او تعلق گرفته کسی است که از نظر خانواده مشکل تلقی می شود، باید سرزنش گردد و لازم است کمک شود، حال آنکه هدف خانواده درمانگر آن است که به خانواده کمک کند که دریابد علائم آن بیمار فی الواقع در خدمت کارکرد محوری خانواده یعنی حفظ اعتدال آن بوده است. وجه لاینفک نظریه نظام خانواده درجاتی از این اعتقاد است که رابطه زن و شوهر قویاً بر ماهیت نظام اعتدال خانواده اثر می نهد. این مفهوم را یکی از درمانگران صاحب نظر خانواده، به این صورت بیان کرده است که زن و شوهر معماران خانواده اند(۷۹).
گاهی تغییراتی نیز در ویژگیهای مرزها بوجود می آید. بنابراین، احتمالاً خواص نظام های باز تغییر کرده یا به تدریج کامل می شود. اهمیت نظریه سیستم ها در خانواده درمانی در عقاید و مفاهیمی که برای این حیطه به ارمغان آورده نهفته است.که عبارتند از:
الف) خانواده ها و سایر گروه های اجتماعی، سیستم هایی محسوب می شوند که خصوصیات آنها چیزی بیشتر از مجموع خصوصیات اجزایشان است.
ب) عمل چنین سیستم هایی به وسیله قوانین عمومی خاصی اداره می شوند.
ج) هر سیستم مرزهایی دارد که خصوصیات آن در فهم چگونگی کار سیستم مهم است.
د) مرزهای فرا گیرنده سیستم نیمه تراوا هستند، بدین معنی که برخی چیزها می تواند از آنها عبور کند و برخی نمی تواند. علاوه بر این، گاهی اوقات موضوعات خاصی پیدا می شود که فقط وارد یا خارج می شوند.
ه) نظام های خانوادگی به سمت ثبات نسبی گرایش دارند نه کامل. در حقیقت رشد و تکامل آنها بطور معمولی جریان دارند، تغییر می تواند رخ دهد یا به طرق مختلف بر انگیخته شود.
و) ارتباط و مکانیزم های بازخوردی میان اجزای سیستم در کارکرد آن مهم است.
ز) فهم رویدادهایی نظیر رفتار افراد خانواده در قالب مثال هایی چون علیت حلقوی بهتر از موارد علیت خطی صورت می گیرد.
ح) به نظر می رسد که نظام های خانوادگی مانند نظام های باز، هدفمند باشند.
ط) سیستم ها از نظام های فرعی تشکیل می شوند و خود در واقع اجزایی از نظام های فراگیر و بزرگتر هستند.
در واقع، ایده علیت حلقوی در مقابل علیت خطی پایه ای برای درک فرآیندهای موجود در خانواده ها محسوب می شود که البته در هر دو مشترک است. علیت خطی فرآیندی را توصیف می کند که خود سبب بروز فرآیندی دیگر می شود. اما بطور کلی عقیده ای مبنی بر این که باز شدن چتر کوچکترین نقشی در بارندگی داشته باشد، وجود ندارد. بلکه این امر موردی از موارد علیت خطی است، چرا رویداد الف (شروع بارندگی) علت رویداد ب (باز شدن چتر) فرض می شود اما رویداد (ب) تاثیری بر رویداد (الف) ندارد. علیت حلقوی اصطلاحی است که در صورت کاربرد، موقعیتی را نشان می دهد که در آن رویداد (ب) هم روی رویداد (الف) تاثیر متقابل می گذارد.
یکی از مفاهیم مهمی که از نظریه سیستم ها بر گرفته شده است، مسئله رابطه بین نظام های فرعی و نظام های فراگیر است. فراسیستم هایی که خانواده به آن تعلق دارد عبارتند از: خانواده باز، روستا، همسایه، طایفه و امثال اینها که هر یک به نوبه ی خود، بخشی از فراسیستم های بزرگتر هستند. سیستمی که معمولاً خانواده درمانگران بر آن تمرکز دارند، خانواده است. اما نظام های فرعی و معمولا نظام های خارجی خانواده هایی که به درمان آنها می پردازند نیز مورد علاقه و توجه خانواده درمانگران است.
هر سیستم مرزی دارد که آن را از پیرامونش متمایز می سازد. سیستم های زنده، مرزهای جسمانی واضح و قابل رویتی دارند، مانند پوست. اما در سیستم های هیجانی و روانشناختی مرزها به این حد قابل رویت نیست، گرچه از اهمیت یکسانی برخوردارند. این مرزها تغییرات هیجانی درونی را کنترل کرده و اعمال را به هم نزدیک می سازند و آنها را به هم پیوند می دهند. برخی خانواده ها مرزهای نسبتاً نفوذ ناپذیری دارند، به نحوی که کاملا از محیط اجتماعی زندگیشان جدا هستند، اما این مرزها در سایر خانواده ها بسیار نفوذپذیرترند. مرزهای همه نظام های باز تا حدی نیمه تراوا هستند، بدین معنی که به بعضی چیزها اجازه عبور می دهند و به بعضی دیگر نه. بدین معنی که یکپارچگی سیستم و حد فاصلش از محیط اطراف حفظ می شود(۱۲).
نظریه سیستمهای خانواده:
نظریه سیستمهای خانواده توسط Bowden ایجاد شد. وی این نظریه را برای درک عملکرد خانواده و درمان خانواده ها در Settingهای بالینی ایجاد کرد. در حالیکه قسمت اعظم این نظریه بر کاربرد بالینی شامل کار با افراد، زوجین و خانواده ها تمرکز می کند، اما از زمان تاسیس این نظریه، محققین به ارزش کاربرد آن در رشته های مختلف علوم انسانی پی برده اند(۸۰).
نظریه سیستمهای خانواده، خانواده را به عنوان یک سیستم یکپارچه فرض می کند، که همه اجزای سیستم با همدیگر و همچنین، یک کل بزرگتر از جمع اجزای آن، در ارتباطند. به طوریکه درک سیستم خانواده با در نظر داشتن خانواده به عنوان یک کل و تاثیری که بر اجزای خود می گذارد و بالعکس، امکان پذیر است.
طبق مفروضات این نظریه، خانواده در تعامل با محیط داخلی و خارجی، به عنوان یک سیستم باز عمل می کند. محیط داخلی شامل ساب سیستم های سیستم اولیه خانواده مانند زیر سیستم های ارتباطات خواهر- برادر، والدین- کودک و غیره. محیط خارجی خانواده شامل سوپرا سیستم ها، یعنی سیستم های محیطی بزرگتر که خانواده بخشی از آن است مانند، گروه فرهنگی که خانواده به آن تعامل دارد می باشد(۳۱).
خانواده ها تحت تاثیر نظریه هایی که از فیزیک و بیولوژی سر چشمه گرفته اند، قرار می گیرند. یک سیستم باز، انرژی و ماده رابا محیط مبادله می کند. در مقابل سیستم بسته از محیط خود مجزاست. سیستم برای حفظ حالت ثبات به بازخوردهای مثبت و منفی وابسته است(هموستاز) . در این تئوری فرض می شود:
– سیستم خانواده بزرگتر و متفاوت از جمع اجزای آن است.
– در سیستم های خانواده سرپرستهای مختلف و روابط منطقی بین ساب سیستم ها وجود دارد(مادر-کودک) (خانواده-جامعه) و…
– مرزها در سیستم خانواده می تواند باز، بسته و یا انتخابی باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...