کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



– نوعیهشدار نیز برای دیگران دارد چنانچه با این شخص معاشرت کنید عاقبت خوبی نصیبتان نمیگردد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

– دست دادن: در واقع نوعی بستن عقد و قرارداد بین طرفین است.
– شانه نداشتن: قطع شدن دست، فسخ عقد و معامله یک طرفه.
– این زبانزد از صنایع بدیع برای انتقال مفاهیم به شنونده استفاده کرده است، بیان جزء اراده کل، از نظر زیبایی شناختی چه بسا خودآگاهی ادیبانه نداشته باشد، اما از ذوق ناخودآگاه عوام سرچشمه میگیرد . «فرهنگ عوام تن به طبقه اشراف نمیدهد.» (استرنیاتی، ۱۳۸۰: ۱۴۰)
n اَمو شیمی سردیم. ما نردبان شما هستیم.
amu šimi sərdim.
پیام پنهان این زبانزد، بیان نوعی تواضع و فروتنی است بدین گونه که شخص تا آنجا تمام وجودش را در طبق اخلاص میگذارد که طرف مقابل به واسط این شخص بتواند پلههای ترقی را طی نماید که این خصوصیت مردان الهی است.
سَردی: نردبان است.
– نهایت تواضع و فروتنی را داشتن – آماده همکاری با دیگران است.
– واسط رسیدن به مقصد.
– افتادگی آموز اگر طالب فیضی هرگز نخورد آب، زمینی که بلند است.
(پوریای ولی)
n عاقیل بهِ خُو کار بندَه، جَاهِیل بَه خُو نَاجِه
آدم باید به خود و کار خود اعتماد داشته باشد نه فقط به آرزو توجه داشت.
āqil ba xu kār bəndə jāhil bə xu nājə.
– این زبانزد به نوعی مبّین پند حکیمانه است، انسان عاقل با بهره گرفتن از عقل و درایت خود از تمام فرصت های به دست آمده استفاده مینماید، در مقابلانسان جاهل، به دلیل جهل و نادانی و غروری که دارد فرصتهای پیش آمده را با آرزوهای واهی خود، از دست میدهد.
– شالوده انسان عاقل بر معیار خرد، کار و تلاش است نتیجه آن بهروزی و سعادت برای آن شخص است.
– شالوده انسان جاهل بر معیار آرزوهای بی پایه، تنبلی و سستی است که عاید آن جزو خسران چیز دیگری نصیبش نمیگردد.
– وجه تمایز انسان با حیوان عقل است و به واسطه دارا بودن عنصرعقل بود که انسان از جانب خداوند اشرف مخلوقات لقب گرفت.
– از نظر صنایع بدیعی نیز صنعت تضاد و طباق در این زبانزد مشهود است بیان دو واژه متضاد، و نتیجهگیری برای هر کدام.
n هَچین کُهلَ دار[۱۷] جی، آغوز بیاجی. انگار که از زیر درخت کُهل گردو پیدا بکنی.
həčin koladārə ji āquz beyaji .
– آنچه زبانزد مذکور بازگو میکند، این است که شخص بدون اینکه کار و کوششی کرده باشد به مکُنت و دارایی برسد.
در بررسیهای جوامع مختلف نشان میدهد که جوامعیکه به کار وتلاش بیشتر اهمیت دادهاند از نظر اقتصادی، پیشرفت قابل توجهی داشتهاند، مثل کشور ژاپن، که مردمشان به کار و چگونگی انجام دادن آن بسیار اهمیت میدهند. هم چنین در آموزههای دینی ما کار را جوهر آدمی نام نهادند و تنبلی و سستی و رخوت را بد انگاشتهاند.
n آبَ نی دِه تومانَه نَکن . آب ندیده شلوارت را پایین نکش.
ābə nidə tumanə nəkan.
– این زبانزد در وهله اول بیان نوعی هشدار است. و به شخص اخطار میدهد که مواظب کردارش باشد و از روی غفلت کاری را انجام ندهد، که موجب دردسر شود. دیگر این که در تمام کارها، گفتار، رفتار، کردار را رعایت کند و افراط و تفریط را نصب العینخود قرار دهد. همان طوری که در دین اسلام میانهروی در کارها (خَیرُ الامورِ اوسطها) سفارش زیادی شده است.
پس این چنین میتوان نتیجه گرفت که زیادروی موجب خسران و میانهروی موجب غفران آدمی است.
– اندازه نگهدار که اندازه نکوست هم لایق دشمن است و هم لایق دوست
– بی گُدار به آب زدن.
– عجله نکن. عجول بودن یکی از بدترین ویژگیهای انسان است که همیشه مورد سرزنش است.
n گو پارچه خور هیزار سالَم بی بیی، پارچه خُورَه.
گاویی که پارچه خور باشد هزارسال هم بگذرد باز هم پارچه خور است.
gow pārčə xor hizār sālam bibi pārčə xorə.
– این زبانزد به عادت اشاره دارد، عادت عملی است که انسان یا حیوان بر اثر کثرت تکرار ملکه ذهن میگردد و ناخودگاه آن عمل را انجام میدهد. تکرار عادت درانسان به مرور زمان به شخصیت تبدیل میگردد، وشخصیت نیز به رفتار شخص مبدل میگردد. دراین راستا کاری که از روی عادت انجام گیرد چنان چه انسان بخواهد آن را تغییر دهد احتیاج به وقت زیادی دارد.
– ترک عادت موجب مرض است.
– ذات نایافته از هستی بخشی کی تواند شود هستی بخش
– از آنجایی که عادت به مرور زمان بر اثر کثرت تکرار به شخصیت مبدل میگردد. بنابراین شایسته است انسان نکوترین عادتها ملکه خود نماید.
n گو خو بَمَه رایه شَه. گاو از راهی که آمده میرود.
gow xu bama rāya šə.
– این زبانزد عملی را که در اثر تکرار به عادت بدل شد را نشان میدهد.گاهی انسان عملی را در طول روز انجام میدهد، و آن را به صورت روزمرگی تکرار میکند. چنان چه روزی آن عمل خاص را انجام ندهد میپندارد که چیزی گم کرده است. لذا به مرور زمان به آن عمل خوی میگیرد. چنان چه کاری که بدان خوی گرفته مذموم باشد، در جامعهای که زندگی میکند ناپسند تلقی میگردد.
– این زبانزد به نوعی رفتارآموزی را نیز در خود دارد.
– ترک عادت موجب مرض است.
– هرچیزی را زیاد تکرار بکنی به عادت مبدل میگردد عادت نیز به مرورزمان به شخصیت تبدیل میگردد.
– حیوان به دلیل عدم قوّه عقلیه کاری از روی آزمون و خطا و تشویق میآموزد و بر همان سبک و سیاق به کار خود ادامه میدهد، در حالی که انسان به دلیل داشتن قوّه عقلیه سعی می کند همیشه بهترین روش را انتخاب نماید.
– این زبانزد برای تحقیر افراد نیز کاربرد دارد. طنز در خدمت تحقیر.
n کار بی پول نَبه، کَردخَاله، بی دَلو. کار بدون مزد نمیشود، چوب دو شاخه
هم بدون دلو.
kār bi pul nəbə kardəxālə bi dəlv.
– پیامی که این زبانزد دارد، ادای دَین است در جامعهای کار و تولید در آن جریان دارد مستلزم آن است که کارفرما یا مالک مزد تلاش کارگر را به موقع پرداخت نماید. در آموزههای دینیمان نیز بسیار بدان اهمیت دادهاند. هم چنان که از پیامبر (ص) نقل شده است که مزد کارگر را قبل از این که عرقش خشک شود پرداخت کنید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 03:21:00 ق.ظ ]




باوجوداین، نقش پاکستان در شکل­ گیری جنبش طالبان افغانستان را می­توان از چند طریق جغرافیای­سیاسی، اقتصادی و حمایت ویژه از جنبش طالبان دانست که در ذیل به آنها اشاره می­گردد.
۳-۳-۱- جغرافیای سیاسی:
پاکستان از نظر جغرافیایی، در مقابل هند آسیب پذیراست و اسلام­آباد، پایتخت پاکستان، در نزدیکی مرز هند واقع شده است که پایتخت پاکستان در هر گونه جنگ بین دو کشور در معرض تهدید قرار می­گیرد. به همین علت، پاکستان خود را نیازمند خاک افغانستان می­داند تا در صورت بروز جنگ گسترده با هند عمقی استراتژیک و لجستیک برای این کشور (پاکستان) باشد. ریشه ­های این مسئله به دوران استعمارگری انگلیس در شبه قاره­ی هند بر می­گردد و هنگامی که بریتانیایی ها از این منطقه خارج شدند، خط مرزی دیوراند را به عنوان مرز قانونی بین افغانستان و پاکستان تعیین کردند (سرافراز ،۱۳۹۰: ۶۹). خط مرزی دیوراند [۶۰]به طول ۲۶۴۰ کیلومتر در زمان سلطه بریتانیا بر شبه قاره هند در۱۲نوامبر سال ۱۸۹۳، طی معاهده­ای میان امیرعبدالرحمن خانی از افغانستان و سرهنری مورتیمردوراند[۶۱] ترسیم شد و طی آن مناطقی از افغانستان آن زمان به هند بریتانیایی تعلق گرفت. معاهداتی نظیر معاهدات کابل در مارس سال۱۹۰۵، راولپندی در سال ۱۹۱۹ و منصوری در سال ۱۹۲۰ نیز بر حفظ معاهده دیوراند تأکید داشتند. شاه ولی خان، وزیر افغانستان و آرتورهندرسون[۶۲] در لندن نیز رسمیت توافقات سابق را مورد تأیید قرار دادند. پس از خروج انگلستان از هند و استقلال این کشور، این تصور برای افغانستان پیش آمد که فرصت بدست آمده را مغتنم شمرده، پشتونستان را به خاک خود منضم نماید. اما خواسته افغانستان تحقق نیافت. چرا که دولت انگلستان اعلام نمو قرارداد دیوراند با کشور هند منعقدشده و طبق تقسیم کشور هند در سال ۱۹۴۷، مناطق مسلمان­نشین همچون پشتونستان که چسبیده به خاک پاکستان است، به آن کشور تعلق گیرد. در حقیقت خط دیوراند به عنوان خط مرزی، پشتونستان را از افغانستان جدا و آن را ضمیمه خاک پاکستان نمود.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

طبق همه پرسی که در مناطق پشتون نشین پاکستان در خصوص الحاق این منطقه به یکی از دو کشور هند یا پاکستان برگزارشد، مردم منطقه الحاق به کشورپاکستان را انتخاب نمودند. از همین زمان اختلافات افغانستان با کشور جدید التأسیس پاکستان آغاز شد (واعظی ،۱۳۹۰: ۳۳۶) و هنوز هم هیچ دولت افغانی این خط مرزی را به عنوان مرز رسمی بین دوکشور به رسمیت نشناخته اند، زیرا این خط، بلوچ و پشتون را هر کدام به دو قسمت تقسیم می­ کند. پس از این اختلافات، پاکستان تصمیم گرفت دولت مزدور و دست نشانده­ی خود در افغانستان را روی کار آورد تا مرزهای موردنظر اسلام آباد را به رسمیت بشناسد و پاکستانی­ها بتوانند به راحتی مناطق مورد نظر خود تردد کنند. پاکستان به این مسئله چشم دوخته بود که از طریق سیطره بر افغانستان، مشکل جدایی و دو نیمه شدن ایالت بلوچستان و ایالت سرحد پشتونستان را حل کند (سرافراز ،۱۳۹۰: ۶۹ و ۷۰). همسایگی پاکستان با افغانستان و نزدیکی سیاست­های این دو کشور به هم در زمینه ­های مختلف از جمله دین و زبان، شرایطی را به وجود آورده بود تا الگویی برگرفته از جنبش طالبان در پاکستان رشد و گسترش یابد (حسین خانی،۱۳۹۰: ۱۲۶).
۳-۳-۲- عوامل اقتصادی:
اهمیت پاکستان برای ایالات متحده­ی آمریکا، در ارتباط این کشور با آسیای میانه از طریق افغانستان نهفته است؛ زیرا این مسیر، تضمین کننده­ انتقال انرژی از آسیای میانه به اقیانوس هند و بر عکس، صدور مواد اولیه به آسیای میانه است و در هر دو صورت، پاکستان از عوارض و مالیات انتقال انرژی از آسیای میانه به اقیانوس هند و صدور مواداولیه به کشورهای آسیای میانه بهره­مندشود. علاوه بر این، پاکستان می­خواست با ایجاد خط ترانزیت و تشکیل حکومت افغانی تحت حمایت وابسته­ی خود در کابل، به قدرت بزرگی در منطقه و جهان تبدیل شود و در نهایت نقش ایران را در این منطقه کم رنگ کند.
۳-۳-۳- حمایت ویژه از جنبش طالبان:
پس از پیروزی مجاهدین افغان بر قدرت نظامی شوروی و نظام وابسته به مسکو در کابل، دولت پاکستان سیاست خود را در خصوص حمایت از مجاهدین افغان به تدریج تغییر داد و کمک­های خود را به پشتونها و بعد از میان پشتونها به حزب اسلامی به رهبری حکمتیار، محدود ساخت؛ زیرا پاکستان امیدوار بودکه حکمتیارحکومت مجاهدین را سرنگون سازد، اما وی در جنگی که برضد کابل به راه انداخت، نتوانست حکومت مجاهدین را شکست دهد و آن را سرنگون سازد.
در چنین شرایطی پاکستان در برابر سه گزینه به شرح ذیل قرار گرفته:
۱- افزایش حمایت نظامی از حکمتیار، به گونه ­ای که بتواندحکومت ربانی را سرنگون سازد و حکومت جدیدی در کابل تشکیل دهد.
۲- اقدام نیروهای نظامی پاکستان به مداخله­ی مستقیم در افغانستان با غنیمت شمردن خلاء نظامی که افغانستان از آن رنج می­برد.
۳- ایجاد جریان جدید متشکل از پشتونها به گونه ­ای که بتواند گروههایی را که به نام جهاد در راه خدامی­جنگیدند، شکست دهد و امنیت را که مهم ترین مسئله برای مردم است، تأمین کند.
گزینه­ی اول: این گزینه از موافقت عناصر سیاسی و نظامی پاکستان برخوردارنشد؛ زیرا پاکستان طی دو سال بعد از سرنگونی دولت نجیب الله، حکمتیار را از هر نظر مورد حمایت قرارداد، اما وی نتوانست بر کابل سیطره یابد و پشتونهای غلجانی را برضد دولت مجاهدین در کابل، متحد کند.
گزینه­ی دوم: به نظر برنامه­ ریزان پاکستانی این گزینه به نتیجه­ دلخواه نمی­رسید؛ زیرا مردم افغنستان به تازگی از دست اشغالگران روسی راحت شده بودند و سلطه­ی اشغالگر جدید را نمی پذیرفتند. به همین علت، پاکستانیها گزینه­ی سوم را انتخاب کردند. گزینه­ی سوم: طبق این گزینه، پاکستان به حمایت از پشتونهای درانی پرداخت. این کار با حمایت سیاسی از جمعیت علمای اسلام آغاز شد. این گروه از سال ۱۹۸۸م، تا سال ۱۹۹۳م، در انزوای کامل سیاسی قرار گرفته بود و سال ۱۹۹۳ این حزب با حزب توده­ی پاکستان به رهبری بی نظیربوتو متحد و جزیی از ائتلاف حاکم شد. بعد از این اتحاد، مولانا فضل الرحمن رییس کمیسیون دائمی سیاست خارجی مجلس ملی پاکستان شد. به قدرت رسیدن جمعیت العلمای­اسلام زمینه­ ارتباط با ارتش پاکستان، آی.اس.آی، وزارت امورخارجه و شخص نصرالله بابر، وزیرکشوری که از دوستان با وفای خانواده­ی بوتو بود، را هموارکرد. در سایه­ی این وضعیت جمعیت العلمای­اسلام توانست نظر دولت مرکزی پاکستان را نسبت به پشتونهای درانی و طالبان تغییر دهد که به این ترتیب نقش بسیار مهم مولانا فضل الرحمن در تأمین حمایت مالی، نظامی و سیاسی از طالبان، روشن می­ شود. این شرایط فرصتی برای طالبان فراهم کرد که روابط بسیار نزدیکی با بسیاری از نهادهای دولتی و احزاب سیاسی و گروه های تجاری در پاکستان برقرار کنند و به همین علت، طالبان به رابطه با طرفی واحد در حکومت پاکستان اکتفا نکردند و در عین حال گلبدین حکتیار و تمام رهبران مجاهدین افغان در دهه­ هشتاد روابطی خاص با دستگاه امنیت نظامی پاکستان آی.اس.آی و گروه های اسلامی داشتند و روابط آنها باگروههای سیاسی و اقتصادی قوی در حکومت پاکستان، بسیار ضعیف بود.
علاوه بر این، برخی تحلیلگران عقیده دارند که جنبش طالبان به دنبال رقابت پنهان بین وزارت کشور پاکستان و نصرالله بابر از یک طرف و دستگاه امنیت نظامی از طرف دیگر تشکیل شد. احمدرشید، روزنامه نگار پاکستانی که تحقیقات متعددی در خصوص طالبان دارد، معتقد است: ژنرال نصرالله بابر، وزیر بازنشسته کشور، در طول دوران دوم نخست وزیری بی نظیربوتو ۱۹۹۳-۱۹۹۶ طالبان را به وجود آورد، او می­خواست سیاست پاکستان را در قبال افغانستان از کنترل آی.اس.آی خارج کند (سرافراز،۱۳۹۰: ۷۱ و ۷۲ و ۷۳ و ۷۴ و ۷۵).
۳-۴- وضعیت مناطق قبایلی و تأثیرآن بر تحولات سیاسی- امنیتی پاکستان:
مناطق قبایلی مستعدترین بستر رویش خلافت اسلامی و استقرار شریعت است. ساختار قدرت مد نظرجهادگران بین الملل و طالبان در این منطقه بر سه محوراصلی استوار است که عبارتند از: سلفی­گری جهادگر عرب افغان­های القاعده، دیوبندیسم جهادگرشبه قاره و پشتونیسم متعصب و بیگانه ستیز مناطق قبایلی. در میان اضلاع مثلث افراط­گرایی در مناطق قبایلی، پشتون­ها و مکتب فکری رفتاری خاص آنها که در پشتون نوالی مدون شده است، جزو عناصر اصیل و ریشه­دارمناطق مرزی افغانستان و پاکستان به شمار می­روند که قدمت هزاران ساله این تفکر بر اصالت آن می­افزاید. آیین کهن بومی پشتون والی قواعدی است که بر مبنای رسوم، سنت ها و عادات پشتون ها استواراست و در طول تاریخ کهن آنها، طرز زندگی و شیوه ­های معاشرت آنها با یکدیگر را معین کرده است. در واقع غلظت روحیه سلحشوری و جنگاوری پشتون­ها و ترویج تفکر دیوبندی در میان طیف­هایی از پشتون­ها موجب شده است طالبان به عنوان بخشی از این قوم در ورطه افراط­گرایی فرو غلطد و لزوماً تمامی پشتون­ها در زمره جریان افراط­گرایی قرار نمی­گیرند. کشورهای عربی به ویژه عربستان وامارات متحده عربی، ازابتدای استقلال پاکستان، منطقه پشتونی افغانستان و پاکستان را از طریق گرایشات مذهبی غلیظ و سنتی آنها شناخته و جذب آن شده ­اند. اوج پیوندهای عربی- پشتونی در دوره حاکمیت ضیاءالحق که دارای تفکرات دیوبندی بود، شکل گرفت (واعظی ،۱۳۹۰: ۲۳۹ و ۲۴۰ ). در حال حاضر مناطق قبیله­ای پاکستان، به یکی از مهم­ترین دغدغه­ های امنیتی آمریکا، ناتو، هند و پاکستان، در جنوب آسیا تبدیل شده است. در حال حاضر نیز قسمتی از جغرافیای این کشور که منطقه خود مختار قبایلی نامیده می­ شود، به کانون تحولات نظامی- امنیتی منطقه تبدیل شده است؛ به گونه ­ای که از دید استراتژیست­های امریکا و ناتو این جغرافیا را می­توان «گرانیگاه مبارزه باتروریسم بین ­المللی» تلقی کرد. امروزه به سهولت می­توان نشانه­ های توسعه نیافتگی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را در مناطق قبایلی مشاهده کرد؛ این منطقه در زمره معدود سرزمین­هایی است که به لحاظ ماهیت ساختارفرهنگی- اجتماعی، در شرایطی به دوران معاصر وارد شده ­اند که به رغم تغییرات عینی و ذهنی دنیا، هم چنان در اعصار کهن به سرمی­برند. آداب، آیین و سنن مردمان این ناحیه همچنان رنگ و بوی قدمت و عصبیت دارد. آنچه که به عنوان نزاع سیاسی- امنیتی در این منطقه در حال وقوع است، موجب اهمیت بیش از پیش ساکنان و هویت قومی- قبیله ای آن شده است. ذکر این نکته ظریف ضروری است که افراطی­گری کنونی در مناطق شمال غرب پاکستان، تماماً از درون قومیت­گرایی پشتون متولدنشده است بلکه این تفکر سلفی- وهابی بوده است که بستر قومیت را جهت ترویج تفکرات تندروانه خود مناسب دیده و در جهت توسعه سلفی­گری از آن بهره­سوءگرفته است. موج خشونتی که اکنون پاکستان را درمی­نوردد، از مناطق قبایلی این کشور نشأت گرفته است؛ به گونه ­ای که حتی این شرایط ممکن است در نهایت موجب اضمحلال ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این کشور و فرو غلطیدن آنها در خشونت تمام عیار شود.
۳-۴-۱- شناخت منطقه قبایلی پاکستان:
هفت منطقه قبیله نشین در مرز شمال غرب پاکستان، حوزه زیست قبایل مختلف قوم پشتون محسوب می­ شود. این جغرافیای قومی- قبیله ای، امروزه پس از قرن­ها ساختار سنتی قدرت را هم چنان حفظ کرده است. مناطق خودمختاری قبیله ای پاکستان که جمعیت آن بیش از ۵ میلیون نفر برآورد می­ شود، فقط ۲ درصد جمعیت پاکستان را داراست. مساحت این منطقه بیش از۲۷ هزار کیلومترمربع (۵/۳ درصد خاک پاکستان) بوده و از غرب به خط مرزی دیوراند با افغانستان، از شمال به ایالات­خیبر، از شرق به ایالت­پنجاب و ازجنوب به ایالت­بلوچستان محدود شده است. میزان میانگین تعداد افراد هرخانوار در منطقه قبایلی ۱۰نفر است که ۴ نفر بیش از میانگین کشوری است. نرخ­شهرنشینی در منطقه قبایلی ۳ درصد و نرخ سواد نیز ۱۷درصد است. آمار موجود نشان می­دهد جمعیت ساکن در مناطق قبایلی دارای سطح سواد پایین و عمدتاً دارای بافت قومی- قبیله­ای است. به لحاظ مذهبی در کنار اکثریت مطلق اهل سنت که عمدتاً پشتون حنفی و پیرو مکتب دیوبندی هستند، فقط در حدود ۷ درصد شیعه مذهب می­باشند که عمدتاً در منطقه قبیله­ای کٌرم ایجنسی به سر می­برند. مذهب حنفی و متعصب ساکنان قبایلی با سنت­های قبایلی پشتون نیز آمیخته شده است (واعظی،۱۳۹۰: ۲۲۴ و ۲۲۵ و ۲۲۶ و ۲۲۷). طالبان پاکستان از لحاظ جغرافیایی متعلق به مناطق قبیله ای خودمختارفتا[۶۳] و ایالت سرحدشمالی هستند (احمدی و بیدالله خانی،۱۳۹۰: ۲۷). هفت ناحیه منطقه قبیله­ای که به طور فدرال اداره می­شوند، به کارگزاری­های قبیله­ای موسومند. این­نواحی هر یک زیر نظر یک مباشر کارگزار سیاسی اداره شده که توسط حکومت مرکزی تعیین می­شوند. در اینجا به منشأ، ریشه­ها و محرک­های بحران ساز مناطق قبایلی پاکستان پرداخته خواهد گردید. به باور تئوری­پردازان حوزه ژئوپلیتیک، موقعیت جغرافیا، رقم زننده سرنوشت است. شکل­ گیری این باور ناشی از تاًکید جغرافیدانان سیاسی بر اهمیت و نقش طبیعت در روندهای سیاسی و امنیتی است. برخی از مناطق سرزمینی به اقتضای عناصر و شاخصه­های بومی و.محلی که در درون خود دارند، در بلند مدت به ژئوپلیتیک بحران تبدیل می­شوند؛ به گونه ­ای که هر نوع فرایند سیاسی در این جغرافیا به سرعت با پرخشگری و خشونت ساکنان آن پیوند می­خورد. در واقع ژئوپلیتیک قبایل نوعی از مؤلفه­ های بومی- محلی رشد نیافته را همچنان با ماهیت کهن آن در خود حفظ کرده است که با مفهوم توسعه ­نیافتگی توصیف می­ شود. جغرافیای قبایل با توجه به محدودیت­های ذاتی- ساختاری، موانع­فرهنگی- فکری، رشد بی­رویه جمعیت، کمبود امکانات مالی و تخصصی در جریان تاریخ، در حالت یا وضعیتی قرار گرفته است که فاقد مقدورات و ملزومات ضروری رشد اولیه بوده است. امتزاج تداوم این شرایط با ژئوپلیتیک بحران ساز آن موجب ترویج و تعمیق رفتار خشونت بار در این منطقه شده است. در مجموع می­توان مثلث بحران ژئوپلیتیک قبایل را با ذکر سه عنصر جغرافیا؛ انسان و فرهنگ خشونت ترسیم کرد که راهبردهای بین ­المللی و مداخلات فرا منطقه­ای مهم­ترین تسریع­کننده بحران­زا در این راستا به­شمار می­رود.
۳-۴-۱- ۱- جغرافیا:
ویژگی­های طبیعی و سرزمین، مهم­ترین بستر تحلیل­های ژئوپلیتیک امنیت محسوب می­ شود. قلمرو جغرافیایی مناطق قبایلی، علاوه بر این که توپوگرافی منحصربه فردی دارد و از لحاظ دژنفوذناپذیر در برابر دنیای خارج بوده و ملک مطلق قبایل محسوب می­ شود، از نوعی وحدت کامل سرزمینی نیز برخوردار است. پیوستگی طبیعی هفت منطقه خودمختار قبیله­ای در درون و جداپذیری شرایط زیستی و معیشتی قبایل از ساکنان مناطق کوهپایه­ای و جلگه­ای مجاور در سرزمین­های افغانستان و پاکستان، منجر به واگرایی تاریخی آنها نسبت به مناطق پیرامون بوده است (واعظی،۱۳۹۰: ۲۱۸ و ۲۲۰ و ۲۲۱ و ۲۲۲). بستر شکل­ گیری طالبان پاکستان، از نظر جغرافیایی و اجتماعی، مناطق قبایل پشتون­نشین پاکستان و افغانستان است. غالب آنها پشتون­هایی هستند که در مناطق شمال­غربی پاکستان در مرز با افغانستان زندگی می­ کنند.
طوایف پشتون جامعه­ای را تشکیل می­ دهند که حتی در عصر حاضر بافت سنتی و بدوی خود را حفظ کرده است. سنن، آداب و رسوم در واقع، قوانینی نانوشته هستند که به شدت در این مناطق و بین این قبایل اعمال می­ شود. آن بخشی از آیین اسلام که تقویت کننده­ رسوم و آداب قومی باشد به شدت مورد توجه و استفاده قرارمی­گیرد؛ اما عکس آن نیز صادق است، یعنی چه بسا احکام و قوانین دینی مغایر با آداب و رسوم که مطرود شده اند (احمدی و بیدالله خانی،۱۳۹۰: ۲۲ و ۲۳).
۳-۴-۱- ۲- انسان:
به باور علمای سیاست و ژئوپلیتیک، مهم­ترین عامل در نظریه­ های جدید ژئوپلیتیک «انسان» و تعاملات انسانی در پهنه جغرافیا است. افراد و اعضای قبایل به عنوان انسان­های دارای اراده سیاسی- اجتماعی، مهم­ترین کنشگران و عناصر در روندهای سیاسی- امنیتی محسوب می­شوند. نیروی انسانی پرشمار با نرخ رشد ۳ درصد، منبع بزرگی از قدرت سازی منطقه­ای محسوب می­ شود. امروزه تلفیق انسان­های ساکن در مناطق قبایلی با ویژگی­های پیچیده­ای که دارند، با طبیعت و محیط خشن هندوکش، موجب بروز بحران و خشونت ورزی شده است. تهییج و تحریک عناصر خفته قومی و مذهبی که موجب غلیان و تعصب اعضای قبایل می­ شود، در قالب جدی­ترین محرک انسانی- اجتماعی رفتارها در این ناحیه مطرح است. تراکم اعضا و هواداران متعصب قبایل در برخی نقاط مشخص، موجب تحریک­پذیری بیشتر آنها در برابرمحرک­های محیطی و ­ی محسوب شده که تداوم آن موجب تشدید بحران در این منطقه می­ شود.
۳-۴-۱-۳- فرهنگ خشونت:
خشونت و پرخاشگری از جمله ویژگی­های رفتاری اجتماعات بشری است. خشونت در ساده ترین بیان، به معنای کاربرد زمخت و عریان قدرت به صورت هدفمند است. گاهی اوقات و در برخی مناطق، به سبب ماهیت زندگی اجتماعی افراد، ریشه ­های این خشونت در باورهای فرهنگ بومی آنان قراردارد. کنرادلورنتز (۱۹۸۹-۱۹۰۳) در کتاب در باره «پرخاشگری» می­نویسد: هر چند غریزه پرخاشگری در ذات انسان یافت می­ شود، اما دلیل رشد آن را باید در واقعیت­های اجتماعی و شرایط فرهنگی- محیطی جستجو­کرد. بر این اساس، ذهنیت­ها، عقاید، اسطوره­ها و باورهایی که در هر اجتماع­انسانی وجود دارند، می­توانند بروز یا عدم بروز خشونت را تضعیف یا تقویت کنند. طبق نظریه­ «فراگیری اجتماعی» باندورا که ریشه ­های خشونت را در محیط تعلیمی افراد می­داند، تقویت فرهنگ خشونت در مناطق قبایلی پاکستان را باید ثمره سه­دهه جنگ و ناامنی در افغانستان و پاکستان دانست. در فرهنگ قومی، طیفی از عناصرفرهنگی وجود دارد که جهت­گیری خاصی داشته و این سوگیری خاص، هویتی ویژه به آن قوم داده که تقریباً در رفتار تمامی افرادش قابل تشخیص است. حوزه خشونت­ورزی در پاکستان، انطباق معناداری با جغرافیای قبیله ای پشتون­هادارد. اعضای قبایل پشتون در محیطی رشد کرده ­اند که رنج و مصیبت، عذاب و درد و نزاع و مشاجره در آن به وفور وجود داشته­است. لذا قهرمان بودن، قاطعیت داشتن، احساساتی بودن، قالب­های فکری متعصب و متصلب و نظام­آموزشی بسته و سنتی از جمله عناصر مهم فرهنگ خشونت محور است. جامعه قبیله­ای پشتون، جاه طلب، خشن و در بیان احساسات خود بسیار تندروست. در این­گونه جوامع قبیله­ای، خشونت و نمایش خشونت بار قدرت همواره ارزشی بزرگ به حساب آمده است.
۳-۴-۲- مناطق هفتگانه قبیله­ای:
۳-۴-۲-۱- باجور:
مرکز این منطقه، شهر خاراست و چهارقبیله بزرگ عثمان خیل، ترکانی، ماموند و سالارزئی در این ناحیه سکونت دارند. طالبان محلی این منطقه به رهبری مولوی فقیرمحمد به فعالیت علیه دولت مرکزی و آمریکا مشغولند. باجور با۶۰۰ هزار نفر جمعیت، پرجمعیت­ترین منطقه قبایلی­است.
۳-۴-۲-۲- مهمند:
مرکز این منطقه، شهر مهمند است و قبایل زیادی از جمله مهمند، موسی­خلیل، تارک­زئی، صافی، حلیم­زئی، مورچه­خیل، غورباز و میروخیل در این منطقه به سر می­برند. گروه طالبان محلی مولوی عمرخالد در این ناحیه فعال هستند.
۳-۴-۲-۳- خیبر:
مرکز منطقه قبیله­ای خیبر، ناحیه بارا­است. گروه ­های طالبانی انصارالاسلام و لشکراسلام (به رهبری منگال باغ) در این منطقه فعالیت دارند. قبایل جمرود، بارا، ملاغوری و قبایل آفریدی در دره تیرا به عنوان ماهرترین قبایل در صنعت اسلحه سازی به سبک سنتی، در این منطقه سکونت دارند. در این منطقه نیز بیش از دو هزار نیروی مرزبانی مستقر هستند.
۳-۴-۲-۴- اورکزئی:
مرکز این منطقه، ناحیه­کالایا است. قبایل ساکن در آن عبارتنداز: اورکزئی، موسی­زئی، علی­خلیل، مولاخیل، میشتی، شیخان، بلندخیل و اسماعیل­زئی. قاری ضیاء الدین در دره آدم­خیل رهبری طالبان محلی این منطقه را بر عهده دارد.
۳-۴-۲-۵- کٌرم ایجنسی:
این منطقه به مرکزیت پاراچنار دارای سه­هزار نیروی مرزبانی و ۴۰ درصد جمعیت شیعه است. قبایل این منطقه که شامل دو قبیله توری و بنگش است، برخلاف سایر پشتون­ها، شیعه مذهبند. مراکز تجمع شیعیان پشتون در این منطقه شهرهای پاراچنار، کوهات و هنگو هستند. به دلیل حضور شیعیان در این ناحیه، طالبان بومی فعالیت چندانی در آنجا ندارند.
۳-۴-۲-۶- وزیرستان شمالی:
مرکز این منطقه، میران شاه است و در حدود ۳ هزار نیروی مرزبانی در آن مستقر هستند. قبایل عثمان زئی وزیر، داور، غورباز، خارسین، سیدگئی و محسودهای ملاکشی در این منطقه مستقرند. طالبان محلی در این منطقه به رهبری حافظ گل بهادر و قاری شکیب فعالیت می­ کنند. طالبان تحت امر گل بهادر و مولوی نذیر عمدتاً در خاک افغانستان به عملیات می­پردازند.
۳-۴-۲-۷- وزیرستان جنوبی:
جنجالی­ترین منطقه طالبان خیز در پاکستان و وسیع­ترین منطقه قبایلی این منطقه است. مرکزیت آن وانا است. قبایل ساکن در آن شامل وزیری­ها، محسودها و دوتاری­هاست. طالبان این منطقه طیف وسیعی از عقبه طالبان افغان ازجمله جلال­الدین­حقانی و طالبان پاکستانی از جمله حکیم الله محسود، قاری حسین و عبدالوالی را شامل می­شوند.
۳-۵- نگاهی تطبیقی به دیوبندی و وهابیت:
برای پرداختن به هر پدیده یا موضوعی، ابتدا باید عوامل و ریشه‌های تشکیل‌دهنده آن بررسی شود؛ یعنی برای داشتن درک اساسی از علل ظهور یک نحله فکری باید عوامل شکل‌دهنده آن را شناخت .برای سخن‌گفتن درباره طالبان پاکستان، ابتدا باید با جریان دیوبند و اندیشه آن و هم چنین وهابیت آشنا شد. چرا که طی سال‌های اخیر جداکردن این دو از یکدیگر به میزان زیادی مشکل و پیچیده شده است. این پیچیدگی از آنجا ناشی می‌شود که به ‌دلیلِ نزدیکی و شباهت فراوان دیوبند و وهابیت در عقاید و اندیشه‌ها و آرای فقهی و متون دینی و مراجع فکری، برخی پژوهشگران و صاحب‌نظران این دو را یکی می‌دانند و اصولاً قائل به تفکیک آن‌ها از یکدیگر نیستند. مبانی فقهی و متون دینی مشترک، رهبران مورد قبول و تبعیت دو طرف مانند احمدبن حنبل، ابن‌تیمیه، ابن‌قیم جوزی و دیگران، علاوه ‌بر دیدگاه‌های سیاسی نزدیک و نگاه بسیار همسو به دیگر ادیان و فرقه‌ها در موضوع تکفیر و قضایایی جوهری مانند جهاد، تقویت‌کننده نظر این گروه است. از سویی دیگر وجود برخی افراد و احزاب دیوبند معتدل‌تر که در مواردی مهم، با وهابیت دچار برخی اختلافات هستند و حتی دیدگاه‌های محمدبن عبدالوهاب بنیانگذار وهابیت را، علی‌رغم احترام به او مورد نقد قرار داده‌اند و به مسائلی همچون تکفیر معتقد نیستند، نشان می‌دهد که اصولاً به‌رغم نزدیکی و همکاری فراوان این دو جریان، نمی‌توان آن‌ها را کاملاً یکی دانست؛ به‌ویژه آنکه مفهوم دیوبند ریشه‌دارتر از جریان وهابیت است و در واقع وهابیت را باید مفهومی جدیدتر و خاص‌تر دانست و صحیح‌تر آنکه نسبت عموم­و­خصوص­مطلق را باید بین آن دو متصور شد. باوجوداین، دراینجا لازم است به موضوع دیوبند، آموزه­های وهابیت و هم چنین دوره­ های سلفی­گری در شبه قاره­ی هند پرداخته می­ شود.
۳-۵-۱- مکتب دیوبندی[۶۴]:
این مکتب ریشه درشکست قیام مسلمانان هند درسال ۱۸۵۷ و انحلال رسمی حکومت گورکانیان و تسلط کامل انگلیس بر این کشور دارد (رشیدی و شاه قلعه ،۱۳۹۱: ۱۰۰). از مهمترین جریان­هایی است که با هدف آزادسازی هند از استعمار انگلیس به وجودآمد و د رگذرزمان به مکتب مهم و تأثیرگذار فکری وسیاسی تبدیل گردید (رفیعی ، ۱۳۹۰: ۱۹). علمای طرازاول در بررسی راه­های جبران شکست، به گزینه­ی جهاد رسیدند و با تأسیس مدرسه دینی دیوبند که در آن زمان دهکده­ای کوچک بود، آموزش جهاد را برای آزادی دو باره­ی هند در صدر مواد درسی این مؤسسه قرار دادند. دیوبند، از توابع سهارنپور[۶۵] در نود مایلی شمال­شرقی­دهلی، از توابع ایالت «اوتارپرادش» هند است که به سبب تأسیس این مدرسه در آن شهرت جهانی یافت. در قرن دوازدهم فردی ظهورکرد که مسلمانان هند وی را بزرگترین اندیشمند مسلمان اهل­تسنن هند می­دانند، آن فرد کسی جزشاه ولی­الله دهلوی نبود؛ کسی که تأثیر شگرفی بر تمام جریانات فکری مسلمانان هند و پاکستان در سه قرن­اخیر گذاشته است. نهضت شاه ولی­الله در آغاز، یک نهضت فکری- فرهنگی بود که اصلاح افکار دینی و خرافات زدایی را از جامعه­ مسلمانان هند، هدف اساسی خود قرار داده بود. اما پس از او پسرش شاه عبدالعزیز (۱۷۴۶-۱۸۲۴) و نوه­اش، شاه­اسماعیل (۱۷۸۱-۱۸۳۱) آن را به یک جنبش­اجتماعی- سیاسی تبدیل کرده و علیه سلطه­ی انگلستان موضع گرفتند. مدرسه­ی دیوبندی به تدریج تبدیل به یک مکتب فکری ویژه­ای شد که تا امروز به افراد تحصیل کرده در آن یا وابسته به طرز تفکر آن، عنوان دیوبندی اطلاق می­ شود. بنیانگذاران این مدرسه، حنیفانی سخت گیر و دقیق بودند و در مبادی تعلیم و جزم­اندیشی، پیرو عقاید و مذاهب کلامی اشعریه، ماتردیه[۶۶] (رشیدی و شاه قلعه ،۱۳۹۱: ۱۰۰) و در چهارچوب فقه حنفی بودند (رفیعی ،۱۳۹۰: ۱۹). مکتب دیوبندی پس از این که رنگ سیاسی نیز پیدا کرد علمای وابسته به آن با همکاری تعدادی از علمای وابسته به جناح­های دیگر، گروه­جمعیه العلمای هند را در سال۱۹۱۹ به وجود آوردند. پس­ازتجزیه هند و به وجودآمدن پاکستان، شاخه­ انشعابی آن تحت عنوان جمعیه العلمای اسلام فعالیت­های خود را در پاکستان فعلی ادامه داد. جمعیت­العلمای اسلام، عمده­ترین حزب سیاسی متعلق به مکتب دیوبندی به شمارمی­رود. این­گروه تا نیمه­ی اول دهه­ی۱۹۸۰ تنها نماینده­ی سیاسی رسمی دیوبندی­هاتلقی می­شد. جمعیت­العلمای اسلام، دارای مدارس مذهبی فراوانی در پاکستان است که ده­ها هزار طلبه­ی دینی در آنها مشغول تحصیل هستند. این مدارس، مراکز مهم آموزش­های تفکر دیوبندی و افکار بنیادگرایانه محسوب می­ شود (رشیدی و شاه قلعه ،۱۳۹۱: ۱۰۱). احمد سرهندی، شاه­ولی الله دهلوی، عبدالحق محدث دهلوی، سیداحمدعرفان بریلوی و امدالله مکر، مهمترین شخصیت­های تأثیرگذار بر تفکر دیوبندیان به شمارمی­آیند. بزرگان دیوبندیه نیز عبارتند از: محمدقاسم ناناتوی، احمدرشیدگنگوهی، محمودحسن، انورشاه کشمیری، حسین احمدمدنی، خلیل احمدسهارنپوری، ابوالحسن ندوی و غیره. نکته­ی مهم در مورد اهل سنت هند این­است که قریب به اتفاق آنان از مذهب حنفی پیروی می­ کنند (رفیعی ،۱۳۹۰: ۱۹). دیوبندی هاخود را متعلق به نوع راست کیش­تری از اسلام می­دانند و از این رو می­توان آنها را سلفی[۶۷] نامید. سلف­گرایی یک مکتب فکری از اسلام سنی است که پیشینیان (سلف). دیندار اسلام را به عنوان الگوهای نمونه در نظر دارد. آنها سه نسل نخست مسلمانان و دو نسل بعد از آنها را نمونه­های آرمانی برای تقلید و پیروی می­دانند؛ چرا که سلفی­هامی­ترسند در دوره­ های بعدی تأثیرات فرهنگی باعث کم رنگ شدن آموزه­های بنیادین اسلام شده باشد. سلف­گرایی بیشترین تأکید را بر توحید دارد و اعمال غیراسلامی نظیرتکریم قبور و پیامبر و اولیاء را مردود می­شمرد. دیوبندی­ها با تشکیل پاکستان به عنوان یک دولت- ملت مدرن مخالف بودند و خودشان مهمترین صدای راست­کیشی اسلامی سنی در پاکستان می­دانستند. به عقیده آنها، به ویژه تأکید بر شریعت، دیوبندی انعکاس بسیاری از سنت­های پاک­دینانه [۶۸]وهابی سنی است. با وجود این اکثر پاکستانی­ها پیرو مکتب بریلوی هستند (واعظی ،۱۳۹۰: ۳۵۹ و ۳۶۰). مکتب دیوبندی و فرقه وهابیت نقش مهمی در رشد بنیادگرایی ازنوع خشونت آمیز در پاکستان دارند؛ چرا که هر دو جریان انجام جهاد علیه کفار را در میان طرفداران خود تبلیغ می­ کنند. شاه ولی الله دهلوی، رهبر مکتب دیوبندی جهاد در راه خدا را به عنوان ابزاری برای مبارزه با کفار می­دانست و پس از تأسیس مدارس دیوبندی در هند، مدرسان آن­ها رسماً جهاد را به دانش ­آموزان در این مدارس آموزش می­دادند. مکتب وهابیت نیز که خود متأثر از افکار و اندیشه­ های ابن­تیمیه بود، مبلغ افکاری مشابه بود و در مدارس دینی که از سوی این مکتب و با کمک دولت عربستان­سعودی در پاکستان اداره می­گردد به صورت علنی و رسمی در میان طلبه­ها، انجام جهاد علیه دشمنان به عنوان یک عمل واجب تبلیغ می­گردید (مسعودنیا و نجفی ،۱۳۹۰: ۱۰۵). دیوبندیان معتقد بودند سیرت نبوی در ضمن سنت می ­آید و جزو امور دینی است و هیچ بخشی از امور دینی وجود ندارد، مگر آن که متصل به آثار سنت پیامبر باشد. آنان روش اعتقادی پیامبر را علم کلام، روش انجام احکام عملی را فقه و روش تربیتی و اخلاق پیامبر را تزکیه و احسان می­نامند و معتقدند شریعت از چهار منبع: قرآن مجید، سنت رسول­خدا، اجماع امت و اجتهاد اخذمی­شود. آنان تمامی صحابه را متقی و عادل و همه را مورد احترام و حجت می­دانند و رفتار آن­ها را معیار سنجش افراد قرارمی­دهند. به نظر دیوبندیان، رابطه­ امت اسلام و صحابه تنها از بعد تاریخی نیست؛ بلکه پیوندی بر اساس صحبت و احترام است. پرداختن به مشاجرات و اختلافات صحابه و مناقشه بر سر آن نیز، نشانه­ی ضعف قبلی بوده و معتقدند اگر صحابه در امور اجتهادی به خطا رفته باشند، باز هم دارای اجر هستند و روانیست اختلافات صحابه به معصیت توصیف شود؛ زیرا آنان معصوم نیستند و اگرمعصیتی هم داشته اند، باز با اراده­ی قبلی نبوده، بلکه صرفاً دارای انگیزه­ خارجی بوده است (پیری و دورانی ،۱۳۹۱: ۱۶ و ۱۷).
۳-۵-۲- سلفی­گری و وهابیت:
سلفی­گری[۶۹] از جمله باورهای نوظهور و تأثیرگذار بخش عظیمی از جهان اسلام است که در سراسرجهان در حال رشد و نمواست که در برخی مناطق به صورت جنبش­های سیاسی و اجتماعی ظاهر شده و بر سرنوشت جهان اسلام تأثیر فراوانی نهاده است. سلفی­گری معاصر اگر چه از باورهای نوظهور و تأثیرگذار در جهان اسلام به شمار می ­آید لیکن ریشه در باورهای بعضی از نحله­ها و جریان­های صدراسلام دارد که امروزه از سوی داعیان و پیروانش، در سراسرجهان در حال تبلیغ و نشر روایت و قرائت خود از اسلام می­باشد. آنان به ویژه در سالها و دهه­های اخیر به دستاوردهایی دست یافته و مراکز دینی بسیاری را در اقصی نقاط جهان راه ­اندازی کرده و در مناطقی به صورت جنبش­های سیاسی، اجتماعی ظاهرشده و بر سرنوشت جهان اسلام تأثیر گسترده نهاد­اند. تحولات و فعل و انفعالات این جنبش، ماحصل برخورد مدرنیته و جهان اسلام بوده و طرح قدرتمندانه آن مدیون این تلاقی و برخورد است. از جمله عناوین و القابی که وهابیان و گروهی از جماعت­های اسلامی برخود گذاشته و برآن افتخار می­ کنند، عنوان سلفیه یا سلفی­گری است. این عنوان به نوبه­ی خود بیانگر یک ایده و روش در برخورد با مسایل دینی است. آنان می­گویند: بهترین عصر، عصر سلف صالح است؛ عصری که به پیامبراکرم صلی­الله علیه و آل و زمان نزول وحی نزدیک­تراست چون مسلمین صدر اسلام سنت پیامبرصلی­الله علیه و آله و قرآن کریم را بهتر درک می­کردند، لذا فهم آنان برای ما حجت است. طریقه­ی سلفیه نوعی تجدد در مذهب حنبلی و وهابی محسوب می­شد و پیروان آن معتقد بودند که قطع نظر از صنایع و فنون جدید، مسلمین نباید چیزی از فرهنگ­ها اخذ و اقتباس کنند. صبحی محمصانی در این باره می­نویسد: رواج مذهب حنبلی از سه مذهب دیگر اهل سنت و جماعت کمتراست. مجدد این مذهب سالها پس از وی دو مجتهد بزرگ اسلام ابن تیمیه و شاگردش ابن قیوم بودند و سالها بعد، در قرن دوازدهم هجری محمدبن عبدالوهاب تجدیدنظری در آن مذهب کرد و عقیده دینی خود را بر مذهب حنبلی استوار ساخت و مذهب جدیدی [۷۰]پدیدآورد که به نام او مذهب وهابی خوانده می­ شود و اکنون در عربستان سعودی رواج دارد. ولی طبق نوشته دکترزکی[۷۱] وهابیها از دو جهت با حنبلی­هاتفاوت دارند: یکی این که تقلید از غیر پیشوایان چهارگانه اهل سنت یعنی مالک و ابوحنیفه و شافعی و ابن حنبل را منع می­ کنند و مذهب دیگر و از جمله مذاهب شیعه را قبول ندارند. دوم این که وهابیها در برخی از مسایل فرعی، هر گاه رای متکی به نص جلی از کتاب و سنت از یکی از پیشوایان سه گانه غیر از احمدحنبل صادر شده باشد و به صدورآن یقین کنند، به آن رای عمل می­ کنند و درآن مساله به خصوص به رای احمدحنبل عمل نمی­کنند. دکترزکی در دنباله آن می­افزاید: مذهب وهابی هم مانند فرقه­های دیگرمذهبی و سیاسی و اجتماعی، دستخوش دگرگونیهایی شده است و اختلاف سلیقه در درک تعالیم آن و کیفیت اجرا و عمل به آن اثر گذاشته است. هر چند مذهب و مسلک وهابی­ها توسط محمدبن عبدالوهاب نجدی پدید آمده، ولی اساس معتقدات وهابی ها را افکار نظرات ابن تیمیه تشکیل می­دهد. از این رو باید ابن­تیمیه حنبلی را پیشرو علمای وهابی دانست. فرقه­وهابیت، نه تنها در این خصوص انکاری ندارد، بلکه به آن می­بالند. خود ابن تیمیه هم تحت تأثیر برخی از احادیث و آراء احمدحنبل پیشوای ضابله، متوفی سال۲۴۱ هجری قرار داشته. از این روافکار احمدحنبل یکی از مهمترین منابع فکری ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزی به حساب می ­آید (عبدی پور ،۱۳۸۸: ۴ و۱۱ و ۲۲ و ۲۳ و ۳۳).
۳-۵-۳- نسبت بین سلفی و وهابی:
حسن بن علی سقاف اردن شافعی بر این باور است که فرقی بین سلفی و وهابی نیست و هر دو گروه دو روی یک سکه هستند و اعتقادات و افکارمشترکی دارند. وهابی­ها در داخل جزیره العرب به وهابی حنبلی معروف می باشند و در خارج جزیره العرب سلفی نامیده می­شوند. وی در این باره می­گوید: سلفیه معاصر به پیروان ابن تیمیه حنبلی و مذهب امامان حنابله اهل تجسیم اطلاق می­ شود که بیرون از جزیره العرب هستند. همه سلفی­های معاصر در جزیره العرب، ابن تیمیه حنبلی، یکی ازعلمای حنابله را امام، مرجع و شخصیتی برجسته می­دانند و اصطلاح وهابی را به خاطر قبیح بودن استفاده نمی­کنند. وهابی­ها یا سلفی­ها، پیروان مذهب حنبلی­اند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:21:00 ق.ظ ]




۲-۶- ارکان مهندسی مجدد

در مهندسی مجدد سه رکن اصلی مورد توجه قرار می گیرد که عبارتند از(صرافی زاده، ۱۳۸۸ : ۱۱۶) :
شایستگی های ویژه
فرآیندهای اصلی
تجدید نظر سازمان در سطوح افقی
منظور از شایستگی های ویژه، اموری است که سازمان در مقایسه با سازمان های رقیب بهتر می تواند آن را انجام دهد. همچنین تأکید بر فرآیندهای اصلی است که موجب می شود تا شایستگی های ویژه سازمان افزایش یابد. از طریق این فرایند سازمان مواد، سرمایه، اطلاعات و تلاش خود را به کالا و خدماتی تبدیل می کند که مورد نظر مشتری است و در نهایت سازمان در سطح افقی مورد بازسازی و یا تجدید سازمان قرار می گیرد و این به مفهوم تشکیل تیم های خود مدار است که اعضای آن ها به بخش ها و دوایر مختلف تعلق دارند و توفیق خود را در تلاش گروهی و عضویت مؤثر در تیم می دانند(صرافی زاده، ۱۳۸۸ : ۱۱۶).

۲-۷- اصول مطرح در مهندسی مجدد

در مهندسی مجدد باید بر موارد زیر توجه خاص داشت(صرافی زاده، ۱۳۸۸ : ۱۱۶- ۱۱۷) :
برمحور نتایج سازماندهی کنید نه بر حول وظایف.
از کسانی استفاده کنید که از نتیجه فرآیندها بهره می برند.
کار پردازش اطلاعات را به کاری واقعی که تولید اطلاعات می کند تبدیل کنید.
با منابع و مناطق پراکنده طوری برخورد کنید که گویی متمرکز هستند.
بجای ترکیب نتایج فعالیت های موازی آنها را به یکدیگر مرتبط کنید.
مرکز تصمیم گیری را در جایی قرار دهید که کارها انجام می گیرد و نظارت را در حین پردازش اعمال کنید.
اطلاعات را یکپارچه و از سرچشمه اخذ کنید.
بزرگ بیندیشید.

۲-۸- مزایای مهندسی مجدد

در ذیل مهمترین مزایای مهندسی مجدد از دیدگاه همر و چمپی ارائه شده است :
واحدهای کاری از ((اداره های تخصصی)) به ((تیم های فرآیندی)) تبدیل می شوند :
شرکت هایی که خود را از نو طراحی می کنند، در حقیقت بخش های مختلف کار را که آدام اسمیت و هنری فورد بصورت اجزاء ریز درآورده بودند، دوباره به گرد هم می آورند. در ساختار تازه، تیم های فرآیندی، یعنی گروهی از کارکنان که انجام کل کاری را بعهده دارند، بشکل منطقی سازماندهی می گردند. تیم های فرآیندی از نمایندگان ادارات تخصصی درگیر، تشکیل نشده، بلکه خود جانشین ساختار اداری کهن می شوند. هر چند که تیمهای فرآیندی انواع گوناگون دارند، منظور ما از این واژه چیزی تک و ویژگی مشترک تیم ها است(همر و چمپی، ۱۳۸۷ : ۱۱۲).
شغل ها از یک ((وظیفۀ ساده))، به ((کارهای چند سویه)) تبدیل می شوند
اعضا تیم های فرآیندی که بجای مسئولیت وظیفه های معین، بگونۀ گروهی مسئول تکمیل یک کار هستند، از دیدگاه دیگری به آن نگاه می کنند. آنها به انجام کل کار، و نه تکه های کوچکی از آن، توجه داشته و احساس مسئولیت می کنند(همر و چمپی، ۱۳۸۷ : ۱۱۴).
نقش افراد از ((کنترل شده))، به ((دارای اختیار))، می گراید
شرکتهای وظیفه گرای سنتی پیشین که افرادی را به استخدام در می آوردند، از ایشان انتظار داشتند که مقررات را رعایت کنند. شرکتهائی که به مهندسی دوبارۀ خود دست زده اند کارکنانی را نمی خواهند که می توانند از مقررات خوب پیروی کنند. آنها به کسانی نیازمندند که بتوانند راه و مقررات برای خود را بوجود آورند. مدیریتی که تیمی را به انجام کلی کاری می گمارد، بایستی اختیار تصمیم گیریهای لازم را نیز به آنها بدهد(همر و چمپی، ۱۳۸۷ : ۱۱۷).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

انجام کار بجای ((آموزش)) به ((دانش)) نیازمند است
همان گونه که مهندسی فرایند کارها، افراد را از پیروی کورکورانه از مقررات معاف می دارد، از آنها می خواهد تا قضاوت خویش را در انتخاب راه درست بکار گیرند. بنابراین، کارمندان به آن درجه از دانش و تحصیلات نیازمندند که بتوانند از عهده چنین مسئولیت مهمی برآیند(همر و چمپی، ۱۳۸۷ : ۱۱۹).
معیار عملکرد است و پاداش ها بجای ((فعالیت)) به ((نتیجه)) داده می شوند
در شرکتهای سنتی، جبران زحمات کارمندان مشخص است، آنها در برابر وقتی که صرف کرده اند پول دریافت می کنند. بر عکس، در شرکتهائی که مهندسی دوباره شده اند، حجم کارهای میانی و کاغذبازی ها به حساب نمی آیند. بلکه شمار کارهای انجام شده، کیفیت آنها، و رضایتمندی مشتریان که از راه نظرسنجیها کسب می شود، دارای ارزش است. در این نظام که کارکنان به تکمیل فرایند کل کار مشغولند، شرکتها می توانند بازده آنها را سنجیده و بر پایه ارزشی که تولید کرده اند، پاداش آنها را بپردازند(همر و چمپی، ۱۳۸۷ : ۱۲۰).
((توانایی ها)) بجای ((طرز کار)) معیار پیشرفت قرار می گیرند
کارهائی که خوب انجام شوند شایسته پاداشند، ولی نمی توانند پایه ترفیع باشند. در پرتو مهندسی دوباره، بین طرز کار و دادن ترفیع جدائی برقرار شده است. پیشرفت سازمانی باید برپایه توانائیها صورت پذیرد و نه طرز کار خوب، زیرا ترفیع یک دگرگونی است و نباید آنرا پاداش به حساب آورد(همر و چمپی، ۱۳۸۷ : ۱۲۲).
ارزشها از حالت ((حفظ منافع شرکت)) به ((بهره ور)) گرایش یافته اند
دگرگونی های ناشی از مهندسی دوباره، در فرهنگ شرکت ها نیز بهمان ژرفی ساختار آنهاست. اینک از کارکنان خواسته می شود باورکنند که بجای رؤسا برای مشتریان کار می کنند. این اندیشه را تا بدانجا پیش برده اند که در نظام پاداش دهی کارکنان نیز جای خود را باز نموده است. نظام مدیریتی سازمان، یعنی روش های پرداخت به کارکنان، معیارهای ارزیابی، و مانند اینها، نخستین عوامل شکل دهندۀ ارزشها و باورهای کارکنان هستند(همر و چمپی، ۱۳۸۷ : ۱۲۳).
ساختارسازمانی از ((هرم گونگی)) به ((گسترده و افقی)) روی می آورد
هنگامی که همه مراحل کار در یک تیم فرآیندی اجرا شود، مدیریت نیز بخشی از تیم می گردد. تصمیمهائی که لازم بود تا توسط مدیران بالاتر از ایشان گرفته شود، اینک در تیم و در خلال کار انجام می شود. آن بخش از کار مدیران که انتقال تصمیم ها از بالای هرم به عاملین کار بود، اکنون از میان رفته است. شرکتها دیگر باندازه گذشته نیازمند به سرپرستان و مدیرانی نیستند که مانند چسب، تکه های کار را بهم بچسبانند. بازمهندسی دوباره فرآیندها، دیگر نیازی به بسیج لشکریان برای گرد آوردن بخشهای کار در یک واحد، وجود ندارد. با کاستن از شمار مدیران، رده های سرپرستی نیز بسیار کمتر می شود(همر و چمپی، ۱۳۸۷ : ۱۲۸).
مدیران بجای ((ثبت امتیازها)) به (( رهبری[۵۹])) می پردازند
هیچکدام از دگرگونیهای ناشی از مهندسی دوباره موجب تغییر نقش مدیریت ارشد شرکت نخواهد شد. با افقی تر شدن سازمان، مدیران ارشد به مشتریان و کارکنانی که کارهای مولد را بر عهده دارند نزدیکتر می شوند. در سازمانهای نوین، انجام پیروزمندانه کار بیش از وجود مدیران وظیفه گرا در شرکتهای سنتی، به رفتارها و کوششهای کارکنان صاحب اختیار بستگی دارد. بنابراین، مدیران باید رهبرانی باشند که با گفتار و رفتار خود، توان نفوذ در کارکنان و جا انداختن ارزشها و اعتقادات در ایشان را داشته باشند(همر و چمپی، ۱۳۸۷: ۱۳۰).
در پژوهشی دیگر که توسط عیسی خانی و میرقادری (۱۳۸۴)، انجام گرفته است به برخی از مزایای مهندسی مجدد اشاره شده که در ذیل به تشریح آنها پرداخته می شود. مهندسی مجدد با فرآیندی کردن ساختار کسب و کار و تمرکز بر رضایت مشتری فواید بسیاری را برای سازمان به ارمغان می آورد که بعضی از آنها عبارتند از :
افزایش رضایت مشتری : از طریق کاهش زمان فرایند، بهبود کیفیت کالا / خدمت و کاهش قیمت محصول؛
افزایش سودآوری[۶۰] : در نتیجه کاهش هزینه ها، افزایش کارآیی منابع سازمان، بهبود روشها و فرآیندهای انجام کار و حذف خواب سرمایه؛
افزایش رضایت شغلی کارکنان : به واسطه کارتیمی، دادن اختیارات بیشتر به کارکنان و غنی سازی شغل[۶۱]، حذف موانع وظیفه ای و حذف کنترل های غیر ضروری؛
بهبود عملکرد مدیران : با واگذاری مسئولیت انجام وظایف عملیاتی به سطوح پائین تر، فرصت بیشتری برای پرداختن به مسائل استراتژیک[۶۲] سازمان برای مدیران حاصل می شود، دستیابی دقیق و سریع به اطلاعات برایشان امکان پذیر می شود، با مسطح شدن سازمان پایین ترین لایه سازمان نزدیک شده و می توانند مسائل را از نزدیک لمس کنند.

۲-۹- روش های مهندسی مجدد

اُلیری روش های مهندسی مجدد را به دو نوع تقسیم بندی کرده است(علیزاده، ۱۳۸۶ : ۵۲) :
روش مهندسی مجدد آزاد
روش مهندسی مجدد مبتنی بر فناوری
در روش مهندسی مجدد آزاد، مهندسی مجدد بدون در نظر گرفتن سیستم یا فناوری خاصی و براساس نیازهای سازمان اجرا شده و هیچ محدودیت از پیش تعریف شده ای برای بازنگری و طراحی فرآیندها تعریف نشده است. اُلیری بیان می کند که روش مهندسی مجدد آزاد برای سازمان های بزرگ مناسب است. سازمان هایی که درآمدهای بالایی داشته باشند و بتوانند سرمایه گذاری های کلانی را برای مهندسی مجدد فرآیندها و پیاده سازی سیستم برنامه ریزی منابع سازمان انجام دهند. این سازمان ها ممکن است با هدف کسب مزیت های استراتژیک به مهندسی مجدد فرآیندهای خود بپردازند(علیزاده، ۱۳۸۶ : ۵۲).
در روش مهندسی مجدد مبتنی بر فناوری، ابتدا سیستم برنامه ریزی منابع سازمان انتخاب شده و سپس براساس این سیستم، مهندسی مجدد فرآیندها صورت می گیرد. اُلیری بیان می کند این روش برای سازمان های کوچکی مناسب است که با محدودیت بودجه و هزینه روبه رو هستند. هر چه فرآیندهای سازمان استانداردتر باشد، امکان استفاده از روش مهندسی مجدد مبتنی بر فناوری بیشتر خواهد بود. به هر حال طبق نظر اُلیری مهندسی مجدد فرآیندها یکی از اقدامات اساسی قبل از پیاده سازی سیستم برنامه ریزی منابع سازمان است(علیزاده، ۱۳۸۶ : ۵۲- ۵۳). در ادامه به مقایسه بین این دو روش در جدول ۲- ۱ پرداخته شده است.
جدول ۲- ۱- مقایسه بین روش مهندسی مجدد آزاد و مهندسی مجدد مبتنی بر فناوری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:21:00 ق.ظ ]




– استقلال مشاوران در ارائه نتایج
– همکاری و تعامل تنگاتنگ سازمان و مشاورین

– ایده آل گرا و غیر اجرایی بودن طرح پیشنهادی– نبود نگاه مشتری مدارانه در طرح
-عدم انعطاف پذیری فرآیندهای طراحی شده
– عدم توجه به تکنولوژی اطلاعات

بهبود و راهکارهای ارائه شده

– در نظر گرفتن محیطهای قانونی، فرهنگی و کاری سازمان در ارائه طرحهای پیشنهادی– در نظر گرفتن نیازها و انتظارات مشتریان سازمان و فرآیندها در طراحی آنها
– طراحی انعطاف پذیر فرآیندها جهت ایجاد قابلیت بکارگیری آنها در بلند مدت
– وجود بسترهای مناسب تکنولوژی اطلاعات در سازمان

عوامل محیطی

– کنترلهای شدید رسمی و قانونی– محدودیتهای زیاد و روش های اجرایی و فضاهای عملیاتی سازمان از سوی محیط
– تعدد و پراکندگی مراجع خارجی که سازمان را تحت تأثیر قرار می دهد
– انتسابهای سیاسی که منجر به توقف برنامه های پروژه می شود

محیط

– وجود استراتژی های مناسب برای کنترل و تعامل با عوامل محیطی

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

– انعطاف پذیری ساختار و فرایند های سازمانی برای مواجه شدن با محیط

شکل ۲- ۱۲- مدل تأثیرگذاری عوامل مؤثر بر پروژه های مهندسی مجدد
منبع : زارعی و فرکیش (۱۳۸۴)

۲-۲۲-۲۱- دیدگاه ریجرز و منسار

ریجرز و منسار[۱۶۶] (۲۰۰۵) بهترین راهکارهای[۱۶۷] مؤثر بر پیاده سازی BPR را شناسایی کرده اند. در ذیل به شرح تحقیق آنها پرداخته می شود :قبل از ارائه بهترین راهکارها ابتدا می باید به زمینه ها و بخشهایی که در باز مهندسی فرآیندها مورد توجه قرار دارند، پرداخته شود. به طور کلی می توان آنها را در ۶ طبقه بندی معرفی کرد :مشتریان داخلی یا خارجی فرایند کسب وکارمحصولات (یا خدمات) تولید شده بوسیله فرایند کسب و کار
فرایند کسب و کار از دو منظر،
الف) دیدگاه عملیاتی[۱۶۸] : عملیات جریان کار چگونه پیاده شده اند؟(مانند تعداد کارها در یک شغل ، اندازه کارهای مرتبط، ماهیت کارها، درجه سفارش سازی) و
ب) دیدگاه رفتاری[۱۶۹] : چه زمانی جریان کار اجرا شده است ؟(توالی وظایف، استحکام وظایف، برنامه ریزی مشاغل)
در نظر گرفتن شرکت کنندگان[۱۷۰] در فرایند کسب و کار :الف) ساختار سازمانی (عناصر شامل : نقش ها، کاربران، گروه ها، واحد ها و غیره) وب) افراد سازمانی (افراد شامل : نمایندگانی که می توانند کارهای محوله جهت اجرا و ارتباط بین آنها را در اختیار داشته باشند)،اطلاعاتی که بوسیله فرایند کسب و کار استفاده و یا ایجاد می شوند.تکنولوژی مورد استفاده فرایند کسب و کار و در نهایت می توان به محیط خارجی غیر از مشتریان اشاره کرد.
در شکل ۲- ۱۱چارچوبی از پیاده سازی BPR را با توجه به زمینه ها و بخش هایی که در بازمهندسی فرآیندها مورد توجه قرار دارند، نمایش داده شده است.
محیط خارجی
مشتریان
محصولات
فرایند کسب و کار
دیدگاه عملیاتی
دیدگاه رفتاری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:21:00 ق.ظ ]




اردلی و همکاران (۲۰۰۸)، بعد از شناسایی نقش فناورری اطلاعات در مهندسی مجدد نتیجه می گیرند که نقش فناوری اطلاعات در BPR به دو عامل بستگی دارد :
(۱) نوع زیرساخت های فناوری اطلاعاتی که یک شرکت دارد.
(۲) درجه ای از هم ترازی استراتژیک بین اهداف کسب و کار و اهداف IT وجود دارد. به عنوان مثال؛ تا چه حد استراتژی های سازمانی و زیرساخت ها با استراتژی های فناوری اطلاعات و زیرساخت ها مرتبط اند.

۲-۱۶-۲- کشف وابستگی بین BPR و IT بوسیله یک مدل مفهومی :

مدل مفهومی ارائه شده اهمیت فناوری اطلاعات در BPR را توصیف می کند. این مدل دارای دو سطح است؛ که سطح اول مدل در شکل زیر نشان داده شده است. همانطور که در شکل زیر نشان داده شده است، مدل متشکل از چهار قسمت اصلی است : استراتژی ، ارزیابی، برنامه ریزی، پیاده سازی (اخوان، جعفری و احمدی،۲۰۰۹)[۱۱۱]:
شکل ۲- ۳ – اولین سطح از مدل مفهومی BPR مبتنی بر IT

استراتژی سازمان
استراتژی کسب و کار
استراتژی فناوری اطلاعات
ارزیابی
برنامه ریزی
پیاده سازی BPR مبتنی بر IT
منبع: اخوان، جعفری و علی احمدی(۲۰۰۹)
در این قسمت به تشریح هریک از مراحل مدل پیاده سازی BPR مبتنی بر IT پرداخته شده است(اخوان، جعفری و احمدی،۲۰۰۹) :
مرحله اول استراتژی سازمان : در این مرحله تدوین استراتژی صورت میگیرد.در این مرحله سازمان باید داده های کافی را از محیط داخلی و خارجی که به آسانی از طریق IT در دسترس می باشد را داشته باشد.این مرحله شامل استراتژی کسب و کار و استراتژی IT است. استراتژی کسب و کار: باید واضح و مشخص باشد، مدیریت عالی باید تعهد لازم را برای تمامی مراحل BPR فراهم کند. استراتژی IT : مدیران IT مسئولیت طراحی و پیاده سازی آنرا خواهند داشت. با توجه به دومین سطح از مدل مفهومی، همراستایی استراتژیک بین این دو استراتژی بوجود آمده است. منظور از همراستایی استراتژیک بین استراتژی کسب و کار و فناوری اطلاعات اینست که برنامه های استراتژیک IT بایستی با برنامه های جامع سازمان همراستا گردد. در واقع واحد فناوری اطلاعات و سایر واحد های سازمانی بایستی در جهت اهداف مشترکی برای سازمان تلاش کنند. به عبارتی دیگر همراستایی استراتژیک به یکپارچگی و هماهنگی برنامه های کاربردی فناوری اطلاعات و اهداف سازمان اشاره دارد.

مرحله دوم ارزیابی: در این مرحله ارزیابی قابلیت های سازمانی و IT انجام می گیرد. با توجه به دومین سطح مدل مفهومی بهبود فرایند بین قابلیت های سازمانی و IT ایجاد شده است.
مرحله سوم برنامه ریزی : یکی از مهمترین مراحل می باشد. این مرحله باید به دقت پیاده سازی شود، زیرا برنامه های تغییر، خروجی اصلی این مرحله می باشد و یک اشتباه کوچک در این مرحله باعث نابودی سازمان می شود.
مرحله چهارم پیاده سازی : این مرحله مهمترین گام در مدل است. اقلام عمده براساس مناطق حیاتی در یک صنعت شناسایی شده اند. در این مرحله می توان اشاره کرد که فهرست موجودی ، زمان فرآوری، فرایند، عملکرد، تبادل اطلاعات یا داده، ارتباطات داخلی، دسترسی به تامین کنندگان، جریان اطلاعات، جریان سفارش، استراتژی، محصول، بازاریابی / فروش، خدمات، پرسنل، فناوری، و حسابداری به شکل بخشی از فرآیندهای کسب و کار مهم ما را به سمتی که یک بهبود چشمگیر بواسطه یک تغییر رادیکال که آن را BPR می نامیم نائل می کند. برخی از بازخورهایی پس از مرحله پیاده سازی به منظور ایجاد برخی اصلاحات در مراحل نفوذ پذیر باید وجود داشته باشد.

۲-۱۷- چه کسی مهندسی دوباره را انجام می دهد؟

همر و چمپی بیان می کنند که در شرکت هایی که به مهندسی دوباره پرداخته اند، ما شاهد پیدایش نقش های زیر بصورت مستقل و یا ترکیبی بوده ایم(همر و چمپی، ۱۳۸۷ : ۱۵۵- ۱۵۶) :
رهبر- یکی از مدیران ارشد که اجازه کار و پشتیبانی از آن را عهده دار می شود.
صاحبکار- یک نفر مدیر که مسئول فرایند و کوشش هایی است که برای مهندسی دوباره آن صورت می گیرد.
تیم مهندسی دوباره- گروهی از کارکنان که به شناسایی جنبه های گوناگون فرایند کنونی و طراحی و اجرای مهندسی دوبارۀ آن گماشته می شوند.
کمیته پیشبرد- چند تن از مدیران خبره که ارگان خط دهی و نظارت بر پیشرفت کارند.
امیر مهندسی دوباره- فردی که مسئول آماده کردن روشها و ابزار مهندسی دوباره در سطح شرکت و ایجاد هماهنگی میان پروژه های جداگانه ایست که در این زمینه انجام می پذیرد.

۲-۱۸- چه فرآیندهایی باید مهندسی مجدد شوند؟

شناختن حد و مرز هر فرایند پیش از دست زدن به طراحی دوبارۀ آن، بسیار مهم است. در هر شرکت، فرآیندها فعالیت های اصلی هستند که توسط ساختار شرکت بخش بخش و پراکنده شده اند. فرآیندها نا آشکار و بدون نامند، زیرا کارکنان در چنگ اداره های مستقل هستند. هیچ کس مسئول یک فرایند، یعنی کاری کامل و از آغاز تا انجام، نیست. ولی واحدهای سازمانی هر کدام مسئولی دارند. یکی از راه های مشخص کردن فرآیندها اینست که نام مناسبی بر آنها بگذاریم. چنین نامی باید همه فعالیت ها، از آغاز تا پایان کار را شامل شود. شرکت ها همانگونه که دارای ساخت سازمانی هستند، می توانند نقشۀ فرآیندها را تهیه کنند که نشان دهنده جریان کار در شرکت است. این نقشه نام ها و واژه هایی نیز می آفرینند که به کارکنان در انجام مهندسی دوباره بسیار کمک خواهد کرد(همر وچمپی، ۱۳۸۷ : ۱۷۳– ۱۷۴).
اولین تلاش در BPR حول فرآیندهایی است که برای شرکت یا سازمان جنبه استراتژیک دارند. بنا به توصیه عملیاتی پیتر کین[۱۱۲] در خصوص انتخاب درست فرآیندها جهت مهندسی مجدد، باید فرآیندها به عنوان یک شکل از دارایی و تعهدات که به مدیریت هوشمندانه تری نیاز دارند دیده شوند. کین فرآیندها را بر اساس ارزش و اهمیت آن ها به دو دسته تقسیم می کند(سوری، ۱۳۸۷ : ۵۲ – ۵۳) :
فرآیندهای با بعد ارزش، آن هایی هستند که ایجاد کننده یا مصرف کننده ارزش هستند. فرآیندهایی که دارایی و سرمایه در آن ها مصرف می شود (از قبیل؛ مردم، زیر ساخت ها، توجه مدیریت و فناوری) یا ارزش خاص را برای شرکت ایجاد می کنند و برحسب اختلاف، تکرار، کارآیی، یا هر شکل دیگر، ایجاد ارزش می کنند. فرآیندهایی که ارزشی را از شرکت مصرف می کنند و هنوز سرمایه ای در آن ها وجود دارد، از نوع تعهدات هستند.
فرآیندهای با بعد اهمیت، آن هایی هستند که در ارتباط با استراتژی های شرکت انجام می شوند. این نوع فرآیندها خود به چند زیر دسته تقسیم می شوند :
فرآیندهایی هویتی، آن هایی هستند که شرکت را به مشتری های خود معرفی می کنند( مانند پشتیبانی و تدارکات، خدمات مشتری در خطوط هوایی و خدمات مشترکین در صتایع آب و برق و تلفن).
فرآیندهای با حق تقدم، آن هایی هستند که اثر مستقیم بر مشتری دارند و ضمناً مهم هستند.
انواع فرآیندهای پیبش زمینه که افزایش هر چه بیشتر سرمایه در آن ها موجب افزایش ارزش آن ها نمی شود.
همر نیز برای گزینش فرآیندهایی که باید به مهندسی دوباره آن ها پرداخت سه معیار معرفی کرده است که بهترین و کاربردی ترین روش در این زمینه به نظر می رسد. سه معیار مذکور عبارتند از(سوری، ۱۳۸۷ : ۵۳) :
نخست، درجۀ ناکارآیی – یعنی کدام فرآیندها با مشکل بسیار بزرگی روبرو هستند؟
دوم، اهمیت – کدام فرآیندها بیشترین تأثیر را بر مشتریان دارند؟
سوم، آمادگی – یعنی دگرگون سازی کدامیک از فرآیندهای شرکت از هم اکنون بیش از دیگران امکان پذیر است؟

۲-۱۸-۱- فرآیندهای ناکارآمد

برای یافتن این گونه فرآیندها، بهترین راهنما، آگاهی های مدیریت ارشد است؛ زیرا آنها بخوبی می دانند که چه بخشی از سازمان با مشکل روبرو است. این نشانه ها به اندازه ای روشنند که کمتر به اشتباه گرفته می شوند. به عنوان مثال؛ تبادل بیش از حد اطلاعات، تورم داده ها، فراوانی ذخیرۀ مواد خام، قطعات، و دارائیها، درصد بالای بازرسی و کنترل در مقایسه با ارزش افزوده، دوباره کاری و تکرار، وجود پیچیدگی، استثناها، و موارد ویژه در کار از جمله فرآیندهای ناکارآیی هستند که باید مهندسی مجدد شوند(همر و چمپی، ۱۳۸۷ : ۱۸۰- ۱۸۶).

۲-۱۸-۲- فرآیندهای مهم

اهمیت و یا درجۀ تأثیری که یک فرایند بر مشتریان برون سازمانی دارد، دومین معیار گزینش یک فرایند برای دگرگونی ژرف و روش مهندسی دوبارۀ آنست. حتی ممکن است فرآیندهایی که برونداد خود را به مشتریان درون سازمانی می دهند، در خواسته های نهائی مشتریان بسیار مؤثر و ارزشمند باشند. سازمان نمی تواند از مشتریان بپرسد که به کدام فرایند بیشتر اهمیت می دهند، زیرا آنها با این عنوان ها آشنا نبوده و ریزه کارهای تأمین کنندگان نیازمندی های خود را نمی دانند. در هر صورت مشتریان منبع اطلاعاتی مناسبی در مقایسه فرآیندهای گوناگون و مربوط بهم هستند. شرکت ها می توانند دریابند که مشتریانشان به چه موضوع هایی اهمیت می دهند. هزینه تولید، تحویل بهنگام، ویژگی های فرآورده، و مواردی از این دست برای مشتریان مهم اند. شرکت ها باید فرآیندهایی را که با این موضوع ها در ارتباط تنگاتنگ بوده و بر آنها اثر می گذارند، شناسایی کرده و مهندسی دوباره آنها را در اولویت قرار دهد(همر و چمپی، ۱۳۸۷ : ۱۸۶- ۱۸۷).

۲-۱۸-۳- فرآیندهای آماده

سومین معیار یعنی آمادگی و امکان پذیری، توجه به چند عامل را که ممکن است در پیروزی مهندسی دوباره مؤثر باشند، ضروری می نماید. یکی از این عوامل، اندازۀ فرایند است. معمولاً هر چه فرایند بزرگتر باشد، واحدهای بیشتری با آن درگیر هستند. هنگا میکه در یک فرایند بزرگ مهندسی دوباره صورت می گیرد، ممکن است که نتیجه بسیار بزرگی بدست آید. ولی از سوی دیگر شانس پیروزی هم در چنین حالتی کمتر است. یک فرایند بزرگ به گروه های تصمیم گیری، سازمان ها، و مدیران بیشتری مربوط می شود که هر کدام دیدگاه و علاقه مندی های ویژۀ خود را دارند و باید این همه را هماهنگ کرد. نیاز به هزینۀ سنگین نیز امکانپذیری و آمادگی را کاهش می دهد. مهندسی دوباره ای که نیازمند سرمایه گذاری هنگفتی در بوجود آوردن پایگاه اطلاعاتی کامپیوتری است، به مراتب از دگرگون کردن یک فرایند ساده مشکل تر است. توانمندی های اعضاء تیم مهندسی مجدد و درجه علاقه مندی صاحبکار فرایند نیز از عواملی هستند که باید در آماده بودن و امکانپذیری دگرگون ساختن یک فرایند خاص به حساب آورد(همر و چمپی، ۱۳۸۷ : ۱۸۷- ۱۸۸).

۲– ۱۹- مهندسی مجدد فرآیندها درسازمان های دولتی

بخش دولتی هم با چالش هایی که بخش خصوصی با آن درگیر است و ناشی از محیط متغیر امروز است، روبروست. سازمان های دولتی دریافته اند که مواجهه با تغییر سریع، با مدلهای بوروکراتیکی که آنها دارند امکان پذیر نیست. زیرا این مدلها، زمانی به وجود آمده اند که، آهنگ تغییرات جوامع بسیار کند بوده، تولیدات به صورت انبوه بوده و اطلاعات در سطح بالای هرم مدیریت برای تصمیم گیری متمرکز می گردیده اند. برای ایجاد تغییر در این سازمانها و مؤثرتر کردن و کارآتر کردن عملیات در آنها مجبور به تطبیق دادن سازمان با فناوری اطلاعات هستیم و این کار بدون تغییر ریشه ای و اساسی قابل انجام نیست. مهندسی مجدد فرایند کسب و کار برای انجام این خواسته کاملاً می تواند مفید واقع شود. مهندسی مجدد فرایند کسب و کار، هر چند که ابتداً در بخش خصوصی تهیه و اجرا گردید، رویکردی است که اگر فرآیندهای کاری سازمان های بخش دولتی را متحول کند، می تواند بخش ارزشمندی از اصلاحات عصر اطلاعاتی را تشکیل دهد. ادبیات اداره امور عمومی مشخص می کند که سازمان های عمومی و خصوصی، همانند نیستند و محیط و ساختار آنها به صورت اساسی از هم متفاوتند. رویکرد BPR به این تأکید دارد که تغییرات فرآیندها قرار است تغییراتی بنیادین باشند نه تدریجی. همچنین، این رویکرد به فرآیندهای جامع و چند کارکردی و (در صورت نیاز) تغییر بنیادین در چنین فرآیندهایی اشاره دارد. همۀ این ها بدین معنا است که BPR مبتنی بر ایدۀ تحول سازمانی بنیادین است، ایده ای که خطر شکست بسیار بالایی دارد. تمام این ها را چگونه می توان با محیط بخش دولتی سازگار کرد؟(خون سیاوش و محمدی، ۱۳۸۸).
به طور سنتی، مشخصۀ بخش دولتی عبارت از ثبات و بیزاری از خطر بوده است. بنابراین جای شگفتی نیست که وقتی ایده های BPR برای اولین بار در جامعۀ اداری بخش دولتی مطرح شدند، چندان مورد تحسین قرار نگرفتند بلکه مورد تمسخر نیز قرار گرفتند، چون اگر BPR در بخش دولتی به کار گرفته شود، در بدترین حالت، شدیداً به قضاوتی نادرست و اقداماتی ناسازگار با « روح » بخش دولتی منجر خواهد شد. با این حال، هم اکنون که ما در آستانۀ قرن جدید هستیم، می توانیم ببینیم که این الگوی سنتی در حال تغییر است. شاید دیگر سریعاً بگویید که ریسک از مشخصه های بخش دولتی نیست(خون سیاوش و محمدی، ۱۳۸۸).
همر وچمپی معتقدند که بدون تردید مهندسی دوباره در سازمانهای دولتی هم کاربرد دارد. مهندسی دوباره بازاندیشی در سازمان کار است. بنابراین در هر سازمانی که کاری انجام می دهد قابل پیاده شدن است. البته مهندسی دوباره سازمانهای دولتی مشکلات ویژه خود را نیز داراست. یک چالش بی مانند که مهندسی دوباره سازمانهای دولتی و عمومی با آن روبرو است، مشکل ارزیابی عملکرد آنهاست. در بخش خصوصی ((سود)) را می توان معیار موفقیت گرفت که خود با چند متغیر پیوند دارد. برای مثال، می توان آنرا با کاستن از هزینه ها، و یا افزودن بر کیفیت کالا و خدمات، بالا برد. سطر پائین ترازنامه گویای وضعیت سازمان است. ولی در بیشتر سازمانهای دولتی، تنها با ستون هزینه هایی روبرو هستیم که سنجش آنها با خدماتی که بار آورده اند، بسیار دشوار است. بنابراین جای شگفتی نیست که پیشگامان مهندسی دوباره در بخش دولتی، سازمان های دریافت مالیات و سازمانهایی دیگر مانند تأمین اجتماعی هستند. سازمانهای مالیاتی به روشنی می توانند هزینه های عملیاتی خود را با افزایش درآمدهای بدست آمده بسنجند. سازمان تأمین اجتماعی نیز بزودی ناچار است تا با دیگر مؤسسه های بهداشتی در بخش خصوصی به رقابت برخیزد. مشکل دوم این است که در بخش خصوصی مرزهای سازمانی را بسیار آسانتر از بخش دولتی می توان درنوردید. دلیل دیگری بر به کندی روی آوردن سازمانهای دولتی به مهندسی دوباره، جدا از مسائل سیاسی، آن است که این برنامه برپایه عملیات عینی و بهبود بخشی به آنهاست. بیشتر سرپرستان اداره های دولتی با اینگونه کارها بیگانه اند. آنها پیش از هر چیز دیوانسالار و مجری قانون هستند، لباس مهندسی دوباره اغلب به تنشان گشاد است(همر و چمپی، ۱۳۸۷: ۳۰۴- ۳۰۵).
با توجه به مطالب فوق می توان به این نتیجه رسید که مهندسی مجدد فرآیندهای کسب و کار قابل استفاده در سازمان های دولتی است ولی انتقال متدولوژی ها و ابزار و تکنیک های BPR مورد استفاده در سازمان های خصوصی، بدون انطباق آنها با شرایط سازمان های دولتی غیر ممکن است(خون سیاوش و محمدی، ۱۳۸۸).

۲- ۱۹– ۱- ویژگی های سازمان های دولتی و تأثیر آن بر باز مهندسی فرایند های کسب و کار

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:21:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم