دانلود پروژه های پژوهشی درباره طراحی وضعیت موردانتظار ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
اصلی سیستمهای چندعاملی، موجودیتهایی مستقل، خودمختار، هدفمند، با قابلیت های معمولا قوی در برقراری ارتباط با سایر عاملها و نیز قابلیت تعامل اجتماعی میباشند که دارای یک واحد تصمیمگیر مجزای داخلی هستند که آن عامل را در جهت رسیدن هر چه سریعتر و بهتر به اهداف طراحی مدنظر طراح عامل یاری می کند. همچنین معمولا عاملها از سطحی از هوشمندی برخوردارند که گرچه در مورد هر عامل منفرد ممکن است قابل توجه نباشد، ولی در کل سیستم را به طرز محسوسی در تحقق هدف کلی آن یاری خواهد کرد. مجموع اهداف عاملها به گونهایست که یک هدف کلی و نهایی را برای سیستم تأمین می کند و این اهداف خرد مسلما نبایست با هدف کلی سیستم متناقض باشند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در این پژوهش قصد داریم به کمک عاملهای هوشمند، راهکاری به منظور ترسیم وضعیت موردانتظار سازمان توسط سیستمهای چندعاملی ارائه کنیم.
تعریف مسئله
از دهه ۱۹۸۰ در علم مدیریت، نگرش مبتنی بر ویژگیهای فردی و رفتاری رهبر، جای خود را به تعیین یک چشمانداز جامع و دقیق از سوی رهبران رده بالای سازمان داد. این جایگزینی به خصوص برای سازمانهایی که مکررا دستخوش تغییر هستند، بسیار حائز اهمیت بود. بنابراین چشمانداز سازمان که تا آن زمان بیشتر جنبه تشریفاتی و شعارگونه داشت، به تدریج در علم رهبری[۳] از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار شد که میتوانست به عنوان ابزار تأثیرگذاری در دست رهبر سازمان مورد استفاده قرار گیرد. علاوه بر آن وجود یک چشمانداز مشترک[۴] در میان اعضای سازمان، می تواند به هماهنگی بهتر اعضا در راستای تحقق اهداف سازمان و ایجاد یک مزیت رقابتی در مقایسه با سازمانهای فاقد اینگونه چشماندازها، منجر شود. بسیاری از محققین در حوزه رهبری، داشتن چشمانداز مناسب را برای رهبری اثربخش بسیار ضروری دانسته و آن را لازمهی پیادهسازی استراتژیها در سازمان و از ابزار مدیریت استراتژیک میدانند. چشمانداز در حقیقت منظر برازندهی[۵] سازمان را در یک افق معمولا درازمدت ترسیم می کند و سازمان را در گذر زمان به سوی این آینده پیشرو رهنمون می شود. چشمانداز خود می تواند دارای سطوح و مراحل متفاوتی باشد که هر مرحله بیانگر یک وضعیت ایدهآل برای سازمان در یک برهه زمانی مشخص است. اما چگونگی طراحی این وضعیتها نیازمند داشتن دانشی وسیع در حوزه هایی متفاوت و متنوع است که شاید از حیطه تواناییهای یک فرد یا حتی یک گروه از مدیران خارج باشد، لذا نیاز به ایجاد ابزار و راهکارهای منسجمی به منظور انجام این مهم در سازمانها امروزه و با توجه به حرکت سازمانها به سوی استفاده راهبردی از اطلاعات، بیش از هر زمان دیگری احساس می شود.
مفهوم سیستمهای چندعاملی که در یکی دو دهه گذشته به طرز چشمگیری گسترش یافته و در شاخه های مختلف علوم و فنون رسوخ کرده است، به عنوان ابزار مناسب و قدرتمندی در مدلسازی سیستمهای اجتماعی به کار گرفته شده و کارایی خود را در شبیهسازی این دسته از سیستمها به اثبات رسانیده است. بنابراین ما در این پایان نامه برآنیم تا به کمک سیستمهای چندعاملی و مفهوم عاملهای هوشمند، و از طریق وارد نمودن مفاهیمی همچون آینده پژوهی[۶]، طرحریزی سناریو[۷]، تنظیم هدف[۸] و غیره، وضعیت موردانتظار سازمان را در یک سیستم اطلاعاتی استراتژیک به نحو بهینه و با درنظر گرفتن فاکتورها و متغیرهای مختلف درون و برونسازمانی، طراحی و ارائه کنیم. نتایج این پژوهش می تواند به مدیران ردهبالای سازمان در تصمیم گیریهای مهم و کلیدی و ترسیم استراتژی های موردنیاز کمک شایانی نماید.
اما برای شرح صورت مسئله ابتدا بایست به بررسی مختصر مدلی بپردازیم که توسط اکبرپور و همکاران ارائه شده]۱[ و یک سیستم اطلاعاتی استراتژیک را به کمک مفاهیم مطروحه در سیستمهای چندعاملی و با بهره گرفتن از عاملهای هوشمند مدل نموده است (شکل ۱‑۱).
در این معماری، عناصر سیستم اطلاعاتی راهبردی سازمان در قالب عاملهایی با ویژگیهای خاص خود، مدل شده اند (هر یک از باکسهای خاکستری رنگ نشانگر یک عامل هوشمند در این معماری میباشد) و هر یک وظایف مشخص و متمایزی را برعهده دارند.
شکل ۱‑۱ معماری مبتنی بر عامل های هوشمند برای سیستم های اطلاعاتی استراتژیک ]۱[
عامل شماره ۱ با توجه به تحلیل نیازمندیهای ذینفعان سازمان، اهداف کلی را مشخص می کند. خروجی دریافتی از کاربران سیستم می تواند به عنوان پارامترهای مؤثر در تعیین هدف صحیح برای کل سازمان مورد استفاده قرار گیرد.
عامل شماره ۲ مسئول رصد کردن محیط سیستم است. از آنجایی که عوامل بسیاری ممکن است رویکرد، طرحها و استراتژی های سازمان را دستخوش تغییر نماید، این عامل وظیفه شناسایی، تحلیل، فرموله کردن و دستهبندی مناسب این عوامل را (مثلا به صورت عوامل خارجی، صنعتی، عملکردی و …) بر عهده دارد. بدین ترتیب امکان رصد کردن هوشمندانه و به موقع فرصتها و تهدیدها برای سازمان فراهم خواهد شد. عامل شماره ۳ وظیفه تحلیلهای درونی را بر عهده دارد و از طریق پردازش دانشی که از گذشته سازمان حاصل شده، همچنین بهره گیری از روشهای داده کاوی و نیز استفاده از دانش سایر عاملها، دید مناسبی از منابع سازمان به دست میدهد. ورودی هر دو عامل فوق “رسالت و مسئولیتهای اجتماعی سازمان” میباشد که قبلا در یک پروسه مدیریت سطح بالا که خارج از معماری سیستم قرار دارد، تعیین گردیده. این عاملها در حین فعالیت با یک واحد تصمیمساز در ارتباط مستقیم و مداومند تا نتایج و خروجیهای خود را امکانسنجی کنند. همچنین عاملهای ۲ و ۳ با هم در ارتباط مستقیمند و خروجی آنها بلافاصله برای عامل ۴ ارسال می شود که مسئول “تحلیل و انتخاب راهبردی” است و بدین منظور از تعامل با عاملهای تصمیمساز نیز بهره میگیرد. عامل شماره ۵ سه عمل مختلف انجام میدهد: ساختاربندی مجدد، بازمهندسی و تمرکز دوباره بر سازمان. در واقع این عامل فعالیت موردنیاز را با توجه به اطلاعات دریافتی از مرحله قبل در مدل مدیریت استراتژیک تشخیص میدهد. خروجی این عامل برای کاربران سیستم نیز ارسال می شود. نهایتا عامل ۶ مسئول کنترل استراتژیک و بهبود مداوم استراتژیهاست. این عامل که ورودی خود را از عامل ۵ دریافت می کند، استراتژیهایی را که نیازمند اصلاح یا بهبود باشند، تعیین نموده و تغییرات لازم را در آنها پیشنهاد میدهد. عامل ۶ همچنین بازخورد خود را برای عاملهای ۱، ۲ و ۳ ارسال می کند.
همانطور که پیشتر اشاره شد، عامل شماره ۱ با توجه به تحلیل نیازمندیهای ذینفعان سازمان، اهداف کلی و نیز وضعیت موردانتظار را مشخص می کند. هدف ما در این پژوهش ارائه راهکاری به منظور طراحی یک وضعیت موردانتظار و برازنده برای سازمان با کمک عاملهای هوشمند میباشد. وظیفه ای که در معماری فوق بر عهده عامل شماره ۱ است]۱[.
ضرورت تحقیق
بیبرنامگی و نداشتن چشمانداز[۹] بلندمدت معمولا یکی از عوامل اصلی شکست و بی انگیزگی در سازمانهاست که این امر خصوصا در کشور ما بسیار متداول و مرسوم است. برای تعیین یک چشمانداز و نیز برنامه ریزی استراتژیک هر سازمان، پیش از هرچیز نیازمند داشتن دانش کامل و صحیح و شناخت وضعیت فعلی و آینده آن سازمان هستیم. اهمیت این موضوع تا حدی است که شاید بتوان گفت بدون آن مدیران و برنامه ریزان کلان سازمان از ترسیم آیندهای صحیح برای سازمان خود عاجز خواهند بود و این حتی ممکن است به شکست استراتژی های تعیین شده برای سازمان بیانجامد. حال اگر بتوان شناخت وضع موجود و نتیجتا ترسیم وضع مطلوب و منظر برازنده سازمان را به گونه ای هوشمند، دقیق و با کمترین خطای ممکن به انجام رسانید، میتوان گفت که گام بلندی در جهت موفقیت برنامه ریزی استراتژیک سازمان برداشتهایم. اما متأسفانه طراحی منظر برازنده سازمان کاریست بسیار سخت و حساس که نیازمند داشتن تجربه مدیریتی فراوان از یک سو و اطلاعات وسیع و گسترده از ابعاد گوناگون استراتژیک سازمان از سوی دیگر است و متغیرهای درونی و برونی بسیار زیادی بایست در ترسیم آن وضعیت مدنظر قرار گیرد تا بتواند تصویر درستی از آینده آرمانی سازمان فراروی مدیران، کارکنان و سایر ذینفعان سازمان قرار دهد. کمک به ترسیم این آینده آرمانی همان هدفیست که این پژوهش دنبال می کند.
محدوده پژوهش
تمرکز اصلی و عمده در این پژوهش بر بررسی سیستمهای اطلاعاتی راهبردی و تعیین چگونگی فرمولهسازی عناصر تشکیل دهنده این سیستمهاست، به گونه ای که بتوان به کمک آن مدلی ساختاری و کلی به منظور طراحی وضعیت موردانتظار سازمان ارائه نمود. اما برای این منظور علاوه بر بررسی کامل مفاهیم مرتبط به سیستمهای اطلاعاتی راهبردی و نیز سیستمهای چندعاملی، در اولین سطح نیازمند جمعآوری و تحلیل طیف وسیعی از اطلاعات در خصوص روشهای مورد استفاده در هدفگذاری، آیندهپژوهی، سناریوسازی، ترسیم منظر برازنده در یک افق زمانی مشخص و در سطح بعدی نحوه نگاشت یک سیستماطلاعاتی راهبردی به سیستم چندعاملی، نحوه طراحی عاملها و ارتباطات میانعاملی، پاسخ به چرایی و چگونگی هوشمندسازی عاملها و میزان هوش موردنیاز تعبیه شده در هر عامل و روش القای این هوشمندی به عامل و نهایتا انتخاب ابزار و روش مناسبی برای شبیهسازی مدل ارائه شده میباشیم.
مراحل انجام پژوهش
به عنوان اولین گام این پژوهش، در ابتدا سعی خواهیم کرد ارتباطی معنادار میان مفاهیم و موجودهای سیستمهای اطلاعاتی استراتژیک از یک سو و مفاهیم و موجودیتهای سیستمهای چندعاملی متشکل از عاملهای هوشمند از سوی دیگر، برقرار نماییم (در واقع نگاشتی از محیط سازمان به محیط چندعاملی صورت میپذیرد). مسلما برقراری این ارتباط مستلزم شناخت دقیق وکامل درکنار تحلیلی صحیح از ساختار هر دو سیستم است که بایست پیش از آن انجام شده باشد. در مرحله بعد به کمک روش ترسیم سناریوی هدفگرا و با درنظرگرفتن چارچوب معماری پیشنهادی توسط اکبرپور شیرازی و همکاران، مدلی به منظور ایجاد یک عامل هوشمند که قابلیت ترسیم وضعیت موردانتظار سازمان را داشته باشد، ارائه خواهد شد. البته از آنجا که در یک سیستم چندعاملی امکان بررسی هر عامل به تنهایی و بدون در نظرگرفتن عملکرد سایر عاملها و نیز محیط سیستم وجود ندارد، بدیهی است که معماری پیشنهادی تمام این عاملها و محیط مذکور را در بر خواهد گرفت. نهایتا در آخرین مرحله به کمک پرسشنامه و با جمعآوری آرای خبرگان در مورد چارچوب پیشنهادی، مدل ارائه شده اعتبارسنجی گردیده و نتایج حاصل از نظرسنجی به دقت تحلیل و بررسی خواهد شد.
ساختار پایان نامه
ساختار این پایان نامه شامل پنج فصل به شرح زیر میباشد:
فصل اول در خصوص بیان کلیات پژوهش و چرایی و چگونگی انجام آن بود.
فصل دوم پیرامون ادبیات پژوهش و پیشنهی آن است که در آن مباحث و مفاهیم مربوط به سیستمهای اطلاعاتی، سیستمهای اطلاعاتی استراتژیک، برنامه ریزی راهبردی سازمان، رسالت و چشمانداز آینده سازمان، آیندهپژوهی، ویژگیهای وضعیت موردانتظار، منظر برازنده سازمان، هدفگذاری و برنامه ریزی سناریو محور از یک سو و مفاهیم سیستمهای چندعاملی، عاملهای هوشمند، انواع معماریها و نیز کاربردهای موجود در این دسته سیستمها از سوی دیگر به تفصیل مورد بحث و موشکافی قرار گرفته است و سعی شده تا حدودی به ارتباط میان این دو حوزه نیز اشاره شود.
فصل سوم مربوط به روش پژوهش بوده و در آن پس از توجیه و تشریح کامل ارتباط میان سیستمهای اطلاعاتی استراتژیک و سیستمهای چندعاملی، تناظری میان این سیستمها برقرار گردیده و بر مبنای این نگاشت، چگونگی فرمولهسازی متغیرهای سازمانی، علیالخصوص پارمترهای مربوط به طراحی وضعیت ایدهآل سازمان مورد بحث قرار گرفته و نهایتا یک مدل عامل-گرا به منظور استفاده از عاملهای هوشمند در طراحی وضعیت موردانتظار و در راستای چشمانداز کلی و نیز رسالت سازمان به کمک سیستمهای اطلاعاتی استراتژیک ارائه خواهد شد.
فصل چهارم مربوط به بررسی دقیقتر و اعتبارسنجی مدل ارائه شده در فصل قبلی از طریق شبیهسازی آن به کمک ابزار مناسب مدلسازی سیستمهای چندعاملی و نهایتا بررسی نتایج حاصل از این شبیهسازی اختصاص دارد.
فصل پنجم نیز به نتیجه گیری و ارائه پیشنهادات اختصاص داشته و ضمن بیان نتایج حاصل از این پژوهش، پیشنهاداتی جهت کارهای آتی در راستای تکمیل و پیشبرد بیشتر اهداف پژوهش انجام شده ارائه میدهد.
فصل دوم
ادبیات پژوهش
ادبیات پژوهش
مقدمه
با توجه به مطالب بیان شده در فصل اول، در این فصل برآنیم تا به بررسی ادبیات موضوعی و بررسی پارهای از کارهای صورت پذیرفته در حوزه پژوهش بپردازیم. بدین منظور ابتدا مروری اجمالی خواهیم داشت بر مفاهیم کلی و زیربنایی مدیریت استراتژیک و به طور خاص مفاهیمی همچون رسالت یا مأموریت[۱۰] سازمان، چشمانداز[۱۱]، منظر برازنده، وضعیت موردانتظار[۱۲]، هدف و هدفگذاری و مواردی از این دست. پس از آن به صورت گذرا به بیان ویژگیها و کارکردهای سیستمهای اطلاعاتی استراتژیک پرداخته و ضمن بررسی چالشهای فراروی اینگونه سیستمها، نقش آنها را در سازمانهای امروزی مورد نقد و بررسی قرار میدهیم. . پس از آن گریزی خواهیم داشت به مفاهیم آیندهپژوهی و سناریوسازی و بیان ارتباط آن با وضعیت موردانتظار و منظر برازنده سازمان.
در ادامه این فصل به بیان مفاهیم بنیادین سیستمهای چندعاملی، تشریح مفهوم عامل هوشمند و معیارهای آن و نیز تشریح مفهوم هوشمندی در این گونه عاملها میپردازیم. پس از آن با توجه به موارد و مفاهیم بیان شده در فصل پیشین، نوبت به برقراری ارتباطی مؤثر میان مفهوم سیستمهای اطلاعاتی استراتژیک و سیستمهای چندعاملی میرسد که زمینه را برای ارائه مدل پیشنهادی در فصل بعد آماده خواهد کرد.
وضعیت موردانتظار
مفهوم وضعیت موردانتظار در سازمان، شاید در دید اول با مفهوم چشمانداز یکسان به نظر برسد، ولی اگر بخواهیم با صورت دقیقتر و عمیقتر به بررسی این مفاهیم بپردازیم، تفاوتهای موجود میان این دو مفهوم مشابه و پرکاربرد حوزه برنامه ریزی راهبردی سیستمهای اطلاعاتی، به خوبی نمایان خواهد شد.
پیش از بیان این تفاوتها بهتر است یک تعریف کلی از وضعیت موردانتظار ارائه کنیم. وضعیت موردانتظار در واقع توصیف واضح، صریح، بیابهام و به زبان مهندسی موقعیتی است که میخواهیم در برههای از چشمانداز سازمان بدان دست یابیم. در بیان وضعیت موردانتظار
بایست فعالیتهای موردنیاز، زمانبندی، برنامه ریزی و هزینه دستیابی بدان به درستی و صراحت مشخص شده باشند. وضعیت موردانتظار وضعیتی است که با دست یافتن به آن رهبر سازمان و پیروان چشمانداز سازمان، احساس رضایت و خشنودی خواهند نمود و میتوانند ادعا کنند که در مسیر صحیح به سوی چشمانداز غایی سازمان گام برمیدارند.
بیشتر پروژه های راهبردی در سازمانها با تحلیل وضعیت کنونی آغاز میشوند، پیش از هرچیز تعیین میکنیم که وضعیت و جایگاه فعلی سازمان چیست و چه چالشهایی فراروی آن قرار دارند؟ سازمان به دنبال چه هدفی است و چگونه می تواند در یک محیط پیچیده به گونه ای مناسب عمل نماید تا هرچه زودتر بتواند اهداف موردنظر را محقق سازد؟ پس از تعیین و ترسیم وضعیت کنونی، میتوانیم وضعیت موردانتظار سازمان را در یک برهه زمانی خاص متصور شده و هدف گذاریها و برنامه ریزیهای لازم را به منظور رسیدن به آن وضعیت موردنظر انجام داده و استراتژی های لازم را تدوین نماییم.
تفاوت وضعیت موردانتظار و چشم انداز
نخستین و بارزترین تفاوت میان چشمانداز و وضعیت موردانتظار در آن است که وضعیت موردانتظار معمولا کاملا امکان پذیر، دستیافتنی است و قابل وصول است، برخلاف چشمانداز که ممکن است صرفا جنبه نمادین و ارزشی داشته باشد و در واقعیت دستیابی بدان حداقل با زمانبندی مشخص امکان پذیر نباشد.
تفاوت دیگر آنکه وضعیت موردانتظار ارضا شدنی است. بدین معنا که با توجه به دقیق و مشخص بودن ویژگیهای آن، میتوان برنامهای عملیاتی برای رسیدن به آن وضعیت در زمان موردانتظار ارائه نمود. حال آنکه چشمانداز ممکن است بسیار آرمانگرایانه و دور از دسترس باشد. البته بایست به این نکته اشاره نمود که این حالت آرمانگرایانهی چشمانداز عیب محسوب نمی شود، بلکه میتوان آن را لازمهی یک چشمانداز مناسب به حساب آورد. دلیل این امر را هم شاید بتوان اینگونه توضیح داد که از آنجا که چشمانداز سرمقصد نهایی و غایی سازمان را ترسیم می کند، چنانچه تحقق آن به راحتی امکان پذیر باشد، با دستیابی به آن رسالت و ماهیت وجودی سازمان اساسا زیر سؤال خواهد رفت و به بیان دیگر سازمان به نقطهی پایانی حیات خود خواهد رسید. بنابراین یکی از تفاوتهای مهم میان چشمانداز و وضعیت موردانتظار همین است که تحقق چشمانداز معمولا بسیار بلندمدت و در هالهای از ابهام است.
تفاوت بعدی تعریف وضعیت موردانتظار و چشمانداز به مقطعی بودن وضع مطلوب مربوط می شود. در طول حیات سازمان، ممکن است بسته به شرایط، وضعیتهای مطلوب بسیاری تعریف شود که در مقاطعی خاص تمرکز سازمان یا دستکم بخشهایی از آن به رسیدن به آن وضعیت معطوف شود. اما به محض رسیدن به وضعیت مذکور، ممکن است هدف به حفظ آن وضعیت به صورت موقت یا دائم و یا گذر از آن تغییر نماید. این وضعیتهای مطلوب گرچه هر کدام اهمیت خاص خود را دارند، معمولا هیچیک به تنهایی برای سازمان تعیین کننده و ارضا کننده نمیباشند و احتمالا از اهمیت مقطعی برخوردارند.
هرچند یکی از خصوصیات ذکر شده برای چشمانداز، صراحت و بیابهام بودن آن است، ولی در هر صورت چشمانداز همواره از یک سطح انتزاع برخوردار است، در حالیکه در وضعیت موردانتظار انتزاعی وجود ندارد و همه معیارهای تعیین و تفسیر آن وضعیت بایست به صورت کامل تعریف شده باشند. پس وضع مطلوب مفصلتر و دارای شرح و جزئیات بیشتری است، برخلاف چشمانداز که معمولا در قالب یک یا دو جمله قابل بیان است]۱۷[.
همانطور که اشاره شد، چشمانداز نقطه نهایی تکامل سازمان است، اما وضع مطلوب تنها یک برهه در روال سیر تکاملی سازمان میباشد. این برهه حتی ممکن است در ابتدای پیدایش سازمان (منظور زمانی است که سازمان هنوز راه درازی تا رسیدن به بلوغ خود پیش رو دارد) مدنظر باشد، اما در عین حال می تواند در همان برهه برای ادامه حیات سازمان ضروری و سرنوشتساز باشد و عدم تحقق آن نتایج فاجعهباری در پی داشته باشد و حتی به ورشکستگی و انحلال سازمان بیانجامد.
وضع موردانتظار مسلما کوتاهمدتتر از چشمانداز است. زمان رسیدن بسته به یک وضع موردانتظار اهمیت و دشورای آن می تواند متفاوت باشد، ولی به هر حال این زمان معمولا به طور دقیق قابل محاسبه است و وابسته به پارامترهای مشخص و غالبا قابل اندازه گیری میباشد. حال زمان موردانتظار می تواند بین چند روز تا چند سال متغیر باشد که البته معمولا این زمان از یک سال کمتر بوده و در حد چند ماه است. در صورتی که در مورد چشمانداز یک زمان کلی و چندین ساله (معمولا ۵ سال یا بیشتر) برای نیل به آن متصور میشوند.
در مورد وضع مطلوب، با توجه به ویژگیهای ذکر شده برای آن، میتوان در صورت تحقق یا عدم تحقق وضعیت، نتایج حاصله را با یک نظام جزا و پاداش تلافی نمود. این جزا و پاداش می تواند شامل حال تمام کارکنان سازمان یا تنها فرد یا گروهی که در رسیدن (یا نرسیدن) به وضعیت موردانتظار نقش داشته اند، شود. در صورتی که برای چشمانداز معمولا کل سازمان و به ویژه رهبری آن بایست پاسخگو باشند.
نکتهی بعدی که بایست بدان اشاره نمود در مورد حوزه اثر وضع موردانتظار است. برخلاف چشمانداز که کل سازمان در حوزه اثر آن تلقی شده و راهنمای استراتژیها و جهت حرکت کلی سازمان است، وضع مطلوب می تواند تنها برای بخش کوچکی از سازمان تعریف گردد. هرچند که میتوان وضعیتهای مطلوب بسیاری نیز برای کل سازمان متصور شد که البته مسلما ترسیم چنین وضعیتهایی کار چندان سادهای نمی باشد.
تعیین وضعیتهای مطلوب گاه برای جلوگیری از ناامیدی در مسیر چشمانداز ضروری است. این مورد به خصوص زمانی که چشمانداز سازمان بسیار درازمدت و دست یافتن به آن دشوار باشد، بیشتر حائز اهمیت است، زیرا با ایجاد نقاط دلگرمی و قوت قلب، کارکنان را از سرخوردگی و یأس در حین تلاش برای دستیابی به یک وضعیت دشوار دور کرده و باعث نشاط و روحیه بخشی به آنها می شود. همانطور که اشاره شد اختصاص پاداش مناسب برای یک وضع مطلوب ترفندی است که مدیران سازمان میتوانند از آن به خوبی برای تشویق و تسریع در روند استراتژی های سازمانی استفاده کنند. به بیان سادهتر وضعیتهای مطلوب میتوانند به عنوان نقاط تشویق و دلگرمی مورداستفاده قرار گیرند و بر این واقعیت صحه گذاشته و یادآور شوند که سازمان قابلیت رسیدن به نقطهی نهایی تعیین شده در چشمانداز را دارد]۱۵[.
چشمانداز سازمان همواره توسط رهبر یا رهبران ردهبالای سازمان ترسیم و به سایر زیردستان ابلاغ می شود، حال آنکه وضعیت موردانتظار (با توجه به ویژگیهای ذکر شده برای آن) معمولا توسط مهندسین و متخصصین برنامه ریزی و نظارت در سازمان ترسیم می شود یا حداقل پس از ترسیم کلی توسط رهبر یا مدیر ارشد، ویژگیهای جزئی آن توسط آن افراد تعیین و ابلاغ می شود. بنابراین تعیین وضع مطلوب را میتوان از جنبه علوم مهندسی بسیار کارشناسانهتر از ترسیم چشمانداز تلقی نمود، هرچند ترسیم چشمانداز نیز دارای سختیها و نکات قابل تأمل و مهم خاص خود است که حتما بایست از سوی رهبر مورد توجه واقع شوند. به هر حال علوم اجتماعی و روانشناختی در آن مورد مؤثرتر به نظر میرسند. چیزی که بدیهی است آنکه وضعیتهای مطلوب در راستای چشمانداز سازمان ترسیم میشوند.
بر اساس موارد ذکر شده، و با توجه به دقیق بودن خصوصیات یک وضعیت موردانتظار، میتوان زمان، امکانات موردنیاز و هزینه رسیدن به آن وضعیت را از وضعیت فعلی محاسبه نموده و تخمین زد. در واقع میتوان گفت احتمال دستیابی به یک وضع مطلوب از یک وضعیت فعلی بر اساس شواهد توسط علم آمار و احتمالات قابل تخمین است. اما در مورد چشمانداز با توجه به ویژگیهای ذکر شده برای آن چنین تخمینی امکان پذیر نبوده و یا از دقت مناسب برخوردار نخواهد بود.
در تعریف استراتژی آمده است که هر استراتژی سازمان را از یک وضع موجود به سوی یک وضع مطلوب راهنمایی می کند. پس شاید بتوان هر وضع مطلوب را خروجی یک استراتژی به حساب آورد. از این دیدگاه تفاوت وضعیت موردانتظار و چشمانداز در آن است که چشمانداز تنها با اجرا و موفقیت یک استراتژی منفرد حاصل نمی شود و اغلب استراتژی های چندگانه و متفاوتی در حوزه های مختلف جهت نیل به چشمانداز به صورت همروند و یا مجزا در سازمان اجرا میشوند]۱۵[ و ]۱۶[.
وضعیتهای مطلوب در مسیر دستیابی به چشمانداز قرار دارند، اینها در واقع نقاط تنفس و یا سنجش عملکرد مقطعی سازمانند. با تفکیک چشمانداز میتوان به تعدادی وضعیت موردانتظار دستپیدا کرد که رسیدن به هر وضعیت راهگشای وضعیتهای بعدی بوده و مدیران ارشد سازمان را از صحت عملکرد و کارایی سازمان تحت نظارتشان مطمئن میسازد.
در آخر بایست به این نکته توجه داشته باشید که حقایق از رویاها پیروی می کنند! در یک تعریف جسورانه شاید بتوان گفت که وضعیتهای مطلوب این حقایق و چشمانداز سازمان در حکم رویایی است که برای تحقق آن بایست در دنیای واقعی مبارزهای را برای بدست آوردن خواسته های خود (سازمان خود) انجام دهیم، هر مبارزه مقدمهی مبارزهی بزرگتر بعدی بوده و مبارزهی نهایی همان خان آخر نبرد دستیابی به رویای چشمانداز سازمان است.
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 07:35:00 ق.ظ ]
|