صالح از یک دم که آرد باشکوه
ناقه‏ى صالح به صورت بُد شتر
تا بر آن امت ز حکم مرگ و درد
شحنه‏ى قهر خدا ز یشان بجُست

صد چنان ناقه بزاید متنِ کوه‏[۲۴۵]
پى بریدندش ز جهل آن قوم مُر
ناقَهَ اللَّهِ وَ سُقْیاها چه کرد
خونبهاى اشترى شهرى دُرُست[۲۴۶]

آوردن شتر ماده در پی این بود که منکران ایشان را ساحر می­نامیدند و می­گفتند: اگر می­خواهی تو را بپذیریم، امری شگفت بیاور. و نکته دیگر پشیمانی آنها پس از نحر شتر.[۲۴۷]

۸-۲٫ از گِل، پرنده ساختن عیسای مسیح (علیه السلام)

آنچه عیسی(علیه السلام) برای ایمان آوردن بنی­اسرائیل خبر از انجام امور خارق عادت می­دهد و می‌گوید: «أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فیهِ فَیَکُونُ طَیْراً: من از [جانب‏] پروردگارتان نشانه‏اى براى شما آورده‏ام. [تا آنجا که‏] من براى شما از گل، چون شکل پرنده مى‏سازم، آن گاه در آن مى‏دمم، و به حکم الهى پرنده مى‏شود.»[۲۴۸]

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

بر تن مرده بخواندم گشت حَی
آب و گِل چون از دم عیسی چرید

برسر لاشَی بخواندم گشت شَی[۲۴۹]
بال و پر بگشاد مرغی شد پرید[۲۵۰]

۹٫ دست‌های پنهان در هنگام نیاز اولیای خدا

خداوند متعال در کتاب خویش به دوستان خویش وعده یاری داده است و این سنت الهی، گاه به انجام امری غیر عادی کشانده می­ شود که در قرآن کریم به برخی از آن موارد اشارت رفته است.

۹-۱٫ نادیده شدن برگزیده‌ی خدا با پوشش تار عنکبوت

از شگفتی‌هایی که در سال‌های نخستین و دشوار اسلام بر مردمان آن زمان آشکار شد و قرآن بدان گواهی می‌دهد نادیده شدن برگزیده­ی خدا در غار با تار عنکبوتی بود که ساعاتی پیش وارد آن شده بود. در حالی که خون‌آشامان نادان در پی ایشان، کوه و برزن را می‌گشتند حتی نشانی از او نیافتند و این‌گونه شد که «أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها: او را با سپاهیانى که آنها را نمى‏دیدید توان داد.»[۲۵۱]

۹-۲٫ کمک فرشتگان در نبردهای نابرابر

یکی از نیروهای نهانی خداوند در یاری­رساندن اولیای خویش فرشتگان­اند که به فرمان الهی دست به کارهای نامأنوس می­زنند.

۹-۲-۱٫ در هم کوباندن لشکری با مشتی از خاک

در صحنه نبرد پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) با لشکر دشمنان بی­ایمان، آنگاه که کار از دست بشر به در رفت
پیامبر عزیز ما با افکندن مشتی خاک زمین به سوی لشکر سر تا پا مسلح دشمن، آنان را به خاک ذلت نشاند. از این رو خداوند در قرآن کریم، این کار حیرت­آور را به خود نسبت می­دهد و می­فرماید: «پس شما آنان را نکشته‏اید، بلکه خداوند آنان را کشت و هنگامى که [به سوى آنان خاک‏] افکندى، تو نیفکندى بلکه خداوند افکند و تا از [سوى‏] خویش به مؤمنان عطایى نیک ببخشد. بى گمان خداوند شنواى داناست.»[۲۵۲]
ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ[۲۵۳] راست دان هر چه کارد جان بود از جان جان[۲۵۴]

۹-۲-۲٫ دست‌های غیب در گاه نیاز لشکر خدا با یاری‌رسانی فرشتگان در نبردهای نابرابر

از جمله کاستی‌های مسلمانان در سال‌های نخستین اسلام، نابرابری در جنگ‌ها بود، اما خداوند هماره با دست‌های نهان و نیروهای نادیدنی، دوستان خود را یاری می‌نمود. گاهی به «هزاران فرشته» و گاه به «پاشیدن سنگریزه‌هایی به سوی دشمنان‌» و خود، آشکارا در کتابش از ین امدادهای غیبی، پرده برداشته تا مؤمنان بدانند که هماره دست خدا در کار است. آنگاه که «پروردگارتان شما را به سه هزار [نفر] از فرشتگان فرو فرستاده شده [از آسمان‏] مدد رساند؟»[۲۵۵] و آن زمان که «[کافران‏] با این جوش [و خروش‏] به سویتان آیند، پروردگارتان شما را به پنج هزار [نفر] از فرشتگان نشان‌گذار، مدد مى‏رساند.»[۲۵۶] نکته­ای که در این مورد است این است که پیش از یادکرد کمک غیبی، خداوند سبب این­گونه امدادها را شکیبایی در راه حق و پرهیز گاری می‌داند.[۲۵۷]
این امر را می­توان در نجات بنی­اسرائیل در جریان شکافت دریا به دست حضرت موسی(علیه السلام) نیز به گونه ­ای دیگر به نظاره نشست، که پیش­تر، از آن سخن رفت.

۹-۳٫ باز شدن درهای کاخ برای یوسف(علیه السلام)

آنگاه که ولیّ زیباروی خداوند متعال، مورد مکر خوب­رویان زشت­سیرت مصر قرار گرفت و با دیوار درهای بسته روبرو شد برون­رفتی جز کار شگفتی چون گشوده شدن درها، یکی پس از دیگری به خداوند متعال نبود.[۲۵۸]

۱۰٫ بیدار شدن پس از صدها سال خفتن

یکی از چهار موردی که خدای سبحان در قرآن کریم نام شگفت ـ البته برای آدمی ـ را بر آن می‌نهد همین داستان خفتگان در غار است:«أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً: آیا پنداشته‏اى که اصحاب «کهف» و «رقیم» از [زمره‏] نشانه‏هاى ما [چیزى‏] شگفت بودند؟»[۲۵۹] بیدار شدن تکان­دهنده برخی گرویدگان به خدا، پس از صدها سال خفتن، امری است که هنوز که پس از هزاران سال، آدمی را به شگفتی وامی­دارد. نکته­ی قابل یادکرد در این مورد از گونه­ های قرآنیِ امر خارق عادت، این است که خداوند هدایت پاداشی خود[۲۶۰] و و باز هدایت الهی[۲۶۱] ـ در پی ایمان نخستین و استقامت آنها ـ را مایه­ی انجام این کار شگفت در حق آنها می‌داند. دعای آنها به فراهم دیدن راهی به رهایی[۲۶۲] را، به استجابت رساند و به­گونه ­ای حیرت­آور آنها را از شکنجه­های جسمی چون سنگسار و آزارهای روحی­ای چون برگرداندن به کفر، رهایی داد. «پس چندین سال در [آن‏] غار بر گوشهایشان پرده افکندیم.»[۲۶۳]
البته در این داستان، کارهای فراعادی بیشتری در آیه، بدان اشاره شده به­مثل اینکه: «و خورشید را مى‏دیدى که چون بر مى‏آمد از غارشان به جانب راست گرایش مى‏یابد و چون غروب مى‏کرد، از آنان به جانب چپ در مى‏گذشت و آنان در [جایى‏] فراخ از آن بودند. این از آیات خداوند است.»[۲۶۴] یا «و آنان را بیدار مى‏پنداشتى حال آنکه خفته بودند. و آنان را به جانب راست و به جانب چپ مى‏گرداندیم و سگشان دو دستش را بر آستانه در گشاده بود. اگر بر آنان آگاهى مى‏یافتى قطعاً گریزان از آنان روى مى‏گردانى و به راستى بسیار از آنان بیمناک مى‏شدى.»[۲۶۵] همه این لطف‌ها را خداوند در باره کسانی می‌کند که: «خداوند [او را] هدایت کند، او راه یافته است.»[۲۶۶] پس دیگران هم می‌توانند مورد امدادهای نهانی حضرت حق قرار گیرند.

۱۱٫ زنده شدن انسانی، سالیان دراز پس از مرگ

اندیشه در داستان آن بزرگی که از دِهی سقف­فروریخته گذر کرد ناگاه به زبان حال گویا از خالق متعال خواسته باشد که چگونگی زنده شدن اینان در قیامت را به من نشان بده. سپس خداوند قادر، خود او را برای ۱۰۰ سال میراند و آنگاه زنده کرد، به­گونه ­ای که خود آن ولی خدا از این کار بزرگ شگفت زده شده بود. «به داستان کسى که بر دهى گذشت که سقفهایش فرو ریخته بود، [نیندیشیده‏اى؟ او] گفت: خدا [اهل‏] این [ده‏] را پس از مرگش چگونه زنده مى‏کند؟ فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَهَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَه:‏ پس [از این شکّ‏] خداوند او را صد سال میراند، آن گاه او را برانگیخت [و به او] فرمود: چه مدّت [به این حال‏] مانده‏اى؟ [او] گفت: یک روز یا قسمتى از روز را [در این حال‏] مانده‏ام. فرمود: بلکه صد سال مانده‏اى. پس به خورد و نوشت بنگر. دگرگون نشده [و رنگ نباخته‏] است. و به دراز گوشت بنگر. و [مى‏خواهیم‏] تا تو را براى مردم نشانه‏اى قرار دهیم. و به استخوانها بنگر [که‏] چگونه آنها را برداشته به هم پیوند مى‏دهیم و بر آن گوشت مى‏پوشانیم. آن گاه چون [قدرت الهى‏] براى او روشن شد، گفت: [به راستى‏] مى‏دانم که خداوند بر هر کارى تواناست.»[۲۶۷] به راستی که جز ولی خدا کسی را شایستگی این امر هست تا خود او به استجابت این خواسته سترگ برسد؟ او پیامبر و ولی خدا، عزیر(علیه السلام) بود که با اندیشه­ی درونی­اش محل انجام این شگفتی قرار گرفت.

هین عُزَیرا در نگر اندر خرت
پیش تو گردآوریم اجزاش را
دست نى و جزو بر هم مى‏نهد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...