۱-۶. تعاریف مفهومی متغیرها
کیفیت زندگی زناشویی:
کُل و اسپانیر (۱۹۹۸) کیفیت زندگی زناشویی را به عنوان موفقیت و عملکرد یک ازدواج توصیف کردهاند. لارسون و هولمان (۲۰۰۱) بیان کردند کیفیت زندگی زناشویی یک مفهوم پویا است زیرا ماهیت و کیفیت روابط میان افراد در خلال زمان تغییر مییابد که این مطلب امکان شناسایی عوامل تأثیر گذار برکیفیت یک رابطه را فراهم مینماید. هرچند ممکن است که این قبیل روابط پیچیده بوده وحاوی تعاملات میان متغیرهای بسیار باشند (نقل از غلامعلیان و احمدی، ۱۳۸۷).
مهارت‌های هیجانی:
مهارت‌های هیجانی شامل طبقه وسیعی از مهارت‌ها می‌باشند از قبیل: توانایی در شناسایی هیجانات، ابراز هیجانات، همدلی کردن و مدیریت هیجانات چالش‌برانگیز. به عبارت دیگر مهارت‌های هیجانی شامل روش‌های اکتسابی هر فرد برای شناسایی کردن، سازمان‌دهی کردن و ابراز هیجاناتش و همچنین نحوه پاسخ‌گویی او به هیجانات دیگران می‌باشد (کردوا، جی و وارن،۲۰۰۵).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

امنیت عاطفی:
طبق تعریف کردوا و اسکات (۲۰۰۱) امنیت عاطفی، احساس امنیت و آسودگی نسبت به آسیب پذیر بودن در بافت یک رابطه معین می‌باشد.
۱-۷. تعاریف عملیاتی متغیرها
کیفیت زندگی زناشویی: در تحقیق حاضر منظور از کیفیت زندگی زناشویی نمره‌ای است که آزمودنی‌ها در آزمون انریچ به دست می‌آورند. طیف نمرات آزمودنی‌ها در این آزمون از ۴۷ تا ۲۳۵ می‌باشد.
مهارت‌های هیجانی: در تحقیق حاضر منظور از مهارت‌های هیجانی نمره‌ای است که آزمودنی‌ها در آزمون آگاهی از هیجانات تورنتو (TAS-20) به دست می‌آورند. طیف نمرات آزمودنی‌ها در این آزمون از ۲۰ تا ۱۰۰ می‌باشد.
امنیت عاطفی: در تحقیق حاضر منظور از امنیت عاطفی نمره‌ای است که آزمودنی‌ها در آزمون امنیت عاطفی تجدید نظر شده (ISQ-R) به دست می‌آورند. طیف نمرات آزمودنی‌ها در این آزمون از ۰ تا ۱۱۲ می‌باشد.
فصل دوم
مروری بر تحقیقات انجام شده
مقدمه
در این فصل به بررسی ادبیات پژوهش یعنی نظریات روانشناسان مختلف پیرامون متغیرهای تحقیق و تحقیقات انجام شده در مورد این متغیرها پرداخته می شود. نخست به بررسی ادبیات نظری و پژوهشی پیرامون کیفیت زندگی زناشویی پرداخته می شود. سپس متغیر مهارتهای هیجانی مورد توجه قرار می گیرد و در انتها به بررسی پیشینه نظری و پژوهشی متغیر امنیت عاطفی پرداخته می شود.
۲-۱. موضع‌گیری نظری درخصوص کیفیت زندگی زناشویی
۲-۱-۱. تاریخچه کیفیت زندگی زناشویی
آن‌گونه که از قدیمی ترین قانون مدوّن و ساخته دست بشر یعنی «قانون حمورابی» استنباط می شود خانواده اساسی اجتماعی بوده و روابط بین زن و شوهر مورد توجه قرار گرفته است. روابط زن و شوهر در گذر سده ها و بر اساس فرهنگ‌های زمان‌های مختلف، دگرگون شده است. در جامعه گذشته که دارای قواعد خشک و مستبدانه بود روابط مردم در قالب مافوق و زیردست برقرار بود، پدر خانه قدرت برتر به حساب می آمد و مادر مطیع او و فرزندان مطیع هر دو بودند. جامعه خوب و سازمان یافته بود و هر کس به نقش خود در جامعه واقف بود. اگر جامعه همان ساختار را حفظ می کرد بسیاری از مشکلات عمده ی امروزی به وجود نیامده بود. اما جامعه ایستا نیست و تغییرات وسیع آن منجر به طرح سوالات اساسی در زمینه پایه ساختار جامعه شده است (گی زیبر[۱۱] ۲۰۰۵، به نقل از یاوری کرمانی، ۱۳۸۷).
چیزی که در همه اعصار مورد پذیرش همگان بوده است اینست که بدون شک ازدواج، از مهمترین و تاثیرگذارترین وقابع زندگی هر فرد محسوب می‌شود. خصوصاً در فرهنگ عاطفی و اعتقادی ما ایرانی‌ها ازدواج مرحله‌ای حساستر و تعیین‌کننده‌تر به حساب می‌آید، زیرا در قاموس فرهنگ جمعی ما، این انتخاب و تصمیم به سادگی فرهنگهای دیگر قابل جبران و تکرار نیست. کیفیت زندگی زناشویی موضوعی محوری و کلیدیست که هر زوج پس از سالهای تثبیت ازدواج ناگزیر با آن مواجه می‌شوند. این سوال کلیدی و تعیین کننده از آن جهت دغدغه جدی و ناگزیر همگانی است که تعادل زندگی انسان را نشانه می‌رود. پس از آن تصمیم بزرگ وسرنوشت‌ساز، با آن همه سرمایه‌گذاری و تعهد مادی و معنوی و تغییر در سبک زندگی، به ناچار باید پاسخ دهیم، آیا واقعاً ارزشش را داشته است؟ آیا این معامله‌ای منصفانه بوده؟ آیا چنین تغییر بزرگ و همه جانبه‌ای به بهترین شکل و به مناسبترین مقصد صورت پذیرفته است؟ آیا آنچه باید می‌شد، شده است (جدیدی و جان بزرگی، ۱۳۸۸).
شاید تصور شود همه زوجها واقعاً با چنین پرسشهای سهمگینی رو در رو نمی‌شوند. نکته حائز اهمیت اینکه مکانیزم‌های دفاعی ما آدم‌ها که وظیفه حراست از تعادل روحی و روانی ما را بر عهده دارند، اغلب به گونه‌ای عمل می‌کنند تا ما به طور مستقیم و کاملا هوشیار در معرض پاسخگویی به سوالات تهدید‌کننده قرار نگیریم. این مکانیزم‌های ناخودآگاه، به گونه‌ای در سیستم ما عمل می‌نمایند تا سوالات سخت و وحشتناک در لباسی ملایم‌تر و کمتر تهدیدکننده با ما ملاقات کنند. به دلیل عملکرد همین مکانیزم‌های دفاعی حیات بخش است که بحران عمومی پس از ازدواج همواره تهدیدکننده و ویرانگر ظاهر نمی‌شود، گرچه کاملاً واقعیت دارد. پاسخ این سوال از آنجا مهم و تعیین کننده است که می‌توان ریشه بسیاری از معضلات و معماهای پیچیده در روابط زن و شوهرها را در آن جستجو کرد. درکی که‌آگاهانه یا ناخودآگاه زن و مرد از عشق موجود میان خود و شریک یگانه و همیشگی زندگیشان دارند، می‌تواند تاثیری عمیق بر سایر شئون زندگی در روابط متقابل داشته باشد(جدیدی و جان بزرگی، ۱۳۸۸).
بنابراین با توجه به تاثیر عمیقی که کیفیت زندگی زناشویی بر جنبه های مختلف انسانی دارد این موضوع از دیرباز مورد توجه دانشمندان علوم انسانی و علمای دین قرار گرفته است. از نظریه پردازانی که در دهه های اخیر به بررسی موضوع ارتباط بین زوجین و کیفیت زندگی زناشویی پرداخته اند می توان به اندیشمندانی همچون الیس(۲۰۰۴، ۱۹۸۹)[۱۲]، وارینگ[۱۳] (۱۹۸۰، ۱۹۸۳)، مک مستر[۱۴]، فارمن[۱۵]، برادبوری[۱۶]، جانسون و ویفن[۱۷] (۲۰۰۳)، تسنگ[۱۸] و مک درموت[۱۹]، جسلسن[۲۰]، بیورز[۲۱]، باگاروزی (۲۰۰۱) و السون[۲۲] اشاره کرد.
۲-۱-۲. تعاریف کیفیت زندگی زناشویی
برای روشن شدن مفهوم کیفیت زندگی زناشویی بهتر است ابتدا به توصیفی از مفهوم کیفیت زندگی بپردازیم. معمولاً کیفیت زندگی به شکل آشکار یا ضمنی در نقطه مقابل کمیت قرار میگیرد که منظور از آن سالهای عمر میباشد که ممکن است عالی، رضایت آمیز یا لذت بخش بوده یا نباشد (کینگ و هیندز[۲۳]، ۲۰۰۳). کیفیت زندگی میتواند با زمان تغییر یابد، و در شرایط خاصی به طور قابل توجهی نوسان داشته باشد. کیفیت زندگی مستلزم سعی در کم کردن فاصله بین انتظارات و آرزوها و آن چیزی است که واقعاً اتفاق میافتد، یک زندگی کیفی و خوب، معمولاً به صورت خشنودی، رضایت، شادی، خرسندی و توانایی فایق آمدن بر مشکلات بروز میکند. در واقع کیفیت زندگی به وسیله فرد ارزیابی و توصیف میشود (لی[۲۴]، ۲۰۰۶).
سازمان بهداشت جهانی کیفیت زندگی را “درک فرد از موقعیت خویش در زندگی، در متن فرهنگی و سیستمهای ارزشی که فرد در آن زندگی میکند، در رابطه با هدفها، انتظارات، استانداردها و علایق خود تعریف میکند”. و این تعریف ابعاد فیزیکی، روانشناختی، سطح استقلال، ارتباطات اجتماعی، ارتباط با محیط و معنویت را شامل میشود (نوحی، عبدالکریمی، و رضاییان، ۱۳۸۹).
کیفیت زندگی از مهمترین مؤلفه های مفهوم کلی بهداشت محسوب می گردد (پارک[۲۵]،۱۹۹۵)، به گونه ای که به عقیده هنکلیفت[۲۶] و همکاران (۱۹۹۳) برای تعیین نیازهای حیطه سلامت و ارتقای سطح سلامتی افراد، کیفیت زندگی آن ها را مورد بررسی قرار می دهند. در واقع اهداف، انتظارات، معیارها و خواسته های فرد به میزان وسیعی بر وضعیت جسمانی، روانی، میزان استقلال، روابط اجتماعی و اعتقادات او تأثیر گذار می‌باشد. بنابراین بر اساس این تعریف جامع، کیفیت زندگی ارتباط نزدیکی با وضعیت جسمی، روانی، اعتقادات شخصی، میزان خودکفایی، ارتباطات اجتماعی و محیط زیست دارد. به علاوه سلا[۲۷] (۱۹۹۴)، سینسیا[۲۸] (۱۹۹۸) و اِیزنک[۲۹] (۱۹۹۸) نیز کیفیت زندگی را به صورت رضایت فرد از مجموع جنبه های زندگی از جمله جنبه های روانی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، معنوی و جنسی تعریف کرده اند.
تمامی پژوهشگران بر سه اصل در ارتباط با کیفیت زندگی اتفاق نظر دارند:
۱ـ کیفیت زندگی یک ارزشیابی ذهنی است و به، قضاوت افراد راجع به کیفیت زندگی بستگی دارد.
۲ـ کیفیت زندگی یک ماهیت پویا و دینامیک است، بدین معنا که کیفیت زندگی فرآیندی وابسته به زمان بوده و تغییرات درونی و بیرونی در آن دخالت دارد.
۳ـ کیفیت زندگی یک مفهوم چند بعدی است و باید از زوایا و ابعاد مختلف سنجیده شود. این ابعاد، اجزاء اصلی تحقیقات مربوط به کیفیت زندگی را تشکیل میدهند.
هورنکویست[۳۰] (۲۰۰۳) کیفیت زندگی را بر اساس مطالعات خود و یافته های سایرین به عنوان نیاز بیان شده و رضایت عملی در یک تعداد از ابعاد اصلی زندگی با تمرکز خاص بر احساس خوب بودن تعریف مینماید (غلامعلیان و احمدی، ۱۳۸۷).
یکی از حیطه های بزرگ کیفیت زندگی، کیفیت زندگی زناشویی است. از مفاهیم بسیاری از قبیل سازگاری، رضایت، شادمانی، یکپارچگی و تعهد برای کیفیت زندگی زناشویی استفاده شده است (الیس، ۲۰۰۴). در مورد معنای هر یک از این مفاهیم توافق وجود ندارد. علت آن به نبود یک نظریه واحد در مورد چیستی کیفیت زناشویی باز میگردد (گلن[۳۱]، ۱۹۹۰، به نقل از الیس، ۲۰۰۴).
کُل[۳۲] و اسپانیر (۱۹۷۶)، کیفیت زندگی زناشویی را به عنوان موفقیت و عملکرد یک ازدواج توصیف کردهاند. لارسون[۳۳] و هولمان[۳۴] (۱۹۹۴)، بیان کردند کیفیت زندگی زناشویی یک مفهوم پویا است زیرا ماهیت و کیفیت روابط میان افراد در خلال زمان تغییر مییابد که این مطلب امکان شناسایی عوامل تأثیر گذار بر کیفیت یک رابطه را فراهم مینماید. هر چند ممکن است که این قبیل روابط پیچیده بوده و حاوی تعاملات میان متغیرهای بسیار باشند (غلامعلیان و احمدی، ۱۳۸۷).
کیفیت زندگی زناشویی به احساس عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده توسط زن و یا مرد برمی‌گردد، وقتی که همه جنبه‌های مشترک زندگی‌شان را در نظر بگیرند (الیس،۲۰۰۴). کیفیت زندگی زناشویی را بیشتر به صورت نگرش‌ها یا احساسات کلی فرد درباره همسر و رابطه‌اش تعریف می‌کنند. یعنی کیفیت زندگی زناشویی یک پدیده درون‌فردی و یک برداشت فردی از همسر و رابطه است. چنین تعریفی از کیفیت زندگی زناشویی، نشانگر آن است که کیفیت زندگی زناشویی یک مفهوم تک‌بعدی و بیانگر ارزیابی کلی فرد درباره همسر و رابطه‌اش است. کیفیت زندگی زناشویی پیامد توافق زناشویی است و به صورت درونی احساس می‌شود. اصطلاح توافق زناشویی، رابطه مناسب زن و شوهر را توصیف می‌کند. در رابطه با توافق بالا، هر دو زوج، به گونه‌ای رفتار، تصور و ادارک می‌کنند که گویا نیازها و انتظار‌هایشان برآورده شده و چیزی وجود ندارد که در روابطشان خلل ایجاد کند. در ازدواج بدون توافق زناشویی، مشکلات موجود میان زوجین به حدی زیاد است که آن‌ها را از احساس برآورده شدن نیازها و انتظارات باز می‌دارد. اغلب زوج‌ها، جایی بین این دو انتها قرار دارند و زمینه‌هایی از توافق و نبود توافق را تجربه می‌‌کنند (مرادی، ۱۳۷۹).
کیفیت زندگی زناشویی متاثر از سازش بین انتظارات فرد از زندگی زناشویی و آنچه که به طور واقعی در زندگی‌اش تجربه می کند، می‌باشد. این سازش همواره با احساس خشنودی و لذت همراه است (گی زیبر[۳۵] ۲۰۰۵، به نقل از یاوری کرمانی، ۱۳۸۷). بنابراین کیفیت زندگی زناشویی یک متغیر نگرشی است و بنابراین از خصوصیات فردی زن و شوهر محسوب می‌شود. طبق تعریف فوق، کیفیت زندگی زناشویی در واقع نگرش مثبت و لذت‌بخشی است که زن و شوهر از جنبه‌های مختلف روابط زناشویی دارند (یاوری کرمانی،۱۳۸۷). کیفیت زندگی زناشویی، یک مفهوم کلی است که در وضعیت مطلوب روابط زناشویی احساس می‌شود. از طرفی کیفیت زندگی زناشویی مطلوب زمانی اتفاق می‌افتد که روابط زن و شوهر در تمامی حیطه‌ها بهنجار گزارش شود. کیفیت زندگی زناشویی مطلوب حالتی است که زن و شوهر از زندگی در کنار یکدیگر و از با هم بودن احساس شادمانی و رضایت می کنند، این احساس در دوره های مختلف زندگی متفاوت است. کیفیت زندگی زناشویی را نمی‌توان صرفاً بر اساس فشارهای روانی بیرونی تبیین کرد؛ زیرا تمامی ازدواج‌ها دست کم با چند فشار روانی مواجه هستند. در بسیاری از خانواده‌ها، فقر، تعدّد فرزندان و بیماری وجود داشته، اما در عین حال، ‌موفق هستند و بسیاری از ازدواج‌هایی که هیچ کدام از این موارد در آن‌ها وجود نداشته، به شکست منتهی شده‌ است. تفاوت ازدواج‌های شادکام و ناشاد را حداقل تا حدودی می‌بایست در پرتو شیوه‌ای تبیین کرد که طرفین به فشار روانی پاسخ می‌دهند و یا با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند (مرادی، ۱۳۷۹).
کیفیت زندگی زناشویی مطلوب وضعیتی است که در آن زن و شوهر از ازدواج با یکدیگر و با هم بودن، احساس شادمانی و رضایت دارند (احمدی و همکاران، ۱۳۸۴). هلت ، کیفیت زندگی زناشویی را متاثر از توافق زناشویی دانسته که رابطه مناسب بین زن و شوهر را توصیف میکند. هنگامی که زن و شوهر به میزان قابل توجهی از برآورده شدن نیازها و انتظاراتشان در رابطه زناشویی رضایت داشته باشند، کیفیت زندگی زناشویی مطلوب را گزارش خواهند کرد (بنر[۳۶] و هیل[۳۷]، ۲۰۰۶). طبق نظر آلوجا[۳۸]، باریو[۳۹] و گارسیا[۴۰] (۲۰۰۵) ، کیفیت زندگی زناشویی عبارت است از برونداد ناشی از مجموعه ای از عوامل، نظیر حل تعارض موفقیت آمیز، یا موفقیت در فعالیت های مرتبط با شادکامی در فرایند ازدواج. در واقع، کیفیت زندگی زناشویی، یک ارزیابی کلی از وضع فعلی ارتباط ارائه می دهد (غلامعلیان و احمدی،۱۳۸۷).
همچنین کیفیت زندگی زناشویی یکی از گستردهترین مفاهیم برای تعیین و نشان دادن میزان شادی و میزان پایداری رابطه است. کیفیت زندگی زناشویی متغیری است که در طول زندگی زوجین بوجود می آید و لازمه مناسب بودن آن انطباق سلیقه ها، شناخت ویژگیهای شخصیتی، ایجاد قواعد رفتاری و شکل گیری الگوهای مراوده ای است. بدین ترتیب می توان گفت: زوجین دارای کیفیت زندگی زناشویی مناسب، در حیطه های گوناگون زندگی با همدیگر توافق دارند. این چنین زن و شوهر هایی از نوع و سطح روابط کلامی و غیرکلامی شان راضی اند، روابط جنسی شان را لذت بخش و ارضا کننده می دانند، پای بندی های مذهبی مشترکی دارند، وقت و مسایل مالی خودشان را به خوبی برنامه ریزی و مدیریت می کنند، در مسائلی که اختلاف نظر دارند، مصلحت زندگی و خانواده را بر مصلحت خود ترجیع داده از انعطاف پذیری بالایی برخوردارند، از نوع و کیفیت گذران اوقات فراغت و رفت و آمد با اقوام و دوستان رضایت دارند و در نهایت در تعداد نوع تربیت فرزندان با هم اشتراک نظر دارند (احمدی و همکاران، ۱۳۸۴).
در رویکرد منطقی الیس (۲۰۰۴)، کیفیت زندگی زناشویی برایند مبادله رفتارهای پاداش بخش است. الیس (۲۰۰۴) می‌گوید طرق مختلفی برای تعریف کیفیت زندگی زناشویی وجود دارد که یکی از بهترین تعریفها توسط هاکنیز[۴۱] (۱۹۶۸) ارائه شده است. وی کیفیت زندگی زناشویی را به احساسات عینی از خوشنودی و رضایت لذت تجربه شده توسط زن و شوهر زمانی که همه جنبه های ازدواجشان را در نظر می گیرند، مربوط می‌داند. کیفیت زندگی زناشویی حتی بیشتر از وجود بچه‌ها و مسائل مربوط به آن‌ها در پیش بینی طلاق نقش ایفا می‌کند (دوین و فورهند، به نقل از نصیری جامی، ۱۳۷۸). اهمیت کیفیت زندگی زناشویی، در تاثیر آن بر سلامت روانی و جسمانی پدیدار میشود. مطالعات نشان داده است که کیفیت زندگی زناشویی، بر بسیاری از ابعاد زندگی فردی و اجتماعی تاثیر میگذارد (جدیدی و جان بزرگی، ۱۳۸۸).
۲-۱-۳. اجزای تشکیل دهنده کیفیت زندگی زناشویی
محققان برای آسانی در سنجش، همچنین عملیاتی کردن مفهوم کیفیت زندگی زناشویی، آن را به چهار بٌعد اساسی تقسیم کرده‌اند که عبارتند از:
الف) جاذبه: عبارت است از جنبه‌ای از یک شئ، یک فعالیت یا یک شخص، که بر‌انگیزاننده پاسخ‌های نزدیکی‌ در دیگران باشد؛ تمایلی برای نزدیک شدن به یک شی، فعالیت یا شخص. در کیفیت زندگی زناشویی جاذبه‌های بدنی و جنسی انسان مد نظر قرار گرفته است.
ب) تفاهم: ارتباطی مبتنی بر پذیرش دوسویه، راحت و بدون تنش و دغدغه خاطر که بین دو نفر برقرار می‌شود.
ج) نگرش: نوعی سوگیری عاطفی درونی که عمل یک فرد را تبیین می‌کند. در اصل، این تعریف در برگیرنده قصد و نیت فرد ‌است.
د) سرمایه‌ گذاری: منظور از این عبارت آن است که هر یک از زوج‌ها برای بهتر ساختن رابطه و نیز خوشایندی طرف مقابل، کارهایی را انجام می‌دهند و یا از انجام آن خود‌داری می‌کنند. به بیان دیگر، مقابله به مثل کردن، هنگامی که رفتار طرف مقابل پاداش‌دهنده است و خودداری از انجام عمل متقابل، هنگامی که رفتار وی پاداش‌دهنده نیست (مرادی، ۱۳۷۹).
در تقسیم بندی دیگری اجزای تشکیل دهنده کیفیت زندگی زناشویی را اینگونه نام برده اند: عشق، همدلی، محبت، صمیمیت، تعهد، احساس مسئولیت، وفاداری و جانب داری و اعتقاد و اعتماد. در ادامه به بررسی تفصیلی هریک از این مولفه ها پرداخته می شود.
۲-۱-۳-۱. عشق
ستیر (۱۹۹۸) معتقد است که عشق بین دو جنس مخالف مهمترین پاداش و بهترین احساسی است که هر آدمی میتواند تجربه کند. بدون عشق و علاقه و همچنین بدون برخورداری از علاقه دیگران جسم و روح انسانی پژمرده می‌شود و میمیرد. در درون عشق و عاشقی گرایش طبیعی و عشق موجود در میان دو دلداده، بسیاری از گرفتاریها را حل میکند. زن و شوهر انگار که یک روح در دو بدن هستند. اشعه پر نفوذ عشق با ذوب تفاوت‌های اخلاقی به خواسته و هدفهای متفاوت به ایجاد احساس همدردی و مهر و نوع دوستی کمک می‌کند (ستیر،۱۹۹۸؛ نقل از باگاروزی،۱۳۸۷).
عشق مجموعهای از احساسات مثبت نسبت به طرف مقابل است، از نظر ماهیت این احساسات شامل توجه، مراقبت، صمیمیت و نزدیکی انگیختگی و روابط حسنه است. دوست داشتن و مورد توجه قرار گرفتن مطمئناً از جمله غنیترین تجربه های مردم هستند و به این کیفیت سایر امتیازات زندگی مشترک یعنی صمیمیت، با هم بودن، رسیدگی به یکدیگر، امنیت عاطفی و خیلی جنبه های دیگر بیفزایید تا بر شدت تحیر شما اضافه شود و میبینید که کسی هست که روح خستهتان را آرام بخشد، با یأسها و دلتنگیهایتان در میستیزد و با شما در هیجان زندگی و اتفاقات خوشایند آن سهیم میگردد. احساس عشق، البته یکی از زیباترین و لطیفترین احساساتی است که داریم و به ندرت کسانی پیدا میشوند که بتوانند از اشتیاق لذت و هیجان و نشاط ناشی از عشق یا وجود رویه آن که نرسیدن به وصال و یأس و ناامیدی است چشم بپوشد (بک، ۱۳۷۸).
۲-۱-۳-۲. همدلی
داشتن یک مونس و غمخوار و همدم که در تمام مسایل زندگی اعم از غم و شادی و اندوه رویارو و همراه باشد، یقیناً از نظر روانی امری مهم محسوب میشود. ازدواج میتواند این خلاء روحی و عاطفی را پر کند و سپس داشتن یک رفیق، یک همنشین در کنار شخص امری بسیار ضروری و مهم تلقی میشود. همدلی یک نوع عشق خیرخواهانه و نوع پرستانه است (برنشتاین و برنشتاین،۱۳۸۰). احساس مشترک داشتن با دیگری، همان رسیدگی و توجه به اوست. برای دریافت عشق و محبت بیشتر در زندگی به کسانی نیاز داریم که بتوانیم به راحتی همه حرفها و احساسات خود را با آن‌ها مطرح کنیم، بدون این که مورد سرزنش و انتقاد و طردشدگی قرار بگیریم (باگاروزی،۱۳۸۷).
۲-۱-۳-۳. محبت
محبت در روانشناسی و واقعیت زندگی مشترک عمیقترین، پایدارترین، جدیترین و در عین حال زیباترین معانی را دارد. محبت فقط یک احساس محض یا کلام تنها نیست. محبت تنها در تقدیم یک هدیه، گفتن یک جمله زیبا و نگاهی پرمعنا خلاصه نمیشود، همه این ها میتواند نشانهای از رفتار محبت آمیز باشد. اما محبت یک مرام تربیتی و شیوه زندگی است، محبت زیباترین جلوه ایمان و باشکوهترین رفتار مذهبی است. محبت پاسخی به گران قدرترین نیاز فطری انسان است و در یک کلام محبت آمیزهای از گذشت و ایثار، شجاعت و صداقت، حق شناسی و عدالت و صبوری و همدلی و احسان است. رفتار محبت آمیز رفتاری است به همراه ایثار، قربانی کردن هوسها و کششهای نفسانی، فدا کردن میلها و تحمل سختیها و لب فروبستن، روشنی بخشیدن، تشنه ماندن فرد، اندیشه سیراب کردن دیگران (باگاروزی،۱۳۸۷).
۲-۱-۳-۴. صمیمیت
عامل دیگری که ارتباط تنگاتنگی با کیفیت زندگی زناشویی دارد صمیمیت می‌باشد. صمیمیت به عنوان توانایی ارتباط با دیگران با حفظ فردیت تعریف می‌شود. این‌گونه تعاریف مبتنی بر خویشتن، حاکی از آن است که فرد به درجه‌ای از رشد فردی دست یابد تا بتواند با دیگران رابطه صمیمانه بر قرار کند. صمیمیت را می‌توان به عنوان توانایی شناخت خود در حضور دیگران دانست که خودآگاهی و رشد هویت، برای ظرفیت قابلیت شخص در جهت صمیمیت بسیار ضروری است. مفهوم پردازی رایج از صمیمیت، سطح نزدیکی به همسر، به اشتراک گذاری ارزش‌ها و ایده‌ها، فعالیت‌های مشترک، روابط جنسی، شناخت از یکدیگر و رفتارهای عاطفی نظیر نوازش کردن است. فردی که میزان صمیمیت بالاتری را تجربه می‌کند قادر است خود را به شیوه مطلوب‌تری در روابط عرضه کند و نیازهای خود را به شکل موثرتری به شریک و همسر خود ابراز کند. رضایت زناشویی می‌تواند در زوج‌هایی که میزان صمیمیت بالاتری دارند، بیشتر باشد؛ به عبارت دیگر زوج‌هایی که صمیمیت بالاتری دارند ممکن است قابلیت بیشتری در مواجهه با مشکلات و تغییرات مربوط به رابطه خود داشته باشند و در نتیجه رضایت زناشویی بالاتری را تجربه کنند (پاتریک، سلز، گیوردانو و فولراد،۲۰۰۷).
صمیمیت شامل مراقبت و محافظت از علائق فردی و معشوق و در صورت لزوم قربانی ساختن منافع و مصلحت‌های خود است. صمیمیت تنها به رابطه جنسی محدود نمیشود بلکه به معنای احساس توجه و تعهد نیز هست که آزادانه و بدون استفاده از هیچ گونه وسایل خود حمایتی، بدون ترس از دست دادن هویت خود در رابطه مورد نظر ظاهر میشود. میل به صمیمیت نه فقط جنبه جسمی بلکه جنبه روانی نیز دارد. این میل مکرراً به عنوان اشتیاق خاص به خلوت و تنهایی در نظر زوجها جلوه گر میشود. کیفیت ارضای جنسی و عاشقانه در افراد سالم با گذشت زمان تکامل مییابد و بیشتر به آشنایی و صمیمیت نزدیک میگردد (متولی، بختیاری، علوی مجد و ازگلی،۱۳۸۸).
توانایی ایجاد رابطه صمیمی مستلزم مصاحبه و گذشت است. حتی رابطه جنسی سالم در زناشویی زمانی امکان پذیر است که فرد به هویت مطلوب دست یافته باشد. به نظر اریکسون حل بحران صمیمیت در برابر کنارهگیری به توانایی عشق ورزیدن میانجامد که از نظر او نوعی از خود گذشتگی متقابل بین کسانی است که شریک زندگی یکدیگرند. به اعتقاد اریکسون رابطهای که بین زوجینی که به هویت مستقل دست نیافته اند برقرار می شود ممکن است آسیب روانی به دنبال داشته باشد (حیدری و اقبال،۱۳۸۹).
دوستی و رفتار دوستانه با همسر از جمله عوامل تعیین کننده کیفیت زندگی زناشویی است. به نظر میرسد که این خصوصیت اغلب ازدواجها نباشد و کیفیت بسیاری از آنها تا حد نامناسبی تنزل میکند. صمیمیت حالتی است که بین زن و شوهر پرده و مجابی نباشد، آنچه در دل دارند بگویند و یاور و غمخوار یکدیگر باشند و در این زمینه از صمیم قلب عمل کنند. صمیمیت آینهای است که آنچه در ذهن است در آن منعکس می‌شود (بک،۱۳۷۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...