کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



عمل خلاف قابل انتساب به عامل رفتار باید منجر به ورود خسارت (اعم از مادی یا معنوی) به شخص شده باشد.[۱۹۰] بعبارتی ورود خسارت می بایست مسلم[۱۹۱] باشد. به صرف احتمال ورود ضرر نمی توان مطالبه خسارت نمود. بنابراین حمایت دیپلماتیک نباید مسبوق بر نقض تعهد باشد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

حمایت دیپلماتیک پیشگیرانه اساساً قابل اعمال نیست. بدین لحاظ باید بدواً تعهدی نقض و منجر به ورود خسارت به شخص گردد تا دولت متبوع شخص متضرر بتواند به اعمال حمایت دیپلماتیک بپردازد. هرچند به زغم عده ای از علمای حقوق نیز در موارد استثنایی به استناد نقض تعهدی که ممکن است قریب الوقوع باشد می توان به حمایت دیپلماتیک از شخص مبادرت نمود که بنظر می رسد این آموزه بر فرض پذیرش در خصوص اشخاص حقوقی قابل تصور نمی باشد.
مبحث دوم- طرفین اختلاف در آیین حمایت دیپلماتیک
بند اول- خواهان[۱۹۲]
نظر به اینکه ساز و کار حمایت دیپلماتیک متعاقب ورود خسارت به شخص (اعم از حقوقی یا حقیقی) فعال شده در جهت جبران خسارات وارده به شخص متضرر، معمول می گردد، این سؤال را مطرح می سازد که اساساً خواهان اختلاف در آیین حمایت دیپلماتیک چه کسی است؟ آیا شخص متضرر خود راساً می تواند خواهان یک اختلاف در آیین حمایت دیپلماتیک قرار گیرد یا نه؟
همانطور که قبلاً نیز اشاره گردید، طرفین یک اختلاف بین المللی باید دو عنصر، دو تابع یا دو موضوع حقوق بین الملل باشند. یعنی موضوعاتی که بتوانند در چهارچوب حقوق بین الملل طرف حق و تکلیف قرار گیرند.
اشخاص حقوقی مورد بحث، هرچند دارای شخصیت حقوقی در چهارچوب حقوق داخلی دولتهایی که تأسیس می گردند می باشند، اما بلحاظ اینکه ذاتاً پدیده ای خارج از دولتها نبوده، و دارای شخصیت حقوقی مستقل از اعضای مؤسس خود نمی باشند (حداقل اینکه بطور کامل مستقل نمی باشند). بنابراین اصولاً فاقد صلاحیت و شخصیت حقوقی بین المللی نام جهت استیفای حقوق خود می باشند،[۱۹۳] بدین لحاظ نی توانند در سطح بین الملل موضوع حقوق و تکالیف قرار گیرند.
بعبارت دیگر، اساساً فاقد اهلیت و صلاحیت لازم جهت پیگیری ادعا و احیاناً اقامه دعوی بعنوان مدعی بطرفیت تابعی که به آنها خسارت وارد نموده در سطح بین الملل (نظیر دادخواهی بطور مستقیم در نزد مراجع بین المللی) می باشند. بنابراین حق توسل به رویه های معمول حقوق بین الملل در جهت جبران خسارات وارده و حقوق تفویت شده خود را ندارند.[۱۹۴]
بدان لحاظ شخص متضرر بالاجبار می بایست به حمایت دیپلماتیک دولت متبوع خود متوسل شده و دولت متبوع نیز بعنوان یک موضوع و تابع حقوق بین الملل به نفع شخص متضرر در سطح بین الملل به پیگیری ادعای شخص و احیاناً طرح آن نزد مراجع بین المللی نظیر دیدن بین المللی دادگستری بپردازد. بنابراین خواهان اختلاف در ساز و کار حمایت دیپلماتیک دولت متبوع شخص متضرر می باشد هرچند شخص متضرر بطور غیر مستقیم در جریان رسیدگی مشارکت داشته و به اصطلاح هم مدعی[۱۹۵] تلقی می گردد.[۱۹۶]
بند دوم- خوانده[۱۹۷]
اکنون این سؤال مطرح می گردد که خواننده اختلاف در آیین حمایت دیپلماتیک چه کسی است؟ در صورت اعمال حمایت دیپلماتیک توسط دولت متبوع شخص متضرر، دعوای جبران خسارت مزبور بطرفیت چه تابعی می بایست طرح و اقامه گردد؟
اساساً موجودیتی می تواند در آیین حمایت دیپلمایت خوانده دعوی واقع شود که واجد شخصیت حقوقی بین المللی باشد و به اقتضای شخصیت بین المللی خود موضوع حقوق و تکالیف از جمله تحت تعقیب حقوقی قرار گرفتن بعنوان مدعی علیه- واقع شوند. در واقع موجودیتی که بتواند بعنوان مدعی اقامه دعوی نماید بطریق اولی می تواند بعنوان مدعی علیه نیز تحت تعقیب حقوقی قرار گیرد.
از آنجائیکه دولتها و سازمانهای بین المللی به اقتضای شخصیت حقوقی بین المللی خود می توانند از قواعد ناظر بر مسئولیت بین المللی برخوردار باشند. بنابراین ممکن است اقدامات ناقض حقوق یک کشور با یک سازمان بین المللی موجب ورود خسارات و اتباع کشوری گردد که آن تابع ناقض حقوق بین الملل (کشور یا سازمان بین المللی) حسب مورد در معرض حمایت دیپلماتیک واقع شده و در واقع مدعی علیه دعوی قرار می گیرند.[۱۹۸]
حال باید دید، چنانچه اعمال اشخاص خصوصی، ارگان و نهادهای متبوع یک کشور، موجب ورود خسارت به اشخاص حقوقی خارجی گردد. دولت متبوع شخص حقوقی متضرر بطرفیت چه کسی باید اقدام به طرح دعوی نماید؟
چنانچه اعمال و اقدامات ناقض حقوق اشخاص خصوصی، ارکان و نهادهای مزبور موجب ورود خسارت به شخص حقوقی گردد، در وصرت وجود شرایط ذیل بدین لحاظ که اعمال و اقدامات مزبور در چهارچوب اعمال دولتی، اعمال گردیده، منتسب به دولت متبوع آنها بوده، طبیعتاً کشور متبوع شخص حقوقی باید بطرفیت دولت متبوع آنها به اعمال حمایت دیپلماتیک از شخص متضرر بپردازد.
۱- از جانب دولت متبوع خود عمل نموده باشد (ماده ۸ مسئولیت بین المللی)[۱۹۹]
۲- به آنان به موجب قانون داخلی کشور، اختیار اعمال عناصری از اقتدارات دولتی داده شده باشد مشروط بر اینکه اقدامات مزبور در آن سمت انجام گرفته باشد، هرچند از حدود صلاحیت خود به موجب قانون داخلی تجاوز نمومده باشند یا تعلیمات و دستورات مورد نظر را زیر پا گذاشته باشند.[۲۰۰](ماده۷و۱۰ مسئولیت بین المللی)[۲۰۱]
۳- دولت متبوع اقدامات احتیاطی را جهت جلوگیری از وقوع اعمال خلاف حقوق که ناقض قواعد حقوق بین الملل می باشد، معمول ننموده باشد.[۲۰۲]
۴- دولت متبوع آنها پس از حدوث اعمال خلاف حقوق آنها در برخورد با آن قصور نموده و با نوعی آنرا تأیید یا اداره یا ادامه داده باشد.[۲۰۳]
۵- اشخاص خصوصی، ارکان یا نهادهای غیر دولتی در واقع عناصری از اقتدارات دولتی را در غیاب عناصر دولتی (عدم حضور دولت یا خلاء اقتدارات دولت) و در شرایطی که انجام آن اختیارات موجه بوده و در واقع آنها بر خود فرض می دانستند، اعمال نموده باشند (ماده۸ مسئولیت بین المللی).[۲۰۴]
بدیهی است چنانچه اعمال و اقدامات اشخاص، ارگان و نهادهای مزبور نه بعنوان یک مأموریت، کارمند، ارگان یا نهاد دولتی و صرفاً در حیطه فعالیتهای غیر دولتی و خصوصی، موجب ورود خسارت به اشخاص (حقوقی یا حقیقی) گردد. شخص متضرر صرفاً می تواند به مراجع داخلی کشور متبوع آنها جهت احقاق حق مراجعه نمادید.
در خصوص سازمانهای بین المللی نیز اعمال و اقدامات ناقض حقوق کارمندان و ارگان مربوط به صورتی منتسب به سازمان بین المللی است که:
۱- کارکنان بین المللی سازمان به نام و حساب سازمان، امور محوله را انجام دهند، بدون اینکه از این حیث به عنوان شخص حقوقی مطرح باشد. بعبراتی نه بصورت مستقل و در سمت شخصی خود بلکه در اهلیت رسمی[۲۰۵] عمل نموده باشند.[۲۰۶]
بدیهی است تعیین مصادیق اعمال رسمی یا غیر رسمی در هر مورد خاص و با توجه به اوضاع و احوال و شرایط موجود از حیث نوع و ماهیت محوله، زمان انجام فعل ادعایی، ادعای سازمان در برخورداری مأمور ذیربط از مصونیت در قبال آن عمل، منتفع واقعی آن عمل و… صورت می پذیرد.
۲- از لحاظ عامل زمان، فعل یا ترک فعل ادعایی باید در حین انجام مأموریت سازمانی و فعالیت شغلی صورت پذیرفته باشد.
۳- عامل فعل و ترک فعل ذیربط (حسب مورد ارگان و یا کارکنان سازمان بین المللی) در حیطه اختیارات و صلاحیت معینه عمل نموده باشد.
در خصوص امکان انتساب اعمال خارج از حدود اختیارات ارگان به سازمان رویه و اسناد بین المللی موجود پاسخ قاطعی نمی دهد. دکترین نیز در این خصوص مواضع متفاوتی را اتخاذ نموده اند، هرچند پذیرش این موضوع نیز منطقی به نظر می رسد، بدین لحاظ است که: اولاً ترفندی جهت گریز از مسئولیت بهب هانه اعمال خارج از حیطه صلاحیت باقی نمی ماند. ثانیاً، سازمان تشویق به ایجاد ساز و کارهای مناسب جهت نظارت و کنترل فعالیتهای ارگان خود می گردد و بدین طریق احتمال تجاوز از حدود اختیارات تقلیل می یابد.
در مورد نهادهای جامعه اروپایی این مسئله مورد پذیرش قرار گرفته است.[۲۰۷]
مبحث سوم- موضوع حمایت دیپلماتیک
حمایت دیپلماتیک، به مجموعه اقداماتی که یک دولت با رعایت قواعد حقوق بین الملل نزد تابعی از حقوق بین الملل (دولت یا یک سازمان بین الملل) به منظور حمایت، جبران و ترمیم خسارات وارده به تبعه متضرر خود (شخص حقوقی یا حقیقی) ناشی از نقض قاعده حقوقی توسط آن تابع بعمل می آورد، اطلاق می گردد.
بنابراین حمایت دیپلماتیک، تأسیس و موضوعی جهت حمایت از شخص متضرر و اثر بخشیدن به مسئولیت بین المللی تابعی از حقوق بین الملل است که نقض قواعد حقوقی توسط آن تابع موجب ورود خسارت به شخص شده است. اما آنچه که قابل ذکر است:
اولاً) از آنجائیکه اصولاً تحقق مسئولیت بین المللی و آثار آن ناظر به به روابط دولت ها با یکدگیر، دولت ها با سازمان های بین الملی و سازمان های بین المللی نسبت به یکدیگر می باشد. و برای مثال ممکن است اقدامات ناقض حقوق بین الملل یک کشور یا سازمانی بین المللی موجب ورود خسارت به اتباع یک کشور یا کارگزاران یک سازمان بین المللی گردد. بنابراین حمایت نیز حسب مورد دربرگیرنده اقدامات حمایتی یک دولت نزد دولت دیگر و یا یک سازمان بین المللی و اقدامات سازمانهای بین المللی نزدیک دولت و نزد سازمان بین المللی دیگر، جهت جبران و ترمیم خسارت وارده می باشد. بدین ترتیب با انحصار حمایت به دولت، این تأسیس از اقدامات حمایتی که توسط سازمانی بین المللی در جهت حمایت از کارگزاران خود صورت می پذیرد، بلحاظ فقدان علقه تابعیت و روابط تابع و متبوعی عنوان خاصی از حمایت «حمایت شغلی»[۲۰۸] پیدا می نماید که ماهیتاً هیچ تفاوتی با حمایت یک کشور نسبت به تبعه متضررش ندارد.[۲۰۹]
ثانیاً) حمایت دیپلماتیک صرفاً در معنای مضیق آن مد نظر می باشد و اقدامات حمایتی نظیر اقدامات دیپلماتیک یا کنسولی یک دولت جهت انعقاد قرارداد یا کسب امتیاز جهت اتباع خود از دولت میزبان و یا ترتیبات مربوط به دفاع حقوقی جهت اتباعی که در کشور خارجی تحت تعقیب قرار گرفته اند در چهارچوب حمایت مزبور نمی گنجد.[۲۱۰] اساساً قلمرو حمایت دیپلماتیک روی نتایجی که عمل ناقض حقوق بین الملل سبب ورود خسارت غیر مستقیم به کشور می گردد، تمرکز پیدا می نماید. بنابراین خسارت می بایست بصورت غیر مستقیم (ناشی از نقض حقوق اشخاص حقوقی یا حقیقی) به دولت وارد گردد که بحث حمایت دیپلماتیک مطرح گردد.[۲۱۱]
ثالثاً) مجموعه اقداماتی که دولت متبوع در جهت حمایت و جبران خسارت وارده به شخص متضرر در قالب حمایت دیپلماتیک معمول می نماید، ضامل حمایت از دعاوی و مراجعه به مراجع رسیدگی بین المللی (داوری، قضایی) نیز می گردد که ممکن است مسبوق به اقدامات سیاسی باشد. بنابراین هرچند اعمال حمایت دیپلماتیک همانطور که بررسی خواهد شد در دو مرحله صورت می پذیرد، اما این دو مرحله مفهوم واحدی را تشخیص می دهند.[۲۱۲]
ماهیت عمل (اقدام) حمایت دیپلماتیک
در گذشته کلیه اقداماتی که در راستای اعمال حمایت دیپلماتیک صورت می پذیرد، مربوط به صلاحیت انحصاری دولت ها بود. دولت متبوع شخص متضرر در اعطا یا عدم اعطای حمایت دیپلماتیک دارای اختیارات مطلق بود.
چنین وضعیتی جهت شخص متضرر ناعادلانه به نظر می رسید و راه حل این موضوع را نیز نمی توانست در نظام بین المللی بیابد.
گاه شخص متضرر می تواند راه حل آن را در نظام حقوق داخلی کشور خود بیابد. بدین نحو که چنین حقی (اعمال حمایت دیپلماتیک) جهت شخص در حقوق داخلی کشور متبوعش شناسایی شده باشد.
تحولات در منافع تشکیل دهنده این نهاد (حمایت دیپلماتیک) باعث پویشی نو در این تأسیس گردیده بنحوی که ساختار آن تا حدودی در جهت ایجاد حق جهت شخص متضرر و متقابلاً تکلیف جهت دولت متبوع او تغییر یافته است.
مبحث اول- حمایت دیپلماتیک،حق یا تکلیف
هنگام ورود خسارت به شخص (اعم از حقوقی یا حقیقی) ناشی از نقض قواعد حقوق بین الملل توسط کشور یا یک سازمان بین المللی متخلف و استنکاف از احقاق حقوق تفویت شده شخص متضرر و عدم جبران خسارت، این سؤال مطرح می گردد که در صورت توسط شخص متضرر به حمایت دیپلماتیک دولت متبوع خود، آیا اصولاً دولت متبوع شخص متضرر در عهده گرفتن اجرای عدالت در خصوص وی در مقابل تابع مختلف تکلیفی دارد یا نه؟ آیا ملزم و مکلف به اعمال حمایت دیپلماتیک نسبت به شخص مزبور هست یا اینکه حق مزبور اختیاری بوده و در بردارنده هیچگونه تکلیف و الزامی نیست؟ بعبارتی بحث تعلق حقوق مورد تأیید مطرح می گردد اینکه دارنده حق حمایت دیپلماتیک شخص متضرر یا دولت متبوع است؟
در خصوص حق یا تکلیف بودن حمایت دیپلماتیک و تعلق حق حمایت دیپلماتیک در حقوق بین الملل، دکترین، نظریات مختلفی را ابراز نموده اند.
الف) دکترین کلاسیک حمایت دیپلماتیک:
بر مبنای نگرش کلاسیک، در صورت ورود خسارت به شخص، ناشی از نقض قواعد حقوق بین المل توسط تابع مختلف، کلیه اقداماتی که در راستای اعمال حمایت دیپلماتیک صورت می پذیرد مربوط به صلاحیت انحصاری دولتهاست. بنابراین دولت متبوع شخص متضرر در خصوص اعطا یا عدم اعطای حمایت دیپلماتیک، حدود و نحوه انتفاع از این صلاحیت، دارای اختیار مطلق است.[۲۱۳]
در این آموزه ملاحظات سیاسی، اقتصادی و… ناشی از فاکتورها و عوامل متعددی نظیر نوع حقوق شخص که تابع خاطی به آن لطمه وارد نموده، شدت و اهمیت خسارات وارده به شخص و کشور متبوع او، منافع ملی و بین المللی کشور متبوع شخص متضرر و… تصمیم گیری یک کشور در جهت اعمال یا عدم اعمال حمایت دیپلماتیک را متأثر می سازد.[۲۱۴] در واقع این کشور است که می تواند براساس مصالح مزبور به درخواست شخص متضرر مبنی بر حمایت دیپلماتیک ترتیب اثر بدهد یا نه. اما این بدان معنی نیست که ممکن است تخلف از قانون و نقض تعهد بین المللی بدون ضمانت اجرا بماند و در واقع قانون در خلاء قرار گیرد، بلکه در این وضعیت دارنده حق «دولت» هیچ تعهدی به اعمال حق ندارد. گویی که حقی زائل گردیده اما صاحب حق، مطالبه جبران خسارت نمی نماید. بنابراین نه تنها شخص متضرر هیچگونه حقی جهت حمایت دیپلماتیک ندارد، بلکه مطابق حقوق بین الملل هیچ تکلیف حقوقی و قانونی برای دولت متبوع در جهت حمایت از شخص متضرر وجود ندارد. چنانچه در مواردی دولتی خود را مکلف به حمایت دیپلماتیک از تبعه متضرر خود بداند این صرفاً یک تکلیف اخلاقی و سیاسی است.[۲۱۵] در این نگرش حمایت دیپلماتیک ابزاری در جهت حمایت از حق شخص است نه این که خود حق شخص باشد. بنابراین اعطای این حمایت صرفاً یک صلاحیت تبعیضی است. بدین لحاظ که در واقع امتیازی برای شخص متضرر در پاسخ به درخواست حمایت دیپلماتیک محسوب می گردد.[۲۱۶]
برمبنای دکترین کلاسیک، اعمالی که مربوط به اعمال حمایت دیپلماتیک می باشد از اعمال دولتی محسوب و اقامه دعوی بر علیه اعمال دولت، قابل طرح در محاکم نیست. بعبارت دیگر، هیچگونه دعوایی در خصوص قضایائی که از اجرای قاعده حمایت دیپلماتیک ایجاد می گردد، قابل طرح در محاکم نمی باشد. هرچند دعوی مربوط به مسائلی نظیر (حمایت بعمل نیامده، تقاضای حمایت پذیرفته نشده باشد، حمایت به حد کافی معمول نگردیده، در حین اجرا از حمایت خودداری شده و…) باشد.[۲۱۷] بنابراین تصمیم بر رد یا پذیرش تقاضا بدون اینکه نیاز به تأکید بر بی اساسی ماهیت ادعا یا نظم خارجی و… باشد، قابل اعتراض نیست.
نگرش کلاسیک از حمایت دیپلماتیک از تلفیقی از دو اصل متعارض حاکمیت شخصی و حاکمیت سرزمینی کشورهاست اینگونه توجیه می گردد:
اولاً) حقوق بین الملل تنظیم کننده روابط بین کشورها و سازمانهای بین المللی است و صرفاً آنها تابع حقوق بین الملل محسوب و از حقوق و تکالیفی طبق حقوق بین الملل برخوردارند. اشخاص از نظر حقوقی، فاقد وضعیت بین المللی و در واقع فاقد یک حق مادی و عملی جهت اقامه دعوی بین الملل و مراجعه به مراجع غیصلاح بین المللی و تعقیب منافعشان در سطح بین الملل هستند.[۲۱۸]
ثانیاً) تباع مختلف با نقض حقوق شخص در واقع حق حاکمیت دولت متبوع شخص را نقض می نماید. بنابراین دولت به نفع خود وارد دعوی می شود و در واقع صلاحیت انحصاری خود را جهت اجرای حقوق خود که تضمین رعایت حقوق بین الملل نسبت به اتباعش است را تأیید می نماید. بنابراین طبیعی است که تنها مرجع صالح برای تصمیم گیری در خصوص اعطا یا عدم اعطای حمایت دیپلماتیک می باشد.[۲۱۹]
دکترین کلاسیک حمایت دیپلماتیک «دولت بعنوان دارنده حق حمایت دیپلماتیک» در قضایایی چند در آراء مراجع بین المللی همچنین آراء مراجع داخلی تجلی پیدا نمود.
دیوان بین المللی دادگستری، در قضیه «بارسلونا تراکشن» اظهار داشت: «در چهارچوب محدودیت های ایجاد شده از طرف حقوق بین الملل، کشور متبوع شخص متضرر در خصوص اعطای حمایت دیپلماتیک، شرایط و حدود اجرا، زمان خاتمه و… مختار است و در این وضعیت کشور حقوق انحصاری خود را در حمایت دیپلماتیک اعمال می نماید و از این طریق در پی تحقق حقوق خود می باشد…»[۲۲۰]
در قضیه «ماوروماتیس» اختلاف بین یونان و انگلیستان دیوان دائمی دادگستری بین المللی در رای ۳ اوت ۱۹۲۴ خود تأیید می نماید که «این یکی از اصول حقوق بین الملل است که به یک کشور اجازه می دهد تا به حمایت از اتباع متضرر خود که بر اثر اعمال خلاف حقوق بین الملل کشور دیگر خسارت دیده و جبران خسارت آنها از طریق عادی امکان پذیر نبوده، بپردازد. در واقع با اقداماتی که کشور متبوع شخص متضرر به نفع تبعه جهت اعمال حمایت دیپلماتیک معمول می نماید، حق خود را مورد تأیید قرار می دهد. حقی که بر مبنای آن احترام به قواعد حقوق بین الملل را در قالب حمایت یکی از اتباعش ابراز می کند… همین که ادعایی از سوی یکی از اتباعش در دیوان مطرح می نماید، از دیدن دیوان، تنها دولت، مدعی تلقی می گردد.»[۲۲۱]
در قضیه راه آهن پانی ویز سالداتیسکیس دعوی بین استونی و لیتوانی دیوان دائمی دادگستری بین المللی اظهار داشت: «… حمایت دیپلماتیک و حمایت از طریق ابزارهای قضایی بین المللی، اقدامی در جهت دفاع از حقوق کشور است…»[۲۲۲]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 07:42:00 ق.ظ ]




محافظه کار

۰۰/۰

۴/۳۲

۳/۵۸

اصلاح طلب

۴/۴۵

۸/۵۶

۰۹/۳۸

رادیکال

۶/۵۴

۶/۱۰

۵/۳

جمع

۰۵/۲۶
(۹۹)

۸۴/۵۱
(۱۹۷)

۱۰/۲۲
(۸۴)

۰۰۰/۰= سطح معناداری کرامر= ۵۶۳/۰
نتایج حاصل از انجام آزمون V کرامر دربارهی رابطه‌ی بین اجرای مناسک دینی و گرایش سیاسی محافظه کار حاکی از وجود رابطه معنادار میان دو متغیر مذکور است. سطح معناداری نیز ۰۰۰/۰ است. بطور کلی میتوان گفت تمامی افراد نمونه حاضر از لحاظ دینداری در سطوح بالایی قرار دارند، اما آنچه آنان را از یکدیگر متمایز میکند، تفاوت در بعد مناسکی دینداری است. در واقع ۳۶/۴۳ درصد از محافظهکاران اعمال مناسکی را در حد بالایی انجام میدهند و در حدود ۵۶ درصد نیز در حد متوسطی به انجام اعمال مناسکی میپردازند. این در حالی است که ۲۳/۶۹ درصد از افراد با گرایش سیاسی رادیکال اعمال مناسکی را در حد ضعیفی انجام میدهند و تنها ۸۴/۳ درصد از آنان در سطح بالایی به اعمال مناسکی میپردازند.
فرضیه چهاردهم:
بین جنسیت و گرایشهای سیاسی رابطه وجود دارد.
نتایج حاصل از آزمون فی و کرامر بین جنسیت و گرایش سیاسی افراد حاکی از آن است که بین هیچ یک از گرایشهای (محافظه کاری، اصلاح‌طلبی و رادیکال) و جنسیت رابطه معناداری وجود ندارد.
علاوه بر این نتایج حاکی از آن است که بین سن و گرایشهای سیاسی، همچنین میزان استفاده از رسانه های خارجی و گرایشهای سیاسی رابطه معناداری وجود ندارد.
۷-۴ تحلیل رگرسیون
در این بخش به تحلیل چند متغیرهی داده ها در قالب تحلیل رگرسیون می‌پردازیم. رگرسیون این امکان را به ما میدهد تا تغییرات متغیر وابسته را از طریق متغیرهای مستقل پیشبینی و سهم هریک از متغیرهای مستقل را در تبیین متغیر وابسته تعیین نماییم. بنابراین دو نقش عمده رگرسیون در تحقیق «پیشبینی» و «تبیین» است (غیاثوند، ۱۳۸۷: ۱۹۷). در این پژوهش از رگرسیون چندمتغیره استفاده کردیم.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

تحلیل رگرسیونی چند متغیره این امکان را محقق میسازد که رابطه تکتک متغیرهای مستقل را با متغیر وابسته – با کنترل آماری اثر سایر متغیرهای مستقل در رابطه- مطالعه کند. در اینجا به منظور انجام تحلیل رگرسیون، همه متغیرهای مستقل اصلی پژوهش را که شامل ۱۰ متغیر هستند یکجا وارد تحلیل کردیم تا از این طریق میزان و نوع اثر این متغیرها بر متغیر وابسته را با کنترل سایر متغیرها بررسی کنیم. جدول زیر نتیجه نهایی این تحلیل را به ترتیب بالاترین سطح معناداری تا پائینترین آن نشان میدهد:
جدول (۳۱-۴): نتایج حاصل از تحلیل رگرسیونی چند متغیره شاخص گرایش سیاسی و سایر متغیرها

نام متغیر مستقل

مقدار ضریب F

مقدار ضریب Beta

سطح معناداری

R Sq تجمعی

رضایت سیاسی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:42:00 ق.ظ ]




دانشآموزان اطلاعات را روی کاغ به قصد نشان دادن به معلم مکتوب میکنند و یا اطلاعات مکتوب را روی دیوار مدرسه برای مشاهده دیگران نصب میکنند.

مقالات، روزنامهها و نوشته کتابها منبع دانش هستند .
متون درسی تنظیم شده است .
دانشآموزان انتخاب محدودی در گزینش منبع دارند .
اهداف کاربردی فناوری معلوم نیست و یا دارای انسجام نیست .
تولیدات فکری مثل گزارشها روی کاغذ نوشته و تمام میشوند.
۱۰-گزارش ها متونی را تشکیل میدهند که پیوندی با تولیدکنندگان آنها ندارند.
دانشآموزان گزارشهای خود را از یکدیگر پنهان میکنند و تنها به معلم اجازه خواندن آن را می دهند.
متنها به خانه آورده میشوند و والدین و دیگران به طور فردی در آن سهیم میشوند.
دانش فقط به یک صورت ارائه می شود.
دانش به صورت خطی ارائه می شود.
دانشآموز در سنین پایین از فناوری استفاده نمیکنند آمادگی استفاده از ابزارهای الکترونیکی را ندارند.
۲-۳-۲ – الگوهای نوین تدریس
در قرن بیست ویکم با خواست روبه رشد و فزاینده کیفیتگرایی، در آموزش وپرورش روبه رو هستیم به همین دلیل به رغم توسعه کمی آموزش رسمی در چند دهه اخیر انتقاداتی بر جنبه های کیفی تعلیم و تربیت وارد آمده است، برخی از این انتقادات دلالت بر وجود دانشآموزان بیانگیزه، فارغ التحصیلان بیعلم معلمان فاقد خلاقیت دارند حتی دانش آموزان سطح بالاتر تحصیلی درحال گذر از مسیر از پیش تعیین شده هستند و در جریان یادگیری فعالیت و تحرک ندارند(اطیایی،۱۳۸۴) از سوی دیگر شرکت نکردن دانش آموزان به طور کامل در فعالیتهای یادگیری به آن معنی است که آنها در جریان یادگیری درگیر نشده اند(آقازاده،۱۳۸۱)
بسیاری از نظریه پردازان معتقدند که در یادگیری دانش آموز باید فعال باشد روسو معتقد است نباید هر چیزی را به صورت آماده در اختیار دانشآموز قرار داد. بلکه او باید نیاز به تلاش را در خود احساس کند.(آرمند،۱۳۷۱)
اصولا برای اجرای هر برنامه آموزشی لازم است که ابتدا چهارچوب و خط مشی کلی فعالیتها مشخص شود سپس روش های اجرا و وسایل و امکانات مورد نیازی برای فعالیت و تحقق هدفهای آموزش تعیین و انتخاب گردند تدریس و یادگیری فعال شامل استفاده از استراتژیها است که زمینه ساز فرصت هایی برای فعالیت و عمل است. تدریس و یادگیری فعال اشاره دارد به فرصتهایی برای ارتباط بین معلم و شاگرد و ارتباط بین خود دانشآموزان با یکدیگر و ارتباط بین دانشآموزان و مواد درسی و دیسیپلینهای آکادمیک. برونر معتقد است که دانستنی ها را نباید به صورت مستقیم در اختیار دانش آموزان قرار داد بلکه باید آنها را با مسئله روبهرو کردن تا خودشان به کشف روابط میان مورد راه حل های آن اقدام کنند.(کدیور ،۱۳۷۲) .
۲-۳-۳- رویکردهای نو در تدریس _ یادگیری
با تحول علم و فناوری و پیدایش نظریههای جدید در یادگیری، رویکردهای جدیدی نسبت به علم و روش های آموختن علوم مطرح شده است. امروزه بیشتر دانشمندان در تعریف علم به مطالعه پدیده ها از طریق مشاهدات معتبر و قابل اطمینان و، تحلیل مشاهدات و تفکر درباره یافتهها و ساختن نظریههایی بر اساس توجیه آنچه مشاهده وتحلیل شده است با هم توافق دارند و بر خلاف گذشته آن را به دو بخش عمده تقسیم میکنند : معرفت علمی و فرایند علمی. معرفت علمی عبارت است از مجموعه ای از اطلاعات و یافته های منظم و منسجم، مانند حقایق، مفاهیم، اصول، قواعد، نظریهها و مفاهیم کلی مربوط به یکی از رشته های علمی(گانیه ،۱۹۸۵)، فرایند علمی نیز شامل روش علمی و نگرش علمی مربوط به آن است. روش علمی مجموعهای از فنون، مهارتها، شیوه های بررسی و در کل فعالیتهای است که دانشمندان در تولید دانش جدید و بررسی درستی و یا نادرستی دانش موجود از آنها استفاده میکنند، مهارتها و شیوهایی مانند فرضیه سازی و پیشبینی، طراحی تحقیق، کاربرد ابزار، جمعآوری داده ها و تجزیه و تحلیل یافتهها (ماتیوز ،۱۹۹۴). نگرشهای علمی بهعواطفواحساسات درونی دانشمندان نسبت به معارف بشری مربوط میشود که در آن داشتن گرایش مثبت نسبت به علم، رعایت صداقت در جمعآوری اطلاعات و تجزیه و تحلیل آنها، تشخیص خطاها و نارساییها، توجه به اصل تغییرپذیری در علم و انعطاف پذیری در برخورد با حقایق نقش مهمی را ایفا میکند(ماتیو، ۱۹۹۹) نظامهای آموزشی برای بهبود بخشی فعالیتهای مدارس به استانداردها منابعی نیاز دارند که بتنهایی کافی نیستند. معلمان به آگاهی و ادراک مطمئنتری از آنچه تدریس میکنند نیاز دارند (ماتیوز،۱۹۹۴ ) به نظر برونر نظامهای آموزشی به جنبشی نیاز دارند که در آن دقیقا با الزام عمیقتری مشخص شده باشد که به کجا میروند و در آینده به چه نوع انسانهای تربیت شدهای نیاز دارند. در این صورت که متخصصان تعلیم و تربیت میتوانند چهار چوب مشخصی را برای تحول یافتن تعلیم و تربیت تعیین کنند و تمام منابع و نیروی کارآمد و دلسوز را به کار بگیرند. او در بیان اینکه” هر موضوعی را میتوان به هر کودکی در هر سنی، به شکلی مشروع آموخت” روشدیگری را انتخاب میکند و میگوید : حیطه هایدانش به وجود نمیآیند، بلکه ساخته میشوند. هرحیطه از دانش را میتوان در سطوح وسیعی از انتزاع و پیچیدگی به وجود آورد(ماتیوز،۱۹۹۴،به نقلاز شعبانی)
در رویکرد جدید تدریس _ یادگیری دانشآموز هم یادگیرنده محسوب میشود و هم محصول یادگیری؛ یادگیرنده است زیرا دست کم در قسمتی از مطالعات خود دست به اکتشاف میزند. اکتشاف نه به این معنا که محتوای آموزشی را در ساخت شناختی خود جای دهد و وحدت بخشد، بدین معنا که توانایی انتقال دانش کسب شده در موقعیت جدید مساله را توسعه بخشیده وخود پنداری مثبت به عنوان حل کننده مستقل مساله را کسب کرده است. همچنین دانشآموز محصول یادگیری است؛ زیرا نه تنها مفاهیم اصلی و اصول و نظریههای جدید را فهمیده و به مطالعه پدیده های طبیعی واجتماعی بپردازد تا بتواند دلایل و شواهد را از تبلیغات، اطلاعات را از خیالبافی، حقایق را از افسانهها، واقعیت را از فریب و اغفال، نظریه را از عقیده، مشاهده را از استنتاج و باورکردنی را از باور نکردنی تمیز دهد. (ماتیوز،۱۹۹۴،به نقل ازشعبانی ،۱۳۸۶)
۲-۳- ۴- پرورش تفکر، رویکردی جدید در فرایند تدریس _ یادگیری
با تحول مبانی نظری و ماهیت علم، رویکردهای جدیدی در تعیین اهدا ف تربیتی وفرایندآموزش مطرح شده است. یکی از بارزترین رویکردها توجه بهتفکر جدید فرایند تدریس _ یادگیریاست. انیس، لیپمن و پاول ۱۹۸۹ معتقدند که تربیت انسانهای صاحب اندیشه باید نخستین هدف تعلیم و تربیت باشد. به نظر پاول محصول نهایی تعلیم و تربیت باید “ذهن کاوشگر” باشد. اندرسون،۱۹۹۷وهارت،۱۹۸۰ برنقش اساسی جستجوی معنا در شناخت تاکید میورزند و معتقدند دانشآموزان باید به طور فعال تلاش کنند، اطلاعات جدید را با دانسته قبلی خود وحدت بخشند وآنچه را مهم و با ارزش است استنباط و انتخاب کنند و به طور راهبردی درباره یادگیری خود بیندیشند. ارنبرگ، ۱۹۸۵) طراح چندین برنامه مهارت تفکر، برای تدریس تفکر در قالب نیازها و منافع فردی و اجتماعی برعقلانیت تاکید میکند و معتقد است وقتی که دانشآموزان فارغ التحصیل میشوند باید قادر باشند عوامل علمی و اخلاقی هوشمندانه را دنبال کنند و جامعه نیز حق دارد چنین انتظاراتی از اعضای خود داشته باشد. به نظر او این تولیدات، که تنها در سایه تفکر دانشآموزان به دست میآید، باید پایه و اساس برنامه ریزی تمام دروس قرار گیرد؛ زیرا هدف اصلی تعلیموتربیت انتقال دانش آموزان از دنیای خود محور مبتنی برتجربیات شخصی محدود و واقعیات محسوس بات حصیلشده، به دنیایی غنی تر انتزاعیتر است که ارزشها، بینشها و حقایق متعدد و گوناگون را در بردارد. متاسفانه به رغم ارائه نظریههای مختلف درباره ضرورت و تقویت تفکر، همچنان بین نظریه و عمل در این زمینه فاصله بسیاری وجود دارد.
بسیاری از صاحبنظران تربیتی معتقدند فقر تفکر دانشآموزان نتیجه حاکمیت روش های سنتی در مدارس است. (گودلد،۱۹۸۳؛سرانتیک،۱۹۸۱). تحقیقات انجام شده در این زمینه بیانگرآن است که هنوز بسیاری از معلمان بیشترین زمان کلاس خود را صرف ارائه مطالب یا طرح سوالهایی میکنند که صرفا جمعآوری مجدد حقایق ساده علمی را میطلبد و فقط یک درصد از زمان صرف شده در کلاس را به سوالهایی اختصاص میدهند که به پاسخ متفکرانه نیاز دارد(سرانتیک،۱۹۸۳). اغلب معلمان با دادن فرصت اندک برای پاسخگویی به سوالها، دانش آموزان را از ارائه نظرهای متفکرانه دلسرد میکنند.(راو،۱۹۷۴ ؛گال،۱۹۸۴).
(آیزنر،۱۹۸۳) در مقالهای تحت عنوان “نوع مدارسیکه نیاز داریم” مشکلات مدارس امروز را یادآور شده میگوید : در مدارس امروز فقط بر مهارتهای خواندن و نوشتن وحساب کردن تاکید میشود، در حالی که این مهارتها ذاتا دارای ارزش نیستند و در تعلیم و تربیت نهی از فضیلتند. مساله این نیست که دانشآموز میتواند بخواند، بلکه این استکه او چه و چگونه میخواند؟ ارزش مدارس در تربیت انسانهای فرهیخته نهفته است آیزنر معتقد است مدارس باید توانایی تفکر بویژه تفکر منطقی و خلاق دانشآموزان را در آنچه میبینند، میشنوند میخوانند پرورش دهند؛ آنچنان که بتوانند عقاید را از حقایق، سفسطه را از استدلال منطقی و شایستگی را از عدم شایستگی تشخیص دهند؛ بویژه در فرهنگهایی که از هر سو تحت تاثیر اطلاعات مختلف قرار دارند. دانشآموزان باید در مدارس بیاموزند که چگونه یادبگیرند، به عبارت بهتر باید بیاموزند که معمار آموزش و پرورش خود باشند.
دستیابی به چنین مهارتی به ممارست و تمرین در تجزیه و تحلیل مباحث نیاز دارد. در مدارس باید زمینه این کار برای دانشآموزان فراهم شود و فرصتهایی نیز در فرایند آموزش آیجاد شود تا در زمینه های مختلف آن به مباحثه ؛ مناظره و تعامل فکری بپردازند و این امر به پرورش استقلال آنان در تصمیمگیری استدلال و قضاوت میانجامد و آنان نحوه دفاع از قضاوت خود را میآموزند. انتقادگری، آنچنان که در هنر متداول است، باید در فرایند تعلیم وتربیت در نظر گرفته شود تا منطق و ارزیابی اندیشه ها جایگزین فن نگارش در کلاس درس شود نظریه های تدریس _ یادگیری در جهت دادن به فعالیتهای آموزشی تاثیر بسیاری دارند.معلمان و برنامهریزان درسی در چهارچوب نظریهها میتوانند به جهان تعلیم و تربیت از منظر خاصی بنگرند و بر جنبه های مختلف کلاس درس تاکید نمایند علاوه بر این، در قالب نظریهها میتوان عملکرد نظامهای آموزشی را تحلیل و ارزشیابی کرد(آیزنر،۱۹۸۳،بهنقلاز شعبانی ،۱۳۸۶)
۲-۳-۵- نظریه های همسو با رویکرد تدریس تفکر و حامی آن
که بر اساس آنها میتوان به تحلیل فعالیتهایی که منجر به تفکرمی شود پرداخت عبارتند از:
نظریههای شناختی
نظریههای فراشناختی
نظریههای ساختن گرایی
۲-۳-۵-الف : نظریه شناختی
روانشناسان شناختگرا، رفتار را وسیله یا سر نخی برای استنباط و استنتاج پدیده های شناختی یا آنچه در ذهن انسان میگذرد میدانند. آنان رفتار آشکار را موضوع اصلی علم روانشناسی به شمار نمیآورند، بلکه بیشتر به فرایند های ذهنی که به اعتقاد آنها رفتار ناشی از آنهاست توجه دارند، به سخن دیگر، شناخت گرایان راههایی را که فرد به شناسایی امور میپردازند بررسی و مطالعه میکنند، از اینرو، یادگیری را تغییرات حاصل در فرایندهای درونی ذهن میدانند، نه ایجاد تغییر در رفتار آشکار(شوئل، ۱۹۸۶). در نتیجه “شناخت”موضوع اصلی پژوهشهای شناخت گرایان است. شناخت به آن دسته از فرایندهای ذهنی اطلاق میشود که از طریق آنها اطلاعات دریافت شده از راه حواس، به روش های مختلف تغییر مییابد، به صورت رمز در میآید و در حافظه ذخیره میشود و در استفادهای بعدی بازیابی میگردد. ادراک، تخیل، یادآوری، بازشناسی، حل مساله و تفکر ازاصطلاحاتی است که به مراحل فرضی شناخت اشاره دارد(وول فولک، ۱۹۹۰). شناختگرایان معتقدند انسان از یک نظام درونی تصمیمگیری برخوردار است که رفتار او را کنترل میکند. آنان تقویت را منبع بازخورد تلقی میکنند، بازخوردی که پیامد تکرار رفتار به فرد خبر می دهد، به عبارت دیگر، تقویت تردید را کاهش میدهد و احساسی از درک و فهم و تسلط در فرد به وجود میآورد .
نظریه پردازان شناختی یادگیرندگان را در فرایند یادگیری پردازش کنندگان فعال اطلاعات تلقی میکنند. کسانی که تجربه میکنند؛ برای حلمساله به جستجوی اطلاعات میپردازند در ساختار ذهن خود آنچه را برای حل مساله جدید مفید تشخیص میدهند، به کار میگیرند، به جای اینکه به طور انفعالی تحت تاثیر محیط قرار گیرند، فعالانه انتخاب، تمرین، توجه و حتی چشم پوشی میکنند و همچنان که در پی تحقق هدفها هستند واکنشهای متعددی از خود نشان میدهند روانشناسان شناختی، موقعیت یادگیری ر عوامل مهم و موثر در فرایند یادگیری میدانند و بر نقش آموختههای قبلی در یادگیری تاکید دارند، زیرا معتقدند، آموختههای گذشته خط مشی یادگیریهای آینده را تعیین میکند(شوئل ،۱۹۸۶). نظریهپردازان شناختی ساختارهای مختلف شناختی و فرایندهایی را که آن ساختارها را به وجود میآورند یا تغییرمیدهند ، بررسی میکنند. دلواپسیهای آنان درباره ساختارها و فرایندها، همواره در عناوین مطالعاتشان منعکس شده است، عناوینی چون حافظه، ادراک، توجه، حل مساله، درک مطلب و مفهوم یادگیری. (وول فولک ،۱۹۹۰)
۲-۳-۵- ب: نظریه فراشناخت
فراشناخت : آنچنان کهروانشناسان مطرح کردهاند دانش درباره فعالیتهای تفکر و یادگیری و کنترل آنها (فلاول، ۱۹۷۶)، یا بررسی دانش فرد، فرایندهای شناختی، تولیدات، یا آنچه بدان مربوط است(مارزانو ودیگران ،۱۹۸۸) و درواقع نظارت فعال، هماهنگی و تنظیم منطقی فرایندهای شناختی در ارائه خدمات به بعضی از اهداف خاص یاعینی است. با چنین تعبیری دانشآموزان در فرایند حل مساله همیشه درگیر نوعی فراشناختی اند.(پاریز،لیپسون وویکسون،۱۹۸۳).
یاماگوچی ضمن تحلیل مفهوم فراشناخت ،آن را به دو مقوله تقسیم می کند :
دانش فراشناختی (شخص، وظیفه و راهبرد).
مهارتهای فراشناختی (نظارت ،کنترل و ارزشیابی ).
وی معتقداست دانش فراشناختی تفکر درباره تفکر است و با دیگر دانشها تفاوت دارد، اما براساس دیدگاه پاریز و وینگود فراشناخت دارای دو جنبه اصلی است.
دانش وکنترل خود : دانش و کنترل خود ، دارای سه عنصر تعهد، نگرش و توجه است.
دانش وکنترل فرایند : که دراین مبحث بر دو عنصر مهم تاکید کردهاند. الف : انواع دانش مهم در فراشناخت ب: کنترل اجرایی رفتار.
رویکرد فراشناختی نیز در تقویت و پرورش مهارتها و راهبردهای تفکر نقش اساسی دارد.ازدیدگاه فراشناخت دانش آموزان باید بر فرایندهای ذهنی خودنظارتی فعال داشته باشند و فعالیتهای ذهنی خود را تنظیم و بازسازی کنند. در تفکر فراشناختی دانش شرطیکه از عناصر مهم فراشناخت است، جزء اجزاء تفکر انتقادی در فرایند یاددهی _یادگیری قلمداد شده است.
۲-۳-۵- ج: نظریه ساختن گرایی
ساختن گرایی مفهومی استعاره گونه در مورد چگونگی فرایند یادگیری است که در سالهای اخیر توجه بسیاری از محققان تعلیم و تربیت را جلب کرده است. پایه های فلسفی ساختن گرای بر اصل خطاپذیری معرفت شناسی استوار است. براساس این نگرش تمام معرفتهای علمی به دلیل فقدان درستی و عدم درک و فهم به طور بالقوه خطاپذیرند (کوبرن،۱۹۹۴).
پوپر در نظریه”عقلانیت انتقادی” با ارائه معیار عقلانی ابطال پذیری به جای تایید پذیری برای بررسی صحت و سقم دانش یا معرفت علمی معیار تازهای را معرفی میکند. براساس این معیار معرفت علمی همواره ماهیت گمانهای دارد، به همین دلیل، هرگز نمیتوان درباره شناخت و معرفت علمی به شکل قطعی و جزمی با توجه به شواهد تجربی اظهار نظر کرد(به نقل ازمهرمحمدی،۱۳۷۸).
از مجموع آراء فلسفی در زمینه فلسفه علم چنین استنباط میشود که از نظرساختن گرایان “معرفت ساخته ذهن انسان است”. معرفت مجموعه ای از حقایق؛ مفاهیم یا قوانین مورد انتظار برای کشف نیست و پدیده ای نیست که خارج از فرد و مستقل از او وجود داشته باشد.
انسان سازنده دانش در فرایند تجربه است. معرفت انسان ساخته خود انسان است(زاهوریک، ۱۹۹۵) نظریه پردازان ساختن گرا برای استحکام پایه های نظری خود به روانشناسی شناختی استناد می کنند.
در رویکرد ساختنگرایی موقعیت یادگیری مهمترین عامل موثر در فرایند یادگیری است. طبق این نظریه مجریان برنامه های درسی باید موقعیتی را فراهم آورند که دانشآموزان در آن از طریق مباحثه استدلالی، که عمل تعامل و تحلیل را تسریع و تسهیل میکند، به تفکر انتقادی بپردازند. همچنین راهبردهای یادگیری مشارکتی وحل مساله مطلوبترین روش برای کسب معرفت علمی است. تاکید بر فرایند ساختار دانش به جای تولید مجدد آن، پرورش اعمال متفکرانه، آموزش و یادگیری مشارکتی، توجه به فراشناخت وخود تنظیمی و خود کنترلی دانشآموزان و یادگیری در محیط غنی و معتبر حل مساله همواره در مرکز ثقل رویکرد ساختن گرایی قراردارد.
به طورکلی در میان مجموعه فعالیتهایی که برای تعلیم و تربیت دانشآموزان انجام میشود بیشترین سهم در تدریس معلم در کلاس درس اختصاص مییابد.(شعبانی،۱۳۸۳) معتقدند چهار ویژگی خاصدر تعریف تدریس وجود دارد که عبارتنداز:
وجود تعامل بین معلم و شاگردان .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:42:00 ق.ظ ]




طرفداران نظریه دوم اعتقاد دارند که زیاده از مقدار مشروط متعلق به بایع می‌باشد و بایع اختیار دارد که فقط آن مقدار مشروط را تسلیم کند و زیادت را تسلیم ننماید.
البته در نظریه فوق بعضی از فقهاء به این اعتقاد دارند که اگر بایع مقدار اضافی را تسلیم نکند و فقط مقدار مشروط را تسلیم کند در این صورت برای مشتری خیار از بابت عیب در شرکت ایجاد می گردد.[۱۵۸] به این معنی که مشتری از بابت مقدار اضافی با بایع شریک می‌شود و با تسلیم نکردن مقدار اضافی از طرف بایع، مشتری ضرر می‌بیند و این به خاطر نقص در شراکت است .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در خصوص نظریه فوق آنچه به نظر می رسد این است که معمولاً در کالاهای مختلف الاجزا ، مقدار ، نقش وصف مبیع را ایفاء می نماید که در این صورت زیاد در آمدن مقدار ، به علت ضرری که به بایع وارد می شود باید به بایع حق فسخ عقد را داد کما این که قانونگذار در ماده ۳۵۵ ق . م . همین رویه را پذیرفته است .
اما می توان گفت که مقدار در کالای مختلف الاجزا فقط نقش وصف را ایفاء نمی کند، چه بسا طرفین مقدار مبیع را به عنوان خود مبیع بدانند یا این مطلب از قراین و امارات موجود برآید. در چنین حالتی می توان با تسامح عرفی قایل به تقسیط مبیع شده و مقدار زیاده را مالِ بایع دانست و می شود گفت که قانونگذار در ماده ۳۸۴ قانون مدنی این را پذیرفته است. و نیز رویه قضایی این امر را در رای شماره ۱۶۰۶ ـ ۱۹/۵/۲۴ شعبه ۶ دیوان عالی کشور تایید می نماید.[۱۵۹] مطالب مطرح شده فقط در خصوص کالای غیر قابل تجزیه به کار برده نمی شود. لازم به ذکر است کالای مختلف الاجزا ممکن است قابل تجزیه ( مثل زمین ) یا غیر قابل تجزیه باشد ( مثل فرش )[۱۶۰].
نظریه سوم که طرفداران زیادی هم ندارد به این اعتقاد دارند که در صورت زیاد درآمدن مقدار مشروط، عقد باطل می‌شود.[۱۶۱] که در این صورت زیادت مقدار، معین نیست که در کدام قسمت مبیع ایجاد شده است و وجه بطلان را جهالت در مبیع می دانند حتی یکی از فقهاء بطلان را احتمال داده است[۱۶۲] .
نظریه فوق را قانونگذار تایید ننموده است بلکه خلاف آن را در ماده ۲۳۵ ق . م. پذیرفته است .
گفتار دوم : متساوی الاجزا
در این حالت ، مالی که دارای اجرای مساوی است فروخته می شود به شرط آنکه دارای مقدار معینی باشد ، اما سپس معلوم می گردد که مقدار آ ن بیشتر از مقدار شرط شده است که در ذیل به شرح نظرات فقها می پردازیم .
در خصوص کالای متساوی الاجزا مطالب قسمت مختلف الاجزا که زیادتی در آن ایجاد شده، جاری می باشد فقط در موارد ذیل با کالای مختلف الاجزا فرق دارد :
در خصوص عیبی که فقهاء از بابت شرکت قایل شده اند مبنای حق فسخ، خیار شرکت نمی باشد چون در خصوص متساوی الاجزا معمولاً مقدار، نقش خود مبیع را دارد و هر واحد از مبیع در مقابل هر واحد از ثمن وجود دارد. در این صورت برای بایع حق فسخ متصور نمی باشد چون نسبت به زیادی توافقی ایجاد نگردیده است . در تایید مطلب فوق قانونگذار در ماده ۳۸۵ ق . م . آورده است اگر مقدار مشروط نقش وصف مبیع داشته باشد در این صورت بایع فقط حق فسخ دارد کما این‌که در ماده ۳۵۵ ق . م آمده است.
شرع بین آن چه که قابل تجزیه یا غیرقابل تجزیه باشد تمیز قایل نشده است . به نظر می رسد که در موقعی که مبیع قابل تجزیه باشد باید مطالبی را که شرح آنها گذشت صادق دانست .
اگر مبیع قابل تجزیه نباشد برای مشتری کسری ثمن یا مبیع به نسبت کسری مبیع یا ثمن وجود ندارد و فقط می توان قایل به حق فسخ شد. زیرا که در اشیاء تجزیه‌ناپذیر که تجزیه و تقسیم از ارزش آن می کاهد و موجب ضرر مالک میشود. مقدار نمی تواند نقش خود مبیع را داشته باشد.
در چنین موردی ، چون موضوع معامله را به آسانی نمی توان زیاد و کم کرد تا با اغراض ویژه دو طرف متناسب شود ، ظاهر این است که آنان مقدار را به منزله وصفی از مبیع تلقی کرده اند و آن را به عنوان یک واحد تجزیه ناپذیر و همچنان که است مورد معامله قرارداده اند به طوری که قانونگذاردر ماده ۳۸۵ قانون مدنی مطلب مذکور را تایید نموده است .
بخش چهارم: نقش مقدار دربیع
با وجود اینکه مواد مختلفی از قانون مدنی ( مواد ۳۴۱،۳۵۱ )درستی عقد بیع را منوط به معلوم بودن مقدارو جنس و وصف مبیع نموده ، لیکن در مواردی که طرفین یا یکی از آنها نسبت به وجود وصف مبیع یا مقدار آن تردید کردند ، می توانند بیع را به شرط داشتن وصف یا مقدار معین برای مبیع واقع سازند ذکر مقدار در بیع معمولا یکی از دو نقش ذیل را دارد .
مبحث اول: نقش مقدار به عنوان خود مبیع یا ثمن :
ذکر مقدار ، در معامله برای تعیین مقدار مورد معامله است که متعاملین به نسبت آن عوض در نظر گرفته اند . مقدار مبیع بطور معمول معین‌کننده میزان تعهد فروشنده است و قیمت نیز متناسب با شماره واحدهایی که مقدار را با آن می سنجند تعیین می شود.[۱۶۳] یعنی در ازای هر جزء ثمن، جزئی از مبیع قرار دارد و مقدار مشخص کننده میزان تعهد بایع و میزان ثمن پرداختی است. به عنوان مثال : شما برای خریدن یکصد کیلو کاغذ به قیمت هر کیلو ده هزار تومان با فروشنده توافق می کنید فروشنده خود یکصد کیلو کاغذ خریده و چون به فروشنده اعتماد دارید از وزن کردن دوباره خود را بی نیاز می بینید و مبیع را به عنوان یکصد کیلو می خرید . اگر هنگام تحویل بجای یکصد کیلو نود کیلو درآید شما حق دارید یکصد هزار تومان از ثمن بکاهید اینجا مقداری که در عقد آمده وصف مبیع نیست و نماینده میزان تعهد دو طرف و موضوع مبادله است در این مثال مقدار نقش خود مبیع را دارد و هر جزئی از ثمن در مقابل هر جزء مبیع قرار دارد . در نتیجه ، در این گونه موارد ، خریدار می تواند یا به نسبتی که مبیع کمتر است از ثمن کسر بگذارد یا بیع را فسخ کند . ولی اگر مبیع زیاد باشد زیاده مال بایع است و او حق فسخ قرارداد را ندارد . [۱۶۴] چنانکه ماده ۳۸۴ قانون مدنی مقرر می دارد : « هر گاه در حال معامله مبیع از حیث مقدار معین بوده و در وقت تسلیم کمتر از آن مقدار در آید مشتری حق دارد که بیع را فسخ کند یا قیمت موجود را با تادیه حصه ای از ثمن به نسبت موجود قبول نماید و اگر مبیع زیاده از مقدار معین باشد زیاده مال بایع است .»
در فقه امامیه گاه برخورداری بیع از جزء حقیقی، شرط می گردد به این صورت که یک کالای مرکب خریداری شده و شرط می شود که دارای این مقدار اجزاء باشد که در این صورت مرکب بودن مبیع از اجزایی معین، شرط گردیده است.[۱۶۵] نظریه فوق به عنوان استثناء در فقه ما وارد شده است بدین معنی که هر جزئی از مبیع در مقابل هر جزئی از ثمن قرار دارد و این‌که مشتری در مقابل هر جزء مبیع ، جزئی از ثمن را به بایع می دهد .
البته از بیانات یکی از فقهاء چنین برمی آید که جایی که مقدار نقش خود مبیع را دارد باید هر جزء مبیع قابل تقسیط به ثمن دانسته شود.[۱۶۶]به این معنی، در جایی که مبیع قابل تقسیط به ثمن نباشد هر جزء مبیع نمی‌تواند در مقابل هر جزء ثمن قرار گیرد.
البته به نظر می رسد هنگامی که مقدار به عنوان خود مبیع در بیع ذکر شود معمولاً در خصوص کالاهای متساوی الاجزا مانند گندم و حبوبات صدق می‌کند. زیرا در کالای متساوی الاجزا هر جزء آن با هم مساوی می باشد و می توان هر جزء از آن را بر ثمن تقسیم کرد و به راحتی قیمت گذاری کرد.باید گفت که در کالای مختلف الاجزا نیز می توان مقدار را به عنوان خود مبیع شرط کرد.به عنوان مثال اگر کسی زمینی را به شرط اینکه ۳۰۰ متر باشدهر متری یکصد هزار تومان خریداری کند دراین صورت مقدار خود مبیع است. زیرا که عرف کالای مختلف الاجزا را با کمی مسامحه قابل تقسیم بر ثمن می داند.
اگر مبیع بیشتر از مقدار مشروط در آید در این صورت علم و جهل بایع هیچ تاثیری ندارد . زیرا که نسبت به مقدار اضافی، عقد و توافقی صورت نگرفته است. و زیاده مال بایع و او حقی بر فسخ قرارداد ندارد چنانچه مبیع کمتر از مقدار مشروط در آید و مشتری با علم به این‌که مبیع کمتر از مقدار مشروط است آن را قبول نماید طبق قاعده اقدام مشتری نمی تواند از حق فسخ خود استفاده نماید. ولی در هر صورت مشتری می تواند ثمن را تقسیط کند. به این معنی که به نسبت مبیع کسر در آمده از ثمن کسر گذاشته می شود و اگر این کار را انجام ندهد و مشتری کل ثمن را بدهد این امر برای بایع عنوان اکل مال به باطل را خواهد داشت. مشتری فقط در موقعی می تواند از حق فسخ استفاده نماید که آگاه به کسری مبیع نباشد . در تایید مطالب فوق ماده ۴۴۳ ق . م . مقرر می دارد « تبعض صفقه وقتی موجب خیار است که مشتری در حین معامله عالم به آن نباشد ولی در هر حال ثمن تقسیط می شود».خیار تبعض صفقه در هر موردی که عقد نسبت به بعض منحل شود قابل اجرااست و ویژه بطلان عقد نسبت به بعض مبیع نیست [۱۶۷] لذا خیار مشتری درمورد کم درآمدن مبیع از باب تبعض صفقه است مشروط بر اینکه عالم بر کسری مقدار مبیع نباشد .
تمام مواردی که گفته شد در مورد ثمن که مقدار آن در عقد شرط شود نیز صادق است .
مبحث دوم : نقش مقدار بعنوان وصف مبیع یا ثمن
ذکر مقدار در معامله گاه ، صرفا به عنوان وصف مورد معامله در معامله ذکر می شود . [۱۶۸]هر چند که مقدار مبیع به طور معمول نماینده میزان تعهد فروشنده است و به تناسب آن ثمن کم و زیاد می شود، ولی گاه هست که طرفین چندان به اوصاف دیگر نظر دارند که از دید آنان موضوع اصلی مبادله به مقدار مبیع بستگی ندارد . آنان به تناسب هر واحد از مقیاس اندازه گیری مبیع ثمن را تعیین نکرده اند و به مقدار ، به عنوان یکی از اوصاف ،توجه دارند.[۱۶۹] به عنوان مثال : قریه ای از حیث آب و هوا و میزان محصول توجه خریداری را جلب کرده است او بی آنکه به مساحت این قریه به دیده مقیاس تعیین کننده ثمن بنگرد ، قیمت قریه را مناسب می بیند و آن را به عنوان یک کل می خرد و اوصاف این کل مانند شمار درختان و غیره در بر انگیختن اشتیاق او به انجام معامله اثر دارد . پس ، اگر دو طرف به مساحت زمین ، به عنوان وصفی از موضوع معامله ، اهمیت بیشتری دهند و معامله را به شرط داشتن مساحت معین واقع سازند ، شرط مورد توافق با اینکه ناظر به مساحت است و باید نمایانگر مقدار مبیع باشد اثر شرط صفت را دارد . یعنی اگر مبیع آن صفت را دارا نباشد ، مشروط له حق دارد معامله را بر هم زند در واقع بیان مقدار از باب اوصاف مبیع است .
هم چنین در کالاهایی که عرف آنها را قابل تقسیم نمی‌داند باید نقش مقدار را به عنوان وصف قبول نمود.مثلا در خرید و فروش قالیچه ، ثمن برای کل مبیع معین می شود نه به تناسب مقدار متر مربع آن . این مقدار ، اگر در معامله شرط شود ، تنها جنبه وصفی دارد و نماینده خود موضوع معامله نیست . [۱۷۰]
در فقه امامیه اصل این است که در عقد عوض فقط با معوض برابر شده و با چیز دیگری مقابل نمی شود . که شرع نیز فرمان به وفای آن داده است و بسیاری از فقهاء مقدار شرط شده در بیع را نقش وصفی می دانند که تخلف از آن ، موجب تقسیم ثمن بر آن نمی شود.[۱۷۱] بدین معنی که جزئی از مبیع در مقابل جزئی از ثمن قرار نمی گیرد بلکه مبیع عین شخصی است که تمام آن در مقابل ثمن مورد نظر می باشد. اما به نظر می‌رسد که نظریه فوق در مواردی مطرح می شود که مبیع مختلف الاجزا باشد . بدین صورت که در کالای مختلف الاجزا ، هر جزء آن با هم مساوی نبوده و نمی توان هر جزئی از آن را قیمت گذاری کرد مگر با مسامحه .پس در جایی که کالا مختلف الاجزا می باشد، بیشتر این نظریه مطرح شده که مقدار شرط شده به عنوان وصف مبیع می باشد و وصف، صفت کمال است و اگر از وصف کمال تخلف شود موجب تقسیط ثمن نمی شود .
ماده ۳۵۵ قانون مدنی مقرر می دارد : اگر ملکی به شرط داشتن مساحت معین فروخته شده باشد و بعد معلوم شود که کمتر از آن مقدار است ، مشتری حق فسخ معامله را خواهد داشت و اگر معلوم شود که بیشتر است ، بایع می تواند آن را فسخ کند ، مگر اینکه در هر دو صورت طرفین به محاسبه زیاده یا نقیصه تراضی نمایند . در ماده ۳۵۵قانون مدنی مفروض این است که شرط مقدار به عنوان وصف ملک مورد تراضی قرار گرفته و ثمن برای کل مبیع ، بدون توجه به بهای هر جزء از مساحت ، معین شده است . خیار فسخ دو طرف نیز خیار تخلف از وصف ( شرط صفت ) است . [۱۷۲] بنابراین در صورتی که مقدار شرط شده جنبه وصفی داشته باشد می توان برای خریدار قایل به حق فسخ گردید .
اصولا دو طرفی که می خواهند عقد بیع منعقد سازند باید به هنگام بیع از مقدار و اهمیت چیزی که مورد معامله قرار می دهند علم کافی داشته باشد به نحوی که عرف بگوید از آنان رفع جهالت و غرر شده است . چه در غیر اینصورت به دلیل عدم تحقق یکی از شرایط اساسی صحت معاملات بیع باطل می گردد.
لذا اگر بایع یا مشتری عالم به زیادی یا کسری مبیع باشد طبق قاعده اقدام، بایع یا مشتری نمی توانند از حق فسخ موجود در مواد ۳۵۵ و ۳۸۵ ق. م . استفاده نمایند. زیرا بر ضرر خود اقدام نموده‌اند و هر کسی که بر ضرر خود اقدام نماید باید ضرر وارد ه را متحمل گردد. بایع یا مشتری فقط در موقعی می تواند از حق فسخ خود استفاده نماید که علم به زیادی یا کسری مبیع نداشته باشد.
تعیین نقش مقدار در بیع مربوط به اراده مشترک طرفین عقد است . نتیجه مهم در این زمینه ( شرط مقدار موضوع قرارداد) توجه به منظور طرفین قرارداد است .گاهی طرفین ،مقدار را تعیین می کنند و وصف مقدار برای ایشان اهمیت دارد . مانند شخصی که فرشی رابرای اتاق دوازده متری خود می خرد و اضافه مساحت ، نفعی برای او ندارد ، گاهی فردی آپارتمانی را خریداری کرده و بعدا معلوم می شود که مقداری کمبود مساحت دارد ، اما این تفاوت مقدار ، اهمیتی برای فروشنده یا خریدار ندارد . در چنین مواردی ، نمی توان فقط به ظاهر قانون و این نکته اکتفا کرد که مورد معامله ، مثلی یا قیمی است و متساوی الاجزا است یا خیر ، بلکه باید با توجه به نقش مقدار و تاثیر آن در اراده طرفین تصمیم گرفت . لذا طرفین هستند که توافق می نمایند که به مقدار نقش وصف ویا نقش خود مبیع را بدهند . [۱۷۳]
بنابراین اگر اراده مشترک طرفین بر این قرار گرفته که هر جزئی از مبیع در مقابل هر جزئی از ثمن قرار گیرد در واقع طرفین نقش خود مبیع را برای مقدار تعیین نموده‌اند و اگر اراده مشترک بر این قرار گرفته که کل مبیع در مقابل کل ثمن قرار گیرد در این صورت طرفین نقش وصف مبیع را برای مقدار قایل شده‌اند.
فقط در خصوص کالاهای تجزیه ناپذیر است که اراده مشترک نمی تواند در مورد آنها موثر باشد. زیرا که در کالای تجزیه ناپذیر نمی توان هر جزئی از مبیع را در مقابل هر جزء ثمن قرار داد، حتی با مسامحه . اگر در کالای تجزیه ناپذیر اراده مشترک بر این قرار گرفته باشد که مقدار نقش مبیع را داشته باشد نمی توان نقش خود مبیع را برای مقدار قبول نمود و به اجبار نقش وصف بر آن بار می شود.
به همین دلیل قانون مدنی تنها حق خیار فسخ را در این مورد وفق ماده ۳۸۵ ق . م قرار داده است . حکم ماده مزبور از نظر آن است که تجزیه مورد معامله موجب ضرر مشتری و بایع خواهد گردید و بقاء بر شرکت نیز بر ضرر آنها می باشد و تنها وسیله جلوگیری از ضرر فسخ معامله از طرف متضرر است . [۱۷۴]
بخش پنجم : بررسی و مقایسه مواد ۳۵۵،۳۸۴،۳۸۵ قانون مدنی و ماده ۱۴۹ قانون ثبت در رابطه با شرط مقدار
در این قسمت ابتدا به تفسیر مواد ۳۵۵ ، ۳۸۴ و ۳۸۵ قانون مدنی و سپس تفسیر ماده ۱۴۹ قانون ثبت و سپس به چگونگی ارتباط آنها با یکدیگر درارتباط با شرط مقدار می پردازیم .
مبحث اول : بررسی ماده ۳۵۵ قانون مدنی در رابطه با شرط مقدار :
در ماده ۳۵۵ قانون مدنی آمده است « اگر ملکی به شرط داشتن مساحت معین فروخته شده باشد و بعد معلوم شود که کمتر از آن مقدار است ، مشتری حق فسخ معامله را خواهد داشت؛ و اگر معلوم شود که بیشتر است ، بایع می تواند آن را فسخ کند ،مگر این‌که در هر دو صورت طرفین به محاسبه زیاده یا نقیصه تراضی نمایند . » در ماده بالا ملک از نظر موقعیت و وضعیت ساختمانی معامله شده است و ذکر مساحت فقط جنبه وصفی و فرعی دارد مثلا هر گاه قصر زیبایی در شمیران که دارای قنات و باغ مشجر و استخر باشد مورد علاقه کسی واقع می شود و آن را به مبلغ دو میلیون ریال معامله نماید و در معامله شرط شود که مساحت آن یکصد هزار متر مربع است و پس از معامله معلوم شود که نود و پنج هزار متر و یا یکصد و سه هزار متر است قیمت معینه در معامله در مقابل قصر با توجه به وضعیت ساختمانی و باغ و قنات و استخر و موقعیت آن به طور مجموع در نظر گرفته شده است نه در مقابل یکصد هزار ریال متر زمین ، لذا مشروط له ، خواه مشتری باشد و خواه بایع که از تخلف شرط متضرر میگردد می تواند معامله را فسخ یا به همان نحو قبول نماید . [۱۷۵] در ماده مزبور کلمه مساحت نمایانگر مقدار مشروط می باشد و در این جامقدار موثر در تعیین ثمن نیست به این معنی که مقدار رکن اساسی را ندارد و نقش وصف مبیع را ایفاء می کند و کل مبیع در مقابل کل ثمن قرار می گیرد و بر این مبنا مبادله انجام می‌گیرد نه این‌که هر جزئی از مبیع در مقابل هر جزء ثمن قرار گیرد. این مطلب از آنجا به ذهن خطور می کند که از مفهوم مخالف ماده مزبور بر می آید که اگر مبیع کمتر یا بیشتر از مقدار مشروط در آید مشتری یا بایع حق امضای عقد را دارد که در این صورت مبیع اضافی یا ثمن اضافی به بایع یا مشتری تعلق نمی گیرد چون مقدار به عنوان وصف آورده شده است . در ماده مذکور شرط مقدار به عنوان وصف ملک مورد تراضی متعاملین قرار گرفته وثمن برای کل مبیع ، بدون توجه به بهای هر جزء از مساحت معین شده است . [۱۷۶]
حکم شماره ۶۹/۲۲۵/۱۸-۲۱/۳/۱۳۶۹ دیوان عالی کشور مقرر می دارد: « در مورد مطالبه اضافه پرداختی با توجه به اینکه حسب ماده ۳۵۵ از قانون مدنی در صورتیکه معامله به شرط داشتن مساحت معین بوده و کمتر از مساحت تعیین شده باشد مشتری فقط حق فسخ معامله را دارد و چون مندرجات پرونده حکایت از توافق خواندگان به تراضی در نقیصه ، نمی باشد دعوی خواهان به دریافت وجه اضافی پرداختی وارد نبوده و نظر به رد دعوی اعلام می گردد .»[۱۷۷]
بنابراین با عنایت به مطالب فوق الزام بایع به تسلیم مقدار کسری زمین در موقعی می باشد که مقدار نقش مبیع را ایفاء می‌کند یعنی هر واحدی از مبیع در مقابل هر واحدی از ثمن باشد که در حکم فوق بر عکس این مطلب آمده است . در واقع حکم فوق نشان از وصف بودن مقدار دارد . و چنانچه مقدار جنبه وصفی داشته باشد عدم تقسیط ثمن اعمال می شود .
این قسمت از ماده ۳۵۵ ق . م که مقرر میدارد : اگر ملکی به شرط داشتن مساحت معین فروخته شده و بعد معلوم شود که کمتر از مقدار است مشتری حق فسخ معامله را خواهد داشت …با توجه به واژه « ملک » که در ماده ۳۵۵ قانون مدنی به کار رفته است حکم ماده مزبور علاوه بر این‌که شامل زمین می گردد شامل سایر اموال غیر از زمین یعنی اموال منقول مانند فرش و غیره نیز می‌گردد و ویژه املاک نیست زیرا موضوع حق مالکیت را ملک گویند اعم از این‌که موضوع آن زمین یا غیر آن باشد . مضافا این‌که تمام اشیایی که به مساحت فروخته می شوند مختلف الاجزا نیستند چنان چه بعض انواع پارچه چنین است.[۱۷۸] بدین معنی که حکم ماده مزبور هم کالای مختلف الاجزا و هم متساوی‌الاجزا را در بر می گیرد.
مطلب دیگری نیز که در این خصوص بیان شده که ماده مزبور در خصوص مختلف الاجزا است که با عنایت به سابقه تاریخی آن بعید به نظر نمی رسد زیرا سابقه فقهی آن در خصوص زمین است و زمین اصولامختلف الاجزا است به علاوه قید به شرط داشتن مساحت معینی نیز دلیل بر انصراف ماده مزبور به موردی است که مبیع به مساحت فروخته می شود که معمولاً مصداق آن زمین است.[۱۷۹] درست است که سابقه فقهی روایت ابن حنظله در خصوص زمین است و زمین کالای مختلف الاجزا محسوب می‌شود. ولی می‌توان گفت که به طریق اولی و دلایلی که ارائه داده اند روایت ابن حنظله شامل کالای متساوی الاجزا هم می گردد . چنان چه شرح آن گذشت مساحت فقط در خصوص کالای مختلف الاجزا به خصوص زمین به کارنمی رود بلکه در بعضی از کالاهای مساوی الاجزا از جمله پارچه ، نیز کاربرد دارد .
ممکن است در اینجااین سوال مطرح شود چنانچه بایع بیع رابا وجودی که مبیع بیشتر از مقدار مشترط است دربرابر همان مقدار ثمن مذکور در عقد امضاکندایامشتری باوجوداین دارای خیار فسخ می باشد در پاسخ باید گفت هرچند که در اغلب مواردزیاددرامدن مبیع کشف میکندکه در واقع بایع مشروط علیه میباشد بنابراین صرف نظر کردن بایع از اعمال فسخ به نفع مشتری است وبه همین لحاظ دلیلی برای خیار فسخ مشتری باقی نمی ماند.همچنان که تمسک به اصل لزوم (ماده۲۱۹ق.م)نیز مانع از اعمال فسخ مشتری می گردد.ولی باید گفت که همیشه اینگونه نیست که در همه موارد زیاده در امدن مبیع به نفع مشتری باشد در پاره ای موارد زیاد درآمدن مبیع موجب میشودکه مبیع به لحاظ اینکه با اهداف مشتری سازگار نیست مطلوبیت خودرابرای مشتری از دست می دهد.مثلا مشتری یک منبع گازوئیلی رابه شرط داشتن ۶مترمکعب حجم به منظور جاسازی در زمین خود که فضای ان بیش از این نیست می خردسپس معلوم می گرددکه حجم ان بیش از مقدار مشروط است مثلا غرض ازشرط این بوده است که مبیع نه بیشتر از مقدار مشترط و نه کمتر از آن باشد و زیاده درآمدن مبیع کشف میکند که مشروط له که مشتری است به همین لحاظ باید گفت برای مشتری حق فسخ به وجود می آید . [۱۸۰]
بطور کلی باید گفت که سنجش زیادی مبیع در ارتباط با نفع و ضرر مشتری امری است نسبی حتی همینگونه است کاستی درارتباط با نفع و ضرر بایع .[۱۸۱]
البته طبق قسمت اخیر ماده ۳۵۵ قانون مدنی بیان داشته است که طرفین می‌توانند نسبت به محاسبه زیاده یا نقیصه تراضی نمایند. آن چه به نظر می رسد این است که محاسبه معمولاً در کالای متساوی الاجزا راحت تر انجام می گیرد چون که تمام اجزای آن با هم مساوی و برابر هستند. البته در خصوص کالای مختلف الاجزا نیز می توان محاسبه را انجام داد به این صورت که با کمی مسامحه یا مصالحه آن را انجام داد. لذا اختیار فسخ معامله حقی است که به متضرر داده شده و او می تواند از این اختیار صرف نظر کند و به جای برهم زدن معامله ، زیاده یا نقیصه را با توافق طرف قرارداد را محاسبه کند به عبارت دیگر ، حکم ماده ۳۵۵ و ایجاد خیار فسخ مانع از این نیست که طرفین به ترتیب دیگری مصالحه نمایند . [۱۸۲]
ماده ۳۵۵ قانون مدنی یکی از مصادیق ماده ۲۳۵ قانون مدنی می باشد، زیرا در ماده ۲۳۵ قانون مدنی مقرر شده که اگر برخلاف شرط صفت تخلف شود حق فسخ ایجاد می شود و حق فسخ ماده ۳۵۵ قانون مدنی راجع به اشتباه در وصف کمی مورد معامله می باشد.[۱۸۳] به این معنی که طرفین نسبت به مقدار مشروط دچار اشتباه شده اند مبیع بیشتر یا کمتر از مقدار مشروط در آمده است.
اگر در موقع تسلیم ، مبیع کمتر در آید و مشتری از حق فسخ خود استفاده ننماید دیگر نمی تواند بابت کسری مبیع چیزی طلب کند چون جهت جبران ضرر، قانونگذار در صورت کسری مبیع حق فسخ به مشتری داده است و اگر مبیع زیادی در آید قانونگذار جهت جبران ضرر حق فسخ را به بایع داده است و اگر بایع حق فسخ خود را اعمال نکند و بیع را قبول نماید از ظاهر ماده ۳۵۵ معلوم می شود که دیگر چیزی از بابت مبیع اضافی نمی توان از مشتری گرفت. گفته شده است که ماده ۳۵۵ ناظر به موردی است که مورد معامله کل تجزیه ناپذیر است .ثمن در برابر این کل قرار میگیرد و مقدار یکی از اوصاف آن کل است .[۱۸۴]
با توجه به مطالب ذکر شده، در جایی که طرفین عقد بتوانند نسبت به نقیصه یا زیادی مبیع تراضی و محاسبه را انجام دهند باید گفت که ماده مزبور شامل کالای تجزیه‌پذیر می‌باشد. زیرا که در کالای تجزیه‌پذیر می‌توان نسبت به نقیصه یا زیادی تراضی یا محاسبه نمود.
مبحث دوم : بررسی ماده ۳۸۴ قانون مدنی در رابطه با شرط مقدار :
در ماده ۳۸۴ قانون مدنی چنین آمده است: « هرگاه در حال معامله مبیع از حیث مقدار معین بوده و در وقت تسلیم کمتر از آن مقدار درآید، مشتری حق دارد که بیع را فسخ کند یا قیمت موجود را به تادیه حصه ای از ثمن به نسبت موجود قبول نماید و اگر مبیع زیاده از مقدار معین باشد، زیاده مال بایع است » .
درماده ۳۸۴ قانون مدنی مقدار به عنوان مفاد عقد است نه به عنوان شرط ضمن عقد. ولی حکم مقرر در ماده یاد شده بر شرط مقدار هم انطباق دارد و بر آن حکومت می نماید، در این ماده مبیع مجموعه ای است قابل انحلال و مقدار نماینده میزان تعهد است و ثمن متناسب با شمار واحدی که مقدار را با آن می سنجند تعیین می شود. [۱۸۵]
در ماده مذکور مقدار نقش اساسی را دارد و نقش خود مبیع را ایفاء می کند. به این معنی که هر واحد از مبیع در مقابل هر واحد از ثمن قرار می گیرد. در واقع مقدار به عنوان معیار ارزش و تعیین کننده میزان تعهد مورد توجه قرار گرفته است. در ماده مزبور مبیع مجموعه ای است قابل انحلال که میزان ثمن در برابر هر جزء آن مجموعه معین شده است.[۱۸۶]
البته آن چیزی که معلوم می کند، که شرط مقدار به عنوان وصف مبیع، یا خود مبیع است تراضی و اراده باطنی طرفین می باشد. اگر تراضی یا اراده طرفین به صراحت در عقد نیامده باشد با بهره گرفتن از قراین و نحوه شرط نمودن ( به عنوان مثال همین که هر واحد مبیع در مقابل هر واحد ثمن باشد مقدار خود مبیع است یا برعکس ) می توان به نقش مقدار در بیع پی برد .
گاه اتفاق می افتدکه شخصی عین خارجی را به عنوان مقدارمعین به دیگری می فروشدمشتری نیزبه قول بایع اعتمادمی کندوان رابدان صورت می خردبعدمعلوم می شودکه بایع به دلیلی ازدلایل درتعیین مقدار مبیع مرتکب اشتباه شده و مبیع کمتر از میزان مذکور در عقد می باشد در این صورت طبق ماده۳۸۴ قانون مدنی عمل می شودکه بر اساس ان اگر مبیع در زمان انعقاد عقد مشخص و معین باشد و در وقت تسلیم کمتر از مقدار مشروط درآید مشتری حق فسخ عقد را دارد، یا این حق را دارد که قیمت موجود را با تادیه قسمتی از ثمن به نسبت موجود قبول نماید. یعنی به نسبتی که مبیع تسلیم نشده است ثمن را نمی پردازد، و اگر مشتری ثمن را پرداخته، می تواند ثمن را پس بگیرد. اگر مشتری از حق فسخ استفاده ننماید فقط ثمن را به نسبت مبیع به بایع می پردازد و اگر مبیع زیادتر از مقدار معین باشد زیاده مال بایع است به خاطر این که مقدار خود مبیع است و هر واحد از مبیع در مقابل هر واحد ثمن قرار می گیرد پس نسبت به زیادی توافقی حاصل نشده است.[۱۸۷]و اگر مقداراضافی نزد مشتری باشد باید بازپس دهد زیرا نسبت به اضافی عقدی واقع نشده است.
مبنای حکم قانون گذار در قسمت اول ماده ۳۸۴ قانون مدنی خیار تبعض صفقه است زیرا وقتی که مبیع به عنوان مقدار معین مورد خرید و فروش واقع میشودوبعد معلوم میگردد که کمتر از آن مقدار است این امر دلالت دارد بر اینکه به هنگام بیع بعض از مبیع موجود و بعض دیگر مفقود و معدوم است و از آنجا که طبق قاعده انحلال عقد به تعداد اجزاء و موضوع آن به عقود متعدد منحل می شود از این رو بیع مزبور نسبت به بعض موجود صحیح و نسبت به بعض معدوم باطل است [۱۸۸] لذا وفق ماده مزبور خریدار حق دارد که بیع را فسخ یا قیمت موجود را با تادیه حصه ای از ثمن به نسبت موجود قبول نماید .
جمعی از فقیهان حکم ماده ۳۸۴ قانون مدنی را بویژه درجایی که مبیع بیشتر از مقدار معهود درآید، مخصوص کالای متساوی الاجزا مانند گندم و حبوبات می‌دانند.[۱۸۹] به نظر می‌رسد حکم ماده ۳۸۴ قانون مدنی هم در خصوص متساوی الاجزا و هم در خصوص مختلف الاجزا می باشد. ظاهر ماده مزبور طوری است که شامل متساوی الاجزا می‌شود چون در ماده ۳۸۴ قانون مدنی بیان شده که « … کمتر از مقدار در آید مشتری حق دارد که بیع را فسخ کند یا قیمت موجود را به تادیه حصه‌ای از ثمن به نسبت موجود قبول نماید و اگر زیاده از مقدار معین باشد زیاده مال بایع است» این را می‌رساند که اگرمبیع متساوی‌الاجزا باشد و مقدار نقش مبیع را ایفاء کند در صورت کم در آمدن مقدار ، تادیه حصه ای از ثمن به آسانی صورت می گیرد و نیز جایی که مبیع زیادتر باشد مقدار زیاده موقعی می تواند مال بایع باشد که کالا متساوی الاجزا باشد و به راحتی قابل تجزیه باشد. اما این‌که ماده مزبور کالای مختلف الاجزا را شامل می شود یا نه ؟ حقوقدانان قایل به شمول ماده ۳۸۴ ق . م . به کالای غیر متساوی الاجزا نیز می‌باشند[۱۹۰]. بطوریکه آراء ذیل مویدآن هستند .
رای شماره ۱۶۰۶ ـ ۱۹/۵/۱۳۲۴ شعبه ۶ دیوان عالی کشور که مقرر می دارد «هرگاه منظور و مبنای اصلی معامله مساحت معینی در قباله باشد اصدار حکم دائر بر الزام بایع به تسلیم مقدار کسری زمین مخالف ماده های ۳۵۵ و ۳۸۴ قانون مدنی خواهد بود.»[۱۹۱]
رای شماره ۵۵۷ مورخه ۲۴/۹/۱۳۶۶ صادره از شعبه ۲۱ دیوان عالی کشور مقرر می دارد : چنانچه خواهانها مساحت معینی را خریداری کرده باشند ولی طبق پرونده ثبتی مساحت آن بیش از مساحت خریداری شده باشد مساحت اضافی به موجب قسمت اخیر ماده ۳۸۴ قانون مدنی متعلق به بایع است نه خریدار. [۱۹۲]
هر دو حکم بالا در خصوص زمین که مختلف الاجزا است صادر شده است پس رویه قضایی حکم ماده ۳۸۴ قانون مدنی را در خصوص کالای مختلف الاجزاء مورد تایید قرار داده است .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:41:00 ق.ظ ]




ویژگیهای نزاع ازدید مک آیور
نزاع ذهنی، ۲- نزاع فرهنگی (همان: ۸۹۳-۸۹۲).
هوکرویلمنگ (۱۹۸۵) نزاع را اینطور تعریف کرده است: شامل دو یا چند گروه مستقل که اهداف ناسازگار مورد نظر را درک کرده و برای رسیدن به این اهداف با یکدیگر درگیر می‌شوند (افوکه واسیف،۲۰۰۹: ۲). نزاع درجامعه ریشه دوانیده ونمی‌تواند از سیاست های جاری و فرایندهای اجتماعی جدا شود (همان:۳)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

منازعه می‌تواند به دوگونه باشد:
۱- شخصی یا فردی ۲- جمعی یا گروهی
تعارفی جمعی یا گروهی بین دو جامعه یا دو گروه های موجود در جامعه صورت می‌گیرد و این نوع نزاع غیرشخصی است. گروه ها کوشش می‌کنند تا برای کسب کالاهای با ارزش مانند ثروت، قدرت وتشخص، اراده خود را بر گروه ها تحمیل کنند. منازعات کارگران و مدیران جنگ میان دو یا چند کشور، شورش های بین نژادی، و درگیریهای اجتماعات محلی و قومی، نمونه ای از ستیزه های گروهی محسوب میشود. منازعه شخصی یا فردی به تعارض موجود در یک گروه در جامعه اشاره دارد و شامل دشمنی های شدید شخصی است و بسیارمحدودتر از منازعه جمعی و گروهی است.
در منازعات گروهی وفاداری و نیازهای گروه بر احساسات فردی اعضای آن اولویت دارند. بنابراین ممکن است به رغم احکام و شعایر مذهبی و عقاید فردی مبتنی برتبعیت از سیاست عدم خشونت و صلح و حسن نیت جنگ به خاطر ارزشهای والاتر دستیابی به صلح پایدار مورد توجه قرار گیرد. هرگاه افراد و گروه های درگیر ارتباط بسیارنزدیکی با هم داشته باشند بر شدت نزاع افزوده می‌شود. منازعه امری تجمعی است هر عمل تهاجمی معمولا با عمل پرخاشگرانه روبرو می‌شود.
گروه ها علی رغم اختلاف و تضادهای گذشته برای حصول هدفی که در نظرشان برای وحدت آنها از اهمیتی فراوان برخوردار است باهم همکاری می‌کنند. در جامعه مدرن ممکن است عامل ناشناخته ای باعث شود که فرد احساس بی کفایتی کند و در نتیجه دچار سرخوردگی شده رفتارش تغییر یابد و در شکل نهایی آن کارش به اختلال روانی وذهنی بکشد. منازعه را شکل موقتی از تعامل اجتماعی توصیف کرده اند که جای خودرا به شکل دیگری ازتعامل همسازی می‌دهد. منازعه هم آثار منتقل کننده وهم متصل کننده دارد. منازعه وحدت جامعه را بهم می ریزد و برای حل مسائل اجتماعی، راه حل منتقل کننده ای است. منازعه بر همکاری در گروه تأثیر معکوس می گذارد. برای سازش، انتخاب یکی ازشرط های مصالحه یا سازش، تغییرعقیده، مدارا، داوری یا حکمت، ترک مخاصمه، تبعیت یافرمانروایی، جابجایی، سوپاپ های اطمینان نهادی شده برای تخلیه خصومت مثل تفریح وورزش اموری ضروری است (حجاران وغفاری،۱۳۸۵: ۲۱۸).

۲-۳- مروری برنظریه های مرتبط

۲-۳-۱- مفهوم نزاع در جامعه شناسی

نظریه نزاع یک سنت دیرینه ای دارد که به نخستین حکایت تاریخی و مشورت در مورد قانون جهت حفظ جامعه و حل بی نظمی و کنترل امیال انسان ها برمی گردد. به عنوان مثال که در نوشته های”توسیدیس” “ماکیاول” “هابز”دیده می‌شود. مارکس و انگلس بر تأثیر شرایط مادی در تعیین نزاع تأکید داشتند که شرایط مادی در جامعه در ایجاد و گسترش نزاع بین گروه فرمانبر و فرمانده نقش تعیین کننده ای دارد مخصوصاً که کشمکش طبقاتی که بر روابط مالکیت متکی بود. سایر نظریه پردازان نزاع مانند “گمپلوی” “نویکو “روی تفکرتکاملی کار می کردند و نزاع گروهی را برای”بقا” مطرح کردند که چون در جامعه تکامل طبیعی حاکم است پس انسانها در جامعه برای کنترل منابع کمیاب با یکدیگر رقابت می‌کنند و در طی این رقابت گروه قوی شانس بیشتری برای پیروزی دارند آنها به قدرت نظامی و نقش منابع و تفاوتهای قومی به عنوان اساسی برای شکست و پیروزی در نزاع تأکید داشتند.
زیمل از دیگر جامعه شناسان کلاسیک بودکه به شکل و پیامدهای حاصل از نزاع توجه داشت از دید زیمل اجتماع همیشه با هماهنگی و کشمکش، جذب و دفع، عشق و نفرت همراه است. او روابط بشری را سرشار از ابهام می دید درست همان کسانی که روابط نزدیکی باهم دارند شاید که علاوه بر احساسات مثبت احساسات منفی نیز نسبت به یکدیگر داشته باشند. پس بین فرد و جامعه همیشه تنشی وجود دارد. از جمله معروف ترین اصحاب نزاع خارجی که نابرابری های اجتماعی و تشکیل طبقه را با تضاد و یا نزاع‌های خارجی میان گروه های انسانی ربط می‌دهند (عبدالرحمن ابن خلدون) است درحقیقت وی را بدین دلیل در این دسته جای می‌دهندکه دور تسلسل و توالی نزاع در شیوه تولید کوچ نشینی و یک جانشینی را مورد بررسی قرار می‌دهد و تشکیل دولت و در نتیجه ایجاد یک طبقه را حامل تسلط قهرآمیز یکی و دیگری می داند و بدین ترتیب گروه غالب خود را به عنوان طبقه ممتاز و طایفه ای برتر بر اکثریت مغلوب قلمداد می‌کند. پس از ابن خلدون نیز برخی متفکرین باستانی نظریه نزاع خارجی را با تکیه بر زور و برخورد قهرآمیز و ستیز بین گروه ها بیان کرده اند” هراکلیتوس” “اپیکور” “پلیبوس” “لوکریتوس “نماینده چنین طرز تفکری هستند.
از جمله متفکران دیگری که به عنوان یکی از بانیان مکتب نزاع اجتماعی میان گروه های اجتماعی مطرح است (توماس هابز) انگلیسی است،که نظریات خود را در کتابی تحت عنوان (لویاتان) آورده است. هابز عقیده داشت که در شرایط طبیعی، پیمان و قرارداد اجتماعی بین بشر و جود ندارد و هر فرد تحت تأثیر غرایز سرکش خود برای دیگران در حکم گرگ است. درلویاتان کلمه ای که حاکی از روابطی جزء از جنگ و تصرف آگاهانه و وقفه جنگ باشد نیامده است. مطابق اصول هابز این وضع نتیجه فقدان دولت بین ­المللی است. زیرا که روابط دول هنوز در حالت طبیعی که همان”جنگ همه علیه همه” است (لودویک گمپلویچ) عقیده دارد که جنگ و ستیز میان گروه های انسانی شبیه تنازع بقا در طبیعت است و در زمانی که اقلیت متشکل و منظم بر توده ها پراکنده و بی سازمان مسلط می گردد طبقه حاکم را بوجود می آورد (وثوقی و نیک خلق،۱۳۸۶: ۲۳۲).
نزاع بین انسان ها به اندازه تاریخ جوامع بشری قدمت دارد و از لحاظ تاریخی، افراد، گروه های اجتماعی اختلافات رقابتی علیه یکدیگر بر سر کالا و منابع زمین، پول، قدرت سیاسی و ایدئولوژی دارند. آنها حتی علیه یکدیگر می جنگند و به شکل فجیعی، حذف کردن یا مطیع کردن رقیب خود را به منظور کنترل منابع و کالاها، دنبال می‌کنند. اما همزمان گروه ها و جوامع بشری با راه و روش های خاص خودشان برای حل و کنترل نزاع، راهکاری را یافته اند. وجود کتیبه ها نشان می‌دهد که ماهیت و دلایل نزاع و ساز و کار لازم برای حل آنها عمیقا ًدر تاریخ و فرهنگ هر جامعه ای ریشه دوانیده است. آنها روش های خوب و منحصر به فردی برای حل اختلافات خودشان دارند مثلاً”پانچایات”در هندوستان”کمیته حل اختلافات”در چین، جیرگه در افغانستان که به عنوان یک ساز و کار غیر رسمی برای حل نزاع‌های مختلف به گونه ای مؤثربه کارمی رود. به طور عمده تمام این شکل های حل منازعه اساساً از روش های حل نزاع و اختلافات که در کشورهای غربی به کار گرفته شده متفاوت است (ردک،۲۰۰۰: ۴).
نزاع یک بعد فراگیر و غیره قابل اجتناب ازحیات بشری وآن با در هم تنیدگی فضای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی مدرن مشخص می‌شود.نزاع بین دوفرد، گروه ها، سازمان ها، جوامع، ملت هاوحتی بین دومذهب درصورت اختلاف، نارضایتی، مشکلات و تنش اتفاق می افتد. بسیاری از دانشمندان معتقدندکه نزاع آخرین مرحله در شروع یک مشکل و گذشتن از مباحثه مشکلات با مباحثه و مذاکره قابل حل هستند اما وقتی که این مسئله در اثرناسازگاری اهداف به مرحله نزاع می رسد وضعیت واقعاً وخیم می‌شود و به خاطر اهداف حضور اهداف متقابلاً ناسازگار حل نزاع‌ها واقعاً غیر ممکن می‌شود و حتی در صورت امکان تقریباً همه مهارت های انسانی، از جمله فکر، احساس ورفتار “ارتباط” درگیر مسأله نزاع می‌شود نزاع در همه جا وجود دارد و در هر موقعیتی که فعالیت انسانی در تعامل قرار می‌گیرد. مفهومی که اغلب برای توصیف نزاع به کاربرده می‌شود همان انقطاع، گسستگی، بیماری، شکاف، برخورد بین افراد یا گروه. نزاع یک فرایند پویا، تعاملی، اجتماعی و اجتناب ناپذیر با نیروی سازنده و مخرب. اگر نزاع‌ها بین مردم خوب مدیریت شوند می‌توان این نیروی مخرب را به عاملی مثبت و مفید برای جامعه تبدیل کرد چرا که معایب و ضعف های جامعه در زمینه های مختلف ازجمله: همبستگی، اعتماد و ضعف نهادها را نشان می‌دهد. نزاع به عنوان یک رویکرد، در صورتی که جامعه بشری با منابع کمیاب مواجه شود انتخاب می‌شود نزاع‌های اجتماعی از موضوعات پیچیده ای هستند که با سایر فعالیت های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و محیطی در درون یک جامعه درهم تنیده اند که اگر به خوبی مدیریت نشوند می‌تواند تأثیر منفی بر محیط، دارای قابلیت های مردم که بقایشان را تضمین می‌کند داشته باشد (بولدینگ،۱۹۶۲: ۵).

۲-۴- نظریه های انحرافات اجتماعی

۲-۴-۱- نظریه های زیست شناختی

برخی آسیب شناسان اجتماعی بر این باورندکه عوامل زیست شناختی مانند نقص جسمانی و وضعیت خاص ژنتیکی را باید در کج روی اجتماعی دانست، اگرچه نظریه های زیست شناختی در رابطه با رفتار انحرافی در قرن نوزدهم توسعه یافتند ولی به لحاظ تاریخی تحلیل های زیست شناختی در مورد جرائم صد سال قبل نیز وجود داشته است (احمدی،۱۳۸۴: ۲۳). از پیشگامان این نظریه می‌توان سزارلمبروزو را نام برد، لمبروزو متوجه شده بودکه اغلب جنایتکاران و کجروان اجتماعی در ساختمان بدن یا اعمال بدنی خوددارای نقائصی هستند. بنابراین طبق نظریه او جنایتکاران تابع عوامل و نیرهای هستند که بیرون از اراده آنان است (ستوده،۱۳۸۱: ۹۰-۸۹). بروکا، مدعی کشف ویژگی هایی در جمجه و مغز جنایتکاران گردیدکه آنان را از افراد پیرو قانون متمایز می ساخت (گیدنز، ۱۳۷۶: ۱۵۵). نظریه تراسلر، که تلفیق نظریه ژنتیک یا عوامل محیط اجتماعی مهم ترین تکیه تئوری او، بردو عامل مهم تأکید دارد از یک طرف عوامل ژنتیک مثل درون گرا و برون گرابودن، و دوم نوع شرطی شدن است (ممتاز،۱۳۸۱: ۴۷-۴۵).

۲-۴-۲- نظریه های روان شناختی

روانشناسان که فرد را واحد تحلیل خود می‌پندارند پدیده انحراف را ناشی از عدم رشد کامل شخصی فرد می دانند و بر آن شدن تا میان کجروی ویژگی های شخصیتی انسان رابطه برقرار کنند (محسنی تبریزی،۱۳۸۳: ۱۲۳). این نظریه ها در عین شباهت دیده­گاه های متفاوت زیر را در درون خود دارند. برخی از نظریه ها به محورهای مطرح شده درنظریه روانکاوی پرداخته است محورهای مانند تحلیل خودآگاه و ناخودآگاه، و همچنین بررسی این نکته که چگونه در فرایند پایه هیجان و رشد بر رفتار تأثیرمی گذارد. برخی دیگر خصیصه های شخصیت را مورد توجه قرار داده است و به مواردی ازجمله مطالعات انجام گرفته درباره پرخاشگری و فعل پذیری و همچنین ساختارروانی شخصیت پرداخته است. برخی نیز مسائل روان پزشکی از نکته نظر تجارب دوران کودکی را بررسی کرده است مواردی که از جمله آنها می‌توان به تحلیلی اشاره کردکه پیامد محرومیت از نیازهای عمومی دوران کودکی را موجب شکل گیری الگوی های شخصیتی خاصی در دوره های آتی زندگی می داند (وایت وهینز،۱۳۸۳: ۱۱۷). به گونه ای مختصرتبیین های روان شناختی انحرافات اجتماعی را می‌توان بدین صورت بیان نمود: نظریه رفتار غریزی با نام زیگموند فروید و کزاد لورنز پیوند خورده است. به زعم فروید کلیه رویدادها و فعالیت های انسان کنش‌ها، اندیشه، احساسات و آرمان ها تحت حاکمیت و تعیین نیروهای غریزی قدرتمند، به ویژه نیروهای جنسی و پرخاشگری قرار دارند. فروید انسان را موجودی اساساً مکانیکی در نظر می‌گیرد که قوانین طبیعی به مثابه با سایر موجودات زنده بر رفتار او حاکم است (جیل و زیگلر،۱۹۹۲: ۱۰۸به نقل از محسنی تبریزی و رحمتی،۱۳۸۱: ۱۳۱).

۲-۴-۳- نظریه انسان­شناسی خشونت

نظریه پردازان انسان شناسی سعی وافری نموده اند تا نشان دهد که خشونت نیز تابع ضوابطی بوده است و به مثابه بخشی از فرهنگ تلقی می‌شود آنها حتی در پی بیان این مطلب بوده اند که خشونت دارای کارکردهای اجتماعی نیز. کارکردگرایان کلاسیک که به بررسی نهادها و کار ویژه ای آنها علاقمند هستند، در مواجهه با مقوله”عداوت”(به عنوان مثال کلوک من،۱۹۶۵) و فشار روحی منتج به بروز تعارض بین مردم، به دو کارکرد مختلف این پدیده ها اشاره کرده اند: ایجاد تفرقه و جدایی، همان کار ویژه ای که غالباً به آن اشاره می‌شود و ایجاد همبستگی از طریق ایجاد هنجارهای مشترک و توقعات یکسان در افراد با این حال، گذشته از دو طریق تفسیر فوق باید پذیرفت که خشونت توانایی بسیاری برای بر هم زدن امور و مشوش ساختن فضای اجتماعی دارد (افتخاری،۱۳۸۷: ۲۱).
نظریه های روانشناسی اجتماعی را می‌توان به عنوان پل ارتباطی نظریه های روانشناسی و فردگرایی غالب بر آن و نظریه های جامعه شناختی و محیط گرایی غالب بر این نظریه ها دانست. نظریه های روانشناسی اجتماعی اصولاً کج رفتاری ها را بر اساس جنبه های مختلف کنش متقابل موجود در درون موقعیت های اجتماعی که انحرافات در درون آن رخ می‌دهند مطالعه می‌کنند. در این نظریات آنکه مدنظر قرار گرفته و به عنوان علل کج رفتاری بیان می گردد شکل گیری رفتارهای انحرافی در فرآیندهای کنش متقابل، مشاهده و یادگیری رفتارهای انحرافی، ناکارآمدی جریان جامعه پذیری، ناکارآمدی جریان کنترل اجتماعی درونی و بیرونی و …. است.
نظریه های عمده ای که در این دسته قرار می­گیرد می‌توان: نظریه های الگوی اجتماعی (تراویس هیرشی، والتر رکلس، فرایدی و هیگ و …..) نظریات یادگیری اجتماعی (الگوی همنشینی افتراقی ساترلند، نظریه یادگیری اجتماعی آلبرت باندورا)؛ رویکرد متقاب (الگوی خود آینه ای کولی و نقش اجتماعی هربرت مید) نظریات برچسب زنی (هاروارد بکر، اروینگ گافمن و و ادوین لمرت) نظریات پدیدار شناس (الگوی خنثی سازی گرشام سایکس و دیوید ماتزا) دانست (سلیمی و داوری،۱۳۸۶: ۳۸۷-۴۳۴).
با توجه به تئوری های موجود در جامعه شناسی به نظر می رسد که هیچ کدام از نظریه ها به طور مستقیم به پدیده نزاع‌های دسته‌جمعی اشاره ای نمی‌کند بلکه به طور غیر مستقیم می‌توان به علل نزاع‌ها دسته‌جمعی از این تئوری ها دست یافت.، در زیر به تئوری های جامعه شناسی که می‌توان از آن به تبیین پدیده نزاع دسته‌جمعی به طور غیر مستقیم دست یافت اشاره می کنیم:

۲-۵- تئوری های جامعه شناسی تبیین نزاع

۲-۵-۱ تئوری ناکامی- ستیزه دولارد

از دیدگاه تئوری ستیز تضادهای قومی و نژادی ناشی از رقابت میان گروه های مختلف بر سر راه منافع کم یاب مانند ثروت، قدرت و مقام گروهی که در این رقابت پیروز شود گروه غالب و سایر مدعیان گروه های اقلیت نامیده می‌شوند (صالحی امیری،۱۳۸۵: ۹۱).
برای اینکه تضادها و نابرابریهای قومی افزایش یا گسترش یابد سه شرط اساسی وجود داشته باشد:
۱- گروه های متمایز: باید دو یا چند گروه اجتماعی متمایز وجود داشته باشد و فقط در صورت آگاهی از تفاوت های موجود بین گروهی و احساس تعلق به یک گروه خاص است که تضاد بوجود می آورد.
۲- رقابت بر سر منافع: باید بین گروه های بر سر منافع با ارزش مانند ثروت، قدرت، منزلت رقابت وجود داشته باشد در این موقعیت اعضای یک گروه تمایل خواهند یافت که از طریق ممانعت اعضای یک گروه دیگر از دسترسی کامل به این منابع،منابع را در اختیار خود درآورد.
۳- نابرابری قدرت: گروه ها از نظر قدرت باید نابرابر باشد به طوریکه یک گروه بتواند به خوبی ادعای خود را در مورد منابع کم یاب با هزینه گروه یا گروه های دیگر به اثبات برساند از این مرحله به بعد گروه غالب باورهای تحقیرآمیزی درباره پستی گروه و گروه های اقلیت بوجود خواهد آورد و این باورها رابرای اثبات حقانیت و ارائه برتری خود مورد استفاده قرار خواهد داد.
این گروه تلاش گروه اقلیت را برای اثبات منافع خود به عنوان تهدیدی علیه منافع خویش محسوب خواهد کرد و در نتیجه فشار بیشتری را علیه گروه اقلیت اعمال خواهد کرد.
به نظر دولارد در ادامه، گروه اقلیت دچار احساس سرخوردگی و ناکامی شده و به پرخاشگری روی آورد و خشونت رخ می‌دهد در این دیدگاه منازعات میان گروه های قومی و نژادی در واقع مربوط به تفاوت های نژادی و قومی نیست بلکه برای استفاده از این تفاوت ها جهت ایجاد و حفظ نابرابری در امر رقابت برای منابع کمیاب (صالحی امیری،۱۳۸۵: ۹۲).

۲-۵-۲- نظریه تالکوت پارسونز

به نظرتالکوت پارسونز کار ویژه اصلی جامعه محدود کردن امیال بی حد و حصر انسان و وضع قواعد و مقرراتی بر این امیال است. به نظر پارسونز بیشترین شیوه و روش برای درک کل واقعیت اجتماعی، آن است که آن را به عنوان یک سیستم ادراک کنیم جامعه خود نیز همچون سیستم های مکانیکی یا ارگانیکی مجموعه‌هایی از اجزا است که بین آنها ارتباط متقابل وجود دارد. چنین مجموعه‌ای صرفاً بر زور و قدرت متکی نیست بلکه مکانیسم های همبستگی پیچیده و از آن جمله مبانی اخلاقی استوار است. جامعه محدودیت هایی وضع می‌کند تا همبستگی اجتماعی حفظ شود، البته تصور جامعه به عنوان یک مجموعه و سیستم به این معنی نیست که در آن کشمکش و منازعه پیش نمی‌آید کمبود و نادر بودن منابع موجب رقابت می‌شود و از این منازعه رقابت پدید می‌آید بنابراین توزیع منابع یکی از مهمترین مسائل نظام اجتماعی است و از این رو ضرورت کنترل اجتماعی پیش می‌آید به هر حال منازعه ضرورتاً به فروپاشی نظم جامعه برنمی گردد، زیرا مردم نیازهای مشابه برای ارزیابی منابع دارند و از این رو نزاع خود را می‌توانند به حداقل کاهش دهند و روش هایی برای تداوم زندگی مشترک و هم زیستی بیابند (Wallace – R,1986: 17-44)

۲-۶- خشونت و پرخاشگری

گروهی از صاحب نظران علوم رفتای نظیر فروید و لورنز معتقدند که پرخاشگری یک رفتاری است که ریشه در ذات و فطرت انسان دارد و این دو معتقدند که پرخاشگری به عنوان یک نیروی نهفته در انسان دارای یک حالت هیدرولیکی است که به تدریج در شخص متراکم و فشرده می‌شود و سرانجام نیاز به تخلیه پیدا می‌کند و به نظر لورنز اگر چنین انرژی به شکل مطلوب و صحیح تخلیه شود جنبه سازندگی خواهد داشت در غیر این صورت به گونه ای تخلیه می‌شود که مخرب خواهد بود و ممکن است اعمالی از قبیل قتل، ضرب و شتم، تحقیر و نظایر آن را داشته باشد از نظر فروید پرخاشگری در انسان نماینده غریزه مرگ است که در مقابل غریزه زندگی در فعالیت است یعنی همچنان که غریزه زندگی ما را در جهت ارضای نیازها هدایت می‌کند غریزه مرگ به صورت پرخاشگری می کوشد به نابود کردن و تخریب کردن بپردازد، این غریزه چنانچه بتواند دیگران را نابود می‌کند و از بین می‌برد و اگر نتواند دیگران را هدف پرخاشگری و تخریب خود قرار دهد به جانب خود متوجه شده و بصورت خود آزاری و خودکشی جلوه گر می‌شود.
تعاریف اولیه ای که از خشونت ارائه شدند نیز بیشتر در رابطه با خشونت بدنی است. گلز و استراوس دو پژهشگری که سالها در زمینه ی خشونت خانگی فعالیت کرده اند خشونت را به عنوان رفتاری با قصد و نیت آشکار یا رفتاری با قصد و نیت پوشیده اما قابل درک جهت وارد کردن آسیب بدنی به فرد دیگر تعریف کرده اند. مگارژی محقق دیگری در زمینه خشونت معتقد است تعریف او انواع دیگر خشونت را در بر می‌گیرد او از خشونت به عنوان شکل افراطی پرخاشگرانه نام می‌برد که احتمالا باعث آسیب مشخص به فرد قربانی می گردد.

۲-۶-۱- نظریات خشونت و پرخا شگری

تعاریف فراوانی در باره خشونت و پرخاشگری ارائه شده است: برخی پرخاشگری را واکنشی غریزی به ناکامی و رقابت برای دستیابی به منابعی می دانند که عمدتا از طریق برخورد بدنی تجلی یابد (آرجلی[۹]،۱۹۹۳، ۲۲۰).
کوکلی در باره پرخاشگری می گوید:” پرخاشگری ناظر به رفتاری است که با نیت تخریب اموال یا صدمه زدن به شخص دیگر انجام می‌شود و متضمن بی توجهی محض به سلامت دیگران و احتمالا خود است. پیامدهای پرخاشگری ممکن است فیزیکی یا روانشناختی باشد (کوکلی[۱۰]،۱۹۹۸، ۱۸۰).
ﭘﺮﺧﺎﺷﮕﺮی ﺑﺎزﺗﺎﺑﻲ ﺑﺎ ﻫﺪف آﺳﻴﺐ ﻓﻴﺰﻳﻜﻲ ﻳﺎ رواﻧﻲ اﻧﺠﺎم ﻣﻲ ﺷﻮد. ﻫﺪف از اﻳﻦ ﻧﻮع ﭘﺮﺧﺎﺷﮕﺮی ﻛﻪ اﺣﺴﺎﺳﻲ ﺑﻮده، آﺳﻴﺐ رﺳﺎﻧﻲ اﺳﺖ (وینگنس[۱۱]،۱۹۹۴). در ﭘﺮﺧﺎﺷﮕﺮی اﺑﺰاری، ﺿﺮب و ﺟﺮح و اﻳﺠﺎد درد و رﻧﺞ، اﺑﺰاری ﺑﺮای دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ ﻫﺪﻓﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﻜﻞ ﻣﺤﺴﻮس آن ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ، دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ ﻫﺪﻓﻬﺎی ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻧﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭘﺎداش ﻣﺎدی، ﭘﻴﺮوزی، اﻓﺘﺨﺎر ﻳﺎ ﺗﺤﺴﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ. اﻳﻦ ﻧﻮع ﭘﺮﺧﺎﺷﮕﺮی ﺧﺸﻮﻧﺘﻲ ﻏﻴﺮ اﺣﺴﺎﺳﻲ و ﻫﺪف آن اﻧﺠﺎم وﻇﻴﻔﻪ اﺳﺖ.
وﻳﻠﻴﺎﻣﺰ و ﻫﻤﻜﺎراﻧﺶ در داﻧﺸﮕﺎه ﻟﻴﺴﺘﺮ، ﺑﺎ اﺷﺎره ﺑﻪ ﻓﺮﺿﻲ و ﺧﻴﺎﻟﻲ ﺑﻮدن ﺗﻘﺴﻴﻢ ﺑﻨﺪی ﻫﺎی اﻧﺠﺎم ﺷﺪه در ﻣﻮرد اﻧﻮاع ﺧﺸﻮﻧﺖ و ﭘﺮﺧﺎﺷﮕﺮی ﺣﺎﻟﺘﻬﺎی ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن آﻧﻬﺎ را رﻓﺘﺎرﻫﺎﻳﻲ ﻣﻲ داﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺎزﺗﺎب آﻣﻴﺰه ای از ﻓﻜﺮ و اﺣﺴﺎس ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﻫﺮﮔﺰ در آﻧﻬﺎ ﻫﻴﭻ ﻧﻮع ﺧﺸﻮﻧﺘﻲ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﺧﺎﻟﺺ ﻳﺎﻓﺖ ﻧﻤﻲ ﺷﻮد (وﻳﻠﻴﺎﻣﺰ[۱۲]، ۱۹۹۶، ص۱۵۵).
تاکنون در هیچ جامعه ای دیده نشده است که تمام و یا حتی بیشتر رفتار مردم بر مبنای انگیزه نوع دوستانه استوار شده باشد بلکه تقریباٌ همه جا نفع شخصی تعیین کننده رفتار بشری بوده است. این وضع گاه به رقابت و گاه این رقابت به ستیز می انجامد. رقابت فراگردی است که دو آن دو یا چند گروه برای کسب هدف معینی تلاش می‌کنند و تنها یک گروه می‌تواند آن هدف را به، طور کامل بدست آورد و یا به آن هدف نایل شود. به عبارت دیگر، رقابت یعنی اینکه فرد می کوشد دیگران را از دستیابی به هدفی که خود درصدد کسب آن است باز دارد. در رقابت ستیزه جویی جایز نیست، و هنگامی که رقابت از حالت عادی خارج شود و ستیزه جویی بر رقابت صحیح غالب شود، خشونت ایجاد می گردد (افسرکشمیری،۱۳۸۱، ص ۲۹).
راﺑﺮت ﻣﺮﺗﻮن (۱۹۴۹،۱۹۶۷) ﻣﻬﻤﺘﺮﻳﻦ ﻧﻈﺮﻳﻪ ﭘﺮداز ﻛﺎرﻛﺮدی ـ ﺳﺎﺧﺘﺎری اﺳﺖ ﻛﺴﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻴﺎﻧﻴﻪ ﻣﻬﻢ را درﺑﺎره ﻛﺎرﻛﺮدﮔﺮاﻳﻲ ـ ﺳﺎﺧﺘﺎری در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻧﻮﺷﺘﻪ اﺳﺖ. او در اﻳﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺑﺮﺧﻲ از ﺟﻨﺒﻪ ﻫﺎی اﻓﺮاﻃﻲ و ﻏﻴﺮﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻴﻪ ﻛﺎرﻛﺮدﮔﺮاﻳﻲـ ﺳﺎﺧﺘﺎری را ﻣﻮرد اﻧﺘﻘﺎد ﻗﺮارداد (رﻳﺘﺰر، ۱۳۸۳: ۱۴۴).
آﻧﭽﻪ ﻣﺮﺗﻮن را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻧﻤﺎﻳﻨﺪه و ﻣﻌﺮّف ﻧﺴﻞ ﺟﺪﻳﺪ ﻛﺎرﻛﺮدﮔﺮاﻳﺎن ﺷﻨﺎﺳﺎﻧﺪ، ﻧﻈﺮﻳﻪ وﻇﺎﻳﻒ آﺷﻜﺎر و ﭘﻨﻬﺎن اوﺳﺖ ﻛﻪ ﭼﺮﺧﺶ ﺗﺎرﻳﺨﻲ ﻣﻬﻤﻲ در ﻧﻈﺮﻳﺎت ﻛﺎرﻛﺮدﮔﺮاﻳﺎن ﻣﺤﺴﻮب ﻣﻲ ﺷﻮد. ﺑﺪﻳﻦ ﻃﺮﻳﻖ او ﺳﻌﻲ ﻛﺮد ﻋﻼوه ﺑﺮ آﻧﻜﻪ دﻳﺪﮔﺎه ﻛﺎرﻛﺮدﮔﺮاﻳﺎﻧﻪ را ﺑﺮﻣﻲ ﮔﺰﻳﻨﺪ، ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺣﻞ ﻧﺸﺪه اﻳﻦ ﻣﻜﺘﺐ را ﻧﻴﺰ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﻨﺪ. ﻣﺮﺗﻮن در ﺑﺤﺚ ﻛﺎرﻛﺮدﻫﺎی آﺷﻜﺎر و ﭘﻨﻬﺎن ﺧﻮد ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺟﺎﻣﻌﻲ ﻧﻴﺰ از دو ﻣﻔﻬﻮم ﻣﺬﻛﻮر ﺑﻪ ﻋﻤﻞ آورد. در اﻳﻨﺠﺎ ﻧﻴﺰ ﻣﺮﺗﻮن ﺳﺨﺖ ﺑﺮ وﺿﻌﻴﺖ وﺣﺪت و اﻧﺴﺠﺎم اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺗﺎﻛﻴﺪ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. ﺑﻪ ﻧﻈﺮ او ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ ﻛﺎرﻛﺮد ﻣﻨﺎﺳﺐ و ﻧﺎﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻛﻤﻚ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ درﺑﺎره آﺛﺎر ﺳﺎﺧﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ در ﺗﻤﺎﻣﻴﺘﺶ ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻴﻢ (ﺗﻮﺳﻠﻲ، ۱۳۷۳: ۲۳۲-۲۳۶).

۲-۶-۲- نظریه محرومیت

بروکویتر معتقد است اعمال منتهی به ایجاد محدودیت همچون محرکی برای بروز رفتارهای تهاجمی عمل می کند و انگیزه افراد را برای توسل به خشونت و اقدام به تهاجم بالا می‌برد به عبارت دیگر اگر فردی در نیل به هدف خود با شکست مواجه شود ناکامی حاصل احتمال پاسخ پرخاشگرانه او را افزایش می‌دهد. در این نظریه افراد به واسطه نیروهای محرومیت ساز بیرونی برای توسل به خشونت و اقدام به هجوم آماده می‌شوند. بنابراین چنانچه خشونت در جامعه کنترل شود به واسطه علت اصلی که همان محرومیت است فقط محل آن تغییر می‌کند و در مواردی که مجال بیشتری دارند (مثلاً در خانواده) ظهور می‌یابد البته واضح است که بروز رفتار های تهاجمی علاوه بر محرومیت نیاز به زمینه و پیش شرط های دیگری نیز دارد و محرومیت را باید یکی از علل این پدیده دانست.

۲-۶-۳- نظریه فراگیری اجتماعی

عنصر ثابت و مهم کلیه نظریه های جامعه شناختی احتمالاً همان است که باندورا تحت عنوان فراگیری اجتماعی از آن نام می‌برد، باندورا ریشه رفتارهای خشن را در محیط تعلیمی افراد می‌یابد و معتقد است فراگیری معمولاً تحت شرایط مستقیم (تنبیه یا تشویق) مشاهدات فردی صورت می‌گیرد و می‌تواند نتیجه تجارب شخصی فرد برگرفته از نتایج مرتبط با رفتار سایر افراد باشد. باندورا دو الگوی شخصی تاثیر گذار بر رفتار خشن را مورد توجه قرار داده است.
خانواده و فرهنگ های فرعی (خرده فرهنگ های مورد قبول افراد مانند گروه های هم سن و …) و فرهنگ (در قالب نهادهایی چون تلوزیون و فیلم) بنابراین تعلیم رفتارهای خشونت‌آمیز ممکن است از طریق القای الگوهای رفتاری در خانواده، در گروه هایی که افراد عضو آن هستند یا از طریق رسانه ها صورت می‌گیرد. پژوهش های اجتماعی تأکید کننده نظریه فراگیری اجتماعی هستند: مثلاً فرزندان اعمال خشن را از والدین یاد می‌گیرند بنابراین قسمتی از خشونت های بزرگسالان ریشه در دوران کودکی دارد. به این ترتیب خشونت خانوادگی به یک فرد ختم نمی‌یابد و در بزرگسالی و پس از تشکیل خانوده همان رفتار فرا گرفته در خانواده آن را در حل تعارض ها و تنش های خانوادگی به کار می‌گیرند پدیده ای که از آن به عنوان “گردش خشونت” یاد می‌شود. اروینسون معتقد است که مشاهده رفتار پرخاشگرانه در محیط خانواده، نه تنها موجب تقلید آن می‌شود بلکه انواع پرخاشگری جدید و بدیع ختم می‌کند.

۲-۶-۴- نظریه روانکاوی فروید

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:41:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم