۲-۱-۸-۳- آزمون های مدل گولمن

تاکنون بر اساس مدل هوش عاطفی گولمن و متناظر با شایستگی های ذکر شده در آن، چندین ابزار اندازه گیری توسعه یافته است. از این جمله اند: پرسشنامه شایستگی های عاطفی[۱۲۵] (توسط بویاتزیس در سال ۱۹۹۴)، سنجش هوش عاطفی[۱۲۶] (توسط برادبری، گریوز، امرلینگ و دیگران در سال ۲۰۰۳) و پرسشنامه نمایه کاری هوش عاطفی[۱۲۷] (توسط شبکه ارزیابی عملکرد[۱۲۸] در سال ۲۰۰۰). در زیر این مقیاس ها را به اختصار توضیح داده ایم.

الف- پرسشنامه شایستگی های عاطفی(ECI) ؛ دانیل گولمن این آزمون را به عنوان آزمون هوش عاطفی که بر اساس مدل خودش طراحی شده بود، و به عنوان قدیمی ترین آزمون سنجش توانایی‌های مدیران، مدیران اجرایی و رهبران (پرسشنامه خود ارزیابی) و با کمک ریچارد بویاتزیس در سال ۱۹۹۴ توسعه داد (بویاتزیس، ۱۹۹۴: ۳۲۳-۳۰۴).

ب- پرسشنامه شایستگی های عاطفی (ECI) ؛ دیدگاه ۳۶۰ درجه ای دارد و سلسله ای از نشانگرهای رفتاری هوش عاطفی شخص، که توسط خود فرد، مدیر وی، سرپرست مستقیم او و همکارانش، ارزیابی شده است را ارائه می‌دهد. آن ۲۰ شایستگی را می سنجد و در چهار سرفصل ساختاری که توسط مدل گولمن ارائه شده است، سازماندهی می‌گردد؛ شامل: خود آگاهی، خود مدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط. از هر پاسخ دهنده خواسته می شود تا خودش و یا شخص دیگری را، بر روی طیفی که از ۱ (رفتاری که تنها به عنوان یک ویژگی و خصیصه ای مورد قبول فرد مذکور است) تا ۷ (رفتاری که از ویژگی های قوی فرد مورد مورد نظر می‌باشد) رتبه بندی شده است، توصیف نماید و برای هر شایستگی، چندین نمونه از این سؤالها با هم ترکیب می‌شوند. پاسخ دهنده دو جور رتبه بندی در مقابل دارد: یکی رتبه بندی خودش است و دیگری رتبه بندی کلی دیگران است(که متوسطی از سایر رتبه بندی های دیگران می‌باشد).

ج- سنجش هوش عاطفی[۱۲۹] : آزمون EIA ، توسط تراویس برادبری[۱۳۰] و جین گریوز[۱۳۱] به همراه اعضای تیم تحقیقاتی گروه تلنت اسمارت[۱۳۲] ، در تلاش برای ایجاد یک آزمون سریع و مؤثر هوش عاطفی، که قابل به کارگیری در مجموعه های مختلف باشد، به وجود آمد. بر اساس مدل هوش عاطفی دانیل گلمن، EIA از ۲۸ پرسش برای اندازه گیری چهار شایستگی اصلی مدل (خود آگاهی، آگاهی اجتماعی، مدیریت خود و مدیریت روابط) استفاده می‌کند و تکمیل آن به طور متوسط، تنها ۷ دقیقه زمان می‌برد. پرسش ها بازتاب وجود مهارت های بالا در افراد را نشانه می گیرند و از یک مقیاس شش نقطه متناوب استفاده می‌کند که انتخاب گزینه ۱ ، این نکته را برمی تابد که “هرگز” رفتار مورد نظر به نمایش در نمی آید و انتخاب گزینه ۶ بیان می‌کند که “همیشه” این رفتار بروز می‌کند. نتایج EIA در پنج نمره نهایی خلاصه می شود؛ یک نمره کلی هوش عاطفی و همچنین یک نمره برای هر یک از چهار جزء هوش عاطفی. آن همچنین در سه شکل گوناگون : Me Edition(خود سنجی)، MR Edition (در قالب ۳۶۰ درجه ای) و Team Edition (هوش عاطفی یک گروه کامل[۱۳۳] ) در دسترس می‌باشد.

د- ویرایش پرسشنامه نمایه کاری هوش عاطفی یا ((WPQei: WPQei به عنوان یک آزمون خود سنجی برای هفت شایستگی مدل هوش عاطفی گلمن طراحی شده است. ۸۴ پرسش WPQei برای هر شرکت کننده در این آزمون یک نمره کلی هوش عاطفی (خارج از ۱۰) و یک نمره (خارج از ۱۰) برای هر هفت شایستگی مورد نظر شامل: ابتکار[۱۳۴]، خود آگاهی، الهام ‌و شهود[۱۳۵] ، عواطف، انگیزش، همدلی و مهارت های اجتماعی، به دست می‌دهد(استایس و براون، ۲۰۰۴: ۱۷-۱۶).

۲-۱-۹- اکتساب و بهبود هوش عاطفی

سؤالی که می توان اینجا مطرح کرد این است که آیا می توان هوش عاطفی را بهبود داد؟ مفهوم این که بتوانیم به سادگی خصوصیات اصلی و اساسی شخصیت را تغییر دهیم ، صحیح نیست. آیا افراد بدبین با شرکت در یک کارگاه آموزشی می‌توانند خوش بین شوند؟ آیا اضطراب را می توان به سادگی درمان نمود؟ البته خیر، آیا افراد بدبین می‌توانند یاد بگیرند که مدل تفکر خود رابررسی نمایند، و بعضی اوقات این مدل را تغییر دهند؟ بله، این دو موضوع به نظر عکس می‌رسد. حتی اگر نتوان هوش عاطفی افراد را تغیر داد شاید بتوان به افراد مهارت‌های عاطفی را آموزش داد و به معلومات آن ها در این زمینه افزود(اکبرزاده، ۱۳۸۳: ۳۸).

در حقیقت یک توافق همگانی در ادبیات هوش عاطفی وجود دارد وآن اینکه هوش عاطفی به عنوان مجموعه ای از مهارت ها توصیف شده است،که می‌تواند از طریق آموزش توسعه داده شود(پیک ام ای[۱۳۶] و دیگران ،۲۰۰۲: ۳۷).

در این زمینه دو دیدگاه مطرح شده است :

۲-۱-۹-۱- دیدگاه مایر- سالووی

به عقیده مایر، قسمتی از هوش عاطفی غریزی است که یک نوع ظرفیت روانی برای معنی بخشی و کاربرد اطلاعات هیجانی می‌باشد، در حالی که قسمت دیگر آن چیزی است که ما از تجارب زندگی می آموزیم. قسمت اخیر می‌تواند به وسیله کوشش، تمرین و تجربه بهبود یابد. سالووی نظر مایر را توسعه می‌دهد یعنی عقیده دارد بسیاری از مهارت‌های که قسمتی از هوش عاطفی هستند را می توان یاد گرفت. سالووی اعتقاد دارد هوش عاطفی عبارت است از یک سری مهارت‌ها و قابلیبتهای که می‌تواند هم آموزش داده و هم یاد گرفته شوند، به طوری که یک شخص بتواند از نظر عاطفی بهتر تربیت یابد(اکبرزاده، ۱۳۸۳: ۴۰-۳۹).

سالووی(۱۹۹۷) معتقد است بیشتر مهارت‌ها در اثر تعلیم و تربیت پیشرفت می‌کنند و احتمال دارد این موضوع برای حداقل بعضی مهارت‌های در رابطه به هوش عاطفی صحیح باشد. مهارت‌های عاطفی در منزل و با تعامل خوب والدین کودک شروع می‌گردد. همچنین امکان دارد برخی یادگیریهای درمانی در مدرسه انجام گیرد. بعضی از مهمترین یادگیریها در ارتباط غیر رسمی بین کودک و معلم صورت می‌گیرد. معمولا معلمین نقش یک الگوی مهم و بالقوه عاقل بزرگسالان را به عهده دادرند. و در نهایت جای دیگری که مهارت‌های هوش عاطفی آموزش داده می شود برنامه استاندارد است(همان: ۴۵).

بنابر عقیده سالووی اهمیت ارزش‌ها نیز زیاد است. زیرا ارزش‌ها تاحدی معلومات خود آگاه فرد را ‌در مورد هیجان‌ها تعیین می نمایند. در غرب ارزش‌ها ‌معمولا در موضوعهای هنرهای آزاد مانند تاریخ تمدن و شهروندی و دین و مذهب بحث می شود. در نظام ارزش‌های شرقی دین و عرفان، ارزش‌های والای انسانی و از خود گذشتگی احترام به گوهر وجود افراد و تساوی و برابری وجود دارد که باید در عمل نیز انجام شود(همان: ۴۷).

۲-۱-۹-۲- دیدگاه گولمن – امرلینگ

رابرت امرلینگ و دانیل گولمن معتقدند هر چند دانش کنونی می‌گوید که ژنها نقش مهمی در هوش عاطفی دارند اما این را هم اذعان می‌کنند که آن ها در تجربیات احساسی، عاطفی و اجتماعی افراد تغییرشکل میابند. ‌بنابرین‏ می توان ادعا کرد که هوش عاطفی تا حدی از تجربیات زندگی نیز به دست می‌آید(امرلینگ و گولمن،۲۰۰۳: ۲).

مهارت‌های هوش عاطفی، استعدادهای ذاتی نیستند، بلکه توانایی‌هایی اکتسابی هستند و از طریق آموزش میتوان آن ها را فراگرفت(گولمن و دیگران، ۱۳۸۵: ۶۵).

گولمن یک فرایند مطلوب برای توسعه هوش عاطفی در سازمان ها ایجاد ‌کرده‌است که این فرایند شامل چهار مرحله است و در شکل۳-۲ به تصویر کشیده شده است.

۱- آمادگی برای تغییر: شامل ارزیابی قابلیت های اساسی است که برای اثر بخشی فردی و سازمانی بسیار حیاتی هستند، همچنین متقاعد کردن نیروی کار تا ‌قابلیت های عاطفی خود را برای کسب نتایج مطلوب بهبود بخشند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...