دانلود متن کامل پایان نامه ارشد – قسمت 5 – 1 |
بررسیهای انجام گرفته نشان میدهند که بیش از ۸۰ درصد از دختران فراری از پدرانی در سطح بیسواد تا زیر دیپلم برخوردارند و ۵/۸۷ درصد از مادران این گروه از دختران در این سطح تحصیلی قرار دارند. مقایسه این آمار با میزان تصیلات والدین دختران عادی بیانگر تفاوت فاحش میان این دو طیف است، بهطوری که تنها۳۰درصد از پدران و ۵/۳۶ درصد از مادران این دختران در سطح تحصیلی بیسواد تا زیر دیپلم قرار دارند.
نکته قابل توجه اینکه سطح پایین تحصیلات والدین یک علت تام و مطلق در بروز این پدیده نیست بلکه یک علت جانبی عرفی بهشمار میرود. بسیارند افرادی که از سطح تحصیلات پایینی برخوردارند اما اهتمام وافری در جهت تربیت فرزندان خود دارند و در این مسیر توفیقات بسیاری نیز دارند و در مقابل بسیارند افرادی که از سطح تحصیلی و اجتماعی بالایی برخوردارند اما فرزندانی تربیت کردهاند که به هیچوجه با توقعات جامعه همخوانی ندارند و مشکلات و آسیبهای بسیاری برای جامعه پدید آوردهاند.
از دیگر عوامل مهم که ناشی از فقر فرهنگی خانواده میباشد، تبعیض جنسیتی و یا تبعیض به طور مطلق بین فرزندان میباشد. بسیاری از والدین، آگاهانه یا ناآگاهانه، با تبعیض بین فرزندان، موجب اختلاف بین آنان و دلسردی از زندگی میشوند. تبعیض در برخورد باخطاها و اشتباهات فرزندان دختر و پسر و عدم اتخاذ رویه منطقی برای برخورد با خطاهای فرزندان و تنبیه تبعیضآمیز بر اساس برتری پسر بر دختر یا به عکس موجب سلب اعتمادبهنفس و بدبینی فرزندان نسبت به والدین میشود. تبعیض در خانه با روحیه حساس و عزتنفس دختران منافات دارد و لطمات جبرانناپذیری را بر روح و روان آنان وارد میکند و با ایجاد بحرانهای روحی و سرخوردگی، آنان را به سوی عکسالعملهای منفی نظیر فرار از خانه سوق میدهد.
از عوامل مهم دیگری که آن هم ناشی از فقر فرهنگی میباشد و موجب بروز پدیده دختران فراری میشود، محدودیت بیش از حد میباشد. در این نوع شیوه تربیتی، فرزندان از آزادی و اختیار لازم، متناسب با سن و شرایط خویش محرومند و باید نظر والدین را بدون آگاهی از علت آن انجام دهند و حق اظهارنظر، دخالت یا تصمیمگیری ندارند. برای نمونه، نمیتوانند درباره زندگی آینده خویش تصمیم بگیرد و باید تن به ازدواجهای اجباری دهند.
در این خانواده ها به خواستههای مادی و معنوی فرزندان توجهی نمیشود، از این رو، توانایی و مقاومت آن ها درهم میشکنند. فرزندان نسبت به خانواده خود احساس نارضایتی، تحقیر، تنفر و سرخوردگی میکنند؛ زیرا همنوایی با هنجارها و درخواستهای خانواده، برای آن ها سنگین بوده و موجب ایجاد تنفر از خانواده میشود. از این رو، از هر فرصتی جهت عدم پیروی از هنجارهای خانواده بهره میبرند و درصدد هستند با فرار از خانه، از این محدودیتها رهایی یابند.
همان گونه که عدم توجه به نیازهای عاطفی فرزندان میتواند عامل فرار از کانون خانواده باشد، توجه بیش از حد متعارف و در اختیار بودن امکانات زیاد هم میتواند زمینه مسایلی چون فرار از خانه را ایجاد نماید.
مسئله مهاجرت ازجمله عوامل مؤثر در تشدید روند صعودی پدیده دختران فراری است که رابطه مستقیمی با فقر فرهنگی و فکری دارد. مهاجرت موجب رها شدن فرد از محیطی به فضایی مساعد جهت آسیبپذیری او میشود. عمده مهاجرین، افرادی هستند که از روستاها به شهرها و همچنین از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ سرازیر شدند. اولین مسئلهای که در این شرایط پیش میآید، عدم سازگاری فرهنگی و ناهماهنگی هنجارها، ارزشها و علایق اولیه با محیط تازه است که موجبات بروز ناهمخوانی و ناهماهنگی میان فرد با اطرافیانش جدیدش، بهویژه گروههای همسال را فراهم میکند.
تعارض فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی محیط شهری بزرگ، به ویژه کلان شهرهایی مانند تهران با روستاها و شهرهای کوچک با بافت سنتی موجب بروز شیدایی و شیفتگی کاذب، تحتتاثیر جاذبههای فریبنده اینگونه محیطها در دختران جوان و نوجوان برخی از خانواده های مهاجرین میشود. این مسئله به همراه مسائلی دیگر موجبات نوعی سرکشی فرزندان در مقابل خانواده و اصالت خود را پدید میآورد و از اینرو دختران این چنین خانوادهایی به منظور همرنگ کردن خود با جامعه جدید سعی در افراط در پیروی از مدهای رایج و تلاش برای دوری هر چه بیشتر از خانواده میکنند. این مسئله در کنار فقر فرهنگی خانواده انگیزه گریز از خانه و خانواده را در دختران تقویت میکند.
۶٫ مصاحبت با دوستان ناباب: بر اساس انتقال فرهنگی ساترلند انحرافات و ناهجاریهای رفتاری عموماً ازطریق گروههای نظیر دوستان یا خانواده آموخته میشود.
اسگود میعتقد است: هرقدر میزان گذران جوان با گروههای همسن خود که امور خلاف در آن ها هنجار است، بیشتر باشد فرد همرنگ و همانند آن ها میشود و برای کسب احترام در گروه، به رفتارهای خودنمایانه نظیر فرار از خانه تشویق میشود. فرد عضویتیافته در گروههای ناباب، ارزشهای نادرست گروه از جمله: نحوه مقابله با امرونهی والدین، نحوه مخالفت و به کرسی نشاندن خواستها و تمایلات نفسانی در خانه و…. را درونی میکند و با دسترسی به فرصتهای نامشروع آن ها را به مرحله عمل میرساند. در این گروه رفتار کجرو و نابهنجار، بسیاری عادی و روال شده است و به عنوان ارزش مدرن اشاعه میشود و نگرشها و نصایح والدین به عنوان ارزشهای منسوخ محسوب میشود. بر اساس تحقیقات حدود ۷۹درصد جوانان به همانندسازی با دوستان خود میپردازند.
در میان دختران فراری افرادی هستند که پاک و معصوم بوده و مشکل حادی ندارند که مجبور شدند از خانه فرار کنند، اما رفاقت با دختران ناباب در مدرسه یا پارک یا هر جای دیگر آن ها را به انحراف سوق داده و در مواردی به تباهی میکشاند. در مدارس، دخترانی که حجاب خوبی دارند امل خطاب میشوند.
بعضیوقتها نیز قاچاقچیان، دلالهایی را در مناطقی مانند پارکها، مدارس راهنمایی و دبیرستانها میگمارند تا با دختران سادهلوح، طرح دوستی و اشنایی و سپس آن ها را به مکانهای خاصی برده و با وعده های مختلف، اعم از خروج انسان از کشور، درآمد خوب و زندگی بهتر فریب دهند و از کشور خارج بکنند.
۷٫ فریب دختران از راه های مختلف: انسانهای دنیای امروز در چهار راه سرگردانی و تضاد ارزشها گرفتار آمدهاند و نمیدانند به کدامین سو حرکت کنند. از یک سو، جامعه بستر نوینی از ارزشهای اجتمای مدرن را مقابل دیدگان افراد قرار میدهد و از سوی دیگر، فرد را با بنبستهای بسیاری در دستیابی به اهداف جدید مواجه میکند. جوان امروز در این شرایط با مشکل بحران هویت، کاهش پایبندی به ارزشهای دینی و اجتماعی و شکاف نسلی بین خود و والدینش مواجه است. گاه آنچه که اجتماع به طور عملی به او میآموزد با ارزشهای خانوادگی سنخیتی ندارد و حتی در تناقض آشکار میباشد و همین امر شخصیت او را دچار دوگانگی میکند. در چنین شرایطی است که دختران با اندک محبتهای کاذب افراد جامعه فریب خورده و جذب شبکه های فساد میگردند و از خانه و کاشانه خود فرار کرده و آواره میشوند.
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 12:10:00 ب.ظ ]
|