۱- خلاقیت اولیه: این نوع خلاقیت از فرایند‌های اولیه ناشی می‌شود که ما بر اساس آگاهی انتخاب می‌کنیم و تقریباً در همه وجود دارد، اما ممکن است فرد سال­ها بکوشد ولی نتیجه‌ای حاصل نگردد.

۲- خلاقیت ثانویه: ناشی از فرایندهای فکری بالاتری است که در این فرایند مقوله‌هایی مانند: تجزیه و تحلیل، نظم و کارهای سخت جا می‌گیرد. انسان‌گرایان این مرحله را مرحلۀ انتقال می‌نامند.

۳- خلاقیت ترکیبی: که ترکیبی از خلاقیت اولیه و ثانویه می‌باشد و کارهای بزرگ فلسفی، هنری و کشف­های علمی در آن جای می‌گیرد و این همان خودشکوفایی در طبقه ­بندی مازلو می‌باشد. (مازلو، ۱۹۶۸، به نقل از خامنه ای، ۱۳۸۱)

د) دیدگاه شناختی: روانشناسان شناختی معتقدند، عامل اصلی شکل دهنده به رفتار چیزی است که ما در اصطلاح آن را درک می نامیم. انسان دانش می اندوزد، مسئله حل می‌کند، برای آینده نقشه می کشد و بسیاری فعالیت های دیگر. همه این فعالیت ها برخاسته از ادراک و طرز تلقی او نسبت به واقعیت و پدیده‌های اطراف است. خلاقیت نوعی ادراک است. برداشت فرد از محیط، سازماندهی عناصر و عوامل گوناگون و طرح قالب های ذهنی و فکری همگی می‌تواند با خلاقیت ارتباط داشته باشد(مازلو، ۱۹۸۳، به نقل از شرعیات،۱۳۹۳)

ه) دیدگاه فلسفه و عرفان اسلامی: در این دیدگاه به پیروی از قرآن مجید، آفرینش را به دو گونۀ امر و خلق معرفی می‌کند. خلاقیت انسان در این دیدگاه ‌به این دلیل می‌باشد که منصب خلافت الهی دارد و خلاقیت بشر از تخیّل و خیال او تجلّی می‌گردد. انسان می‌تواند مخلوق خیال خود را تجسّم و به آن وجود خارجی ببخشد. خلاقیت در فلسفۀ اسلامی به معنای خلق از عدم می‌باشد (خامنه‌ای ، ۱۳۸۱، ص۵).

در فلسفۀ اسلامی بین آفرینش از هیچ و عدم و آفرینش از ماده فرق می‌گذراند. آفرینش از هیچ عدم را ابداع و آفرینش از ماده را خلق نام‌گذاری کرده‌اند. به نظر می‌رسد که خلاقیت در این دیدگاه، با ایجاد از عدم سازگارتر باشد. در این دیدگاه، انسان به اقتضای خلافت، دارای دو گونۀ امر و اراده است. نوعی از آن تکوینی و طبیعی است و می‌تواند منشاء آفرینش شود که آن را خلاقیت می‌نامند. نمونۀ دوم همان فرامینی است که انسان در افعال ارادی خود به عضلات و اندام بدن خود می‌دهد. (خسرو نژاد، ۱۳۸۲، ص۴۶)

۱۳-۲- بخش های تشکیل‌دهنده خلاقیت

خلاقیت مفهومی فراتر از تفکر خلاق است، به گونه‌ای که تفکر خلاق را می‌توان بخشی از خلاقیت دانست. تورنس خلاقیت را تشکیل شده از سه بخش تفکر خلاق، مهارت های مربوط به موضوع و انگیزه درونی می‌داند که در جایگاه برخورد این سه بخش، عمل آفرینش از فرد آفریننده سر می‌زند (پال تورنس، ۱۹۸۵، ترجمه قاسم‌زاده، ۱۳۷۵). ‌بنابرین‏ خلاقیت در هر زمینه‌ای به سه چیز بستگی دارد: ۱٫ مهارت‌های مربوط به موضوع ۲٫ مهارت‌های مربوط به خلاقیت ۳٫ انگیزه درونی.

۱-۱۳-۲- مهارت‌های مربوط به موضوع

مهارت‌های مربوط به موضوع یعنی این‌که ، شخص در یک موضوع و زمینه خبره شود، چرا که با داشتن درک عمیق از موضوع، بهتر قادر خواهد بود که به تفکر درباره‌ راه‌ حل ‌های ابتکاری و نوآورانه برای حل مسائل در آن زمینه، بپردازد. آن چه در این مورد اهمیت بسزایی دارد، گردآوری داده ها و دانش لازم در همان موضوع است. این مهارت‌ها که در برگیرنده‌ی شناخت موضوع، مهارت‌های تکنیکی لازم برای انجام کار، و استعداد در آن زمینه هستند، وابسته‌اند به توانایی‌های شناختی، مهارت‌های حرکتی، ادراکی، و فطری، و آموخته‌های فرد (حسینی، ۱۳۷۸، ص۴۲).

۲-۱۳-۲- مهارت‌های مربوط به خلاقیت (تفکر خلاق)

به گفته‌ تورنس، آنچه از تفکر خلاق که به دنبال پرورشش هستیم، به زبان ساده تکرار تجربه‌ “آهان” در همه‌ افراد به‌ویژه افراد آفریننده است. به‌بیان دیگر، خلاقیت یعنی “آهان یافتم” (امابلی، ۱۹۸۳، ترجمه قاسم‌زاده و عظیمی، ۱۳۷۵). مهارت‌های مربوط به خلاقیت دربرگیرنده‌ی روش‌های شناختی مناسب، مهارت‌های تفکر خلاق، و روش کار سازنده هستند، که وابسته‌اند به آموزش‌ها، تجربه ها در تولید ایده های نوین، و ویژگی‌های شخصیتی (حسینی، ۱۳۷۸، ص۴۳).

۳-۱۳-۲- انگیزه

انگیزه درونی زمانی رخ می‌دهد که میل به انجام کار، به خاطر همان کار باشد، ‌به این سبب که کار برای فرد، جالب و رضایت بخش است. در این میان آنچه برای خلاقیت اهمیت بیشتری دارد، انگیز‌ه‌ی درونی است. وقتی شخص انگیز‌ی درونی دارد، موقعیت‌هایی را که به آن‌ ها علاقه دارد و نیازمند استفاده از خلاقیت و دیگر توانایی‌هایش هستند، جستجو خواهد‌کرد. (پال تورنس، ۱۹۸۵، ترجمه قاسم‌زاده، ۱۳۷۵). آمابلی بیان می‌کند که هر چند انگیزه درونی تا اندازه‌ای فطری است اما تا اندازه‌ای بسیار بیشتر، به محیط اجتماعی بستگی دارد (امابلی، ۱۹۸۳، ترجمه قاسم‌زاده و عظیمی، ۱۳۷۵). انگیزه دربرگیرنده‌ی نگرش به کار و درک فرد از انگیزه خود برای انجام کار است، که وابسته‌اند به میزان اولیه انگیزه درونی برای آن کار، و بود یا نبود عامل‌های بیرونی مشخص در محیط، و توانایی فرد در کاستن از محدودیت‌های محیطی (حسینی، ۱۳۷۸، ص۴۳). آمابلی(۱۹۹۰) به نقل از حسینی(۱۳۸۰) برای تحلیل عناصر ذکر شده نمودار زیر را پیشنهاد می‌کند:

نمودار (۱-۲) محل تقاطع خلاقیت

۱۴-۲- فرایند خلاقیت

تحقیقاتی که روانشناسان ‌در مورد مراحل خلاقیت با توجه به تجزیه و تحلیلی که پیرامون افکار افراد خلاق مورد مطالعه قرار گرفته است، مطالبی پیرامون خلاقیت کشف شد. در موارد زیادی نیز خود دانشمندان، هنرمندان و افراد خلاق خود فکر خود را تجزیه و تحلیل کرده‌اند و یا دیگران افکار آن ها را مورد بررسی قرار دادند. معروف ترین و قدیمی ترین تقسیم بندی ‌در مورد فرایند خلاقیت تقسیم بندی والاس است که هنوز هم قابل توجه است(میکانی، ۱۳۹۲، ص۷۹). والاس برای خلاقیت چهار مرحله قایل شده است که عبارتند از:

۱-۱۴-۲- مرحله آماده سازی[۳۲]

منظور از این مرحله آن است که باید هرکس در هر زمینه ای که فعالیت می‌کند، با ابعاد مختلف آن زمینه یا رشته آشنا باشد(والاس، ۱۹۹۰، به نقل از حسینی، ۱۳۸۰). در جامعه این آشناسازی و آمادگی به عهده تعلیم و تربیت می‌باشد. اگر به تعلیم و تربیت به عنوان یک فرایند نگریسته شود این آمادگی بهتر ایجاد می شود. تعلیم و تربیت دو جنبه دارد: جنبه عام و جنبه تخصصی. آنچه که فرد را برای جهش فکری و توانا ساختن و امادگی مهیا می‌کند تعلیم و تربیت به صورت خاص است زیرا اگر انسان دارای ذهن پراکنده ای باشد، عمیقا نمی تواند به موضوعی بیندیشد و روی همه جهات آن تمرکز کند. ‌بنابرین‏ تعلیم و تربیت در زمینه خاص، اطلاعات زیاد از آنچه که گذشته، حافظه قوی، ذهن کنجکاو و جستجوگر همه برای فرد خلاق ایجاد آمادگی می‌کند(میکانی، ۱۳۹۲، ص۸۴)

۲-۱۴-۲- نهفتگی[۳۳]

اینکه این نظر و عقیده در ذهن من بود و تا اینکه کامل شد معنای نهان شدن دارد. در این مرحله فعالیت آشکاری صورت نمی گیرد و شاید برای مدتی کنار گذاشته شود و گاهی مجددا به ذهن خطور می‌کند. گاهی اوقات فرد درباره آنچه آموخته یا تجربه کرده در ذهن خود مروری می‌کند. مواردی از مسئله روشن تر می شود و پیرایش می شود(والاس، ۱۹۹۰، به نقل از حسینی، ۱۳۸۰).

۳-۱۴-۲- اشراق[۳۴]، جرقه فکری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...