زارعپور و همکاران (۱۳۸۸) در مطالعه ای مداخله ای تاثیر بازی درمانی گروهی را بر میزان افسردگی کودکان مبتلا به سرطان مورد بررسی قرار دادند. جامعه پژوهش آن ها کودکان ۶ تا ۱۵ ساله مبتلا به سرطان بستری در مرکز درمانی-رفاهی محک در سال ۱۳۸۶ بودند. شیوه نمونه گیری آن ها در دسترس بوده و برای محاسبه نمره افسردگی از ابزار CDS-A[85] استفاده کردند. در نهایت ۲۴ نفر را که نمره ۸۴ به بالا را کسب کرده و افسرده شناسایی شده بودند را به طور تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تخصیص دادند. سپس جلسات بازی درمانی (۷جلسه، ۲ ساعته) در اتاق بازی بر روی گروه مداخله اجرا شد و در پایان برنامه بازی دوباره بر روی هر دو گروه آموزن بررسی افسردگی بعد از یک هفته اجرا شد. یافته های آن ها با بهره گرفتن از روش های آماری من ویتنی U، کروسکال والیس و ویلکاکسون نشان داد که تفاوت نمرات میانگین پیش آزمون و پس آزمون برای گروه آزمایش دارای معناداری آماری است. بدین ترتیب از آنجا که یافته های آن ها نشان داد بازی درمانی به طور معناداری موجب کاهش افسردگی گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل گشته است، آن ها چنین نتیجه گرفتند که بازی می‌تواند به عنوان یک مداخله مؤثر به وسیله اعضای تیم بهداشتی برای کمک به کودکان بستری استفاده شود تا آن ها را برای انجام روش های درمانی دردناک و تنش ناشی از بستری شدن آماده و سازگار نماید.

احمدی و زارع (۱۳۸۸) در مطالعه ای اثر بخشی بازی درمانی به شیوه شناختی-رفتاری را در کاهش مشکلات رفتاری کودکان ۷ تا ۹ ساله پسر مورد بررسی قرار داده و نشان دادند که جلسات بازی درمانی شناختی-رفتاری موجب کاهش مشکلات رفتاری کودکان می شود.

۲-۶٫ جمع بندی

بنابر آنچه ذکر آن رفت می توان بیان داشت که تحقیقات نشان می‌دهند در سرطان شناسی طب اطفال، درد علامتی است که کودکان بیش از همه از آن می ترسند (فرخ نیا، شهیدی، و فتح آبادی، ۱۳۹۰). اقدامات دردناک متعددی روی کودکان مبتلا به سرطان صورت می‌گیرد. از میان اقدامات بسیار زجر آور تشخیصی و درمانی در سرطان طب اطفال، آسپیراسیون مغز استخوان، پانکچر کمری یا نمونه گیری مایع مغزی- نخاعی و تزریق های وریدی می‌باشند که بر طبق گزارشاتی شرح آن ها رفت چنین اقداماتی درجات بالایی از درد، ترس، اضطراب و پریشانی هیجانی در کودک ایجاد می‌کنند. درد برای کودکان مضر است و دردی که تخفیف نیابد، پیامدهای جسمانی و روان شناختی منفی دارد. عدم کاهش درد، از کیفیت زندگی رضایت بخش ممانعت به عمل می آورد فرخ نیا، شهیدی، و فتح آبادی، ۱۳۹۰). از راهبردهای غیر دارویی به طور گسترده ای در مدیریت درد و مقابله با پریشانی هیجانی استفاده می شود. پاره ای از مؤلفه‌ های درمان شناختی-رفتاری چون مدیریت شرطی ها، هپنوتیزم، انحراف توجه/شناخت، حساسیت زدایی منظم، الگوبرداری و ترکیبی از آن ها به عنوان بسته مدخلات رفتاری چندوجهی از راهبردهایی هستند که اثربخشی آن ها در کاهش درد، اضطراب و پریشانی های کودک به خوبی اثبات شده اند. در این میان ترکیب بازی درمانی سنتی با درمان های شناختی-رفتاری به منظور تنظیم کردن درمان های شناختی-رفتاری با سطح تحولی کودک، نیاز کمتر به برقراری ارتباط کلامی و نیز کاهش نیاز به ابراز کلامی مشکل از سوی کودکان دستاوردهای در خور توجهی در این زمینه به همراه آورده است. به طوری که توجه محققان در این زمینه به ایجاد و بررسی اثربخشی چنین درمان هایی جلب شده است و آن ها شروع به اقدام استفاده از مؤلفه‌ های درمان شناختی-رفتاری در برنامه بازی ها به قصد آشنا ساختن کودک با فنون رفتاری در مرحله آماده سازی برای رویه های طبی دردناک پیشرو و نیز بهره گیری از بازی های در حین مراحل دردناک تشخیص و درمان کرده‌اند، نظیر مدیریت شرطی ها (تشویق ها و تقویت های واکنش های مثبت کودک به رویه های پزشکی در هنگام آماده سازی آن ها از طریق بازی ها یا حین انجام رویه های طبی واقعی) انحراف فکر (مثلا حباب سازی و استفاده از سوت یا بازی های کامپیوتری)، هپنوتیزم (از طریق داستان ها و خیال پردازی ها)، حساسیت زدایی منظم (مثلا از طریق رویارویی موفقیت آمیز قهرمان داستان کودک با سلسله مراتب ترس های وی)، تمرینات رفتاری (بازی با عروسک ها و ایفای نقش برای فراگرفتن واکنش های مقابله ای در برابر رویه های دردناک پزشکی)، الگوبرداری نمایشی و غیره.

بدین ترتیب در پژوهش حاضر نیز سعی بر آن بوده تا با ادغام مؤلفه‌ های درمان شناختی-رفتاری با بازی درمانی یک مداخله چندوجهی مناسب برای کاهش اضطراب در اطفال مبتلا به سرطان طراحی شده و سپس اثربخشی آن مورد مطالعه قرار گیرد.

از آنجا که آغاز هر مداخله درمانی با ارزیابی از مشکل و جمع‌ آوری اطلاعات ‌در مورد خودگویی ها، اسنادها، باورها و پیش فرض های فرد است. به دنبال ایجاد شیوه ای مناسب برای کودکان در پژوهش حاضر مرحله ارزیابی از طریق تکمیل جمله ها با عروسک ها، به کارگیری نقاشی انجام گرفت، چراکه از یک سو کودک در تکمیل جملات عروسک مسائل خویش را از زبان عروسک بیان کرده و مقاومت وی در بیان مستقیم تجربیات ناخوشایند و اجتناب و بازداری وی از احساسات منفی کاهش می‌یابد ؛ از سوی دیگر از طریق نقاشی کودکان تحریف های شناختی خود را در باب تجربه آزار دهنده به شیوه ای که نیازی به واژه ها ندارد ابراز می‌کنند (روما و نل، ۱۹۹۶).

پس از بخش ارزیابی نوبت به بخش میانی می‌رسد که در این مرحله درمانگر نقشه درمان را طراحی می‌کند و درمان روی افزایش خودکنترلی کودک، حس پیشرفت و یادگیری پاسخ های ناسازگارانه تر برای رویارویی با موقعیت های خاص متمرکز می شود. تعمیم و پیشگیری از عود و بازگشت در مرحله میانی به کار گرفته می شود تا کودک مهارت های جدیدی ‌در مورد زمینه‌های گوناگون بیاموزد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...