پایان نامه با فرمت word : منابع دانشگاهی و تحقیقاتی برای نگارش مقاله : جایگاه اسماعیل صبری ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
وقتی حضرت یوسف (ع) از پدرش شنید که نباید خوابش را با برادران در میان بگذارد رنگ مبارکش تغییر کرد و به شک و تردید افتاد ، چرا که برادران ، کِسان تندخو و درشت طبع و قوی هیکل و شجاع بودند . یعقوب چون اثر ترس بر او دید ، او را نوازش کرد و در آغوش کشید و خواب او را تعبیر نمود . و دلداریش داد و بشارت ها داد و گفت :« ای فرزند ، زود باشد که واهب بی منّت قامت رعنای تو را به خلعت اجتبا[۱۲۷] سرافراز و به تشریف تأویل احادیث و تاویل رویا مشرف و ممتاز فرموده اتمام نعمت خود بر تو و آل پدر تو چنان چه بر آبا و اجداد تو پیش از این نموده است نماید » . ( نجار شوشتری ، ۱۳۷۳ هـ ، ص ۳۸)
همچنان که خداوند متعال می فرماید :
[ وَ کَذلِکَ یَجتَبَیکَ رَبُّکَ وَ یُعَلِّمُکَ مِن تَأویلِ الاحادیثِ و یُتِمُّ نِعمَتَه و عَلَیکَ و عَلیء آلِ یَعقوبَ کَما اتَمَّهَا عَلی ابَوَیکَ مِن قَبلُ اِبراهیمَ و اِسحقَ اِنَّ رَبَّکَ عَلیمُ حَکیمٌ[۱۲۸]] ( قرآن کریم ، یوسف ۱۲/۶)
شاعر در این سروده کینه و حسد برادران یوسف را بازگو می کند :
وَرَأوهُ أحَــــبَّ منهــم إلیــه فَأسرُّوا کَیداً وضاع اِلاخاء
وَرَأوا قَتلَــهُ فقــال اخـــــوهُ انما القتُلُ سُبَّـهٌ شَنعــاءِ [۱۲۹]
قال ألقُوهُ فی غَیَابهِ هذا الجُبِّ حتی یُقصِیهِ عنــه الدِّلَاءَ
( صبری ، بی تا ، ص ۹۱)
برادران یوسف دیدند که یعقوب (ع) یوسف (ع) را بیشتر از آن ها دوست دارد پس کینه به دل گرفتند و برادری را از یاد بردند .
تصمیم گرفتند او را بکشند اما برادرشان گفت کشتن ننگی زشت است .
و برادرش گفت او را در تاریکی این چاه بیندازید تا کاروانیان او را با خود از این جا دور کنند .
پیراهنی که آید از بوی یوسفم ترسم برادران غیورش قبا کنند
( حافظ ، ۱۳۷۳ هـ ، ص ۲۶۵ )
در رابطه با کینه و حسد برادران یوسف خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید : [ اِذ قالوا لَیوسُفُ وَ اَخوهُ اَحَبُّ اِلی اَبینا مِنّا وَ نَحنُ عُصَبهٌ اِنَّ ابانا لَفی ضَلالٍ مُبینٍ ، اُقتلوا یُوسُفَ اَوِ طَرحوهُ اَرضاً یَخُلَ لَکُم
وَجهُ اَبیکُم و تکونوا مِن بَعدِه قوماً صالِحینَ [۱۳۰]] ( قرآن کریم ، یوسف ۱۲/۸ – ۹)
در این هنگام کاروانی در آن منطقه فرود آمد که از اهالی مصر بودند ، آن ها برای برداشتن آب دلوی را به چاه انداختند ، اما وقتی دلو را بیرون آوردند ، به جای آب دیدند پسرکی چون قرص ماه در آن نشسته است ، غلامان مسئول آب کشیدن با دیدن یوسف به طرف صاحب خود رفتند و گفتند : « بشارت باد که چنین پسر زیبایی از چاه خارج شده او را بیرون می آوریم و می فروشیم و پول آن را بضاعتی برای خود قرار می دهیم ، برادران یوسف (ع) که در گوشه ای کمین کرده بودند ، جلو آمدند و گفتند : « این پسر بنده ماست که فرار کرده است » ، سپس پنهانی به یوسف (ع) گفتند: « اگر به بندگی ما اعتراف نکنی تو را می کشیم » ، کاروانیان به یوسف گفتند : این ها چه می گویند : یوسف (ع) با ترس گفت ، من بنده آن ها هستم ، کاروانیان گفتند آیا او را به ما می فروشید ؟ گفتند : آری ، یوسف (ع) را به بیست درهم خریداری کردند و او را با خود به مصر بردند . ( بروجردی ، ۱۳۸۰ هـ ، ۳/۳۹۰)
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
شرح حال یعقوب (ع) در فراق فرزندش یوسف (ع) در اشعار ابوامیمه :
أیَن مَن وَاصَلَ البُـکاءَ حزیناً فَتَوارَی عن مُقلَتَیهِ الضِّیَـاءُ
یوم جاءُوهُ بالقَمِیــصِ عِشاءَ و علیه للإفکِ تجری دِمـاء
و اُدَّعُـوا کاذِبِیـنَ أنَّ أخاهم خانَهُ الذِّئبُ و اُعتراهم بُکاء
قال بَلَ سَوَّلَت نفوسکم الکَیـ دَ فَصبَـرٌ و رحمــهٌ و رجاء
( صبری ، بی تا ، ص ۹۰)
کجاست کسی که با اندوه گریه کرد تا جائی که نور چشمانش رفت .
و آن روز که پیراهن یوسف را آوردند در حالی که از آن به دروغ خون می چکید .
و چه زیبا شاعر در این بیت از آیه قرآن کریم استعانت جسته [ وَ جاء و عَلی قَمیصهِ بِدَمٍ کَذِبٍ [۱۳۱] ]
( قرآن کریم ، یوسف ۱۲/۱۸)
به دروغ گفتند که برادرشان یوسف توسط گرگ خورده شده و گریه کردند .
و یعقوب در جواب گفت : بلکه نفس شما این مکر را برای شما آراسته است و اینک صبر و امید به خدا برای من باقی مانده است .
کَظَمَ الغَیظَ بالتَّصَبُّرِ دَهراً و الی اللهَ حَقَّ مِنه التِجاء
و دَعا الله و اِلهاً مُستَغِیثاً خاشِعاً قانِتاً فحـلَّ الرِّضاء
( صبری ، بی تا ، ص ۹۰)
مدت زمان طولانی خشم خویش را فرو خورد و به خدا پناه آورد . ملتمسانه و خاشعانه خدا را خواند و به رضای او راضی شد .
و اذ اِبَیــع مـــرَّتَیــنِ نَبِـــیٌّ و رسولٌ کَفَی الاُبَاهَ الإباء
کــلُّ ضَرَّاءَ تَرجُفُ النفسُ منها هی بالصبرِ و التُّقَی سَرَّاء [۱۳۲]
یا ضَبِیّاً رَأی الکواکبَ فی النومِ سجوداً یَشعُّ منها الضِّیاء
( همان ، ص ۹۱)
آن زمان که پیامبری دوباره به فروش رسید .
و چه زیبا شاعر در این بیت از آیه قرآن کریم استعانت جسته [ قالَ الذی اشتراهُ مِن مِصرَ لِامَراَتهِ اَکرِمی مَثوهُ عَسی اَن یَنَفَعنا اَو نَتَّخِذَه وَلَداً و کَذلِکَ مَکَّنّا لِیوسُفَ فی الارضِ و لِنُعَلِّمَه مِن تَأویلِ الاَحادیثِ وَ اللهُ غالِبٌ عَلی اَمرِه و لکِن اَکثَرَ الناسِ لا یعلَمونَ [۱۳۳] ] ( قرآن کریم ، یوسف ، ۱۲/۲۰)
هر سختی که دل را به لرزه در می آورد با تقوا و بردباری تبدیل به خوشی می شود و سختی آن از بین می رود .
ای کودکی که ستاره ها را در خواب به حالت سجده دیدی در حالی که از آن نور منتشر می شد.
ابوامیمه در این سروده می گوید :
حکمهُ الله فی القضاءِ فَأکرِم بصَبُورٍ تحوطُهُ الأرزَاء [۱۳۴]
( صبری ، بی تا ، ص ۹۱)
حکمت خداوند در قضا و قدر است پس چه خوب است بردباری که مصیبت ها آن را در بر
گرفته اند .
عزیز مصر در اشعار ابوامیمه :
اِن زَوجَ العـزیزِ اَوسعُ عُذراً فیکَ و النفسُ صَرصَرٌ هَوجَاء
إذا رَأت مشهَد النبوَّهِ نوراً زانه منـکَ مظهـــرٌ وَضَّـــا
( همان )
همسر عزیز مصر از تو عذر بیشتری دارد . در تو و نفس لجوج و فریبنده است .
آن زمان که نبوت را به شکل نوری دید که یک منظره زیبا آن را زینت داده است .
اسماعیل صبری در این ابیات سوء نیت زلیخا نسبت به یوسف را بیان می کند :
حینَ هَامَت[۱۳۵] و حین هَمَّت رَأینَا کَ و فیَّا و دُونَکَ الأوفِیاَء
نفسُهَــا سَــوَّلَت و أسبَـاطُنا أنـ فُسُهُم سَوَّلَت وَ هَذَا بـلاَء
( منبع پیشین )
هنگامی که زلیخا قصد او کرد تو را وفادار دیدیم و این که وفاداران در برابر تو ناچیزند .
و چه زیبا شاعر در این بیت از آیه قرآن کریم استعانت جسته [ وَ لَقَد هَمَّت بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَولَا اَن رَاَی بُرهَانَ رَبِّهِ کَذلِکَ لِنَصرِفَ عَنهُ السُّوءَ و الفَحشَاءَ اِنَّهُ مِن عِبَادِنَا المُخلصیِنَ [۱۳۶] ] ( قرآن کریم ، یوسف ۸/۲۴)
نفس زلیخا او را فریب داد و نفس های ما را فریب می دهد و این آزمایش الهی است .
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 07:49:00 ق.ظ ]
|