ب- تأثیر جهت گیریهای سیاست خارجی جمهوری آذربایجان بر ایران
جمهوری آذربایجان حتی قبل از استقلال، درگیر مشکلات ارضی با جمهوری ارمنستان بوده است. حل بحران قره باغ و امنیت استخراج و انتقال انرژی از عواملی اصلی جهت گیریهای سیاست خارجی جمهوری آذربایجان به شمار میروند.
نوع نگرش سیاست خارجی جمهوری آذربایجان بر خلاف نگرش جمهوری اسلامی ایران، انتقادی و اعتراضی نیست و این جمهوری قصد ندارد تا در این خصوص هزینه های سنگین درگیری با نظامهای موجود بین المللی را بپردازد.[۱۲۵]
در این خصوص یکی از عوامل چالش زای سیاست خارجی جمهوری آذربایجان برای ایران نزدیکی به اسرائیل میباشد.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

باکو اهداف گوناگونی را از توسعه مناسبات خود با تل آویو جست و جو میکند که برخی از مهمترین آنها عبارتند از
– نزدیکی به اسرائیل امکان تأثیر بر سیاستهای منطقهای ایالات متحده را به نفع باکو افزایش می‌دهد.
– این یک اقدام موازنه ساز در برابر مناسبات بسیار دوستانه تهران ایروان به شمار میرود.
– مناسبات دوستانه با رژیم صهیونیستی، امکان استفاده باکو از تکنولوژی پیشرفته نظامی و همچنین تکنولوژی مدرن کشاورزی اسرائیل را افزایش میدهد.
عملکرد سیاست خارجی کشورها در یک محیط منطقهای و یا فرامنطقهای، ضمن این که تحت تأثیر عوامل مختلفی به صورت عملیاتی درمیآید، تأثیرات بزرگ و کوچکی را نیز با خود به همراه دارد. مناسبات دوستانه ایران و ارمنستان، هر چقدر هم که در سایه همجواری و همسایگی قابل توجیه باشد، برای جمهوری آذربایجان به عنوان یک تهدید تلقی خواهد شد و همینطور، روابط اسرائیل و آذربایجان تحت هر عنوانی، جمهوری اسلامی را به هراس خواهد افکند. در این میان، موضع کشورهای مختلف نسبت به بحران قره باغ، یکی از عوامل اصلی ارزیابی باکو نسبت به آن کشورها میباشد.
ج- حل بحران قرهباغ اولویت اصلی سیاست خارجی جمهوری آذربایجان
بحران قرهباغ با وجود این که بیش از دو دهه از عمر آن میگذرد به عنوان بزرگترین بحران منطقه قفقاز جنوبی شناخته میشود.
نقش قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای کمک بسیاری به هر چه پیچیدهتر شدن این بحران نموده است. ترکیه با طرفداری یک جانبه از جمهوری آذربایجان و بستن مرزهای خود با جمهوری ارمنستان، به خوبی نشان داد که نمیتواند کشور مناسب و بیطرفی در میانجیگری شناخته شود. جمهوری اسلامی ایران نیز با وجود تلاشهای بسیار در مراحل اولیه بحران، نتوانست اقدامات چشمگیری در قبال حل بحران داشته باشد. همچنین ایالات متحده آمریکا که بسیار علاقمند است امنیت خطوط انرژی این منطقه اطمینان بخش باشد، با وجود لابی قدرتمند ارمنی در این کشور و با وجود دادن طرحهای بسیار برای حل بحران، موفق به این مهم نشده است.
به نظر میرسد تنها راه‌حل این بحران در اختیار مسکو قرار دارد.
موضع گیری روسیه در برابر بحران قرهباغ حاکی از طرفداری آن از مواضع ارمنستان میباشد. ارمنستان برای روسیه تبدیل به یک عنصر مهم و استراتژیک در قفقاز جنوبی شده است.[۱۲۶]
به نظر میرسد مدل ایده آل برای مسکو، روابط متعادل با سه جمهوری قفقار جنوبی است، امری که از مدتها پیش به طور دائم هدف سیاست روسیه در منطقه بوده است. با وجود این، شرایط کلی نشان‌دهنده از آن ا ست که روسیه فاقد هر گونه بنیان محکم و استوار برای برقراری روابط پایدار با جمهوریهای آذربایجان و گرجستان غرب گرا میباشد.[۱۲۷]
مسکو پی برده است که با حل این بحران یک اهرم فشار بزرگ را در منطقه قفقاز جنوبی از دست خواهد داد. سیاست روسیه در قبال بحران قرهباغ با توجه به منافع این کشور در امتیازگیری، حفظ وضع موجود بوده است.
با توجه به این که جنگ قرهباغ فرصتی را در اختیار آذربایجان تازه استقلال یافته نداد تا به نوسازی و مدرنیزه کردن سلاحهای روسی ارتش خود بپردازد، قطع پشتیبانیهای فنی کارشناسان نظامی روسیه یکی از عوامل اصلی شکست در جنگ با ارمنستان بود.
در واقع علاوه بر منابع انرژی که نقش قاطعی در تعیین معادلات امنیتی منطقه ایفا میکنند، مقامات آذربایجانی توسعه روابط با غرب را در راستای ترمیم آسیب پذیری نظامی خود نیز قلمداد میکنند.
مقامات آذری پی بردهاند که حذف روسیه و پیوستن کامل به غرب امکان پذیر نمیباشد، بنابراین نتیجه مذاکرات مسکو و باکو در ۲۵ ژانویه ۲۰۰۲ مقرر کرد که روسیه کل سیستم اخطار موشکی و سیستم دفاع هوایی دسته جمعی کشورهای مستقل مشترک المنافع را که در مورد جمهوری آذربایجان، ایستگاه رادار قبله بود را، حفظ نماید.[۱۲۸]
۵-۳- ملاحظات روسیه در قفقاز جنوبی
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در منطقه قفقاز جنوبی را میتوان تابعی از سیاست روسیه در این منطقه دانست.
ملاحظات روسیه در قفقاز جنوبی را میتوان تحت تأثیر عوامل زیر برشمرد.
– روسیه خود را در مورد منازعات درون مرزهای سابق اتحاد شوروی مسئول و دارای منافع حیاتی میداند.
– هزاران روس در این جمهوریها زندگی میکنند که روسیه خود را نسبت به منافع آنها مسئول میداند.
– روسیه در رقابت با قدرتهای منطقهای، قفقاز جنوبی را عرصه نفوذ انحصاری خود تلقی میکند و نسبت به مسائل آن بسیار حساس است. برخورد قاطع با گرجستان که از حمایت آمریکا برخوردار بود، هیچ تردیدی در این تلقی روسیه باقی نمیگذارد.[۱۲۹]
۵-۴- بلندیهای استراتژیک
ادعای ارضی ارمنستان نسبت به قرهباغ، مسئلهای است که طی دهه های طولانی دوران شوروی مطرح بود اما تحت سیطره مسکو پنهان نگاه داشته شده بود.
قرهباغ کوهستانی، که از حاصل خیزترین و نیز از استراتژیکترین نقاط قفقاز جنوبی میباشد، همواره موضوع کشمکش میان آذریها و ارامنه بوده است.[۱۳۰] این بلندیها دارای اهمیت فراوان نظامی است. با استقرار نیروهای نظامی در این بلندیها، میتوان راه های ارتباطی جمهوری آذربایجان در دشتهای پیرامون از جمله راه ارتباطی شمالی- جنوبی آق‌دام به گنجه را در تیررس توپخانه با دید عالی، قرار داد. موردی که ارمنستان با در اختیار داشتن این بلندیها از آن بهرهمند شده است.[۱۳۱]
همانطور که مشاهده میشود، موضوع قرهباغ و پس گرفتن آن برای جمهوری آذربایجان یک اختلاف ارضی ساده و یا مسئلهای برای ارضای غرور ملی نیست، بلکه یک مسئله مهم امنیتی به شمار میرود.
با این که در اوایل درگیری میان آذربایجان و ارمنستان، جمهوری اسلامی ایران از فضای گسترده‌ای برای اقدامات میانجیگرانه برخوردار بود، اما با روی کار آمدن ابوالفضل ایلچی بیگ و گرایش شدید به غرب و ترکیه و در نتیجه آن، حمایت از مواضع ارمنستان از طرف مسکو و نزدیکی تهران به گرایش اخیر و نیر تشکیل گروه مینسک از طرف شوروی امنیت و همکاری اروپا، جمهوری اسلامی را توان اثرگذاری بر بحران و طرفین آن به خصوص آذربایجان را از دست داد.
فقدان قدرت تأثیرگذاری در مسائل قفقاز جنوبی
جمهوری اسلامی ایران بنا به دلایل متعددی توان تأثیرگذاری در مسائل قفقاز جنوبی را از دست داده است، هر چند بیش از حد خوشبینانه به نظر خواهد رسید که اصولاً چنین توانی را در طول استقلال این کشورها تا به امروز فرض کرد اما تهران در یک دوره کوتاه به عنوان یک بازیگر تأثیرگذار در این منطقه شناخته شده بود.
به دلیل عوامل متعددی که منشأ داخلی، منطقهای و فرامنطقهای داشتهاند، به مرور از نقش جمهوری اسلامی ایران در منطقه قفقاز جنوبی کاسته شده است. از عوامل موثر داخلی در کاهش این نقش که قابل تعمیم به کاهش تحرک کلی سیاست خارجی کشور است، مواضع انتقادی و تجدید نظر طلبانه دولت هشتم و همچنین نهم و نیز بسیج تمام ابزارهای سیاست خارجی به منظور پیشبرد برنامه پرهزینه صلح آمیز هستهای است.
عامل دیگر به تنوع قومی در ایران بازمیگردد که به نوعی ارامنه و آذریها را به دلیل بحران قرهباغ رو در رو کرده است. از عوامل منطقهای موثر میتوان به اختلاف بر سر رژیم حقوقی دریای خزر، بحران قرهباغ و نیز تمایل به اجرای یک الگوی توسعه غرب گرا از سوی جمهوری آذربایجان و جمهوری گرجستان نام برد.
همچنین به دلیل حمایت از مواضع روسیه در قبال بحران اوستیا و نیز عدم علاقه مسکو به دخالت کشورهای گوناگون در مسائل حوزه کشورهای مستقل مشترک المنافع، در واقع تحرک چندانی از سوی ایران در قبال این بحران انتظار نمیرفت.
از عوامل فرامنطقهای موثر در کاهش نفوذ و تأثیر ایران در قفقاز جنوبی می‌توان به حضور قدرتهای فرامنطقهای و فعالیت آنها در قفقاز جنوبی اشاره کرد.
ایالات متحده آمریکا با تحت فشار قرار دادن و یا امتیازدهی موفق به حذف جمهوری اسلامی در این منطقه شده است.
«مسائلی نظیر اخراج از کنسرسیوم نفتی باکو و پروژه قرن (۱۹۹۵)، اعلام حوزه دریای خزر به عنوان منطقه «منافع حیاتی» از سوی آمریکا (۱۹۹۷) و توافق بر سر خطوط انتقال انرژی باکو- تفلیس- جیحان (۱۹۹۹)، جمهوری اسلامی ایران را با محدودیتهای رسمی در سطح منطقه مواجه کرد و آمریکا در اجرای سیاست همه چیر منهای ایران موفق گردید.[۱۳۲]»
۵-۵- موانع موجود در توسعه روابط جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان
الف- عوامل منطقهای
– بحران قرهباغ و متهم کردن جمهوری اسلامی ایران به حمایت از ارمنستان از سوی آذربایجان
– اندیشه پان ترکیسم و طرح یک آذربایجان بزرگ از سوی برخی محافل آذری
– رژیم حقوقی دریای خزر
ب- عوامل فرامنطقهای
– استقبال باکو از عضو و نفوذ ایالات متحده و اسرائیل در منطقه به عنوان عاملی موازنه ساز در برابر محور مسکو، تهران، ایروان.
احساس خطر جمهوری اسلامی ایران از گسترش نفوذ ایالات متحده و اسرائیل در منطقه قفقاز جنوبی
– استقبال باکو از گسترش ناتو به شرق
در کنار موانع ذکر شده، سیاست باکو در برابر پرونده هستهای ایران که پیوسته بر حل مسالمت آمیز آن تأکید میکند و نیز عدم اجازه استفاده از خاک آذربایجان به عنوان پایگاهی برای حمله به ایران، به عنوان عوامل مثبت روابط دو کشور تلقی میگردد. این مواضع پیوسته در سخنرانیها و مصاحبههای الهام علی‌اف مطرح شده است.
از آنجا که قفقاز جنوبی یک محیط امنیتی مستقیم برای جمهوری اسلامی ایران است و از آنجا که احتمال تسری بحرانهای منطقه به کشورهای منطقه وجود دارد، جمهوری اسلامی ایران بر اساس منافع خویش، اقدام به تعریف اهداف امنیتی خود در منطقه قفقاز جنوبی نموده است.
اهداف امنیتی جمهوری اسلامی ایران در قفقاز جنوبی
– حفظ وضع موجود از طریق احترام به حاکمیت ملی، استقلال، تمامیت ارضی و حق تعیین سرنوشت
– جلوگیری از نفوذ قدرتهای بزرگ و بازیگران فرامنطقهای در قفقاز جنوبی
– تأکید بر حل بحرانهای منطقه بر اساس ترتیبات یک نظام منطقهای
– تأمین و تضمین امنیت انرژی[۱۳۳]
جمهوری آذربایجان بزرگترین اقتصاد را در میان کشورهای قفقاز جنوبی داراست و این در حالی است که از تمام ظرفیتها برای افزایش روابط با این جمهوری از سوی ایران استفاده نشده است. قرار گرفتن جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان در کنار دریای کاسپین و عضویت هر دو کشور در سازمان همکاریهای اقتصادی (اکو) و تأکید بر همکاریهای منطقهای به ویژه در زمینه های انرژی، تجارت، حمل و نقل و ارتباطات، ظرفیت مناسبی برای تقویت همکاریهای منطقهای ایجاد کرده است.[۱۳۴]
با توجه به این که جمهوری آذربایجان کشوری محصور در خشکی است، ایران میتواند به عنوان پلی برای ارتباط این کشور با جهان خارج باشد. در واقع عنصر همسایگی باعث اهمیت یافتن هر یک از این دو کشور برای دیگری است و موقعیت جفرافیایی ایران به خاطر قرار گرفتن بین دو حوزه خزر و خلیج فارس که هر دو حوزه از قطبهای انرژی دنیا محسوب میشوند اهمیت ایران را از منظر جفرافیایی افزایش میدهد.
آشکار است با وجود همه تلاشهایی که غرب و در رأس آن ایالات متحده آمریکا و نیز رقبای منطقهای ایران جهت منزوی ساختن و حذف ایران از معادلات منطقه انجام داده و میدهند، باز هم مسیر ایران به سوی دنیای آزاد برای جمهوری آذربایجان، بهترین و با صرفهترین مسیر میباشد.
۵-۶- روابط فرهنگی جمهوری آذربایجان با جمهوری اسلامی ایران

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...