اگر از حال او، اطمینان حاصل شد و یا از راه دیگری معلوم شد که بنا دارد معصیتی را مرتکب شود، هرچند هنوز هم مرتکب نشده ، جلوگیری از او واجب است (خمینی(امام): ۴۷۱ و۴۷۰)
به نظر می رسد در شرط دوم آمر به معروف و ناهی از منکر به دنبال نشانه هایی برای احتمال تأثیر یا عدم احتمال آن هست در اینجا نیز به دنبال نشانه یا نشانه هایی مبنی بر تکرار عمل یا پشیمانی از عمل باید باشد تا متناسب با آن امر و نهی صورت گیرد یا وجوب آن ساقط شود.

۲-۱-۳-۴- فقدان مفسده و ضرر (شرط چهارم)
شرطی که به عنوان شرط پایانی ذکر می شود عدم مفسده و ضرر است صاحب جواهر در این موضوع اینگونه می گوید؛
در مورد شرط چهارم صاحب جواهر می گوید: «چهارمین شرط آن است در نهی از منکر مفسده ای نباشد، اگر علم یا ظن پیدا کرد که ضرری به او یا مال یا آبروی او برسد یا این که مفسده ای متوجه یکی از مسلمین باشد، چه در وضعیت او و چه در مال او وجوب انکار ساقط می شود و این به دلیل قاعده نفی ضرر و ضرار و حرج در دین است و سهولت در امر دین، امام رضا (ع) فرمودند: امر به معروف و نهی از منکر برکسی واجب است که امکان انجام آن را دارد و ترسی برخود نداشته باشد»[۱۳] (نجفی، ج ۲۱: ۳۷۱)
روایت فوق با اندکی تفاوت از امام صادق (ع) نقل شده که فرمودند: « امربه معروف ونهی ازمنکر به کسی که واجب است که قدرت براقامه آن داشته باشد و همچنین برخود ( و براصحاب خود نترسد )یعنی خوف ضرر جانی برای خودش ونزدیکانش نداشته باشد»[۱۴] (عاملی،ج ١۶: ۱۲۵).
در فتاوای حضرت امام خمینی (ره) اینچنین آمده:
در این موارد امر و نهی واجب نیست :
بداند که نهی او سبب ضرر جانی و یا آبروئی یا مالی قابل توجهی به خودش یا نزدیکان و یاران و همراهان و یا سایر مؤمنان می شود.
اگر نهی او سبب ضرر فعلی نیست ولی در آینده ضرری به او می رسد، واجب نیست (خمینی(امام)، ج ۱: ۴۷۲).
یک وقت هم هست که موضوع امر به معروف و نهی از منکر، موضوعی است که اسلام برای آن اهمیتی بالاتر از جان و مال و حیثیت انسان قائل است. می بینید قرآن به خطر افتاده است… بنابراین، امر به معروف و نهی از منکر، در مسائل بزرگ مرز نمی شناسد. هیچ چیزی، هیچ امر محترمی نمی تواند با امر به معروف و نهی از منکر برابری کند، نمی تواند جلویش را بگیرد… امام حسین (ع) فرمودند به ما فهماند که انسان در راه امر به معروف و نهی از منکر به جایی می رسد که مال و آبروی خودش را باید فدا کند، ملامت مردم را باید متوجه خودش کند (مطهری، ۱۳۸۷، ج۲: ۱۳۰).
رساندن ضرر به خود و دیگران از جمله عواملی است که وجوب امر و نهی را نفی می کند، باید گفت سخن استاد شهید؛ مطهری در دو شرط « احتمال اثر و عدم ترتب مفسده» مکمل این بحث است؛
امر به معروف و نهى از منکر براى این است که معروف رواج بگیرد و منکر محو شود، پس در جایى باید امر به معروف و نهى از منکر کرد که احتمالا این کار اثر داشته باشد و اگر مى‏دانیم که قطعا بى‏اثر است واجب نیست، دیگر اینکه این عمل براى این است که یک مصلحتى انجام شود، پس در جایى باید صورت بگیرد که مفسده بالاترى بر آن مترتب نشود. لازمه این دو شرط بصیرت در عمل است. آدمى که در عمل بصیرت ندارد نمى‏تواند پیش‏بینى کند که آیا اثرى بر این کار مترتب هست یا نیست و آیا مفسده بالاترى هست یا نیست. این است که امر به معروف‏هاى جاهلانه همان طورى‏ که در حدیث آمده افسادش بیش از اصلاحش است…. در این تکلیف هر کسى حق دارد بلکه واجب است که منطق را و عقل را و بصیرت در عمل را و توجه به فایده را دخالت دهد. این عمل به نام «امر به معروف و نهى از منکر» خوانده مى‏شود (مطهرى، ج‏۴: ۹۶۵).
به نظر می رسد تأکید استاد بر این مطلب که شخص آمر و ناهی باید بصیرت داشته باشد گویای این حقیقت است افعال جاهلانه ممکن است نتایج مطلوبی در پی نداشته باشد و سبب مفسده هایی شود که جبران ناپذیر باشد، توجه به تمامی شرایط امر و نهی و نکته های ریز آن به انجام بهتر این فریضه کمک می کند.
۲-۱-۴- مراتب امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهى از منکر داراى درجاتى است که در حدیث امیر مؤمنان (ع) به آن اشاره شده است:
« گروهى، منکر را با دست و زبان و قلب انکار مى‏کنند، آنان تمامى خصلت‏هاى نیکو را در خودگرد آورده‏اند. گروهى دیگر، منکر را با زبان و قلب انکار کرده، امّا دست به کارى نمى‏برند، پس چنین کسى دو خصلت از خصلت‏هاى نیکو را گرفته و دیگرى را تباه کرده است. و بعضى منکر را تنها با قلب انکار کرده، و با دست و زبان خویش اقدامى ندارند، پس دو خصلت را که شریف‏تر است تباه ساخته‏اند و یک خصلت را به دست آورده‏اند. و بعضى دیگر منکر را با زبان و قلب و دست رها ساخته‏اند که چنین کسى از آنان، مرده‏اى میان زندگان است »[۱۵] (نهج البلاغه: ۵۴۲ ).
در حدیث فوق از امیر مؤمنان ضمن اشاره به گروه های مختلف مردم از نظر التزام به فریضه امر به معروف و نهی از منکر، بیان شده امر به معروف و نهی از منکر دارای سه مرتبه قلبی، گفتاری و یدی است.
هرچند که در این که کدام مرتبه اول باشد اختلاف است برخی مرحله «زبان» را مقدم می دانند همچون الشیخ و ابن حمزه «یجب أولا باللسان ثم بالید ثم بالقلب» م برخی همچون سلار « ید» را مقدم می دانند «بالید أولا، فإن لم یمکن فاللسان، فإن لم یمکن فالقلب» و از الحلبی فی الإشاره «یجب بالید و اللسان، فإن فقدت القدره أو تعذر الجمع فیه بین ذلک فباللسان و القلب خاصه، فإن لم یمکن الجمع فیه بینهما لأحد الأسباب المانعه فلا بد منه باللسان، و لا یسقط الإنکار به شی‏ء»(نجفی، ج ۲۱ : ۳۷۹)
اما باید گفت همه این بیانات برمی گردد به شرایط و موقعیت های مختلفی که در آن امر و نهی صورت می گیرد، و این که هر موقعیت مرتبه خاص خود را می طلبد.
۲-۱-۴-۱-مرحله قلبی
مرحله ای در امر به معروف و نهی از منکرکه از آن تعبیر به مرحله قلب می شود مقدمه همه مراحل او پایین ترین مرتبه امر و نهی است، و آن این است که بر هر مسلمانى واجب است که در دل اراده کند انجام طاعات را هم نسبت به خود هم از دیگران و بر هر مسلمانى واجب است که در قلب کراهت داشته باشد انجام معاصى را چه از خود و چه از دیگران، این مرحله امر به معروف و نهى از منکر چون قلبى است مشروط به شرطى نبوده و بلکه على الاطلاق واجب است (محمدی ، ۱۳۷۸: ۶۰۱).
امام صادق(ع) فرمودند: «منکر را با دل‏هایتان ناخوشایند بدارید و با زبان‏هایتان نهى کنید و با اِعمال قدرت، پیشانى کسانى را که مرتکب منکر مى‏شوند، بکوبید و در راه خدا از ملامت هیچ ملامت کننده‏اى نهراسید; پس اگر اندرز گرفتند و به حق بازگشتند، دیگر کارى با آنان نداشته باشید»[۱۶] (کلینی، ۱۳۶۲، ج ۵: ۵۶)
امیر مؤمنان (ع) همچنین فرمودند: « کسى که منکر را با قلب و دست و زبانش انکار نکند، مـُرده ‏اى است در میان زندگان»[۱۷] (نجفی، ج ۲۱ : ۳۷۴).
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «من رأى منکرا فلینکر بیده إن استطاع، فإن لم یستطع فبقلبه، فحسبه أن یعلم اللَّه من قلبه أنه لذلک کاره» (همان منبع : ۳۷۵)؛ کسی که فساد دید، اول باید با قدرت جلویش را بگیرد. اگر با قدرت نمی‌تواند، با بیان جلویش را بگیرد. اگر نه قدرت و نه بیان دارد، یعنی کسی نه زور و نه زبان دارد، باید قلباً ناراحت باشد.
احساس نفرت با مشاهده منکر، امری طبیعی است و لازم است این احساس در قلب هر مسلمانی شعله‌ور باشد. برای نمونه به این روایات اشاره می‌کنیم:
پیامبر اکرم (ص) فرمود: «بهترین اعمال، حب و بغض در راه خداست.» و «کسی که عمل زشتی را به قلب و زبانش انکار نکند مرده‌ای میان زنده‌هاست.» (اسماعیل نژاد، ، ۱۳۸۷: ۴۰).
این مرتبه مقدمه ی همه مراتب هست، این که باید هر مسلمان در دل خویش نسبت به فعل حرام کراهت داشته باشد، امّا آنچه به عنوان اولین مرتبه ذکر می شود اظهار این تنفر قلبی است. صاحب جواهر انکار قلبی را اینگونه می گوید: انکار قلبی به معنای باور، حتی نارضایتی و یا نفرت و یا امثال آن از مراتب امر به معروف نیست، و واجب بودن آن به دلیل برخی از نصوص است، اما اظهار آن مرتبه ای از امر به معروف و نهی از منکر است به این به خاطر دلالت فعلی است،اما به شکل مطلق واجب نیست، بلکه با توجه به شرایط خاص خود واجب می شود[۱۸] (نجفی، ج ۲۱ : ۳۷۷)
مرتبه اول این است که عملی از خود بروز دهد که تنفر قلبی او را از منکر و خواسته او در انجام معروف و ترک منکر را نشان دهد. و این دارای درجاتی است؛ از جمله: بستن چشم، عبوس بودن و گرفتگی صورت، رو برگرداندن یا برگرداندن بدن، رها کردن و ترک مراودت با او. مرتبه دوم، امر و نهی با زبان، و مرتبه سوم، امر و نهی با دست است [۱۹](خمینی(امام)، ج‏۱: ۴۷۶)
کراهت و انزجار. متضاد (الحُبّ) است. (مهیار، ۱۴۱۰: ۱۸۹)
امر و نهی کننده ناراحتی قلبی خود را از منکر واقع شده آشکار می کند و به طرف می فهماند که منظورش از این کار، این است که وی معروف را انجام داده و یا منکر را ترک نماید. برای این کار چند درجه است؛ در مواجهه با کسی که منکری را انجام داده: به صورت چهره در هم کشیدن، روی گرداندن ترک معاشرت، سلام نکردن، ازدواج نکردن، خرید نکردن و هر آنچه که نشان دهد که از خطای فرد خطاکار ناراحت هستیم، و در مورد خوشایندی از انجام معروف نیز باید رضایت و خوشایندی خود را از انجام آن فعل در چهره و رفتار نشان داده شود تا مصداق امر به معروف قلبی باشد ؛
در تاریخ آمده که اسماء بنت عمیس میگوید: رسول خدا (ص) به خانه همسرش عایشه وارد شد. خواهر عایشه به دیدن عایشه آمده بود و لباسی از نوع لباس زنان شام، با آستینهای گشاد پوشیده بود. چون نگاه رسول خدا (ص) به او افتاد، برخاست و از خانه بیرون رفت. عایشه به خواهرش گفت: دورشو؛ زیرا رسول خدا (ص) چیزی دید که ناراحت شد. خواهر عایشه بیرون رفت. بعدها عایشه از پیامبر اعظم (ص) پرسید: چرا بیرون رفتید و ناراحت شدید؟ حضرت فرمود: آیا وضعیت خواهرت را ندیدی؟ برای زن مسلمان جایز نیست غیر صورت و دستهایش دیده شود (مدنی بجستانی، ۱۳۷۶، ج ۲،: ۸۷).
امام رضا (ع) فرمودند: همنشین شراب خوار نباش و بر او سلام نکن. [۲۰](مجلسی، ج ۶۳: ۴۹۱)
یک نوع برخورد با اشخاص خطاکار جهت اظهار ناراحتی قلبی ترک معاشرت یا سلام نکردن، عدم ازدواج و… است .
امر و نهی قلبی یک مسلمان- کراهت نسبت به فعل حرام- در رفتار او ظهور و بروز می یابد و رفتار مخالف قلب خود ندارد البته تمامی مراحل امر به معروف و نهی از منکر مشمول اصل الأیسر فالأیسر و الاسهل فالاسهل هست و نوع مواجهه با انجام منکر در هر مرحله خود نیز مرتبه بندی دارد.
۲-۱-۴-۲- مرحله گفتاری
مر حله دوم امر و نهی گفتاری است صاحب جواهر این مرتبه را اینگونه بیان می کند: « مرتبه دیگر امر و نهی بعد از مرتبه قلبی مرتبه گفتاری است، که با در نظر گرفتن مراتب از آسان به مشکل صورت می گیرد »[۲۱] (نجفی، ج ۲۱ : ۳۷۹)
بر هر مسلمانى واجب است که دیگران را با قول‏ و سخن امر به معروف و نهى از منکر نماید یعنى اگر مى‏بیند مسلمانى اهل نماز و روزه و سایر واجبات نیست و یا مسامحه مى‏کند به او اعتراض کند که چرا مسامحه دارى؟ چرا نماز نمى‏خوانى؟ مسلمان باید نماز بخواند و … و اگر مى‏بیند که مسلمانى اهل فسق و فجور و شراب و قمار و تعدى از حدود الهى است بر او اعتراض نموده و با نرمى و گاهى با پرخاشگرى بگوید: چرا شراب مى‏خورى؟ چرا به ناموس مردم تعرض مى‏کنى؟ تو حق ندارى اقدام به معصیت کنى و … (محمدی ، ۱۳۷۸: ۶۰۱).
سخنرانیهای معصومان(ع) در مقام موعظه و نصیحت، جزو این مرحله از امر به معروف و نهی از منکر شمرده میشود. از سوی دیگر، نوعی از این مرحله، گفت‌و‌گوی دو جانبه است. بحثها و مناظرههایی که معصومان(ع) با اصحاب خود و نیز با دیگر علما، از این دسته امر به معروف و نهی از منکر بوده است. از سوی دیگر، این مرحله در شرایطی که انسان تشخیص میدهد بهتر است، میتواند به شکل گفت‌وگوی خصوصی باشد.
امام باقر(ع) فرمودند: رسول خدا(ص) از بازار مدینه عبور میکرد و مردی را در حال فروختن حبوبات دید. حضرت به او فرمود: چه حبوبات نیکویی!! چند میفروشی؟ در این زمان، خداوند به پیامبر الهام کرد که دستت را به درون حبوبات فرو ببر. رسول خدا(ص) دست خود را به درون حبوبات فرو برد و دید قسمت زیرین آن، با قسمت رویش تفاوت دارد و نامرغوب‌تر است. پیامبر رو به فروشنده کرد و فرمود: «میبینم تو بین خیانت به مسلمانان و کم‌فروشی جمع کردهای» (کلینی، ۱۳۶۲، ج۵: ۱۶).
در حدیث فوق سخن پیامبر(ص) در قالب اعتراض به شخص خطاکار، به عنوان امر به معروف و نهی از منکر مطرح می شود و رسول گرامی اسلام(ص) گناه و خطای او را به او متذکر می شود، امر و نهی به صورت گفتاری و زبانی مرتبه دوم امر به معروف و نهی از منکر می شود.
مرتبه زبانی امر به معروف نیز دارای سه مرحله است :
۱- موعظه و گفتار نرم
۲- امر و نهی آرام
۳- امر نهی تند (اکبری، ۱۳۸۷: ۹).
هر مرتبه از این فریضه تابع منطق ساده‏اى است و آن حرکت از ساده به دشوار و یا به تعبیر فقها قاعده الأیسر فالأیسر و الاسهل فالاسهل است، و مرحله زبانی نیز این قاعده مستثنی نیست، چنانچه در بیان فوق این موضوع تذکر داده شده است.
در کتب دینی ما نسبت به انجام و کاربرد مراتب امر به معروف و نهی از منکر دستوراتی بیان شده است که رهگشای ما در عملکرد صحیح می باشد، در مرتبه امر و نهی لسانی توجه به نکات زیر خالی از لطف نیست:

    1. اگر احتمال دهد که هدف با موعظه و ارشاد و سخن نرم برآورده می شود واجب است به همین صورت عمل کند و به بیش از آن تعدی نکند .
    1. اگر بداند که موعظه ارشاد و سخن نرم تاثیر نمی‌کند امر و نهی زبانی کند و در صورت احتمال تاثیر از آسان ترین مرتبه آن شروع نماید و به بیش از آن تعدی نکند به ویژه اگر گنهکار از امر و نهی او مورد هتک قرار می گیرد.
  1. اگر بر طرف شدن منکر و اقامه معروف متوقف بر سخن تند و شدت بخشیدن در امر و تهدید و وعده‌ی مخالفت با گنهکار باشد جایز و بلکه با پرهیز از دروغ واجب است.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...